6 - رأى المكتب اماميه درباره نماز تراويح:

6 - رأى المکتب امامیه درباره نماز تراویح:

شیعه امامیه به پیروزى از رسول الله (ص) و اهل بیتش نافله هاى ماه مبارک رمضان را به فرادى مى خوانند و به جماعت خواندن آنها را بدعت مى دانند.
شیخ طوسى مى گوید: نوافل ماه رمضان باید بصورت فرادى خوانده شوند و به جماعت خواندن آنها بدعت است.
و شیخ محمد حسن نجفى مى گوید: مى توان ادعاى تواتر بر بدعت بودنِ، به جماعت خواندنِ نافله هاى ماه رمضان کرد

خلاصه

عبادات توفیقى هستند و نیاز به بیان شارع مقدس دارند و از آنجا که نماز تراویح هیچ ریشه قرآنى و روایى ندارد و در زمان رسول خدا(ص) و ابوبکر و سال اول خلافت عمر نبوده است و توسط عمر در سال چهاردهم طبق اعتراف خودش بدعت شده بدعت به شمار مى آید و تمام توجیهات بدعت باطل است و رأى مکتب امامیه نیز بر بدعت بودن نماز تراویح مى باشد.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
سید محمد رضا آل ایوب

(0) نظر
برچسب ها :
5 - نماز تراويح در روايات اهل بيت (عليهم السلام)

5 - نماز تراویح در روایات اهل بیت (علیهم السلام)

اهل بیت (ع) تلاش فراوانى را جلوگیرى از بدعت مبذول داشته اند و سعى داشتند که مردم را به سوى سنّت حقیقى هدایت نمایند و از ادامه اشتباهاتیکه دیگران قبلا مرتکب شده بودند جلوگیرى نمایند.
مى توان از آن امور نماز تراویح و به جماعت خواندن نمازهاى نافله را نام برد. اینک چند روایت:
1 - ابوالقاسم، ابن قولویه از امام باقر و صادِ (علیهم السلام) روایت مى کند باینکه فرمودند: کان امیرالمؤمنین بالکوفه، اذا اتاه الناس فقالو له، اجعل لنا اماماً یؤمنا فى رمضان، فقال لهم: لا، ونهاهم ان یجتمعو فیه فلمّا احسّو جعلو یقولون ابکور رمضان وارمضناه، فاتى الحارث الاعور فى اناس فقال ضجَّ الناس و کرهو قولک قال فقال عند ذلک دعوهم و ما یریدون، یصل بهم من شاؤو
2 - سأل زراه و محمدبن مسلم و الفیضل الباقر و الصادِ عن الصلوة فى شهر رمضان نافلة باللیل جماعة فقالا: انَّ النبى (ص) کان اذا صلى العشاء الاخرة انصرف الى منزله ثم یخرج من اخر اللیل الى المسجد فیقوم فیصلى، فخرج فى اول لیلة من شهر رمضان لیصلى، کما کان یصلى، فاصلطفَّ الناس خلفه فهرب منهم الى بیته و ترکهم ففعلو ذلک ثلاث لیال فقام فى الیوم الرابع على منبره فحمد الله و اثنى علیه ثم قال: ایها الناس، انَّ الصلوة باللیل فى شهر رمضان من النافله فى جماعة بدعة و صلوة الضحى بدعه ألا فلا تجتمعو لیلا فى شهر رمضان لصلوة اللیل و لا تصلو صلوة الضحى فإِ نَّ تلک معصیة الا و ان کل بدعه ضلاله و کل ضلاله سبیلها الى النار ثم نزل و هو یقول: قیلٌ فى سنَّة خیر من کثیر فى بدعة
3 - عبید بن زراره از امام باقر(ع) و صادِ (ع) روایت مى کند: کان رسول الله (ص) یزید فى صلوت فى رمضان اذا صلى العتمه، صلى بعدها فیقوم الناس خلیفه فیدخل و یدعهم ثم یخرج ایضاً فیجتنبون و یقومون خلفه فیدعهم و یدخل مراراً.

(0) نظر
برچسب ها :
4 - تقسيم بدعت و توجيهات باطل از آن

4 - تقسیم بدعت و توجیهات باطل از آن

عده اى براى توجیه کلام عمر که گفت نعمت البدعة هذه تلاشهایى کرده اند از جمله آنها
1 - ابن ابى الحدید معزلى مى گوید: بدعت دوم مفهوم و معنى دارد
الف - آنکه مخالف با کتاب و سنّت باشد مانند روزه عید قربان و ایام تشریق و...
ب - نقص بر آن عمل وارد نشده باشد و شارع نسبت به آن سکوت کرده باشد اما مسلمانان آن را بعد از رسول خدا(ص) انجام بدهند.
بنابراین اگر بپذیریم که نماز تراویح بمعناى اول بدعت است ولى آن را بمعناى دوم نمى پذیریم، و سخن عمر که گفت آنها لبدعة روایت مشهودى است که مرادش مفهوم دوم بدعت است. در اینجا جا دارد که به این ابى الحدید بگوییم که معناى اول اصلا بدعت نام ندارد، بلکه اجتهاد در مقابل نص عمر بر آن منطبق است.
2 - قاضى عبد الجبار معتزلى در کتاب مغنى راجع به تراویح مى گوید: اگر در تراویح دعوت به نماز و ترغیب بر حفظ قرآن باشد، پس چه چیز مى تواند مانع شود که اگر آن را مستحب بجاى نیآورد.
در پاسخ به او مى گوییم که عبادات توقیفى هستند و بیان و اجازه شارع در آنها شرط است.
3 - ابن تیمیمه مى گوید: اینکه عمر نماز تراویح را بدعت نامید این یک نامگذارى لغوى و نه شرعى بوده است زیرا مسلمانان در زمان رسول خدا(ص) نماز تراویح را خواندند و رسول خدا(ص) یک یا دوشب به همراه آنها نماز تراویح خواند ولى بعداً از آن ممانعت کرد آنهم بخاطر علتى که خود آن حضرت را بیان نمود که فرمود انه لم یمنعنى ان اخرج الیکم الّا کراهة ان یفرض علیکم، فصلّو فى بیوتکم سپس ابن تیمیه مى گوید: علت و ممانعت و ترس آن حضرت بخاطر وجوب و افتراض آن بر مردم بوده اگر این بیم و ترس برداشته مى شد هر آینه آن حضرت براى نماز تراویح مى آمد. و چون این ترس بر وجوب در زمان عمر نبود عمر آن را سنّت کرد. و اینکه عمر مردم را جمع کرد تا پشت سر پیش نماز، نماز تراویح را بخوانند و در مسجد چراغ روشن کرد این کارى بود که مسلمانان قبلا انجام نداده بودند و به همین خاطر آن را بدعت نامید یعنى با هیئت و ترکیب جدیدى اگر چه شرعاً این بدعت نمى باشد.
در پاسخ به او مى گوییم: بدعت عمر شرعى باشد یا لغوى اهمیتى ندارد و آنکه براى ما مهم است اعتراف عمر است بر اینکه در شریعت اسلامى چیزى را اضافه کرد که مسلمانان قبلا آن را نمى دانستند و آن عبارت است از جمع آورى مردم در مسجد و خواندن نافله پشت سر امام جماعت همراه با روشنایى که البته، به روشنایى کارى نداریم زیرا خارج از عبادت است و چه بسا ابن تیمیه روشنایى را ذکر کرده تا بفهماند که عمر یک کار شایسته و بجایى را انجام داده است و به جماعت در آوردن مردم نیز مانند چراغ کار شایسته اى بوده است پس عمر در اصل عبادت دخل و تصرف نکرده است بلکه به کارهایى، خارج از عبادت براى بهتر انجام گرفتن پرداخته است.
جواب مى دهیم: به جماعت در آوردن نماز دخالت در اصل عبادت است زیرا در جماعت شرائطى است که در فرداى، آن شرائط نیست که این بر خلاف روشنایى است که هیچ ربطى به نماز ندارد.
اما عدم صحت ادعاى ابن تیمیه بر اینکه رسول خدا(ص) یک یا دوشب نماز تراویح را خواند قبلا روشن شد زیرا این سخن منافات دارد با کلام عمر که گفت: نعمت البدعة هذه، زیرا این کلام عمر بیان گر این استکه قبلا نماز تراویح نبوده است، و فاصله زمانى بین دو عمل (عمل رسول خدا(ص) و عمل عمر) نمى تواند سبب شود که عمل دوم را بدعت به شمار آوردند بلکه ادامه همان عمل اول است.
4 - عده اى بدعت را بر طبق احکام پنجگانه تقسیم کرده اند و گفته اند. بدعت یا حرام، یا مکروه، یا مباح، یا واجب یا مستحب است. پاسخ مى دهیم: بدعت یک معنا بیش ندارد و آن اخال ما لیس من الدین فى الدین است که سنى و شیعه بر این معنا اتفاِ نظر دارند و این معنا تقسیم پذیر نیست نه بر طبق احکام پنجگانه و نه بر طبق حسن و قبح.
آرى، اگر بدعت چند معنا داشت امکان تقسیم آن بود ولى طبق قرآن و سنّت بدعت بیش از یک معنا ندارد که رسول خدا(ص) مردم را از آن بر حذر داشته و براى بدعت گذاردن وعده عذاب داده است. بعلاوه اینکه اگر دلیلى از قرآن و سنّت بر تقسیم بدعت برطبق احکام پنجگانه یافت مى شد هر آینه قائلین به تقسیم به آنها استدلال مى کردند.
لازم توجه است که این تقسیم عقلا نیز محال است زیرا همانگونه که نمى توان ظلم را به حسن و قبح تقسیم نمود همچنین نمى شود بدعت را به حسن و قبح تقسیم کرد زیرا بدعت عبادت از افتراء به شریعت مقدس، و نسبت دادن چیزى که از شریعت نیست به شریعت مقدس است.
و شاید این تقسیم نشأت گرفته از بدعت لغوى باشد که عبارت است از اختراع چیزى که قبلا مانند آن نبوده، که این چیز اختراع شده ممکن است چیز خوب و نیکویى باشد و ممکن است قبیح باشد که این مورد بحث ما نیست زیرا مورد بحث ما بدعت شرعى مى باشد.
مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین (رضوان الله علیه) در ردِّ افرادیکه بدعت را توجیه مى کنند مى گوید: مثل اینکه اینان، که خداوند از ما و آنها بگذرد، معتقدند که (عمره) با تراویحش حکمتى را که خداوند و رسول او از آن غافل بودند کامل کرد.

(0) نظر
برچسب ها :
در اين احاديث چندين مشكل وجود دارد:

در این احادیث چندین مشکل وجود دارد:

اول: معنا و مفاد کلام رسول خدا(ص) که فرمود: خشیت ان تفرض علیکم،فتعجز و عنها چیست آیا مفادش این استکه ملاک تشریع بستگى به استقبال و ادبار مردم دارد یا ملاک تشریع مصلحتهاى واقعى هستند چه استقبال شود چه نشود که مسلّم شق دوم است.
دوم: اهتمام صحابه بر به جماعت خواندن نماز تراویح نمى تواند ملاک تشریع شود زیرا چه بسا در غیر عصر صحابه مورد اهتمام قرار نگیرد.
سوم: وجود اختلاف در عدد شبهایى که پیامبر اکرم (ص) در آنها نافله ماه مبارک رمضان را بجماعت خوانده بیانگر این استکه اصحاب در نقل فعل رسول خدا (ص) اهتمام نمىورزید پس چگونه مى توان به سایر موارد که اختلافى است اطمینان کرد. زیرا بنابر نقل بخارى در کتاب صوم چهار شب نماز تراویح خواند و در باب دو شب خواند (ترغیب و تاکید) بر خواندن نمازهاى شب دارد، که آن حضرت دو شب خواند و مسلم مانند قول دوم که دو شب باشد را نقل مى نماید. و از کلام دیگر علماى اهل تسنن استفاده مى شود که رسول خدا(ص) در شبهاى مختلفى همچون شب سوم، پنجم، هفتم و بیستم آنرا خوانده است.
چهارم: آنچه که از فعل رسول خدا(ص) ثابت است این استکه آن حضرت دو شب نماز خوانده است و یا چهار مرتبه در آخر شب که جمعاً هشت رکعت مى شود. که تأسى به آن حضرت اقتضا مى کند که به همان مقدار که از آن حضرت ثابت است مى توان تأسى کرد نه بیشتر از آن، زیرا بیشتر از آن بدعت است.
پنجم: اگر ما روایت احد ثقلین که اهل بیت (علیه السلام)باشد را اخذ کنیم تمام نافله ها قرائتشان به جماعت بدعت مى شود.
با وجود این اشکالها بر روایات، دیگر چیزى براى اثبات مشروعیت نماز تراویح تجز عمل و سنت عمر نمى ماند که سنّت عمر هیچگونه مشروعیتى ندارد.

(0) نظر
برچسب ها :
3 - مشروعيت نماز تراويح در مكتب خلفا:

3 - مشروعیت نماز تراویح در مکتب خلفا:

در بخارى مى گوید: حدثنى یحیى بن بکیر حدثنى اللیث عن ابن شهاب اخبرنى عروه أنّ عائشه - رضى الله عنها - اخبرته انّ رسول الله (ص) خرج لیلة من جوف اللیل فصلى فى المسجد وصلى رجال بصلوته فاصبح الناس فتحدثو فاجتمع اکثر منهم فصلّى فصلّو معه فاصبحت الناس فتحدثو فکثر اهل المسجد من اللیلة الثالثه فخرج رسول الله فصلّى بصلاته فلّما کانت اللیلة الرابعه عجز المسجد عن اهله حتى خرج لصلوة الصبح فلما قضى الفجرا قبل على الناس فتشهد ثم قال: اما بعد فانه لم یخف علّى مکانکم و لکن خشیت ان تفرض علیکم فتعجز و عنها فتوفى رسول الله (ص) و الامر على ذلک
و نیز بخارى در باب تهجد مى گوید: انَّ رسول الله صلى ذات لیله فى المسجد فصلى بصلوته الناس ثم صلى من القابله فکثر الناس ثم اجتمعو من الیلة الثالثه او الرابعه فلم یخرج الیهم رسول الله (ص) فلما اصبح قال قد رایت الذى صنعتم و لم یمنعنى من الخروج الیکم اّلا انّى خشیت ان تفرض علیکم و ذلک فى رمضان
مسلم مى گوید: حدثنا یحیى بن یحیى قال: قرأت على مالک، عن ابن شهاب، عن عروه، عن عایشه انَّ رسول الله (ص) صلى فى المسجد ذات لیله فصلى بصلاته ناسٌ ثم صلى فى القابله فکثر الناس ثم اجتمعو من اللیلة الثالثه او الرابعه فلم یخرج الیهم رسول الله (ص) فلما اصبح قال: قد رأیت الذى صنعتم فلم یمنعنى من الخروجت الیکم الَّا انى خشیت ان تفرض علیکم. قال و ذلک فى رمضان

(0) نظر
برچسب ها :
اينك روايات

اینک روایات

1 - قال رسول الله:من قام رمضان - اى باداء سنته - ایماناً و احتساباً غفرله ما تقدم من ذنبه
2 - عبد الرحمان بن عبد القارى مى گوید: خرجت مع عمر لیلة رمضان الى المسجد فاذا الناس اوزاع متفرقون... فقال عمر قارىء واحد کان أَمثال ثم عزم فجمعهم على اُبى بن کعب - سپس عبدالرحمن مى گوید:ثم خرجت معه لیلة اخرى والناس یصلون بصلوة قارئهم. قال عمر، نعمت البدعة هذه...
قسطانى وقتیکه به این جمله عمر که گفت: نعمت البداعة هذه مى رسد، مى گوید: آن را بدعت نامید زیرا قبلا پیامبر اکرم (ص) آنرا براى مردم سنّت نکرده بود و در زمان ابوبکر، و به این عدد، و در اول شب نبوده است.
ابو ولید محمد بن شحنه بعد از ذکر وفات عمر در حوادث سال 23 مى گوید: عمر، اولین کسى بود که فروش کنیزهاى بچه دار را منع کرد، مردم را بر گفتن چهار تکبیر در نماز میت متّفق ساخت و او اولین کسى بود که مردم را بر یک پیش نماز جمع کرد تا نماز تراویح را براى آنها به جماعت بخواند.
سیوطى در کتابش - تاریخ الخلفاء - به نقل از عسکرى (- حسن بن عبد الله بن سهل بن سعید بن یحیى -)، هنگامیکه به کارهاییکه براى اولین بار توسط عمر انجام گرفت مى رسد مى گوید: عمر اولین کسى بود که امیرالمؤمنین نامیده شد، اولین کسى بود که نماز ماه رمضان را - با تراویح - سنّت نمود، اولین کسى که متعه را حرام کرد و اولین کسى بود که مردم را بر چهار تکبیر نماز میت جمع کرد
محمد بن سعد مى گوید: عمر اولین کس بود که نماز ماه رمضان را - با تراویح - سنّت کرد و مردم را بران جمع نمود و این سنّت را براى اجرا به شهرهاى دیگر نوشت، این سنّت در ماه رمضان سال چهاردهم بوقوع پیوست و براى مردم مدینه او پیش نماز، براى خواندن نماز تراویح تعیین نمود یکى براى مردان و دیگرى براى زنان...
ابن عبد البر در شرح حال عمر مى گوید: او بود که ماه روزه را با نماز اشفاع منّور ساخت.
از تمام این روایات و سخن فقهاى اهل تسنن به این نتیجه مى رسیم که نماز تراویح در دوران زندگى رسول خدا (ص) و خلافت ابى بکر و سال اول خلافت عمر نبوده و عمر آن را بدعت نموده است.

(0) نظر
برچسب ها :
2 - پيدايش نماز تراويح:

2 - پیدایش نماز تراویح:

ماه رمضان سال چهاردهم هجرى بود که عمر همراه بعضى از اصحابش به مسجد آمد، مردم را دید که هر کدام جداگانه براى خود نماز مى خواند. عمر با تماشاى این صحنه ناخوش آیند به فکر جمع نمودن مردم پشت سر یک پیش نماز افتاد. رد اینجا بود که عمربن خطاب تراویح را براى مردم سنت کرد و مردم را بر انجام آن وادار ساخت و به شهرهاى دیگر نامه نوشت که این سنت را انجام دهند. و در شهر مدینه و پیش نماز تراویح را به جماعت بخوانند و به همین مناسب روایتهایى نقل کرده اند.

(0) نظر
برچسب ها :
1- ويژگى عبادات در اسلام:

1- ویژگى عبادات در اسلام:

در شریعت اسلامى، عبادتها از چند ویژه گى برخوردارند که از این جهت با دیگر ادیان و مکتبها تفاوت پیدا مى کنند، از جمله آنها
الف - تنوع عبادات، باین معنا که هر عبادتى به یک نوع خاصى انجام مى گیرد.
ب - عبادات شامل تمام زمانها و حالاتى است که بر انسان مى گذرد.
ج - عبادات بگونه اى هستند که تمام اوقات انسان را، مد نظر دارند.
د - یکى دیگر از ویژه گیهاى عبادات در اسلام این است که در کیفیت و تفضیل شان متوقف بر بیان شارع مقدس هستند، باین معنى که کسى حق ندارد طبق خواسته خودش در آنها تصرف، و کم و زیاد کند زیرا تشریع خداوند بر اساس حکمت و مصلحتهایى است که فقط خودش به آنها آگاه است.
بنابراین هر زیادى و نقص و تغییر در کیفیت آنها و هر تصرف دیگرى در عبادات، منجر به از بین بردن آن مصلحتها مى شود.
با توجه به این مطالب تمام عبادات چه واجب و چه مستحب و... متوفق بر بیان شارع مقدس هستند.
یکى از کارهایى مستحب در شبهاى ماه مبارک رمضان نوافل آن است که تاکید فراوانى بر انجام دادن آنها در کتاب و سنت شده است.
اما هنگامیکه به کتاب و سنت رجوع مى کنیم هیچ اثرى در آنها از نماز تراویح نمى یابیم.
و مؤید این سخن این استکه اگر در قرآن و سنت آیه یا روایت محکمى یافت مى شد هر آینه فقهاى مذاهب اربعه براى اثبات و مشروعیت نماز تراویح به آن استدلال مى کردند.
و حال آنکه هیچ یک از فقهاى مذاهب اربعه، بر مشروعیت نماز تراویح ستدلال قرآنى و یا روایتى محکم ندارند و تنها چیزى که موجود است تاکید بر شب زنده دارى و اقامه نمازهاى مستحبى در شبهاى ماه مبارک رمضان آنهم بصورت فراداى و نه جماعت مى باشد.
زیرا جماعت فقط در نمازهاى واجب مانند نمازهاى یومیه، طواف، آیات و میت جایز است.
و مشاهده بر این کلام این استکه پیامبر اکرم (ص) در شبهاى ماه مبارک رمضان نماز مستحبى بصورت فرادى بجاى مى آورد و مردم هم مانند آنحضرت مستحبات را به تنهایى انجام مى دادند و دوران خلافت ابوبکر و اوائل خلافت عمربن خطاب انجام نمازهاى مستحبى به همین صورت بود.

(0) نظر
برچسب ها :
مقدمه

بسم الرحمن الرحیم

سید محمد رضا آل ایوب

مقدمه

در طول تاریخ، مکتب اهل بیت (علیه السلام) و پیروانش، مورد هجوم و ستم ظالمان و کوردلان بوده است.
و دشمنان براى تضعیف آن، از هیچ اقدامى دریغ نمى کنند و با استفاده از تهمتهایى نسبت به شیعه، همانند تحریف قرآن، ازدواج موقت، توسل، رجعت، شفاعت، و... کارهایشان را توجیه مى کنند و کار را به جایى مى رسانند که، شیعه را متهم به شرک مى نمایند. ولى از آنجا که فرهنگ غنى اهل بیت (ع) فرهنگى نیست که با این تهمها کوچک ترین خللى ببیند تا کنون بحمدالله، توانسته است با تمام این تهمتها و افتراها مقابله کند و آنها را به نحو احسن با شکست مواجه سازد، و آنها بفهماند که روح شرک و بدعت در زندگى آنها آگاهانه و یا غیر آگاهانه ریشه دوانیده که یکى از آن موارد نماز تراویح است که آن را در 7 بخش خلاصه بیان مى کنیم که این مورد از جمله موارد تهاجمى بر علیه دشمنان اهل بیت (علیه السلام) است که مى توان آنرا بعنوان یک پاسخ محکم به آنان، تلقى نمود.

(0) نظر
برچسب ها :
آيا مي توان نماز را به فارسي خواند؟

آیا می توان نماز را به فارسی خواند؟

فقیه وارسته و دانشمند مهذّب آیت الله حاج آقا رحیم ارباب یکی از این شخصیت هایی است که در سال 1297 ق. در «چرمهین» از توابع لنجان[1] دیده به جهان گشود. در کودکی همراه پدرش به اصفهان رفت و پس از آموزش مقدمات ادبی و بخشی از سطح، در محضر استادانی چون حاج میرزا بدیع (متوفای 1318 ق.) و علامه آقا سیدمحمدباقر درچه ای (متوفای 1342 ق.) به تکمیل اصول و فقه پرداخت. سپس از محضر آیت الله سیدابوالقاسم دهکردی (متوفای 1353 ق.) و آیت الله حاج آقا منیر احمدآبادی (متوفای 1342 ق.) بهره برد و در خدمت دو فیلسوف بزرگ آخوند ملامحمد کاشی و حکیم جهانگیر خان قشقایی فلسفه، هیأت و ریاضیات آموخت.

آیت الله ارباب پس از یک قرن تحصیل و تدریس اقامه نماز جمعه و جماعت و حضور در صحنه های علمی، اجتماعی، فرهنگی و تربیتی در سال 1396 ق. خاکمان را بدرود گفت. آقای دکتر محمدجواد شریعت که با جمعی از دانشجویان با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی دیدار کرده است، خاطرة آن ملاقات را چنین باز می گوید:

سال یکهزار و سیصد و سی دو شمسی بود، من و عده ای از جوانان پرشور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نماز را به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم. والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند. آن ها، پس از تبادل نظر با یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند. چون پند دادن آن ها مؤثر نیفتاد؛ ما را نزد یکی از روحانیون آن زمان بردند.

آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز نجس و کافرمان خواند. این عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت. عاقبت یکی از پدران، والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت. آن ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وی در میان نهادند. او دستور داد در وقتی معیّن ما را خدمتش رهنمون شوند. در روز موعود ما را که تقریباً پانزده نفر بودیم، به محضر مبارک ایشان بردند. در همان لحظة اول، چهرة نورانی و خندان وی ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتی استثنایی رو به رو هستیم. آقا در آغاز دستور پذیرایی از همة ما را صادر فرمود.

سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسی نماز نمی خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتی آن ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یکی یکی خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته ای درس می خوانید. آنگاه، به تناسب رشته و کلاس ما، پرسش های علمی مطرح کرد و از درس هایی مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی را پرسید که پاسخ اغلب آن ها از توان ما بیرون بود. هر کس از عهدة پاسخ بر نمی آمد، با اظهار لطف وی و پاسخ درست پرسش رو به رو می شد. پس از آن که همة ما را خلع سلاح کرد، فرمود: والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسی می خوانید، آن ها نمی دانند من کسانی را می شناسم که ـ نعوذ بالله ـ اصلاً نماز نمی خوانند. شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانی می خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم؛ ولی مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم.

اکنون شما به خواستة دورانی جوانی ام جامة عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما. در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمة صحیح سورة حمد بود که لابد شما آن را حل کرده اید. اکنون یکی از شما که از دیگران مسلط تر است، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است. یکی از ما به عادت دانش آموزان دستش را بالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یک نفر است؛ زیرا من از عهدة پانزده جوان نیرومند بر نمی آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاری به نام خداوند بخشندة مهربان، حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمة درست بسم الله چنین باشد، در مورد «بسم» ترجمة «به نام» عیبی ندارد.

اما «الله» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمی توان ترجمه کرد؛ مثلاً اگر اسم کسی «حسن» باشد، نمی توان به آن گفت «زیبا». ترجمة «حسن» زیبا است؛ امّا اگر به آقای حسن بگوییم آقای زیبا، خوشش نمی آید. کلمة الله اسم خاصی است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می کنند، نمی توان «الله» را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد. خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کرده اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولی کامل نیست؛ زیرا «رحمن» یکی از صفات خدا است که شمول رحمت و بخشندگی او را می رساند و این شمول در کلمة بخشنده نیست؛ «رحمن» یعنی خدایی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم می کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا می فرماید. در هر حال، ترجمة بخشنده برای «رحمن» در حد کمال ترجمه نیست.

خوب رحیم را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان». حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحیم من بودم ـ چون نام وی رحیم بود ـ بدم نمی آمد «مهربان» ترجمه کنید؛ اما چون رحیم کلمه ای قرآنی و نام پروردگار است، باید درست معنا شود. اگر آن را «بخشاینده» ترجمه کرده بودید، راهی به دهی می برد؛ زیرا رحیم یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می کند. پس آنچه در ترجمة «بسم الله» آورده اید، بد نیست؛ ولی کامل نیست و اشتباهاتی دارد. من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم؛ اما به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسی منصرف شدم. تازه این فقط آیة اول سورة حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلی پیچیده تر می شود. اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسی برندارید؛ زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور کلی بهتر است.

در این جا، همگی شرمنده و منفعل و شکست خورده از وی عذرخواهی کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربی، نمازهای گذشته را اعاده کنیم. ایشان فرمود: من نگفتم به عربی نماز بخوانید، هر طور دلتان می خواهد بخوانید. من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و از کار خود اظهار پشیمانی کردیم. حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان برد. ما همگی دست مبارکش را بوسیدیم و در حالی که ما را بدرقه می کرد، خداحافظی کردیم.

بعد نمازها را اعاده کردیم و از کار جاهلانة خود دست برداشتیم. بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب می رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وی خوشه ها بر می چیدم. وقتی در دورة دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاه، نامه ها و پیغام های استاد فقید مرحوم بدیع الزمان فروزانفر را برای وی می بردم و پاسخ های کتبی و شفاهی حضرت آیت الله را به آن استاد فقید می رساندم. و این افتخاری برای بنده بود. گاه ورقه های استفتایی که به محضر آن حضرت رسیده بود، روی هم انباشته می شد. آن جناب دستور می داد آن ها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وی بنویسم. پس از خواندن پاسخ اگر اشتباهی نداشت، آن را مهر می کرد. در این مرحله با بزرگواری های بسیار آن حضرت رو به رو بودم که اکنون مجال بیان آن ها نیست. خدایش بیامرزد و در دریای رحمت خویش غرقه سازد؛ «انّه کریمٌ رحیم.»[2]

(0) نظر
برچسب ها :
3. تعبير فلسفي قدر، اصل عليت است.

3. تعبیر فلسفی قدر، اصل علیت است.

"اصل علیت همان پیوند ضروری و قطعی حوادث با یکدیگر و این که هر حادثه‏ای تحتّم و قطعیت ضروری و قطعی خود را و همچنین تقدّر و خصوصیات وجودی خود را از امری یا اموری مقدم بر خود گرفته است.13 اصل علیت عمومی و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکمفرما است و هر حادثی، ضرورت و قطعیت وجود خود را و همچنین شکل و خصوصیت زمانی و مکانی و سایر خصوصیات وجودی خود را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستی میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودی و علل متقدمه او هست."14 اما علل موجودات مادی ترکیبی از فاعل و ماده و شرایط و عدم موانع است که هر یک تأثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تأثیرها قالب وجودی خاصی را شکل می‏دهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم موانع کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته می‏شود و معلول خود را ضرورت و وجود می‏دهد که از آن در متون دینی به قضای الاهی تعبیر می‏شود. اما هر موجودی با توجه به علل و شرایط خود قالبی خاص دارد که عوارض و ویژگی‏های وجودی‏اش را می‏سازد و در متون دینی از آن به قدر الاهی تعبیر می‏شود. پس این که می‏گویند در شب قدر همه مقدرات تقدیر می‏گردد، معنایش آن است که قالب معین و اندازه خاص هر پدیده روشن و اندازه‏گیری می‏شود. این اندازه‏گیری حتمی نیست؛ زیرا در عالم طبیعت رخ می‏دهد که جهان تغییر است و شرایط و موانعی خاص دارد. در این عالم، وجود اشیا تنها در صورتی قطعیت می‏یابد که علت تامه شان موجود شود؛ یعنی تمام شرایط موجود و همه موانع مفقود گردد و فاعل نیز تأثیر بخشد.15

با توجه به مقدمه فوق، رابطه شب قدر و تعیین سرنوشت بندگان و کردار اختیاری آن ها روشن می‏شود. قدر یعنی پیوند و شکل گرفتن هر پدیده و هر حادثه با سلسله علل خود و در شب قدر این پیوند دقیقا اندازه‏گیری می‏گردد. اولاً، برای امام هر زمان این پیوند معلوم و تفسیر می‏شود؛ و ثانیا، رابطه این پدیده‏ها با علل خود روشن می‏گردد. خداوند متعال چنان مقدر کرده است که بین اشیا رابطه‏ای خاص برقرار باشد؛ مثلاً بین عزت و دفاع از کیان و ذلت و پذیرش ستم. هر کس از کیان خود دفاع کند، عزیز می‏شود و هرکس تسلیم زور و ستم شود، ذلیل می‏گردد. این تقدیر الاهی است. یا بین طول عمر و رعایت بهداشت و ترک بعضی گناهان مثل قطع صله رحم و دادن صدقه رابطه بر قرار کرده و فرموده است: هر کس طول عمر می‏خواهد باید در این قالب قرار گیرد. آن که این شرایط را مهیا کرد، طول عمر می‏یابد و آن که در این امور کوتاهی کرد، عمرش کوتاه می‏گردد. پس در افعال و کردار اختیاری بین عمل و نتیجه که همان تقدیر الاهی است، رابطه مستقیم وجود دارد. انسان تا زنده است، جاده‏ای دو طرفه در برابرش قرار دارد: یا با حسن اختیار کمیل بن زیاد نخعی، که صاحب سرّ امیر مؤمنان - سلام الله علیه - می‏گردد و یا با سوء اختیار حارث بن زیاد نخعی، قاتل فرزندان مسلم، می‏شود. دو برادر از یک پدر و مادر، یکی سعید و دیگری شقی. پس معنای صحیح تقدیر الاهی این است: آن که با حسن اختیار خود به جاده صواب رفت، کمیل می‏شود و آن که با سوء اختیار خود به بیراهه گناه و انحراف پا گذاشت، حارث می‏گردد. بین تقدیر الاهی و اختیار آدمی هیچ منافاتی وجود ندارد، زیرا در سلسله علل و شرایط به ثمر رسیدن کار و ایجاد حادثه، اراده آدمی یکی از علل و اسباب است و قدر جانشین اراده و اختیار آدمی نمی‏شود تا همچون عروسک خیمه شب بازی جلوه کند. در کردار اختیاری، بین کردار و تقدیر رابطه مستقیم از نوع رابطه شرایط و معدات با معلول وجود دارد و در افعال اختیاری ما، یکی از عوامل و اسباب و علل، فعل اختیاری انسان است.

دیدیم که جهان بر اساس نظم ریاضی برپا شده است و هر پدیده‏ای علت و سبب خاص دارد. تأثیر آتش گرما و سوختن است و تأثیر آب سرما و خاموش کردن. ما به دلیل این که در بند زندگانی مادی محصوریم، از گذشته و حال و آینده بی خبریم و جریان حوادث و پدیده‏ها برایمان نامعلوم است و گرنه تقدیر الاهی بی حساب و کتاب نیست و بر اساس نظمی خاص قرار دارد. آن که با حسن اختیار خود کردار نیک انجام دهد یا مخلصانه دعایی بخواند، نتیجه آن را در این جهان می‏بیند و آن که بر اثر سوء اختیار گناهی مرتکب شود، نتیجه تلخ آن را می‏چشد.

پس این که فرموده‏اند در شب قدر مقدرات بندگان اعم از مرگ و زندگی و ولادت و زیارت و... تقدیر می‏شود، همگی با حفظ علل و شرایط و عدم موانع است که اختیار یکی از علل و شرایط آن به شمار می‏آید. به این دلیل است که سفارش شده آن شب مخصوص را به شب زنده داری و عبادت و دعا سپری کنید، تا این عمل در آن شب خاص که از هزار شب برتر است، شرایط نزول فیض الاهی را فراهم آورد. چنین نیست که اگر کسی در طول سال کاری انجام داد، این تقدیر را تغییر ندهد؛ زیرا تقدیر تغییرپذیر است و با توجه به مقدمات آن تغییر می‏کند.

نکته آخر این که خداوند می‏داند هر چیز در زمان و مکان خاص به چه صورت و با توجه به کدام شرایط و علل تحقق می‏یابد و می‏داند که فلان انسان با اختیار خود، کاری خاص انجام می‏دهد. فعل اختیاری انسان با وصف اختیاری بودن متعلق علم ازلی خداوند است که در شب قدر و بلکه در تمام زمان‏ها به امام زمان - سلام الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف - منتقل می‏شود. این امر با اختیار منافات ندارد و حتی بر آن تأکید می‏ورزد؛ مثلاً معلم کاردان و مجرب به خوبی می‏داند کدام یک از دانش‏آموزانش به دلیل تلاش فردی و استعداد لازم با رتبه بالا قبول می‏شود و کدام یک به دلیل تلاش یا استعداد کم‏تر در حد متوسط نمره می‏آورد و کدام یک به دلیل تنبلی تجدید می‏شود. علم معلم به دلیل علم او به علت‏ها است و نفی کننده تلاش دانش‏آموزانش نیست. در شب قدر همه کردار اختیاری انسان با وصف اختیاری بودن مقدر و اندازه‏گیری و قالب بندی می‏شود. خدای عالم به علت‏ها، بر اساس نظم خود ساخته، اشیای این جهان را برنامه ریزی می‏کند و اختیار یکی از مبادی این جهان مادی است.16

(0) نظر
برچسب ها :
2. معناي قدر و تقدير چيست؟

2. معنای قدر و تقدیر چیست؟

قدر در لغت به معنای اندازه و اندازه‏گیری است.5 تقدیر نیز به معنای اندازه‏گیری و تعیین است.6 اما معنای اصطلاحی قدر عبارت است از ویژگی هستی و وجود هر چیز و چگونگی آفرینش آن؛7 به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودی هر چیز قدر نام دارد.8 یعنی در نظام آفرینش هر چیزی اندازه‏ای خاص دارد و هیچ چیز بی حساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد، بر اساس نظم ریاضی تنظیم شده و گذشته و حال و آینده آن با هم ارتباط دارد. استاد مطهری در تعریف قدر می‏فرماید: "... قدر به معنای اندازه و تعیین است... حوادث جهان... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانی و زمانی آن‏ها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الاهی است."9 پس در یک کلام قدر به معنای ویژگی‏های طبیعی و جسمانی چیزها است که شامل اندازه و حدود و طول و عرض و موقعیت‏های مکانی و زمانی آن‏ها می‏گردد و تمام موجودات مادی و طبیعی را در بر می‏گیرد. این معنا از روایات استفاده می‏شود؛ چنان که در روایتی از امام رضا ـ سلام الله علیه ـ پرسیده شد: معنای قدر چیست؟ فرمود: "تقدیر الشی‏ء طوله و عرضه؛ اندازه‏گیری هر چیز اعم از طول و عرض آن 10 در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معنای قدر فرمود: "هندسة شی‏ء من طول و العرض و البقاء؛ اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقا."11

بنابراین، معنای تقدیر الاهی این است که در جهان مادی آفریده‏ها از حیث هستی و آثار و و یژگی‏هایشان محدوده‏ای خاص دارند. این محدوده با اموری خاص مرتبط است؛ اموری که علت‏ها و شرایط آن‏ها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستی و آثار و ویژگی‏های موجودات مادی نیز متفاوت است. هر موجود مادی به وسیله قالب‏هایی از داخل و خارج اندازه‏گیری و قالب‏گیری می‏شود. این قالب حدود یعنی طول و عرض و شکل و رنگ و موقعیت مکانی و زمانی و سایر عوارض و ویژگی‏های مادی آن به شمار می‏آید. پس معنای تقدیر الاهی در موجودات مادی یعنی هدایت آن‏ها به سوی مسیر هستی شان که برای آن‏ها مقدر گردیده است و در آن قالب‏گیری شده‏اند.12

(0) نظر
برچسب ها :
. منظور از شب قدر چيست؟

1. منظور از شب قدر چیست؟

شب قدر یکی از شب‏های دهه آخر ماه رمضان است. طبق روایات ما، یکی از شب‏های نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیاد بیست و سوم ماه مبارک رمضان، شب قدر است.1 در این شب که شب نزول قرآن به شمار می‏آید، امور خیر و شر مردم و ولادت و مرگ و روزی و حج و طاعت و گناه و خلاصه هر حادثه‏ای که در طول سال واقع می‏شود، تقدیر می‏گردد.2 شب قدر همیشه و هر سال تکرار می‏شود. عبادت در آن شب فضیلت فراوان دارد و در نیکویی سرنوشت یک ساله بسیار مؤثر است.3 در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه می‏شود و وی از سرنوشت خود و دیگران با خبر می‏گردد. امام باقر - سلام الله علیه - می‏فرماید: "انه ینزل فی لیلة القدر الی ولی الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فی امر نفسه بکذا و کذا و فی امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به ولی امر(امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل می‏شود و وی درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایی می‏شود."4

پس شب قدر شبی است که (1) قرآن در آن نازل شده است، (2) حوادث سال آینده در آن تقدیر می‏شود، (3) این حوادث بر امام زمان ـ روحی فداه ـ عرضه و آن حضرت مامور به کارهایی می‏گردد. بنابراین، می‏توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه‏گیری و شب تعیین حوادث جهان ماده است.

(0) نظر
برچسب ها :
آيا شب قدر با اختيار سازگاري دارد؟

آیا شب قدر با اختیار سازگاری دارد؟

می‏گویند در شب قدر مقدرات بندگان اعم از خیر و شر و ولادت و مرگ و خلاصه هر چه تا شب قدر سال آینده با آن مواجه می‏شوند، تقدیر و معین می‏گردد. اگر چنین باشد، هر کس سرنوشتش تا سال آینده مشخص است. بنابراین، در دایره همین سرنوشت معین حرکت می‏کند و اختیاری از خود ندارد؛ زیرا با توجه به سرنوشتی که در شب قدر برایش رقم خورده، حرکت کرده است. بنابراین، زندگی جبر مطلق است؛ مخصوصا با عنایت به این که شب قدر هر سال تکرار می‏شود، انسان از ولادت تا مرگ در سرنوشتی از پیش تعیین شده حرکت می‏کند؛ اختیاری از خود ندارد و مانند عروسک خیمه شب بازی، اختیارش دست کسی است که او را به بازی گرفته است. آیا چنین نیست؟

برای پاسخ به پرسش دقیق شما اشاره به چند مسأله ضرورت دارد:

(0) نظر
برچسب ها :
شهر البركه (ماه بركت)

شهر البرکه (ماه برکت)

پیامبر گرامی (ص) در توصیف ماه رمضان چنین فرموده اند: شهر رمضان شهر الله عز و جل و هو شهر البرکه ماه رمضان ماه خدا و ماه برکت است. (16) صاحب مفردات می گوید:

برکت، ثبوت خیر و خوبی الهی در شئ است و مبارک آن چیزی است که در او خیر است.

ماه رمضان منشاء و مبداء و مرکز و محور خیر و برکت است و در روایات متعددی ماه مبارک نامیده شده است.

سلمان فارسی (رض) می گوید: پیامبر گرامی (ص) در آخرین روز ماه شعبان فرمودند: ای مردم! ماه رمضان، ماه مبارک شما را فرا گرفت.(17)

در جای دیگر فرموده اند: این ماه رمضان ماه مبارکی است، روزه در آن را خداوند واجب گردانید، درهای بهشت در این ماه باز و دستهای شیاطین بسته است. (18)

امام صادق (ع) می فرماید: هنگامی که ماه رمضان می رسید پیامبر گرامی (ص) می فرمودند: بار خدایا در ماه رمضان برای ما برکت بده و ما را به روزه و نماز آن یاری نما و کارهای ما را در این ماه قبول فرما.

حارث نضری می گوید: امام صادق (ع) در آخر ماه شعبان فرمودند: ماه مبارکی که قرآن در آن نازل شده فرا رسید. (19)

ابی محمد هارون بن موسی تلعکبری نقل می کند امام صادق (ع) فرمودند: با فرا رسیدن ماه رمضان بگو بار خدایا ماه مبارک رمضان ماه نزول قرآن فرا رسید از تو می خواهم که مرا در این ماه بیامرزی و به من رحم کنی و من را از آتش جهنم نجات بدهی .(20)

خداوند ما را از بهره مندان این ماه پر خیر و فضیلت قرار دهد. آمین

(0) نظر
برچسب ها :
X