وارد شدن به خانه دیگران به چند صورت تصور مىشود: الف - شخص علم دارد به این که صاحب خانه راضى است. ب - مورد شک است. ج - علم دارد به این که راضى نیست.
روشن است در جایى که انسان، علم به عدم رضایت دارد یا اذن بگیرد ولى جواب رد بشنود نباید وارد بشود: «و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا» اگر کسى خواست وارد منزل کسى بشود و اجازه خواست و گفتند «برگردید» یعنى اجازه ندادند اصرار نکند و برگردد. این براى شما بهتر و براى مصالح جامعه اسلامى مفیدتر است.
صورت دیگر این است که علم دارد به این که طرف راضى استیا قبلا چنین اجازهاى را گرفته یا از نحوه رفتار و گفتار صاحبخانه به دست آورده است، در آنجا هم ورود جایز است منتهى آدابى دارد: یکى از آدابى که مىبایست رعایتبکند این است که سرزده وارد نشود اگر دوستانى با همدیگر روابطى دارند یا کسانى براى حاجتى - مادى یا معنوى - به کسى مراجعه مىکنند، چون ممکن استشخص در داخل خانهاش آمادگى براى پذیرش نداشته باشد یا در حالى باشد که نمىخواهد کسى او را در آن حال یا به آن صورت ببیند این است که در اسلام تاکید مىشود که «استیناس» کنید. استیناس کردن; یعنى انجام دادن کارى که توجه را جلب بکند و در روایات در توضیحش آمده که صدا بزنید یا تنحنح بکنید تا خودش را آماده کند. ضمنا دستور مىدهد که سلام هم بکنید «حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها» که بعدا جداگانه درباره آن بحثخواهیم کرد.
اما اگر شخصى خواست وارد اتاق یا خانهاى بشود که کسى در آن نیست و مثلا در زد و کسى جواب نداد و فهمید که کسى آن جا نیست که از او اجازه بگیرد در این صورت هم وارد نشود: «فان لم تجدوا فیها احدا فلاتدخلوها حتى یؤذن لکم» طبعا وقتى کسى نباشد اذن هم تحقق نمىیابد پس شما باید وارد نشوید تا کسى پیدا شود و به شما اذن بدهد.
مواردى هست که رفت و آمد افراد با هم خیلى زیاد است; مثلا اهل یک خانه که در اتاقهاى متعددى زندگى مىکنند رفت و آمد متعارف دارند: بچهها وارد اتاق پدر و مادرشان مىشوند یا کسانى که در خانه کار مىکنند مانند کلفت و نوکر و عبید و امایى که سابقا بودند و در خانه کار مىکردند، آیا هر دفعهاى که مىخواهند بیایند لازم است اذن بگیرند یا نه؟ در آیه 58 سوره نور مىفرماید: «یا ایها الذین آمنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات» کسانى که مملوک شما هستند و در خانه شما کار مىکنند و همین طور بچههایى که به حد تکلیف نرسیدهاند سه مرتبه در شبانه روز اذن بگیرند: پیش از نماز صبح، موقع ظهر و بعد از نماز عشا. اینها مواقعى است که معمولا انسان استراحت مىکند و دلش مىخواهد تنها باشد. و در آیه بعد مىفرماید: «و اذا بلغ الاطفال منکم الحلم فلیستاذنوا کما استاذن الذین من قبلهم» اما اگر بچهها به حد تکلیف رسیدند باید مثل سایرین اجازه بگیرند; یعنى غیر از سه مرتبهاى که گفته شد هر وقت دیگر هم مىخواهند وارد بشوند باید اجازه بگیرند.
آنچه مربوط به عموم افراد است، آدابى چند است که در این جا به بعضى از آنها اشاره مىکنیم:
در سوره نور چندین آیه هست که کما بیش با هم مربوط است و از آیه 27 شروع مىشود: «یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون × فان لم تجدوا فیها احدا فلاتدخلوها حتى یؤذن لکم و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکى لکم والله بما تعملون علیم; اى کسانى که ایمان آوردهاید، به خانههایى که خانههاى شما نیست داخل مشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام گویید. این براى شما بهتر است، باشد که پند گیرید. و اگر کسى را در آن نیافتید پس داخل مشوید تا به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد: «برگردید»، پس برگردید، که آن براى شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام مىدهید داناست.»
آیت الله مصباح یزدی
بحث درباره آداب معاشرت است. در این باره در قرآن کریم مسائلى مطرح شده که بعضى از آنها عمومیت دارد و بعضى درباره رسول اکرمصلى الله علیه وآله وسلم است که شاید با بیانى که عرض مىکنیم کمابیش قابل توسعه باشد.
قرآن کریم مىفرماید: ببه یقین در سرگذشت یوسف و برادرانش نشانه هائى براى سؤال کنندگان بود لقد کان فى یوسف و اخوته آیات للسائلین.
بعضى گفته اند این سؤال کنندگان جمعى از یهود مدینه بودند که در این زمینه پرسش هائى از پیامبر صلّى الله علیه وآله و سلم مىکردند ولى ظاهر آیه مطلق است یعنى براى همه افراد جستجوگر آیات و نشانه ها و درسهائى در این داستان نهفته است.
چه درسى از این برتر که گروهى از افراد نیرومند با نقشه هاى حساب شده اى که از حسادت سرچشمه گرفته براى نابودى یک فرد ظاهرا ضعیف و تنها تمام کوشش خود را به کار گیرند، اما با همین کار بدون توجه او را بر تخت قدرت بنشانند و فرمانروائى کشور پهناورى کنند، و در پایان همگى در برابر او سر تعظیم فرود آورند، این نشان مىدهد، وقتى خدا کارى را اراده کند مىتواند آن را حتى بدست مخالفین آن کار، پیاده کند، تا روشن شود که یک انسان پاک و با ایمان تنها نیست و اگر تمام جهان به نابودى او کمر بندند اما خدا نخواهد تار موئى از سر او کم نخواهند کرد. (6)
ابو حمزه ثمالى از امام سجاد علیه السلام نقل مىکند که من روز جمعه در مدینه بودم، نماز صبح را با امام سجاد علیه السلام خواندم، هنگامى که امام از نماز و تسبیح فراغت یافت به سوى منزل حرکت کرد و من با او بودم، زن خدمتکار را صدا زد و فرمود: مواظب باش، هر سائل و نیازمندى از در خانه بگذرد، غذا به او بدهید، زیرا امروز روز جمعه است.
ابو حمزه مىگوید، گفتم هر کسى که تقاضاى کمک مىکند، مستحق نیست!
امام علیه السلام فرمود: درست است، ولى من از این مىترسم که در میان آنها افراد مستحقى باشند و ما به آنها غذا ندهیم و از در خانه خود برانیم، و بر سر خانواده ما همان آید که بر سر یعقوب و آل یعقوب آمد!!
سپس فرمود: به همه آنها غذا بدهید مگر نشنیده اید براى یعقوب هر روز گوسفندى ذبح مىکردند، قسمتى را به مستحقان مىداد و قسمتى را خود و فرزندانش مىخورد، یک روز سؤال کننده مؤمنى که روزه دار بود و نزد خدا منزلتى داشت عبورش از آن شهر افتاد، شب جمعه بود بر در خانه یعقوب به هنگام افطار آمد و گفت: به میهمان مستمند غریب گرسنه از غذاى اضافى خود کمک کنید، چند بار این سخن را تکرار کرد، آنها شنیدند و سخن او را باور نکردند، هنگامى که او ماءیوس شد و تاریکى شب، همه جا را فرا گرفت، برگشت، در حالى که چشمش گریان بود و از گرسنگى به خدا شکایت کرد، آن شب را گرسنه ماند و صبح همچنان روزه داشت، در حالى که شکیبا بود و خدا را سپاس مىگفت، اما یعقوب و خانواده کاملا سیر شدند، و هنگام صبح مقدارى از غذاى آنها اضافه مانده بود!
امام علیه السلام اضافه فرمودند: خداوند به یعقوب در همان صبح، وحى فرستاد که تو اى یعقوب بنده مرا خوار کردى و خشم مرا بر افروختى، و مستوجب تاءدیب و نزول مجازات بر تو و فرزندانت شد... اى یعقوب من دوستانم را زودتر از دشمنانم توبیخ و مجازات مىکنم و این به خاطر آنست که به آنها علاقه دارم.
ابو حمزه مىگوید از امام سجاد علیه السلام پرسیدم یوسف چه موقع آن خواب را دید؟ امام فرمود: در همان شب.
جائى که یعقوب آن همه درد و رنج به خاطر بى خبر ماندن از درد دل یک سائل بکشد باید فکر کرد، که جامعه اى که در آن گروهى سیر و گروه زیادترى گرسنه باشند، چگونه ممکن است مشمول خشم و غشب پروردگار نشوند و چگونه خداوند آنها را مجازات نکند. (5)
در تفاسیر چنین حکایت مىکنند، وقتى که زلیخا بر حضرت یوسف علیه السلام غضب کرد به غلام و خادم خود دستور داد چند تازیانه به یوسف علیه السلام بزند!
غلام تازیانه را بر زمین مىزد و فقط یک تازیانه به بدن یوسف علیه السلام زد!
زلیخا فورا از خانه بیرون دوید و فریاد زد یوسف را مزن، این تازیانه را که الان زدى درد آن به قلبم وارد شد و گویا مرا زدى نه یوسف را.
باز نقل مىکنند روزى زلیخا حجامت کرد وقتى خون بزمین ریخت در تمام اجزاء خون نوشته شده بود، یوسف، یوسف علیه السلام. (4)
در خبر است که آدم علیه السلام در اول خلقت به صورت و زیبائى و جمال حضرت یوسف علیه السلام بود چون از آن درخت تناول نمود حسن و زیبائى حضرت آدم کم شد و آن حسن و زیبائى را حق تعالى به یوسف داد.
گفته اند: شب تار از نور جمال حضرت یوسف مثل روز نورانى مىشد و میان دو چشم او علامتى نورانى بود که مانند ماه تابان بود. و چون مىخندید یا سخن مىگفت نورى از دندان هاى او بیرون مىآمد که در و دیوار را روشن مىکرد.
حضرت یوسف علیه السلام حسن و جمال و زیبائى را از جدش حضرت اسحاق پیامبر و مادر اسحاق به صورت حورالعین بود که حضرت یوسف را به ارث برده بود.
پیامبر صلّى الله علیه وآله و سلم فرمود: نیمى از همه زیبائى ها را به یوسف دادند و نیم دیگر را به سایر مردم.
کعب الاحبار گفته: یوسف علیه السلام زیبا روى و داراى موهائى مجعد و چشمانى درشت و میانه اندام و سفید رو و چهار شانه و کمر باریک بود. (3)
از پیامبر صلّى الله علیه وآله و سلم روایت شده که آن حضرت فرمودند: چون شب معراج مرا به آسمان بردند یوسف را به بهترین لطافت دیدم که تعجب کردم و پرسیدم که این شخص کیست
گفتند: او یوسف است.
اصحاب از آن حضرت سؤال کردند که یوسف را چگونه دیدى
حضرت فرمودند: یوسف را چون ماه شب چهارده دیدم. (2)
1- امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سوره یوسف علیه السلام را، روز و شب بخواند خداوند او را روز قیامت در حالى مىانگیزد و مبعوث مىکند که زیبائیش همچون زیبائى یوسف است و هیچ گونه ناراحتى روز قیامت به او نمى رسد و از بندگان صالح خدا خواهد بود.
2- سوره یوسف را بنویسید و سه روز در منزل نگاه دارید، سپس در خارج منزل در دیوارى دفن کنید، فرستاده سلطان شما را دعوت مىکند به خدمت او و حوائج شما را به اذن الهى انجام مىدهد.
3- آنکه سوره یوسف را بنویسد و در آب بشوید و از آن بیاشامد، روزى او آسان مىشود و حظ و بهره و نصیب او به اذن الله زیاد شود. (1)
نحن نقص علیک احسن القصص بما اوحینا الیک هذا القرآن
ما نیکوترین قصه ها را از طریق وحى و فرستادن این قرآن براى شما باز گو مىکنیم خداوند یکى از داستانهائى را که نیکوترین قصه ها نام برده داستان حضرت یوسف علیه السلام است، چرا احسن القصص نباشد در حالى که حاکمیت اراده خدا را در داستان یوسف علیه السلام به زیبائى و خوبى مشاهده مىکنیم و سرنوشت بد حسودان را مىخوانیم که خداوند نقشه هاى آنها را نقش بر آب مىکند در حالى که عفریت زشت و ناپسند بى عفتى و عظمت و جلوه و شکوه تقوى و پارسائى را در لابلاى کلمات این سوره مىبینیم و همچنین منظره تنهائى یک کودک کم سن و سال در قعر چاه، شبها و روزهاى یک زندانى بى گناه را در سیاه چال زندان، تجلى نور امید از پس پرده هاى تاریک یاءس و ناامیدى و بالاخره عظمت و شکوه یک حکومت وسیع که نتیجه آگاهى و امانت است همه در این داستانها از مقابل چشم ما مىگذرد و سرنوشت یک ملت با یک خواب و تعبیر خواب پر معنى متحول مىشود و زندگى یک کشور و جمعیت در اثر آگاهى یک زمامدار الهى از نابودى نجات مىیابد و دهها درس بزرگ دیگر در این داستان منعکس شده است باید احسن القصص باشد.
و یکى از ویژگى هاى داستان حضرت یوسف علیه السلام این است که همه آن یکجا بیان شده بر خلاف سرگذشت سایر پیامبران که به صورت بخش هاى جداگانه در سوره هاى قرآن پخش گردیده است، این ویژگى به این دلیل که تفکیک فرازهاى این داستان با توجه به وضع خاصى که دارد پیوند اساسى آن را از هم مىبرد و براى نتیجه گیرى کامل همه باید یکجا ذکر شود، فى المثل داستان خواب حضرت یوسف علیه السلام و تعبیرى که پدر براى آن ذکر کرد که در آغاز این سوره آمده بدون ذکر پایان داستان مفهومى ندارد، لذا در اواخر این سوره که در جلد دوم این داستان است مىخوانیم: هنگامى که یعقوب و برادران یوسف به مصر آمدند و در برابر مقام پر عظمت او خضوع کردند، یوسف علیه السلام رو به پدر کرد و فرمود: یا ابت هذا تاویل رؤیاى من قبل قد جعلها ربى حقا.
اى پدر! این تاویل همان خوابى است که در آغاز دیدم، خداوند آن را به واقعیت پیوست و ما داستان حضرت یوسف را به 2 بخش تقسیم که بخش اول آن بنام داستانهاى آموزنده از حضرت یوسف علیه السلام چون اول داستان در آیه 4 نام یوسف با اذ قال یوسف شروع شده و حدود 78 داستان مىباشد بیان نمودم و بخش دوم را با نام داستانهاى آموزنده از برادران حضرت یوسف با حدود 56 داستان نام گذارى شده چون از آیه 58 قرآن کریم و جاء اخوة یوسف برادران یوسف آمدند شروع شده نام گذارى کردیم، امید است با مطالعه دقیق این داستانها بارقه امید در مقابل ناامیدى ها و سختى ها و مشکلات و زدودن حسادتها و بغض ها و دروغ ها و تهمت ها و بى عفتى ها و با بى توجهى به ما سوى الله عنایت فرماید و ثواب آن را به نثار روح همه انبیاء و ائمه معصومین و اولیاء و علماء و شهداء مخصوصا شهداى ایران و امام شهیدان حضرت امام خمینى و عزیزانش به ویژه شهید احمد میر خلف زاده مىنمایم و انشاءالله خداوند در فرج موفور السرور رابط بین زمین و آسمان امام زمان علیه السلام را هر چه زودتر تعجیل و دعاهاى آن حضرت را در حق ما مستجاب و سایه بلند پایه اش را بر همه ما مستدام و خیر و برکت و راءفت و رحمت او را شامل حال همه مستضعفان جهان و ملت هاى ستمدیده مخصوصا مردم خوب ایران بویژه مقام معظم رهبرى و علماء و حوزه هاى علمیه گرداند.
والسلام علیکم
قاسم میر خلف زاده
آیات مربوط به بانوان عفت چشم ( 2)
آیات مربوط به بانوان عفت چشم ( 2 )
? آیات مربوط به بانوان عفت چشم ( 2)
? قرآن
? سرکار خانم فهمیه جعفری
بسم اللّه الرحمن الرحیم«السلام علیک یا بقیةاللّه فی ارضه روحی فداه»
پیام قرآنی: قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارهم...
وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ...
توضیحات:
در بحث گذشته پیرامون فضای عفت و اهمیت آن در روایات مطالبی گفته شد در این مبحث و مباحث آینده سعی بر آن داریم که ابعاد عفت را مورد بررسی قرار داده و نتیجه گیری بنمائیم.
خداوند متعال در آیه 30 سوره ی نور نخست به مردان مسلمان و سپس در آیه بعد به زنان مسلمان سفارش نموده که چشمان خویش را از نگاه ناروا ببندند، دیدگان خود را فرو خوابانند، عفت پیشه ساخته که این کار برایشان پاکیزه تر است. غُضُّوا و یَغْضُضْنَ از ماده ی غض به معنای کم کردن و نقصان است و در بسیاری از موارد در کوتاه کردن صدا یا کم کردن نگاه گفته می شود و مفهوم آن ظاهراً نه این است که انسان چشمش را به طور کلی ببندند بلکه منظور این است که انسان از نگاه خود بکاهد و یا به عبارتی دیگر از منطقه ی دیدی خود آنچه را که ممنوع است حذف کند.
چشم و بینائی یکی از حواس پنج گانه ای است که شخص اگر موفّق به رعایت عفت آن نشود از طریق آن ممکن است به خطرات بسیاری بیفتد از جمله خطراتی که انسان توسط این عضو به آن مبتلا می شود آلوده شدن به نگاههای حرام و یا به اصطلاح چشم چرانی است زیرا که نظر کردن انگیزنده ی شهوت است این عمل به قدری ناپسند و دارای پیامدهای بسیار خطرناک است که در روایات متعدد به قباحت این کار صریحاً اشاره شده است از جمله در روایتی رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم می فرمایند: نظر کردن تیر زهرآلودی است از تیرهای شیطان هر که خود را به جهت خوف از خدا از آن نگاه دارد خدا او را عطا می فرماید ایمانی که حلاوت آن را در دل خود بیابد ( ?) همچنین از یحیی بن زکریا پرسیدند ابتدای زنا و منشأ آن چیست؟ گفت: نگاه کردن و آرزو نمودن! (2) در جایی دیگر پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم می فرمایند: برای هر عضوی از اعضاء آدمی بهره ای از زنا است چشم ها نیز زنا می کنند و زنای آنها نگریستن است. (3) امام صادق علیه السلام می فرمایند: هیچ کس هیچ نعمتی و غنیمتی را که فاضل تر باشد نزد خداوند بدست نیاورد مگر به پوشاندن چشم از حرام. (4) از این احادیث متوجه می شویم که منشأ بسیاری از هوسرانی ها و آرزوهای ناپسند نگاه کردن است به قول باباطاهر:ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده ببیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش، ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
انسانی که تحت تأثیر هوای نفس خویش و شیطان قرار گرفته و خود را به رعایت عفت چشم خویش عادت نداد. و دائماً مبتلا به نگاههای حرام می شود در حقیقت پرده ای روی دل خود گذاشته و به مرور زمان قدم به قدم از خداوند متعال دور می شود .
امیر مؤمنان علی علیه السلام در خطبه ای در نهج البلاغه در بیان ویژگی های متقین می فرمایند: غضّوا ابصارَهُم عَمّا حرّم اللّه: چشمان خود را از حرام های خداوند نگاه می دارند و عفت پیشه می سازند. آدمی باید که چشم خود را از هر چه لایق نیست و در دین اسلام روا نیست و عقل آن را منکر می داند نگاه دارد زیرا که حسن و قبح چیزها عقلی است و عقل سلیم حکم به قبح قبایح و حسن حسنات می کند مانند آنکه به حسب شرع ارتکاب قبایح قبیح است و به حسب عقل نیز منکر و مکروه است. حضرت پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم می فرمایند: عفت چشمان خویش را حفظ نموده و بپوشانید آنها را از محرمات تا ببیند عجائب را، چرا که به قدر بستن چشم ظاهر از محرمات، می گشاید پروردگار چشمه نور و معرفت را در دل؛ و نور دیده و باطن زیاد می شود و علوم و معارف یقینیه در نفس حاصل می گردد. (5) و هیچ چشمی نیست که نظر بر محرمات کند مگر آنکه گِرهی از آرزو بر دل او منعقد می شود و آن گره باز نمی گردد مگر بر دو چیز: یا با ریختن اشک حسرت و ندامت از آن عمل قبیح و بازگشت واقعی از آن عمل منکر و یا به وصل و رسیدن به آن آرزو که اگر موافق با شرع باشد انجام می گردد و اگر نباشد و انجام گرفت سپس جای او جهنم است و اگر توبه کرد و اشک حسرت از دیده بریخت پس جای او بهشت است و مرجع و بازگشت او به رضای پروردگار خواهد بود. حضرت عیسی بن زکریا می فرماید: مردن دوستدارتر است نزد من از نگاه کردنی که واجب نباشد یعنی تا دیدن چیزی بر من واجب نشود نگاه به او نمی کنم به واسطه ی خوف افتادن نظرم بر حرام!فوائد عفت چشم:
از سیاق آیه شریفه 30 سوره ی نور و سیری در بعضی از روایات در می یابیم که یکی از فوائد عفت چشم پرهیز از گرفتار شدن در دامی است که بسیار خطرناکتر است. شخصی که کنترل چشم خود را از دست می دهد یقیناً برای ارضای خواسته دل خویش مبتلا به اعمالی مانند زنا می شود. امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند: اگر چشم را فرو گیری گرفتار زنا نمی شوی! (7) دیگر آنکه این آموزه نظافت و پاکی روح را به همراه دارد بر خلاف نظر اهل جاهلیت قدیم و جدید مانند برتراندراسل که این ممنوعیت را یک نوع محرومیت و اخلاق بی منطق و به اصطلاح تابو( ?) تحریم های ترس آور رایج در میان ملل وحشی می دانند بلکه نظافت و طهارت روح بشر را به همراه دارد. در کتاب غررالحکم آن امام همام می فرمایند: حفظ نگاه مایه آرامش دل و کاهش حزن و اندوه می گردد.روش پیشگیری از بی عفتی چشم:
از حضرت امیرمؤمنان علیه السلام سؤال کردند: که این صفت اغماض از محرمات را از چه راهی می توان به دست آورد فرمودند: حاصل نمی شود از برای کسی این صفت مگر به ملاحظه کردن سلطنت و بزرگواری خداوند و به خاطر آوردن اطلّاع آن بزرگ بر ظاهر و باطن همه کس! امام صادق علیه السلام می فرمایند: پوشاندن چشم از محرمات به عمل نمی آید مگر با یاد کردن خداوند و ملاحظه عظمت و جبروت حضرت باری تعالی تا به وسیله ی آن آتش شهوت کم شود. (9)
در پایان به این نتیجه می رسیم که انسان برای تقویت این صفت حمیده باید تا می تواند نگاهایش را کنترل کند در محافل و مجامع به موقع و به ضرورت نگاه کند نگاههای لغو و بیجا و چشم ما به هر سویی که دل بخواهد انداختن خود عاملی است که شخص به طور کلی عفت این عضو را بر باد داده و در هیچ کجا نمی تواند خود را کنترل نماید به فرموده ی حضرت عیسی بن زکریا علیه السلام سعی بر آن دارد که تا دیدن چیزی بر او واجب نشده است نگاه نکند در مواقعی هم که چشم او ناخوداگاه بر حرامی آلوده شد فوراً رو گرداند و عظمت خداوند را به یاد آورد و با استمداد از قوه ی باری تعالی موجبات خشنودی آن عزیز و حضرات معصومین علیهم السلام را فراهم آورد.
پی نوشتها:
? - ترجمه اخلاق ص 220? - علم اخلاق ج ? - ص 18
? - علم اخلاق ج ? - ص 18? - شرح مصباح الشریعه ص 281
? - شرح مصباح الشریعه ص 276? - غرر الحکم ج ?
? - غررالحکم ج ? ? - تابو به معنای تحریم های ترس آور رایج در میان ملل وحشی می باشد.
9-شرح مصباح الشریعه ص 275 و
|
آیات مربوط به بانوان عفت چشم ( 1 )
آیات مربوط به بانوان عفت چشم ( 1 )
? آیات مربوط به بانوان عفت چشم ( 1 )
? قرآن
? سرکار خانم فهمیه جعفری
بسم الله الرحمن الرحیمپیام قرآنی : وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوْ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنْ الرِّجَالِ أَوْ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (31)
موضوع: عفاف
مبحث مورد نظر : معنای عفاف و راه تقویت آن
توضیحات: « معنای عفت»
عفت به نقطه ی مقابل شهوت می گویند و مانند شهوت دارای مفهوم عام و خاص است . مفهوم عام آن به معنای خویشتن داری د ربرابر هر گونه تمایل افراطی و نفسانی است و مفهوم خاص آن خویشتن داری در برابر تمایلات و بی بندوباری جنسی است. عفت یکی از فضایل مهم اخلاقی در رشد و پیشرفت و تکامل جوامع انسانی است. اما شهوت که درمقابل عفت قرار دارد موجب سقوط فرد و جامعه می شود. در جایی دیگر در معنای عفت گفته شده : عفت نقطه مقابل شکم پرستی و شهوت پرستی است که از مهم ترین فضایل انسانی محسوب می شود عفت به گفته راغب اصفهانی درکتاب المفردات به معنای پدید آمدن حالتی در نفس است که آدمی را از غلبه شهوت باز می دارد. و عفیف به کسی گفته می شود که دارای این وصف و حالت باشد. مؤلف التحقیق می نویسد این ماده در اصل به معنی حفظ از تمایلات و شهوات نفسانی است همان گونه که تقوا به معنی حفظ النفس از انجام گناهان می باشد. بنابراین عفت یک صفت درونی است د رحالی که تقوای ناظر به اعمال خارجی است . علمای اخلاق در تعریف عفت آن را صفتی حد وسط در میان شهوت پرستی و خمودی دانسته اند صاحب مقایس اللغه می نویسد عفت در اصل به دو معنی آمده است نخست خودداری از انجام کارهای زشت و دیگری کم بودن چیزی ولی از کلام راغب اصفهانی در مفردات استفاده می شود که هر دو معنی به یک چیز باز می گردد . زیرا افراد عفیف به چیزی کم قانع هستند . حضرت امیر درباره ی حقیقت عفت می فرمایند: الصبر علی الشهوة عفة مقاومتی در برابر ? شهوتها عفت نام دارد. شهید مطهری د رکتاب تعلم و تربیت می فرماید: عفت حالتی نفسانی است به معنی رام بودن قوه ی شهوانی تحت حکومت عقل و حکومت عقل و ایمان. درکتاب ترجمه ی اخلاق آمده است که حسن و اعتدال قوه ی شهوت همان حالتی است که عفت نام دارد. ? خداوند در قرآن خطاب به رسول اکرم می فرماید: ای پیامبربه مؤمنین بگو دامن نگاههای خویش رابرچینند و عفت خویش راحفظ کنند. زیرا که لازمه ورع، عفت است و عفت عبارت است از خودداری از مقتضای شهوات درحالی که ورع معنی وسیع تری دارد . در جایی دیگر می خوانیم وقتی که قوه ی شهویه تحت میزان عقل و شرع سامان گرفت و از حد افراطی و تفریطی و از تصرف و خدعه شیطان خارج شد یک حالت سکونت و طمأنینه در آن حاصل می شود و یک ملکه اعتدال در آن پیدا می شود که وجهه ی الهیه پیدا می کند این را تعبیر به عفت می کنند.و بدان که عفت از فطریات و از جنود عقل است وبرای اینکه عقل و شرع به شهوت غالب شوند باید که عفت راتقویت و شهوت را ضعیف کنید و اما تقویت عفت بر دو امر است : یکی تذکر فوائد و ثمرات دنیائی عفت و پاکدامنی و ثوابهای اخروی آن که در آیات و روایات آمده است و دوم در میدان جنگ بین عفت و شهوت عفت را غالب نمودن واین با عمل به مقتضای عفت تدریجاً حاصل می شود و هر بار از مرتبه ی قبل آسان تر می شود تا آنجا که دیگر برای خصم نیرویی برای مقابله باقی نمی ماند.(1)
آنچه که بیان شد تفسیر عفت به مفهوم عام کلمه بود زیرا بعضی برای معرفی عفت از نقطه مقابل یعنی پرده دری نیز استفاده کرده اند به همین علّت در بسیاری از موارد واژه عفت را در مورد پرهیزکاری در خصوص مسائل جنسی استعمال کرده اند به هر حال ازآیات قرآن مجید و روایات اسلامی استفاده می شود که عفت به هردو معنا از بزرگترین فضائل انسانی است و هیچ کس در سیرالی الله بدون داشتن عفت به جایی نمی رسد در زندگی دنیا نیز آبرو و حیثیت و شخصیت انسان در گرو عفت است.ارزش عفت و اهمیت آن در روایات:
تنها سرمایه انسان و بالاخص زن عفت و پاکدامنی است انسان اگر بالاترین مقامات و عالی ترین معلومات را هم دارا باشد ولی نتواند عفت خود را نگاه دارد و پاکدامنی نداشته باشد ارزش واقعی ندارد حتّی خود انسانها هم برای چنین شخصی احترام قائل نیستند ولی اگر عفت خود را حفظ کرده ودامن به نانجیبی آلوده نکند محترم ترین و محبوب ترین انسان خواهد بود و خدا و خلق چنین انسانی را دوست می دارند. چیزی که تمام خردمندان بلکه فطرت بشر از خود او می فرماید: عفت گنجی ? انتظار دارد همان عفت و پاکدامنی است. حضرت امیر است که راه موفقیت دنیا و آخرت از آن آغاز می شود.هم چنین می فرماید: عفت بالاترین عباداتست.
و می فرمایند: پیروان حقیقی جعفربن محمد کسانی هستند که در ? امام صادق برابر شکم پرستی و بی بندو باری جنسی عفت و تلاش و کوشش فراوان دارند به ثواب او امید دارند و از عقاب او بیمناکند.انسان اگر بداند که همسر او به گرداب بی عفتی نزدیک می شود هر چند قلبش از محبت او آکنده باشد مهر او از دل شوهر می رود هر چند ظاهراً به عللی نتواند سخنی بگوید.
در ترجمه کتاب غررالحکم تعبیرات زیبائی پیرامون عفت بیان شده است که نمونه می ? هائی از آنها را بازگو می کنیم مولای متقیان امیرالمومنان علی فرمایند: عفت زکات زیبائی است.همچنین نشانه غیرت مرد عفت اوست. آن بزرگوار می فرمایند: برتو باد به عفت که به راستی قرین وهمراه خوبی است . برتو باد به عفت به راستی که شریف ترین خصلتهای مردمان شریف است .
در قرآن کریم در عبارت های کوتاه و بسیار پرمعنا ضمن بیان بخش مهمی از صفات مومنان پاکدامنی و عفت را یکی از خصلتهای برجسته آنها دانسته و می گوید: آنها کسانی هستند که دامان خود را ازآلودگی به بی عفتی حفظ می کنند وتنها آمیزش جنسی یا همسران و کنیزانشان دارند که در بهره گیری از آنان ملالت نمی شوند و کسانی که غیر از این راهی را طلب کنند تجاوزگرند. در روایتی رسید وعرض کرد اعمال و طاعت من ضعیف و ? آمده شخصی به خدمت حضرت امیر علی در پاسخ ? روزه ام کم است ولی امیدوارم که هرگز مال حرامی نخورده ام امام فرمود: ای الاجتهاد افضل من عفة بطن و فرج کدام تلاش در راه اطاعت خدا برتر از عفت در مقابل شکم و مسائل جنسی است . آنچه از روایات و بیانات فوق حاصل می شود این است که اسلام اهتمام فوق العاده به مسئله پرهیزکاری در برابر شهوت شکم و بی بندوباری جنسی و به طور کلی عفت دارد تا جایی که آن را نشانه شخصیت و غیرت و ایمان و پیروی از مکتب اهل بیت علیهم السلام معرفی می کند تاریخ نیز سرچشمه بسیاری از گرفتاری های انسانی را ازهمین امر و بی عفتی می داند. زیرا بی عفتی اجازه تفکر مشروع را نمی دهد تا به وسیله آن حقوق انسان ها را رعایت کند و در مسیر عدالت گام بردارد به همین علّت انسان را به ارتکاب انواع گناهان و آلودگیها وا می دارد . شهوت شکم سرچشمه بسیاری از بیماریهای جسمانی و اخلاقی است تا آنجا که گاهی شکم به بت خطرناکی مبدل نشده و انسان را به پرستش و اطاعت خویش در همه زمینه د راین رابطه درباره ی مردم آخرالزمان
? ها وادار می سازد. پیامبر اکرم فرموده است: زمانی برمردم فرا می رسد که شکم های آنها بت های آنهاست و زنهای آنها قبله های آنهاست و دینارهایشان دینشان و شرفشان متاعشان است در آن زمان از ایمان جز نامی و از اسلام جز رسمی و از قرآن جز درسی باقی نمی ماند. مساجدشان از نظر ساختمان آباد و دل هایشان از نظر هدایت خراب است.ادامه دارد.. ?- کافی جلد دوم صفحه 79
?- وسائل الشیعه جلد 11 صفحه 199?- غررالحکم جلد ? صفحه 129-130 و حدیث 4114
1ـ دیسک نوری قرآن مجید ترتیل، با صوت استاد محمد صدیق منشاوی و ترجمه به شش زبان زنده جهان.
2ـ دیسک نوری معرفی قاریان مشهور جهان اسلام. (شامل بیوگرافی، تلاوت مجلسی، ترجمه همزمان به دو زبان، نوع قرائت و تصویر 20 تن از قاریان جهان)
3ـ دیسک صوتی جزء سیام قرآن مجید به صورت ترتیل با صدای استاد شهریار پرهیزگار.
4ـ نوار آموزشی تلاوت قرآن همراه با ترجمه (ترتیل 30 جزء با صدای استاد پرهیزگار، ترجمه آقای عبدالمحمد آیتی و گویندگی ترجمه آقای جلال ذکائی.
5ـ دوره کامل ترتیل 30 جزء با صدای استاد شهریار پرهیزگار.
6ـ نوار آموزشی هر جمله سه بار.
7ـ نوار آموزشی یک جمله در میان.
8ـ نوار آموزشی طرح درس.
9ـ نوار آموزشی پرسش آیات حفظی.
10ـ نوار آموزشی قرآن صبحگاهی (ویژه مدارس).
11ـ آلبوم آموزش حفظ غیر حضوری.
12ـ کتاب آموزش ترجمه و مفاهیم قرآن (1) درسهای 1 تا 8.
13ـ کتاب آموزش ترجمه و مفاهیم قرآن (2) درسهای 9 تا 16.
14ـ کتاب روش تدریس مهد قرآن.
15ـ کتاب درسهایی از تجوید تألیف استاد محمدرضا ستودهنیا.
والسلام ـ بارالها ما را در مسیر خدمت به قرآن و عترت (علیهم السلام) مستدام بدار
در این همایش بزرگ که با حضور ریاست محترم مهد قرآن کریم کشور، حجةالاسلام و المسلمین حاج آقا فومنی، ریاست هیأت علمی مهد قرآن، استاد پرهیزکار، استاندار محترم استان قم، جناب آقای بنیهاشمی، نمایندگان آیات عظام، حفاظ و اساتید و محققین قرآن و شخصیتهای فرهنگی، خانواده شهدا، رؤسای محترم آموزش و پرورش نواحی قم و طلاب ایرانی و غیر ایرانی برگزار گردید. 1500 نفر از قرآنپژوهان نمونه مهد قرآن کریم استان قم، این شکوفههای معطّر قرآن و عترت ـ علیهم السلام ـ با همخوانی آیات منتخب از 15 جزء قرآن نورافشانی آیات نور را به نمایش گذاردند و با تلاوت قرآن به جماعت، تحسین ملکوتیان را برانگیختند.
در طلیعه همایش، گروه همخوانی نور اهل بیت علیهالسلام آیاتی چند از کلام اللّه مجید را همخوانی نمودند. در ادامه، استاد پرهیزگار به راهنمایی قرآنپژوهان پیرامون مسائل کمّی و کیفی حفظ پرداختند. ایشان فرمودند: «در کار حفط خودجدّی باشید، تمرین و ممارست زیادی داشته باشید و در مورد مفاهیم نیز تلاش نمایید.»
در ادامه، گروه تواشیح الغدیر اجرای برنامه نمودند. در این مراسم حجةالاسلام و المسلمین فومنی ریاست مهد قرآن، قرآنپژوهان را ارشاد نمودند.
در پایان مراسم، حفّاط برتر کانونهای مهد قرآن کریم استان قم معرفی و هدایایی دریافت نمودند. در این مراسم از کانون امام حسن مجتبی علیهالسلام آقای علی کاظمی کلاس سوم راهنمایی حافظ 15 جزء به عنوان نفر برتر انتخاب گردید. قابل ذکر است که مربیان موفق مهد قرآن کریم استان قم، آقایان سید محمد حسن موسوی و غلامعلی شاکرینیا حافظ کل قرآن میباشند که به دریافت کارت و گواهینامه و هدایایی نایل گردیدند.
این همایش بزرگ با تلاوت دعای ختم قرآن توسط محقق ارزشمند قرآن جناب استاد علاّمی خاتمه یافت.
مهد قرآن کریم استان قم علاوه بر تشکیل کلاسهای حفظ قرآن، در زمینه الگودهی و طراحی روشهای اشاعه قرآن نیز طرحهایی را در دست اجرا دارد به عنوان مثال، برنامه «ده دقیقه همراه با نغمات نورانی» مخصوص مراسم صبحگاهی مدارس، که برای اولین بار در 20 مدرسه در ماه مبارک رمضان 1417 با همکاری مسؤولین آموزش و پرورش و ستادهای تربیتی مدارس اجرا شد و در ابتدای کار 400 دانشآموز
تاکنون 3000 قرآنپژوه در قالب 28 کانون و 205 کلاس و 150 مربی در شهر و روستا مشغول فعالیت میباشند.
حافظ آیاتی از کلاماللّه مجید شدهاند و استقبال از این طرح همچنان ادامه دارد تا آنجا که مهد قرآن کریم را واداشته که این طرح را به صورت مدون درآورده تا علاقمندان بتوانند از آن استفاده کنند. هماینک پنجاه هزار نفر از دانشآموزان استان قم تحت پوشش این طرح قرار دارند و حتی بعد کشوری و جهانی نیز یافته است.
* * *
برای انتخاب روش مطلوب و موفق در آموزش قرآن کریم سزاوار است شیوهای انتخاب گردد که از عوامل مؤثر در بهبود روش به میزان لازم برخوردار باشد تا نتایج خوبی به دست آید.
برخی از مهمترین این عوامل عبارتند از:
1ـ علمی بودن و منطقی بودن روش تا سلیقهای بودن آن.
2ـ جذاب و دلپذیربودن.
3ـ ساده و روان بودن روش.
4ـ قابلیت تعمیم روش.
5ـ میزان کارآیی بالا و مطلوب.
6ـ متناسب بودن روش با سطح فراگیری.
7ـ سیر آموزش از معلوم به مجهول.
8ـ استفاده از ابزار و وسایل مناسب.
آیات جانفزا و نورانی قرآن کریم، ترنّم قطرههای بارانی است که جسمها را زنده و جانها را لطافت و صفا میبخشد.
9ـ استفاده از موقعیتهای مناسب و بجا.
10ـ در برگرفتن تمام اهداف آموزشی.
11ـ استفاده از هنر متناسب با درس به دور از بدآموزیها.
به هر میزان که روش تدریس و طرح درس قرآن، از عوامل فوق بیشتر برخوردار باشد به همان میزان موفقتر خواهد بود و نوآموزان را به فراگیری قرآن علاقمند میسازد.
شیوهای که در کلاسهای مهد قرآن استفاده میشود مبتنی بر اصول و ویژگیهایی است که باعث پیشرفت و موفقیت روزافزون آن گشته است و از اصول مهم «زبانآموزی» نیز میباشد.
برخی از این اصول و ویژگیها عبارتند از:
1ـ مقدم داشتن مهارتهای سمعی بر بصری و استفاده از وسایل شنیداری قبل از وسایل دیداری، یعنی تأکید بر استفاده از نوار قرائت قبل از استفاده از وسایل دیداری، یعنی تأکید بر استفاده از نوار قبل از استفاده از خود قرآن، ابتدا مهارتهای شنیداری و گویایی شکل میگیرد و سپس خواندن و نوشتن و دستور زبان.
2ـ محور قرار گرفتن روش تقلید به وسیله الگو قرار دادن قرائتهای معتبر و آموزشی، زیرا تقلید، قاعده ثابتی در فراگیری علوم و دانشهاست، بویژه علومی که از سنخ زبانآموزی است.
3ـ تکیه بر روش تکرار با استفاده از نوارهای آموزشی استاد پرهیزگار که هر آیه را 3 تا 5 بار تکرار میکند.
4ـ تأکید بر تداوم، استمرار و پیوستگی در آموزش و تمرین به صورت همه روزه و بدون وقفه هر چند به مقدار خیلی کمی باشد.
5ـ مبنا قرار دادن مراحل حفظ (حفظ نسبی، حفظ کامل، حفظ با فهم آیات و ...). در زبانآموزی نیز حفظ کردن و به خاطر سپردن واژهها یک رکن اساسی است.
6ـ مقدم داشتن آموزشهای عملی بر آموزشهای نظری یعنی ابتدا آموزش و تمرین قرائت، سپس فراگیری قواعد آن بر حسب نیاز، فراگیری زبان مادری همیشه و در همه جا بدین شیوه است یعنی ابتدا فراگیری زبان انجام میشود، سپس سواد خواندن و نوشتن و فراگیری دستور زبان انجام میشود.
7ـ قواعد قرائت و مفاهیم قرآن نیز در مرحله دوم و سوم تدریس میشود و بر اساس روش خاصی است که مهد قرآن کریم از آن بهره میگیرد.