«دایرة المعارف» یا «دانشنامه» مجموعه ای فراگیر و مدوّن از کلیه اطلاعات و معارف در حوزه دانش بشری و یا رشته ای خاص از آن است که پاسخگوی نیازمندی های انسان در زمینه های مختلف می باشد.
این اصطلاح برگرفته از واژه لاتین «انسیکلوپدیا» (Ecyclopedia) است که در یونان باستان به موضوعات هفتگانه ای که در آن زمان پایه همه علوم به شمار می رفتند یعنی دستور زبان، منطق، بلاغت، حساب، هندسه، موسیقی و نجوم گفته می شد.1 بعداً انسیکلوپدیا به فرهنگ و لغت نامه های عمومی علوم، فنون و حرفه ها اطلاق گردید.2
تفاوت دایرة المعارف با فرهنگ ها دراین است که فرهنگ ها به ارائه تعریف لغوی کوتاه از کلمه بسنده می کنند، اما دایرة المعارف معنای اصطلاحی کلمه در علم خاصّی و یا به همراه بررسی تاریخی مسئله و اقسام و احکام و تمام مطالب مربوط به آن را می گویند.
ترتیب مباحث «دایرة المعارف» یا به ترتیب موضوعی است که موضوع، محور قرار می گیرد و به آن دایرة المعارف موضوعی می گویند، یا به ترتیب الفبایی است که مدخل ها براساس حروف الفبا تنظیم می شوند و به آن دایرة المعارف الفبایی می گویند که امروزه در تدوین دایرة المعارف های تخصصی یا فرهنگ های عمومی اغلب از این شیوه استفاده می شود.
تربیت الگویی، یکی ازبهترین شیوه های تربیتی است. مسجد در این مورد نیز مؤثر است. امام جماعت و افراد نمازگزار در مسجد، مسلمانان برتری هستند که بیشتر از دیگران به احکام دینی پای بندند.
تربیت تنها به ایجاد و انتقال آگاهی ها مربوط نیست، بلکه تربیت عملی نیز بسیار مؤثر است. برگزاری نماز جماعت، جلسه های دعا و نیایش، اعتکاف و مراسم های دینی در مناسبت های مذهبی از این قبیل است.
تربیت، بدون ایجاد شناخت و آگاهی امکان پذیر نیست. بنابراین، تربیت دینی به اطلاع رسانی و انتقال مفاهیم نیاز دارد تا در سایه آن وظیفه های دینی شکل یابد. برگزاری جلسه های سخنرانی دینی در مسجدها، مناسبت های گوناگون و بیان احکام، تلاش ارزشمندی در این مسیر است. در این سخنرانی ها شناخت و آگاهی دینی افراد افزایش می یابد و با تبیین جامعیت دینی و ارزش های اسلامی، یکی از مهم ترین جنبه های تربیت دینی شکل می گیرد و در نهایت، ارزش ها و آرمان های دینی تقویت می شود.
یکی دیگر از آثار فردی مسجد، آثار تربیتی آن است. مسجد علاوه بر آثار عبادی با گستره فعالیت ها و مفاهیم حاشیه ای، در امور تربیتی نیز نقش مهمی ایفا می کند. آثار تربیتی مسجد را در سه بخش بررسی می کنیم:
تربیت، در لغت به معنای رشد و پاکیزه کردن است. در اصطلاح، تربیت عبارت است از تبدیل کردن قوه ها به فعلیت و استخراج نیروها و استعدادهای درونی انسان که سبب شکوفایی و پرورده ساختن است.[7]
تربیت دینی، تربیت بر اساس آموزه های دینی است که به دین داری پایان می پذیرد و شکوفایی دینی را دربر دارد.
«هدف از تربیت دینی، ایجاد تقویت و پرورش روح تقوا و هدایت پذیری است؛ زیرا نجات، در گرو ایمان و تقوای مستمر و رسیدن به مقام رضا می باشد».[8]
در دنیایی که هدف و فلسفه زندگی، گم شده و پذیرش حیات پوچ و بیهوده، زمینه ساز پی آمدهای نامطلوبی است که به صورت های گوناگون در زمینه های فردی و اجتماعی بروز می کند، تنها دین و تربیت دینی است که عامل هدایت انسان در مسیر زندگی می شود.
در این میان مسجد با احیای تربیت دینی، انسان را به خویشتن باز می گرداند و با زدودن غبارهای خود فراموشی از فطرت، انسان را به سوی هویت دینی راهنمایی می کند. مسجد از راه های گوناگون بر تربیت دینی اثر می گذارد.
پیشوایان معصوم نیز به پیروی از قرآن، بر جنبه های عبادی مسجد بسیار تاکید کرده اند. نیم نگاهی به آداب و احکام مسجد، این نکته را روشن می کند. بیشتر این احکام نشان می دهد که اسلام در پی آن است که مسجد جایگاهی مناسب برای یاد کردن پروردگار باشد و مؤمنان بتوانند در آن جا با حضور قلب، خدا را پرستش کنند. به این منظور، در احکام اسلامی، انجام دادن هر کاری که ممکن است مسجد را از ایفای چنین نقشی باز دارد، نامطلوب شمرده شده است.
آراستن مسجد با طلا، نقاشی کردن مسجد، خرید و فروش، قضاوت کردن و اجرای حدود در مسجد، ورود دیوانگان و خردسالان به مسجد، هم چنین انجام کارهایی چون بلند کردن صدا و بیان سخنان بیهوده و اعلام اشیای گم شده و کارهایی از این دست در مسجد، هر کدام می تواند انسان را از توجه به نماز و عبادت باز دارد.
تاکید بر حضور در مسجد، با حالت طهارت و پاکیزگی، ترغیب نمازگزاران نسبت به آراستن خود و استفاده از عطر و بوی خوش و زدودن بوی بد از دهان و بدن به هنگام حضور در مسجد نیز به همین سبب است. گاه دیده می شود که بوی ناخوشایند بدن کسی در مسجد، فضا را برای جمعی از نمازگزاران غیر قابل تحمل می کند و آنان را از عبادت باز می دارد. سخن گفتن درباره امور دنیوی نیز با محیطی که برای عبادت و یاد خداوند بنا شده، تناسبی ندارد و زمینه را برای تشویش اندیشه های نمازگزاران فراهم می کند.
بر این اساس، انجام دادن دو دسته از کارها در مسجد روا نیست: دسته اول اموری است که انجام آن در مسجد، با شأن و منزلت خانه خدا سازگاری ندارد. دسته دوم کارهایی است که به جنبه عبادی مسجد آسیب می رساند. بر این مسئله بسیار تاکید کرده اند و در این باره چنین گفته اند:
اگر مسجد را برای روضه خوانی چادر بزنند و فرش کنند و سیاهی بکوبند و اسباب چای در آن ببرند، در صورتی که این کارها به مسجد ضرر نرساند و مانع نماز خواندن نشود، اشکال ندارد.[5]
امور فرهنگی و آموزشی در مسجد، فعالیت های اجتماعی _ سیاسی و بخشی از امور نظامی که انجام آن در مسجد رواست، با آن که هر یک فضیلت ویژه ای دارد، ولی نباید به جنبه عبادی مسجد و پرستش گاه بودن آن خدشه وارد کند و نمازگزاران را از نماز خواندن در مسجد باز دارد.
جالب است بدانیم فقیهانی همچون امام خمینی (ره) که همواره بر جنبه های اجتماعی _ سیاسی و انقلابی مسجد تاکید می کنند، انجام هر عملی را که مانع عبادت مؤمنان در مسجد باشد، روا نمی دانند. در فتواهای گوناگونی از امام خمینی بر لزوم پرهیز از عملیات ورزشی و حتی آموزش نظامی در مسجد، با همه اهمیتی که دارد، تاکید شده است.[6]
در قرآن، هر جا سخن از مسجد به میان آمده، جنبه های عبادی آن به عنوان نقش اولیه و بنیادین این جایگاه مقدس، مورد تأکید قرار گرفته است. خداوند بزرگ می فرماید:
و مساجد ویژه خداست. پس هیچ کس را با خدا مخوانید. (جن: 18)
و در آیه دیگر می فرماید:
پروردگارم بر دادگری فرمان داده است و اینکه در هر مسجدی روی خود را مستقیم (به سوی قبله) کنید و در حالی که دین خود را برای او خالص گردانیده اید وی را بخوانید. همان گونه که شما را پدید آورد و به سوی او باز می گردید. (اعراف: 29)
این آیه به روشنی می فهماند که مسجد، کانون پرستش خالصانه است. خداوند بزرگ در جایی دیگر، مسجد را جایگاهی معرفی می کند که در آن نام خداوند فراوان برده می شود.
و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا؛ و مساجدی که نام خدا در آن ها بسیار برده می شود. (حج: 40)
با توجه به آیه های 36 و 37 سوره نور نیز مسجد، پایگاه تجمع مردانی است که صبح و شام در آن جا به تسبیح و عبادت مشغولند و هیچ تجارت و معامله ای آنان را از یاد خداوند باز نمی دارد.
پس مسجد نخست، کانون عبادت و نماز و راز و نیاز مؤمنان با خداست. از همین رو، قرآن کریم کسانی که مردم را از یاد کردن خدا در مسجد باز می دارند، از ستم پیشه ترین انسان ها به شمار می رود.[4]
بشر بر پایة فطرت خود، توحید و یگانگی خداوند را درک می کند و ذات پاک حق را از وابستگی به زمان و مکان خاص، منزه می داند. با این حال، گویا یک گرایش فطری دیگر نیز او را وادار می کند تا در مکانی که انتساب بیشتری با خداوند دارد به عبادت او بپردازد. گویا جایگاهی که منسوب به خداست، بهتر می تواند بشر را از امواج دغدغه ها و اضطراب ها دور و به ساحل آرامش نزدیک کند.
از همین رو، تاریخ معبد و پرستش گاه، به اندازه عمر انسان قدمت دارد. باستان شناسان از معبدهایی خبر می دهند که از آغاز پیدایش انسان وجود داشته اند. قرآن مجید نیز نام معروف ادیان الهی را با نام پرستش گاه های آن ها همراه کرده است.[2] پیروان ادیان گذشته وظیفه داشتند که نماز را فقط در پرستش گاه های خود به جا آورند و نمازگزاران در خارج از معبد، تنها از روی ناچاری برای آنان روا بوده است.
در اسلام با آن که بر نمازگزاران در مسجد تأکید فراوان شده، ولی نماز در خارج از مسجد نیز صحیح است.
این حکم الهی علاوه بر آن که کار را برای امت پیامبر آسان کرده است، نکته ای لطیف نیز در خود پنهان دارد که عالمان الهی آن را چنین بیان کرده اند:
در حقیقت، با آن که همه زمین با خداوند نسبت یکسانی دارد، ولی خداوند به لطف خویش با مسجد، معامله خانه را می کند؛ یعنی آن ها را محل دیدار و مجلس انس و زیارت قرار داده است. این بدین معناست که تعیین مجلس دیدار و حضور را به اختیار ما واگذار فرموده و این از بزرگ ترین بزرگواری هاست.[3]
با آن که همة گسترة خاک برای امت پیامبر همچون، مسجد است، ولی مسجد به معنای اصطلاحی آن، جایگاه و محفلی ویژه برای عبادت خالصانه به شمار می رود. از همین رو، جنبه های عبادی مسجد، از دیگر جنبه های آن برجسته تر و پر فروغ تر می نماید.
یکی از ارکان اساسی ادیان الهی و به ویژه اسلام، عبادت است. عبادت؛ یعنی راز و نیاز کردن با خداوند و نجوا گفتن با او. جوهر و جان این نیایش، حضور قلب و توجه به خداست.[1]
برای فراهم شدن عبادتی این چنین، به شرایط و عوامل فراوانی نیاز هست که مکان عبادت، یکی از آن هاست. برای نمونه، نماز در کوچه و خیابان، حتی در صورت درست بودن، نمی تواند با حضور قلب همراه باشد. اسلام با در نظر گرفتن مکانی به نام مسجد و قرار دادن مقرراتی ویژه برای آن، در حقیقت مکان مناسبی را برای نماز و ارتباط بندگان با خداوند پیش بینی کرده است. نام مسجد، گواه درستی این سخن است. مسجد؛ یعنی جای سجده، کرنش در پیشگاه خداوند و به دیگر سخن؛ یعنی جایگاه نماز و تقرب جستن به خداوند بزرگ؛ زیرا سجده، برترین نمونه و شکل عبادت و بندگی است.
فاطمه وثوق
«اقم الصلاة لذکرى» [1]
براستى چرا نماز از میان اعمال و عبادات دین به عنوان یاد خداوند و عمود دین معرفى و توصیه شده است و اندازه ثواب این فریضه بهنگام برپایى با جماعتخارج از تصور انسان است.
حضرت پیامبر (ص) فرمودند: «اگر تعداد نمازگزاران صفوف جماعت از 10 نفر فراتر رود، پاداش هر رکعت آن، آنقدر زیاد مىگردد که حتى اگر تمام آسمانها کاغذ شود و تمام دریاها مرکب، و همه درختان قلم گردند و همه فرشتگان مامور نوشتن آن، نمىتوان پاداش آن را ثبت نمود و پاداش آن فقط در خور محاسبه ذات بیکران الهى است». [2]
در حدیثى دیگر حضرت فرمودند: «هر کس مقید به حضور در نماز جماعت تحت هر شرایطى باشد از پل صراط همچون برق عبور مىکند و به بهشت نائل مىگردد». [3]
مقاله حاضر به بررسى مختصرى در مورد آثار فرهنگى، اجتماعى و تربیتى نماز جماعت مىپردازد.
لکن در این میان نباید از مکان نماز جماعت (مسجد) غفلت کرد.
واژه «صلاة» در لغتبه معناى دعاست از آنجا که نماز شامل دعا نیز مىباشد این واژه از معنى لغوى خود به اعمالى که نماز خوانده مىشود، نامگذارى شد. بنابراین انسان نمازگزار روزانه 3 یا 5 نوبت به درگاه خالق خود دعا مىکند. به این معنا که خدا را به یارى خود مىطلبد و از او انتظار امید به زندگى شایسته را دارد.
این نوع ارتباط معنوى به اعتقاد روانشناسان به (درونى شدن) منجر مىشود. که در این صورت انسان موحد کسى را جز خداى سبحان امید و پشتوانه خود نمىداند و این احساس مایه انگیزش او در تمام عرصهها خواهد بود. با توجه به اینکه خالق هستى (رب العالمین) است و تمامى فرهنگ از جانب او به بشر رسیده است، شیوه دعا کردن را به بنده خود آموزش داده که چگونه با خداى خود سخن بگوید و چه چیزى را از او مسئلت نماید. آنچه در منابع روایى به عنوان عمود دین از نماز یاد شده، در واقع مىتوان گفت، به منزله شاهرگ حیات طیبه است که بنده نمازگزار به دستخود مقدمات آن را فراهم کرده و بنایى محکم و رو به آسمان، به طرف بالا پیش مىبرد. تا در هنگام نیاز، بر آن تکیه زده و کمر راست کند.
پس بنابراین، این ستون هرچه بیشتر و محکمتر بنا شود بهرهورى آن نیز افزون خواهد بود.
حال که دانستیم نماز دعا و نیایش به سوى معبود و ستون دین است، سزاوار است که این ستون در مکانهاى مقدس مسجد توسط افراد صالح و پرهیزگار برپا شده و حفظ و حراست گردد.
با مرور آیات و روایات در مورد نماز به این نکته مهم پىمىبریم که نماز سررشته ارتباط بنده با خالق بوده و جذابیت این رشته بسان آهنربا نمازگزاران متعهد را در اوقات معین روزانه سه یا پنجبار به سوى مکانهاى برگزارى نماز جماعتبه قصد احیاء ستونهاى جدید و بسیار مىکشاند.
قطع نظر از احیاء ستونهاى جدید و افزون، استحکام بناى عظیم دین و آئین نیز افزون گردیده و سالیان دراز نسلهاى آینده در زیر سایه آرامش بخش آن به حیات طیبه خود ادامه خواهند داد. در این رابطه قرآن کریم مىفرماید:
«انما یعمر مساجد الله من آمن بالله والیوم الآخر واقام الصلاة وآتى الزکاة ولم یخش الا الله فعسى اولئک ان یکونوا من المهتدین». [4]
واژه «انما» که در عربى به معناى حصر است، تعمیر مساجد منحصر به افراد نمازگزار شده مىفرماید: «منحصرا تعمیر مساجد خدا به دست کسانى است که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و نماز (پنجگانه) بپا دارند و زکاة مال خود بدهند و از غیر خدا نترسند آنها امیدوار باشند که از هدایت یافتگان راه خدا هستند».
آثار فرهنگى در نماز جماعت چگونه تحصیل مىشود؟ همانطور که مسجد در صدر اسلام محل پذیرش افراد مختلف و محل اجتماعات سیاسى، فرهنگى، اجتماعى بود، امروز نیز پذیراى مربیان و متربیان جهت تعلیم و تربیت و مکان اوج سالکان راستین است.
در اینجا ذکر این نکته لازم است و آن اینکه حضور فیزیکى امام جماعت عملا در میان همه اقشار مختلف مردم مسلمان و نمازگزار یا ممکن نیست و یا به صورت ملاقات با بخش کوچکى از مردم امکانپذیر است. اما به برکتحضور در نماز جماعت ارتباط معنوى و صمیمانه مردم با امام جماعت میسر مىگردد و مردم به عنوان پیام رسانان دین از وجود ائمه جماعات بهرهمند مىگردند. و متقابلا آنها نیز درصدد بالابردن سطح فرهنگ و آگاهى اسلامى مردم نمازگزار تلاش مىکنند. و به یارى یکدیگر یک فضاى سالم و پاکیزه براى رشد ارکان اسلامى و ارزشى مهیا مىنمایند.
همانطور که مىدانیم تربیت، ارکان حیات اجتماعى انسان است، و لذا توجه به ابعاد مختلف تربیتى، توجه به شخصیت والاى انسان است. در اصول تربیتى، محیط زیستیکى از عوامل تاثیرگذار بوده و مىتواند کفه ترازوى تربیت را به نفع خود سنگین نماید. بنابراین مساجد و مکانهاى برگزارى نماز جماعت به عنوان یکى از محورهاى تربیتى قابل توجه مىباشد.
به هنگام اوقات نماز یومیه، با نداى مؤذن بندگان صالح، وقتشناس و وظیفه شناس به سوى میعادگاه روانه مىشوند حضور به موقع و منظم نمازگزاران اثر تربیتى مطلوب در ارج نهادن به نداى «حى على خیر العمل» دارد و نشانگر نیاز انسانها به اعمال نیک مىباشد که در سایه انجام عمل خیر به آرامش درونى مىرسند و با عطر معنویت که از وجود افراد صالح و متقى تراوش مىکند، روح خود را نیز معطر مىنماید.
انجام اعمال عبادى نماز جماعتبه صورت یک دست و منظم، بیانگر این حقیقت است که اگر افراد مسلمان اراده بکنند مىتوانند در تمام امور زندگى نظم و انضباط داشته و با بهره گرفتن از قابلیتهاى نهان و آشکار خود، حلال مشکلات خود و دیگران باشند.
به عبارت دیگر هم اکنون که جماعت مؤمن نمازگزار اراده کرده و به دلخواه و به صورت اختیارى همه با هم، در کنار هم براى احیاء شعائر اسلامى قدم پیش گذاشته و مصمم به انجام آن هستند، به همان نسبت خواهند توانست در سایر امور دینى پیش گام بوده و با بهرهگیرى از نیروى ایمان و استعدادهاى موجود، قلههاى کمال را تسخیر کنند. و هرگاه این رفتارها به صورت مدام و مستمر صورت بگیرد (حضور در جماعت) از خلاقیتها و صفات خدا پسندانه افراد صالح بهره برده و متاثر شده، در نتیجه به اصلاح و خودسازى پرداخته و این شکوفایى را به جامعه نیز سرایت خواهند داد. در علم روانشناسى این مرحله از رفتار به رمز خویشتن یابى معروف است، مساجد و سایر مکانهاى نماز جماعت علاوه بر محل نیایش بودن، منابع اشاعه فرهنگ اسلامى و محل به نمایش گذاشتن قدرت و اقتدار امت اسلامى نیز مىباشد. و روزانه سه یا 5 بار افراد مؤمن در خدمت خالق خود بوده و براى جان نثارى و اطاعت از سایر اوامر مولا اعلان آمادگى مىکند و نفس این عمل هشدارى استبراى دشمنان اسلام، و گام نخستین براى حرکت احیاء عدالت اجتماعى و ظلم ستیزى.
علاوه بر مطالب ذکر شده اجتماع مسلمین در نماز جماعتبسان دژ محکم و سنگر مقاومت و مقر فرماندهى و محل تصمیم گیریهاى مهم سیاسى، فرهنگى و اجتماعى مىباشد. و در برابر توطئهگران و بدخواهان دین، اعلام موضع کرده و آرامش نسبى آنها را به هم مىریزد.
امام راحل (ره) در این رابطه فرمودند: «شما ملتبراى اسلام قیام کردید و براى اسلام این همه زحمت کشیدید و دارید مىکشید. مراکزى که مراکز بسط حقیقت اسلام است، ... فقه اسلام است و آن مساجد است، اینها را خالى نگذارید این یک توطئه است که مىخواهند مسجدها را کم کم خالى کنند. مساجد باید مرکز تربیت صحیح باشد...» [5]
اکنون که سخن از مسجد به میان آمده اشارهاى هم به محراب مسجد داشته باشیم. همانطور که در مقر فرماندهى، فرمانده ارشد در مکان مخصوص قرار مىگیرد و خط و رمز را مشخص مىنماید و دیگران از او پیروى مىکنند، در مسجد نیز محراب مسجد از یک چنین جایگاهى برخوردار است و امام جماعتبه عنوان مربى و رهبر در محل محراب به انجام اعمال عبادى نماز مشغول شده وسایر نمازگزاران از وى پیروى کرده و دنباله رو وى مىباشند.
محراب مسجد همانطور که از نامش پیداست محل جنگ با شیطان است. در اینجا لازم استبه نکتهاى ظریف اشاره کنیم و آن اینکه از نظر روانشناسى ممارست دائمى انسان با هر چیزى اثر پذیرى را به دنبال خواهد داشت و انسان را قرین خود خواهد کرد.
بنابراین مشاهده روزانه (محراب عبادت) با توجه به فلسفه وجودى محراب، به تدریج توجه افراد نمازگزار را از دشمن درون به دشمن بیرونى معطوف خواهد کرد.
به عبارت دیگر اکنون که شیطان درونى به چشم مشاهده نمىشود شیطان بیرون که همانا دشمنان دین اسلام هستند مظهر شیطانند. و قابل موضعگیرى، پس اولین گام، مبارزه با شیطان و ظلم ستیزى در نماز جماعتبرداشته خواهد شد.
هرگاه این احساس و طرز تفکر در جمع نمازگزاران به وجود بیاید، بدون آنکه در این باره با یکدیگر به گفتگو بپردازند همگان نسبت به دشمن خویش اظهار تنفر مىکنند و مانند هیزمى هستند که مهیاى روشن کردن است و این احساس زمانى به اوج مىرسد که خطیب جمعه یا جماعت، طى خطابهاى مردم را نسبت به دشمنان دین آگاه کرده و یا در آنها انگیزههاى نفرت را بیدار کند. و لذا دیده مىشود غالب تظاهرات و اظهار تنفر، نسبت به دشمنان و توطئه گران بعد از نمازهاى جماعت و جمعه صورت مىگیرد.
در تاریخ فلسطین آمده است که غالب راهپیمایىهاى مردمى به رهبرى روحانیت بعد از نمازهاى جماعت شکل مىگرفت و همراه با پیروزى بود».
روانشناسان معقتدند هرگاه افرادى عصبانى باشند و در عین عصبانیت اگر با اسباب و ابزارى که از عوامل تحریک کننده است روبرو شوند عصبانیت آنها شدت خواهد یافت. پس بنابراین نظریه حضور نمازگزاران متنفر از شیطان و مظاهر شیطانى در کنار محراب عبادت، انگیزه ظلم ستیزى را تقویت مىکند و فرهنگ ظلم ستیزى به دست فراموشى سپرده نمىشود. و بلکه همواره افراد مسلمان در حال آماده باش روحى وفیزیکى قرار مىگیرند و از دشمن خود غافل نمىباشند. چنانچه در شکلگیرى و تداوم انقلاب اسلامى ما این تفکر و احساس نقش کلیدى به همراه داشت.
در واقعه کربلا روز عاشورا امام حسین (ع) و انصار باوفایش بعد از انجام نماز ظهر، لباس شجاعت و شهامتبر تن کرده و بر علیه ظلم بنىامیه وارد میدان نبرد شدند و دلیرانه در رکاب امام، جام شهادت را نوشیدند.
سربازان دلیر ایران زمین نیز غالبا بعد از نماز جمعه و جماعت عازم جبهههاى نبرد مىشدند. و طبق آنچه که راویان جنگ نقل مىکردند، حملههاى بسیارى، بعد از نماز صورت مىگرفت.
فرهنگ همکارى و تعاون همکارى و تعاون که از عوامل وحدت آفرین و است حکامبخش جامعه هستند غالبا در نماز جماعت بیش از سایر اجتماعات به چشم مىخورد. مراعات حقوق دیگران و یارى آنها، رسیدگى به مشکلات برادران دینى در نماز جماعت مطرح شده و به همت مردم کارهاى مفید و مهم صورت مىگیرد.
به عنوان مثال در اجتماع جمعه و جماعت از مردم خواسته مىشود که براى رفع خشک سالى در نماز استسقاء حاضر بشوند. و مردم با انگیزه «تعاونوا على البر» سه روز به خاطر همنوعان خود روزه گرفته و نماز مىخوانند. اینگونه اعمال نه تنها مشکلات مؤمنین را از سر راه برمىدارد، بلکه از عوامل پیوند اجتماع و مردم نیز هست، افراد نمازگزار با حضور خود در صفوف نماز به «اعتصموا بحبل الله» جامه عمل مىپوشانند.
امام صادق (ع) مىفرمایند: «به هم بپیوندید و با هم نیکى کنید و به هم مهربانى کنید و برادران خوشرفتارى باشید، چنانکه خداى عزوجل به شما فرموده». [6] از فرمایشات امام استفاده مىشود که تعاون و نیکى مهربانى به همراه داشته و موجب جلب سایر مؤمنین به جمع نمازگزاران مىگردد. امروز در جوامع غیر مسلمان عامل اصلى از هم گسیختگى ملتها و دولتها عدم وجود عاطفه و تعاون و دلسوزیست.
رسول مکرم اسلام مىفرمایند: «من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم؛ [7] هر کس صبح کند و اهتمامى به کار مسلمانان ندارد، پس مسلمان نیست.» هرگاه مؤمنین در سه وعده حضور به امور برادران خود همتبگمارند دیگر تنش روانى در جامعه وجود نخواهد داشت. خداوند سبحان دعایى را قرین اجابت کرده که در جمع مسلمین دعا شده باشد که نوعى تعاون به شمار مىرود.
فرهنگ ایثار و انفاق از دیگر برکات نماز جماعت اشاعه فرهنگ ایثار و انفاق است، که گاهى در حد اعلا و ممتاز مشاهده مىشود.
جمع نمازگزارانى که در حال نماز از خداى مهربان هدایت و نعمت را مسئلت مىنمایند «صراط الذین انعمت علیهم...» به تبع این درخواست خود نیز گامى در جهت نعمتبودن براى سایر برادران خود برمىدارد. اعلام نیاز بعد از نماز و به دنبال آن اقدام عمل افراد، از شاخصههاى فرهنگ جمع نمازگزار است زمانى که آیات «اهدنا الصراط» خوانده مىشود همگان هدایت را براى همنوعان خود مىخواهند، در واقع با دعاى خود به دیگران احسان مىکنند. در برخى از آیات نماز و انفاق قرین هم آمدهاند:
«والذین صبروا ابتغاء وجه ربهم واقاموا الصلاة وانفقوا مما رزقناهم». [8]
و هم در طلب رضاى خدا راه صبر پیش مىگیرند و نماز بپا مىدارند و از آنچه نصیبشان کردیم پنهان و آشکار انفاق مىکنند» «الذین یقیمون الصلاة ومما رزقناهم ینفقون اولئک هم المؤمنون حقا لهم درجات عند ربهم ومغفرة ورزق کریم» [9] و نماز را با حضور قلب بپا مىدارند و از هرچه روزى آنها کردیم (علم و جاه و مال) انفاق مىکنند. آنها براستى و حقیقت اهل ایمانند و نزد خدا مراتب بلند و آمرزش و روزى نیکو (علم و ادب) مخصوص آنهاست.
بطور طبیعى اطلاع رسانى در مورد نیاز و مشکلات مردم محروم در حالت عادى امکانپذیر نیست و در صورت اقدام به اطلاع رسانى تنها بخش کوچکى از جامعه مطلع مىشوند. اما حضور در جماعت این کار را سهل و ساده و به صورت مطلوب امکانپذیر مىنماید. و اقشار مختلف مردم از هر گوشه و کنار شهر در اسرع وقتبه نداى هل من ناصر برادران محروم خود لبیک مىگویند و این رفتار و اعمال انسانى احساس عاطفى را رشد مىدهد.
آثار اجتماعى - تعهد میان ادیان و مکاتب، اسلام بیشترین توجه را براى مراعات و حقوق انسانها قائل شده و به عنوان حق الناس در جایگاه عدالت اجتماعى آن را مطرح کرده است. هنگام برپایى نماز جماعت مؤمنین ملزم به مراعات آداب و احکام نماز از جمله غصبى نبودن مکان نماز هستند، به این معنا که هرگاه مؤمن سجاده خود را قبل از سایرین در محل نماز گسترده باشد دیگران حق ندارند آن را برداشته و خود در آن محل به نماز بایستند. همین تعهد در وجود جمع نمازگزار ملکه شده و در سایر امور آنها نیز سرایت داده مىشود و ناخودآگاه تبدیل به یک رفتار اجتماعى مىگردد.
تعهد به حضور مستمر و منظم در نماز جماعت نیز تمرینى استبراى سایر تعهدات ملى و مذهبى، به برکت این اخلاق پسندیده محیط کارى و زندگى از یک امنیت و آرامش مطلوب برخوردار مىشود و از سوى دیگر به تنش زدایى کمک چشمگیرى مىکند. احساس مسئولیت قطعا انسان را به تعهد وادار مىکند و سبب حل بسیارى از مشکلات اجتماعى مىگردد. به عنوان مثال در محیط کارى پاسخ به موقع به نیاز ارباب رجوع، احساس عاطفى و صمیمى آنها را به دنبال خواهد داشت، که هرگاه این نوع برخورد در همه محیطهاى کارى و زندگى اجرا شود، جامعه از یک امنیت نسبى برخوردار خواهد شد و اعتماد همگان را جلب خواهد کرد و مشارکت و همکارى را نیز به دنبال خواهد داشت.
با تجدید حضور در نماز جماعت پیوند عاطفى و معنوى نیز تجدید مىگردد. حضور معنوى که عامل گسترش مشترکات معنوى مىباشد، جمع نمازگزار را به همسویى و همفکرى فرا مىخواند و این احساس در آنها به وجود مىآید که بنىآدم اعضاى یکدیگرند و بنابراین نباید از درد و رنج هموطنان خود غافل بشوند. و همین احساس از قوه به فعل تبدیل شده و افراد مؤمن را به سراغ دردمندان مىفرستد و با حضور فیزیکى و معنوى باعث تسکین آلام آنها مىگردد.
در جبهه عمل نیز این رفتار به سایر مؤمنین انتقال داده مىشود و عزم همگان براى رفع گرفتاریها و احیاء آرامش روانى در جامعه فراهم مىگردد. همدردى و همدلى با مؤمنین در مکتب انسان ساز اسلام سرآغاز خردمندى است، بعد از ایمان به خدا، و در منابع روائى بدان توصیه شده است.
یکى از علل شاد کردن قلب مؤمن که در روایات به آن توجه شده است این است که فرد مسلمان با انگیزه شاد کردن دل مسلمانى، با حضور سبز خود بار سنگین درد و رنج را از دوش برادر خود برگرفته و خود را با او شریک مىداند و عامل امیدوارى براى آنهاست و از سوى دیگر احساس همبستگى، مودت، همکارى بین اقشار مردم مسلمان زنده و با طراوت پابرجا مىماند و آثار مطلوب آن در پرورش و تربیت نسل آینده متجلى مىگردد.
بىشک شکوه و عظمت همدردى در نمازهاى جماعت بیش از سایر اجتماعات خواهد بود و به علتحضور مستمر مردم بدین سان پایههاى بهداشت روانى در جامعه متزلزل نخواهد شد و جامعه از ابتلا به بیمارى دردناک (بىتفاوتى) نجات پیدا خواهد کرد. به قول روانشناسان در اثر ممارست فکرى و عمل مردم در سه وعده نماز جماعتبه درونى شدن این افکار و رفتار منجر خواهد شد. و یک زندگى ایده آل را براى نسل امروز و آینده تدارک خواهد دید. احساس همدردى و همفکرى زمانى پدیدار مىگردد که برادرى از درد و رنج برادرش مطلع شود و آن را درک کند.
این احساس در اجتماع جماعت نمازگزار به راحتى قابل رؤیت و لمس مىباشد. که مؤمنان در کنار هم قرار گرفته ضمن عبادت از حال یکدیگر نیز باخبر مىشوند و با هم تشریک مساعى مىنمایند و در صورت عدم حضور دوستى، سراغ او را مىگیرند. و چه بسا در پى او به تکلف نیز مىافتند. اسلام همدردى با سایر بندگان را امرى ضرورى تلقى مىکند و آن را عامل ثبات و آرامش جامعه مىداند. زمانى که سپاه معاویه به یکى از شهرهاى بلاد اسلامى حمله مىکردند و خلخال از پاى زن یهودى درآوردند، مولاى متقیان فرمودند: اگر مسلمانى از این غصه بمیرد جاى سرزنش نیست. همدردى و همدلى در پایدارى ارزشهاى اسلامى نقش خوبى را ایفا مىکنند و یک حالت عرفان در دلها به وجود مىآورد که همگان را به سوى معنویت سوق مىدهد.
الکسیس کارل مىگوید: «احساس عرفانى جنبش است که از اعماق فطرت ما سرچشمه گرفته است و یک غریزه اصلى است، انسان همانطور که به آب نیاز دارد، به خدا [ و معنویت ] نیز محتاج است، اما آنچه که این احساس را پدید آورده یا بیزار کرده نقش اساسى را دارد». [10]
امام صادق (ع) فرمودند: مؤمن برادر مؤمن است، چشم و راهنماى اوست به او خیانت نکند و به او ستم نکند و او را گول نزند و با او وعده خلاف نکند. [11]
در موردى دیگر امام چنین مىفرماید: «مؤمن برادر مؤمن است چون یک تنند و اگر یکى را دردى رسد، در دیگر پارههاى تن دریافت مىشود، و روحشان از یک روح است و براستى روح مؤمن به روح خدا پیوستهتر است از پیوستن پرتو آفتاب بدان». [12]
با توجه به توصیههاى امام بر همه مؤمنان لازم است که در هر حال از احوال یکدیگر باخبر بشوند و تا عضوى از اعضاء پیکر اسلامى آرام نگیرد آنها نیز آرامش نداشته باشند.
دوستىها از آنجا که انسان موجود اجتماعى است در روابط اجتماعى ناگزیر از انتخاب دوست مىباشد. مىتوان گفتیکى از ارکان (وحدت) معاشرتها و دوستىهاى صحیح و سالم در مکانهاى نمازجمعه و جماعت است که در اثر آشنایى و دیدارهاى روزانه به شکل احسن انتخاب دوست میسر مىباشد. و حتى ادامه دوستى این گونه افراد مىتواند در روز قیامت هم به صورت شفاعت چهره بنمایاند. «این گروه مىتوانند در چارچوب اذن الهى درباره افراد خاصى که روابط معنوى آنان با خدا برقرار بوده و پیوند روحى آنها با شفیعان الهى نگسسته باشد، درخواست آمرزش گناه وطلب مغفرت بنمایند. لازم به ذکر استشفاعت مخصوص افرادى است که خداپسندانه وارد صحنه قیامت گردند و از گناهانى که سلب شایستگى شفاعت را مىکنند برحذر باشند». [13]
دوستانى که در نماز جماعت انتخاب مىشوند براساس تولى و تبرى است و از اعتیاد و قاچاق و... سر درنمىآورد، دوستانى که با معیارهاى دینى برگزیده شدهاند همواره موجب زینت و سرافرازى انسان بودهاند نمونههاى بارز این گونه دوستىها را در دفاع مقدس به وضوح مشاهده کردهایم که چگونه تا پاى جان دوستان زخمى خود را از صحنه نبرد خارج مىکردند. و نکته مقابل این نوع دوستى، دوستى افراد غیر صالح و غیر منفى است که غالبا به هنگام گرفتارى نه تنها از دوستخود حمایت نمىکنند، بلکه او را لو مىدهند و یا تنها رها مىکنند!
قرآن مىفرماید: «ویوم یعض الظالم على یدیه یقول یا لیتنى اتخذت مع الرسول سبیلا [14] یا ویلتى لیتنى لم اتخذ فلانا خلیلا لقد اضلنى عن الذکر بعد اذ جاءنى وکان الشیطان للانسان خذولا». [15]
به خاطر بیاور روزى که ظالم دستخویش را از شدت حسرت به دندان مىگزد و مىگوید: اى کاش من با رسول حق راه دوستى و اطاعت پیش مىگرفتم. اى واى بر من کاش فلان را دوستخود انتخاب نکرده بودم او مرا از یاد حق گمراه ساخت، بعد از آنکه آگاهى به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه مخذول کننده انسان بوده است. بنابر فرموده مفسران، این کار شاید به خاطر این باشد که این گونه اشخاص هنگامى که به گذشته خویش مىنگرند خود را مقصر مىدانند و تصمیم بر انتقام از خویشتن مىگیرند و لذا پشت دست خود را گاز مىگیرند.
حضرت على (ع) مىفرمایند: «همنشینى با دوست عاقل روح را زنده مىکند». [16]
و نیز مىفرمایند: «با دانشمندان و حکما مجالست و همنشینى کردن عقلها را زندگى مىبخشد و نفوس را از بیماریهاى اخلاقى شفا مىبخشد». [17]
در منابع روایى آمده است که انسان با هر چیزى که مونس شده و آن را دوست داشته باشد روز قیامت با همان محشور مىشود.
نقش تربیتى تربیت زمینه ساز شکوفایى و تقویت رفتارها و اخلاق و آداب صحیح براى زندگى بهتر است.
سالیان متمادى علماى تربیتى با تلاش خود سعى در پیدا کردن راهحلهاى مناسب براى تربیت بودهاند، اما على رغم زحمات انجام شده هنوز هم بشر نتوانسته استبه یک تربیت ایدهآل دست یابد، یک فرد مسلمان براى تربیتبه ابزار و لوازمى نیاز دارد که خمیر مایه آن از منابع اسلامى دریافت مىشود مگر نه این است که ما معتقدیم اصول اولیه تربیت توسط انبیاء الهى به دست بشر رسیده استبنابراین قبل از آنکه سراغ کتب و علوم جامعه شناسى، روان شناسى و تربیتى برویم بهتر استبه منابع اسلامى و در راس آنها به کتاب خدا رجوع کنیم. خداوند در کلام خود مىفرماید: «یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبى». [18] اى اهل ایمان (با رسول با ادب سخن بگویید) فوق صوت پیامبر صدا بلند نکنید که اعمال نیکتان (در اثر بىادبى) محو و باطل شود و شما فهم نکنید.
در این آیه شریفه اشاره به حفظ حرمت مربى شده که متربى ملزم به رعایت آن مىباشد. به این معنا که هرگاه انسانهاى هدایت نیافته و تربیت نشده به دیده عظمت و بزرگ به مربى خود ننگرند. در سخنان تربیتى او راهکارهاى تربیتى پیدا نخواهند کرد. و از نظر عمل خداوند سبحان در آداب نماز سلسله مراتب را به اینگونه مشخص کرده است که شخص نمازگزار ابتدا با تکبیرةالاحرام وارد نماز مىشود و در رکعت دوم شهادت به رسالت پیامبر خدا مىدهد و در پایان نماز با درود به صالحان نماز را به پایان مىرساند.
نکته تربیتى این جاست که جمع نمازگزاران به جماعت، طبق یک تربیت اسلامى که ریشه آن در خانوادهها بنا نهاده شده احترام به امام جماعت، افراد مسن و سایر افراد مؤمن را به فراخور حال و موقعیت معنوى و... رعایت مىکنند. امور تربیتى غالبا با روان سر و کار دارند تا با جسم و آنچه از تربیت در رابطه با جسم بکار گرفته مىشود اکتسابى است از این رو حضور در جمع تربیتشده مىتواند راه سهل و آسان کسب آداب و اخلاق مقبول جامعه اسلامى را در اختیار جمع نمازگزار قرار مىدهد.
علماى تربیتى نیز به این مطلب اذعان دارند که اجراى مناسک دینى به منزله یادآورى و بازخوانى عقاید دینى است «و تقید و التزام به قواعد و قوانین اخلاقى، نوعى در قید شدن است و انسانهاى خویشتندار بهتر مىتوانند این قید را بر خویشتن تحمیل کنند. مناسک دین نوعى تمرین براى خویشتن دارى و تحمل قیود است و مىتواند مقاومت در برابر جاذبههاى نفسانى را افزایش دهد و موانع زیست اخلاقى را کم کند». [19]
از دیگر نکات تربیتى نماز جماعت مىتوان به وقت شناسى اشاره کرد. حاضر شدن منظم و مستمر بر سر نماز جماعت نوعى نظم در زندگى و سایر امور دینى آنها به وجود مىآورد به ویژه نظم در انجام فریضه نماز هر چند در غیر نماز جماعت بکند.
خلاصه اینکه نماز جماعت مکان مقدسى است براى عروج به درجات عالى انسانى و رشتهاى استبراى پیوند دلها و تفکرها در جهت استحکام اتحاد و همبستگى و منبعى است براى تقسیم مهربانىها و صفا و صمیمیتها.
آثار ذکر در سازندگی روحی و اخلاقی
آثار ذکر در سازندگی روحی و اخلاقی
نویسنده : اسماعیل نساجی زواره
آدرس مطلب : نشریه مکتب اسلام ، سال 43 ، شمارة یک ، فروردین 82
چکیده :
یکی از زیباترین جلوه های ارتباط عاشقانه با خدا و اساسی ترین راه های سیر و سلوک ، ذکر است؛ یعنی مترنّم بودن زبان و قلب انسان به اسماء حُسنای الهی و شاداب نگه داشتن گل روح در زیرباران یاد حق.
ذکرخدا، از یادبردن هستی محدود خویش در رهگذر یاد اسمای الهی است و تداوم و استمرار آن زنگار گناهان را از روی دل می زداید؛ زیرا غفلت و فراموشی حق تعالی ، ساحت دل را مکدّر می کند.
ذکرخدا ارتباط معنوی عبد سالک با ربّ مالک است و این انسان است که نباید خود را وقف زندگی مادی کند و مقصد را درخود و دنیای خود محدود سازد، بلکه باید خود را برای سفر پرفراز و نشیب ابدّیت آماده و مهیّا کند.
درمجموع ذکر خداوند آثار و ثمرات اعجاب آور و باشکوهی دارد که هریک از آنها در سازندگی روحی و اخلاقی انسان تأثیر به سزایی دارد. این آثار عبارتنداز:
1- یاد خدا نسبت به بنده
اولین اثر یاد خدا این است که خدای متعال نیز انسان را یاد می کند. «مرا یادکنید تا شمارا یادکنم ». از اینکه دراین آیة شریفه یاد خداوند متعال ، منوط به یادکردن بنده شمرده شده است، یک نکتة دقیق فهمیده می شود و آن عبارت است از تصور دونوع ذکر از طرف خدا؛ الف : ذکر عامّ ب: ذکرخاصّ.
ذکر عامّ عبارت از هدایت عام الهی است که شامل تمام موجودات می باشد و اختصاص به گروه خاصی ندارد و شاهد آن آثار ذکر عام الهی در پهنة گیتی می باشد. و آن اعطای مواهب و عطایای گوناگون خداوند به تمام ممکنات می باشد و این یاد همگانی که فیض مستمرالهی است ، هرگزقطع نمی شود. اما ذکرخاص به بندگان خاص و ذاکر تعلق دارد و یک نوع توجه و لطف از جانب خداوند متعال.
2- روشنی دل
خداوند؛ ذکرخویش راموجب نورانی شدن وبیداری دل ها می داند. مردن دل وافسردگی ازهولناک ترین سیه روزی هاست.
یکی از موثرترین عوامل علاج مرگ دل و احیای دوبارة آن، پناه بردن به ذکر خداست؛ ذکرحق نور است و مداومت درآن ، قلب را از تاریکی و ناامیدی و قساوت نجات می دهد؛ شفافیّت و لطافت و درک و شور و عشق به آن می بخشد و گرمی و تپش و نشاط تازه در آن می دمد.
3- آرامش قلب
سومین اثری که برای یادخدا بیان می شود آرامش دل آدمی است. به تعبیر قرآن طمأنینه و سکون قلب از جمله آثار مستقیم یاد خداست. کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خداست، بدانید تنها با یاد خدا دل ها آرام می گیرد.
یاد خدا داروی معنوی اضطراب و افسردگی است که ازنظر روانشناسی علل آن ترس، آیندة مبهم، نگرانی از شکست خوردن ، ترس از بیماری ها و نگرانی از عوامل طبیعی می باشد. قرآن مجید تنها نسخة شفابخش اضطراب را یاد خدا می داند و تنها پاسخ ندای فطرت را ذکر خدا می بیند. ولی مقصود ذکر قلبی است نه ذکر زبانی؛ زیرا قرآن کریم آن ذکر زبانی را که با ذکر قلبی همراه نیست ، ممدوح نمی شمارد بلکه مذموم می داند. در بارة نماز می فرماید: «نماز را با یاد من اقامه کن». و در سورة ماعون می فرماید: «وای برنمازگزارانی که از نمازشان غافل اند.» معلوم می شود اگر کسی نماز بخواند، هرچند که ذکر خدا برزبانش جاری است ولی غافل باشد و نداند چه می گوید ، کارش زار است.
4- خشیت و ترس از خدا
ازجمله آثار یادخدا برای مومنان ، خداترسی و خشیت می باشد. قرآن دراین زمینه می فرماید: «تنها مومنان هستند که هرگاه یادخدا به میان آید، دل هایشان ترسان شود».
5- بصیرت یافتن و شناخت شیطان
یکی از عوامل اصلی سقوط انسان و سیه روزی او، افتادن به دام های ناپیدای شیطان است و ذکر حق به انسان بصیرتی می دهد که وسوسه های پنهان و دام های ناپیدای شیطان را به سهولت بشناسد و در دام او نیفتد.
6- بخشش گناهان
از آثار و ثمرات اخروی یاد خداوند ، مغفرت الهی می باشد که شامل حال یادکنندگان خدا می گردد و اضافه برآن ، خداوند وعدة اجر و پاداش بزرگ نیز به ایشان داده است.
7- حکمت و علم
یکی دیگر از ثمرات ذکر ، پختگی عقل و کمال و حکمت است. ذکر باعث فروزان شدن قوة ادراک انسان و جوشش فکر و اندیشه می شود. جان فرد شایستگی این را پیدا می کند که منعکس کنندة حقایق غیبی درخود گردد و خداوند به اندیشه و عقل این افراد مدد رساند.
کلید واژه ها : ذکرخدا، اسمای الهی ، روشنی دل ، خشیت و ترس از خدا، حکمت علم ، ذکرعام
نماز در فروع دین جایگاه ویژه و بلندى دارد و پس از مسئله ولایتاز هـمـه مهم تر است. نماز, بهترین وسیله براى قرب به پروردگارمتعال مى باشد; چنان که بعضى روایات گویاى این حقیقت است.* معاویه بن وهب گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم بالاترین و محبوبتـریـن چـیـزى کـه سبب مى شود بندگان به وسیله آن به خدا نزدیکشـونـد چـیـست؟ حضرت فرمود: (ما اعلم شیئا بعد المعرفه افضل منهـذه الـصـلاه; بعد از شناخت خدا, چیزى را از این نماز برتر نمىدانم.)4
* امـام صـادق(ع) فرمود: (احب الاعمال الى الله عزوجل الصلاه وهىآخـر وصایا الانبیاء; محبوب ترین اعمال در پیشگاه الهى نماز استکـه آخـریـن سـفـارش پیامبران است).5 در اهمیت نماز همین بس کهپیامبر اکرم(ص) از آن به عنوان ستون دین تعبیر فرموده است.6
بـا تـوجـه به این که امسال به تدبیر مقام معظم رهبرى سال امامخـمـیـنـى(ره) نـام گـذارى شـده است, سخنانى از آن احیاگر بزرگانـدیـشه اسلامى در عصر حاضر درباره اهمیت نماز و نقش سازنده آننقل مى کنیم.
امـام خـمـینى (قدس سره) فرمود: (این نمازهاى پنج گانه که عموددیـن و پـایـه مـحکم ایمان است و در اسلام چیزى بعد از ایمان بهاهـمـیـت آن نـیـسـت, بـعد از توجهات نوریه باطنیه و صور غیبیهمـلکوتیه, که غیر از حق تعالى و خاصان درگاه او کسى نداند, یکىاز جـهـات مـهـمـه که در آن هست این تکرار تذکر حق ـ با آداب واوضـاع الهى که در آن منظور گردیده است ـ رابطه انسان را با حقتـعـالـى و عـوالـم غیبیه محکم مى کند, و ملکه خضوع لله در قلبایـجـاد کند, و شجره طیبه توحید و تفرید را در قلب محکم کند بهطورى که با هیچ چیز از آن زایل نشود.)7
بعضى از بزرگان نیز صلاه را از (تصلیه) مشتق دانسته اند; به اینمـعـنا که عرب هنگامى که مى خواست چوب کج را راست کند آن را بهآتـش نـزدیک کرده, در معرض حرارت قرار مى داد و به آن تصلیه مىگـفـتـنـد. با توجه به این معنا گویى نمازگزار وقتى به نماز مىایـسـتد و توجه به مبدا اعلا پیدا مى کند به واسطه حرارتى که دراثر حرکت صعودى و نزدیک شدن به کانون حقیقت معنوى در نفسش حاصلمـى شـود, قـدرت پـیـدا مى کند کج رفتارى هاى نفس را که بر اثرتـوجـه بـه غـیـر خـدا و مـیـل به باطل پیدا شده, راست و تعدیلنماید.3
نـماز که در عربى لفظ (صلاه) بر آن اطلاق مى شود, به گفته بسیارىاز لـغـت شـناسان به معناى دعا, تبریک و تمجید است و چون اصل وریـشـه این عبادت مخصوص, دعا بوده آن را از باب نام گذارى چیزىبـه اسـم جزءش, صلاه[ نماز] گذاشته اند. و بعضى گفته اند: (صلاه)مـشـتـق از کلمه (صلاء) است که به معناى آتش برافروخته است و ازایـن جـهـت بـه این عبادت خاص (صلاه) گفته شد, زیرا کسى که نمازبـخـواند, خود را به وسیله این عبادت و بندگى از آتش برافروختهالهى دور مى سازد
شـرایـط و آداب نماز به قدرى زیاد است که تمام نظام ها و روابط انـسـانـى را بـه طور خودکار تنظیم و اصلاح مى کند. توجه به همه آثـار تـربیتى نماز کار مشکلى است ولى ما چند نمونه آن را بیان مى کنیم:
1. ادب در بـرابـر سـخـن امـام جماعت; در نماز جماعت وقتى امام مشغول خواندن حمد و سوره است باید ساکت باشیم.
2. مـراعات حقوق دیگران; آب وضو, مکان نمازگزار و لباس او باید حـلال و از مـال دیگران و غصبى نباشد; حتى اگر از مال خمس نداده لباس تهیه کند, نمازش باطل است.
3. تـغـذیـه و بهداشت نمازگزار; اگر نمازگزار از مشروبات الکلى اسـتـفـاده کـرده باشد, تا چهل روز نمازش مورد قبول نیست. لباس نـمـازگـزار نیز باید پاک باشد و بهتر است به هنگام نماز عطر و مسواک زد و موها را شانه کرد.
4. همسردارى; کسى که به همسر خود نیش بزند, نمازش قبول نیست.
5. ولایت; کسى که اهل نماز است ولى تسلیم طاغوت ها است و ولایت و حـکـومـت رهـبـران اسلامى را پذیرا نیست, نمازش قبول نیست; گرچه تمام عمر در کنار کعبه باشد.
6. نـظـم و ترتیب; در تمام کلمات و کارهاى نماز نظم و ترتیب به چشم مى خورد.
7. انـعطاف و هم آهنگى; امام جماعت باید با مردم هم آهنگ باشد; بـه ایـن معنا که مراعات ضعیف ترین افراد را بکند. اگر کسى دیر بـه جماعت رسید, امام باید کمى رکوع خود را طول بدهد تا او نیز بـه نـمـاز بـرسد. مردم نیز باید خود را با امام هم آهنگ کنند; مـثـلا کسانى که یک رکعت از نماز جماعت عقب هستند و در رکعت دوم بـه جـمـاعـت پیوسته اند, مى توانند با نوعى انعطاف و تغییر در نماز جماعت شرکت کنند.
8. اعـتـماد; اگر هریک از امام یا مردم در انجام قسمتى از نماز شـک کـردنـد, بـایـد بـه یک دیگر اعتماد کنند; یعنى با توجه به رفتار دیگرى تصمیم بگیرند.
9. ورزش; اگـرچه نماز براى انجام وظیفه الهى است, ولى طراحى آن طـورى اسـت که در لابه لاى نماز و حرکات رکوع و سجود یک نوع حرکت ورزشى نیز نهفته است.
10. آمـوزش اجبارى; نمازگزار باید مسائل و احکام مورد نیاز خود را فراگیرد.
11. آگـاهـى از اخـبـار; مـردم با شرکت در نمازجمعه و جماعت با اخبار و مسائل دینى و مشکلات مسلمانان آشنا مى شوند.
12. امـر به معروف و نهى از منکر; (حى على الصلوه) در اذان یکى از بزرگ ترین معروف ها است.
معانى بلند عبارات و الفاظ نماز
نـمازگزار با گفتن (الله اکبر) ابهت همه ابرقدرت ها را مى شکند و خـطـ بـطلان بر همه قدرت هاى طاغوتى, وسوسه هاى ابلیس و جاذبه هاى مادى مى کشد.
بـا گفتن (بسم الله) به کار خود قداست و کرامت مى دهد و در خود تـوکـل و وابستگى به قدرت غیبى را ایجاد مى کند و به دنیا اعلام مـى کـنـد قدرتى که من به او پناه آورده ام, سرچشمه مهربانى ها است.
بـا (الـحـمـدلله) گفتن خود را از اطاعت کردن و بله قربان گفتن انسان هاى سفله و پست رها مى کند.
بـا (رب العالمین) قدرت لایزال خداوندى را بر تمام جهانیان حاکم مى داند.