امتحان

امتحان

عزیزم سلام یه چیزی بیا بی وفا بشیم

دوست دارم که ما یه جور از همدیگه جدا بشیم

فکرشو کردم و گفتم واسه چی دیوونه شیم

بهتره ما هم مث تموم عاقلا بشیم

هدف من و تو از حرفهای زیبامون چیه

کاشکی تصمیم بگیریم با یکی آشنا بشیم

می دونی دیدم نمی شه من و تو با هم باشیم

هر کدوم باید بریم دوباره مبتلا بشیم

ما دو تا اسیر همدیگه شدیم یه جور بد

کاش فراموش کنیم و از دست هم رها بشیم

دور شدیم از حرفهای روزای آشنایی مون

سخته اما بیا باز مث غریبه ها بشیم

ستاره خواستم بچینیم دیگه دستم نرسید

ما باید نزدیکتر از این ستاره ها بشیم

یه چیزی مث یه شک من و رها نمی کنه

بیا امشب و من و تو غرق دعا بشیم

فکرش و کردی دیگه خدا ما رو دوست نداره

بیا باز بنده های عزیز واسه خدا بشیم

خواستم امتحان کنم تو رو ببینم چی می گی

بیا به هر چی که بود تو شعر بی اعتنا بشیم

(3) نظر
برچسب ها :
غصه نخور مسافر

غصه نخور مسافر

غصه نخور مسافر اینجا ما هم غریبیم

از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم

فرقی نداره بی تو بهار مون با پاییز

نمی بینی که شعرام همه شدن غم انگیز

غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست

اینجا ولی آسمون باریدنم بلد نیست

غصه نخور مسافر فدای قلب تنگت

فدای برق ناز اون چشمای قشنگت

غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری

من که خودم می دونم که تو چقدر صبوری

غصه نخور مسافر بازم می آی به زودی

ما رو بگو چه کردیم از وقتی تو نبودی

غصه نخور مسافر غصه اثر نداره

ز دل تو می دونم هیچ کس خبر نداره

غصه نخور مسافر رفتیم تو ماه اسفند

بهار تو بر می گردی چیزی نمنونده بخند

غصه نخور مسافر تولد دوباره

غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره

غصه نخور مسافر غصه کار گلا نیس

سفر یه امتحانه به جون تو بلا نیس

غصه نخور مسافر تو خود آسمونی

در آرزوی روزی که بیای و بمونی

(1) نظر
برچسب ها :
هشدار سبز

هشدار سبز

کاش بیایم برای بی پناها سایبون باشیم

با دلای شکسته کمی مهربون باشیم

کاش بیایم به باغبونا کمی حرمت بذاریم

احترام دلای شکسته رو نگه داریم

کاش به مهربونترا دین مون وادا کنیم

سهم خوشبختی مون رو وقف بزرگترا کنیم

کاش یه کاری بکنیم که خستگی ها در بشه

مرهمی بشیم که زخم آدما بهتر بشه

کاش که شاخه ی درخت زندگی رو نشکنیم

هفته ای یه بار به باغبونامون سر بزنیم

کاش که پاک کنیم تمام اشکایی که جاریه

خوب نگه داریم چیزی که واسه یادگاریه

کاش دس پرنده های بی پناه و بگیریم

توی آسمون بریم دامن ماه و بگیریم

کاش با مهربونی مون غصه ها رو کم بکنیم

رشته های عشق رو تا همیشه محکم بکنیم

کاش بنشینیم پای صحبت اونا که بی کسن

اگه درد دل کنن به آرزشون می رسن

کاش تو عصری که همش سنگیه و آهنیه

بگیم از چیزایی که خوبه ولی رفتنیه

کاش هنوز دیر نشده قدر هم و خوب بدونیم

نکنه دیر بشه تا ابد پشیمون بمونیم

کاش که این یه جمله هیچ موقع ز یادمون نره

آدمی چه بد باشه چه خوب باشه مسافره

(0) نظر
برچسب ها :
ماه تمام من

باید

باید به فکر غصه گل ها بود

فکر غروب ساکت یک خورشید

باید ز درد آینه ویران شد

از غصه ی سپیده به خود لرزید

باید به فکر کوچ پرستو بود

در فکر یک کبوتر بی پرواز

باید به جای یک دل تنها بود

آرام و ارغوانی و بی آغاز

باید به حرمت غم یک گلدان

آشفته بود و خم شد و ویران شد

وقتی دلی ز غربت غم تنهاست

باید شکسته گشت و پریشان شد

باید میان خاطره کودک

چیزی شبیه لطف عروسک بود

باید برای پنجره ای تنها

یک سایبان ز ساقه ی پیچک بود

باید برای تشنگی یک یاس

زیباتر از تصور باران شد

بابد برای تازه شدن گل داد

تسکین روح خسته ی یاران شد

باید فضای نیلی رویا را

گاهی برای پونه مهیا کرد

باید هوای سرخی رز را داشت

از آسمان ستاره تمنا کرد

باید ترانه های رهایی را

در کوچه های عاطفه قسمت کرد

باید فدای خنده ی یک گل شد

در خوابهای آینه شرکت کرد

باید به خاطر گل یخ پژمرد

فکر پرنده های طلایی بود

باید سکوت آینه را فهمید

در انتظار صبح رهایی بود

باید به فکر حسرت شبنم بود

فکر سپیدی غزل یک یاس

فکر پناه دادن یک لاله

فکر غریب ماندن یک احساس

باید میان خواب گلی گم شد

آیینه بود و عاشق بارانی

باید شبی ز روی صداقت رفت

در کلبه ی نسیم به مهمانی

باید برای پونه دعایی کرد

زیر عبور تند زمان تنهاست

باید شنید قصه ی دریا را

تا دید او برای چه در غوغاست

باید به فکر عمر شقایق بود

فکر نیاز آبی نیلوفر

فکر هجوم ممتد یک اندوه

فک هوای ابری چشمی تر

باید به فکر زردی دلها بود

فکر حضور دائمی پاییز

فکر غریب بودن شمتی برف

باریدنی عجیب و کم و یکریز

باید برای عاطفه فکری کرد

پشت حصار فاصله ها مانده

آیا کسی به تازگی از احساس

شعری برای تازه شدن خوانده ؟

باید به فکر رسم نوازش بود

آرام ومهربان و تماشایی

باید برای عاطفه شعری ساخت

با خانه های آبی و رویایی

باید فشرد دست محبت را

آن گاه آسمانی و زیبا شد

وشید شهد عشق ز یک چشمه

با احترام دریا شد

باید پناه و پر از احساس

باید دلی به وسعت دریا داشت

باید به اوج رفت و برای دل

یک خانه هم همیشه همانجا داشت

(0) نظر
برچسب ها :
جوانان
 شاید عمده جوانان با سواد باشند ولی عمده آنان نسبت به مسائل اجتماعی بی سواد هستند
(0) نظر
برچسب ها :
2
 استعمار نو, استعمار فریب است.
(0) نظر
برچسب ها :
نحوه برقراری ارتباط والدین با نوجوان در سن بلوغ
نحوه برقراری ارتباط والدین با نوجوان در سن بلوغ

کاملاً روشن است که وقتی کودک شما به سنین نوجوانی می رسد، استقلال بیشتری طلب می کند. در این زمان برقراری ارتباط با او دیگر مانند گذشته کار ساده ای نخواهد بود؛ باید توجه داشته باشید که در این برهه از زمان ارتباط برقرار کردن با او از هر زمان دیگری مهم تر است.


شاید تصور کنید که او همچنان باید پایبند خانه باشد، اما او در حال حاضر مشغول انجام فعالیت های جدید در مدرسه است. برای خود سرگرمی های جدیدی درست می کند، و تمایل شدیدی به پیوستن به فعالیت های اجتماعی بزرگ از خود نشان می دهد. در این حالت وظیفه شما حمایت و پشتیبانی از اوست. در این میان محبت ورزیدن از اهمیت ویژه ای برخودار می باشد.


اگر موفق شوید یک چنین ارتباطی را با او برقرار کنید، یک حس اطمینان را در وجود او ایجاد می کنید و فرزند شما این اطمینان را پیدا می کند که می تواند پستی ها و بلندی های زندگی را در کنار شما و با وجود پشتیبانی و حمایت شما طی کند.


انتظارات صحیح


شاید در ابتدای دوره ی بلوغ، نوجوان حس خوبی نسبت به توصیه های شما نداشته باشد و احساس کند که نیازی به نصیحت هایتان ندارد. این احتمال وجود دارد که حتی گاهی اوقات زمانیکه مسئله ی مهمی را به او گوشزد می کنید، خوشش نیامده و ناراحت شود. در صورت بروز یک چنین شرایطی، کودک بیش از پیش به همکلاسی هایش اعتماد می کند و از شما تقاضای فضا و حریم خصوصی بیشتری می کند. به عنوان مثال ممکن است این تمایل را پیدا کند که در اتاقش بیش از هر زمان دیگری بسته باقی بماند.


شاید قبول یک چنین تغییراتی برای شما کار آسانی نباشد و نتوانید همه ی این دگرگونی های رفتاری را سریعاً هضم کنید، اما نگران نباشید انجام همه ی این کار ها صرفاً نشانه ای از افزایش حس استقلال طلبی در فرزند شما است و کاملاً طبیعی است. شما هم باید بندها را کمی آزادتر کنید و به او فضای بیشتری برای رشد بدهید. البته حتماً لازم نیست که به آنها اجازه دهید که به طور کامل از قید و بند محدودیت ها آزاد شوند و یکمرتبه خود را رها شده تصور کنند. شما هنوز هم نقش تاثیر گذاری در تعیین مسیر زندگی آنها دارید. فقط باید این مطلب را همواره در ذهن داشته باشید که نوجوان نابالغ شما بیشتر از روی کارهایی که انجام میدهید الگو برداری می کند تا از روی آموزش های مستقیمی که به او می دهید. بنابراین هر زمان که تصمیم به موعظه ی او می گیرید، سعی کنید کارهایی که مد نظرتان هستند را به عینه در مقابل او انجام دهید و سخنرانی را به زمان دیگری موکول نمایید.


برای او الگو باشید و زمانیکه انتظار دارید او کاری را انجام دهد، ابتدا خودتان آن کار را انجام دهید. در حین گفتگو با او اصل احترام متقابل را رعایت کنید، با او مهربان باشید، آداب غذایی سالم را برایش روشن کنید، و کارهای روزمره خانه را بدون گله و شکایت انجام دهید تا او هم یاد بگیرد که باید یک چنین برخوردی از خود نشان دهد. اگر برای او یک الگوی زنده و سالم باشید، دختر یا پسر نونهال از شما تبعیت کرده و مطابق خواسته هایتان عمل خواهند کرد.


برخورد صحیح


انجام برخی از کارهای کوچک و ساده می توانند ارتباط عمیقی میان شما و فرزندتان ایجاد نمایند. در برنامه های روزانه خود زمان کوتاهی را به انجام برخی کارهای خاص اختصاص دهید. کارهایی را انتخاب کنید که می توانید به کمک نوجوانتان انجام دهید و به آنها نشان دهید که برایشان اهمیت قائل هستید.


در این قسمت به چند نکته ی کاربردی در همین زمینه اشاره می کنیم:


غذای خانوادگی: شاید غذا درست کردن کار آسانی نباشد، به ویژه پس از گذراندن یک روز بلند کاری. ولی صرف یک شام خانوادگی که در آن تک تک اعضای خانواده دور هم جمع شوند، ارزش زیادی دارد. بنابراین مانند تمام کارهای دیگری که در طول روز برای آنها برنامه ریزی می کنید، انجام این کار را نیز در اولویت قرار داده و ترتیب یک غذای خوشمزه را بدهید، حتی اگر امکان غذا درست کردن را هم ندارید و از بیرون غذای آماده تهیه می کنید، حداقل همه دور هم بنشینید و آن را میل کنید. در حین صرف غذا، تلویزیون را خاموش کنید و سعی کنید تلفن ها را جواب ندهید. اگر انجام روزانه ی این کار امکان پذیر نیست، سعی کنید در طول هفته یکی دو مرتبه کل افراد خانواده را در کنار هم جمع کنید. می بایست انجام این کار را جالب و جذاب جلوه دهید و همه ی افراد را در آماده سازی و تمیز کردن شریک کنید. انجام کارهای مشترک می تواند نزدیکی و اتصال بیشتری میان افراد خانواده ایجاد کند و برقراری ارتباط را تسهیل نماید. در این حال همه افراد نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت پیدا می کنند و خود را در یک کار تیمی شریک احساس می کنند.

وقت خواب و شب بخیر: شاید دیگر لازم نباشد که فرزندتان را تا رختخواب بدرقه کنید. البته فراموش نکنید که خواب کافی در این زمان از اهمیت بالایی برخوردار است و به عنوان تضمین کننده ی رشد مناسب و سلامت جسمی نوجوان به شمار می رود. می توانید پیش از خاموش کردن چراغ ها در کنار هم بنشینید، کتاب بخوانید، اتفاقات مهمی که در طول روز برایتان رخ داده است را برای هم تعریف کنید، و در مورد برنامه هایی که برای فردا در ذهن دارید صحبت کنید. اگر احساس کردید که نوجوان نسبت به این مسئله حس خوبی ندارد، می توانید کل کارهای ذکر شده را به یک بوسه قبل از خواب و شب بخیر گفتن محدود کنید. اگر باز هم از این کار خوشش نمی آمد، فقط دستی به پشت او بکشید و بگویید شب بخیر.

صرف وقت روزمره در کنار یکدیگر: نقاط مشترکی را پیدا کنید که به شما اجازه می دهند در کنار هم باشید. می توانید از او بخواهید تا با شما برای بیرون بردن حیوان خانگی به پارک بیاید. در حین شستن ماشین، درست کردن شیرینی، اجاره ی فیلم، تماشای برنامه ی تلویزیونی مورد علاقه از او دعوت کنید که در کنارتان قرار بگیرد. همه ی این کارهای فرصت هایی هستند که به شما اجازه می دهند از وجود یکدیگر لذت ببرید. علاوه بر این زمانیکه نوجوان در یک چنین موقعیت هایی قرار می گیرد، احساس آرامش بیشتری پیدا می کند و این امر سبب می شود که چیزهایی را که در ذهن دارد راحت تر با شما در میان بگذارد و اگر مشکلی برایش پیش آمده با اعتماد بیشتری در مورد آن با شما صحبت می کند. دلیلش هم این است که وقتی شما مشغول انجام کاری هستید، لازم نیست نوجوان با شما ارتباط چشمی برقرار کند و این امر به نوبه خود سبب می شود که راحت تر حرف های دلش را با شما در میان بگذارد.


خلق لحظات خاص و فراموش نشدنی: این رسم را در خانواده بوجود بیاورید که سالانه موقعیت های خاص خانوادگی را جشن بگیرید –البته بجز تعطیلات و تولدها- در این زمان کلیه ی افراد خانواده را در کنار هم جمع کنید و سالگرد آن اتفاق بخصوص را جشن بگیرید. این جشن می تواند به خاطر یک کارنامه درخشان یا بردن تیم فوتبال مدرسه باشد؛ به هر حال مسئله ای است که می تواند پیوند های عاطفی خانوادگی را محکم تر کند.

اظهار علاقه: فکر نکنید که نشان دادن و گفتن این مطلب که به فرزند خود علاقمند هستد هیچ ارزشی برای او ندارد. انجام این کار به فرزندتان این اطمینان را می دهد که دوستش می دارید و از او مراقبت و محافظت می کنید. البته باید راهای درست نشان دادن علاقه را یاد بگیرید. این بدان معناست که ممکن است دختر و یا پسر شما نسبت به ابراز علاقه ی شدید آن هم در جمع و به صورت عمومی حس مثبتی نداشته باشد. شاید دوست نداشته باشد که مانند گذشته او را بغل کنید و یا ببوسید اما شما نباید این مسائل را به خودتان بگیرید، چراکه مواردی نیستند که نشات گرفته از کاستی های فردی شخصیت شما باشند، به هر حال اگر می خواهید به این شکل نسبت به او ابراز علاقه کنید بهتر است این کار را به زمانی موکول کنید که دوستانش آن اطراف نباشند و برای ابراز علاقه در جمع راههای دیگری پیدا کنید. یک لبخند و یا حتی دست تکان دادن می تواند با حفظ همه ی محدودیت های ذهنی نوجوان، عشق و علاقه ی شما را نسبت به او به ثابت کند. توانایی های منحصر بفرد نوجوان را تشخیص دهید و به آنها ارزش دهید. به عنوان مثال زمانیکه یک نقاشی زیبا می کشد بگویید: "کارت عالی است، خیلی هنرمندی" یا "تو در تمرین فوتبال خوش درخشیدی، از دیدنت در بازی تیم لذت می بردم"


باقی ماندن در صحنه: در روند رشد فرزندتان حضور پرشوری از خود نشان دهید. با او همکاری و هماهنگی کنید تا بتوانید مدت زمان بیشتری در کنار هم بمانید و پیوندهای عاطفی محکم تری ایجاد کنید. لازم نیست حتماً مربی ورزش یا معلم ریاضی باشید تا بتوانید با او ارتباط برقرار کنید. شاید خود نوجوان هم ترجیح دهد که آموزش های تخصصی تر را از کسی به غیر از شما یاد بگیرد. هر چند وقت یکبار می توانید او را در انجام فعالیت های جانبی همراهی کنید، اما بقیه ی زمان ها که او تنها به تمرین می رود از او بخواهید در مورد تمریناتش با شما صحبت کند و با توجه کامل به حرف هایش گوش بدهید. باید به او کمک کنید تا در مورد ناراحتی ها و ناامیدی هایش خیلی راحت با شما صحبت کند. در مورد کوچک ترین شکست هایی که در زندگی برایش اتفاق می افتد با او همدردی کنید حتی اگر احساس می کنید مسئله ی مورد نظر هیچ ارزشی ندارد. نگرش و طرز برخورد شما نسبت به شکست ها سبب می شود که او راحت تر آنها را بپذیرد و به این ایدئولوژی برسد که شکست را باید پذیرفت و با آن کنار آمد. این امر جرات تلاش دوباره را در وجود او زنده می کند.

خود را مشتاق نشان دهید: نسبت به ایده ها، احساسات و تجربیاتی که نوجوان در زندگی بدست می آورده علاقه نشان دهید و کنجکاوی کنید. اگر شما به حرفی که او می زند گوش بدهید، بهتر می توانید حمایت و هدایتی را که از شما طلب می کند، در اختیارش قرار دهید. البته کلیه این امور را باید بدون قضاوت های ناآگاهانه و هیچ گونه جبهه گیری خاصی انجام دهید. زمانیکه کودک با یک چنین واکنشی از جانب شما روبرو می شود، دفعه های بعدی که با مشکلی روبرو شد، خیلی راحت تر نزد شما می آید و مشکلاتش را با شما در میان می گذارد.
(0) نظر
برچسب ها :
بين آدم ها

بین آدم ها

ه قدر فاصله اینجاست بین آدمها

چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها

کسی به حال شقایق دلش نمی سوزه

و او هنوز شکوفاست بین آدمها

کسی به خاطر پروانه ها نمی میرد

تب غرور چه بالاست بین آدمها

و از صدای شکستن کسی نمی شکند

چه قدر سردی و غوغاست بین آدمها

میدان کوچه دل ها فقط زمستانست

هجوم ممتد سرماست بین آدمها

ز مهربانی دل ها دگر سراغی نیست

چه قدر قحطی رویاست بین آدمها

کسی به نیست دل ها دعا نمی خواند

غروب زمزمه پیداست بین آدمها

و حال آینه را هیچ کسی نمی پرسد

همیشه غرق مداراست بین آدمها

غریب گشتن احساس درد سنگینی ست

و زندگی چه غم افزاست بین آدمها

مگر که کلبه دل ها چه قدر جا دارد

چه قدر راز و معماست بین آدمها

چه ماجرای عجیبی ست این تپیدن دل

و اهل عشق چه رسواست بین آدمها

چه می شود همه از جنس آسمان باشیم

طلوع عشق چه زیباست بین آدمها

میان این همه گلهای ساکن اینجا

چه قدر پونه شکیباست بین آدمها

تمام پنجره ها بی قرار بارانند

چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها

و کاش صبح ببینم که باز مثل قدیم

نیاز و مهر و تمناست بین آدمها

بهار کردن دل ها چه کار دشواریست

و عمر شوق چه کوتاست بین آدمها

میان تک تک لبخندها غمی سرخ ست

و غم به وسعت یلداست بین آدمها

به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو

دلت به وسعت دریاست بین آدمها

(1) نظر
برچسب ها :
ماجراي يک عشق

ماجرای یک عشق

به روی گونه تابیدی و رفتی

مرا با عشق سنجیدی و رفتی

تمام هستی ام نیلوفری بود

تو هستی مرا چیدی و رفتی

کنار اتظارت تا سحر گاه

شبی همپای پیچک ها نشستم

تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی

شبی از عشق تو با پونه گفتم

دل او هم برای قصه ام سوخت

غم انگیزست توشیداییم را

به چشم خویش فهمیدی و رفتی

چه باید کرد این هم سرنوشتی ست

ولی دل رابه چشمت هدیه کردم

سر راهت که می رفتی تو آن را به یک پروانه بخشیدی و رفتی

صدایت کردم از ژرفای یک یاس

به لحن آب نمناک باران

نمی دانم شنیدی برنگشتی

و یا این بار نشنیدی و رفتی

نسیم از جاده های دور آمد

نگاهش کردم و چیزی به من نگفت

توو هم در انتظار یک بهانه

از این رفتار رنجیدی و رفتی

عجب دریای غمناکی ست این عشق

ببین با سرنوشت من چها کرد

تو هم این رنجش خاکستری را

میان یاد پیچیدی و رفتی

تمام غصه هایم مقل باران

فضای خاطرم را شستشو داد

و تو به احترام این تلاطم

فقط یک لحظه باریدی و رفت ی

دلم پرسید از پروانه یک شب

چرا عاشق شدی در عجیبی ست

و یادم هست تو یک بار این را

ز یک دیوانه پزسیدی و رفتی

تو را به جان گل سوگند دادم

فقط یک شب نیازم را ببینی

ولی در پاسخ این خواهش من

تو مثل غنچه خندید و رفتی

دلم گلدان شب بو های رویا ست

پر است از اطلسی های نگاهت

تو مثل یک گل سرخ وفادار

کنار خانه روییدی و رفتی

تمام بغض هایم مثل یک رنج

شکست و قصه ام در کوچه پیچید

ولی تو از صدای این شکستن

به جای غصه ترسیدی و رفتی

غروب کوچه های بی قراری

حضور روشنی را از تو می خواست

تو یک آن آمدی این روشنی را

بروی کوچه پاشیدی و رفتی

کنار من نشتی تا سپیده

ولی چشمان تو جای دگر بود

و من می دانم آن شب تا سحرگاه

نگارن را پرستیدی و رفتی

نمی دانم چه می گویند گل ها

خدا می داند و نیلوفر و عشق

به من گفتند گل ها تا همیشه

تو از این شهر کوچیدی و رفتی

جنون در امتداد کوچه عشق

مرا تا آسمان با خودش برد

و تو در آخرین بن بست این راه

مرا دیوانه نامیدی و رفتی

شبی گفتی نداری دوست من را

نمی دانی که من ن شب چه کردم

خوشا بر حال آن چشمی که آن را

به زیبایی پسندیدی و رفتی

هوای آسمان دیده ابریست

پر از تنهایی نمناک هجرت

تو تا بیراهه های بی قراری

دل من را کشانیدی و رفتی

پریشان کردی و شیدا نمودی

تمام جاده های شعر من را

رها کردی شکستی خرد گشتم

تو پایان مرا دیدی و رفتی

(2) نظر
برچسب ها :
hy
  • درس معلم ار بود زمزمه محبتى جمعه به مکتب آورد طفل گریزپاى را.

  • جمعه به مکتب آورد طفل گریزپاى را. جمعه به مکتب آورد طفل گریزپاى را.

(0) نظر
برچسب ها :
هماهنگى نيروها

هماهنگى نیروها

از آموزش و پرورش چه مى خواهیم ؟. از خانه اى غریو شادى برخاست , دوستان و خویشاوندان به فراخور حال خویش , هدیه هایى تقدیم کـردنـد, تـبـریک گفتند و در مراسم جشن ,شرکت جستند, زیرا نخستین کودک خانواده پس از روزها و ماه ها انتظار, قدم به عرصه زندگى گذاشته بود. آرى آقـا و بـانو, سرانجام پدر و مادر شدند و به دنبال آن ,وظایف خطیرى در زندگى پیدا کردند, وظـایـفـى کـه بـه سـرنـوشـت , سـعـادت و شـخـصـیت یک انسان بستگى دارد , انسانى ناتوان و نیازمندبه پرستار مهربان و فداکار, ولى دوست داشتنى , نور چشمى و جگر گوشه اى با یک سلسله استعدادهاى مختلف به دنیا آمده , به زندگى پدر و مادر رونقى تازه و صفا و گرمى بخشیده است و ساعتها والدین خود را سرگرم و مشغول مى سازد. از هـمـین جا طرح آینده یک کودک ریخته مى شود, آموزش و پرورش او آغاز مى گردد, تجربه ها مـى انـدوزد, تـجـربـه هـایـى بـسیار ساده و سطحى ,یادمى گیرد که پستان مادر را بمکد,هنگام گرسنگى با ناله و گریه ,توجه مادر را به خویش جلب کند, از دیدن قیافه هاى آشنا لبخند بزند,از دیدن قیافه هاى ناآشنا گریه کند, کم کم صدا و قیافه مادر را تشخیص دهد و. سال هاى اول زندگى سپرى مى شود.

(0) نظر
برچسب ها :
نفوذهاى اجتماع

نفوذهاى اجتماع

و جـه امـتـیاز هر فردى را باید در منش و شخصیت او و به عبارت دیگر, در واکنشهایى که در برابر پدیده هاى مختلف از خود نشان مى دهد, جستجوکرد. در روان شـنـاسـى , شـعـبه اى به وجود آمده است که به نام کاراکترلوژى 86 یا خصلت شناسى خوانده مى شود. این علم در عین این که ناقدان سرسختى دارد, طرفداران پرو پا قرصى نیز دارد. بدیهى است که این علم ,سعى مى کند که افراد را آن چنان که هستند, بشناسد و اسرار درونى آنها را کشف کند. یقینا شناسایى دقیق افراد و حتى خویشتن ,فواید ارزنده اى را در بر دارد. شـخصى که خود را بشناسد خیلى بهتر و سریع تر از افرادى که خود رانشناخته اند, مى تواند در راه ترقى و تکامل , گام بردارد و نیازمندى هاى خودرامرتفع سازد. جـمله تاریخى خود را بشناس ! در تعلیمات سقراط حکیم , همچنان باقى مانده است و از نظر آیین مقدس اسلام خودشناسى مقدمه خداشناسى وخداشناسى وسیله یک زندگى آرام و خوش و دور از نگرانى و اضطراب است . کاراکترلوژى در آموزش و پرورش , راهنماى خوبى است . متصدیان آموزش و پرورش مى توانند در پرتو این علم در راه ایجاد دگرگونى مطلوب در افرادى کـه تـحت تربیت هستند گام هاى موثرى بردارند وآنها را به شاهراه سعادت هدایت نمایند, زیرا تا خـصـوصـیـات جـسـمـى و روانـى افـراد شـنـاخـتـه نـشـود و واکنش هاى مختلفى که در برابر پـدیـده هـاى مختلف , از خود نشان مى دهند کشف نشود, آموزش و پرورش آنها به نحو مطلوب و مترقى , امکان پذیر نخواهدبود. عـیـب عـمده کار کسانى که وظیفه خطیر آموزش و پرورش را به عهده گرفته اند, این است که مـانند یک فرمانده مستبد همواره با جمله بکن و نکن !قدرت خود را به رخ افرادى که تحت تربیت آنـهـا هـستند مى کشند و بدون این که به شخصیت و خصایل ذاتى و اکتسابى آنها احترام کنند, از آنهامى خواهند که دستورها و تکالیف را بدون چون وچرا انجام دهند, به همین جهت مى بینیم که هـمواره شکافى عمیق میان این دو طبقه ـکه باید بیش از همه طبقات به یکدیگر نزدیک بوده و با یکدیگر تفاهم داشته باشند ـوجود دارد و نتیجه مطلوب نیز کمتر گرفته مى شود. براى رفع این عیب بزرگ است که کاراکترلوژى در خدمت آموزش و پرورش درآمده است : محیط خانه یا محیط خصایل ارثى , محیط مدرسه یامحیط اکتسابات , محیط اجتماع یا محیط به کار بستن اکـتـسـابـات سـه عـامـل مـهـم تشکیل شخصیت و منش افراد هستند و بر روى خصلت انسانى تاثیربه سزایى مى گذارند. بـه کار بستن اکتسابات , در عین حال جنبه آموزندگى دارد, یعنى در این حالت , اکتسابات انسان در نـهاد آدمى رسوخ مى کند و افقهاى تازه اى به روى انسان گشوده مى شود و انسان از خویشتن , مى آموزد. از نـظـر آمـوزش و پرورش , توصیه مى شود که انسان همواره تعادل میان اکتسابات و به کار بستن آنها را حفظ کند, یعنى هم دنبال دانش هاى نو برود وهم آنچه را یاد گرفته است , به کار ببندد. اگـر صرفا به کار ببندد و اکتساب و آموزش در کار نباشد, تعادل از دست مى رود و ارزش مطالب آموختنى گذشته نیز کم مى شود. پـیـامـبر اسلام , سفارش مى کند که از گهواره تا گور دانش بجویید و کرارا در کلمات پیشوایان اسلام آمده است که علم بدون عمل , ارزشى ندارد. خلاصه , عوامل مذکور در حقیقت , سرنوشت انسان را تعیین و مسیر زندگى او را رسم مى کنند و بـراى شـناسایى منش و شخصیت افراد و آموزش وپرورش صحیح آنان , ناگزیریم این عوامل را به طور کامل , مورد توجه و دقت قرار دهیم . عوامل دیگر. مـطـلـبى که ما را نسبت به نوآموزان , نگران مى کند این است که , آنها گاهى رو به فساد و تباهى مى روند و دستخوش انحراف مى گردند, بااین که مدرسه و محیط تشکل خصایل ارثى یعنى خانه , چنین اقتضایى را ندارند.

(0) نظر
برچسب ها :
با وظايف حساس خود آشنا شوي

با وظایف حساس خود آشنا شوی

 مـوسـیـه 79 , دبیر دانشسراى پسران در شهر اتوى فرانسه , در کتاب چگونه روح هاى محکم و زنـده بـسـازیـم مـى نـویـسـد: اشخاصى که کارشان پرورش کودکان و جوانان است , بیش از تمام اسـتـعـدادهـا و قـواى شـاگردان خود, با عقل و شعور آنان سرو کار دارند و مقصد مستقیم آنان پـرورش و بـى نـیـازکردن روح و قوه عاقله است و اگر منظور عالى ترى دارند, یعنى مى خواهند انـسـان شـرافـتـمند و مرد کامل تربیت کنند , باز هم به دستیارى عقل وروح ,رگ حساس آنها را مـى جـویـنـد و اراده شـان را تحت تاثیر قرارمى دهند, بنابراین شناسایى واضح و دقیقى از شرایط اخلاقى و تربیت عقلى و روحى خوب , وظیفه اهم والزم هر مربى و آموزگار است . مـا نـظرها و افکار خود را راجع به یک موضوع ,تحت مداقه و تجربه آقایان مى گذاریم و آن مساله ایـن اسـت : چـطـور بـراى پرورش کودکان و جوانانى که در دست ما هستند, آن زندگى روحى و فکرى را خلق کنیم که بتوان آن را اخلاقا خوب و صحیح دانست 80 . ایـن هـمان مساله اى است که ما در این کتاب , دنبال و کوشش مى کنیم که مربیان و کلیه عوامل مـوثـر اجـتماعى را متوجه وظیفه حساس و مسئوولیت سنگین خود سازیم , بلکه باید خاطرنشان کـنـیـم که هدف عمده و اصلى پرورش , همان پرورش انسان شرافتمند و کامل و به تعبیر علماى آموزش وپرورش بسط شخصیت است . براى رسیدن به چنین هدف مقدسى باید کودک را از غذاى جسمى و روحى سالم برخوردار سازیم . بـهداشت جسمى او را به طور کامل رعایت کنیم تا با روح و جسم سالم بارآید و بتواند قدرت کامل براى به کارانداختن دقت و قواى دیگر خود داشته باشد. به قول همان نویسنده : دقت که یکى از نمونه هاى فکرى است , به اوضاع و احوال خارجى و مزاجى بستگى دارد 81 . اوضـاع و احـوال خـارجـى , یعنى امورى که حواس را تحریک مى کند, از قبیل هیاهوى بى مقدمه , تغییر ناگهانى نور, پیدایش بى سابقه اشکال نامانوس ,بوهاى تندى که به مشام مى رسد و بسیارى از حوادث دیگر که باعث تفرقه حواس مى شود و انسان را از آموزش و پرورش کامل باز مى دارد. در محیط مطالعه و محیط تحصیل کودک , باید آرامش کامل برقرارباشد. در عین حال براى داشتن روحى سالم , اوضاع و احوال مزاجى نیز بسیار موثر است کـودکـى کـه از ضعف عمومى یا کمبود غذا و ویتامین هاى لازم و یا دردهاى عضوى و موضعى یا ضعف شنوایى و بینایى رنج مى برد, نمى تواند به طورکافى , پیشرفت کند. اصلاح این عیوب , از وظایفى است که کار مربى را کاملا آسان مى کند. به قول موسیه :دقت در تحت سه رکن اساسى بدن , یعنى خون و عضلات و اعصاب قرار مى گیرد, علاوه بر اینها نظم و آهنگ دم زدن نیز درآن تاثیرشدید دارد 82 . هرگاه کودک داراى خونى پاک و سالم باشد, بدون تردید داراى دقت و فهمى عمیق تر است . مابسلى 83 معتقد است :گردش خون در دماغ (مغز) هنگامى که این عضو مشغول است ,بسیار زیادتر از حال سکون و آرامش است 84 .

(0) نظر
برچسب ها :
خونسردى و ملايم

خونسردى و ملایم

 آنـهـایـى که با کودکان تماس مستقیم دارند, براى رسیدن به هدف خود چاره اى جز خونسردى و حفظ آرامش ندارند. اگر آرامش و خونسردى خود را از کف دهند, احیانا کودک را به لجبازى و طغیان مى کشانند. تـوسل به خشونت , براى هیچ مقامى زیبنده نیست : زمامداران و رهبران دینى و مربیان اخلاقى و فرماندهان و مدیران کارخانه ها وموسسات و دوایر,هیچ کدام از این قاعده مستثنا نیستند. در عـیـن حـال بـراى آنهایى که عهده دار وظیفه حساس تربیت شده اند, اهمیت این قاعده خیلى بیشتر است . قرآن کریم اهمیت این موضوع را به پیشواى اسلام گوشزد مى کند و او را به خونسردى و ملایمت و مـهـربـانـى بـه مـردم فراخوانده مى فرماید: فبمارحمة مناللّه لنت لهم ولو کنت فظا غلیظالقلب لانـفـضـوا مـن حـولـک , بـه واسـطه رحمتى از جانب خداوند با آنان مدارا کردى و اگر خشن و درشت خوبودى , از اطراف تو پراکنده مى شدند 77 . از این جهت است که مى بینیم بزرگ ترین مربى و معلم انسانیت ـحضرت محمدر ـ حتى جسارت ها و ستمگرى هاى مردم را به خود نادیده مى گیردو همه را مورد عفو و اغماض قرار مى دهد. عـربـى بـادیه نشین به منظور دریافت کمک به مدینه آمده بود و به سبب این که پیامبر موفق نشد آن طورى که باید و شاید رفع احتیاجش کند , زبان به جسارت و بى ادبى گشود. پیشواى اسلام مردم را از تعرض به او بازداشت و او را به مهمانى دعوت کرد. اووقـتـى کـه زنـدگـى سـاده و بـى پـیـرایه پیامبر خدا را دید, از گفتار خود نادم شد و زبان به عذرخواهى گشود. پیغمبر اکرمر از او خواست که در مسجد, در حضور جمعیت مسلمین معذرت خود را تکرار کند تا مسلمانان , کینه او را در دل نگیرند. روز بعد, اعرابى در مسجد زبان به عذرخواهى گشود و اصحاب پیامبر تبسم کردند, آنگاه پیشواى عـالـیـقدر اسلام فرمود: مثل من و این گونه افراد,مثل همان مردى است که شترش رمیده بود و فرار مى کرد. مردم به خیال این که به صاحب شتر کمک بدهند, فریاد کردند و به دنبال شتر دویدند. آن شتر بیشتر رم کرد و فرارى تر شد. صاحب شتر مردم را بانگ زد و گفت : خواهش مى کنم کسى به شتر من کارى نداشته باشد. من خودم بهتر مى دانم که از چه راه شتر خویش را رام کنم . همین که مردم را از تعقیب بازداشت , رفت و یک مشت علف برداشت و آرام آرام از جلو شتر بیرون آمد , بدون این که نعره اى بزند و فریادى بکشدو بدود, تدریجا در حالى که علف را نشان مى داد جلو آمد و بعد با کمال سهولت , مهار شتر خویش را در دست گرفت و روان شد. اگـر دیـروز من شما را آزاد گذاشته بودم ,حتما این اعرابى به دست شما کشته شده بودـو در چه حـال بدى کشته شده بود, در حال کفر وبت پرستى !ـولى مانع دخالت شما شدم و خودم با نرمى و ملایمت , او را رام کردم 78 .

(0) نظر
برچسب ها :
بار گران مسئول

بار گران مسئول

پیش گفتار. آنـهـایـى که به طور مستقیم یا غیرمستقیم , با کودکان و جوانان اصلى ارتباط دارند و براى اصلاح رفتار و تعیین خط سیر اصلى زندگى آنان کوشش مى کنند, یعنى پدر, مادر, معلم و گردانندگان جـرایـد, دسـتگاه هاى فرستنده , سینماها وب همواره باید دونکته اصلى را در نظر داشته باشند و با رعایت آن , وظیفه خود را به شایستگى انجام دهند. مسئولیت اجتماعى . نـخـست این که همه افراد به منزله چرخ ها و ابزارهاى ماشین اجتماع هستند که جامعه را به سمت جـلـو و بـه سوى تکامل و تمدن سوق مى دهند, همین طورى که در یک واحد صنعتى , اگر یکى از چـرخ هـا و ابـزارهـا و مـهـره هـا از کار بیفتد یا کار خود را به صورت ناقص انجام دهد, کار دستگاه نیزناقص یا متوقف خواهدشد, در واحد خانواده نیز از کار افتادن و یا قصور افراد, بزرگ ترین لطمه را به پیشرفت و تکامل اجتماع وارد مى سازد و این مساله اى است که بسیار اهمیت دارد. اگر بخواهیم این مساله را در سطح محدودترى بررسى کنیم , باید ملت هایى را که در یک مملکت زندگى مى کنند مقیاس قراردهیم . در ایـن صورت هرفردى موظف است که به ملت و مملکت خود, صمیمانه و بى دریغ خدمت کند و اسـباب پیشرفت و سربلندى ملت و مملکت خودرا فراهم سازد,لکن بهتراست مساله را در سطحى وسیع تر و درمقیاس خانواده بشرى مورد مطالعه قراردهیم .

در ایـن صـورت , هـرفـرد و هرملتى خود را عضو یک خانواده بزرگ سه میلیارد نفرى مى داند که هدفى جز ترقى و تعالى , نباید داشته باشد و درچنین شرایطى , کلیه ملل جهان , نه تنها باید مزاحم پـیـشـرفـت و تـرقـى ایـن واحـد بـزرگ نـبـاشـد بـلـکـه باید از راه تعاون و همزیستى مسالمت آمیز,کوشش ترقى خواهانه خود را به ثبوت رسانند. مـتاسفانه در عصر ما به نام تمدن و پیشرفت , بزرگترین لطمه ها, به حیثیت انسانى وارد مى شود, آنـهـایـى کـه بـا فـرستادن سه انسان به حوزه جاذبه ماه ,جهانى را غرق در اعجاب و حیرت واز این پـیـروزى بـزرگ احـسـاس غـرور و افـتـخـار مـى کـنـنـد, در صـحـنـه هاى جنگ , پدیدآورنده وحـشـتـنـاک ترین خونخوارى وسبعیت هستند! اگر باور ندارید حوادث خاورمیانه و خاور دور را مطالعه کنید. بدون این که اهمیت موضوع را انکارکنیم , خاطرنشان مى کنیم که به گردش درآمدن سه انسان در اطراف ماه , در برابر عظمت این جهان بزرگ ,چندان کارمهمى نیست . در منظومه شمسى ما ـبه قول یک منجم هلندى ـچهل بیلیون ستاره وجوددارد که تنها نامگذارى آنـهاـ در صورتى که هرکدام یک ثانیه وقت لازم داشته باشد ـ1700سال طول مى کشد! چه کوتاه فکر اسـت فـضـانـوردى کـه مـى خـواهـد در ایـن مـسـافـرت کـوتـاه و مـحـدود فـضـایـى , خـدارا بنگرد, درحالى که دیدار خدا با چشم سرامکان ندارد, بلکه با چشم عقل ممکن است . و باز ملاحظه مى کنیم که به نام خدمت به تمدن و مملکت چه لطمه ها و زیان هایى به ملت ما وارد کـردنـد:

دسـتـه اى بـودنـد کـه عـالـمـا و عـامدا, یا اشتباها به تخدیر اعصاب مردم به یژه جوانان مى پرداختند. کنسرت هاى عمومى ,فیلم هاى سینمایى و تلویزیونى , انواع و اقسام موسیقى ها,مواد افیونى و الکلى صرف نظر از این که به اقتصاد مملکت لطمه زد وانرژى ها را خنثى ساخت , سلامت روحى و جسمى افراد را در معرض خطر قرارمى داد. مراکزى را به یادآورید که در تهران در دوران ستم شاهى به نام کاخ جوانان به وجود آمده بود. روزى کـه ایـن مراکز تاسیس مى شد, تصورمى شد که راستى به منزله جلوگیرى از سرگردانى و افـسـارگـسـیـختگى نسل جوان , یعنى کودکان دیروز وبه وجودآمدن تفریحات سالم و درنهایت تشویق آنها به مطالعه و شرکت در کنفرانس هاى مفید و آموزنده وببه وجودآمده است , ولى ناگهان ایـن مـراکزدر مسیرى دیگر افتاد و کاخ جوانان ,مرکز اجراى کنسرتها و سرگرمى هاى زیان بخش شد. نـتـیـجـه ایـن طرز رفتار, این شد که دختران مملکت ما در حضور یک خواننده بیگانه سینه ها را گشودند و از او تقاضا کردند که با روژ روى سینه هاى آنها را به عنوان یادبود امضاکند و یا بلوزهاى خـود را در حـالـى کـه بـه اوج هیجان رسیده بودند, به سوى او به وسط صحنه پرتاب کنند و او نیز باهیجانى شدیدتر کراوات خود را به سوى آنها پرتاب کند!

(0) نظر
برچسب ها :
X