1 ـ شهوات

1 ـ شهوات

شهوات، همه میلها (= خواستنها و تعلقات) است که مربوط به منِ مجازى و نفسانیاتند. و اینها چون یک حرکت برونگرا هستند، ذهن انسان را از منِ راستین دور مىکنند، و این، غفلتى تأسفبار است. البته، واضح است که خواستنها و تعلقاتى که در حد منطقى و شرعى براى تن و نفس، و در چارچوب بندگى مورد نیازند، معقول و پسندیدهاند و بىتوجهى به آنها مذموم است. منظور ما از شهوات، زیادهخواهىهایى است

که با منطق و عقل و شرع، هماهنگى ندارند و ما را از من اصلى و هدف اعلاى حیات دور مىکند و خلاصه، منظور خواستههاى مجازى هستند. شهوات یا میلهاى غیر خدایى حالت خوردن آب شور را دارند، هر چه بیشتر بیاشامیم، عطش ما را بیشتر مىکنند; ضمن این که این شهوات، حلاوتى موقتى دارند، اما حلاوت جان ما نیستند، بلکه سرمایههاى موقتى و سراب مانند هستند.

خفته باشى بر لب جو خشک لبمیدوى سوى سراب اندر طلبزین حجاب این تشنگان کفپرستزاب صافى او فتاده دوردستویسه و معشوق هم در جان تو استوین برونىها همه آفات تو استدر من مجازى، به دنبال هیچ و پوچ مىرویم، و نتیجهاش معلوم است: لا شیئى بر لا شیئى عاشق شده استهیچ نى مر هیچ نى را ره زده استو آن وقت همه نابسامانیها شروع مىشوند. نه ز جان یک چشم جوشان مىشودنه بدن از سبز پوشان مىشودنه صداى بانگ مشتاقى در اونه صفاى جرعه آبى در اوو در وضعیت بدى قرار مىگیریم;

از یک سو، اگر خواستههاى مجازى را تحقق نبخشیدیم، احساس پوچى و ملامت و نقص و کمبود مىکنیم (و خود را خلع سلاح و بدبخت مىدانیم) و نتیجه این امر، همان کینههاست که رأس دیگر مثلث و نتیجه حاکم شدن منِ مجازى و خواستههاى مجازى است. و از سوى دیگر اگر به خواستههاى مجازى، در منِ مجازى برسیم، کبر و غرور و سرمستى مجازى به ما دست مىدهد. بنابراین، زندگى ما مىشود نوسانى بین این دو، و در حقیقت به روى دو سکهاى مىافتیم

که هر دو طرفش پوچ است; چرا که پاى جان و منِ اصلى و هدف اعلاى حیات در میان نیست. چون گرسنه مىشوى سگ مىشوىتند و بد پیوند و بد رگ مىشوىچون شدى تو سیر مردار مىشوىبى خبر بىپا چو دیوار مىشوىپس دمى مردار و دیگر دم سگىچون کنى در راه شیران خوش تکى؟بنابراین، نتیجه این احوال، یعنى خواستههاى مجازى، براى من مجازى مشکلات زیر خواهد بود:

(0) نظر
برچسب ها :
3 ـ منِ مجازى

3 ـ منِ مجازى

در صفحههاى قبل، منِ اصلى را شرح دادیم و در این قسمت، به من مجازى مىپردازیم. لازم به ذکر است که خواستهاى منطقى تن و نفس، که در پناه شرع و عقل و منطقند، جایز و صحیح هستند و تأمین آنها، خواست خداست و براى زندگى ما و براى رسیدن به منِ اصلى، توجه به آنها، بسیار مطلوب است. آنچه خواستهاى غیر منطقى و غیر عقلى، تن و نفس است، در چارچوب منِ مجازى، و مذموم است. من مجازى، ساختمانى موهوم است که در نفس خود ساختهایم،

و این ساختار، بر اساس توهّمات و افکار مجازى ماست. منِ مجازى، از یک طرف، رابطه ذهن را با اعماق وجود ما (= منِ اصلى)، قطع مىکند و از طرفى دیگر، مانند یک نوار است که تنها ویژگى ضبط و انعکاس دارد و آنچه مىخواهد، براى سوداگرى، پُز و نمایش مىخواهد. همچو جوى است او نه آبى مىخوردآب از او بر آب خواران مىرسدآب در جو، زان نمىگیرد قرارز آنکه آن جو، نیست تشنه و آبخواروجود خود را چون جوى آب، حمل کننده آب مىکند، اما خود از آن آب بهره نمىیابد

; مىخواهد، اما براى صِرفِ داشتن، براىپُز دادن، و سرانجام چون ویترین عرضه شده، و «چون بیاید مشترى، خویش برفروخت» و اگر مشترى نیاید، برافروخته مىشود. واقعاً، زیانى بزرگ است که انسان، از درون ببرد و اسیر توهّمات بیرونى شود، و از طرفى، به ظرفیتها و استعدادهاى درونى خود، خیانت کند و از طرف دیگر، خود را به یک کارخانه بدل کند که بدلى خرهایى نظیر خودش را در این سوداگرى، خواهان است. او، در این وضعیت، أداى انسانیت را درمىآورد، در حالى که از گوهر اصلى انسانى خود غافل است

; اداى محبّت را درمىآورد، ودر حالى که از عشق حقیقى، بىخبر است. این حالتِ من مجازى، یک وضعیت مىگیرد و مشکل و پوچى را براى او به وجود مىآورد که براى این وضعیت، رنج و عذابى شدید را نیز متحمل مىشود و مشکل این جاست که هر چه را در منِ مجازى دریافت کنیم، منِ مجازى آن را از جنس خود مىکند; یعنى آن را مجازى مىکند: «ناقص ار زر برد، خاکستر شود.» و یا «جهل شد، علمى که در ناقص رود.» روشنایى به مزاق منِ مجازى، خوش نمىآید. او خفاشگونه است;

از نور بیزار است. لیک اغلب هوشها در افتکارهمچو خفاشند و ظلمت دوستداراما نتیجه این وضعیت، بسیار مهلکتر است و آن این که مجبوریم خود را در کرى و منگى و ماتى و کورى فرو بریم، تا این سرمایه هیچ و پوچ را حفظ کنیم و پوچ را به حساب هستى واقعى بگذاریم و خواب را به حساب بیدارى و ظلمت را به حساب روشنایى. خویشتن را کور مىکردى

و ماتتا نیندیشى ز خواب و واقعاتتا دمى از هوشیارى وارهىننگت خمر و بنگ بر خود مىنهىمىگریزى از خودى در بىخودىیا به مستى یا به شغل اى مهتدىهمان طور که در منِ اصلى، مثلث سازنده کمال، عشق و ایثار، حاکم مىشود، در منِ مجازى مثلث مخرّب شهوات (= میلها و تعلقات)، قیاسها (= چون و چرا، تعبیر و تفسیر) و کینه قرار دارد. و این سه ـ یعنى شهوات، قیاسها و کینهها ـ به صورت سه عامل مرتبط و اصلى عمل مىکنند و سیکل معیوبى را به وجود مىآورند و زندانى معذّب براى انسان پدید مىآورند

و حجاب یا کلافى سردرگم، به دور منِ اصلى مىکشند و همه نابسامانیهاى ما را در پى دارند. این پدیده (من مجازى و نفسانیات) عاریتى و عارضى و بیگانه است و علت دستور به توبه نیز همین عاریتى و عارضى بودن نفسانیات است و چون «خوى بد در ذات تو عاریتى است» در نتیجه: آن بد عاریتى باشد که اوآرد اقرار و شود او توبهجو

(0) نظر
برچسب ها :
منِ اصلى
منِ اصلى

منظور از «منِ اصلى»، گوهر اصلى انسانى، یا مقام روح است که جلوهاى از ذات بارى تعالى است و یا آن چیزى است که نشأت گرفته از روح است. منِ انسان، یعنى خودِ انسان که هست، و هستِ انسان، از هست خدا (به تجلّى) نشأت مىگیرد، و مجرّد است. بنابراین، من، حد و زمان و مکان ندارد و مشمول مسائل مربوط به مادّه نیست. من، توسط تن و حواس عمل مىکند و اینها، ابزارِ من هستند، و آثار من را نشان مىدهند.

براى مثال، در موردِ دیدن یا شنیدن، این دو، پرتوى از مناند که با ابزار چشم و گوش مىبیند یا مىشنود. امّا دقت کنیم که من، مرکزى به اسم دیدن یا شنیدن ندارد، بلکه من، بتمامه دیدن و بتمامه شنیدن است و در عین حال، دیدن، عین شنیدن است (و همین طور یدیگر شئون) و بین این دیدن و شنیدن، وحدت است، و شأنى (مث دیدن)، او را از دیگر یشئون (مث شنیدن)، بازنمىدارد. خلاصه این که مسأله حضور محض من، در همه شئون مطرح است. ارتباط من، با عالم بیرونى به این صورت است که آن مادّه، یا هر چه در بیرون ماست، در عالم خیال یا مثال، در درون ما تصویر مىشود و از این طریق، با عالم بیرون مرتبط مىشویم;

ضمن این که هیچ گونه اختلاطى با آن عالم بیرونى (= مادّه)، نداریم، و ما از آن منقطع هستیم و توسط این تصویرگیرى، با بیرون مرتبط مىشویم که این برداشت نیز توسط من صورت مىگیرد. اما، ما به غلط گمان مىکنیم که در بیرون از من، حالتى وجود دارد، در حالى که ما آن را در نزد خود ابداع کردهایم. نتیجه این که من، در موطن هر یک از شئونات و ادراکات (شنیدن، دیدن و ...) جلوهاى مىیابد، یا اسمى مىشود، در آن شأن. یعنى من، مىشود دیدن، شنیدن و ... .

این امر، چیزى جز حضور محض من، نیست. از طرفى گفتیم که من، تجلّى ذات حق است و هست من، نسبى و عین ربط با پروردگار است. نتیجه این که، من از یک طرف مىبیند و مىشنود و ... از یک طرف، تجلّى ذات حق است. بنابراین، اگر منِ مجازى نباشد (حجابها نباشد) خدا، که بصیر و سمیع است، او مىبیند و او مىشنود و ... . اگر در این امر خیلى دقت کنیم، متوجه مىشویم که معنى این حدیث که: «بنده من مىرسد به جایى که من مىشوم چشم او، من مىشوم گوش او و... .»

یعنى چه. و متوجه مىشویم که اگر یکى از اولیاء الله بر سر سفرهاى بنشیند، اگر سفره، شبههناک باشد، دست او جلو نمىرود، یعنى چه. و سرانجام در جهان هستى و در انسان، مىفهمیم که این جهان و این انسان، هستانى هستند که هستى آنها از اوست. کاشکى هستى زبانى داشتىتا ز هستان پردهها برداشتىکه یکى هست و هیچ نیست جز اووحده لا شریک الاّ هوسیر در نفس خود و در عالم هستى، ما را به آیه مبارکه رهنمود مىشود که: (سنریهم آیاتنا فى الآفاق وفى انفسهم، حتى یتبیّن لهم انّه الحق) به زودى نشانههاى خود را در افقها ]ى گوناگون[ و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود، تا برایشان روشن گردد که او خود حقّ است. آیا کافى نیست که پروردگارت خود شاهد هر چیزى است؟

!و جان کلام این که، در حقیقت، ما محسوسات بیرون را توسط چشم، در من شهود مىکنیم (که این چیزى جز خود را دیدن نیست) و همین حالت را در رابطه با عالم غیب داریم. بنابراین، همه ادراکها از درون است و در من. اما چرا عالم محسوسات را بهتر مىبینیم و عالم غیب را کمرنگ؟

زیرا ارتباط با عالم محسوسات، آسان، و جنس آن، از نوع کثرت است و ما نیز خود در وضعیت کثرت (= دنیازدگى و حالت ایندنیایى) هستیم و من را به این حالت کثرات، مشغول کردن، ما را از عالم غیب ـ که حالت وحدت است ـ دور مىکند و این در حالى است که عالم کثرت، هستنماست و در حقیقت، عدم است، و وجود حقیقى، همان عالم غیب و وحدت است. (خدا)باید بدانیم که بهترین دریچه ارتباط با حق، من است

نه غیر آن و سیر در غیر و کثرت، یعنى در ذهنیات و منِ مجازى و سیر در منِ اصلى، یعنى سیر به طرف خدا. بنابراین، باید مواظب باشیم که آینه غیر نشویم، بلکه آینه حق (محلّ تجلّى حق) بشویم. چرا که عالم کثرات از سنخ ما نیست، در حالى که عالم غیب و وحدت، از سنخ ما و عین ربط با منِ اصلى است. از طرفى، من انسان، به هر چه توجه کند، با آن متحد مىشود و به آن مشغول یمىگردد. مث اگر به تن توجه داشته باشد، با آن متحد مىشود و اگر به نفسانیات توجه کند،

با آنها متحد مىشود و همین طور اگر به خدا توجه کند، الهى مىشود. هر چه این، حالات و توجهات من به آن چیز مورد نظر، بیشتر شود، این اتحاد قویتر مىگردد، و در مورد توجه به خدا، هر چه بیشتر به او توجه کنیم، من، شدتى بیشتر و هستى بیشتر مىیابد; زیرا این امر، روشنتر شود. توجه داشته باشیم که موقع خواب، که تعلق من به تن کمتر مىشود، در خواب، مثالى از خود مىبینیم، یا در موقع بیهوشى (در پزشکى و موقع عمل جراحى)، توجه من به تن کم مىشود و یا در موقع مرگ، این توجه قطع مىشود. در آن دنیا نیز منِ انسان است که زنده است و ظهور دارد و البته بدنِ آندنیایى مىبیند و مىشنود، اما ظهور این من در آن دنیا، بسته به نوع توجه او، در این دنیا و حالاتش در این دنیا، متغیّر است.

اگر تمام توجه و اهداف او در این دنیا، غرایز و دنیا و مادّیات و شهوات ونفسانیات باشد، در آن دنیا چیزى ندارد و در حقیقت، به صورت منِ مجازى شهود مىیابد. اما اگر توجه او در این دنیا به عالم غیب و وحدت (خدا) باشد و دنیا و غرایز و خواستهاى تن و نفس را ابزار بندگى کرده باشد، ظهور آندنیایى من، به صورت منِ اصلى و مقام اصلى انسانى خواهد بود. عاشق و معشوق را در رستخیزدو بدو بندند و پیش آرند تیزالمرء مع من احبّ. هر کس با آن چیزى است که آن را دوست دارد. یولو أنّ رج یحبّ حجراً لحشر الله معه. اگر کسى، سنگى را دوست داشته باشد، خدا او را با همان سنگ محشور مىکند. در حالى که در توجه به خدا مىفرماید: ( یحبّهم ویحبّونه) خدا آنان را دوست مىدارد

و آنان ]نیز[ او را دوست دارند. اگر انسانى، به خدا توجه کند، و این توجه را افزون کند، منِ اصلى و هستىاش، شدت مىگیرد; چرا که انسان از آن لحاظ که هست، همه هستى را اشغال کرده و همه عالم از ملک تا ملکوت را دربرمىگیرد، اما خودش را در جایى حسّ مىکند که به آن توجه دارد. توجه به خدا چنان مىتواند شدت بگیرد که انسان به جایى برسد که خدا مىفرماید: «بنده من به جایى مىرسد که من مىشوم چشم او، من مىشوم گوش او و ... .» و در این حال، انسان خدا نمىشود،

بلکه خدا در انسان تجلّى پیدا مىکند. در این توجه به خدا، انسان به لذت و ابتهاج و انبساط حاصل از انس با خدا و اطمینان خاطر دست مىیابد و سپس نفس مطمئنّه و راضیه و مرضیه. در حقیقت، انسان، هست خود را به هست خدا متصل مىکند. البته، این اتصال هست و محال است که قطع شود و نمىتواند قطع شود; چرا که خدا در حال تجلّى دایم و فیض دایم است، مهم این است که ما با توجه به غیر او، از این ارتباط غافل نشویم و این ارتباط را کم نکنیم. بندگى، این قرب و اتصال را فزون مىکند:

گر در طلب منزل جانى، جانىگر در طلب لقمه نانى، نانىاین نکته به رمز گویمت تا دانىهر چیز که اندر پى آنى، آنىاساساً ارزش انسان، در تعلّق است که دارد و حدّش، با تعلّق معیّن مىشود. حال اگر تعلّق او، خداست، الهى مىشود و اگر حدّش، مادّه و حیوانیت است، مادّى و حیوانى مىشود. طالب هر چیز اى یار رشیدجز همان چیزى که مىخواهد ندیدبنابراین، اگر به حق توجه کنیم، حق با ما متحد و در ما جلوهگر مىشود و هر چه این توجه بیشتر باشد، تجلّى بیشتر است. اما در توجه به غیر حق و مشغول شدن به غیر او ـ گر چه به طور موقت مشغول شویم و حتى لذت بریم ـ در نهایت، چون توجه به غیر حق، قوت جان ما نیست و قوت تن و نفس ماست، اقناع نمىشویم و سرخورده مىشویم،

و ریشه همه نابسامانیهاى ما را باید در همین پى جست. (اَمْ تحسب أنّ أکثرهم یسمعون أو یعقلون إنْ هُم إلاّ کالأنعام بل هم یأضلّ سبی) یا گمان دارى که بیشترشان مىشنوند یا مىاندیشند؟! آنان جز مانند ستوران نیستند، بلکه گمراهترند. گر ز صندوقى به صندوقى روداو سمائى نیست، صندوقى بودذوق آزادى ندارد جانشانهست صندوق صور میدانشانمنِ اصلى، هر چه دریافت کند، عین روشنى است: عاقلى گر خاک گیرد، زر شود و حتى: جهل آید پیش او، دانش شود. در منِ اصلى، در پناه نور و حق بسر مىبریم

; در پناه نور و حق مىبینیم; در پناه نور و حق ارتباط برقرار مىکنیم; و سرانجام، بینش ما، در پناه نور و حق است و با روح و عصاره زندگى مرتبط مىشویم; با معانى و باطن امور برخورد مىکنیم، نه با نمودهاى سطحى و ظاهرى. منِ اصلى، چشمهاى زاینده است در جان ما و کوثر است، دریاست، همه چیز است و اتصال به همه بىنهایتها. انسان فارغ از قالبها، که به چیزى شدن، چیزى بودن و چیزى داشتن نمىاندیشد، داراى حالات و کیفیات روحى و روانى خاصى است که براى خود اوست

و نمىخواهد آنها را به نمایش بگذارد و او براى خودش، کافى است (که صاحب دل بداند آنچه حال است) و او، چیزى عمیق و زنده و متحرک و پرمعنا در خود مىیابد که متصل به همه بىنهایتهاست و او را از متعلقات خارجى، بىنیاز مىکند و در نتیجه، او، بیرون را متهم نمىکند، احساس تهى بودن نمىکند; چرا که وجودش از بىنهایت پر است. نتیجه مهم حاکم شدن منِ اصلى این است که مثلث سازنده کمال، عشق و ایثار در انسان به وجود مىآید; چرا که من اصلى، به هدف عالى حیات، که بىنهایت است (=خدا)، مىاندیشد;

همان که کمال مطلق است و به این کمال مطلق عشق مىورزد. بنابراین، به عشق هم مىرسد و در عشق، ایثار را مىآموزد، که ایثار چیزى جز از دست دادن منِ مجازى نیست. البته، نتایج ثانوى بسیارى دیگر در این مثلثِ کمال، عشق و ایثار، عاید انسان مىشود; من جمله، در توجه به کمال مطلق، بینش صحیح پیدا مىکند

و در توجه به کمال مطلق، حلاوت جان خود را ـ که حلاوت اصلى است ـ مىیابد و سرانجام، در حرکت به سوى کمال و با مرکب عشق، بینش صحیح مىیابد; زیرا در حرکت به سوى کمال با مرکب عشق، زشتى و بدى نیست، و بینش او، اصلاح مىشود (خویش را تعدیل کن، عشق و نظر) و همه چیز را در عین زیبایى مىبیند و سرانجام، در مراتب بالاى این راه، به یقین مىرسد که یقین، خود، در مراتب بالاتر علت و ایجاد است که عالیترین مرتبه آن، ظهور اراده خدا در انسان است. (در قسمت بندگى و یقین، اشاراتى بیشتر به این مطالب خواهیم کرد.)

(0) نظر
برچسب ها :
انواع نفس

انواع نفس

 

نفس امّاره:

یکى از جنبههایى که در نفس انسان هست و مربوط به خودِ طبیعى است و تحت فرمان عقل نیست، همان نفس امّاره است. این نام، در قرآن هم آمده و نفس امّاره، انسان را به بدیها سوق مىدهد، که (انّ النّفس لامّارة بالسّوء).

]بىگمان، نفس به بدى امر مىکند.[ این نفس، حتّى تحت تأثیر عقل جزئى، با شدتى بیشتر، در جهت ناصواب عمل مىکند. خواست نفس امّاره، آرزوهاى ناصواب است و انسان را فریب مىدهد، مشغول مىکند، از حال بازمىدارد و قول آینده مىدهد. نفس امّاره، پایگاه شیطان است. نفس و شیطان هر دو یک تن بودهانددر دو صورت خویش را بنمودهاندآمال و آرزوهاى نفس امّاره پایانى ندارد;

همچون آب شور که هر چه بیشتر بنوشیم، عطش، فراوانتر مىشود. دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاستکو به دریاها نگیرد کم و کاستهفت دریا را در آشامه هنوزکم نگردد سوزش آن حلق سوزتمام رذایل اخلاقى، در نفس امّاره شکل مىگیرد و ناشى از نفس امّاره است و بزرگترین پرستش را انسان براى نفس خود، که صنم اکبر است، انجام مىدهد. کسى که مالک نفس خود نباشد، اگر همه دنیا را هم داشته باشد، به گوهر اصلى انسانى نخواهد رسید که:

اللّهم أعوذبک من الشّرک الخفىّ. النّفس هى الصّنم الأکبر. أعدى عدوّک نفسک الّتى بین جنبیک. و همین است که گفتهاند، پیامبر گرامى، همواره در سجده مىفرمودند: إلهى لا تکلنى إلى نفسى طرفة عین أبداً.

البته گفتیم که دشمن برونى، شیطان، و دشمن درونى، نفس است. اما حقیقت این است که اگر نفس را در فرمان خویش درآوریم، شیطان نیز دستش کوتاه مىشود: گر شود دشمن درونى نیستباکى از دشمن برونى نیستبنابراین، همیشه باید دعاى ما این باشد که پروردگارا: بازخر ما را از این نفس پلیدکاردش تا استخوان ما رسید

نفس مطمئنّه:

اگر نفس انسان، از شرور و آلودگیها پاک شود و در پناه عقل کلّى قرار گیرد، به نفس مطمئنّه تبدیل مىشود که به تعبیر قرآن کریم:(یا أیّتها النّفس المطمئنّة إرجعى إلى ربّک راضیّةً مرضیّةً) که نفس، تحت فرمان عقل کلّى و در جهت خدا قرار مىگیرد

(0) نظر
برچسب ها :
فصل دوم: شناخت نفس و روان

فصل دوم: شناخت نفس و روان

 

1 ـ نفس و شئون آن

نفس، از دیدگاه تحلیل علمى، به سه جزء تقسیم مىشود: نفس نباتى، نفس حیوانى و نفس انسانى.

نبات:

عبارت است از: مادّه + نفس نباتى.

حیوان:

عبارت است از: مادّه + نفس نباتى + نفس حیوانى.

انسان:

عبارت است از: مادّه + نفس نباتى + نفس حیوانى + نفس انسانى. (= ناطقه)این مراحل، در مورد انسان، شاید چنین مطرح شود که نفس ناطقه انسانى، مراحل زیر را طى مىکند: نفس نباتى (اوایل جنینى) و نفس حیوانى (اوایل زندگى) و سرانجام، نفس انسانى که رسیدن به نفس ناطقه است و با کمک عقل، امکانپذیر است. شئون نفس عبارتند از:

اوّل:

شئونى که از طریق آنها، نفس با بیرون، ارتباط مىیابد که همان حواس پنجگانه هستند.

دوم:

شئونى که از طریق آنها، احساس از درون پیدا مىشود، که همان وهم و خیال است. (وهم، احساسى است که در پناه عقل نباشد و خیال، احساس در پناه عقل را گویند.)

سوم:

عقل، که قواى حسّى و خیالى را فرمان مىدهد.

قواى پنجگانه:

عبارتند از: حسّ لامسه، حسّ بویایى، حسّ سامعه و حسّ باصره، که با آنها، درک محسوسات خارجى انجام مىگیرد و در حقیقت، قواى نفس، در جلوه نازلهاند. همچنین، اعتقاد دارند که یک حسّ مشترک هم هست که عبارت است از ادراکى که محسوسات و فرآوردههاى حسّى به آن مىرسند و بنابراین، جامع و گردآورنده دیگر محسوسات است. البته حسّ مشترک، حسّ ششم نیست، بلکه یک طبیعت مشترک میان حواس پنجگانه است و ادراک حواس پنجگانه، در آن تجمع مىیابند، و تجمع حواس است که شیئى را به صورت برداشت واحد، تصور مىکند. خلاصه این که، جمع و نتیجه میان محسوسات را حسّ مشترک نامند.

وهم و خیال:

از محسوسات است و باعث درک معانى مىگردد و به عبارت دیگر، نیروى وهم و خیال، آمیزهاى از معنى و مادّه را تصویر مىکند. در فصول آینده از وهم و خیال، بیشتر بحث مىشود.

عقل:

مراتبى گوناگون دارد و تمام شئون نفس (= حواس و وهم و خیال) را مىتواند تحت فرمان و نظارت خود درآورد. اگر وهم و خیال و حواس، تحت نظارت و فرمان عقل نباشند، مشکلآفرین خواهند بود. خلاصه مطلب این که نفس، با حسّ ظاهر متحد مىشود که همان نفس حیوانى است در حالى که اگر نفس با وهم و خیال و یا با عقل متحد شود، آن را نفس انسانى نامند. این مراتب نفس را حرکت جوهرى نفس مىنامیم و در ذات نفس است و نفس براى ارتباط با بیرون از بدن، توسط شئون خود، این ارتباط را برقرار مىکند

و باعث ایجاد ادراک مىشود که ادراک، یک حالت غیر مادى است و در خیال واقع مىشود، و در حقیقت، در نفس یک حالت تصویرگیرى به وجود مىآید. بنابراین: نفس، جوهرى است که در ذات و حقیقت خویش، قابلیت تحوّل، دارد و از احساس تا وهم و خیال و سرانجام تا عقل و در نهایت، تا عقل کلّ، مىتواند کمال یابد. همان طور که ما، در آینه ظاهر، مادّه را مىبینیم، در آینه وجودى (نفس)، نیز تصویرگرى داریم; یعنى آینه وجودى ما، مثل یک نوار، فیلمبردارى مىکند،

اما مادام که در مرحله صورت (= ظاهر) و حسّ بماند، نتیجه این انعکاس، مجازى خواهد بود، و این امر، همان برداشت در حسّ و وهم و خیال است (منِ مجازى، این جا مطرح مىشود); اما اگر تصویرگیریها در آینه وجودى ما (= نفس)، همراه و از روى عقل باشد، برداشت واقعى خواهد بود و سرانجام اگر در پناه عقل کلّ باشد، برداشت حقیقى و بینش حقیقى و نگاه اصلى خواهد بود.

(0) نظر
برچسب ها :
نخست : شناخت انسان
 نخست : شناخت انسان

انسان از تن، نفس و روان به وجود آمده است.

تن:

وجه مادى انسان است که عین حیات نیست. امّا وقتى که روح به آن تعلق مىگیرد، دیگر مادّه صِرف نیست، بلکه کالبدى حیات یافته است که با مادّه، تفاوتى اساسى دارد. بعد از این که روح به بدن ملحق شد، درست مانند دو آینه، مقابل یکدیگر قرار مىگیرند و به هم آمیخته مىشوند، و در این وضعیت، دیگر جسم و روح را از همدیگر جدا نمىدانیم. درست است که بدن و روح، جداى از هم بودهاند، اما وقتى به همدیگر تعلق مىگیرند دیگر نباید فکر کنیم که بدن و روح، مثل مرغ در قفس تن است، بلکه روح با حقیقت مادّه، در هم مىآمیزد.

نفس:

مجموعهاى است که ناشى از مجاور شدن روح با تن، به وجود مىآید و بیشتر، منظور ما در این کتاب، خواستهاى انسان در رابطه با تن و نفس است، و به عبارت دیگر، منظور، منِ مجازى است که در فصل آینده از آن، بحث خواهد شد.

روان:

گوهر اصلى انسان است که در مرحله نهایى خود، مىتواند حتى بدون ابزار یا واسطه (ى بدن) معنى داشته باشد و این، همان منِ اصلى است. بنابراین، به نظر مىرسد که انسان، سه مرتبه یا سه مقام دارد:

مقام اوّل:

مقام روح (= روان) که قبل از دنیاست: (لقد خلقنا الإنسان فى أحسنِ التّقوی

م)]که[ براستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم.، که وجه الهى انسان و مقام اصلى اوست.

مقام دوم:

مقام دنیوى و تنزل یافته و مادّى او، که انسان در این مقام، در حجاب تن و نفس است.

مقام سوم:

مقامى است که انسان باید به آن برسد و آن، مقام اصلى، یا مقام روح است.

(0) نظر
برچسب ها :
مقدّمه

مقدّمه

آنچه در کتاب حاضر آمده، حداقل معارفى است که براى رسیدن به یک راه و رسم مشخص در زندگى مورد نیاز است. انسان، که نقطه اوج آفرینش است، باید راه و رسم رسیدن به مقام اصلى خود را بداند و براى رسیدن و شدن تلاش کند. کتاب حاضر، این راه و رسم را نشان مىدهد تا ان شاء الله در عمل نیز به آن رسیم. لازم به ذکر است که در این کتاب، سعى شده است تا حتى الامکان، اصالت و خلوص نوشتهها طورى باشد که از هرگونه کجفهمى و انحراف به دور باشد و در نتیجه، خواننده نیز به بصیرتى در پناه نور و خلوص دست یابد.

بنابراین، از هیچ نوع گرایش خاصّى، جز شرع و عقل و منطق پیروى نشده است. همچنین، سعى شده است تا جایى که در توان بوده، از مشهورترین آیات قرآنى، احادیث، اشعار، سخنان ائمّه و اولیا، استفاده شود و بنابراین، توصیه مىشود در خواندن کتاب، حوصله داشته باشیم و چند بار آن را بخوانیم و با آن مأنوس شویم

و حتى الامکان به نوشتهها تسلط یابیم و بیشتر جملات را حفظ کنیم; چرا که مطالب کتاب، بیشتر مطالب فطرى و قلبى است و کمتر به مسائل ذهنى پرداخته است و بحثهاى فطرى و عقلى رسیدن و شدن هستند، نه ذهنیات و اطلاعات صرف. از این رو، توصیه مىشود کتاب را به عنوان سرگرمى و با سرعت نخوانیم، بلکه با حوصله، دقت و صرف وقت و به تکرار بخوانیم و سرانجام به پیاده کردن مطالب آن در زندگى روزمره بپردازیم تا ان شاء الله به هدف اعلاى حیات دست یابیم.

(0) نظر
برچسب ها :
7 راه موفقیت در تمام مراحل کاری
7 راه موفقیت در تمام مراحل کاریهرچه در کارتان باتجربه تر و متخصص تر می شوید برای رسیدن به موفقیت به علم، مهارت و استعداد نیاز دارید.مرحله اول (خود)وقتی اولین کارتان را به دست می آورید، اولین چیزی که از شما انتظار می رود مهارت های تکنیکی، درک خوب از تئوری و اصول حیطه کارتان است. از شما انتظار می رود دستورالعمل ها را به درستی و با اطمینان اجرا کنید.خیلی زود در کارتان تکنیکی می شوید و علم زیادی در حیطه کارتان پیدا میکنید. متخصصی می شوید که فارغ التحصیلان جدید می توانند به خوبی از شما راهنمایی بگیرند و برای همکارانتان هم مشاور خوبی خواهید بود.مرحله دوم (ابزارها)بعد از چند سال کم کم راه های بهتری برای انجام فعالیت هایتان پیدا می کنید. هدفتان انجام کار بیشتر، در مدت زمان کمتر و با تلاش کمتر خواهد بود. شما جوان، پرانرژی، و بسیار مشتاق به کار هستید. دیگر از کارهای تکراری و یکنواخت خسته خواهید شد.از اینرو یا ابزارهای لازم برای آنرا خودتان می سازی و یا از ابزارهای موجود در بازار استفاده می کنید. درنتیجه دانش ابزارآلات موجود، طریقه استفاده و ماهر شدن در آنها بخش بسیار مهمی از لیست مهارت های شما خواهد شد.مرحله سوم (مردم)وقتی مهارت های تکنیکی در حیطه کارتان به دست آوردید و در استفاده از ابزارآلات هم ماهر شدید، عملکردتان بسیار بهتر از همکارانتان خواهد شد. از اینرو شرکتی که برای آن کار می کنید، تصمیم می گیرد که شما را به کادر مدیریت ارتقاء درجه دهد. شما دیگر یک مدیر پروژه خواهید بود.در برخی شرکت ها دو خط پیشرفت کاری وجود دارد، یکی نردبان مهارت تکنیکی است و دیگری نردبان مدیریت. ممکن است مسئولیت مدیریت پروژه را قبول نکنید و دوست داشته باشید که سِمَت متخصص فنی یا مشاور فنی را به دست آورید.انتخابتان هرچه که باشد در این مرحله کارتان خواهید دید که همکارانتان که مهارت های مدیریتی بالاتری دارند، پاداش بیشتر، ترفیع سریعتر و حقوق بیشتری عایدشان می شود. درنتیجه در مرحله سوم شما چه مستقیماً مسئول بازده کاری یک تیم هستید یا مشاور و راهنمای پروژه های مختلفید، نیاز به مهارت های مدیریتی دارید.پرورش روابط میان فردی، مذاکره، انگیزه، مربی گری و راهنمایی افراد تازه کار مستقیماً بعنوان یک مدیر پروژه یا ضمنی بعنوان متخصص فنی مهمترین نیاز این زمان شماست. با موفقیت در این جوانب بسیار موثرتر و کارامدتر خواهید شد و با سرعت و تلاش بیشتری به سمت موفقیت حرکت می کنید.مرحله چهارم (مشتری)یکی از مهمترین روابط و انتظارات که با آن روبه رو خواهید بود درمورد مشتری هایتان است.مشتری دیگری که انتظارات و روابط او باید در ذهنتان باشد، مدیر کل تان، همکاران و سوپروایزرهای او هستند. این مشتری های مهم چه فکری درمورد شما می کنند؟ آیا منبع باارزشی برای آنها به حساب می آیید؟متوجه خواهید شد که در زندگی فردی که مشتریانش را خوشحال و راضی نگه می دارد شناخت بیشتری پیدا می کند و سریعتر در کارش ترفیع می گیرد. مرحله پنجم (ابزارها و تکنیک های PM، اصول و روش پردازش)این روزها با تاکید بر کیفیت تحویلات هر کمپانی از تعداد زیادی ابزار و تکنیک های مدیریت پروژه استفاده می کند تا به بازده بیشتر و پایدارتری برسد. شما باید بتوانید در این ابزارها و تکنیک ها استاد شوید تا اطلاعاتی که مدیر کل تان نیاز دارد را فراهم کنید.علاوه بر این باید درصدد راه هایی برای ارتقاء فرایند و بالا بردن بازده باشید. باید مطمئن شوید که همه کارکنان از اهمیت ارتقاء فرایندها آگاهند. همکار روبه رویی شماست که دقیقاً می داند چطور می تواند کاری را بهتر انجام دهد. مرحله ششم (تیم های کارکردی، پروژه های پیچیده بزرگ)وقتی تیم های کارکردی را مدیریت می کنید به چیزی بیش از مهارت های مردمی، پروژه و ابزار نیاز دارید. شما به حمایت بسیار زیادی از طرف فرهنگ و طریقه کار شرکت نیاز دارید. فرهنگ تعاونی شرط لازم برای موفقیت چنین تیم هایی است. سیاست قرض گرفتن منابع خطراتی برای موفقیت پروژه ها خواهد بود. در کار کردن با پروژه های پیچیده بزرگ نیاز به مهارت های مذاکره ای و انگیزشی، ارتباطی و تشویقی به میزان بالاتری دارید. باید مراقب خطرات احتمالی و مهارت های گزارشی باشید و اطمینان یابید که عملکردهای لازم انجام گیرد. برای پروژه های بزرگ، مسئله سوددهی باید دقیق تر بررسی شود. آیا سازمان ابزارهای لازم برای انجام آن را دارد؟ درغیر اینصورت باید بتوانید مقیاس ها و نقطه های بازرسی را تعریف کنید تا پروژه های بزرگ و پیچیده از نظر مالی سوددهی داشته باشند.مرحله هفتم ( مدیریت واحد تجارت)درست مثل مورد پروژه های بزرگ و پیچیده، شما بعنوان مدیر واحد تجرتی شرکت باید مراقب حاشیه سود باشید. شرکت دستاوردهای بلند و کوتاه مدن و اهداف واحد تجارتی را به یاد داشته باشید. باید بدانید که چطور آنها را خودتان با در نظر گرفتن وضعیت بازار، مشتری های کنونی و احتمالی، قدرت و ضعف تیمتان تعریف کنید.بازار مدام در تغییر است. وجود تغییر تنها چیزی است که تغییر نمی کند. مشتری ها می آیند و می روند و پروژه های آنها نیازمند تغییر است. تکنولوژی تغییر می کند و این نیز روی پروژه های شما تاثیر می گذارد. تحقق نیازهای تیم باید از قبل برنامه ریزی شود تا پروژه های خوب را فقط به خاطر نبود مهارت انسانی از دست ندهید.بنابراین به عنوان مدیر واحد بازرگانی شرکت شما شروع به بررسی مسیر حرکت شرکت می کنید.اینها 7 مرحله اصلی دانش و مهارت هستند که باید در آنها خبره شوید. بااستفاده از راهکارهایی که در این مقاله ذکر شد و استفاده از توانایی ها و مهارت های خود می توانید همیشه در کارتان اول باشید.
(0) نظر
برچسب ها :
لذت های ممنوعه، دشمن سلامتی
لذت های ممنوعه، دشمن سلامتیوقتی در جمعی صحبت از سلامتی و رژیم غذایی سالم یا زندگی ایده آل، می شود اغلب حاضرین با کوهی از اطلاعات دسته اول شروع به بحث و مناظره می کنند و به قول معروف"رو دست یکدیگر می زنند" هرکدام با آب و تاب فراوان به شرح عوارض و علت بیماری های ناشی از آداب و عادت های غلط غذایی و رفتاری یا نمونه های زندگی ایده آل می پردازند و به گونه ای توضیحات خود را بیان می نمایند و در جمع رفتار می کنند که گویی از دوران کودکی تمام این موارد را تک به تک رعایت می کرده اند و به مرحله اجرا می گذاشته اند. اما وقتی حس زیبای "جوگیری" اثرش به پایان رسید و حال و هوای سخنرانی در جمع از سر مبارکشان به پایین افتاد، مجددا عادت های لذت بخش و رفتارهای راحت طلبانه جایگزین رفتار و آداب مدرن و رویایی می گردد.زندگی ماشینی امروز با همان سرعتی که پیشبرد تکنولوژی را حاصل می کند، سلامت و آداب زیبا و سنتی ما را به دست فراموشی می سپارد. در زندگی های امروز پیاده روی های قدیمی با آن صمیمیت و یکرنگی در کوچه باغ های شهر و تنفس پرطراوت صبح گاهی مابین درختان سر سبز و سر به فلک کشیده با طنین دلنواز صدای پرندگان، جای خود را به نشستن در وسایل نقلیه مدرن اما سرد و بی احساس داده است. دیگر به جای رایحه طراوت بخش گلها و درختان و استشمام آن هوای پاک و نشاط دهنده، هوای آلوده و دلگیر شهر عطر افشانی می کند و دود حاصل از زندگی ماشینی در ریه های ما جا خوش می نماید. محصولات غذایی که طبیعت از روی محبت خود با شکیبایی تمام و جان و دل پرورش می داد و تقدیم میهمانان زمینش می کرد، همگی تبدیل به گلخانه و مکان های پرورشی محصولات غذایی گردیده که در آن کودها و مواد شیمیایی جایگزین غذای پاک طبیعت شده اند و دیگر از آن صبر و محبت دلسوزانه طبیعت خبری نیست تا طعم و سلامت واقعی خود را به ما هدیه کند.در زمان های گذشته آدم ها که اکنون همان پدربزرگ و مادربزرگ های ما هستند، با صدای دلنواز پرندگان صبح گاهی از رویای شیرین شبانه بیدار می شدند. با پرداختن به ورزش و یا فعالیت های طبیعی مورد علاقه مانند باغبانی، پیاده روی، شکار و غیره در ابتدای صبح، جسم و روان خود را جلا می دادند و برای شروع روزی زیبا و پر انرژی آماده می شدند. عطر نان داغ به سفره طبیعی و سرشار از سلامت آنها هوایی دلنشین می بخشید و عطر چای "لبسوز و لبدوز و لبریز" آن زمان غبار کسالت را از تن سالم و پرانرژی آن ها دور می کرد. پیاده روی های همیشگی برای رفتن به محل کار و غیره و فعالیت های ساده و قوا دهنده در طول روز و خوردن نهاری طبیعی، سالمو دلچسب که عطر خود را تا هفت تا خونه می رساند و خواب کوتاه نیم روزی و گردش و تفریح عصرانه و محفل های شبانه توام با شعر و قصه های بزرگ ترها و شوخی و خنده در کنار کرسی یا نسیم خوش عطر طبیعت. آخر سرهم خوردن شامی سبک و خوابیدن بی دغدغه و نگرانی در نسیم پر طراوت هوای لطیف شهر، این بود داستان زیبای زندگی بابابزرگ و مامان بزرگ.ولی امروز ما هستیم و یک دنیای مصنوعی و پردغدغه که با سرعت برق و باد در حرکت است و یک لحظه توقف، ما را فرسنگ ها از خود به دور می کند.صبح را با صدای زیبا اما مصنوعی گوشی همراه از خواب بیدار می شویم و تشعشات نامرعی آن را پیشکش اعصاب ضعیف خود می کنیم. بی مقدمه صبح را آغاز می کنیم و صبحانه تقریبا ناسالم را با عجله میل فرموده و در ترافیک شهر شلوغ با آن هوای دودآلودش محو می شویم. خستگی ناشی از دشواری پیمودن راه در بدن ما جای می گیرد که تازه کار را آغاز می کنیم و...به راستی ما چه بر سر خود می آوریم؟ روزی هزاران بار از خطرات و عوارض استفاده از تلفن همراه سخن به میان می آوریم اما روز به روز از آن بیشتر استفاده می کنیم. در میهمانی ها از بدی و مشکلات غذاهای حاضری و فست فود شکایت می کنیم اما باز برای تفریح و تنوع به سراغ آن ها می رویم. از تنهایی گله داریم اما تمام وقت گوشه ای نشسته و  در دنیای گوشی همراه و اینترنت و کامپیوتر غرق می شویم. از صمیمیت اعضای خانواده دم می زنیم اما هرکدام با خودروی شخصی خود جداگانه به تفریح و سفر می رویم. از مواد غذایی شیمیایی و هورمونی نگرانیم اما روزبه روز بر مصرف آن می افزاییم. از کمبود وقت خود سخن می گوییم اما اغلب اوقات را به بطالت می گذرانیم. از مزایا و خوبی های ورزش کتاب می نویسم اما از انجام آن بی زاریم. از ازدواج های ناموفق می ترسیم اما بازهم چشم بسته ازدواج می کنیم. از حجم بالای کار گله داریم اما بازهم اضافه کاری می کنیم. دیگران را نصیحت و مشاوره می کنیم اما خودمان همان اشتباه را مرتکب می شویم. از گرانی و تورم می گوییم اما به محض اینکه تورمی احساس کنیم خرید خود را چند برابر می کنیم. از ترافیک شهر شکایت می کنیم اما بی مورد از اتومبیل هایمان استفاده می کنیم. با عقاید و باورهای اشتباه خود را محدود می کنیم اما از محدودیت ها فرار می کنیم. از رفتار دیگران گله داریم و پشت سرآن ها شکایت می کنیم اما جلوی خودشان ابراز رضایت می کنیم. فرزندان خود را نصیحت و سرزنش می کنیم اما خودمان جلوی چشمان آن ها همان اشتباه را انجام می دهیم. از پیشرفت و موفقیت دیگران ناراحت می شویم اما سعی نمی کنیم خودمان را به آن ها برسانیم.خیلی خوب بود اگر آدم ها از دانشی که دارند به طور کامل برای خودشان هم استفاده می کردند و از نصایح و مشاوره ای که به دیگران می دادند، خود بهره می بردند. ای کاش می شد راه کارهایمان را خودمان هم به کار می گرفتیم و توصیه های پزشکی و درمانی را که نثار یکدیگر می کنیم در گوشه ای از زندگی خود جا می دادیم و در یک کلام هرآنچه را که برای دیگران می خواهیم خود انجام می دادیم.     امیر دشتکیان
(0) نظر
برچسب ها :
چطور در شلوار جین خوب به نظر برسید
چطور در شلوار جین خوب به نظر برسیدآرزوی همه خانم ها این است که در شلوار جینشان خوب و جذاب به نظر برسند. برای کمک به تحقق این آرزو، در این مقاله چند حرکت ساده به شما معرفی می کنیم که کمکتان می کند چربی های باسن و ران هایتان را آب و آنها را سفت کنید. این حرکات را سه مرتبه در هفته انجام داده و هر روز حرکات کششی را انجام دهید تا انعطاف پذیری بدنتان بالا رود. در 6 هفته خواهید دید که این ناحیه از بدنتان همانی می شود که می خواستید و از پوشیدن شلوار جین لذت می برید. برای اینکه سریعتر نتیجه بگیرید، برای چربی سوزی 5 مرتبه در هفته، به پیاده روی تند 30 دقیقه ای بروید. پله نوردی و کوه نوردی حتی از پیاده روی هم برای این منظور بهتر است.حرکت اول: کمان با پاالف: به سمت چپ خود خوابیده و روی آرنج چپ تکیه بزنید. پای چپتان را روی زمین نگه دارید و پای راستتان را درمقابل، به صورتیکه پنجه پا زمین را لمس کند.ب) عضلات شکم را سفت کرده و بالاتنه و پای چپتان کاملاً ثابت باشند، پای راست را به شکل کمان در بالای بدنتان بالا ببرید. پا را چرخانده و پشت سرتان پایین بیاورید به صورتیکه پایتان به موازات زمین قرار گیرد. لحظه ای در آن حالت صبر کنید و بعد حرکت را برعکس به سمت نقطه شروع انجام دهید. این حرکت را 10 مرتبه با هر پا انجام دهید.حرکت دوم:الف) روی زانوی چپ زانو بزنید طوریکه پای چپتان پشت سرتان باشد. دست چپ را روی زمین پایین شانه چپ قرار داده و پای راست صاف کنید طویکه پنجه ها زمین را لمس کنند.ب) با بالاتنه صاف و شکم سفت، پای راست را به موازات زمین بلند کنید و به سمت جلو شش مرتبه با آن دایره بزنید. سعی کنید که حرکت ها کوچک باشند. بعد حرکت را برعکس انجام دهید. پا را عوض کرده  و حرکت را با پای چپ انجام دهید.حرکت سوم: کشش راننشستن زیاد مفصل ران را سفت می کند و منجر به زانودرد و کمردرد می شود. برای رهایی از اینگونه دردها، این حرکت کششی را هر روز انجام دهید. پای راست را جلوی پای چپ صلیب کنید و هر دو دست را در بالا سر کاملاً کشیده و در هم قلاب کنید. نفس عمیق بکشید و بعد به آرامی به سمت چپ خم شوید، ران راست را به پهلو پرس کنید طوریکه در بیرون پا احساس کشش کنید. 30 ثانیه این حالت را نگه دارید و بعد برای سمت مخالف تکرار کنید.
(0) نظر
برچسب ها :
صدای خود را سالم نگه دارید
صدای خود را سالم نگه داریدصدا چیست؟"صدا" آوایی است که از لرزش تارها صوتی ایجاد می شود، به این صورت که به واسطه عبور جریان هوا از جنجره، تارهای صوتی بهم نزدیک می شوند و در پی آن اصوات مختلفی ایجاد می گردد. صدا یکی از منابع خدادای و کاربردی مهم در زندگی انسانهاست و به عنوان رایج ترین ابزار ارتباطی نیز شناخته می شود. لازم به ذکر است که برخورداری از صدای شفاف و رسا هم در تعاملات اجتماعی و هم شغلی مقوله حائز اهمیتی محسوب می شود. باید توجه داشت که مراقبت مقتضی و استفاده بهینه از صدا، ضامن سلامت تارهای صوتی در تمام طول زندگی است. چگونه می توانم تشخصی دهم که دچار اختلالات مربوط به صدا هستم؟مشکلات صوتی علائم خاص خود را دارند، تشخیص آنها کار ساده ای نیست، و معمولاً با تغییراتی نظیر گرفتگی، گوش خراش شدن، خس خس کردن، و خشن شدن صدا همراه هستند. افرادی که به چنین مشکلی مبتلا می شوند اصولاً با زیر و بم شدن ناخواسته صدا و به تدریج از دست دادن توانایی تولید صوت مواجه می شوند و زمانیکه زیاد صحبت می کنند، احساس خراشیدگی و درد در گلوی خود احساس می کنند. مشکل زمانی جدی می شود که خون از دهان فرد خارج شود و یا در خلط خود خون مشاهده کند. در صورت بروز یک چنین عارضه ای به احتمال زیاد مشکل جدی است و فرد حتماً باید به پزشک متخصص گوش و حلق و بینی مراجعه نماید. از جمله دلایل معمول ایجاد تغییر در صدا چیست؟تغییر صدا گاهی اوقات در پی عفونت دستگاه تنفسی فوقانی ایجاد می شود که تا دو هفته بیشتر به طول نمی انجامد. عفونت قسمت بالای سیستم تنفسی که در پی سرما خوردگی ایجاد می شود سبب تورم تارهای صوتی شده و در نتیجه میزان ارتعاش آنها را تغییر می دهد و باعث می شود که فرد صدای غیر نرمالی پیدا کند. کاهش استفاده از صدا (استراحت دادن به تارهای صوتی) سبب تسریع روند بهبودی می شود. به هر حال پس از بهبود برنشیت یا سرما خوردگی صدای شخص به حالت اولیه خود باز می گردد. اما اگر پس از طی کردن مدت زمانی در حدود 2 تا 4 هفته توانایی های صوتی به حالت اولیه خود باز نگشت، بیمار می بایست تحت نظر مستقیم یک پزشک متخصص گوش و حلق و بینی قرار بگیرد. آزمایشات و تست های پزشکی تشخیص سلامت گلو و حنجره پس از تغییر صدایی که بیش از 1 ماه باقی بماند به ویژه به افراد سیگاری توصیه می شود. توجه: تغییر در صدا یکی از اولین و مهمترین علائم ایجاد سرطان حنجره است، که تشخیص سریع و بموقع آن به شدت بر میزان تاثیرپذیری درمان اثر گذار خواهد بود. 6 نکته برای تشخیص مشکلات صوتیسوالات زیر را از خود بپرسید تا تشخیص دهید که آیا دچار اختلالات مربوط به صدا هستید یا خیر:
  • آی صدای شما خشن و گرفته شده ؟
  • آیا گلوی شما خشک و دردناک و فشرده است؟
  • آیا صحبت کردن برایتان سخت شده؟
  • ایا دائما صدای خود را صاف می کنید؟
  • آیا در حالیکه سرما نخورده اید مردم دائماً از شما سوال می کنند: "سرما خوردی"؟
  • آیا نمی توانید صدای خود را بلند کنید و مثلاً در حین خواندن یک ترانه صدای خود را به اوج برسانید؟
مشکلات زیادی وجود دارند که نهایتاً می توانند منجر به ایجاد تغییر در صدای شما بشوند. زمانیکه احساس کردید این مشکلات در حال دائمی شدن هستند، حتماً به پزشک مراجعه کنید. دلایل متعدد بسیار زیادی وجود دارند که می توانند منجر به خشن شدن و یا غیر طبیعی شدن صدای شما شوند و برخی از آنها به طور کلی از حیطه کنترل شما خارج می باشند، یک نمونه از این موارد می تواند شامل سرما خوردگی باشد. نوعی ویروس خاص وجود دارد که اگر روی حنجره بنشیند سبب تورم و خشک شدگی تارهای صوتی می شود. برای پیشگیری سعی کنید تا دست هایتان را به صورت مداوم بشویید و از مراوده با افرادی که دارای سرما خوردگی هستند بپرهیزید؛ اما بالاخره همه افراد دچار سرما خوردگی می شوند و باز هم تکنیک های وجود دارند که با توجه به آنها می توانید جلوی ابتلای خود به بسیاری از مشکلات صوتی را بگیرید. روش های زیر به شما کمک می کنند تا بتوانید یک چنین کاری را انجام دهید. این موارد به ویژه برای افرادی که عمده کارشان صوتی است (مانند معلمان) از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. گام های اساسی د ر جهت بهرمندی از صدایی سالم
  • نوشیدن مقدار فراوان آب. رطوبت صدا را صاف می کند. آبرسانی مکرر سبب می شود تراوشات قلیلی برای روان ساختن تارهای صوتی به سوی حنجره روانه شود. کارشناسان مصرف حداقل 8 لیوان نوشیدنی بدون کافئین و الکل را به صورت روزانه پیشنهاد می کنند.
 
  • تا جایی که ممکن است سعی کنید داد و فریاد نزنید. چراکه این کار فشار زیادی را به تارهای صوتی شما وارد می کند.
  • پیش از استفاده زیاد از صدا، تارهای صوتی تان را گرم کنید. بسیاری از افراد مطلع هستند که خوانندگان پیش از اجرا، تارهای صوتی خود را گرم می کنند، با این حال تعداد زیادی از افراد نیز هستند که نمی دانند باید این کار را انجام داد. انجام این امر به ویژه برای معلم ها، و سخنران ها لازم است. گرم کردن تارهای صوتی کار ساده ای است. صداها را از آرام به بلند تکرار کنید، متنی را با تحریر بخواند، صدای خود را بلرزانید، و لب ها و زبانتان را بچرخانید و صداهای مختلف (مثل صدایی که بچه ها هنگام بازی با موتور و ماشین در می آورند) تولید کنید.
  • سیگار را کنار بگذارید. سیگار کشیدن نه تنها ریسک ابتلا به سرطان جنجره را بالا می برد بلکه باعث ایجاد پلیپ و تورم تارهای صوتی هم می شود که صدای شما را خشک، دارای خرخر، خشن، و ضعیف می کند.
  • نحوه صحیح تنفس کردن را یاد بگیرید. جریان هوای مناسب در حنجره می تواند صدای خوبی را به شما هدیه بدهد.  پیش از شروع سخنرانی وقت بگذارید و ریه های خود را از هوا پر کنید، و پیش از اینکه کل هوای درون ریه هایتان تخلیه شود مجدداً نفس بگیرید تا صدایتان قدرت پیدا کند.
  • از میکروفن استفاده کنید. زمانیکه در حال سخنرانی هستید و یا می خواهید برای عده زیادی صحت کنید، سعی کنید از میکروفن استفاده کنید تا فشار موجود بر روی تارهای صوتی کاهش پیدا کند.
  • به صدای خود گوش دهید. زمانیکه صدایتان شکایت می کند به او گوش دهید. هنگامیکه صدا می گیرد باید قدری به آن استراحت دهید تا تارهای صوتی استراحت کنند. فشار آوردن به صدا در زمان خستگی می تواند در آینده مشکلات اساسی را برای شما ایجاد کند. دز نهایت اگر احساس می کنید که صدای شما دائماً می گیرد، حتماً به پزشک مراجعه کنید.
(0) نظر
برچسب ها :
چرا مغزتان به استراحت نیاز دارد؟
چرا مغزتان به استراحت نیاز دارد؟آخرین مسافرتتان را یادتتان نمی آید؟ بدانید که تنها نیستید. اکثریت قریب به اتفاق ایرانی ها به اندازه کافی برای استراحت و برطرف کردن خستگی هایشان وقت نمی گذارند.ما به مسافرت نیاز داریم. مسافرت انرژی از دست رفته را دوباره به شما برمی گرداند و باعث می شود موثرتر و کارامدتر باشید. مشکل اینجاست که خیلی از مسافرت هایی که ما این روزها می رویم، واقعاً مسافرت به حساب نمی آیند.ما ایرانی ها جمیعاً از مشکلی به نام "اختلال کمبود مسافرت" رنج می بریم و حتی قبول هم نمی کنیم که دچار چنین مشکلی هستیم. ما ایرانی ها علیرغم وقت زیادی که برای کار کردن می گذاریم، به اندازه کافی مسافرت نمی رویم. متوسط مسافرت در کشور ما سه تا چهار روز است. و طبق تحقیقات اخیر امسال فقط یکی از هر هفت نفر ایرانی به مسافرت رفته است.مشکل اینجاست که از این زمان کمی که به مسافرت اختصاص می دهیم نمی توانیم بهره کافی ببریم. برای برطرف کردن خستگی ها به زمان بیشتری نیاز هست. باید به مدت کافی از منابع تولید استرس دور باشید تا به فکر و جسمتان استراحت بدهید. حداقل باید دو هفته به بدنتان فرصت بدهید تا دوباره به حالت نرمال برگردد.اما هربار بیشتر از یک هفته وقت پیدا کردن برای مسافرت خیلی سخت است مخصوصاً در وضعیت کار امروز. همه باید از کارفرمای خود مرخصی را گدایی کنند. بیشتر وقت ها هم خودشان از مرخصی گرفتن با وجود آنهمه کار احساس گناه می کنند و مسافرت به نظرشان روا نیست.این روزها در کشور ما خیلی از مردها دو یا سه شغله شده اند و اکثر شاغلینمان برای اضافه کار ساعت های بسیار بیشتری در محل کار خودمی مانند. کار کردن بیشتر از 48 ساعت در هفته میزان استرس را دوبرابر می کند و فرد را در معرض بیماری های قلبی قرار می دهد.این باور که اروپایی ها و امریکایی ها افراد تنبلی هستند و مثل ما کار نمی کنند کاملاً اشتباه است. مسئله اینجاست که آنها در زمان کمتر کار بیشتری انجام می دهند. اما اینجا مدیران تصور می کنند که باید همه کارمندانشان همیشه پشت میزهایشان باشند، درغیراینصورت شرکت جلو نخواهد رفت. اضافه کار هم بازده چندانی ندارد چون حاصل مغز خسته است. تحقیقات بسیاری نشان می دهند که خیلی از ما به خاطر کار زیاد دچار کم خوابی هستیم.و واقعیت این است که هر زمانی که افراد برای مسافرت می گذارند باز هم کارشان و فکر کارشان را هم با خودشان به مسافرت می برند. مسئله فقط لپ تاپ نیست. مشکل این طرز تفکر است که اکثریت دارند و می خواهند ببینند در طول روز چقدر کار انجام می دهند یا چند جا را می توانند بازدید کنند.قبل از اینکه بارو بنه سفرتان را ببندید، باید یکسری باروبندیل را خالی کنید. لیستی از وسایلی تهیه کنید که این مدت نباید به هیچ وجه کاری با آنها داشته باشید مثل نگرانی های کاری، رئیستان، پیشرفت شغلی، لپ تاپ ها، تلفن های همراه و .... اینها را تا موقع برگشتن از مسافرت کنار بگذارید.وقتی این وسایل را خانه می گذارید و می روید، به احساس گناهتان  برای مسافرت رفتن اضافه می شود. باید مقیاس سنجش بازده کار را هم کنار بگذارید و یادتان باشد که فقط باید خوش بگذرانید.در زیر به چند توصیه اشاره می کنیم:·        به علایقتان توجه کنید و مسافرتتان را حول کارها و فعالیت هایی تنظیم کنید که دوست دارید.·        یاد بگیرید که چطور باید بدون هیچ هدف دیگری به سفرهای اکتشافی بروید.·        به همراه یک دوست برای شام بیرون بروید.·        کلاه فرزندتان را سرتان بگذارید و مثل او بازی کنید.سفر بخیر! 
(0) نظر
برچسب ها :
'
5 فاکتور مهم در طراحی اتاق خوابطراحی موفق یک اصطلاح کاملاً نسبی است. چیزی که برای من خوب یا موفق به نظر می رسد ممکن است از نقطه نظر شما آنطور نباشد. اما وقتی صحبت از طراحی داخلی به میان می آید، فاکتورهای خاصی همیشه باید مد نظر باشد و مهم نیست که آن مکان برای چه استفاده ای باشد. حال نگاهی به مهمترین فاکتورهای طراحی داخلی یک فضا می پردازیم که آنرا به محیطی راحت و قابل سکونت تبدیل می کند. 1) تناسب اتاقواژه "تناسب" همیشه در طراحی به کار می رود. هر فضای داخلی که توسط انسانها مورد استفاده قرار می گیرد، باید متناسب باشد. تناسبات در هر طراحی اهمیت بسیار زیادی دارند.هر شیء سه بعدی دارای ویژگی هایی ازجمله طول، عرض و ارتفاع است. وقتی این سه ویژگی با تناسبات قسمت های مختلف بدن انسان هماهنگی داشته باشد، به آن یک طراحی "متناسب" گفته می شود.به طور مثال، ابعاد دستگیره کمد لباس باید طوری باشد که انگشت های ما بتواند به راحتی آن را بگیرد و حرکت بی زحمت و راحت باشد. یا مثلاً نشیمنگاه صندلی باید فضای کافی برای راحت نشستن روی آن را داشته باشد. نوع نشستن هم ابعاد صندلی را تغییر می دهد. صندلی اتاق انتظار بانک مطمئناً با کاناپه متفاوت خواهد بود.بنابراین تناسبات نقش بسیار مهمی در طراحی داخلی دارند و مبلمان داخل اتاقتان نیز باید از همین اصول پیروی کنند. ابعاد تخت دونفره، ارتفاع آن از زمین، ارتفاع کمد لباس، ابعاد میز توالت و از این قبیل... همه آنها از نقطه نظر عملکرد اهمیت دارند.2) ورود نور طبیعی به داخل اتاقهیچ چیز نمیتواند جای نور طبیعی را بگیرد. خورشید که قدرتمندترین منبع نور است و همچنین توازن بیولوژیکی کره زمین را نیز حفظ می کند، در فضاهای داخلی اهمیت زیادی دارد. تحقیقات نشان میدهد که نور طبیعی می تواند تا 20 فوت (تقریباً 7 متر) به داخل فضاهای داخلی نفوذ کند. با ایجاد محل مناسب برای پنجره ها می توانید به این هدف دست پیدا کنید.3) تهویه طبیعیجریان آزاد هوا راهی بسیار عالی برای خنک و پاکیزه نگه داشتن یک فضای داخلی است. این درمواقعی که اتاق خواب ها در گوشه ساختمان قرار گرفته باشند که دو ضلع آنها نمای بیرونی داشته باشد، مقدور خواهد بود.درصورتیکه گذاشتن پنجره روی دو ضلع مجاور یا دو ضلع مخالف مقدور نباشد، باید بالای پنجره از دستگاه تهویه استفاده شود. دلیل استفاده از تهویه ساده می باشد. نیمه پایینی اتاق است که توسط ساکنین استفاده می شود و به خاطر استفاده مداوم از آن، دمای هوا بالا می رود و هوا سبک خواهد شد. این هوای گرم به بالا رفته و نیاز به مفرّی برای خارج شدن دارد. در چنین مواقعی، دستگاه تهویه بالای پنجره نقش بسیار مهمی در گرداندن جریان هوا در داخل اتاق در جهت روبه بالا دارد. وقتی نیمه پایینی اتاق خالی می شود، هوای تازه از پنجره جای آن را می گیرد و درنتیجه توازن برقرار می شود.4) الگوی حرکتی مشخص هر اتاق خواب راه های خروج مشخصی دارد که به آن متصل است. مانند:الف) راه خروج به بالکن/تراسب) راه خروج به توالت/کلوزتج) راه خروج به حیاط پشتی (اگر در طبقه همکف باشد)اگر خط فرضی از نقطه ورود به همه این نقاط خروج بکشیم، در حالت ایدآل اصلاً نباید همدیگر را قطع کنند. ازآنجا که بقیه فضاهای اتاق با مبلمان اشغال شده است، خالی و مشخص نگه داشتن فضای گردشی داخلی باعث می شود فضای راحت تری داشته باشید.5) شرایط مناسب برای جا دادن لوازم (اکسسوری ها)لوازم داخل اتاق خواب هم به یک میزان دارای اهمیت هستند. وقتی همه فاکتورهایی که در بالا ذکر شد، به طور کامل اجرا شود، آنچه باقی می ماند استفاده از لوازم است که تفاوت بسیار زیادی در میزان راحتی ساکنان ایجاد می کند.الف) اولین و مهمترین مسئله استفاده خوب از نور مصنوعی است. این شامل روشنایی اصلی و همچنین روشنایی های تزئینی برای اهداف زینتی می شود.ب) دقت در تهیه لوازم اتاق. جزئیات کوچکی مثل چوب پرده یا سایبان تخت می تواند به زیباتر شدن اتاق کمک کند.ج) از موادی باید استفاده شود که تمیز کردن و نگه داشتن آن آسانتر باشد. برای مثال، اگر از ورقه های کف PVC روی سرامیک معمولی کف استفاده می کنید، باید ببینید که آیا قابل شستشو است یا خیر. باید به این فکر کنید که اگر کودک آنرا با دفتر نقاشی اشتباه بگیرد چه اتفاقی می افتد.در این مقاله سعی کردیم به بررسی بعضی از فاکتورهای کلی که می تواند بر میزان راحتی یک اتاق خواب تاثیر داشته باشد، بپردازیم. در آخر آن احساسی که خودتان از اتاق خواب می گیرید بیشترین درجه اهمیت را دارد و مقیاس خوبی برای تعیین موفقیت یک طرح است.اما شایان ذکر است که نکاتی که اینجا ذکر شد تنها نکاتی نبود که در طراحی اتاق خواب باید به آنها توجه داشته باشید، چند نکته کلی و اصلی بود که می تواند نقطه شروع خوبی برایتان به حساب آید.
(0) نظر
برچسب ها :
توجه نداشتن به دنیای اطراف، میدان دید و وسعت آگاهی ما را کوچک می کند
توجه نداشتن به دنیای اطراف، میدان دید و وسعت آگاهی ما را کوچک می کندحتما داستان خودکار فضایی آمریکایی ها را شنیده اید. وقتی برای اولین بار، فضانوردان آمریکایی در کره ماه نیاز به نوشتن پیدا کردند، متوجه شدند که نمی توان از خودکار در فضا استفاده کرد زیرا جوهر خودکار به علت عدم وجود جاذبه درآنجا قادر به حرکت نیست. بنابراین آن ها بی توجه به دنیای اطرف،سالها وقت و هزینه صرف کردند تا بلاخره توانستند خودکاری اختراع کنند که بدون نیاز به جاذبه عمل نوشتن را انجام دهد. آمریکایی ها خوشحال و مفتخر از اختراعی که انجام داده بودند مصمم شدند تا اختراع خود را به عنوان افتخاری بزرگ در بین سایر کشورها توسعه دهند، اما در کمال ناباوری متوجه اشتباه بزرگ و بچه گانه خود شدند. آن ها بعد از سالها زحمت و هزینه، زمانی که خودکار استثتایی خود را در معرض دید دانشمندان سایر کشورها گذاشتند با این سوال مواجه شدند که" کارایی این خودکار در کجاست؟!" آمریکایی ها هم بادی در غبغب انداختند و عنوان کردند که جهت انجام ماموریت های فضایی برای نوشتن به کار می رود. اما پاسخی که در جواب زحمات چندین ساله خود شنیدند این بود که شما در همان ابتدا می توانستید به جای خودکار از مداد برای نوشتن در فضا استفاده کنید، بدون نیاز به این همه صرف وقت و هزینه...گاهی پیش می آید که ما آن قدر درگیر حل یک موضوع توسط باور و اطلاعات خود شده ایم که از شناخت دنیای اطراف و راه حل های متفاوت دیگر باز مانده ایم.گاهی تا اندازه ای  به هدف یا تصور ذهنی مان در رابطه با یک موضوع نزدیک می شویم که وسعت دید خود را از دست می دهیم و به سایر موضوعات بی توجه می شویم. ما وقتی بیش از حد به یک خواسته یا موضوع فکر می کنیم چون تمام توجه خود را به آن معطوف کرده ایم نا خودآگاه آن موضوع را در ذهن خود بزرگ نمایی می کنیم تا جایی که دیگر قادر به دیدن موضوعات مشابه بهتراز آن هم نیستیم.برای مثال یک ستوان ارتش علاقه بسیار وافری به درجه سرهنگی داشت و تمام سعی و تلاش و فکر و ذکرش این بود تا روزی به درجه سرهنگی برسد او طبق باور خود عقیده داشت که اگر هرچهار سال یک بار بتواند با وظیفه شناسی و احساس مسئولیت یک درجه بگیرد تا دوازده سال دیگر به خواسته خود خواهد رسید. اما در سوی دیگر یکی از دوستان او که اطلاعات وسیع تری داشت سعی کرد تا با ارتقاء مدرک تحصیلی خود دوازده سال انتظار بی ثمر را به چهار سال تحصیل و ارتقاء سطح دانش خود تبدیل کند و بعد از آن طبق قانون و مقرارت به دلیل برخورداری از تحصیلات عالیه دانشگاهی به درجه سرهنگی  رسید.آدم ها تنها راه هایی را می بینند که می شناسند، حال هرچه دایره شناخت و آگاهی آن ها وسیع تر باشد میدان دیدشان هم وسیع تر خواهد بود و در نتیجه قدرت انتخاب بیشتر و امکان خطای آن ها کم تر خواهد شد. ما همیشه عادت کرده ایم، در جاده ای قدم بگذاریم که آن را می شناسیم حتی اگر آن جاده بیشترین سختی ها را به ما متحمل کند به علت این که از راه های دیگر و مزیت های آن بی خبریم بازهم درهمان جاده پر حادثه به راه خود ادامه می دهیم و مرتکب اشتاباهات پی در پی می شویم.این عادت مثل یک دام همیشه همراه ما هست و اغلب ما را در دل خود گرفتار می کند. چرا که ما به سختی می‌توانیم هنگام حل موضوعی به جای این که به هر قیمتی راه حل همان موضوع را پیدا کنیم، سعی کنیم تا با افزایش اطلاعات و آگاهی خود، به دنبال موضوع مشابه دیگری برویم که آن مشکل یا مشکلات دیگر را ندارد. (مانند استفاده از مداد به جای خودکار در داستان خودکار آمریکایی یا ارتقای مدرک تحصیلی ظرف چهار سال به جای انتظار دوازده ساله در داستان افسر ارتش)در دنیای تکنولوژی هر موضوع یا راه حلی دارای ضعف و کاستی هایی در زمان خود بوده است که با گذشت زمان و پیشرفت علم و گسترش اطلاعات و آگاهی، روزی از اوج به پایین آمده است و موضوع یا راه حلی جدیدتر و کامل تر جای آن را گرفته است. به علاوه این باورهم وجود دارد که هر چیزی امکان اشتباه دارد و امکان دارد ابزاری که مدت ها وظیفه خود را به خوبی انجام می داده است ناگهان دچار ضعف و مشکلی گرددکه ما را دچار دردسر کند. بنابراین لازم است که ما از تعصبات و علاقه مندی های بیش از حد در مورد هرچیزی خودداری کنیم و با دل کندن از عادت های کم بازده و پرزحمت و افزایش روز افزون وسعت اطلاعات و آگاهی خود و کنترل هوشمندانه تمامی اتفاقات زندگی را تحت نظر داشته باشیم و همیشه به دنبال راه حل و روش های جدید و کامل تر بگردیم. هنگامی که ما به موضوع یا هدف خود ایمان داریم و با علاقه آن را دنبال می کنیم، بهتر است علیرغم توجهی که به آن داریم، فاصله دید خود را با آن موضوع یا برنامه حفظ کنیم تا ازمحدود شدن میدان دید خود جلوگیری نماییم و ضمن انجام اهداف و برنامه های خود، با دید باز، تغییر و تحولات دنیای اطراف و راه حل های مشابه را هم تحت نظر و آگاهی خود داشته باشیم. با این کار و همچنین بالا بردن سطح آگاهی و اطلاعات خود می توانیم از انجام کارهای بیهوده یا اشتباهات بزرگ و قدیمی جلوگیری کنیم و برنامه خود را طبق امکانات روز با آگاهی کامل پیش ببریم.     امیر دشتکیان
(1) نظر
برچسب ها :
چطور مادر بودن موجب تیزهوش تر و فرزتر شدن خانم ها می شود
چطور مادر بودن موجب تیزهوش تر و فرزتر شدن خانم ها می شودخانم های خسته و درهم شکسته احساس می کنند بچه دار شدن باعث آشفته شدن فکرشان می شود. اما اینطور نیست. کاترین الیسون در کتاب خود "ذهن مادران" تحقیقاتی را عنوان می کند که نشان می دهد مادر شدن باعث تیزهوش تر و زیرک تر شدن خانم ها می شود.الیسون اعتقاد دارد که هیچ زمانی در زندگی خانم ها سخت تر از زمانی که بچه دار می شوند نیست و تکامل انسان ثابت کرده است که خانم ها خیلی خوب از عهده این کار برمی آیند. ذهن مادر که بسیار هوشیار، کارآمد و دلسوز است برای بقای انسانها ساخته شده است.گرچه بعضی از فواید مادر بودن  مثل بالا رفتن هوشیاری حسی، فقط تا زمان بزرگ شدن بچه ادامه پیدا می کند اما سایر فواید آن تا پایان عمر با مادر می ماند. براساس گفته های الیسون، چالاکی ذهنی که مادرها از بزرگ کردن فرزندانشان به دست می آورند، مداوماً به دلسوزی و جرات بیشتر تبدیل می شود.مغز ارتقاء یافته مادرانترکیبی از انگیزه، تمرین و هورمون ها باعث قوی تر شدن فکری و ذهنی مادران می شود. در زیر به برخی از مهارت ها و خصوصیاتی که خانم ها بعد از مادر شدن کسب می کنند، اشاره می کنیم.چهره خوانی:·     مادران کودکان نوپا بهتر از خانم هایی که بچه ندارند می توانند حالات چهره را تشخیص دهند. ·     مادرها به تغییرات بسیار جزئی در صورت و حرکات فرزندانشان نیز توجه می کنند که درواقع مدارهای مغزی مربوط به انتقال فکر را گسترده تر می کند.توانایی انجام چند کار در یک زمان·     آزمایشات نشان می دهد که موش های مادر می توانند به طور همزمان هم مارپیچ را حل کنند و بسیار سریعتر از موشهایی که بچه ندارند، آذوغه پیدا کنند.·     طی بارداری و اوایل مادری، مغز آغشته از استروژن است که ارتباط در قشر مخ که مربوط به توجه و کارهای پیچیده است را افزایش می دهد.آرامش·     سه تا شش ماه پس از وضع حمل، مادرهایی که شیردهی می کنند، فشار و استرس کمتری داشته و کمتر احساس بی حوصلگی و خستگی می کنند.·     مادرها حساسیت بیشتری به هورمون اکسیتوسین نشان می دهند. این هورمون را دکتر سارا هاردی "معادل علمی  نور شمع، موزیک لایت و یک گیلاس نوشینی ملایم" می داند.بی پروایی·     آزمایشات نشان می دهد، موشهای مادر جرات و جسارت بیشتری برای خطر کردن در روز روشن دارند. انسانهای مادر هم حاضرند برای نجات جان فرزندشان خطرناک ترین کارها را انجام دهند.·     بالا رفتن سطح پرولاکتین که هورمون "مادری" است، باعث می شود مادرها جان خود را به خاطر فرزندشان به خطر بیندازند.
(0) نظر
برچسب ها :
X