آزار زنان در محيط كار شاغل غربي‏

 

عبدالرسول هاجری

بررسی پدیده آزارهای جنسی را با نقل قولی از «مارلین فرنچ» آغاز می‏کنم. او می‏گوید: «همه مردان در هر طبقه کاری که باشند، حتی اگر عده‏ای از آنها شرکت فعّال نداشته باشند و فقط بیننده باشند، در رساندن آزار جنسی به زنان همکار، باهم همدست هستند. طبق شهادت زنانی که در شرکت‏های آتش‏نشانی آمریکا کار می‏کنند، آنها به قدری مورد اذیت و آزار جنسی هستند که خطری برای زندگی آنها به شمار می‏روند.» [1] مارلین، فرنچ، جنگ علیه زنان، ترجمه توران دخت تمدن (مالکی) ص 212 ـ 215

حضور و مشارکتِ برابرِ زنان در محیطهای کارِ بیرون از خانه و قرار گرفتن در کنار همکاران مرد، از جمله مقوله‏هایی بوده و هست که همواره از سوی دیدگاه‏های فمینیستی ترویج شده است. جوامع صنعتی غرب نیز در حرکتی هماهنگ، با نادیده انگارىِ تفاوت‏های زیستی و غریزی زنان و مردان، فرصت‏های مساوی و متعددی برای اشتغال زنان ـ حتی در کارهایی مانند معماری، مهندسی، معدن، بنّایی، ارتش و.. که تا پیش از این به مردان اختصاص داشت ـ فراهم آوردند. اما تفاوت‏های واقعی نادیده گرفته شده، معادله را به نفع مردان و به ضرر زنان تغییر داد. قدرت برتر جسمانی و تمایلات شدید غریزىِ مردانه از یک سو، و زیبایی و ضعف جسمانی زنان در مقایسه با مردان از سوی دیگر، موجب شد اذیت و آزار زنان از سوی مردان در محیط کار به وقع بپیوندد. عمده گونه‏های این آزار جنسی به شرح ذیل بود:

1. تحقیر زنان و توهین به آنها از طریق واگذاری کارهای حاشیه‏ای و پست به آنان؛

2. تحقیر زنان از طریق پرداخت حقوق و مزایای کمتر به آنها در مقایسه با مردان؛

3. آزارها و خشونت‏های جنسی مردانِ همکار؛

4. ضرب و شتم و قتل زنان به دستِ مردانِ همکار.

فرنچ، در بحث «جنگ با زنان در محل کار» به بررسی پیامدهای زیانبار دیدگاه‏های برابرنگری در محل کار می‏پردازد و اطلاعات و آمار ارزشمندی در این باره ارائه می‏دهد. به گفته او، در آمریکا با آن‏که 55 درصد از زنان در مقابل دریافت دستمزد کار می‏کنند، ولی همه آنها با تبعیض روبه‏رو هستند. بنیادها و مؤسسات بازرگانی ادعا دارند که هیچ مانعی در راه پیشرفت زنان قرار نداده‏اند، با وجود این، شمار اندکی از زنان ترفیع می‏گیرند و کسانی که در مشاغل تخصصی و مدیریتی هستند به مراتب کمتر از همتای مردِ خود، حقوق دریافت می‏کنند. این پدیده در همه‏جا، در مؤسسات بازرگانی، بنیادهای علمی ـ حقوقی و پزشکی به چشم می‏خورد.

جنگ با زنان در محیط کار ممکن است هدفی منحصر به فرد داشته باشد و آن، نگاه داشتن آنها در مشاغل پایین اقتصادی است که به صورت‏های گوناگون جلوه می‏کند. [2] همان، ص 211

به گفته فرنچ، کمیسیونی در کالیفرنیا اخیراً سعی کرد بداند چرا زن‏ها به تعداد بسیار کم در مشاغل ساختمانی کار می‏کنند. در مصاحبه‏ای که با زنان کارگر در مشاغل ساختمانی به عمل آمد، معلوم شد که محیط شغلی آنها، همیشه محیط جنگ و نزاع است. مردها در مقابل زن‏ها ادرار می‏کردند، عکس‏های زننده‏ای در توالت آنان نصب می‏نمودند، به زنی که مشغول کار با سیم‏های برق بود، آب می‏پاشیدند و زنی را که مشغول بالا بردن آجر و بار سنگین از پله‏ها بود، لمس کرده، نوازش می‏کردند.

یک زن جوشکار علیه کارخانه کشتی سازی که در آن کار می‏کرد، به دلیل آزار و اذیت جنسی، اقامه دعوا کرد. شش زن و 846 مرد در این کارخانه به عنوان متخصص ماهر کار می‏کردند. کلیه سرپرست‏ها، سرکارگرها، هماهنگ کننده‏ها، راهنماها یا متصدی‏ها مرد بودند. زن‏ها مجبور بودند به تقویم‏هایی که روی دیوارها نصب شده و عکس‏ها و مطالب مستهجن بر آن کشیده و نوشته شده بود، نگاه کنند. مردها با حرف‏های رکیک، زن‏ها را مسخره و اذیت می‏کردند یا نیشگون می‏گرفتند. قاضی «هوول ملتون» در بخش جکسون ویل فلوریدا، با این استدلال که کارخانه «محیطی مردانه» به وجود آورده و احساسات زنان را با نصب عکس‏های زشت جریحه دار کرده است، اعلام نمود که نصب این گونه عکس‏ها آزار جنسی محسوب می‏شود. [3] همان

آزارهای جنسی در محیط کار، به اذیت و آزارهای جزیی محدود نیست و در برخی موارد، به ضرب و شتم و قتل نیز منجر می‏شود. محیط کار در آمریکا برای زنان به‏گونه‏ای است که علت اصلی مرگ زنان کارگر، قتل است که همتاهای آنها مرتکب می‏شوند.

کاترین بل، متخصص بیماری‏های مسری در مؤسسه ملی ایمنی شغلی و تندرستی [امریکا] معتقد است:اگر زنی در محیط کار و بر اثر جراحات وارد شده فوت کرد، مطمئن باشید که وی را به قتل رسانده‏اند. شمار زنان سیاه‏پوستی که در محیط کار کشته می‏شوند، دو برابر زنان سفید پوست است. شمار زنان سیاه پوست که هر سال به قتل می‏رسند، چهار برابر زنان سفید پوست است؛ اما احتمال به قتل رسیدن زنان سفید پوست، در ارتش بیشتر است (Newyork Times, 0991).

«رنکن کپل» در گزارش سازمان بین المللی کار (8991) می‏نویسد: قتل و آدم کشی، جدی‏ترین جنبه خشونت در کارگاه به شمار می‏آید. در ایالات متحده، آمار رسمی حاکی از آن است که آدم کشی، دومین علت مرگِ ناشی از کار، به طور کلی، و اولین عامل در خصوص زنان به شمار می‏آید. همه هفته به طور متوسط، بیست نفر کارگر به قتل می‏رسند.

برپایه گزارش‏های شخصی، تخمین زده شده است که در انگلستان از هر ده زن، هفت نفر در دوره زندگی شغل خود به مدتی طولانی دچار آزار جنسی می‏گردند. آزار جنسی ممکن است رویدادی منفرد یا الگوی رفتاری پیوسته و ثابت باشد. در حالت اخیر، زنان غالباً در حفظ آهنگ معمول کار خویش با دشواری روبه‏رو می‏شوند. ممکن است مرخصی استعلاجی بگیرند یا به کلی از کارشان دست بکشند (Mackixnon, 7991).

گیدنز، آزار جنسی زنان را در محیط کار در غرب، پدیده‏ای «بسیار معمول» دانسته است. به گفته او، آزار جنسی بخش بزرگی از زنان شاغلِ حقوق بگیر را مستقیماً تحت تأثیر قرار می‏دهد. از جهتی همه زنان قربانیان تجاوز جنسی هستند، زیرا ناچارند احتیاطهای خاصی برای حفاظت خود به عمل آورند و با ترسِ تجاوز جنسی زندگی کنند. [4] آنتونی، گیدنز، جامعه‏شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، ص 201

گیدنز، همچنین به انواع آزار جنسی زنان در محیط کار اشاره می‏کند و می‏افزاید:«آزار جنسی در محل کار می‏تواند به عنوان استفاده از اقتدار شغلی یا قدرت به منظور تحمیل خواسته‏های جنسی تعریف شود. این کار ممکن است شکل‏های خشنی به خود بگیرد؛ مانند هنگامی که به یک کارمند زن گفته می‏شود: یا به یک برخورد جنسی رضایت دهد یا اخراج شود. بیشتر انواع آزار جنسی تا حدودی زیرکانه‏تر است؛ برای مثال، این نوع شامل فهماندن این مطلب است که پذیرفتن خواهش‏های جنسی، پاداش‏های دیگری به همراه خواهد آورد یا چنانچه این‏گونه خواهش‏ها برآورده نشود، نوعی مجازات مانند جلوگیری از ترفیع به دنبال خواهد داشت.» [5] همان

«هانس اینگوار جانس» در مقاله‏ای با عنوان «زنان سوئدی و فرصت‏های مساوی» پس از اینکه کشور سوئد را «قهرمان جهانی برابری بین زن و مرد» معرفی می‏کند و از اشغال 142 کرسی (41 درصد) از 349 کرسی پارلمانی توسط زنان سخن می‏گوید، به گونه‏های اذیت و آزار جنسی اشاره می‏کند و می‏نویسد: «گونه‏های مختلف نابرابری و آزار جنسی علیه زنان در سوئد موجب شد قانون سوئدی برابرىِ بین زنان و مردان، سند فرصت‏های برابر از کارفرمایان بخواهد مستخدمینشان را از هرگونه آزار جنسی محافظت کنند.» [6] روزنامه سلام، 13/8/79

در سال 1989 هنگامی که مجله «نیویورک تایمز» موضوع «مهم‏ترین مسئله‏ای که زنان امروز با آن مواجه‏اند» را در آمریکا به همه پرسی گذاشت، تبعیضات شغلی، بیشترین درصد پاسخ‏ها را به خود اختصاص داد. در پایان دهه هشتاد، 80 تا 95 درصد زنان شاغل می‏گفتند: از تبعیض شغلی و نابرابری دستمزد، ناراضی‏اند. در این دهه، هفتاد درصد زنان از آزار و اذیت مردان شکایت داشتند.» [7] سوزان، فالودی، جامعه زنان آمریکا چه مشکلی دارند، ترجمه زهره زاهدی؛ به نقل از: نشریه زنان، ش 13

پیش‏تر نیز «سیمون دوبوار» در کتاب جنس دوم، آزارهای جنسی علیه زنان در غرب را بررسی و اعلام کرده بود که زن‏ها به‏خصوص در کارهای نخ‏ریسی و پارچه‏بافی، مورد سوء استفاده قرار می‏گیرند. اربابان غالباً آنها را بر مردها ترجیح می‏دهند. آنها کار بهتری در قبال مزد کمتری انجام می‏دهند. این فرمول وقیحانه، روشن کننده ماجرای غم‏انگیز کار زن غرب است.

«تروکن» [8] Norbert Truqan می‏گوید: در کارگاه‏های ناسالم که نور آفتاب در آنها راه ندارد، نیمی از این دختران پیش از پایان کارآموزی، مسلول می‏شوند. [9] دوبوار، سیمون، جنس دوم، ترجمه قاسم صفور، ص 179، با تلخیص و تصرف

به گفته دوبوار، سرکارگران از زن‏های کارگر جوان سوء استفاده می‏کنند. نویسنده ناشناس «حقیقت در باره لیون» می‏نویسد: آنها برای رسیدن به منظور خود، از تهوع آورترین راه‏ها (نیاز و گرسنگی) سوء استفاده می‏کنند. [10] همان

«کارل مارکس» در یکی از یاداشت‏های «سرمایه» با اشاره به وضع اسفبار زنان در محیط کار می‏نویسد: «به این ترتیب است که خصلت‏های خاص زنان به زیان خود آنها تمام می‏شود و عوامل اخلاقی و ظریف طبیعت وی، وسایلی برای به بردگی گرفتن و رنج دادن وی می‏شود.» [11] همان

«ژ . درویل» [12] G . Derville به همین علت در تلخیص کتاب «سرمایه»، زنان شاغل در جوامع غربی را «حیوان لوکس یا جوان بارکشِ» جوامع مدرن معرفی می‏کند. وضعیت تبعیض‏آمیز و فراوانىِ برخوردهای خشن جنسی با زنان در محیطهای کار، به گونه‏ای در جوامع صنعتی غرب رو به تزاید بوده است که بانوانِ کنوانسیون رفع تبعیض را بر آن داشته که در جای جای سند بین المللی پکن (1995) ـ به ویژه بخش زن و اقتصاد از مواد 150 تا 181 سند ـ ضمن هشدار به جهانیان در مورد گسترش بی‏رویه نابرابری‏ها و آزارهای جنسی علیه زنان شاغل، تدابیری برای جلوگیری از این روند فزاینده اتخاذ و توصیه نمایند.

این سند می‏افزاید:

بسیاری از زنان که به کارِ مزد آور اشتغال می‏ورزند، با موانعی مواجه هستند که آنان را از تحقق توان بالقوه‏شان باز می‏دارد. تحمل آزار رسانی جنسی، توهین به حیثیت یک کارگر است و زنان را از ارائه خدمتی متناسب با توانایی‏شان باز می‏دارد. دولت‏ها یا بخش خصوصی و سازمان‏های غیردولتی، سندیکاها و سازمان ملل متحد باید به نحو مقتضی قوانینی را در برابر آزار جنسی و دیگر صور آزاررسانی در جمیع اماکن کار، وضع و اعمال کنند. [13] ر.ک: مواد 157، 160 و 180 اعلامیه پکن

بی دلیل نیست که رسانه‏های گروهی و افکار عمومی در غرب به «بازگشت زنان به خانه» ابراز تمایل می‏کنند. روزنامه انگلیسی زبان «ملت و جهان» در مقاله‏ای با همین عنوان: «بازگشت زنان به خانه» می‏نویسد: در ایالات متحده آمریکا، بسیاری از زنان، مشاغل خود را رها کرده و به مادران تمام وقت تبدیل شده‏اند. دیوید بالنکن هوان رئیس مؤسسه ارزش‏های امریکا این رویکرد جدید را «مکتب جدید طرفداری از خانواده» نامیده است.

این مقاله را با شعری از شاعر بزرگ «هنری ود روژت لانگ فلو» به پایان می‏رسانم: در خانه بمان قلب من و استراحت کن، قلب‏های حافظ خانواده، خوشبخت‏ترینند.

آزار جنسی در محیط کار زنان شاغل غربی‏

(1) نظر
برچسب ها :
ده

ده

حالا

از تمامی قصه ، تنها

قاب عکسی مانده ست

که شباهتی عجیب به دختری از تبار ترانه دارد

حالا باران که می آید

خاک این دختر خالی

هنوز بوی عشق و عود و عسل می دهد

حالا مدام از پی نشانی تو

فنجان های قهوه را دوره می کنم

مدام این چشم بی قرار را

با بغض و بهانه ی باران آشنا می کنم

مدام این دل درمانده را

با باور برودت عشق

آشتی می دهم

باید این ساده بداند

بانوی برفی بیداری ها

دیگر به خانه ی خواب و خاطره باز نخواهد گشت

(1) نظر
برچسب ها :
نه

نه

وقتی کبوتر واژه یی

تور بی طناب ترانه می افتند

بر می دارمش

می بوسمش

و رهایش می کنم

همان بوسه برای تداوم ترانه ام کافی ست

به زدودن اشکی از زوایای گریه ها رضایت نمی دهم

نمی خواهم شعرم را به خط خوش بنویسم

نمی خواهم از پی واژه ها تا پلکان کتاب و کوره راه لغت نامه ها سفر کنم

تنها می خواهم

دمی سر بر شانه یی بگذارم

و به اندازه ی دوری دست مرداب و دامن درناها گریه کنم

دیگر اینکه چرا شانه یی آشناتر از سپیدی کاغذ و قامت قلم نمی یابم

جوابش در چشم های توست

که شهد نام و شکوه شانه ات را

از گریه های من دریغ می کنی

حالا که کسی در حوالی خلوت خاموش ما نیست

لحظه یی به دور از قافیه های غرور و گلایه به من بگو

آیا تمام این ترانه های اشک آلود

به تکرار آن روزهای زلال زنبق و رازقی نمی ارزند ؟

(0) نظر
برچسب ها :
هشت

هشت

به کجا می بری مرا ؟

به کجا م یبری مرا ؟ با توام آی

خاتون خوب خواب وخاطره

زلال زرد روسری

چرا مدام در پس پرده ی گریه نهان می شوی ؟

استخاره می کنی ؟

به فال و فریب فراموشی دل خوش کرده ای

یا از آوار آواز و توارد ترانه می ترسی ؟

به فکر خواب وخستگی چشمهای من نباش

امشب هم

میهمان همین دفتر و دیوان درد و دریایی

یادت هست نوشته بودم

در این حدود حکایت

همیشه کسی خواب دختری از قبیله ی بوسه را می بیند ؟

باور کن ،هنوز

دست به دامن گریه که می شوم

تصویر لرزانی از ستاره و صدف

در پس پرده ی دریا تکان می خورد

نمی دانم چرا

بارش این همه باران

غبار غریب غروبهای بهار و بوسه را

از شیشه های این همه پنجره پاک نمی کند

تو چی ؟ طلا گیسو

تو که آن سوی کتاب کوچه ها نشسته یی

خبر از راز زیارت هر روز من

با ساکنان این حوالی آشنای گلایه و گریه داری ؟

آه ! می دانم

سکوت آینه ها

همیشه

جواب تمام سوال های بی جواب بغض و باران است

(0) نظر
برچسب ها :
هفت

هفت

مادربزرگ می گفت

در عمق صندوق بی قفل خود

نشان و نقشه ی دیار دوری را نهان کرده است

که در آنجا

بادی از بیشه ی بوسه ها نمی گذرد

می گفت وقتی در آن دیار

نام سار و صنوبر را فریاد می زنی

کوه ها صدای تفنگ و تیشه را برنمی گردانند

آنجا

سف سبز سپیدارها بلند

و حنجره ی خروسها

پر از صدای فانوس و صبح و ستاره است

حالا

گاهی هوس می کنم سراغ صندوق بروم

بازش کنم

و نشان آن وادی دور را بیابم

اما می ترسم ستاره جان

می ترسم حکایت آن جزیره ی رؤیا

تنهاخیال خامی در دایره ی بی مدار دریا باشد

(0) نظر
برچسب ها :
شش

شش

تابستان

انعکاس سرخ گیلاس و سبزی سایه بود

انعکاس هفت سنگ و تب بعد از ظهر

به کنار هر گلی که می رسیدم

می خواستم تمام پروانه های جهان را خبر کنم

بر شاخه ها می نشستم

و سرود سبز سوت و سکوت را

برای جوجه های کوچک گنجشک می خواندم

تا مادر بزرگ بیاید

و از بیم سقوط و سستی شاخه بگوید

تابستان کودکی ام تنها

با گیلاس سرخ باغ و مهر مادربزرگ

معنا می گرفت

وقتی که می خندید

خیل خطوط خاطره ی آینه را پر می کرد

دستانش به عطر حلوا و حنا و ریحان عادت کرده بود

و موهای سفیدش را همیشه

به رسم بهار های بی برگشت گذشته می بافت

همیشه عکس ها ی کوچک کوچ را نگه می داشت

عکس گیوه ، گندم ، گام

عکس باغ ، برنو ، بهار

و عکس رنگ و رو رفته ی پریروز پدر بزرگ را

قصه هایی برایمان می گفت

که آنها را

از مادربزرگ کودکی خود شنیده بود

حالا ، از انعکاس سرخ گیلاس ها خبری نیست

شاخه ها توان وزن مرا ندارند

و گنجشک های شوخ شاخه نشین

به زبانی غریب سخن می گویند

غریب

(0) نظر
برچسب ها :
پنج

پنج

بچه که بودم

از جریمه های نانوشته که بگذریم

سلمانی و ساعت و سیب

سکه و سلام و سکوت

و سبزی صدای بهار

هفت سین سفره ی منبود

بچه که بودم

دلم برای آن کلاغ پیر می سوخت

که آخر هیچ قصه یی به خانه نمی رسید

بچه که بودم

تنها ترس ساده ام این بود

که سه شنبه شب آخر سال

باران بیاید

بچه که بودم

آسمان آرزو آبی

و کوچه ی کوتاه مان

پر از عبور چتر و چلچراغ و چلچله بود

(0) نظر
برچسب ها :
چهار

چهار

شاعر که شدم

نردبانی بلند بر می دارم

پای پنجره ی پرسه های پسین پروانه می گذارم

و به سکوت سلام آن روزها سرک می کشم

شاعر که شدم

می آیم کنار کوچه ی کبوترها

تاریخ یادگاری دیوار را پررنگ می کنم

و می روم

شاعر که شدم

مشق شبانه ی تمام کودکان جهان را می نویسم

دیگر چه فرق می کند

که معلمان چوب به دست

به یکنواختی خطوط مشق های شبانه

شک ببرند یا نبرند ؟

شاعر که شدم

سیم های سه تارم را

به سبزه های سبز سبزده گره می زنم

و آرزو می کنم

آهنگ پاک صدای تو را بشنوم

شاید که شاعری

تنها راه رسیدن به دیار رؤیا

و کوچه های خیس کودکی باشد

(0) نظر
برچسب ها :
سه

سه

در دایره ی تاریک فنجان فال

عکس فانوس ستاره و عطر اطلسی افتاده است

شاید شروع نور

نشانه یی از بازگشت نگاه گرم تو باشد

باید به طراوت تقویم های کهنه سفر کنم

تقویم ناب ترین ترانه ی نمناک

تقویم سبزترین سلام اول صبح

تقویم دور دیدار بوسه و دست

شاید در ازدحام روزها

یا در انتهای همان کوچه ی شاد شمشادها

شاعری دلشکار را ببینم

که شیرین ترین نام جهان را زیر لب تکرار می کند

و تلخ می گرید

(0) نظر
برچسب ها :
دو

دو

پیاده آمده ام

بی چارپا و چراغ

بی آب و آینه

بی نان و نوازشی حتی

تنها کوله یی کهنه و کتابی کال

و دلی که سوختن شمع نمی داند

کوله بارم

پر از گریه های فروغ است

پر از دشتهای بی آهو

پر از صدای سرایدار همسایه

که سرفه های سرخ سل

از گلوگاه هر ثانیه اش بالا می روند

پر از نگاه کودکانی

که شمردن تمام ستارگان ناتمام آسمان هم

آنها را به خانه ی خواب نمی رساند

می دانم

کوله ام سنگین و دلم غمگین است

اما تو دلواپس نباش ! بهار بانو

نیامدم که بمانم

تنها به اندازه ی نمباره یی کنارم باش

تمام جاده های جهان را

به جستجوی نگاه تو آمده ام

پیاده

باور نمی کنی ؟

پس این تو و این پینه های پای پیاده ی من

حالا بگو

در این تراکم تنهایی

مهمان بی چراغ نمی خواهی ؟

(0) نظر
برچسب ها :
يك

یک

شرمنده ام

گفته بودم

دست بر دیوار دور آن ور دریا می زنم

و تا هزاره ی شمردن چشم می گذارم

گفته بودم

غبار قدیمی تقویم را

ازش یشه های شعر وخاطره پاک نمی کنم

گفته بودم

صدای سرد سکوت این سالها را

با سرود و سماع ستاره بر هم نمی زنم

اما دوباره دل دل این دل درمانده

تو را میهمان سایه گاه ساکت کتاب و کاغذ کرد

هی

همیشه همسفر حدود تنهایی

بگذار که دفتر دریا هم

گزینه یی از گریه های گاه به گاه من باشد

(0) نظر
برچسب ها :
مشكلات قبلى:

مشکلات قبلى:

یکى از عوامل مهم، اختلالت قلبى، استرسها و فشارهاى روانى است.

در موقع فشارهاى روانى، میزان زیادى هورمنهاى آدرنال و دیگر هورمونهاى فشار آزاد مىشوند و ضربان قلب و تنفس را زیاد مىکنند و رگهایى که خون را به ماهیچه مىرسانند، منبسط مىشوند.

فشارهاى روانى، در دراز مدت، موجب ترشح هورمنى به نام کاته کولاین مىشوند که نوع از آن:

اپى نفرین و نوراپى نفرین، آسیب عروق را تسریع مىکنند و سرانجام مشکلات و اختلالات قلبى به وجود مىآورند.

گرچه عوامل دیگرى، مثل افزایش سن، فشار خون، سیگار، کلسترول، دیابت و عدم تحرک و بالاخره، ارث، از زمینههاى مساعد بیماریهاى قلبى است، اما استرسها از مهمترین این عواملند.

(0) نظر
برچسب ها :
بيماريهاى روان ـ تنى

بیماریهاى روان ـ تنى

در این قسمت، به این بیماریها از دیدگاه روانشناختى مىپردازیم و در مباحث دیگر کتاب، این بیماریها را از جنبه پیشگیرى یا آشنایى مورد بحث قرار دادهایم.

بیماریهاى روان ـ تنى، شامل بیماریهاى قلبى و عروقى، تنفسى، گوارشى، استخوانى، ماهیچهاى، تناسلى، ادرارى و بالاخره، پوششى مىشوند.

(0) نظر
برچسب ها :
عقبماندگى ذهنى

عقبماندگى ذهنى

عقبماندگى ذهنى، در نتیجه توقف تکامل مغزى در زمان حاملگى، یا حین زایمان و یا در طفولیت، براى کودکان پیش مىآید و علل آن، علل ارثى، ژنتیکى و مشکلات زایمان است.

عقبماندگى ذهنى را بر اساس بهره هوشى و عملکرد اجتماعى و قابلیت آموزشى و هدایت و تربیت آنها به گروههاى زیر تقسیم مىکنند:

ـ نوع خفیف، که بهره هوشى میان 50 تا 70 است و بیشتر عقبماندگان ذهنى در این دستهاند.

اینان، آموزشپذیر هستند، و گرچه داراى عواطف و احساسات طبیعىاند، اما در مواقع لازم نمىتوانند مواظب رفتار خود باشند.

دزدان، روسپیان، قاچاقچیان، بیشتر ممکن است از این دسته باشند.

ـ نوع متوسط و شدید، که ضریب هوشى آنان از 50 پایینتر است.

آموزشپذیرى و یانجام کار و مسئولیتپذیرى در آنان کم است و معمو باید تحت مراقبت دیگران باشند.

(0) نظر
برچسب ها :
بيماريهاى دوران سالمندى (= پيرى)

بیماریهاى دوران سالمندى (= پیرى)

اختلالات روانى، در دوران پیرى نیز از اهمیت خاصى برخوردار است که با توجه به افزایش سن متوسط مردم، در قرن حاضر، روز به روز اهمیت بیشترى مىیابد و اختلالات روانى پیران، بیشتر مورد توجه واقع مىشود.

یکى از بیماریهاى مهم دوران سالمندى، زوال عقل یا بیمارى آلزایمى است.

در بیمارى آلزایمى، زوال عقل به حدى مىرسد که سلامت و سازگارى شخص را مختل مىکند.

در این بیمارى، انحطاط پیشرونده حافظه، تفکر، شخصیت، کندى پاسخ یا فقدان عکسالعمل به واکنشهاى هیجانى و بالاخره، کم شدن قوّه ابتکار و علاقه دیده مىشود.

در بیمارى آلزایمى، اختلال حافظه، براى وقایع نزدیک موجود است.

در این بیمارى، دشوارى واضح در خواندن و جهتیابى، در اثر پیشرفت بیشتر آن، گونهاى زندگى نباتى یا حیوانى به وجود مىآید.

(0) نظر
برچسب ها :
X