آمار جدید نشان می دهد که 10% از خانم ها و 30% از آقایون در یک نقطه از زندگی مشترک خود، به سمت روابط خارج از ازدواجشان کشیده می شوند. اگر این اعداد را با هم جمع کنیم، می بینیم که در 40% از ازدواج ها، یکی از زوجین به همسرشان خیانت می کنند.شاید این آمار خیلی بالا به نظر برسد. اما من بعد از بیست سال کار مداوم به عنوان مشاور خانوادگی، گمان نمی کنم که این آمار نادرست باشد. من با تعداد بسیار زیادی از کسانی کار کردم که به همسرانشان خیانت می کردند و این موضوع هیچوقت فاش نشده بود.احتمال اینکه همسر شما هم خیلی زود به شماخیانت کند خیلی بالاست، البته اگر تابه حال اینکار را نکرده باشد.شاید شما بفهمید. علائمی در او ببینید. شایعاتی از زبان این و آن بشنوید. تغییراتی در عادات رفتاری او مشاهده کنید. شاید چیزی خارج از شخصیتش از او ببینید و نتوانید دقیقاً مشخص کنید که چیست.معلوم نیست که خودش به شما بگوید. آنهایی که این روابطشان را مخفی می کنند، به مخفی کردن آن ادامه می دهند. قربانی چنین خیانت هایی معمولاً عصبانی می شود، اذیت می شود، و احساس شکست و شرمساری می کنند.مسئله ای که اهمیت دارد این است که باید برحسب وضعیت رابطه تان با آن فرد، با مشاهدات خود با وی برخورد کنید. باید بدانید که اینگونه روابط جنسی فرق می کند و هرکدام هدف مختلفی را دنبال می کند.من باتوجه به تجربه و مطالعاتی که در این زمینه داشته ام وبرخورد با صدها زوج که چنین مشکلی داشته اند، 7 نوع مختلف اینگونه روابط خارج ازدواج را شناسایی کرده ام. به طور خلاصه، برخی از روابط خارج از ازدواج، واکنشی به فقدان صمیمیت در ازدواج است. سایر این روابط به تمایلات اعتیادی افراد یا سابقه گم گشتگی یا آسیب آنها برمی گردد.گاهی هم این روابط به خاطر انتقام صورت می گیرند، به خاطر کاری که همسرشان کرده یا گاهی نکرده است. این انتقام از کینه و خشم نشئت میگیرد. گرچه انتقام موضوع اصلی هر دو اینهاست اما کاملاً با هم تفاوت دارند.یک نوع دیگر خیانت با هدف تایید تمایلات شخصی ایجاد می شود. پرسش همیشگی مقبول و مطلوب بودن معمولاً به روابط کوتاه مدت و یک نفره می کشد. و آخر اینکه بعضی از این روابط برای تعادل بخشیدن به نیاز به دوری و صمیمیت در ازدواج صورت می گیرد.پیشبینی بقای ازدواج هم در هرکدام از این موارد متفاوت است. بعضی از این روابط بهترین چیزی است که در یک ازدواج اتفاق می افتد. بعضی های دیگر برای آن مثل ناقوس مرگ می ماند. روابط خارج از ازدواج مختلف، استراتژی های خاصی هم می طلبد. بعضی نیاز به سختگیری و حرکت دارند. بعضی دیگر نیاز به صبر و درک.تاثیر احساسی کشف خیانت معمولاً بسیار عمیق است. روزها و هفته ها بی خوابی، فکر کردن های زیاد، خیالپردازی ها و بیهودگی ازجمله این تاثیرات هستند. معمولاً 2 تا 4 سال طول می کشد که فرد بتواند خود را با این مشکل تطبیق بدهد. داشتن یک مشاور روانشناس خوب می تواند این روند را تسریع کند. من مشاور ازدواج را توصیه نمی کنم، حداقل نه اول کار.این تاثیرات احساسی از چندین عامل بسیار قوی ناشی می شود. اعتماد و اطمینان بین دو طرف از بین رفته است. مهمترین قدم این است که نباید به طرفتان اعتماد، کنید، باید یاد بگیرید که به خودتان اعتماد کنید. مورد بعدی قدرت یک راز در زندگی است. آن راز، عوارض احساسی و گاهاً فیزیکی که باید تایید شده و با آن برخورد شود را به زور می گیرد.چطور می توانید به این وضعیت کمک کنید؟آنهایی که در اواسط بحران خیانت خود بوده اند، به من گفته اند که چنین درخواست هایی از شما دارند:1) گاهی اوقات آدم دلش می خواهد خودش را بدون هیچ سانسوری بیرون بریزد. ممکن است حرف هایی که نباید را به زبان بیاورد. فقط بدان که من خودم از بد بودن این حرفها آگاهم فقط لازم دارم که آن را از سینه ام بیرون بریزم.2) هر از گاهی دوست دارم چیزی مثل این بشنوم: "این هم باید بگذرد." یاد من بیاور که این همیشگی نیست.3) دلم می خواهد تاییدم کنی. باید بگویی که من آدم مقبول و موجهی هستم. تو بهترین کسی هستی که می توانی وقتی درد دارم یا دچار پریشانی و سردرگمی هستم اینکار را بکنی.4) بعضی وقت ها دوست دارم بشنوم، "چی یاد می گیری؟ برای مراقبت از خودت چی کار می کنی؟" بعضی وقت ها لازم دارم که سرم را بلند کنم و زندگیم را از دور ببینم.5) من کمی زمان می خواهم. می خواهم صبور باشی و چیزی نگویی تا من بتوانم خودم شروع کنم و افکار و احساساتم را بیرون بریزم. 6) کسی را می خواهم که راه ها و انتخاب های جدیدی به من نشان بدهد. اما قبل ازاینکه تو اینکار را بکنید، حتماً باید قبلش حرفهایم را شنیده باشید و احساس مقبولیت را درمن به وجود آورده باشی.7) کتابها و منابع دیگری که فکر می کنی برایم مفید باشد، به من معرفی کن.8) دوست دارم هر از گاهی بشنوم، "اوضاع چطور پیش میره؟" و دلم می خواد این چیزی بیشتر از یک سلام علیک معمولی باشد. به من زمان بده تا بتوان درست بگویم که واقعاً اوضاع چطور پیش میره.9) دوست دارم این احساسات و امیال دمدمی را در من درک کنی. و با تناقضاتی که دراحساس و تمایلات من هست، راحت باشی.10) دوست دارم بتوانی پیشبینی کنی. دوست دارم بتوانم روی تو حساب کنم که اینجا هستی، حرف هایم را گوش میکنی و با من حرف می زنی. هر وقت هم که نتوانستی به من بگو، برای نظرت احترام قائلم.خیانت عامل بسیار نیرومندی در زندگی زناشویی است و می تواند خیلی گران تمام شود. این روابط روی خانواده، دوستان، و همکاران تاثیر می گذارد. خیانت همچنین می تواند فرصتی باشد برای بازسازی زندگی و روابط عاشقانه به طریقی آکنده از احترام، لذت و صمیمیت
چرا مردها بی احساس می شوند؟
چرا مردها بی احساس می شوند؟اغلب مردهایی که در معرض استرس شدید قرار دارند در خود فرومیروند ، سکوت میکنند و بیاحساس میشوند تا مسئله ی خود را به شکلی حل کنند. از آن جایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند. از آنجایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند. این رفتار قدرت مردانه او را تشدید و تقویت میکند. بنابراین زمان مناسبی برای رسیدگی به واکنشهای عاطفی و احساسی نیست. اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه میکنند تا بتوانند به طور عینی و منطقی با مسئله پیش آمده برخورد کنند. زنها از این رفتار مردها به هراس میافتند زیرا اگر قرار باشد زنی با احساسات خود قطع ارتباط کند باید به قدری ناراحت باشد که بخواهد کسی را رد کند اما این موضوع در مورد مردها صدق نمیکند در حالیکه مردها خود به خود در واکنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه میکنند. مرد توانایی آن را دارد که در لحظهای در خود فرو برود و سکوت اختیار کند به همین شکل میتواند در لحظهای از این حال خارج شود. وقتی مردها متعادلتر میشوند برای آن ها صحبت درباره ی اینکه از چه موضوعی ناراحت بودند سادهتر میشود. وقتی مرد از دنیای سکوت و تنهایی بازمیگردد ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشد زیرا ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که دلیل و موضوعی برای ناراحت شدن وجود ندارد. در اغلب موارد وقتی مرد از سکوت و انزوا خارج میشود و میگوید که همه چیز خوب و عالی است ، بهتر است زنش به این گفته او اطمینان کند و در شرایط آرام قرار بگیرد. زنها را درک کــنید وقتی مرد ، زمان کافی برای درک کردن احساسات و نیازهای همسرش صرف نمیکند ، زن به سادگی سردرگم میشود و امکان اینکه واکنشی شدید و بیتناسب نشان دهد ، افزایش مییابد.وقتی زنی احساسات خود را با شوهرش در میان میگذارد اگر شوهر به حالت انفعالی به صحبتهای او گوش فرا دهد و امیدوار باقی بماند که به زودی حرفهای زنش تمام خواهد شد ، روی او اثر میگذارد و بر ابهامات یا ناراحتیهایش میافزاید. وقتی زنها تصمیم میگیرند مانند مردها رفتار کنند و به منطق بیش از احساسات خود بها بدهند ، گیج و سردرگم میشوند. به خصوص اگر قرار باشد زیر فشاری برای تصمیمگیری باشند. معمولا وقتی زنی سردرگم است، میخواهد تصمیمی بگیرد در این زمان او بیش از هر چیز به آرامش نیاز دارد و باید آرام بگیرد و احساساتش را مرور کند. در این زمان است که میتواند به راحتی تصمیم بگیرد. وقتی مردی برای درک کردن زنش به حرفهای او گوش میدهد خود به خود متعادلتر میشود و زن زمانی متعادلتر میشود که بتواند حرفها و احساساتش را بازگوید و این تنها زمانی میسر است که مردها بتوانند زبان تکلم زنها را بیاموزند و زنها هم به طریقی سخن بگویند که مردها میل به شنیدن داشته باشند.