من نیز گاهی به آسمان نگاه میکنم
دزدانه در چشم ستارگان
نه به تمامی آنها
تنها به آنها که شبیه ترند به چشمان تو
گل عشق تو هستم شبنمم باش دلم دنیای زخمه مرهمم باش ز درد بی کسی قلبم شکسته تو شهر بی کسی ها همدمم باش
وقتی کسی به دل نشست نشستنش مقدسهحتی اگه نخواهدت نفس کشیدنش بسه...
مثل مهتاب که از خاطر شب میگذردهر شب آهسته از آفاق دلم میگذری
گیسوانت در باد
سرچشمه تمام رودهای زمیننند
و سبزی چشمهات
سیمای جنگلی ست
که بازوان زمستان را
شرمنده می کند
آسمان وقف نگاهت گل من، مانده ام چشم به راهت گل من، هر کجا هستی و باشی گویم، که خدا پشت و پناهت گل من
گریه هایم بی صداستعشق من بی انتهاستردپای اشکهایم را بگیرتا بدانی جایگاه عشق کجاست
بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ،چون من که آفریده ام از عشقجهانی برای تو !
شاید تکراری باشدولیگاهی ، بعضی چیزهاارزش هزاران بار تکرار را دارندتکرار می کنم ، تکرار می کنم : دوستت دارم...
چشمان تو
حروف را بی استفاده می کند
کافی ست نگاه کنی
و فارسی ساکت شود
من آدم
تو حوا
بیا
جهانی دیگر آغاز کنیم!
لبخند بزن
بگو سیـــــــــــــــــب...!
شراب تقلبی چشمانت
امشب دیگر نتوانست خمارم کند!!!
فکر کنم معده ام هم پی برده
به دروغ های تو!
اگه 1 کتیبه با 1000 تا خورشید داشته باشم ، همه خوشیدها رو میگردمتا یه جایی به تو برسم . . . !
قشنگ ترین شعرم را برای شب شعر چشمان تو گفتم ،پس تو نیز قشنگ ترین لبخندت را برای لحظه دیدار نگه دار . . .