شعر
               زمـــــزمــهمن همان شبان ِ عاشقم سینه چاک و ساکت و غریب بی تکلّف و رها در خراب ِ دشتهای دورساده و صبوریک سبد ستاره چیده ام برای تویک سبد ستارهکوزه ای پُر آبدسته ای گل از نگاه ِ آفتابیک رَدا برای شانه های مهربان تو!در شبان ِ سرد چارُقی برای گامهای پُر توان ِ تودر هجوم درد...من همان بلال ِ الکنم ،  در تلفظ ِ تو ناتوان

وای از این عتاب! آه....

 

 
(0) نظر
برچسب ها :
شعر
بغض تازهدر من ترانه های قشنگی نشسته اندانگار از نشستن  ِ بیهوده  خسته اندانگا ر سالهای  زیادی ست  بی جهت امید  خود  به این دل ِ دیوانه  بسته اندازشور و مستی  ِ پدران ِ  گذ شته مان حالا به من رسیده و در من نشسته اند ...من باز گیج می شوم از موج واژه هااین بغضهای تازه که در من شکسته اند من گیج گیج گیج ،  تورا  شعر می پرم

اما تمام پنــــجره ها ی تــو بستـــه اند

 

 
(0) نظر
برچسب ها :
شعر
پـشت پـنـجـرههــی پـشـت ِ پـنـجــره می آیـمشـایـد ، نـشــانـی از تـــو بـجــویــَمهــی پـشت ِ پنجـــره می آیمشاید ، شـمـیـم ِ پـیـرهـنـت راکالسـکـه ی نـســیــم ، فـرو آرَد ...هــی چـشـم ِ خـود ، بـه جــادّه می دوزم زان دور دست ِ سـاکـــت و وَهــم آلـــودگــــرد و غـبــار ِ پــای ِ ســـواری نیـسـت ؟آیـــا ، کبــوتــر ِ صـحـرایــیزانـســوی ِ ابــری ِ بــارانــیمـکـتــوب ِ یــار ؛ نـیـاورده ســت ؟.....هــی پشـت ِ پـنجــره می آیم 

هـی پـشـت ِ پنجــره می آیـــم ...

 

 

(1) نظر
برچسب ها :
شعر
دو شعر برگزیده           آن دم که با تو  امای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با تو‌ام، همه عالم ازان من
آن دم که با توام، پُِرم از شعر و از شراب
می‌ریزد آبشار غزل از زبان من
آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها
سیمرغ کی‌ رسد به بلندآسمان من
بنگر طلوع خنده‌ی خورشید بر لبم
زان روشنی که کاشتی ای باغبان من!

با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟
خود خوانده‌ای به گوش من این، مهربان من

 

 
(0) نظر
برچسب ها :
شعر
به نام عشق  من را به غیر عشق به نامی صدا نکنغم را دوباره وارد این ماجرا نکنبیهوده پشت پا به غزلهای من نزنبا خاطرات خوب من اینگونه تا نکنموهات را ببند دلم را تکان ندهدر من دوباره فتنه و بلوا به پا نکنمن در کنار توست اگر چشم وا کنی خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکنبگذار شهر سرخوش زیبائیت شودتنها به وصف آینه ها اکتفا نکنامشب برای ماندنمان استخاره کن

اما به آیه های بدش اعتنا نکن....

 
(0) نظر
برچسب ها :
شعر
غم پنهان تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاریهمیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداریتو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومیغریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاریشبیه جنگل انبوهی که گر گرفته از اندوهِ -هجوم لشکر چنگیزی... گواهت این غم تاتاریبیا و گریه نکن در خود که شانه های زمین خیسندمرا تحمل باران نیست؛ تو را شهامت خودداریهمین که چشم خدا باز است به روی هرچه که پیش آیدببین چه مرهم  شیرینیست  برای سختی و دشواری!!کمی پرنده اگر باشی در آسمان دلم هستیرفیق ماهی و مهتابی؛عزیز سرو وسپیداری...چقدر منتظرت بودم !ببینمت کمی آسوده...

دوباره آمده ای اما؛ همان همیشه عزاداری!

 
(0) نظر
برچسب ها :
شعر
باغ نگاه گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیموقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیمداغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم توهر چند از دو چـشم خودت می چکانیممـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو امتا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیمیک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کندانـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیموقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه هاتصــویر شد نهـــایت رنـــگــین کـمانیمتو، آن گلی که می شــکفی در خیال منپُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیمدر کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلمسرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیمزیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئیای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیمحـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن

ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم

 
(0) نظر
برچسب ها :
اس ام اس
هرکی ارمنی بلده بخونه( هیراکرس متشون یسراف نزن روز یرایم راشف تدوخ هب یراد یلیخ منکیم ساسحا)

هرکی هم ارمنی بلد نیست از آخر بخونه

 
(0) نظر
برچسب ها :
اس ام اس
تو بگو وقتی خواب بودم چه کسی مداد رنگیشُ برداشت و فاصله ها رو پٌررنگ کرد ؟؟

***

 

(0) نظر
برچسب ها :
اس ام اس
فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست، دوست داشتن امری لحظه ایی است،اما داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن است

برای کسی که دلتو شکسته …

 
(0) نظر
برچسب ها :
اس ام اس
برو باشد ولی من هم خدا و عالمی دارم ، برو باشد ولی شبها اگر دیدی بد آهنگ استبدان من گریه می کردم که از دنیا دلم تنگ است ،من از دنیا گله مندم که از مهر تو کم دارم ،ببین یک خواهشی دارممرا در خود کمی حل کن ،

نگو رفتم خداحافظ کمی دیگر معطل کن.

 
(0) نظر
برچسب ها :
X