چگونه ارتباط احساسی برقرار کنیم؟
چگونه ارتباط احساسی برقرار کنیم؟ارتباط احساسی چیست؟ گوش کنید، آیا نشانه هایی می بینید که بگویند می توانید با کسی رابطه برقرار کنید یا نه؟ چرا دست یافتن به سطح بالایی از امنیت احساسی با جنس مخالف اینقدر دشوار است؟  با مسائل و مشکلات مربوط به برقرار ارتباط احساسی آشنا شوید و ببینید چرا برقراری پیوند احساسی برای ساختن یک رابطه الزامی است.تعریف ارتباط احساسیهر فرد تعریف شخصی خود را از یک ارتباط احساسی دارد اما یک تعریف اصلی وجود دارد که برای همه مردم صدق می کند. ارتباط احساسی مجموعه ای از احساسات فردی است که کنار هم جمع می شود تا بین دو نفر پیوند برقرار کند. کلمه احساسی به معنی برانگیختن احساسات بسیار است. این احساسات می تواند عصبانیت، غم، لذت، عشق یا یکی از هزاران حسی باشد که انسانها تجربه می کنند. ارتباط یک پیوند است با فرد یا چیزی دیگر. روابط بدون ارتباط احساسیبرای اینکه یک رابطه ساخته شده و قوی تر گردد، باید ارتباط احساسی حاصل شود. ممکن است شما با کسی که احساس قوی نسبت به او دارید یا عاشقش هستید در یک رابطه باشید. او، از طرف دیگر، با شما احساس دوری می کند و به ندرت درمورد احساساتش با شما صحبت می کند. این نوع روابط، روابط دوستانه یا زندگی کردن کنار یکدیگر یا برآورده کردن نیازهای جنسی است. بدون ارتباط احساسی قوی، چنین روابطی خیلی زود از هم پاشیده می شوند.پیوندهای محکمزوج هایی که سعی می کنند در حد توان درمورد همدیگر بیشتر بدانند رابطه ای احساسی بینشان ایجاد می شود. از طریق مکالمه از روی فکر و محبت، به پیچیدگی های درون همدیگر پی می برید. می فهمید که چه چیز موجب شادی طرفتان می شود، چه چیز او را عصبانی می کند، و چه چیز او را به اوج لذت  می رساند. او هم می فهمد که چه چیز اشک شما را در می آورد، چه چیزی باعث می شود لبخند بزنید، و چه چیز خسته تان میکند. هر کدام به ذات همدیگر پی می برید و نسبت به هم محبت و همدلی پیدا می کنید.برای اینکه یک زوج بتوانند از لذت یک رابطه احساسی لذت ببرند، باید بتوانند اجازه دهند که کسی به آنها نزدیک شود. اینکه اجازه دهید کسی به رازها، دردها و لذت های درونی شما پی ببرد، کمی مخاطره آمیز است. ریسک کردن برای چنین چیزی نیازمند اطمینان و اعتماد است. وقتی به اعتماد حیانت شود، التیام یافتن از آن خیلی طول می کشد.بدون داشتن یک رابطه احساسی قوی، راه به سمت عشق بسته است. وقتی آن ارتباط و وابستگی از بین می رود یا نادیده انگاشته می شود، عشق هم از میان می رود.نشانه های ارتباط احساسیبااینکه احساسات هر شخص متفاوت است، اما یک نشانه عمومی وجود دارد که نشان می دهد ارتباط احساسی بین دو نفر ایجاد شده است. نشانه حقیقی این است که هر دو نفر دیگری را به درون خود راه بدهند.داستان های خنده دار از اتفاق هایی که سر کار افتاده برای هم تعریف می کنید و درمورد روزهایی که همه چیز برایتان بد بوده هم باز با طرفتان دردودل می کنید. هر دو شما دوست دارید که درمورد رویاهای کودکی و آرزوهای بزرگسالی خود با هم صحبت کنید. مکالمه بین شما خیلی راحت و سیال پیش می رود. زوجی که پیوند احساسی قوی با هم داشته باشند، حتی در سکوت هم احساس راحتی می کنند. می توانید بدون هیچ ترسی هر مسئله ای را با طرفتا در میان بگذارید.اما یادتان باشد که جاذیه فیزیکی و ارتباط احساسی با هم تفاوت دارند. بااینکه ممکن است یکی به دیگری منجر شود اما جاذیه فیزیکی، احساسی سطحی است که می تواند راهی به سمت ارتباط احساسی و عشق باشد.ازدواج و ارتباطات احساسیاگر قرار است ازدواجی پایدار بماند، وجود ارتباط احساسی بین دو طرف الزامی است. وقتی دو طرف احساسات خود را با هم در میان نگذارند، ازدواج سخت و طاقت فرسا خواهد بود. آن زمان است که عصبانیت، خشم و اختلافات پدید می آید و فقدان اعتماد، زندگی زناشویی را دچار آشفتگی خواهد کرد.اگر فکر می کنید ارتباط احساسی بین شما و همسرتان از بین رفته است، باید به دنبال دلیل آن باشید.آیا گناه نابخشودنی هست که چنین فاصله ای را میان شما انداخته؟ شاید در عصبانیت چیزی گفته شده یا کاری انجام شده که منجر به درد جسمی و احساسی شده است. همین زمانهاست که انکار هم پیش می آید و همه چیز را برای ساختن دوباره آن پیوند احساسی سخت تر می کند.چطور پیوند احساسی برقرار کنیم؟ اگر سالمترین رابطه ممکن را می خواهید، باید بدانید که چطور یک پیوند احساسی عمیق و قوی بین خود و طرفتان ایجاد کنید. وقتی پیوند احساسی بین شما وجود داشته باشد، همه چیز دیگر آسانتر خواهد شد. در زیر به 7 نکته اشاره می کنیم که به شما کمک میکند پیوندی ناگسستنی بسازید.1. بررسی طرف مورد نظر: باید بفهمید طرفتان به چه چیز نیاز دارد و از زندگی و از شما چه می خواهد. این یعنی وقتی حرف می زند به دقت به او گوش کنید. وقتی رازهایش را با شما قسمت می کند خوب توجه کرده و بعداً به عمق حرفهایش فکر کنید.2. اعتماد: باید بین خودتان حس اعتماد ایجاد کنید. این ستون اساسی پیوند احساسی یک شبه ایجاد نمی شود. زمان می برد. باید اجازه دهید این اعتماد به طور طبیعی ایجاد شود.3. حضور احساسی: هر دو شما باید از نظر احساسی در دسترس همدیگر باشید. اگر عقب بکشید و حرفهایتان را با طرفتان در میان نگذارید چنین پیوندی ایجاد نخواهد شد. 4. ابراز محبت: نباید برای نشان دادن مهر و محبت مشکلی داشته باشید اما زوج های ازدواج کرده که رابطه شان سرد شده باید تلاش کنند با هم مهربان باشند. صبحها که از خواب بیدار می شوید و شب ها که می خواهید بخوابید همدیگر را ببوسید. دست ها هم را بگیرید؛ همدیگر را در آغوش بگیرید و شعله های عشقتان را دوباره روشن کنید.5. جنگ ملایم: در وسط دعوا و مشاجره، کلمات به راحتی از دهانتان بیرون می آیند. باید یاد بگیرید که ملایم دعوا کنید. اگر نمی دانید چطور می توانید از مشاور کمک بخواهید. یادتان باشد موقع دعوا کردن هیچوقت گذشته را پیش نکشید. در لحظه زندگی کنید و برای احساساتتان دلیل محکم بیاورید.6. دنیا را در چشمان او ببینید: سعی کنید دنیا را آنطور که او می بیند ببینید تا بفهمید که واقعاً کیست. برای اینکار باید گاهاً به عقب بروید تا ببینید چرا او به آن طریق خاص عمل کرده است. ببینید نسبت به موقعیت های مختلف چطور واکنش می دهد و سعی کنید خودتان را جای او بگذارید. از او هم همین انتظار را داشته باشید.7. غلبه بر موانع: زوج هایی که در ازدواج خود دچار مشکل شده اند باید قبل از ایجاد دوباره پیوند احساسی، مشکلات خود را حل کنند. به همراه هم هر مشکل را بررسی کنید و سعی کنید راه حل هایی برای آن پیدا کنید. وقتی بزرگترین موانع و مشکلات را پشت سر گذاشتید، آنوقت می توانید پیوند احساسی فراموش شده تان را از نو بسازید.پیوندهای احساسی پیچیده و بسیار فردی هستند اما رابطه را دگرگون می کنند. بدون ایجد ارتباط احساسی قوی، رابطه از یک دوستی ساده پیشروی نخواهد کرد. ماندن در رابطه ای که پیوند احساسی در آن وجود ندارد باعث می شود طرفین احساس کنند که چیزی گم کرده اند: زنجیر محکمی که دو نفر را به هم وصل می کند و عشقی ماندگار.آیا از نظر احساسی در دسترس نیستید؟آیا شما هم جزء آندسته از زن های نادر ایرانی هستید که از نظر احساسی در دسترس نیستید و هر بار که مردی به شما نزدیک می شود و می خواهد رابطه ای آغاز کند، دچار مشکل می شوید؟ برخلاف نظر عموم، همه ما گهگاه دچار این مشکل می شویم اما باید ببینیم این مشکل تا چه حد در ما قوی است.
(1) نظر
برچسب ها :
'
5 فاکتور مهم در طراحی اتاق خوابطراحی موفق یک اصطلاح کاملاً نسبی است. چیزی که برای من خوب یا موفق به نظر می رسد ممکن است از نقطه نظر شما آنطور نباشد. اما وقتی صحبت از طراحی داخلی به میان می آید، فاکتورهای خاصی همیشه باید مد نظر باشد و مهم نیست که آن مکان برای چه استفاده ای باشد. حال نگاهی به مهمترین فاکتورهای طراحی داخلی یک فضا می پردازیم که آنرا به محیطی راحت و قابل سکونت تبدیل می کند. 1) تناسب اتاقواژه "تناسب" همیشه در طراحی به کار می رود. هر فضای داخلی که توسط انسانها مورد استفاده قرار می گیرد، باید متناسب باشد. تناسبات در هر طراحی اهمیت بسیار زیادی دارند.هر شیء سه بعدی دارای ویژگی هایی ازجمله طول، عرض و ارتفاع است. وقتی این سه ویژگی با تناسبات قسمت های مختلف بدن انسان هماهنگی داشته باشد، به آن یک طراحی "متناسب" گفته می شود.به طور مثال، ابعاد دستگیره کمد لباس باید طوری باشد که انگشت های ما بتواند به راحتی آن را بگیرد و حرکت بی زحمت و راحت باشد. یا مثلاً نشیمنگاه صندلی باید فضای کافی برای راحت نشستن روی آن را داشته باشد. نوع نشستن هم ابعاد صندلی را تغییر می دهد. صندلی اتاق انتظار بانک مطمئناً با کاناپه متفاوت خواهد بود.بنابراین تناسبات نقش بسیار مهمی در طراحی داخلی دارند و مبلمان داخل اتاقتان نیز باید از همین اصول پیروی کنند. ابعاد تخت دونفره، ارتفاع آن از زمین، ارتفاع کمد لباس، ابعاد میز توالت و از این قبیل... همه آنها از نقطه نظر عملکرد اهمیت دارند.2) ورود نور طبیعی به داخل اتاقهیچ چیز نمیتواند جای نور طبیعی را بگیرد. خورشید که قدرتمندترین منبع نور است و همچنین توازن بیولوژیکی کره زمین را نیز حفظ می کند، در فضاهای داخلی اهمیت زیادی دارد. تحقیقات نشان میدهد که نور طبیعی می تواند تا 20 فوت (تقریباً 7 متر) به داخل فضاهای داخلی نفوذ کند. با ایجاد محل مناسب برای پنجره ها می توانید به این هدف دست پیدا کنید.3) تهویه طبیعیجریان آزاد هوا راهی بسیار عالی برای خنک و پاکیزه نگه داشتن یک فضای داخلی است. این درمواقعی که اتاق خواب ها در گوشه ساختمان قرار گرفته باشند که دو ضلع آنها نمای بیرونی داشته باشد، مقدور خواهد بود.درصورتیکه گذاشتن پنجره روی دو ضلع مجاور یا دو ضلع مخالف مقدور نباشد، باید بالای پنجره از دستگاه تهویه استفاده شود. دلیل استفاده از تهویه ساده می باشد. نیمه پایینی اتاق است که توسط ساکنین استفاده می شود و به خاطر استفاده مداوم از آن، دمای هوا بالا می رود و هوا سبک خواهد شد. این هوای گرم به بالا رفته و نیاز به مفرّی برای خارج شدن دارد. در چنین مواقعی، دستگاه تهویه بالای پنجره نقش بسیار مهمی در گرداندن جریان هوا در داخل اتاق در جهت روبه بالا دارد. وقتی نیمه پایینی اتاق خالی می شود، هوای تازه از پنجره جای آن را می گیرد و درنتیجه توازن برقرار می شود.4) الگوی حرکتی مشخص هر اتاق خواب راه های خروج مشخصی دارد که به آن متصل است. مانند:الف) راه خروج به بالکن/تراسب) راه خروج به توالت/کلوزتج) راه خروج به حیاط پشتی (اگر در طبقه همکف باشد)اگر خط فرضی از نقطه ورود به همه این نقاط خروج بکشیم، در حالت ایدآل اصلاً نباید همدیگر را قطع کنند. ازآنجا که بقیه فضاهای اتاق با مبلمان اشغال شده است، خالی و مشخص نگه داشتن فضای گردشی داخلی باعث می شود فضای راحت تری داشته باشید.5) شرایط مناسب برای جا دادن لوازم (اکسسوری ها)لوازم داخل اتاق خواب هم به یک میزان دارای اهمیت هستند. وقتی همه فاکتورهایی که در بالا ذکر شد، به طور کامل اجرا شود، آنچه باقی می ماند استفاده از لوازم است که تفاوت بسیار زیادی در میزان راحتی ساکنان ایجاد می کند.الف) اولین و مهمترین مسئله استفاده خوب از نور مصنوعی است. این شامل روشنایی اصلی و همچنین روشنایی های تزئینی برای اهداف زینتی می شود.ب) دقت در تهیه لوازم اتاق. جزئیات کوچکی مثل چوب پرده یا سایبان تخت می تواند به زیباتر شدن اتاق کمک کند.ج) از موادی باید استفاده شود که تمیز کردن و نگه داشتن آن آسانتر باشد. برای مثال، اگر از ورقه های کف PVC روی سرامیک معمولی کف استفاده می کنید، باید ببینید که آیا قابل شستشو است یا خیر. باید به این فکر کنید که اگر کودک آنرا با دفتر نقاشی اشتباه بگیرد چه اتفاقی می افتد.در این مقاله سعی کردیم به بررسی بعضی از فاکتورهای کلی که می تواند بر میزان راحتی یک اتاق خواب تاثیر داشته باشد، بپردازیم. در آخر آن احساسی که خودتان از اتاق خواب می گیرید بیشترین درجه اهمیت را دارد و مقیاس خوبی برای تعیین موفقیت یک طرح است.اما شایان ذکر است که نکاتی که اینجا ذکر شد تنها نکاتی نبود که در طراحی اتاق خواب باید به آنها توجه داشته باشید، چند نکته کلی و اصلی بود که می تواند نقطه شروع خوبی برایتان به حساب آید.
(0) نظر
برچسب ها :
توجه نداشتن به دنیای اطراف، میدان دید و وسعت آگاهی ما را کوچک می کند
توجه نداشتن به دنیای اطراف، میدان دید و وسعت آگاهی ما را کوچک می کندحتما داستان خودکار فضایی آمریکایی ها را شنیده اید. وقتی برای اولین بار، فضانوردان آمریکایی در کره ماه نیاز به نوشتن پیدا کردند، متوجه شدند که نمی توان از خودکار در فضا استفاده کرد زیرا جوهر خودکار به علت عدم وجود جاذبه درآنجا قادر به حرکت نیست. بنابراین آن ها بی توجه به دنیای اطرف،سالها وقت و هزینه صرف کردند تا بلاخره توانستند خودکاری اختراع کنند که بدون نیاز به جاذبه عمل نوشتن را انجام دهد. آمریکایی ها خوشحال و مفتخر از اختراعی که انجام داده بودند مصمم شدند تا اختراع خود را به عنوان افتخاری بزرگ در بین سایر کشورها توسعه دهند، اما در کمال ناباوری متوجه اشتباه بزرگ و بچه گانه خود شدند. آن ها بعد از سالها زحمت و هزینه، زمانی که خودکار استثتایی خود را در معرض دید دانشمندان سایر کشورها گذاشتند با این سوال مواجه شدند که" کارایی این خودکار در کجاست؟!" آمریکایی ها هم بادی در غبغب انداختند و عنوان کردند که جهت انجام ماموریت های فضایی برای نوشتن به کار می رود. اما پاسخی که در جواب زحمات چندین ساله خود شنیدند این بود که شما در همان ابتدا می توانستید به جای خودکار از مداد برای نوشتن در فضا استفاده کنید، بدون نیاز به این همه صرف وقت و هزینه...گاهی پیش می آید که ما آن قدر درگیر حل یک موضوع توسط باور و اطلاعات خود شده ایم که از شناخت دنیای اطراف و راه حل های متفاوت دیگر باز مانده ایم.گاهی تا اندازه ای  به هدف یا تصور ذهنی مان در رابطه با یک موضوع نزدیک می شویم که وسعت دید خود را از دست می دهیم و به سایر موضوعات بی توجه می شویم. ما وقتی بیش از حد به یک خواسته یا موضوع فکر می کنیم چون تمام توجه خود را به آن معطوف کرده ایم نا خودآگاه آن موضوع را در ذهن خود بزرگ نمایی می کنیم تا جایی که دیگر قادر به دیدن موضوعات مشابه بهتراز آن هم نیستیم.برای مثال یک ستوان ارتش علاقه بسیار وافری به درجه سرهنگی داشت و تمام سعی و تلاش و فکر و ذکرش این بود تا روزی به درجه سرهنگی برسد او طبق باور خود عقیده داشت که اگر هرچهار سال یک بار بتواند با وظیفه شناسی و احساس مسئولیت یک درجه بگیرد تا دوازده سال دیگر به خواسته خود خواهد رسید. اما در سوی دیگر یکی از دوستان او که اطلاعات وسیع تری داشت سعی کرد تا با ارتقاء مدرک تحصیلی خود دوازده سال انتظار بی ثمر را به چهار سال تحصیل و ارتقاء سطح دانش خود تبدیل کند و بعد از آن طبق قانون و مقرارت به دلیل برخورداری از تحصیلات عالیه دانشگاهی به درجه سرهنگی  رسید.آدم ها تنها راه هایی را می بینند که می شناسند، حال هرچه دایره شناخت و آگاهی آن ها وسیع تر باشد میدان دیدشان هم وسیع تر خواهد بود و در نتیجه قدرت انتخاب بیشتر و امکان خطای آن ها کم تر خواهد شد. ما همیشه عادت کرده ایم، در جاده ای قدم بگذاریم که آن را می شناسیم حتی اگر آن جاده بیشترین سختی ها را به ما متحمل کند به علت این که از راه های دیگر و مزیت های آن بی خبریم بازهم درهمان جاده پر حادثه به راه خود ادامه می دهیم و مرتکب اشتاباهات پی در پی می شویم.این عادت مثل یک دام همیشه همراه ما هست و اغلب ما را در دل خود گرفتار می کند. چرا که ما به سختی می‌توانیم هنگام حل موضوعی به جای این که به هر قیمتی راه حل همان موضوع را پیدا کنیم، سعی کنیم تا با افزایش اطلاعات و آگاهی خود، به دنبال موضوع مشابه دیگری برویم که آن مشکل یا مشکلات دیگر را ندارد. (مانند استفاده از مداد به جای خودکار در داستان خودکار آمریکایی یا ارتقای مدرک تحصیلی ظرف چهار سال به جای انتظار دوازده ساله در داستان افسر ارتش)در دنیای تکنولوژی هر موضوع یا راه حلی دارای ضعف و کاستی هایی در زمان خود بوده است که با گذشت زمان و پیشرفت علم و گسترش اطلاعات و آگاهی، روزی از اوج به پایین آمده است و موضوع یا راه حلی جدیدتر و کامل تر جای آن را گرفته است. به علاوه این باورهم وجود دارد که هر چیزی امکان اشتباه دارد و امکان دارد ابزاری که مدت ها وظیفه خود را به خوبی انجام می داده است ناگهان دچار ضعف و مشکلی گرددکه ما را دچار دردسر کند. بنابراین لازم است که ما از تعصبات و علاقه مندی های بیش از حد در مورد هرچیزی خودداری کنیم و با دل کندن از عادت های کم بازده و پرزحمت و افزایش روز افزون وسعت اطلاعات و آگاهی خود و کنترل هوشمندانه تمامی اتفاقات زندگی را تحت نظر داشته باشیم و همیشه به دنبال راه حل و روش های جدید و کامل تر بگردیم. هنگامی که ما به موضوع یا هدف خود ایمان داریم و با علاقه آن را دنبال می کنیم، بهتر است علیرغم توجهی که به آن داریم، فاصله دید خود را با آن موضوع یا برنامه حفظ کنیم تا ازمحدود شدن میدان دید خود جلوگیری نماییم و ضمن انجام اهداف و برنامه های خود، با دید باز، تغییر و تحولات دنیای اطراف و راه حل های مشابه را هم تحت نظر و آگاهی خود داشته باشیم. با این کار و همچنین بالا بردن سطح آگاهی و اطلاعات خود می توانیم از انجام کارهای بیهوده یا اشتباهات بزرگ و قدیمی جلوگیری کنیم و برنامه خود را طبق امکانات روز با آگاهی کامل پیش ببریم.     امیر دشتکیان
(1) نظر
برچسب ها :
چطور مادر بودن موجب تیزهوش تر و فرزتر شدن خانم ها می شود
چطور مادر بودن موجب تیزهوش تر و فرزتر شدن خانم ها می شودخانم های خسته و درهم شکسته احساس می کنند بچه دار شدن باعث آشفته شدن فکرشان می شود. اما اینطور نیست. کاترین الیسون در کتاب خود "ذهن مادران" تحقیقاتی را عنوان می کند که نشان می دهد مادر شدن باعث تیزهوش تر و زیرک تر شدن خانم ها می شود.الیسون اعتقاد دارد که هیچ زمانی در زندگی خانم ها سخت تر از زمانی که بچه دار می شوند نیست و تکامل انسان ثابت کرده است که خانم ها خیلی خوب از عهده این کار برمی آیند. ذهن مادر که بسیار هوشیار، کارآمد و دلسوز است برای بقای انسانها ساخته شده است.گرچه بعضی از فواید مادر بودن  مثل بالا رفتن هوشیاری حسی، فقط تا زمان بزرگ شدن بچه ادامه پیدا می کند اما سایر فواید آن تا پایان عمر با مادر می ماند. براساس گفته های الیسون، چالاکی ذهنی که مادرها از بزرگ کردن فرزندانشان به دست می آورند، مداوماً به دلسوزی و جرات بیشتر تبدیل می شود.مغز ارتقاء یافته مادرانترکیبی از انگیزه، تمرین و هورمون ها باعث قوی تر شدن فکری و ذهنی مادران می شود. در زیر به برخی از مهارت ها و خصوصیاتی که خانم ها بعد از مادر شدن کسب می کنند، اشاره می کنیم.چهره خوانی:·     مادران کودکان نوپا بهتر از خانم هایی که بچه ندارند می توانند حالات چهره را تشخیص دهند. ·     مادرها به تغییرات بسیار جزئی در صورت و حرکات فرزندانشان نیز توجه می کنند که درواقع مدارهای مغزی مربوط به انتقال فکر را گسترده تر می کند.توانایی انجام چند کار در یک زمان·     آزمایشات نشان می دهد که موش های مادر می توانند به طور همزمان هم مارپیچ را حل کنند و بسیار سریعتر از موشهایی که بچه ندارند، آذوغه پیدا کنند.·     طی بارداری و اوایل مادری، مغز آغشته از استروژن است که ارتباط در قشر مخ که مربوط به توجه و کارهای پیچیده است را افزایش می دهد.آرامش·     سه تا شش ماه پس از وضع حمل، مادرهایی که شیردهی می کنند، فشار و استرس کمتری داشته و کمتر احساس بی حوصلگی و خستگی می کنند.·     مادرها حساسیت بیشتری به هورمون اکسیتوسین نشان می دهند. این هورمون را دکتر سارا هاردی "معادل علمی  نور شمع، موزیک لایت و یک گیلاس نوشینی ملایم" می داند.بی پروایی·     آزمایشات نشان می دهد، موشهای مادر جرات و جسارت بیشتری برای خطر کردن در روز روشن دارند. انسانهای مادر هم حاضرند برای نجات جان فرزندشان خطرناک ترین کارها را انجام دهند.·     بالا رفتن سطح پرولاکتین که هورمون "مادری" است، باعث می شود مادرها جان خود را به خاطر فرزندشان به خطر بیندازند.
(0) نظر
برچسب ها :
اهمیت عشق در روابط
اهمیت عشق در روابطاهمیت عشق در رابطه را نمی توان نادیده گرفت. همه ما در یک زمانهایی بدون توجه به شایعاتی که ممکن است دوروبرمان باشد، به عشق واکنش می دهیم.در عشق های زندگی واقعی، درک دقیق پالس عشقی که طرفتان به آن واکنش مثبت می دهد بسیار دشوار است. اساساً چند شاخص وجود دارد که به شما کمک میکند سمت و سوی مقاصد عشقیتان را تعیین کنید.در همه روابط عشقی، مزایای رمانتیک بودن شما بسیار بیشتر از دلیل رمانتیک بودنتان است. البته هر دو آنها مهم هستند اما این عمل است که بیشترین تاثیر را دارد. اشتباه است که بدون در نظر گرفتن احساسات فرد، درمورد عشق او و دلیل آن فکر کنید.برای خیلی از  افراد محکم و استوار بودن در عشق، یک پروسه طولانی و طاقت فرساست. همیشه به خودتان یادآوری کنید که مهم نیست الان با چه مشکلاتی درگیر هستید، اگر بدانید که با ایده های عاشقانه و رمانتیک کشمکش دارید، نتیجه و پاداشی که آخر کار نصیبتان می شود به مشکلات آن می ارزد.در همه تلاشهای ابتدایی در راه عشق، همیشه احتمال شکست وجود دارد. هیچوقت نباید در تجربه های اولیه خود انتظار موفقیت داشته باشید. همه ما انسانیم و جایزالخطاء. اشتباه کردن حق ماست. عشق مثل هنرهای رزمی نیست که استادان واقعی داشته باشد. در دنیای واقعی، هیچکس نمی تواند ادعای استادی در عشق داشته باشد. همه افراد در بازی عشق نوزاد تازه متولد شده هستند و درست مثل هر چیز دیگری، در این مورد هم کسب مهارت مستلزم زمان و تمرین است.عشق راهی بسیار عالی برای بازگرداندن شور و اشتیاق به هر رابطه ای است. واقعاً غیرممکن است که آن احساس پرشور ملاقات های اول را تا پایان عمر نگه دارید اما می توان با عشق تا هر زمان که بخواهید آن شور و اشتیاق را زنده نگه دارید. حفظ شور و عشق در رابطه، خوشبختی ابدی را تضمین می کند.یادتان باشد که تنها راه داشتن یک رابطه خوب با عشق این است که 100% خود را فدا کنید. اگر باورتان این است که شما و طرفتان باید 50% از خودتان را تقدیم دیگری کنید، هنوز خیلی مانده تا به عشق برسید. عشق در رابطه همه تلاش فرد را می طلبد.تصور کنید که طرفتان یک ربات یا کلیشه نیست. همه افکار منفی سابق را دور بریزید. طرفتان را یک موجود استثنایی ببینید که باعث شده همه شور و عشق شما به طرفش کشیده شود. انتظارات و تصورات قبلی را فراموش کنید. هرگونه کلیشه یا انتظار غیرواقعی را از روند فکریتان بیرون کرده و یا فکر و دلی پاک و خالص با طرفتان روبه رو شوید.   باور داشته باشید که تغییر برای ساختن یک رابطه به وجود می آید اما نه یک شبه. همیشه گفته می شود که تنها چیز ثابت در زندگی تغییر است. تغییر زمان می برد و می تواند برای خیلی ها دشوار باشد اما مطمئن باشید که به دست می آید. باید از روند کند آن لذت ببرید. اگر از تغییر احساس ناراحتی می کنید، سعی کنید در طولانی مدت خودتان را به آن عادت دهید. 
(3) نظر
برچسب ها :
هنر گفتگو: ابزار ارتباطی زوج ها
هنر گفتگو: ابزار ارتباطی زوج هامقدمه؛هنر گفتگو ابزاری است که در تمرینات درمانی ام برای زوج ها خلق کرده ام. این یک ابزار ساخت یافته است که در آن یک نفر (شخص الف) باید 20 دقیقه درمورد موضوعی که دوست دارد صحبت کند درحالیکه همسرش (شخص ب) سوالات خاصی از او می پرسد که باید به شخص الف کمک کند جوانبی از قضیه را ببیند که تا به حال به آن دقت نکرده بود. وقتی 20 دقیقه تمام شد و زوج فرصت این را یافتند که درمورد تجاربشان با هم صحبت کنند، نقش ها عوض می شود و دوباره شروع می کنند.هنر گفتگو تازمانی عمل میکند که دو نفر به قدر کافی آرام باشند که بتوانند درست فکر کنند. اگر یکی از شما عصبانی، ناراحت، یا آزرده خاطر باشید، این تکنیک فایده ای نخواهد داشت. در آن زمانها باید از تکنیک های دیگر استفاده کنید. ابزاری که در این مقاله به شما معرفی می کنیم برای زمانی خوب است که هر دوی شما آرام شده باشید و آمادگی صحبت کردن رو در رو را داشته باشید.تمرین: تمرینی که به شما می دهیم این است که به مدت یک ساعت این تکنیک را تمرین کنید، حداقل یکبار بین جلسات. حتماً نقش ها را عوض کنید تا هر دوی شما فرصت صحبت کردن را داشته باشد. این تکنیک درمورد چیست؟- یاد گرفتن نحوه صحبت کردن با همدیگر، طوریکه هر دوی شما احساس کنید به شما توجه می شود و به یک سطح عمیقتر از درک برسید.- یاد گرفتن نحوه سوال کردن، طوریکه به یک جای جدید برسید.- تجربه کردن فواید گوش کردن به حرف های همدیگر و حرف زدن بدون ترس یا عصبانیت. این تکنیک چطور عمل می کند؟ 1. نقش انتخاب کنید. شخص الف موضوعی را که برایش اهمیت دارد مطرح می کند و شخص ب سوالاتی درمورد آن از او می پرسد.2. موضوعی را انتخاب کنید. اولین باری که این تمرین را انجام می دهید، موضوعی را انتخاب کنید که شخصاً برایتان اهمیت داشته باشد—چیزی که فکرتان را مشغول کرده است—اما نه موضوعی که بین هر دو شما از حساسیت برخوردار باشد. مثال: من دوست دارم درمورد مشکل پرخوری صحبت کنم. هر روز می گویم که اقدامی در این مورد می کنم اما واقعاً هیچ کاری صورت نمی دهم. موضوعات دشوارتر را برای تمرین های دوم و سوم بگذارید که هر دوی شما به خوبی با نحوه تمرین آن آشنا شده باشید.3. گفتگو کنید. گفتگوی شما باید متفاوت با همیشه و براساس اصولی باشد که در زیر به آنها اشاره می کنیم. نمونه هایی از سوالاتی که شخص ب می تواند از شخص الف بپرسد را در انتهای مقاله آورده ایم.4. اطلاعات کسب کنید. وقتی حرفهای شخص الف تمام شد، یا آن 20 دقیقه تعیین شده به اتمام رسید، دور اول تمام می شود و آنوقت باید درمورد چند و چون پروسه با هم صحبت کنید.الف) هر کدام از نقش ها چه حسی داشتند و چه سختی ها و آسانی هایی داشتند؟ب) از کدام حرف همسرتان خوشتان آمد و از کدام حرفش بدنتان آمد؟ج) درمورد 1)خودتان، 2)همسرتان، چه چیزی یاد گرفتید؟5. یادتان باشد: هر دوی شما دارید کار جدیدی انجام می دهید به همین خاطر برای هر دوی شما لازم است که درمورد روند کار باهم حرف بزنید.6. نقش ها را عوض کنید و تمرین را دوباره از نو شروع کنید.7. هر چه که یاد گرفتید را یادداشت کنید. هر بار که این تمرین را انجام می دهید، هر چیزی که یاد می گیرید را یادداشت کنید. شاید این تمرین در ظاهر مثل یک گفتگوی عادی به نظر برسد اما آنچه باعث تفاوت این گفتگو با مکالمات عادی می شود نقش های شما دو نفر است.قوانین شخص الفبه سوالات صادقانه و با آزادی تمام پاسخ دهید.آرام باشید، حتی اگر بعضی از سوالات همسرتان ساختگی، تحریک کننده یا بی ربط باشد. یک راه آن این است که به هر سوال مثل یک کلید گنج نگاه کنید. وقتی با این رویکرد به سوالات نگاه می کنید—به جای اینکه بپرسید "واسه چی میخوای بدونی؟"—حالت دفاعی از بین می رود و جستجوی شما برای پاسخ به یک مرحله جدید می رسد.محدوده تعیین کنید. اگر همسرتان از نقش خود فراتر می رود و شروع به نصیحت کردن و توصیه کردن و قضاوت کردن می کند، وظیفه شما این است که با گفتن چیزی مثل "این حرفت شکل قضاوت داشت. می تونی یه جور دیگه ازم بپرسی؟" یا "میتونیم به آن سوال درمورد...برگردیم؟ فکر میکنم داشتم به یه جایی می رسیدم." این مسئله در مورد سوالاتی که آمادگی پاسخ دادن به آنها را ندارید هم صدق می کند.فیدبک مثبت بدهید. خیلی خوب است که وقتی از چیزی خوشتان می آید به همدیگر بگویید آنوقت طرفتان تمایل بیشتری به انجام آن کارها پیدا می کند.اگر نیاز به استراحت داشتید حتماً بگویید. اگر فکر می کنید که خسته شده اید یا دیگر حال و حوصله ادامه دادن ندارید، خجالت نکشید و حتماً با همسرتان درمیان بگذارید. اگر به خاطر آرام شدن این استراحت را درخواست کرده اید دیگر وظیفه خودتان است که در آن مدت خودتان را آرام کنید. برای این منظور می توانید کمی پیاده روی کنید، مجله بخوانید، یا به موسیقی گوش دهید. باز هم وظیفه خودتان است که تمرین را دوباره استارت بزنید.قوانین شخص ببدون اینکه قصد بازخواست کردن داشته باشید از همسرتان سوال کنید. از پرسیدن سوالهایی که جواب آن در خودش است خودداری کنید. اینگونه سوالها فقط مکالمه را خراب می کنند. سوالهای شما باید طوری باشد که میل به دانستن در آنها موج بزند. این باعث می شود همسرتان با میل بیشتری به سوالات پاسخ دهد.به پاسخ های همسرتان به خوبی گوش دهید. این باعث می شود سوالهایی که می پرسید زیرکانه تر، جالب تر و آگاهانه تر شود—سوالاتی که نشان می دهد به خوبی با روحیات همسرتان آشنا هستید. مثال: من گیج شده ام. می گویی زمان بیشتری برای نقاشی کردن میخواهید اما به نظر می رسد که هروقت من این پیشنهاد را می دهم تو همیشه دلیلی برای انجام ندادن آن داری. نمی دانم فکر میکنی خودت با این مسئله مشکل داری یااینکه فکر می کنی من ممکن است با آن مشکل داشته باشم؟مسئله اینجا این نیست که حق با شما باشد. مسئله این است که موضوعی را مطرح کرده باشید که نشان دهد توجه میکنید. آینه همسرتان باشید. درمورد چیزهایی که به نظرتان رسیده و متوجه شده اید، نظر بدهید. حرف های همسرتان را به زبانی دیگر بازگو کنید. مسئله مهم این است که مسیر سوالات شما را نیاز همسرتان باید مشخص کند نه میل خودتان.تصحیح کردن های همسرتان را موقرانه قبول کنید. اگر همسرتان تصحیحتان می کند یا مسیر فکرتان را تغییر می دهد بگویید، "از صحبتهای خوبت ممنون." شاید قبول کردن این تصحیح کردن ها  سخت باشد اما اگر می خواهید همسر بهتری باشید، باید یاد بگیرید که چطور آنها را بپذیرید.قوانینی برای هر دو طرفخود را برای یادگیری آماده کنید. مهم نیست که نقشتان در گفتگو چه باشد، هر دو شما باید با میل و رغبت این تمرین را شروع کنید: اشتباه کنید، چیزی جدید یاد بگیرید، فیدبک بدهید و بگیرید، و مسئولیت حرفها و اعمال خودتان را هم بپذیرید. حق داشتن یا حق نداشتن را فراموش کنید. اگر می خواهید این تکنیک عمل کند هر دوی شما باید فقط به اصلاح رابطه تان فکر کنید. یک نفر می گفت: اگر می خواهی همیشه حق با تو باشد، بهتر است تنها زندگی کنی.بهترین را در نظر بگیرید. اکثر افراد اصالتاً خوب هستند. پس وقتی آدم های خوب اعمال بدی انجام می دهند، معمولاً به این معنی است که اتفاق بدی درونشان می افتد. اینکه بهترین را در نظر بگیرید به این معنی نیست که اجازه بدهید طرفتان از شما سوء استفاده کند. معنی آن این است که سعی کنید بفهمید چه مسئله ای می تواند باعث شود که همسرتان که دوستش دارید به این طریق بد رفتار کند. اول باید درک کنید بعداً توقع داشته باشید که درکتان کنند.به احساساتتان خوب توجه کنید. اگر درمورد احساستان مطمئن نیستید، دنبال راهنماهایی در بدنتان باشید. وقتی یک نظر را سوال احساسات قوی  مثبت یا منفی در شما ایجاد می کند باید متوجه شوید. فشار، خنده های عصبی، میل به فرار، قرمز شدن، همه اینها حرفی به شما می زند. یک لبخند، خوشحالی، هیجان، اشک، آه کشیدن، همه اینها با شما حرف می زنند. به محض اینکه احساس قوی در خودتان مشاهده کردید باید به همسرتان بگویید که، "یک کم صبر کن. من یه حسی دارم." این نشاندهنده این است که کمی آرامتر پیش بروید. یعنی چیزی دارد تغییر می کند. به خودتان اجازه کنجکاوی بدهید و این حس های تازه شما را به یک جای جدید می رساند. وقتی شک دارید، بیشتر محبت کنید. هر جا که می بینید گفتگو در حال فروپاشی است، کمی استراحت دهید و از خودتان بپرسید، "پشت این عصبانیت ها، خستگی ها، حالت های دفاعی یا تقصیرها، چه آسیب پذیری پنهان شده است؟" بعد به همسرتان بگویید، "به نظرم داره سخت میشه. الان چیکار می تونم بکنم که از این وضعیت بیرون بیاد؟"گاهی اوقات یک مکالمه به این دلیل برهم می خورد که شخص الف دوست دارد بداند شخص ب به چه فکر می کند یا شخص ب تازمانیکه فرصت بیان افکارش را پیدا نکند نمی تواند به گفتگو ادامه دهد. اگر شخص الف با تصمیم موافق باشد، تغییر آن اشکالی ندارد. تمرین کنید!وقتی در انجام این تمرین با موضوعات خنثی موفق شدید، موضوعات سخت تری را امتحان کنید. هرچه بیشتر تمرین کنید، مهارتتان در آن بیشتر می شود. خیلی زود یاد می گیرید که اشتباهتان را بپذرید و پی به فواید این تکنیک می برید و رابطه تان بسیار بهتر از قبل خواهد شد.نمونه سوالات و نکات برای شخص باینها چیزهایی است که میتوانید از شخص الف سوال کنید. از آنها برای شروع استفاده کنید. این سوالها به شما کمک می کند عمیق تر وارد جریان شوید یا اگر همه چیز در حال فروپاشی بود آن را درست کنید. به غیر از دو سوال اول، بقیه سوالات را میتوانید بدون ترتیب خاصی استفاده کنید. حتی برخی از آنها را میتوانید چندین بار در یک جلسه بپرسید. خودتتان هم می توانید سوالاتی به آن اضافه کنید.- قبل از اینکه شروع کنیم، اجازه بده مطمئن شوم که فهمیده ام. می خواهی درمورد ..... صحبت کنی. درست است؟- چیز مهمی را فراموش نکرده ام؟- برای اینکه راحت تر درمورد این موضوع با من حرف بزنی چه کار می توانم بکنم؟ (مثلاً عجله نکنم، حرفت را قطع نکنم، سعی نکنم تصحیحت کنم و ...)- دوست داری چطور باشم؟ (درکت کنم؟ کمکت کنم؟ موافقت کنم؟...)- دوست داری منم احساس خودت را به این مسئله داشته باشم یا همین که درکت کنم برایت کافی است؟- ---- (ناراحت، عصبانی، آشفته ،...) به نظر می رسی، چه احساسی داری؟ - می دانی چرا این موضوع به ذهنت رسیده است؟ اتفاقی افتاده یا قرار است بیفتد؟- آیا به ---- مربوط است؟- آیا رفتار من باعث شده ناراحت شوی؟- اگر من ------،  کمکی می کند؟- اگر یک کودک چهار ساله بودی، چطور این احساسیت را ابراز می کردی؟- من اینطوری ------ این موقعیت را با استعاره توصیف میکنم. به نظرت درست است؟ یا تو استعاره بهتری برای آن داری؟  (احساس تو مثل قطاری می ماند که خیلی سریع حرکت می کند و تو از بیرون پریدن از آن وحشت داری."- کدام رفتارم را دوست داری تغییر دهم؟- یادم می آید وقتی را که ------  آیا آن موقع هم احساسی مشابه الان داشتی؟- اگر فلان کار را می کردم الان وضعیت فرق می کرد؟- اگر فلان کار را کی گردم الان چه احساسی درمورد رابطه مان داشتی؟- مطمئن نیستم درست فهمیده باشم. می تونی بیشتر درموردش توضیح بدهی؟- چیز دیگری هم مانده است؟ چیزهای دیگری که به این موضوع مرتبط باشند که برای تو سخت بوده باشد؟- آیا ترسی پشت این عصبانیت تو درمورد این موضوع نیست؟ (ترس های متداول: مردن، طرد شدن، از دست دادن کنترل، شکست خوردن، ورشکسته شدن، و ....)- بدترین یا سخت ترین قسمت این مسئله برای تو کجای آن است؟- تا حالا کاری را که قبلاً برایت مفید واقع شده بوده را امتحان کرده ای؟- چه کارهایی را امتحان کرده ای که بی نتیجه مانده است؟- اگر کاری باشد که الان بتوانم برای کمک به تو انجام دهم، آن چه کاری است؟- اگر آن کار را انجام دهم، عمل من در نظر تو چطور جلوه می کند؟ (مثال: اهمیت می دهم، حرفهایت را شنیده ام، دارم سعیم را میکنم..."- این امکان هست که بخشی از این اتفاق به ------ مربوط باشد؟ (این سوال فقط زمانی اثر می کند که همسرتان احساس کند درکش کرده اید. درغیر اینصورت سوالتان در نظرش نوعی قضاوت خواهد بود)- دارم سعی می کنم درک کنم اما احساس می کنم که خیلی خشن جلو می روی. می توانی بدون اینهمه خشونت حرفهایت را بزنی؟ نکته برای شخص ب:اگر همسرتان حرفی زد که نادرست بود یا به شما اتهامی می زد، او را تصحیح نکنید یا از خودتان دفاع نکنید. اگر اینکار را بکنید، همسرتان حالت تدافعی به خود می گیرد و یا بحث را رها می کند. درعوض می توانید بگویید، "درک می کنم که وقتی فلان اتفاق افتاد، این احساس را داشته باشی (ناراحتی، آزرده خاطری، عصبانیت، خستگی، ناامیدی و ....)". اگر در این شرایط از خودتان دفاع نکنید این امکان هست که همسرتان دوست داشته باشد بعداً حرفهای شما را هم بشنود.
(0) نظر
برچسب ها :
6 رفتار که هر رابطه ای را از بین می برد
6 رفتار که هر رابطه ای را از بین می بردپیدا کردن کسی که بتوانید رابطه خوبی را با او ادامه دهید واقعاً یک نعمت است. وقتی با این فرد خاص وارد رابطه شدید، همیشه یادتان باشد که احترام به حریم شخصی و حفظ اعتماد برای بقای یک رابطه سالم از ضروریات است. اگر برخی حد و مرزهای رفتاری که اعتماد طرف مقابلتان را خدشه دار می کند، نادیده بگیرید، آسیبهای جبران ناپذیری به رابطه تان با او وارد می کنید. من بعنوان یک راهنما و مشاور در زمینه دوستیابی هیچوقت قوانین سخت و سریع را برای روابط توصیه نمی کنم. با این وجود در این مقاله برخی از رفتارهایی را برایتان عنوان می کنم که بدون شک هر نوع رابطه ای را از بین خواهد برد. پس برای اینکه به شما کمک کنیم دیوار اعتماد رابطه تان را خراب نکنید، در زیر به 6 رفتار بسیار زیان آور برای رابطه اشاره می کنیم که تا می توانید باید از انجام آن دوری کنید:1) کاوش در اطلاعات خصوصیاگر شک کرده اید که طرف مقابلتان به شما خیانت می کند، آیا این اجازه را به شما می دهد که ایمیل های خصوصی او را چک کنید؟ یا پیام های گوشی همراهش را بخوانید؟ یا پروفایل شخصیش را وارسی کنید؟ پاسخ همه این سوال ها منفی است.هیچوقت به هیچ قیمتی نباید درایمیل ها، اس ام اس ها و شماره های طرف مقابلتان کاوش کنید. بااینکار نه تنها اعتماد او را به خودتان از بین می برید، بلکه اعتماد او را به همه آن کسانیکه ایمیل ها و اس ام اس ها را برایش گذاشته اند خدشه دار می کنید.2) گفتن دروغ مصلحت آمیزدروغ گفتن در یک رابطه تحت هر شرایطی بد است، گرچه همه ما همیشه اینکار را انجام میدهیم. اینکه برای جلوگیری از ناراحت شدن طرف مقابلتان به او دروغ بگویید، شاید به نظرتان تصمیم عاقلانه ای بیاید. اما واقعیت این است که وقتی آن دروغ برملا شود، که همیشه غیرقابل پیشگیری است، با اینکار چاله ای عمیقتر برای خودتان خواهید کند. وقتی گرفتار چنین موقعیتی شوید، بخواهید و نخواهید طرفتان را آزرده خاطر خواهید کرد و همه آنچه سعی داشتید با دروغ گفتنتان از آن جلوگیری کنید، به خاطر این فریبتان، حتی بدتر هم اتفاق می افتد. توصیه من این است که همیشه و در همه شرایط با طرفتان روراست و صادق باشید.3) جاسوسی کردنهیچوقت نباید در وسائل خصوصی طرفتان (مثل کمدش، کیف پولش، دفترچه حساب پس اندازش و ...) کنکاش کنید. علاوه بر این، هیچ طوری نمی توانید این کنجکاوی را برایش توجیه کنید. مهم نیست که به چه چیز شک کرده باشید، برای تایید یا رد آن شک نباید در وسائل شخصی طرفتان جاسوسی کنید. وسائل شخصی او جزء حریم خصوصی او هستند و باید خصوصی و محرمانه بماند مگراینکه خودش به شما اجازه دیدن آنرا بدهد. این رفتار یکی از مخرب ترین رفتارها برای برهم خوردن روابط است که به کلی اعتماد طرف مقابل را به شما خراب می کند و باعث می شود او دیگر هیچوقت نتواند به شما اعتماد و اطمینان کند.4) بازی کردن نقش کارآگاه های خصوصییکی دیگر از راه های بدی که مردم سعی می کنند برای تایید رفتار مشکوک طرفشان از آن استفاده کنند این است که با تلاش برای گرفتن مچ طرف حین انجام آن عمل، نقش کارآگاه های خصوصی را بازی می کنند. این رفتار چه با رفتن در خانه او، در باشگاهش با محل کارش برای مطمئن شدن از بودن اتومبیلش در آنجا باشد یا دنبال کردن او با ماشین، عملی است که تحت هیچ شرایطی نباید مرتکب شوید. حتی اگر کاملاً مطمئن هستید که طرفتان چیزی را از شما پنهان می کند، تعقیب کردن راه پی بردن به آن نیست. اگر او متوجه شود که چندین و چند ساعت او را با ماشین دنبال می کرده اید مطمئناً هیچوقت دیگر به شما اطمینان نخواهد کرد.5)  فرستادن دیگران برای انجام دستوراتتانهیچوقت از یک دوست یا هر کس دیگری نخواهید که برای شما درمورد او اطلاعات جمع آوری کند. این یعنی هیچوقت کسی را نفرستید که دور و بر او بپلکد، حین کار از او عکس بگیرد، به تلفن ها و مکالمات او گوش دهد و از رمز و راز او شما را باخبر کند. همه اینکارها نه تنها اعتماد طرف مقابلتان را به شما از بین می برد بلکه بی اعتمادی شما را هم به او آشکار می کند.6) چک کردن مداومیکی از مهمترین راه هایی که نشان می دهد شما به کلی به طرفتان بی اعتماد هستید، رفتارهای پارانوئیدی و وسواسی است. بااینکه تماس گرفتن با طرفتان به طور مرتب مسئله ای کاملاً نرمال است اما اگر پشت هم به او زنگ بزنید و او را چک کنید که کجاست و چه می کند اصلاً خوشایند نیست. مثلاً اگر طرفتان نتواند چند ساعت تلفنش را جواب بدهد و بعد که به گوشی همراهش دسترسی پیدا کرد ببیند که 50 بار با او تماس گرفته اید، نه تنها در نظرش فردی وسواسی جلوه می کنید که به زمین و زمان شک دارد، بلکه نشان می دهد که هیچ اعتمادی هم به او ندارید. پس اگر خدای ناکرده به طرفتان مشکوک شدید که چیزی را از شما پنهان میکند، به جای اینکه مخفیانه به دنبال پاسخ آن بگردید، رک و راست با او در این رابطه صحبت کنید. حتی اگر دفعه اول که از او خواستید، نخواهد که به شما جواب درستی بدهد، بار  دوم یا سوم این احتمال وجود دارد که شانس حرف زدن در این مورد را با او پیدا کنید. یادتان باشد اگر افکارتان را آزادانه با او درمیان بگذارید خیلی بهتر از آن است که بفهمد یکی از رفتارهای بالا را مرتکب شده اید. مهم نیست که چقدر عشق در رابطه تان وجود داشته باشد، اگر اعتماد نباشد، این عشق ماندگار نخواهد بود. از بین بردن اعتماد هیچوقت رابطه را جلو نمی برد. درواقع، بااینکار فقط موجب برهم خوردن رابطه می شوید. نکته آخر که ذکر نکردم بدترین رفتاری است که هر رابطه ای را به  نیستی می کشاند و آن هم خیانت است. 
(1) نظر
برچسب ها :
قانون های دوستی و ارزش های آن
قانون های دوستی و ارزش های آندوستی چه قانونهایی درد؟ برای ساخت یک دوستی قوی، پربار و بادوام از چه رهنمودهایی باید استفاده کرد؟ در این مقالات به این سوالات و چندین سوال دیگر پاسخ می دهیم.درمورد عشق و روابط خانوادگی مقالات زیادی را در این سایت مطالعه کرده اید، اما درمورد دوستی اطلاعات زیادی ندارید. اما چرا؟ آیا دوستان نقش کمرنگ تری در زندگی ما دارند؟اکثر ما طوری به دوستی نگاه می کنیم که انگار قابل جایگزین، موقتی و کم ارزشتر از خانواده و روابط عشقی ماست. البته تصدیق می کنیم که طول و دوام دوستیها معمولاً کمتر از روابط شما با اعضای خانواده، همسر یا رابطه عشقیتان است اما آیا نقش آن در خوشبخت کردن و حمایت از ما هم ضعیفتر است؟ باید بگوییم که خیر. مخصوصاً درمورد افراد مجرد اصلاً اینطور نیست.هیچ کس دیگر در زندگی شما چالش ها و فواید مجرد بودن را نمی فهمد و درک نمی کند مگر بقیه افرادی که خودشان مجرد هستند. اعضای خانواده و دوستانی که اکثر عمر خود را متاهل بوده اند از جدالها و لذت های مجرد بودن خبر ندارند. به همین دلیل است که دوستی با افراد مجرد جنبه ای حیاتی از موفقیت در تجرد است. به همین دلیل هم هست که قانون های دوستی برای شاد بودن و لذت بردن از دوران مجردی لازم است. بااستفاده از آن قانون ها و رهنمودها می توانید با حفظ استقلال کامل، از دوستی و زندگی خود لذت ببرید.چند دوست صمیمی و نزدیک می توانند عضوی از خانواده شما شوند. همیشه برای مشورت کردن و انگیزه گرفتن بهترین کسانی هستند که می توانید سراغشان بروید. احتمالاً دوست خواهید داشت که تعطیلات و زمان استراحت خود را در کنار آنها بگذرانید و دلیل آن هم این است که علایق و ادراکتان تقریباً مشابه هم است. اگر این را با مهمانی های اعضای خانواده با افراد متاهل و بچه دار مقایسه کنید و شما تنها مجرد جمع باشید، خواهید دید که گذران وقت کنار یک دوست مجرد چه نعمتی است. دوستی ویژگی های خاصی دارد که سایر روابط فاقد آن است. در زیر به یکسری از این ویژگی های دوستی درمقایسه با خانواده و همسر و روابط عشقی  اشاره می کنیم. این ویژگی ها خارج از قوانین دوستی نیستند.- دوستی را می توانید هر زمان که اراده کنید پایان دهید، بدون هیچ مسئولیت بعدی.- عمر دوستی می تواند بسیار بیشتر از روابط شما با خانواده و همسرتان باشد.- دوستی هیچ تاثیری بر اصالت شما ندارد.- دوستی هیچ تاثیری بر انتخابهای شغلی شما ندارد.- دوستی هیچ مسئولیت و اجبار قانونی، اجتماعی و اقتصادی بر شما وارد نمی کند.-  دوستی فقط با علایق و ارزشهای مشترک، احترام متقابل و عشق ایجاد می شود.به جای اینکه به قوانین دوستی با دید کارهایی که یک دوست باید انجام دهد یا انجام ندهد نگاه کنیم، تصمیم گرفته ایم که مسئویت های شما را در دوستی شرح دهیم. اینها قوانین دوستی هستند:- در اوقات خوب و بد، همیشه وفادار باشید.- به خود فرد احترام بگذارید نه به موقعیت، عنوان یا دارایی های او.- همیشه کاری که حرفش را زده اید را انجام دهید.- هیچوقت پشت دوستتان حرف نزنید.- رازهای دوستتان را فقط پیش خودتان نگه دارید. هیچ استثنایی وجود ندارد.- همیشه خوشبین باشید.- صادق باشید، اما انتقادی نباشید.-  همیشه به دوستانتان ارزش بگذارید.- همیشه قدردان دوستانتان باشید. آنها را نادیده نگیرید.- همیشه روی خصوصیاتی از آنها که تحسین می کنید متمرکز شوید نه خصوصیات بدشان.- قبل ازاینکه نقطه نظرات خود را درمیان بگذارید، از دیدگاه آنها مطلع شوید.- هیچوقت توقع نداشته باشید. اول خودتان خدمت کنید و بعد انتظار خدمت داشته باشید.- بدون چشمداشت کمک کنید، اما کمکتان هم نباید ناآگاهانه باشد.- خودتان باشید و جای خودتان را در دوستی تعیین کنید.- به دوستانتان اجازه ندهید شما را وادار به انجام کارهایی کنند که می دانید به آن علاقه ندارید.- به دوستانتان اجازه ندهید شما را وادار به زیرپا گذاشتن قوانین و اصول اخلاقی کنند.- سعی نکنید دوستانتان را تغییر دهید. آنها را همانطور که هستند بخواهید.- از دوستانتان انتقاد نکنید و آنها را متهم نکنید.- با محبت اما محکم به دوستانتان یاد بدهید چطور با شما رفتار کنند.- مداوماً از طریق دیدار، تلفن یا ایمیل با آنها در ارتباط باشید.- بگذارید بدانند که چقدر برای دوستیتان ارزش قائل هستید.- اگر دوستشان دارید، باید شهامت گفتن آن را داشته باشید.اگر ردر روابط دوستی خود این قوانین را رعایت کنید، در طول زندگی از همه دوستی های خود لذت خواهید برد.
(1) نظر
برچسب ها :
اهمیت عشق در روابط
اهمیت عشق در روابطاهمیت عشق در رابطه را نمی توان نادیده گرفت. همه ما در یک زمانهایی بدون توجه به شایعاتی که ممکن است دوروبرمان باشد، به عشق واکنش می دهیم.در عشق های زندگی واقعی، درک دقیق پالس عشقی که طرفتان به آن واکنش مثبت می دهد بسیار دشوار است. اساساً چند شاخص وجود دارد که به شما کمک میکند سمت و سوی مقاصد عشقیتان را تعیین کنید.در همه روابط عشقی، مزایای رمانتیک بودن شما بسیار بیشتر از دلیل رمانتیک بودنتان است. البته هر دو آنها مهم هستند اما این عمل است که بیشترین تاثیر را دارد. اشتباه است که بدون در نظر گرفتن احساسات فرد، درمورد عشق او و دلیل آن فکر کنید.برای خیلی از  افراد محکم و استوار بودن در عشق، یک پروسه طولانی و طاقت فرساست. همیشه به خودتان یادآوری کنید که مهم نیست الان با چه مشکلاتی درگیر هستید، اگر بدانید که با ایده های عاشقانه و رمانتیک کشمکش دارید، نتیجه و پاداشی که آخر کار نصیبتان می شود به مشکلات آن می ارزد.در همه تلاشهای ابتدایی در راه عشق، همیشه احتمال شکست وجود دارد. هیچوقت نباید در تجربه های اولیه خود انتظار موفقیت داشته باشید. همه ما انسانیم و جایزالخطاء. اشتباه کردن حق ماست. عشق مثل هنرهای رزمی نیست که استادان واقعی داشته باشد. در دنیای واقعی، هیچکس نمی تواند ادعای استادی در عشق داشته باشد. همه افراد در بازی عشق نوزاد تازه متولد شده هستند و درست مثل هر چیز دیگری، در این مورد هم کسب مهارت مستلزم زمان و تمرین است.عشق راهی بسیار عالی برای بازگرداندن شور و اشتیاق به هر رابطه ای است. واقعاً غیرممکن است که آن احساس پرشور ملاقات های اول را تا پایان عمر نگه دارید اما می توان با عشق تا هر زمان که بخواهید آن شور و اشتیاق را زنده نگه دارید. حفظ شور و عشق در رابطه، خوشبختی ابدی را تضمین می کند.یادتان باشد که تنها راه داشتن یک رابطه خوب با عشق این است که 100% خود را فدا کنید. اگر باورتان این است که شما و طرفتان باید 50% از خودتان را تقدیم دیگری کنید، هنوز خیلی مانده تا به عشق برسید. عشق در رابطه همه تلاش فرد را می طلبد.تصور کنید که طرفتان یک ربات یا کلیشه نیست. همه افکار منفی سابق را دور بریزید. طرفتان را یک موجود استثنایی ببینید که باعث شده همه شور و عشق شما به طرفش کشیده شود. انتظارات و تصورات قبلی را فراموش کنید. هرگونه کلیشه یا انتظار غیرواقعی را از روند فکریتان بیرون کرده و یا فکر و دلی پاک و خالص با طرفتان روبه رو شوید.   باور داشته باشید که تغییر برای ساختن یک رابطه به وجود می آید اما نه یک شبه. همیشه گفته می شود که تنها چیز ثابت در زندگی تغییر است. تغییر زمان می برد و می تواند برای خیلی ها دشوار باشد اما مطمئن باشید که به دست می آید. باید از روند کند آن لذت ببرید. اگر از تغییر احساس ناراحتی می کنید، سعی کنید در طولانی مدت خودتان را به آن عادت دهید. 
(1) نظر
برچسب ها :
نحوه برقراری ارتباط والدین با نوجوان در سن بلوغ
نحوه برقراری ارتباط والدین با نوجوان در سن بلوغ

کاملاً روشن است که وقتی کودک شما به سنین نوجوانی می رسد، استقلال بیشتری طلب می کند. در این زمان برقراری ارتباط با او دیگر مانند گذشته کار ساده ای نخواهد بود؛ باید توجه داشته باشید که در این برهه از زمان ارتباط برقرار کردن با او از هر زمان دیگری مهم تر است.


شاید تصور کنید که او همچنان باید پایبند خانه باشد، اما او در حال حاضر مشغول انجام فعالیت های جدید در مدرسه است. برای خود سرگرمی های جدیدی درست می کند، و تمایل شدیدی به پیوستن به فعالیت های اجتماعی بزرگ از خود نشان می دهد. در این حالت وظیفه شما حمایت و پشتیبانی از اوست. در این میان محبت ورزیدن از اهمیت ویژه ای برخودار می باشد.


اگر موفق شوید یک چنین ارتباطی را با او برقرار کنید، یک حس اطمینان را در وجود او ایجاد می کنید و فرزند شما این اطمینان را پیدا می کند که می تواند پستی ها و بلندی های زندگی را در کنار شما و با وجود پشتیبانی و حمایت شما طی کند.


انتظارات صحیح


شاید در ابتدای دوره ی بلوغ، نوجوان حس خوبی نسبت به توصیه های شما نداشته باشد و احساس کند که نیازی به نصیحت هایتان ندارد. این احتمال وجود دارد که حتی گاهی اوقات زمانیکه مسئله ی مهمی را به او گوشزد می کنید، خوشش نیامده و ناراحت شود. در صورت بروز یک چنین شرایطی، کودک بیش از پیش به همکلاسی هایش اعتماد می کند و از شما تقاضای فضا و حریم خصوصی بیشتری می کند. به عنوان مثال ممکن است این تمایل را پیدا کند که در اتاقش بیش از هر زمان دیگری بسته باقی بماند.


شاید قبول یک چنین تغییراتی برای شما کار آسانی نباشد و نتوانید همه ی این دگرگونی های رفتاری را سریعاً هضم کنید، اما نگران نباشید انجام همه ی این کار ها صرفاً نشانه ای از افزایش حس استقلال طلبی در فرزند شما است و کاملاً طبیعی است. شما هم باید بندها را کمی آزادتر کنید و به او فضای بیشتری برای رشد بدهید. البته حتماً لازم نیست که به آنها اجازه دهید که به طور کامل از قید و بند محدودیت ها آزاد شوند و یکمرتبه خود را رها شده تصور کنند. شما هنوز هم نقش تاثیر گذاری در تعیین مسیر زندگی آنها دارید. فقط باید این مطلب را همواره در ذهن داشته باشید که نوجوان نابالغ شما بیشتر از روی کارهایی که انجام میدهید الگو برداری می کند تا از روی آموزش های مستقیمی که به او می دهید. بنابراین هر زمان که تصمیم به موعظه ی او می گیرید، سعی کنید کارهایی که مد نظرتان هستند را به عینه در مقابل او انجام دهید و سخنرانی را به زمان دیگری موکول نمایید.


برای او الگو باشید و زمانیکه انتظار دارید او کاری را انجام دهد، ابتدا خودتان آن کار را انجام دهید. در حین گفتگو با او اصل احترام متقابل را رعایت کنید، با او مهربان باشید، آداب غذایی سالم را برایش روشن کنید، و کارهای روزمره خانه را بدون گله و شکایت انجام دهید تا او هم یاد بگیرد که باید یک چنین برخوردی از خود نشان دهد. اگر برای او یک الگوی زنده و سالم باشید، دختر یا پسر نونهال از شما تبعیت کرده و مطابق خواسته هایتان عمل خواهند کرد.


برخورد صحیح


انجام برخی از کارهای کوچک و ساده می توانند ارتباط عمیقی میان شما و فرزندتان ایجاد نمایند. در برنامه های روزانه خود زمان کوتاهی را به انجام برخی کارهای خاص اختصاص دهید. کارهایی را انتخاب کنید که می توانید به کمک نوجوانتان انجام دهید و به آنها نشان دهید که برایشان اهمیت قائل هستید.


در این قسمت به چند نکته ی کاربردی در همین زمینه اشاره می کنیم:


غذای خانوادگی: شاید غذا درست کردن کار آسانی نباشد، به ویژه پس از گذراندن یک روز بلند کاری. ولی صرف یک شام خانوادگی که در آن تک تک اعضای خانواده دور هم جمع شوند، ارزش زیادی دارد. بنابراین مانند تمام کارهای دیگری که در طول روز برای آنها برنامه ریزی می کنید، انجام این کار را نیز در اولویت قرار داده و ترتیب یک غذای خوشمزه را بدهید، حتی اگر امکان غذا درست کردن را هم ندارید و از بیرون غذای آماده تهیه می کنید، حداقل همه دور هم بنشینید و آن را میل کنید. در حین صرف غذا، تلویزیون را خاموش کنید و سعی کنید تلفن ها را جواب ندهید. اگر انجام روزانه ی این کار امکان پذیر نیست، سعی کنید در طول هفته یکی دو مرتبه کل افراد خانواده را در کنار هم جمع کنید. می بایست انجام این کار را جالب و جذاب جلوه دهید و همه ی افراد را در آماده سازی و تمیز کردن شریک کنید. انجام کارهای مشترک می تواند نزدیکی و اتصال بیشتری میان افراد خانواده ایجاد کند و برقراری ارتباط را تسهیل نماید. در این حال همه افراد نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت پیدا می کنند و خود را در یک کار تیمی شریک احساس می کنند.

وقت خواب و شب بخیر: شاید دیگر لازم نباشد که فرزندتان را تا رختخواب بدرقه کنید. البته فراموش نکنید که خواب کافی در این زمان از اهمیت بالایی برخوردار است و به عنوان تضمین کننده ی رشد مناسب و سلامت جسمی نوجوان به شمار می رود. می توانید پیش از خاموش کردن چراغ ها در کنار هم بنشینید، کتاب بخوانید، اتفاقات مهمی که در طول روز برایتان رخ داده است را برای هم تعریف کنید، و در مورد برنامه هایی که برای فردا در ذهن دارید صحبت کنید. اگر احساس کردید که نوجوان نسبت به این مسئله حس خوبی ندارد، می توانید کل کارهای ذکر شده را به یک بوسه قبل از خواب و شب بخیر گفتن محدود کنید. اگر باز هم از این کار خوشش نمی آمد، فقط دستی به پشت او بکشید و بگویید شب بخیر.

صرف وقت روزمره در کنار یکدیگر: نقاط مشترکی را پیدا کنید که به شما اجازه می دهند در کنار هم باشید. می توانید از او بخواهید تا با شما برای بیرون بردن حیوان خانگی به پارک بیاید. در حین شستن ماشین، درست کردن شیرینی، اجاره ی فیلم، تماشای برنامه ی تلویزیونی مورد علاقه از او دعوت کنید که در کنارتان قرار بگیرد. همه ی این کارهای فرصت هایی هستند که به شما اجازه می دهند از وجود یکدیگر لذت ببرید. علاوه بر این زمانیکه نوجوان در یک چنین موقعیت هایی قرار می گیرد، احساس آرامش بیشتری پیدا می کند و این امر سبب می شود که چیزهایی را که در ذهن دارد راحت تر با شما در میان بگذارد و اگر مشکلی برایش پیش آمده با اعتماد بیشتری در مورد آن با شما صحبت می کند. دلیلش هم این است که وقتی شما مشغول انجام کاری هستید، لازم نیست نوجوان با شما ارتباط چشمی برقرار کند و این امر به نوبه خود سبب می شود که راحت تر حرف های دلش را با شما در میان بگذارد.


خلق لحظات خاص و فراموش نشدنی: این رسم را در خانواده بوجود بیاورید که سالانه موقعیت های خاص خانوادگی را جشن بگیرید –البته بجز تعطیلات و تولدها- در این زمان کلیه ی افراد خانواده را در کنار هم جمع کنید و سالگرد آن اتفاق بخصوص را جشن بگیرید. این جشن می تواند به خاطر یک کارنامه درخشان یا بردن تیم فوتبال مدرسه باشد؛ به هر حال مسئله ای است که می تواند پیوند های عاطفی خانوادگی را محکم تر کند.

اظهار علاقه: فکر نکنید که نشان دادن و گفتن این مطلب که به فرزند خود علاقمند هستد هیچ ارزشی برای او ندارد. انجام این کار به فرزندتان این اطمینان را می دهد که دوستش می دارید و از او مراقبت و محافظت می کنید. البته باید راهای درست نشان دادن علاقه را یاد بگیرید. این بدان معناست که ممکن است دختر و یا پسر شما نسبت به ابراز علاقه ی شدید آن هم در جمع و به صورت عمومی حس مثبتی نداشته باشد. شاید دوست نداشته باشد که مانند گذشته او را بغل کنید و یا ببوسید اما شما نباید این مسائل را به خودتان بگیرید، چراکه مواردی نیستند که نشات گرفته از کاستی های فردی شخصیت شما باشند، به هر حال اگر می خواهید به این شکل نسبت به او ابراز علاقه کنید بهتر است این کار را به زمانی موکول کنید که دوستانش آن اطراف نباشند و برای ابراز علاقه در جمع راههای دیگری پیدا کنید. یک لبخند و یا حتی دست تکان دادن می تواند با حفظ همه ی محدودیت های ذهنی نوجوان، عشق و علاقه ی شما را نسبت به او به ثابت کند. توانایی های منحصر بفرد نوجوان را تشخیص دهید و به آنها ارزش دهید. به عنوان مثال زمانیکه یک نقاشی زیبا می کشد بگویید: "کارت عالی است، خیلی هنرمندی" یا "تو در تمرین فوتبال خوش درخشیدی، از دیدنت در بازی تیم لذت می بردم"


باقی ماندن در صحنه: در روند رشد فرزندتان حضور پرشوری از خود نشان دهید. با او همکاری و هماهنگی کنید تا بتوانید مدت زمان بیشتری در کنار هم بمانید و پیوندهای عاطفی محکم تری ایجاد کنید. لازم نیست حتماً مربی ورزش یا معلم ریاضی باشید تا بتوانید با او ارتباط برقرار کنید. شاید خود نوجوان هم ترجیح دهد که آموزش های تخصصی تر را از کسی به غیر از شما یاد بگیرد. هر چند وقت یکبار می توانید او را در انجام فعالیت های جانبی همراهی کنید، اما بقیه ی زمان ها که او تنها به تمرین می رود از او بخواهید در مورد تمریناتش با شما صحبت کند و با توجه کامل به حرف هایش گوش بدهید. باید به او کمک کنید تا در مورد ناراحتی ها و ناامیدی هایش خیلی راحت با شما صحبت کند. در مورد کوچک ترین شکست هایی که در زندگی برایش اتفاق می افتد با او همدردی کنید حتی اگر احساس می کنید مسئله ی مورد نظر هیچ ارزشی ندارد. نگرش و طرز برخورد شما نسبت به شکست ها سبب می شود که او راحت تر آنها را بپذیرد و به این ایدئولوژی برسد که شکست را باید پذیرفت و با آن کنار آمد. این امر جرات تلاش دوباره را در وجود او زنده می کند.

خود را مشتاق نشان دهید: نسبت به ایده ها، احساسات و تجربیاتی که نوجوان در زندگی بدست می آورده علاقه نشان دهید و کنجکاوی کنید. اگر شما به حرفی که او می زند گوش بدهید، بهتر می توانید حمایت و هدایتی را که از شما طلب می کند، در اختیارش قرار دهید. البته کلیه این امور را باید بدون قضاوت های ناآگاهانه و هیچ گونه جبهه گیری خاصی انجام دهید. زمانیکه کودک با یک چنین واکنشی از جانب شما روبرو می شود، دفعه های بعدی که با مشکلی روبرو شد، خیلی راحت تر نزد شما می آید و مشکلاتش را با شما در میان می گذارد.
(0) نظر
برچسب ها :
ماجراي يک عشق

ماجرای یک عشق

به روی گونه تابیدی و رفتی

مرا با عشق سنجیدی و رفتی

تمام هستی ام نیلوفری بود

تو هستی مرا چیدی و رفتی

کنار اتظارت تا سحر گاه

شبی همپای پیچک ها نشستم

تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی

شبی از عشق تو با پونه گفتم

دل او هم برای قصه ام سوخت

غم انگیزست توشیداییم را

به چشم خویش فهمیدی و رفتی

چه باید کرد این هم سرنوشتی ست

ولی دل رابه چشمت هدیه کردم

سر راهت که می رفتی تو آن را به یک پروانه بخشیدی و رفتی

صدایت کردم از ژرفای یک یاس

به لحن آب نمناک باران

نمی دانم شنیدی برنگشتی

و یا این بار نشنیدی و رفتی

نسیم از جاده های دور آمد

نگاهش کردم و چیزی به من نگفت

توو هم در انتظار یک بهانه

از این رفتار رنجیدی و رفتی

عجب دریای غمناکی ست این عشق

ببین با سرنوشت من چها کرد

تو هم این رنجش خاکستری را

میان یاد پیچیدی و رفتی

تمام غصه هایم مقل باران

فضای خاطرم را شستشو داد

و تو به احترام این تلاطم

فقط یک لحظه باریدی و رفت ی

دلم پرسید از پروانه یک شب

چرا عاشق شدی در عجیبی ست

و یادم هست تو یک بار این را

ز یک دیوانه پزسیدی و رفتی

تو را به جان گل سوگند دادم

فقط یک شب نیازم را ببینی

ولی در پاسخ این خواهش من

تو مثل غنچه خندید و رفتی

دلم گلدان شب بو های رویا ست

پر است از اطلسی های نگاهت

تو مثل یک گل سرخ وفادار

کنار خانه روییدی و رفتی

تمام بغض هایم مثل یک رنج

شکست و قصه ام در کوچه پیچید

ولی تو از صدای این شکستن

به جای غصه ترسیدی و رفتی

غروب کوچه های بی قراری

حضور روشنی را از تو می خواست

تو یک آن آمدی این روشنی را

بروی کوچه پاشیدی و رفتی

کنار من نشتی تا سپیده

ولی چشمان تو جای دگر بود

و من می دانم آن شب تا سحرگاه

نگارن را پرستیدی و رفتی

نمی دانم چه می گویند گل ها

خدا می داند و نیلوفر و عشق

به من گفتند گل ها تا همیشه

تو از این شهر کوچیدی و رفتی

جنون در امتداد کوچه عشق

مرا تا آسمان با خودش برد

و تو در آخرین بن بست این راه

مرا دیوانه نامیدی و رفتی

شبی گفتی نداری دوست من را

نمی دانی که من ن شب چه کردم

خوشا بر حال آن چشمی که آن را

به زیبایی پسندیدی و رفتی

هوای آسمان دیده ابریست

پر از تنهایی نمناک هجرت

تو تا بیراهه های بی قراری

دل من را کشانیدی و رفتی

پریشان کردی و شیدا نمودی

تمام جاده های شعر من را

رها کردی شکستی خرد گشتم

تو پایان مرا دیدی و رفتی

(2) نظر
برچسب ها :
7 راه برای آرام شدن پس از هر دعوا و مشاجره
7 راه برای آرام شدن پس از هر دعوا و مشاجرهموقعیتهای ناراحت کننده شما را سریعاً در حالت ضعیفی می برد به طوریکه دیگر قدرت کنترل موقعیت را نداشته باشید. دعواها و مشاجرات ممکن است درنتیجه اختلافات شخصیتی، عدم توافق ها، یا صرفاً ضعف یا فقدان ارتباط صحیح به وجود آید. اگر احساس می کنید که به کرات تسلط بر اعصابتان را از دست می دهید، یادگرفتن اینکه چطور احساساتتان را به درستی کنترل کنید بخشی از فرایند رشد شماست. این مهارتی است که همه ندارند و احتمالاً نه شما و نه طرف مقابلتان در آخرین دعوایی که داشتید از خود نشان نداده اید. اما دفعه بعد که با یک اختلاف نظر متوجه شدید که فشارخونتان در حال بالا رفتن است، از این 7 راه برای آرام کردن و حفظ کنترل اعصاب خود استفاده کنید.1. شانه هایتان را بلرزانید. در اکثر ما قسمت اعظم فشار در پشت گردن، شانه ها و بالاتنه جمع می شود. دفعه بعد که در یک موقعیت ناراحت کننده گرفتار شدید، اگر دقت کنید خواهید دید که شانه هایتان به جلو خم شده و عضلاتتان منقبض می شوند. لرزاندن شانه ها باعث می شود فرم بدنتان را دوباره به حالت نرمال برگردانید، طبیعی نفس بکشید و کمی آرامتر شوید.2. برای قدم زدن بیرون بروید. گاهی اوقات نفس کشیدن در هوای آزاد همه آن چیزی است که برای تغییر حال و هوا به آن نیاز دارید. وقتی عصبانی می شوید، بیرون رفته و نفس عمیق بکشید. حتی یک پیاده روی کوتاه می تواند خیلی کمک حالتان باشد. بالا بردن گردش خون، حتی اگر برای یک لحظه کوتاه هم که باشد، فکرتان را بازتر می کند.3. یکدسته ورق پاره کنید. یکی از ساده ترین فعالیت هایی که می تواند حواس شما را از موضوع منحرف کرده و عصبانیت شما را خالی کند، این است که یک دسته ورق را پاره کنید.4. با مدیتیشن و ریلکسیشن خود را آرام کنید. از بین بردن استرس به طور طبیعی، نیازمند صبر و تحمل است. وقتی روی آرام کردن درونی خود تمرکز کنید، آنوقت می توانید با فکری بازتر به همه چیز نگاه کنید.5. ناراحتی هایتان را روی کاغذ بیاورید. خودکار و کاغذ ابزارهایی بسیار ارزشمند برای بیرون کردن افکار ناراحت کننده از ذهنتان هستند. حتی اگر هیچوقت عادت نداشته اید که برای خالی کردن خودتان از نوشتن استفاده کنید، نوشتن چند جمله خیلی ساده درمورد افکاری که در سرتان می گذرد خیلی به آرام کردنتان کمک میکند.6. چشمانتان را ببندید و نفس عمیق بکشید. اجازه بدهید حتی برای یک لحظه هم که شده، زمان در ذهنتان متوقف شود. با این روش می توانید روی بیرون کردن فشارهای روحی و احساسی از ذهنتان تمرکز کنید و آرام آرام فکرتان را باز کنید.7. شمع وانیلی یا سنبل روشن کنید. رایحه وانیل آرامبخش و تسکین دهنده است درحالیکه عطر سنبل هم تقریباً خواب آور است. بااستفاده از این رایحه های قوی می توانید به بیرون کردن استرس از بدنتان و از بین بردن عصبانیتتان کمک کنید.اگر پس از دعوا و مرافعه احساس می کنید ذهنتان مغشوش شده است و بی قرارید، می توانید بااستفاده از هریک از این راهکارها آرامش را به فکر و جسمتان برگردانید. شاید پیدا کردن تعادل در وسط مشاجره دشوار باشد اما نیاز به تمرین دارید. فقط یادتان باشد که تنفس عمیق می تواند هر انرژی منفی را از بین ببرد. با این راهکارها خیلی زود یاد می گیرید که چطور بر احساسات خود فائق آیید و بدون از دست دادن کنترل، همه مشاجرات را از سر بگذرانید.رام ک
(0) نظر
برچسب ها :
3 قدم برای بالا بردن علاقه مرد مورد علاقه تان
3 قدم برای بالا بردن علاقه مرد مورد علاقه تانزوج ها باهم قهر می کنند، به هم می زنند و حتی طلاق می گیرند. ممکن است از او متنفر شده باشید، او را پس بزنید، یا حتی شماره تلفنش را هم از گوشیتان پاک کرده باشید. اما به محض اینکه چشمانتان را می بندید، خاطره او، خنده هایش، نوازشهایش همه چیز دوباره به سمتتان برمی گردد. چه می شد اگر او هم به این اندازه شما برایش مهم بودید. اما زندگی همین است...سرشار از اگرها و اماها. پس الان چه باید بکنید؟ به سراغ مردهای دیگر بروید و آنها را امتحان کنید؟ اما اگر نمی توانید چنین کاری بکنید، هنوز هم راهی برایتان هست. می توانید کاری کنید که دوباره به سمتتان برگردد و عاشقتان شود.در زیر به 3 راه برای برانگیختن حس حسادت مرد مورد علاقه تان به شما معرفی می کنیم. اما دقت کنید که این روشها را فقط برای مردهایی استفاده کنید که حداقل کمی با شما نرم هستند. البته اگر از احساسات او مطمئن نیستید هم می توانید از این راه هااستفاده کنید. چون چیزی را از دست نمی دهید.گریه نکنیدبرای شروع باید دست از گریه و زاری بردارید. گریه نکنید، التماس نکنید و دنبالش نیفتید. هرچه بیشتر دنبال او بیفتید، او را از خودتان دورتر می کنید. به او زمان و آرامش بدهید و درعین حال با دوستانش صحبت کنید. به او نشان دهید که آنها چقدر در زندگیتان مهم هستند. حرفها، مکالمات و رفتارهای آنها را تحسین کنید. مرد شما باید نبود شما را در زندگیش احساس کند. هیچوقت صحبت را با او شروع نکنید مگر اینکه مطمئن باشید که خودش هم علاقه مند است. اگر خودش برای حرف زدن پا پیش نگذاشت، می توانید کمی به او توجه نشان دهید. اما یادتان باشد، همیشه حد خودتان را بشناسید.خودتان را مشغول کنیدخودتان را مشغول کنید. سعی کنید او را از ذهنتان بیرون کنید. به او نشان دهید که درگیر کارهای زیادی هستید، با دوستانتان اس ام اس بازی کنید، تلفنی حرف بزنید و حتی چت کنید. همیشه یادتان باشد، وقتی دلتان برای او تنگ می شود، فقط باید صبر کنید. دلیلش این است که وقت برای اینکار زیاد دارید. کاری کنید که او از شما بپرسد که چه کاری اینقدر مشغولتان کرده است. شما هم نادیده اش بگیرید و صحبت را عوض کنید و به شک بیندازیدش. باور کنید مردها بیشتر از اینکه عاشق ظاهر خانم ها شوند، عاشق اسرارآمیز بودن آنها می شوند.خودتان را تغییر دهیدخودتان را تغییر دهید و تعجبش را جلب کنید. سعی کنید آدم دیگری شوید. برای خودتان وقت بگذارید. باشگاه بروید، آرایشگاه بروید و یک ورزش جدید را یاد بگیرید. مطمئناً ناراحت می شود وقتی ببیند که با دیگران بیرون می روید و خوش می گذرانید. اینکار حس حسادت او را جلب می کند و باعث می شود حتی بیاید از کلاس دنبالتان تا بتواند کمی چکتان کند.او باید بفهمد که زندگی شما فقط حول او نمی چرخد. با این روش مطمئن باشید که شگفت زده می شود و حسودی می کند. باید نشان دهید که اهمیت زیادی در زندگیتان ندارد و خوشحال و راحت باشید و از مجرد بودن خود لذت ببرید. در دسترسش نباشید. بگذارید دنبالتان بگردد.اما در عین حال باید محتاط باشید. خیلی به او سخت نگیرید. اگر طرفتان عصبانی شد کمی به او فرصت بدهید. همه چیز در عشق و جنگ عادلانه است، آنچه مهم است حضور او در زندگی شماست.درآخر، اجازه بدهید از شما بپرسم...دوست دارید بدانید که چطور می توانید با تیزهوشی و قلب مهربانتان مردی را اسیر خودتان کنید و هیچوقت هم نگران این نباشید که دوباره کسی سر کارتان نگذاشته باشد و شما را فقط برای سکس نخواهد؟دوست دارید مردی در زندگی خود داشته باشید که کاملاً به شما متعهد باشد، با شما واقعاً خوب رفتار کند و به شما راحتی و آرامش دهد..؟آیا در رابطه ای بودید که تمام شده یا در حال فروپاشی است؟نکاتی که در این مقاله ذکر شد مطمئناً به کارتان خواهد آمد. 
(1) نظر
برچسب ها :
آزار جنسي در محيط كار زنان شاغل غربي‏

 

 

آزار جنسی در محیط کار زنان شاغل غربی‏

 

عبدالرسول هاجری

 

بررسی پدیده آزارهای جنسی را با نقل قولی از «مارلین فرنچ» آغاز می‏کنم. او می‏گوید: «همه مردان در هر طبقه کاری که باشند، حتی اگر عده‏ای از آنها شرکت فعّال نداشته باشند و فقط بیننده باشند، در رساندن آزار جنسی به زنان همکار، باهم همدست هستند. طبق شهادت زنانی که در شرکت‏های آتش‏نشانی آمریکا کار می‏کنند، آنها به قدری مورد اذیت و آزار جنسی هستند که خطری برای زندگی آنها به شمار می‏روند.» [1] مارلین، فرنچ، جنگ علیه زنان، ترجمه توران دخت تمدن (مالکی) ص 212 ـ 215

 

حضور و مشارکتِ برابرِ زنان در محیطهای کارِ بیرون از خانه و قرار گرفتن در کنار همکاران مرد، از جمله مقوله‏هایی بوده و هست که همواره از سوی دیدگاه‏های فمینیستی ترویج شده است. جوامع صنعتی غرب نیز در حرکتی هماهنگ، با نادیده انگارىِ تفاوت‏های زیستی و غریزی زنان و مردان، فرصت‏های مساوی و متعددی برای اشتغال زنان ـ حتی در کارهایی مانند معماری، مهندسی، معدن، بنّایی، ارتش و.. که تا پیش از این به مردان اختصاص داشت ـ فراهم آوردند. اما تفاوت‏های واقعی نادیده گرفته شده، معادله را به نفع مردان و به ضرر زنان تغییر داد. قدرت برتر جسمانی و تمایلات شدید غریزىِ مردانه از یک سو، و زیبایی و ضعف جسمانی زنان در مقایسه با مردان از سوی دیگر، موجب شد اذیت و آزار زنان از سوی مردان در محیط کار به وقع بپیوندد. عمده گونه‏های این آزار جنسی به شرح ذیل بود:

 

1. تحقیر زنان و توهین به آنها از طریق واگذاری کارهای حاشیه‏ای و پست به آنان؛

 

2. تحقیر زنان از طریق پرداخت حقوق و مزایای کمتر به آنها در مقایسه با مردان؛

 

3. آزارها و خشونت‏های جنسی مردانِ همکار؛

 

4. ضرب و شتم و قتل زنان به دستِ مردانِ همکار.

 

فرنچ، در بحث «جنگ با زنان در محل کار» به بررسی پیامدهای زیانبار دیدگاه‏های برابرنگری در محل کار می‏پردازد و اطلاعات و آمار ارزشمندی در این باره ارائه می‏دهد. به گفته او، در آمریکا با آن‏که 55 درصد از زنان در مقابل دریافت دستمزد کار می‏کنند، ولی همه آنها با تبعیض روبه‏رو هستند. بنیادها و مؤسسات بازرگانی ادعا دارند که هیچ مانعی در راه پیشرفت زنان قرار نداده‏اند، با وجود این، شمار اندکی از زنان ترفیع می‏گیرند و کسانی که در مشاغل تخصصی و مدیریتی هستند به مراتب کمتر از همتای مردِ خود، حقوق دریافت می‏کنند. این پدیده در همه‏جا، در مؤسسات بازرگانی، بنیادهای علمی ـ حقوقی و پزشکی به چشم می‏خورد.

 

جنگ با زنان در محیط کار ممکن است هدفی منحصر به فرد داشته باشد و آن، نگاه داشتن آنها در مشاغل پایین اقتصادی است که به صورت‏های گوناگون جلوه می‏کند. [2] همان، ص 211

 

به گفته فرنچ، کمیسیونی در کالیفرنیا اخیراً سعی کرد بداند چرا زن‏ها به تعداد بسیار کم در مشاغل ساختمانی کار می‏کنند. در مصاحبه‏ای که با زنان کارگر در مشاغل ساختمانی به عمل آمد، معلوم شد که محیط شغلی آنها، همیشه محیط جنگ و نزاع است. مردها در مقابل زن‏ها ادرار می‏کردند، عکس‏های زننده‏ای در توالت آنان نصب می‏نمودند، به زنی که مشغول کار با سیم‏های برق بود، آب می‏پاشیدند و زنی را که مشغول بالا بردن آجر و بار سنگین از پله‏ها بود، لمس کرده، نوازش می‏کردند.

 

یک زن جوشکار علیه کارخانه کشتی سازی که در آن کار می‏کرد، به دلیل آزار و اذیت جنسی، اقامه دعوا کرد. شش زن و 846 مرد در این کارخانه به عنوان متخصص ماهر کار می‏کردند. کلیه سرپرست‏ها، سرکارگرها، هماهنگ کننده‏ها، راهنماها یا متصدی‏ها مرد بودند. زن‏ها مجبور بودند به تقویم‏هایی که روی دیوارها نصب شده و عکس‏ها و مطالب مستهجن بر آن کشیده و نوشته شده بود، نگاه کنند. مردها با حرف‏های رکیک، زن‏ها را مسخره و اذیت می‏کردند یا نیشگون می‏گرفتند. قاضی «هوول ملتون» در بخش جکسون ویل فلوریدا، با این استدلال که کارخانه «محیطی مردانه» به وجود آورده و احساسات زنان را با نصب عکس‏های زشت جریحه دار کرده است، اعلام نمود که نصب این گونه عکس‏ها آزار جنسی محسوب می‏شود. [3] همان

 

آزارهای جنسی در محیط کار، به اذیت و آزارهای جزیی محدود نیست و در برخی موارد، به ضرب و شتم و قتل نیز منجر می‏شود. محیط کار در آمریکا برای زنان به‏گونه‏ای است که علت اصلی مرگ زنان کارگر، قتل است که همتاهای آنها مرتکب می‏شوند.

 

کاترین بل، متخصص بیماری‏های مسری در مؤسسه ملی ایمنی شغلی و تندرستی [امریکا] معتقد است:اگر زنی در محیط کار و بر اثر جراحات وارد شده فوت کرد، مطمئن باشید که وی را به قتل رسانده‏اند. شمار زنان سیاه‏پوستی که در محیط کار کشته می‏شوند، دو برابر زنان سفید پوست است. شمار زنان سیاه پوست که هر سال به قتل می‏رسند، چهار برابر زنان سفید پوست است؛ اما احتمال به قتل رسیدن زنان سفید پوست، در ارتش بیشتر است (Newyork Times, 0991).

 

«رنکن کپل» در گزارش سازمان بین المللی کار (8991) می‏نویسد: قتل و آدم کشی، جدی‏ترین جنبه خشونت در کارگاه به شمار می‏آید. در ایالات متحده، آمار رسمی حاکی از آن است که آدم کشی، دومین علت مرگِ ناشی از کار، به طور کلی، و اولین عامل در خصوص زنان به شمار می‏آید. همه هفته به طور متوسط، بیست نفر کارگر به قتل می‏رسند.

 

برپایه گزارش‏های شخصی، تخمین زده شده است که در انگلستان از هر ده زن، هفت نفر در دوره زندگی شغل خود به مدتی طولانی دچار آزار جنسی می‏گردند. آزار جنسی ممکن است رویدادی منفرد یا الگوی رفتاری پیوسته و ثابت باشد. در حالت اخیر، زنان غالباً در حفظ آهنگ معمول کار خویش با دشواری روبه‏رو می‏شوند. ممکن است مرخصی استعلاجی بگیرند یا به کلی از کارشان دست بکشند (Mackixnon, 7991).

 

گیدنز، آزار جنسی زنان را در محیط کار در غرب، پدیده‏ای «بسیار معمول» دانسته است. به گفته او، آزار جنسی بخش بزرگی از زنان شاغلِ حقوق بگیر را مستقیماً تحت تأثیر قرار می‏دهد. از جهتی همه زنان قربانیان تجاوز جنسی هستند، زیرا ناچارند احتیاطهای خاصی برای حفاظت خود به عمل آورند و با ترسِ تجاوز جنسی زندگی کنند. [4] آنتونی، گیدنز، جامعه‏شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، ص 201

 

گیدنز، همچنین به انواع آزار جنسی زنان در محیط کار اشاره می‏کند و می‏افزاید:«آزار جنسی در محل کار می‏تواند به عنوان استفاده از اقتدار شغلی یا قدرت به منظور تحمیل خواسته‏های جنسی تعریف شود. این کار ممکن است شکل‏های خشنی به خود بگیرد؛ مانند هنگامی که به یک کارمند زن گفته می‏شود: یا به یک برخورد جنسی رضایت دهد یا اخراج شود. بیشتر انواع آزار جنسی تا حدودی زیرکانه‏تر است؛ برای مثال، این نوع شامل فهماندن این مطلب است که پذیرفتن خواهش‏های جنسی، پاداش‏های دیگری به همراه خواهد آورد یا چنانچه این‏گونه خواهش‏ها برآورده نشود، نوعی مجازات مانند جلوگیری از ترفیع به دنبال خواهد داشت.» [5] همان

 

«هانس اینگوار جانس» در مقاله‏ای با عنوان «زنان سوئدی و فرصت‏های مساوی» پس از اینکه کشور سوئد را «قهرمان جهانی برابری بین زن و مرد» معرفی می‏کند و از اشغال 142 کرسی (41 درصد) از 349 کرسی پارلمانی توسط زنان سخن می‏گوید، به گونه‏های اذیت و آزار جنسی اشاره می‏کند و می‏نویسد: «گونه‏های مختلف نابرابری و آزار جنسی علیه زنان در سوئد موجب شد قانون سوئدی برابرىِ بین زنان و مردان، سند فرصت‏های برابر از کارفرمایان بخواهد مستخدمینشان را از هرگونه آزار جنسی محافظت کنند.» [6] روزنامه سلام، 13/8/79

 

در سال 1989 هنگامی که مجله «نیویورک تایمز» موضوع «مهم‏ترین مسئله‏ای که زنان امروز با آن مواجه‏اند» را در آمریکا به همه پرسی گذاشت، تبعیضات شغلی، بیشترین درصد پاسخ‏ها را به خود اختصاص داد. در پایان دهه هشتاد، 80 تا 95 درصد زنان شاغل می‏گفتند: از تبعیض شغلی و نابرابری دستمزد، ناراضی‏اند. در این دهه، هفتاد درصد زنان از آزار و اذیت مردان شکایت داشتند.» [7] سوزان، فالودی، جامعه زنان آمریکا چه مشکلی دارند، ترجمه زهره زاهدی؛ به نقل از: نشریه زنان، ش 13

 

پیش‏تر نیز «سیمون دوبوار» در کتاب جنس دوم، آزارهای جنسی علیه زنان در غرب را بررسی و اعلام کرده بود که زن‏ها به‏خصوص در کارهای نخ‏ریسی و پارچه‏بافی، مورد سوء استفاده قرار می‏گیرند. اربابان غالباً آنها را بر مردها ترجیح می‏دهند. آنها کار بهتری در قبال مزد کمتری انجام می‏دهند. این فرمول وقیحانه، روشن کننده ماجرای غم‏انگیز کار زن غرب است.

 

«تروکن» [8] Norbert Truqan می‏گوید: در کارگاه‏های ناسالم که نور آفتاب در آنها راه ندارد، نیمی از این دختران پیش از پایان کارآموزی، مسلول می‏شوند. [9] دوبوار، سیمون، جنس دوم، ترجمه قاسم صفور، ص 179، با تلخیص و تصرف

 

به گفته دوبوار، سرکارگران از زن‏های کارگر جوان سوء استفاده می‏کنند. نویسنده ناشناس «حقیقت در باره لیون» می‏نویسد: آنها برای رسیدن به منظور خود، از تهوع آورترین راه‏ها (نیاز و گرسنگی) سوء استفاده می‏کنند. [10] همان

 

«کارل مارکس» در یکی از یاداشت‏های «سرمایه» با اشاره به وضع اسفبار زنان در محیط کار می‏نویسد: «به این ترتیب است که خصلت‏های خاص زنان به زیان خود آنها تمام می‏شود و عوامل اخلاقی و ظریف طبیعت وی، وسایلی برای به بردگی گرفتن و رنج دادن وی می‏شود.» [11] همان

 

«ژ . درویل» [12] G . Derville به همین علت در تلخیص کتاب «سرمایه»، زنان شاغل در جوامع غربی را «حیوان لوکس یا جوان بارکشِ» جوامع مدرن معرفی می‏کند. وضعیت تبعیض‏آمیز و فراوانىِ برخوردهای خشن جنسی با زنان در محیطهای کار، به گونه‏ای در جوامع صنعتی غرب رو به تزاید بوده است که بانوانِ کنوانسیون رفع تبعیض را بر آن داشته که در جای جای سند بین المللی پکن (1995) ـ به ویژه بخش زن و اقتصاد از مواد 150 تا 181 سند ـ ضمن هشدار به جهانیان در مورد گسترش بی‏رویه نابرابری‏ها و آزارهای جنسی علیه زنان شاغل، تدابیری برای جلوگیری از این روند فزاینده اتخاذ و توصیه نمایند.

 

این سند می‏افزاید:

 

بسیاری از زنان که به کارِ مزد آور اشتغال می‏ورزند، با موانعی مواجه هستند که آنان را از تحقق توان بالقوه‏شان باز می‏دارد. تحمل آزار رسانی جنسی، توهین به حیثیت یک کارگر است و زنان را از ارائه خدمتی متناسب با توانایی‏شان باز می‏دارد. دولت‏ها یا بخش خصوصی و سازمان‏های غیردولتی، سندیکاها و سازمان ملل متحد باید به نحو مقتضی قوانینی را در برابر آزار جنسی و دیگر صور آزاررسانی در جمیع اماکن کار، وضع و اعمال کنند. [13] ر.ک: مواد 157، 160 و 180 اعلامیه پکن

 

بی دلیل نیست که رسانه‏های گروهی و افکار عمومی در غرب به «بازگشت زنان به خانه» ابراز تمایل می‏کنند. روزنامه انگلیسی زبان «ملت و جهان» در مقاله‏ای با همین عنوان: «بازگشت زنان به خانه» می‏نویسد: در ایالات متحده آمریکا، بسیاری از زنان، مشاغل خود را رها کرده و به مادران تمام وقت تبدیل شده‏اند. دیوید بالنکن هوان رئیس مؤسسه ارزش‏های امریکا این رویکرد جدید را «مکتب جدید طرفداری از خانواده» نامیده است.

 

این مقاله را با شعری از شاعر بزرگ «هنری ود روژت لانگ فلو» به پایان می‏رسانم: در خانه بمان قلب من و استراحت کن، قلب‏های حافظ خانواده، خوشبخت‏ترینند.

(0) نظر
برچسب ها :
آزادي ازدواج هم‏جنس‏بازان؛ كنش‏ها و واكنش‏ها

 

 

آزادی ازدواج هم‏جنس‏بازان؛ کنش‏ها و واکنش‏ها

 

در شرایطی که جناح‌های سیاسی آمریکا،‌ در پی تصویب ازدواج همجنس‌بازان منتظر یک عکس العمل عمومی در سطح ملّی بودند و جمهوری‌خواهان نیز امیدوار بودند که قانونی بودن این ازدواج، رأی‏دهندگان را در انتخابات آینده به سمت جناح طرفدارش بکشاند، امّا در ظاهر این امر محقّق نشد.

 

«گَری باور»، یکی از رهبران حزب جمهوری‌خواه که در انتخابات سال 2000م، به شکلی با شکست مواجه شد‌، اظهار داشت: «‌پیش‌بینی می‌شود رخدادهای اخیر در مبارزه برای اصلاحات فدرال مؤثر واقع شود. این امر موجب فعالیت بیشتر در سطح ایالت‌های آمریکا خواهد شد و تا نوامبر سال جاری حداقل 14 ایالت، ازدواج مذکور را قانونمند می کنند که با این وضع، همه‌ ایالات آمریکا به ازدواج همجنس بازان چهره‌ قانونی خواهند بخشید.

 

قوانین ایالت ماساچوست در حال حاضر فقط به ساکنان این ایالت،‌ چنین اجازه‌ای را می‌دهد، اما برخی از سیاستمداران حزب جمهوری‌خواه بر این باورند که احتمالاً اعتقادات مذهبی در مورد ازدواج‌های سنتی برای گرفتن آرای آن دسته از محافظه‌کاران که شاید در انتخابات آینده شرکت نکنند، مفید باشد. دیگر محافظه کاران در مورد سرمایه گذاری سیاسی تشکیلات بوش بر ازدواج، نسبت به ازدواج همجنس بازان اعتقاد دارند که این مسأله یک قمار و ریسک محسوب می‌شود.

 

توکر کارسون، یک جمهوری خواه وابسته به «سی.ان.ان» معتقد است: به نظر من دلایل منطقی‌ای وجود دارد که دولت بوش به دنبال تحوّل سیاسی باشد».

 

باور و همچنین تعدادی از محافظه کاران بر این عقیده‌اند که بیشتر مردم آمریکا با این گونه ازدواج مخالفند اما چنین به نظر نمی‌رسد. طبق یکی از آخرین نظرسنجی‌های عمومی در ماه مِی سال جاری،‌ پشتیبانی عمومی از اصلاحات در حال کاهش بوده، در حالی که حمایت از ازدواج همجنس بازان رو به افزایش می‌باشد.

 

بر اساس این نظرخواهی سراسری در آمریکا،‌ 55 درصد از مردم این کشور مخالف ازدواج همجنس بازان بوده که نسبت به 65 درصد در ماه دسامبر با کاهش مواجه بوده و 42 درصد از مردم با این نوع ازدواج موافقند که نسبت به 31 درصد در ماه دسامبر افزایش پیدا کرده است. بر اساس این آمار، باوِر اعتقاد دارد: «این مسأله باید از اهم خط مشی‌های جمهوری خواهان باشد، چون با نزدیک‌ترشدن به زمان برگزاری انتخابات، این امر رنگ سیاسی بیشتری به خود می‌گیرد تا یک موضوع سلیقه‌ای.

 

باوِر مایل است تفاوت‌های موجود بین جرج دبلیو بوش و جان کِری را یادآور شود.

 

سناتور جان‌کری،‌نماینده حزب دموکرات همچنان ازدواج همجنس بازان را خلاف اصلاحیه قانون اساسی می‌داند،‌ولی بوش به شدّت حامی این جریان بوده است. هم اکنون قانون جدیدی برای روشن شدن مغایرت ازدواج همجنس بازان با اصلاحیه قانون اساسی در کنگره‌ آمریکا در دست بررسی می باشد.

 

کارلسون معتقد است: «شاید بوش جان کری را قایل به یک شیوه‌ دیگری از زندگی کردن می داند، به اعتقاد من او ارزش‌ها را زیر پا نگذاشته، زیرا نحوه‌ نگرش وی با برداشتی که ما از خانواده داریم متفاوت است و این می تواند یک مبارزه از سوی بوش با جان کری باشد.

 

10 هزار عضو از مؤسسه جمهوری خواه «لاگ کابین» که متعلق به یکی از گروه‌های همجنس باز مردمی می باشند، به حمایت بوش امیدوارند. مدیر این مؤسسه‌ می‌گوید: سال پیش هنگامی که این اصلاحیه قانون اساسی به عنوان یک جریان ملّی بروز کرد، بودجه و اعضای مؤسسه به میزان دو برابر افزایش یافته است.

 

وی می‌افزاید : «به همان اندازه که حزب محافظه کار و حزب جمهوری خواه تلاش می کنند از خانواده‌های همجنس باز به عنوان حربه‌ای نفوذی در مبارزات استفاده کنند،‌ به نظر من این امر باعث کنار کشیدن آمریکایی‌های میانه‌رو می‌شود».

 

در انتخابات سال 2000 م، حدود یک میلیون نفر از چهار میلیون رأی‌دهنده که همگی همجنس باز مرد بودند به بوش رأی دادند. آنان مایل به تحصیل درآمد و فعالیت سیاسی بیشتر بوده تا حضور خود را در صحنه‌ فعالیت‌های سیاسی بیشتر نمایان سازند.

 

مدیر مؤسسه‌ مذکور معتقد است که مسائلی از این قبیل موجبات یک نزاع فرهنگی در میان حزب جمهوری خواه را فراهم می آورد. بعضی با این امر موافقند و بعضی دیگر مخالف و راهی که این حزب انتخاب می کند،‌ نشانگر آن است که آیا آنها همراه با تاریخ حرکت می‌کنند یا خیر و این راه بر روی رأی دهندگان تأثیر گذار خواهد بود.

 

باور می‌گوید:‌ از دست دادن حمایتهای جمهوری خواهان همجنس باز به هر شکل ممکن،‌ باعث از بین رفتن میزان حمایت از آنان در تعدادی از ایالتها می‌شود که چشم به حمایت دوخته‌اند.

 

در حالی که کارلسون در مورد توانایی محافظه کاران هم رأی برای استفاده از این جریانات در ایجاد نفوذ بین کری و بوش مردّد است.

 

وی می گوید کری خود را یک دموکرات قدرتمند،‌ رطاقت و اَبر مرد می‌داند،‌ کسی که تصمیم دارد مردم را از مثلث «Mekong» (نام رودخانه‌ای است که از جنوب غربی چین سرچشمه گرفته و به جنوبی ترین اقیانوس آسیا سرازیر می‌شود) نجات دهد.

 

در پایان یادآور می‌شود که باید دید کدام یک از این دو جناح یعنی حزب جمهوری خواه (بوش) و حزب دموکرات (کری)‌ آرای بیشتری جذب خواهند کرد و اصلاً آیا مسأله آزادی ازدواج همجنس بازان تا چه حد در انتخابات آمریکا تأثیر‌گذار خواهد بود

(0) نظر
برچسب ها :
X