گفتم : که چیست محرم ؟ باناله گفت : ماه عزای اشرف اولادآدم است
با آب طلا نام حسین قاب کنید
با نام حسین یادی از آب کنید
خواهید مه سربلند و جاوید شوید
تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد
تابلوهای نگارگری: در حال حاضر نگارگری اسلامی یکی از اصیلترین گونههای هنر ایرانی است که جان مایه قرآنی دارد. به گونهای که قصص قرآنی تاثیری شگرف بر این هنر گذاشته است. در این بخش آثاری از آقامیری به نمایش درآمد و در معرض دید قرار گرفت.
سفال و کاشی: سفال به عنوان یکی از ظریفترین فرآوردههای صنعتگری ایران شناخته میشود که گروهی از هنرمندان با کتیبه نگارگری و خوشنویسی آیات قرآنی با خطوط ثلث، کوفی تزئینی و نسخ بر روی این آثار، اقدام کردهاند که نمونههایی از هنر آنان در معرض دید علاقمندان قرار گرفت.
نازک کاری و معرق روی چوب: هنرمندان این رشته با ابتکار در منبت کاری آیات قرآن، و اجرای نقوش زیبا مرتبه و اعتبار صنعت چوب را در هنرهای ظریفه ایرانی بالا بردهاند. نمونههایی از این دست آثار که توسط استاد صوتی به انجام رسیده بود در نمایشگاه لبنان به نمایش درآمد.
هنرهای صناعی: کوفی نویسی و نقاشی خط بر روی چوب، فلز، چرم، قلمدان و... از جمله آثاری است که برپایه ارادت هنرمندان در جهت و کتابت آیات قرآنی شکل گرفته است. در این بخش، مجموعه آثار دکتر محمد مهدی هراتی، به نمایش گذاشته شد. لازم به ذکر است که حضور این استاد هنرمند در نمایشگاه، به عنوان خادم قرآن کریم فرصتی مغتنم برای ارایه توضیحات پیرامون بخش هنری نمایشگاه فراهم آورده بود. به طوری که یکی از بازدیدکنندگان نمایشگاه، در مورد حضور وی در نمایشگاه گفت: حضور کارشناسان و هنرمندان خبره و کاردان در چنین نمایشگاهی باعث آشنایی هرچه بیشتر علاقهمندان با هنرهای اسلامی و قرآنی بوده و علاوه بر این، حضور استادان برای ارایه توضیح پیرامون آثار هنری و قرآنی باعث میشود بازدیدکنندگان از نظر فنی و علمی نیز در جریان آفرینش آثار هنری قرار بگیرند.
تجلید صحافی قرآن: جلدسازی و صحافی انواع جلدهای چرمی، سوخته، معرق، طلاکوب، از جمله هنرهایی است که به یمن آن انواع جلدهای قرآن با نمایی بسیار زیبا ساخته شده است تا اوراق مصاحف را از گزند روزگار در امان میدارد. در این مجموعه تعدادی از مجلدهای دست ساخته به وسیله ضربی، سوخت و معرق و... که توسط استاد مهدی عتیقی به انجام رسیده بود در معرض دید بازدیدکنندگان لبنانی قرار گرفت و علاوه بر این دو جلد قرآن کریم اثر استاد نیریزی در این بخش چشم بازدیدکنندگان را به سوی خود میکشاند.
یکی از کارشناسان اعزامی از ایران به این نمایشگاه، درباره استقبال بازدیدکنندگان آن و همچنین افزایش استقبال نسبت به سال گذشته گفت: با توجه به اینکه سال گذشته زمینه آشنایی مردم لبنان و علاقهمندان به هنرهای قرآنی هموار شده بود، بااستفاده از تجربیات سال پیش توانستیم یکی از جذابترین نمایشگاههای قرآنی را برگزار کنیم و در مجموع، همه عوامل باعث شد دو نمایشگاه با استقبال پرشور و غیر قابل وصف روبرو شود. نکتهای که در این جا باید مد نظر قرار گیرد، این است که اغلب بازدیدکنندگان افرادی روشنفکر و دارای تحصیلات بالا بودند.
بسیاری از هنرمندان خوشنویسی دست به آیه نگاریهای زیبایی زده و از جمله آیه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم و سوره فاتحه الکتاب را به کرات نوشتهاند که گزیدهای از قطعات نگاشته شده از استادان و هنرمندان مبرز خوشنویسی دوره حاضر که بسیاری از آنها پس از کسب رتبه استادی و تجربیات بسیاری در کتابت آثار خوشنویسی قطعات حاصل کردهاند، به نمایش گذاشته شد و آثار استادان خوشنویسی با موضوع گفتگو در قرآن نیز به نمایش درآمد که در این میان تعداد 40 اثر از استادانی چون غلامحسین امیرخانی، سید محمد احصایی، عبدالصمد حاج صمدی، عباس اخوین، صداقت جباری، محمد حیدری، امیر احمد فلسفی و.... به نمایش درآمد.
تذهیب نگاران شهرهای مختلف ایران صفحات و حاشیه تصاویر خود را با استفاده از این هنر آرایش میدهند و در تزیین قطعات خوشنویسی نیز از این هنر بهره گرفته میشود. نمونه آثار استادان محمد طریقتی، هادی آقامیری، سلیمان سعیدآبادی، میترا معنوی راد و ناصر نوروزی منش از جمله آثاری بود که در لبنان نمایش داده شد.
کتابهای هنری قرآنی: مجموعهای از کتابهایی که به زیباسازی آیه نگاریهای قرآن پرداخته، دربردارنده این بخش است، برگی چند از قرآن مجید حکیم خوشنویسان کلک قدسی، القصب المعطر منتخبات من الاعمال الفنیه التی عرضت فی المهرجان الاول للخط فی العالم الاسلامی، هنر آیهنگاری قرآن کریم، رحل گزیدهای از نسخ خطی قرآن کریم تجلی هنر در کتابت بسم الله، قرآن محلی، صحیفه مبین.
نمایش نفیسترین قرآنهای چاپ شده در ایران، خوشنویسی و کتابت آیات قرآن والاترین هنر اسلامی است که رابطهای مستقیم با طهارت روح و انضباط ذهن و توانایی دست کاتبان هنرمند دارد. مسیر تاریخی این کتابت موجب پیدایش و تکوین هنری شیوههای مختلف و پیدایش انواع خطوط تازه شده است.
در این مجموعه تعدادی از قرآنهای نفیس که هر یک دارای ویژگیهای منحصر به فرد است، به نمایش گذاشته شده و قرآنهایی به خط نستعلیق، اثر خوشنویسان ایرانی عرضه شده بود که اهم آنها عبارت است از: قرآن به خط استاد سیف الله یزدانی اولین کاتب قرآن کریم به خط نستعلیق پس از انقلاب، که طی مدت پنج سال تحریر شده است.
قرآن دیگر این مجموعه به خط نستعلیق مرحوم استاد سید حسین میرخانی از پیشکسوتان خوشنویسی در عصر جدید و استاد بسیاری از استادان نامدار امروز ایران است که نخستین بار در سال 1323 به چاپ رسیده است.
علاوه بر اینها اثر فریبا مقصودی، هنرمند کرمانشاهی و تنها کاتب نستعلیق نویس زن ایرانی است به اضافه جدیدترین کوشش در زمینه نستعلیقنویس قرآن کریم که توسط استاد حمید فدایی منش به انجام رسیده است.
ارایه قرآنهای به خط نسخ بخشی دیگر از این نفایس است که از استادانی همچون مرحوم حبیبالله فضایلی، از بزرگترین استادان مسلم خط نسخ و هنرمندان قرآننویس ایران است که کتابت دهها جلد قرآن را به وی نسبت دادهاند که بعضی از قرآنهای خطی در موزه کاخ گلستان، کتابخانه چستربیتی ایرلند، موزه ملی ایران و... محفوظ است.
از دیگر قرآنهای نوشته شده به خط نسخ میتوان به دو قرآن کتابت شده توسط استاد محمدرضا قنبری از استادان ثلث نویس اشاره کرد.
اثر استاد میرزا احمد نیریزی از بزرگان و نامداران خط نسخ در قرن دوازدهم هجری نیز که واضع شیوه مخصوصی در خط نسخ بود و هنوز سرمشق نسخ نویسان ایران است، در نمایشگاههای قرآنی لبنان به نمایش درآمد.
از دیگر آثار ارایه شده، دست نوشتههای استادان خوشنویس معاصر است، که قرآن را به خط نسخ کتابت کردهاند از جمله احمد نجفی زنجانی، عبدالرحیم افشار زنجانی، محمدخالقی زنجانی، عباس مصباحزاده.
کشور لبنان از تنوع ساختار سیاسی، فرهنگی، جمعیتی و مذهبی خاصی برخوردار است. آن کشور از نظر عامل انسانی کشوری نامتجانس و متشکل از طوایف و فرقههای بسیار متنوع و گوناگون است. هر کدام از گروهها و فرقهها در جستجوی منافع و مسایل مورد علاقه خود هستند. تمایلات غرب گرایانه شدید در میان جامعه مسیحی و گرایشهای عربی و اسلامی در بین جامعه مسلمانان چهرهای متمایز و خاص از این کشور ارایه کرده که در این میان مسلمانان و شیعیان لبنان نقشی قابل اعتنا در روند جاری آن کشور ایفا میکند. کشور لبنان به لحاظ فرهنگی نیز دارای موقعیتی مهم در جهان عرب و کشورهای اسلامی است. این موقعیت زاییده فضای آزادی است که از رهگذر رقابت و همزیستی مسالمتآمیز بین طوایف مختلف در آن کشور بوجود آمده، به محل مناسبی برای بروز جریانهای فکری رسانههای گروهی، مطبوعات و موسسات انتشاراتی تبدیل شده است.
موقعیت ویژه لبنان همواره مورد توجه مسئولان و دولتمردان ایران بوده و همیشه سعی داشتهاند روابط خود را با کشور لبنان در زمینههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی گسترش دهند. از این رو اجرای برنامههای فرهنگی در آن کشور از اهداف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که یکی از این برنامهها را برگزاری هفتههای فرهنگی، جشنوارههای فرهنگی هنری، سمینارهای علمی فرهنگی و... تشکیل میدهد و در میان برنامههای فرهنگی برگزاری نمایشگاههای قرآن کریم و فعالیتهای قرآنی نقشی مهم و بسزا دارد. با توجه به تغییرات عمدهای که در ساختار منطقهای لبنان با آزادسازی جنوب آن از اشغال صهیونیستها رخ داده، اولین گام فرهنگی و قرآنی از سوی معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در جنوب این کشور در شهر صیدا برداشته شد و در همین راستا، دومین نمایشگاه قرآن کریم با برنامههای مختلف در آن شهر افتتاح شد.
نمایشگاه مورد اشاره با همکاری سفارت و رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان، از تاریخ 18 تا 21 بهمن ماه در شهر صیدا و پس از آن از 23 تا 26 بهمن ماه در شهر طرابلس، در محل مقرالرابطهالثقافیه برگزار شد.
برزین ضرغامی مدیر برگزاری نمایشگاهها در مورد اهداف برگزاری آنها به خبرنگار ما گفت: اجرای برنامههای فرهنگی متقابل با عنایت به قراردادهای فرهنگی بین دو کشور، آشنایی مسلمانان و علاقمندان به قرآن کریم با دستاوردهای قرآنی در کشور جمهوری اسلامی ایران، تبیین و نشر افکار و اندیشههای قرآنی قرآنپژوهان ایران در آن کشور، ایجاد ارتباط بیشتر بین هنرمندان ایران و هنرمندان قرآنی کشور لبنان، آشنایی دست اندرکاران و متولیان فعالیتهای قرآنی و نمایشگاه قرآن ایران با فعالیتهای قرآنی کشور لبنان و ایجاد بستر مناسب و زمینههای مفید برای عرضه محصولات قرآنی ایران در آن کشور، از جمله اهداف برگزاری نمایشگاههای قرآن کریم در لبنان و سوریه بوده است.
این نمایشگاهها که مجموعاً به مدت هشت روز در دو شهر لبنان برپا بود، با چندین بخش مختلف چون بخش مصاحف ایرانی، کتابهای هنری، خوشنویسی و تذهیب، تابلوهای نگارگری، سفال و کاشی، هنرهای صناعی تجلید و صحافی قرآن، و نرمافزارهای قرآنی برای بازدید و عرضه به عموم علاقهمندان دایر شده بود و بخشهای مختلف این نمایشگاه عبارت بود از:
بانوان ضمنمحدود نگاه داشتن سطح توقعات خود درغیاب مردان تمامی مسؤولیتهای پرورشی واقتصادی خانواده را عهدهدار شدند وواقعبینی ناشی از مشکلات جنگ از جملهخاموشیهای بیوقفه، کمآبی، کمبودمواد غذایی و گرانی را تحمل کردند و باآگاهی از شرایط، سادهزیستی و قناعت رابیش از پیش نصبالعین خود قرار داده وحال و هوای روحانی و ملکوتی جبههها رابه زیباترین شکل در خانهها به نمایشگذاشتند. به فرمایش امامخمینی(قدسسره): «زنان نیزانسانسازند» و این مادران بودند که براساس نقش تربیتی خویش مردان مبارز،رزمنده و بسیجی برای فداکاری در راهاعتلای حق و نصرت دین و دفع تجاوز پرورشدادند. نوع پرورشهای اخلاقی و تربیتهایصحیح و الهی بانوان بود که بر اثر آنشیرمردان میدانهای نبرد و زاهدان شبپدید آمدند. به راستی که فرمایش امام دراین خصوص به تحقق معصومه آبادی پساز تحمل چهل ماه اسارت و استقامت دربرابر شکنجهها و فشارهای قوایعراق در دهم بهمن ماه سال 1362 ازاسارت رهایی یافت.
پیوست که خاطرنشانساختهاند: «از دامان زن مرد به معراجمیرود» شهدا، آزادگان، جانبازان وسایر فداکاران و سنگرسازان بیسنگرنشان دادند که بر اثر تلاشهای تربیتیمادر میتوان به سوی حق عروج کرد وآشنای عرشیان گردید و به وجه اللّهنظر افکند.
مادران، خواهران و حتیدختران در جامعه اسلامی ایران تلاشکردند که فضای خانواده را برای به جبههرفتن مردان مهیا کنند و از سوی دیگرمشوق آنان گشتند. از زبان همسر و مادرشهیدی از شیراز نقل میکنند که بااعلام حضور در جبهه شوهر و فرزندش ثبتنام کردند اما در خانه پدر پسر را موردخطاب قرار داده میگوید تو جوانی وحالا باید درس بخوانی و آینده به تونیاز دارد. پسر میگوید تو جوانی و حالاباید بمانی و از مادر و بچههای کوچکتمراقبت و مواظبت نمایی و من هم اکنونمیتوانم به جبهه بروم چون بین آنانتفاهم پدید نیامد داوری را به خانمواگذار کردند. او نقل میکند: به آنانگفتم: هر دو نفر بروید. و پدر و پسر بهعرصههای ایثار رفتند و به شهادترسیدند.17 بانوان در غیاب بزرگترخانواده با فداکاری، تلاش و بلندهمتیجای خالی پدر خانواده را ترمیم کرده تاهم خانواده را از لحاظ عاطفی و رفتاریتغذیه کرده و به گونهای عمل کنند کهآنان احساس کمبود ننمایند. چنین نقشی ازنظر روانشناسی و آرامسازی اجتماعی وجلوگیری از آسیبپذیری روان بسیاراثربخش بود. به رغم فضای تبلیغاتی مسمومبوقهای وابسته به استکبار و نفاق، زنانبه جهانیان نشان دادند که ملت ایران قویو دارای عزمی والا و روحیهای بالاست.این استقامت و اراده پولادین آنگاهبیشتر تجلی میکرد که زنی چند نفر از نوع پرورشهای اخلاقی و تربیتهایصحیح و الهی بانوان بود که بر اثرآن شیرمردان میدانهای نبرد و زاهدانشب پدید آمدند.
عزیزانش را از دستمیداد چنانچه هفت پسر، دو برادر، شوهرو داماد بانویی به شهادت رسید اما اوهمچنان مقاوم و استوار بود و بیتابینمیکرد. بدین جهت است که مقام معظمرهبری حضرت آیتاللّه خامنهایفرمودهاند: استقامت و ثباتی کهمادران، همسران و خواهران شهدا از خودنشان دادهاند انسان را حیرتزدهمیکند.18
در راه خدا تن به خطر بایدداد در مقدم انقلاب سر باید داد آنشیرزنی که شوهرش گشت شهید میگفت: دراین راه پسر باید داد
مادری وقتیفرزندش شهید شد گفت میخواهم جنازهاشرا ببینم و چون چشمش بر بدن بیسر و دستپسرش افتاد دست خود را بالا برد و گفت:یا فاطمه زهرا(س) شادمانم از اینکهمیتوانم صدایت بزنم، او در سردخانهپیکر فرزند را عطر و گلاب زد و با دقتداخل پارچه پیچید و در تشییع جنازهاشحتی یک قطره اشک نریخت.19
مادر دو شهید(حمید و مجید علیرضایی) میگوید وقتیفرزندانم به شهادت رسیدند خداوند صبرشگفتی به ما داد که خود و آشنایانم تعجبکردیم. اطرفیان میپرسیدند صبر شماواقعیت دارد یا اینکه شبها گریهمیکنید؟! در جوابشان گفتم دینی رانسبت به نظام و اسلام ادا کردم و قبلاًاحساس شرمندگی میکردم که شهیدیندادهام، هدیه ناقابلی بود که بهپیشگاه پروردگار تقدیم کردم.20
مسلمادر ورای هر صحنه از فداکاری که درجبههها آفریده شده سیمای یک مادر یاهمسر و یا خواهر شهید حضوری نورانیدارد. مادری که حاصل عمر خویش و جوانرشیدش را با رویی باز راهی جبهه نمود وبه هنگام شهادتش خون در دل و آفتاب درجبین، مقاوم ایستاد، همسری که آرزوهایجوانی خود را در کولهپشتی شوهرش بست واو را به سوی جبههها اعزام کرد و آنخواهری که تمام محبتش را دعای خیری نمودو برادرش را مهیای دفاع از اسلام نمود،نقش مؤثر زنان را در بعد عاطفی و تربیتیجنگ ترسیم میکند. نمونه دیگر ازصحنههای شکوهمند ایثار بانوان،ازدواج آنان با جانبازان است. خواهررؤوفیفرد میگوید از وقتی با جانبازیازدواج کردهام احساس سعادت و خوشبختیمیکنم!21 خواهر فاطمه جم نیز انگیزهازدواج با یک جانباز را جلب رضایت خدادانسته و میافزاید که همین موضوع خودیک نوع فداکاری است ولی نیاز به ایماندارد و با توجه به حق، مشکلات نادیدهانگاشته شده و حتی احساس خوشبختیمینمایم.22
آن زن پاکدامنی کهازدواج با یک جانبازی را که از ناحیهچشم صدمه دیده و پاهایش قطع شده افتخارمیداند واقعا به مقام والای انسانیرسیده و هر انسان آزادهای از اینایثار، درس اخلاص و دیانت و ولایت رافرا میگیرد و در احادیث آمده که اگرانسان بر هوای نفس غلبه کند مقامش ازملائکه برتر است و آیا به راستی بهشتزیر پای چنین زنانی نیست؟ و گویا آناناز ملکوت تحفهای آوردهاند،جانبازان شاهد در همین دنیا در جوارچنین همسرانی احساس انس و بقا را درکمیکنند و از شمیم دوستی، روحشان بهپرواز در میآید و رنجهای بزرگ خود رادر پرتو چنین فداکاریهای بانوان از یادمیبرند و در صفای چشمه مودّت جاری شدهتوسط همسران خود جز درک دیار دوست ووفای ازلی چیزی نمییابند.
امامخمینی میفرماید: «... اینجانب در طولاین جنگ صحنههایی از مادران، خواهرانو همسران عزیز از دست داده دیدهام کهگمان ندارم در غیر این انقلاب نظیریداشته باشد آنچه برای من یک خاطره
فراموش نشدنی است با اینکه تمامصحنهها چنین است ازدواج یک دختر جوانبا یک پاسدار عزیز است که در جنگ هر دودست خود را از دست داده و از هر دو چشمآسیب دیده بود. روح بزرگ و سرشار از صفاو صمیمیت گفت: حال که نتوانستم به جبههبروم بگذار با این ازدواج دِین خود رابه انقلاب و به دینم ادا کرده باشم...».23
خدیجه را با مداوایی سطحی و بدونعملِ جراحتش به همان حال به سلولانفرادی بغداد میبرند. مادران درهنگام شهادت فرزندان برومندشان زیباترین رجزها و شعارها ومرثیههای مبارزهطلبانه را برزبان جاری میساختند. بسیجخواهران برای مقابله با فعالیتهای ضد انقلاب و منافقین درخصوص اطلاعات و عملیات حضور پرتحرک و چشمگیری داشتند. مقام معظمرهبری: استقامت و ثباتی که مادران همسران و خواهران شهدا از خود نشاندادهاند انسان را حیرتزدهمیکند
22- 29.
19- در کوچههای خرمشهر، مریمشانکی، ص153؛ زنان نمونه، علی شیرازی،ص226، 227.
16- همان، ص290.
14-نشریه ریحانه، مهر 1378، ص20.
18-چشمه نور، ص260.
1- نک: نقش رزمیزنان در دفاع، زهرا رحمانیان، تهران،معاونت تبلیغات و انتشارات نیرویمقاومت (1376).
17- همان، ص260.
10- مأخذ قبل، ص184.
13- روزنهایبه آسمان، مریم شانکی، ص9، 20، 27 و 47.
12- مجموعه مقالات و سخنرانیهای ...،ص
181- 182.
15- مجموعه مقالات کنگرهبزرگداشت سرداران و بیست و سه هزار شهیداستان اصفهان، اصفهان لشکر 14 امامحسین(ع)، تابستان 1375، مقاله احمد لطفی،ص289.
20- مجله پیام انقلاب، شماره67، ص82.
22- پیام انقلاب، شماره 67،ص78.
2- روزنامه جمهوری اسلامی، 27بهمن 1375.
23- جایگاه زن در اندیشهامام خمینی، ص209.
21- پیامانقلاب، شماره 54، ص33.
3- لحظاتمرگ و زندگی، مجله پیام انقلاب، شماره31، ص64.
4- این شرح بینهایت،فرزاد جمشیدی، ص43؛ چشم در چشم آنان،مریم شانکی، ص9.
5- ماهنامهآزادگان، شماره 6، شهریور 1371، ص
36- 40.
6- این شرح بینهایت، ص18؛ اسیرشماره 339، رضا رئیسی، ص10 و 17.
7-روزنامه کیهان، شماره 16922، ص9.
8-مجله زن روز، 12 شهریور 1376.
9-مجموعه مقالات و سخنرانیهای اولینسمینار زن و دفاع مقدس، ص185.
در این صحنه نیز زنانفداکار نهایت تلاش و کوشش خود را جهتیاری رساندن به رزمندگان اسلام انجامدادند. امام خمینی در این موردفرمودهاند: «شما در تاریخ نگاه کنیداز صدر تاریخ تا آخر. اگر پیدا کردید یکجایی را که زنها و زنهای جوانی که حالاباید فرض کنید که بروند سراغجوانیاشان، و پیرزنش، پیرمردش، اینطور کوشش کند در اینکه پشتیبانی ازارتشش بکند، پشتیبانی از پاسدارهایشبکند.»14
خواهران بسیجی علاوه بر آنکهدر ستادهای پشتیبانی و تدارکات، حضورفعال داشتند در بیمارستانها به عنوانامدادگر نقش ارزندهای در بهبودمجروحین ایفا نمودند. بانوان در خصوصپتوشویی، لباسشویی رزمندگان، رفویلباس و ملحفه و تعمیر پوتین در مناطقجنگی حضور دلگرمکنندهای برایحماسهآفرینان داشتند، کم نیستندزنانی که در هنگام مهاجرت با تمامسختیهایی که آوارگی در بر دارد آنان بهتنهایی و در غیاب مردان مدافع شهرهابوده و مسؤولیت سرپرستی خانواده را بهعهده گرفته و دم بر نیاوردهاند.
بانوان در کانونهایی چون انجمناسلامیسنگرنشینان را حمایت کردند، همچنینحداقل معیشت و دارایی زینتی خویش را بهرزمندگان اختصاص دادند و با برپاییجلسات روضهخوانی، برگزاری دعا ونیایش از حمایت معنوی نیز دریغنورزیدند. مادران در هنگام شهادتفرزندان برومندشان زیباترین رجزها وشعارها و مرثیههای مبارزهطلبانه رابر زبان جاری میساختند و هر بار بارویی گشادهتر آمادگی بیشتر خود رابرای تقدیم دیگر فرزندانشان به پیشگاهاسلام اعلام میکردند. در پشت جبههسنگینترین وظیفه در بیمارستانهایصحرایی و در شهرها به مجروحین و مصدومینجنگ تعلق داشت که این مسؤولیت بر عهدهزنان فداکار بهیار و پرستار و پزشک بود.در شهر ایلام به هنگام بمباران هواییبانوی پزشکی در حالی که همه به پناهگاهرفته بودند و شهر زیر حملات زمینی وهوایی دشمن میلرزید و قهرمانانهایستادگی میکرد، به کار جراحی و درمانزنی پرداخت و پس از اطمینان از رفع حالتاضطراری مصدوم خود به پناهگاه رفت.15
با تشکل انصار المجاهدین، خواهرانایثارگر به خانواده رزمندگان سرکشیکرده، و ضمن تفقد از زنان و فرزندان اینعزیزان، نیازهای احتمالی آنان را برطرفمیساختند. کمکهای مردمی و سپاه بهوسیله این خواهران به خانواده سلحشورانانتقال و مشکلات و مسایل آنان به مقاماتو مسؤولین ذیربط منتقل میشد. بدینسان با استمالت و رسیدگی به وضیعتخانوادههای رزمندگان نقش تربیتی وعاطفی خود را ایفا کردند.16
از طریقتشکلهای مردمی، بومی و محلی به تهیهمواد غذایی، پوشاک رزمی و غیره خواهراناقدام کرده و خود در قالب کاروانهایدیدار از جبهههای نور در میان برادرانمبارز و خواهران ایمانی خویش حضوریافتهو نسبت به توزیع مواد و لوازم تهیه شدهدر خطوط نبرد علیه باطل انجام وظیفهمیکردند. در یکی از محورهای جبههچنگوله کاروان بزرگی از زنان مسلمانمتشکل از چند اتوبوس توقف نمود و ازسلحشوران تقاضا کرد تا سنگرهای خود راترک کرده تا آنها پتوها و وسایلزندگیشان را مرتب کنند و چنین شد.
حضور فعال خواهران بسیجی در بخشتولیدلباسهای ضد شیمیایی رزمندگان از دیگرجلوههای ایثار این فداکاران است. اینخواهران در مراکزی که مواد خنثیکنندهمواد شیمیایی بستهبندی میشد و نیزدر مراکزی که لباسهای ضد شیمیاییرزمندگان چسبزنی میگردید و خود اینچسبها از ترکیبهای شیمیایی عارضهداربود مشغول خدمت به اسلام بودند. بسیجخواهران برای مقابله با فعالیتهای ضدانقلاب و منافقین در خصوص اطلاعات وعملیات حضور پرتحرک و چشمگیری داشتند.خواهران دانشآموز علاوه بر کمکهای بهظاهر اندک اما ارزشمند با نامههایتکاندهنده و لبریز از احساسات مذهبی وعلایق درونی به مبارزان از راه دوررزمندگان اسلام را تهییج و برای پیروزیآنان علیه کفر و ستم دعا میکردند.
حماسهآفرینیهای زناندلاور جمهوری اسلامی ایران در طول هشتسال دفاع مقدس افزونتر از آن است کهبخواهیم در قید نگارش آوریم، همانها کهدوشادوش دلیرمردان عرصههای پیکارحماسه آفریدند و به دنیا نشان دادند کهوقتی موضوع دفاع از سرزمین و اسلام درمیان باشد سر از پا نمیشناسند. اینانگرچه دریایی از عاطفهاند اما در برابرتجاوز دشمن بعثی از عواطف خود گذشتند وپرتلاش و کوشا خویش را در تاریخ دفاعمقدس جمهوری اسلامی ایران ماندگارکردند. زنان گرچه پیشتر وظیفه پشتیبانیو حضور در پشت جبهه را بر عهده داشتنداما کم نیستند بانوانی که رو در رو بادشمن دست و پنجه نرم کردند و حتی آنان رابه خاک سیاه نشاندند، چنانچه بهنمونههایی اشاره کردیم.
با شروعنائره جنگ و تهاجم و بمبارانهای هوایی وشلیک توپها و خمپارههای دشمن به شهرمقاوم آبادان و اعلام وضع اضطراری وحالت جنگی در آبادان و بسیج عمومی بهمنظور مقابله و دفاع از این دیار و دفعتجاوز دشمن از همان ابتدا خواهرانمتعهد و شجاع داوطلبانه به یاریسپاهیان و نیروهای مردمی و نظامی وانتظامی شتافته و در اموری چون احداثسنگر و تهیه مواد آتشزا وکوکتلمولوتوف و تدارک وسایل ومایحتاج رزمندگان و امداد و درمان ومعالجه مجروحین، ترغیب و تشویقعمومی به مقاومت و ایستادگی و ایجاد جومناسب و مثبت روحی رزمندگان و نیز بهدست گرفتن سلاح، حفاظت از مقرها وپایگاهها، مساجد و مقابله با توطئههاو رفع جو رعب و وحشت که توسط گروههایالحادی و نفاق ایجاد شده بود، مستقیماحضوری فعال و مؤثر داشتهاند و اوجحضور حماسی و شجاعانه بانوان آبادانیپس از محاصره شهر و در تنگنا قرار دادنمردم باقی خانم آمنه وهابزاده تا سال 1362 در جبهه بود و تنها برایتعویض نیرو انتقال مجروحین بدحال به تهران و شهرهای دیگر جبهه را ترکمینمود و در این مدت هفت بارمجروح گردید.
مانده در شهر نمایانچشمگیرتری دارد به نحوی که اکثریت قریببه اتفاق همسران و خواهران، مادران ودختران سپاهیان و نیروهای مردمی ورزمنده، حاضر به ترک خانه و کاشانه خودو تنها گذاشتن همسر، برادران و مبارزانشهر نشده و با تقبل رنج و مشقات زندگیطاقتفرسا در شهری جنگزده تحمل همهنوع مصایب را نموده و تا پای مجروح شدن وبه شهادت رسیدن خود، فرزندان، مردان ووابستگان دلاورانه مقاومت کردند و هرروز شاهد به خون خفتن عزیزانی شده کهزینبگونه آنان را تشییع و دفن نموده وبه درمان و معالجه مجروحان دربیمارستانها همت گمارده بودند، در امرتدارک، تهیه خوراک و غذای رزمندگانفعال و در کنار همه امور و پشتیبانیهایمحورهای خطوط دفاعی در نمازهای پرصلابتو دشمنشکن شهر که تحت هیچ شرایط سخت وحاد ترک نگردید شرکت کردند و با حضورشکوهمند خویش روحیه سلحشوران را تقویتکردند که آمار بالای جانبازان و شهدایزن آبادان خود مؤیدی روشن بر اینادعاست. این حضور و مشارکت تا پایان جنگـ مگر در مواردی که به دستور فرماندهاننظامی بنا به برخی ملاحظات دستور تخلیهشهر داده میشد ـ به طور مستمر ادامهداشت. اسارت تعدادی از زنان خود حکایتیگویا و روشن از حضور زنان متعهد درسنگرهای پشتیبانی، امداد و درمان استکه حتی حاضر به رها نمودن مجروحین بهبهای اسارت نشده و مسؤولیت و مشارکتخویش را تا انتها به پایان رسانیدند.
شهر اهواز به دلیل مرکزیتتصمیمگیریهای نظامی، سیاسی واجرایی استان خوزستان و نیز به عنواناولین و مهمترین شهر مقدم جبهههااهمیت ویژهای را دارا بود و مراکزعمده و عقبههای اصلی نیروها و یگانهاو واحدها در این شهر متمرکز و اکثرمراکز آموزشی، صنعتی و اداری در اختیارو در خدمت جبهههای حق قرار گرفته وعمده امور امداد، درمان و تدارکاتپشتیبانیها، آموزشها، اعزام و بسیج وتجهیز رزمندگان اسلام از این شهر تدارکدیده میشد و علاوه بر نقش حیاتیرزمندگان در مقابله با تهاجم دشمن درکنار آنان زنان و خواهران مؤمن وحزباللهی نیز زینبگونه به پا خاستهو به یاری منادیان نور و سعادت شتافته وبا حضور گسترده و فعالیتهای همه جانبه،عزم و اراده بانوان صدر اسلام را مجسم وتداعی کردند.12
معصومه آبادی که ازاهالی آبادان بود در آغاز جنگ تحمیلی بهعنوان نماینده فرمانداری این شهر درپرورشگاه و بیمارستانهای آبادانمسؤولیت خروج کودکان از منطقه راعهدهدار گردید و در راستای همانمأموریت و به منظور امدادرسانی بهرزمندگان در تاریخ 23 مهر 1359 از سر بندر،عازم آبادان گشت اما به همراه تنی چنداز پزشکان و پزشکیاران در حوالی آبادانبه دست نیروهای بعثی که خود را با لباسسپاه مخفی کرده بودند اسیر گردید. او پساز تحمل چهل ماه اسارت و استقامت دربرابر شکنجهها و فشارهای قوای عراق دردهم بهمن ماه سال 1362 از اسارت رهایییافتو از طریق فرودگاه ترکیه به ایرانبازگشت.13
خدیجه میرشکار همسر حبیب شریف(آزاده) و اهل بستان بود. پس از شروع جنگتحمیلی عراق علیه ایران چند روزی دربستان به رزمندگان کمک کرد آن گاه کهاین شهر تهدید گردید همراه والدین بهسوسنگرد آمد. چند روز در انتظار همسرشکه پاسدار کشور است میسوخت. جنگ بهسوسنگرد هم کشیده شد و سرانجام شوهرش ازمحاصره این دیار خبر داد و به خدیجه گفت:امشب شهر را ترک میکنیم تو هم با مامیآیی. قبل از طلوع آفتاب با ماشینیراه میافتند. حبیب اسلحهای به خدیجهمیدهد تا در برابر تهاجم احتمالی ازخود دفاع کند، در این هنگام نفربری راملاحظه میکنند که تیرباری روی آن نصبشده است و تا خدیجه از شوهر میپرسد کهاین نفربر از کجا میآید تیربار ماشینحامل زن و شوهر را به رگبار میبندد. آندو مجروح میشوند و در پی آن اسیرانیهستند که اشغالگران بعثی آنها را تشنه ونیمه جان در کنار جاده بر روی خاکانداختهاند. پس از ساعاتی آمبولانسعراقی از راه میرسد و آن دو مجروح سوارمیشوند ولی خبری از مداوا نمیباشد.یک شب به همان حال باقی میمانند تا بهبیمارستان میرسند. در آنجا به خدیجهخون وصل میکنند اما او که تحمل نداردخون دشمن به بدنش وارد شود تلاش میکندقطع شود ولی فریاد وحشیانه افسر عراقیمانعی برای کار اوست، افسر بعثی باعصبانیت به وی میگوید: چه میکنی؟ اوکه چشمان خود را بسته تا آن مزدور رانبیند میگوید خون عراقی نمیخواهم.افسر بعثی میگوید تو را با همین خون تااین لحظه زنده نگه داشتهایم. چهاردهروز به همین منوال میگذرد. خدیجه را بامداوایی سطحی و بدون عملِ جراحتش بههمان حال به سلول انفرادی بغدادمیبرند. پس از سه ماه او وارد اردوگاهموصل میگردد، هشت ماه میهمان اردوگاهاست. شکنجههای شدید عراقیها توشهپذیرایی از این بانوی شجاع است و صبرشدر برابر این همه رنج و فشار دژخیمان راعصبانی میکند. خدیجه میرشکار بعد ازسپری شدن دوران اسارت در اردوگاه موصلچهار ماه در زندان رمادیه به سر میبردتا اینکه لطف خداوند زمینههای رهاییاو را فراهم میکند.6
پیرزنی عرب درسوسنگرد زندگی میکرد و با وجود آنکهشوهری نابینا داشت از شهر دفاع کرد.مشهور است که او با چوبدستی خود چندسرباز عراقی را از پای در آورد.7 زنیرزمنده که مادر شهید نیز بود هنگامی کهعراقیها به شهر سوسنگرد آمدند آنها رابه خانه خود دعوت کرد و برایشان غذاتدارک دید، موقعی که آنها مشغولاستراحت بودند درب اتاق را از پشت بررویشان قفل کرد و نیروهای بسیجی را خبرنمود، آنان نیز آمدند و قوای متجاوز رابه اسارت گرفتند.8
در روزهای هفتم وهشتم مهر ماه 1359 مزدوران و ستونپنجمیهای عراق وارد هویزه شدند و شروعبه ارعاب و تهدید مردم نمودند و به مرورسربازان بعثی نیز وارد شدند ولی با شورو حالی که مردم تا آن زمان از خود بروزداده بودند جرأت ورود به مرکز شهر رانداشتند و در کنار پل و ساحل کرخه نورچادر زده و از طریق ایادی خائن خود مردمرا ترغیب به حمایت از رژیم عراقمینمودند و مردم غیور هویزه اعم از زنو مرد به طرق گوناگون خشم و انزجار خویشرا از آنان نشان دادند تا اینکه درتاریخ دهم مهر ماه سال 1359 زنان با فریادو شعار مردان را تهییج و جوانان راتشجیع حمله به عراقیهای مستقر در حاشیهشهر و مزدوران داخلی آنها نمودند کهبسیار مؤثر واقع شد به نحوی که با هجومهمگانی مواجه و به رغم کشتار و مجروحنمودن تعدادی از مردم بیگناه و زنان وکودکان بیپناه سرانجام در اثر هجومعمومی و غیرت زنان پا به فرار گذاشته وتا مدتها جرأت ورود به شهر رانداشتند.9
یکی از موارد جالب، مهم وگویای مشارکت بانوان فداکار، زنی استکه با آغاز تهاجم دشمن به مرزهای دشتآزادگان به انحاء مختلف و در عرصههایگوناگون حضوری فعال و مؤثر در کنارهمسرش داشت تا اینکه سرانجام در محاصرهدوم سوسنگرد در 22 آبان 1359 در حالی که باخودرویی به رانندگی شوهرش اسناد ومدارک نظامی سپاه این شهر را برای آنکهبه دست دشمن نیفتد به اهواز انتقالمیداد مواجه با قطع جاده سوسنگرد ـاهواز در حد فاصل روستای ابوحمیزه وسوسنگرد توسط دشمن شد که به دست نیروهایمتجاوز اسیر گردید و چند سالی در اسارتدژخیمان بود.10
خواهر جانباز خانمآمنه وهابزاده که از بانوان مبارزمیباشد و در جهت پیروزی انقلاب اسلامیتلاشهای مؤثری نموده است، در نماز جمعهمسؤول انتظامات بود که منافقین باترفندی حمله کردند و پایش را شکستند. ویدر روز نهم مهر ماه سال 1359 همراه با 250نفر بانوی امدادگر که او سرپرستی آنانرا عهدهدار بود و روی چادر سیاهشانکفن به بر داشتند عازم جبهه نور علیهظلمت گردید. اعزام اول او حدود سه ماهطول کشید و بار دوم راهی خرمشهر گردید.او میگوید در سوسنگرد به دلیل شرایطمحیطی، خانه و سنگر یکی بود. به فاصله دویا سه کیلومتری خط مقدم بودیم که خبرآوردند خانه یکی از پاسداران بومی موردحمله چند نفر عراقی قرار گرفته است.همراه برادران به آنجا رفتم. همسرش تاتوانسته بود از خود مقاومت نشان داده ودر جایی که به او حمله کرده بودند قصدداشته از پنجره فرار کند که عراقیها بهاو حمله کرده و موهایش را گرفته و او رااز ناحیه گیسوان آویزان کرده بودند.برادران موفق شدند عراقی را هلاک کنند،پیکر نیمه جان این زن مقاوم را که پایینآوردیم، پوست سرش کنده شده بود. تمامبدنش را با دندان یا وسیله دیگر زخمینموده بودند. پیکر خونین او را به اهوازانتقال دادیم که خیلی تأثربرانگیز بود.آن زن مظلوم و مقاوم، سند افتخارآفرینیبانوان در صحنههای ایثار میباشد.خانم آمنه وهابزاده، تا سال 1362 درجبهه بود و تنها برای تعویض نیرو،انتقال مجروحین بدحال به تهران وشهرهای دیگر جبهه را ترک مینمود و دراین مدت هفت بار مجروح گردید. او 36 ماهدر جبهههای جنوب و نه ماه در مناطق غرببود. در شهرستان سردشت موجگرفتگی موجبمجروح شدن وی گردید و در جبهه غرب دچارجراحت شیمیایی گشت. او جانباز 70%شیمیایی شده و از ناحیه دستگاه گوارش،ریهها، چشمها و گوش دچار صدمات ولطمات جدی گردیده است.11
در سیو یکم شهریور ماه سال 1359 در شرایطی کهجمهوری اسلامی نوپای، پس از گذشت نزدیکیک سال و اندی استقرار، سرآغاز حاکمیتقانونی و نهادهای انقلابی در ارکاندولت اسلامی به حساب میآمد به ناگاههمسایه غربی بر اساس فرصتطلبی و خصلتدستنشاندگی خود بر آن شد که مطامع وخواستهای جاهطلبانه خود را از طریقجنگی ظالمانه و تجاوزی ناخواسته برکشور ایران و مردم آن تحمیل کند. ارتشعراق که بر اساس محاسبات دقیق وضعیت وشرایط داخلی و بیرونی جمهوری اسلامیفتح یک هفتهای تهران را تعقیبمینمود در روزهای نخست تجاوز بیآنکهبا مانعی جدی در مرزها برخورد کندگستاخانه به قلمرو جمهوری اسلامی ایرانهجوم آورد و همچنان به پیش میراند تاآنجا که خود را در پشت اهواز و خرمشهردیده و با مشاهده این اوضاع به تداومتجاوز راغبتر گردیده بود. از آن پس بودکه خلق حماسهها آغاز شد و سراسرجبههها آوردگاه تن و تانک بود. حضورشکوهمند امت اسلامی در مقابل یورشمتجاوزان از برگهای زرین انقلاب اسلامیاست که هیچ گاه از یادها فراموش نخواهدشد. زنان گرچه از حضور در صحنه و خط مقدممعاف بودند ولی با شروع جنگ، اینشیردلان شهرهای مرزی در جنوب و غرب کشوربودند که در هجوم ناجوانمردانه خصم درکنار مردان خود قدم به قدم با بعثیهادرگیر شدند و در راه دفع شرارت دشمن ازوطن، خانواده و جان خویش هم مایهنهادند. یکی از مظلومانهترینجلوههای جنگ نقشی است که زنان قهرماندر شهرهای جنگی به دوش گرفتند، مناظردردناکی آفریده شد، مادران جوانی کهفرزند در آغوش، پذیرای بمب و موشک شدندو در ملکوتیترین حالات به سویپروردگار خویش شتافتند در حالی کهمردانشان در دفاع از حریم میهن اسلامیدر جبههها حضور داشتند، در آن روزهاییکه دشمن پشت دیوار خرمشهر منتظر ورودبود و شهر به تدریج از ساکنان خود خالیمیشد، خواهران بسیج و سپاه خرمشهر ازجمله بانوانی بودند که ضمن جلوگیری ازمهاجرت خانوادههایشان خود به محافظتاز انبار مهمات و رساندن آنها بهرزمندگان اسلام پرداختند، محل استقرارعدهای دیگر از این زنان شجاع، مسجدجامع خرمشهر بود که از آنجا برای حفرسنگر به نقاط حساس شهر اعزام میشدند.با اینکه تعداد آنها اغلب زیاد نبود ولیدلهایشان چون دریا وسیع و چون کوه محکمواستوار بود و این شجاعت و رشادت بهرزمندگان دلگرمی میداد. برخی زنان تاآخرین روز در خرمشهر باقی ماندند تاجایی که برادران با اصرار فراوان آنانرا از شهر خارج کردند. آنان نه تنها باحفر سنگر و تهیه غذا برای رزمندگان وحفاظت از مهمات، ایشان را یاریمیدادند بلکه گاهی با اینکه تعلیماتنظامی را در سطح ابتدایی گذرانده بودندساعتها در خط مقدم جبهه در برابر دشمنبعثی میجنگیدند.1
در خرمشهر خواهریبود به نام زهره حسینی که در هفته اولجنگ پدر شهیدش را با دستان خویش دفن کردو روز یازدهم مهر ماه هم بدن قطعه قطعهشده برادرش علی را که در مدرسه کشته شدبه خاک سپرد. خداوند به این خواهر چنانتحملی داده بود که کارش در گلزار شهیداندفن شهدا و نگهبانی جنازهها شده بود.2
خواهر بلقیس ملکیان میگوید: برخیازبانوان که در خرمشهر نمیتوانستند خودرا از فرزندان جوان دلیرشان، پاسدارانو نیروهای مردمی جدا ببینند و آنها رازیر رگبارهای مسلسلها و توپخانههایدشمن رها کنند همچنان در شهر ایستادگیمیکردند و غذای رزمندگان را تهیه کردهو برایشان میفرستادند. من و برخی ازخواهران در مقر باقی مانده و به کارامداد مجروحین پرداخته بودیم اما بقیهخواهران همدوش با برادرانمان بامزدوران در خرمشهر خواهری بود بهنام زهره حسینی که در هفته اول جنگ پدر شهیدش را با دستان خویش دفنکرد و روز یازدهم مهر ماه هم بدنقطعه قطعه شده برادرش علی را که درمدرسه کشته شد به خاک سپرد.
رژیمبعث میجنگیدند. وی میافزاید: مقر مانزدیک مسجد جامع بود که در آن مقداری ازوسایل و مهمات برادران قرار داشت. رویهمین اصل دشمن که توسط ستون پنجم متوجهشده بود اطراف مسجد را میزد، لحظاتمرگ و زندگی فرا رسیده بود. هر آن امکانداشت خمپارهای به سنگر ما اصابت کنداما ما همچنان مقاوم و پا بر جاایستادگی میکردیم، اسلحههایمان رامسلح کردیم و هر کدام یک نارنجک دستی درجیب خود نهادیم. سرانجام زنانی که درشهر مانده بودند به خارج آن انتقال دادهشدند. تنها گروهی که باقی ماندندامدادرسانها بودند که من در میان آنهابودم و کارهای اورژانس را انجاممیدادیم، تکههای خمپارهها و خمسهخمسههای دشمن در اطرافمان با صداهایناهنجار بر زمین میخورد و نالهها وگریهها و دعاهایمان با صداهای انفجارپی در پی در هم آمیخته بود. عدهای ازخواهران بدنهای پاک شهدا را جمعآوریکرده و به گورستان جنتآباد بردند کهاین کار هر روز آنان بود. خرمشهر که پساز قریب یک ماه مقاومت با کمترینامکانات دیگر با خون دلاوران قهرمانرنگین شده بود از این جهت امام خمینی درپیام خویش آن را خونینشهر نامید.3
فاطمه ناهیدی در روزهای آغازین جنگتحمیلی به همراه چند پزشک راهی سرپلذهاب گردید و از آنجا به گیلان غرب رفت،چند روزی در آنجا اقامت نمود و بهمداوای مجروحین پرداخت، پس از آنکه شدتنبرد در فاطمه در شرایط اسارت هرگز روحیه خود را نباخت. صورت وبدنش بر اثر شکنجههای دژخیمانبعثی مجروح شد و از دستانش خونمیچکید.
جنوب را به وی گزارشمینمایند به همراه اکیپ پزشکی روانهدزفول گردید و از آنجا به خرمشهر رفت تادر میدان درگیری به کمک رزمندگانبشتابد. فاطمه به اتفاق همراهاندرمانگاهی را در خرمشهر مرتب میکند تاکار مداوای سلحشوران تسریع یابد و درهمان جا با سخنانش به دلاوران روحیهمیبخشد. در خرمشهر به او خبر میدهندکه در خط مقدم شلمچه درگیری شدیدی واقعشده است و در آنجا به نیروهای امدادگرنیاز دارند. او به این ناحیه میرود اماقبل از رسیدن به محل مأموریت، خط مقدمبهدست عراقیها میافتد و سلحشوران در دامعراقیها گرفتار میشوند. پزشک همراهفاطمه نیز تیر میخورد و فاطمه در همانجا به مداوای او میپردازد و سپس درکانالی مخفی میشود. عراقیها او رادستگیر کرده و چشمهایش را بسته و با یکنفربر او و دیگر همرزمانش را به عقبمیبرند. فاطمه در شرایط اسارت هرگزروحیه خود را نباخت. صورت و بدنش بر اثرشکنجههای دژخیمان بعثی مجروح شد و ازدستانش خون میچکید اما خود را با زحمتبه در سلول انفرادی رسانید و با سختی،قامت راست کرد و با انگشتان خونآلودخود بر شکاف دریچه کوچک زندان نوشت:«اللّه اکبر». او دوران چهار سالهاسارت خویش را با ارادهای پولادین وشهامت به عنوان اولین بانوی آزاده بهپایان رساند.4
بانویی فداکارمیگوید: در آغاز جنگ تحمیلی در چندکیلومتری جاده خرمشهر آبادان توسطنیروهای بعثی به اسارت درآمدم، ما ازاینکه منطقه به دست دشمن افتادهبیاطلاع بودیم و چون با آمبولانس بهناحیه مورد نظر اعزام شدیم از دوردشمنان را مشاهده کردیم که لباسهایشانشبیه لباس نیروهای خودی بود. گمان کردیمنیروهای ایرانی هستند ولی چون به آناننزدیک شدیم متوجه گردیدیم عراقی هستند.آنها از این ترفند استفاده کرده بودندکه از لباسهایی که شباهت به لباسهایرزمندگان ایران داشت استفاده کرده و باچنین حیلهای ما را غافلگیر نمایند.بدین گونه 23 روز بعد از آغاز جنگ تحمیلیمن که به عنوان امدادگر به جبهه آمدهبودم اسیر شدم. از بدو اسارت وقتیبعثیها متوجه شدند در بین اکیپی که اسیرکردهاند دو زن هست مات و مبهوت ماندهبودند و به دیگر عراقیها میگفتند ماژنرالهای زن ایرانی را دستگیر کردیم! باوجود اینکه در بازجوییها از راه رعب ووحشت و خشونت وارد گردیدند این خواهرهیچ گونه اطلاعاتی از نیروهای خودی بهدست دشمن نداد.5
گلی زواره، غلامرضا
آوردیم که با تابش خورشید اسلام،بانوان جلوههایی از ایثار و حماسه رابه نمایش گذاشتند و در پرتو انقلاباسلامی بار دیگر ما ناظر فداکاری زنانبودیم که رهبری این حماسه پرشکوه دربیانات و پیامهای خویش این وارستگیهارا مورد توجه و تحسین قرار دادهاند. ازعوامل زمینهساز مشارکت بانوان دردفاعمقدس، پیروزی انقلاب اسلامی، تأکیدموازین شرعی به دفاع بانوان از ارزشهایالهی، تأثیرپذیری از اسوههای ایثارصدر اسلام و تربیت در مکتب عاشورامیباشد. در این بخش تجلیهای اینایثارها و شهامتها را از نظر خوانندگانمیگذرانیم:
که همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتن آن را از بین میبرد…