آنجا که کار و تلاش بیشتر است نیاز به نماز بیشتر است. انسان معمولاً در شب ها خواب است و فعّالیتى ندارد، از این رو از عشاء تا صبح نمازى واجب نیست ولى نیاز معنوى انسان در روز بیشتر است.
هوس ها، طاغوت ها، جلوه ها، حیله ها و تمام پرتگاه ها در روز جلوه دیگرى دارند و لذا اوّل روز و آخر روز باید نماز خوانده شود وبراى وسط روز سفارش ویژه آمده است:
«اقم الصلوة طرفى النهار» (59)
دو طرف روز (صبح و شب) نماز به پا دار.
«حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى» (60)
نسبت به تمام نمازها به خصوص نماز ظهر حفاظت کنید. و مثل منافقین گرمى هوا را بهانه ترک جماعت قرار ندهید.
و از آنجا که روزهاى جمعه و عید ایّام فراغت است و معمولاً فساد در ایّام فراغت بیشتر به سراغ انسان مى آید، سفارش به نماز جمعه و نماز عید شده است.
شاید بخاطر لطافت و ظرافت بیشترى که روح دختر دارد و غبار و فساد در روح هاى لطیف زودتر منعکس مى شود، نماز دختران از 9 سالگى شروع مى شود.
و هرگاه مشکل اضافه اى براى انسان پیش آمد سفارش به نماز بیشترى شده است. «واستعینوا بالصبر والصلوة»
دستورات اسلام از یکدیگر جدا نیست ولذا قرآن مى فرماید: «لاتصلّ على احد منهم مات ابداً ولا تقم على قبره» (58) به جنازه فراریان از جبهه نماز نخوانید:
فراموش نمى کنم در ایّام دفاع مقدّس، جوانى وصیّت کرد که اگر من شهید شدم مرا دفن نکنید مگر آن دو دسته اى که با هم قهرند، آشتى کنند و این جوان از خون مقدّس خودش به نفع اصلاح ذات البین استفاده کرد، در حالى که مى توانست بگوید اگر شهید شدم راضى نیستم فلان شخص یا گروه به تشییع جنازه من بیاید و بدینوسیله آتش فتنه را بیشتر و کینه ها را عمیق تر نماید.
قرآن درباره تسبیح ونماز ساکنان آسمان ها وپرندگان مى فرماید:
«کل قد علم صلواته و تسبیحه» (55) نماز آنها آگاهانه است.
ولى در جاى دیگر خطاب به انسان ها مى فرماید:
«لاتقربوا الصلوة و انتم سُکارى حتّى تعلموا ما تقولون» (56) در حال مستى نماز نخوانید تا بدانید چه مى گوئید.
به همین دلیل در روایات آمده است:
عبادت عالم از عابد بهتر است.
در اسلام به تجّار سفارش شده: «الفقه ثم المَتجَر» (57) اوّل مسائل حلال و حرام را فرا گیرید بعد به سراغ تجارت بروید. در آموزش نماز هم باید سعى کنیم اسرار نماز را به نسل نو تعلیم دهیم تا آگاهانه براى نماز قیام کنند.
در نماز با گفتن «صراط الذین انعمت علیهم» از خداوند مى خواهیم که الگوى ما را کسانى قرار بده که مورد لطف تو هستند، تو را شناختند و به تو عشق ورزیدند، در راه تو گام برداشته و استقامت کردند و از تو جدا نشدند.
بر اساس آیه 69 سوره نساء کسانى که خداوند به آنها نعمت داده، عبارتند از: انبیا و شهدا و صدیّقین و صالحان.
آرى نعمت واقعى همان ایمان و ارتباط با خداوند و گام در راه رضاى او برداشتن و در راه او فدا شدن است. نعمت هاى مادّى نصیب حیوانات هم مى شود «متاعاً لکم ولانعامکم» (54) مقام معنوى است که به انسان ارزش مى دهد.
انسان در نماز خداوندى را حمد و سپاس مى کند که خالق تمام هستى است. سرچشمه تمام رحمت ها و برکات است. مالک روز قیامت است.
کسى که حمد و ثناى خود را نثار این وجود مقدّس با این خصوصیات مى کند هرگز حاضر نیست براى هر چیز پست و جزئى و در برابر هر قدرت ناچیزى ستایش کند.
زبانى که ثناگوى خالق هستى شد، دیگر تن به ثناگویى هر نالایقى نمى دهد. فراموش نکنیم که امام حسین علیه السلام فرمود: کسى که وصل به پیامبر صلى الله علیه وآله باشد و از دامن زهراعلیها السلام برخاسته باشد، بیعت یزید را نخواهد پذیرفت.
آرى ... ستایش او نه دیگران،
ثناى او نه طاغوت ها،
ثناى او براى ربّ العالمین بودنش،
الرّحمن الرّحیم بودنش،
مالک یوم الّدین بودنش،
دیگران چه و که هستند و چه قدرتى دارند که من ثناگوى آنها باشم؟ به خصوص که مسلمان مى داند اگر ظالمى ستایش شود عرش خداوند به لرزه در مى آید.
بنابراین ثناى او، آنچنان روح بزرگى به ما مى دهد که دیگر حاضر به ثناى دیگران نمى شویم و این روح بزرگ را از نماز و حمد مى توان تحصیل کرد.
حیف که ما با توجّه نماز نخواندیم و مزه نماز را نچشیدیم.
در نماز بارها آیه مبارکه «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را بر زبان جارى و به خود تلقین مى کنیم.
حرف «باء» در بسم اللَّه رمز استمداد و توکّل است،
با یاد او شروع کردن نشانه آن است که تنها از قدرت او کمک بگیریم و به او توکّل کنیم.
یاد او نشانه مهر او و عشق به اوست.
نماز ذکر خداست وکسى که از ذکر خداوند اعراض کند زندگى نکبت بارى دارد: «مَن اعرض عن ذکرى فانّ له معیشة ضنکا» (53)
ممکن است بگوئید بسیارى اهل نماز نیستند ولى زندگى خوبى دارند، ولى باید به درون آنها سرى زد تا ببینیم آیا صفا وآرامش لازم را دارند یا نه؟ در مشکلاتى که براى آنها پیش مى آید چقدر دستپاچه مى شوند و خودشان را مى بازند؟ باقى انسان ها را با چه دیدى مى نگرند؟ تقوى و عدالت چه جایگاهى نزدشان دارد؟ روحشان به چه چیز وابسته است؟ به آینده خود چقدر اطمینان دارند؟ اضطراب وهیجان هاى روانى، تزلزل خانوادگى، ضعف اعصاب، بدگمانى، احساس غربت و تنهایى از درون، فساد و فحشا، آمار جنایت، فرار فرزندان از خانه، بالا بودن آمار طلاق، خودباختگى، ترس و... در جامعه بى نماز بیشتر است یا با نماز؟
تعلیم نماز در روایات از وظایف مهمّ والدین است. والدین باید فرزندان خود را از سه سالگى با بیان کلماتى از قبیل «لااله الا اللَّه» آشنا کنند و کم کم او را آماده نماز نمایند.
خداوند به پیامبر مى فرماید: «وامر اهلک بالصلوة و اصطبر علیها» (50) به اهل خود فرمان نماز بده وپشتکار داشته باش.
قرآن در ستایش حضرت ابراهیم مى فرماید: «و کان یأمر اهله بالصلوة» (51) او اهل خود را به نماز فرمان مى داد.
لقمان هم به فرزندش سفارش نماز مى کرد: «یابنّى اقم الصلوة» (52)
نویسنده : -
آدرس مطلب : نشریه مسجد شمارة 82 مهر 1383 صفحة 8 تا ص 11
شماری از کارشناسان امورفرهنگی معتقدند که جوانان در روی آوردن به فریضه مهم نماز به عملکرد و رفتار الگوها توجه خاص دارند. آنها می گویند که جوانان ذهن پرسشگری دارند و برای سوالات گوناگون خود در زمینه های مختلفی ازجمله مسائل مذهبی به دنبال پاسخ قابل قبول هستند. به گفته بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان امور دینی و اجتماعی کشورمان، امروزه مساجد بیشتر به صورت محلی برای عبادت تبدیل شده و برنامه های فرهنگی و هنری آن در حاشیه و نامتناسب با نیازهای نسل جوان است. دراین میان علل مختلفی از جمله عوامل خانوادگی ، فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی درگرایش جوانان به نماز نقش دارد. بمباران اطلاعاتی و مسخ فردی و فرهنگی از سوی بیگانگان به یقین در بی توجهی نسل جوان کشورمان به فریضه نماز بی تأثیر نیست که دستاورد آن بی هویتی و دین ستیزی است.
وزیر آموزش و پرورش درهشتمین اجلاس سراسری نماز اعلام کرده بود 76 درصد دانش آموزان کشور به اقامه نماز جماعت گرایش دارند در حالی که نتایج تحقیقات و پژوهشهای متعدد کارشناسان به نکته ای دیگر دراین باره اشاره می کند. شاید بتوان این رقم را اینطور تعدیل کرد که 76 درصد دانش آموزان درنمازجماعت شرکت می کنند. درگفت و گوهایی که با برخی جوانان صورت گرفته ، آنها نیز نظراتی دارند که مواردی از آنها قابل دفاع است . بسیاری می گویند: برنامه ریزان برنامه های مساجد بیشتر میانسالان و سالخوردگانی هستند که شاید کمتر با نیازهای و خواسته های جوانان و سیر تحولات اجتماع آشناهستند. برخی از این جوانان عقیده دارند که بسیاری از برنامه های مساجد با سلیقه و روح شادی طلب شان کمتر سازگاری دارند. این عده معتقدند که وجود حاکمیت دینی برفضای کشور می طلبد همه مسوولان از پایه دینی قوی برخوردار باشند، دروغ نگویند، عوام فریبی نکنند، عمل وگفتار آنان یکی باشد و سطح زندگی خود را با زندگی طبقات پایین جامعه منطبق سازند.
از عوامل بسیار موثری که در جذب جوانان اسلام کارساز است آگاه کردن روحانیون ، ائمه جماعات و مبلغان دینی تغییر درنوع و شیوه بیدارگری و کشاندن جوانان به نماز جماعت می باشد. به دلیل اینکه محیط مدرسه جذابیت بیشتری برای جوان دارد ابتدا باید نماز جماعت را دراین محیط تقویت کرد و سپس با همان طراوت و نشاط به مسجد کشانده شود
نویسنده: پریسا دهکردیان
نماز آرامش روان و سکینه خاطر است.
به نظر می رسد که نماز این عالی ترین جلوه نیاز، ارتباطی گسترده با ابعاد مختلف زندگی انسان داشته باشد. از میان تمام فرایضی که از لحاظ دینی بر مسلمانان واجب است نماز بیشترین ارتباط را با انسان دارد. هر روز پنج بار نماز این کتاب هستی را ورق می زنیم و این چنین است که نماز کلاس درسی می شود که آموختنی هایش تمامی ندارد.
امروزه روانشناسی را به عنوان علم رفتارشناسی معرفی می کنند و در اینجا ما به بررسی تأثیراتی می پردازیم که نماز به عنوان یک رفتار بر ابعاد مختلف روح و روان انسان می گذارد.
از دیدگاه روانشناسان یکی از عوامل رشد و شکفتگی شخصیت نشانه های رمزی است. از خوشبختی آدمی یکی این است که می تواند نشانه های رمزی بکار برد.
آدمی هر چه بیشتر ترقی کند و به کمال نزدیک تر شود بیشتر نشانه های رمزی بکار می برد و برعکس هر چه بیشتر در حال تنزل باشد، نشانه های رمزی کمتر مورد استفاده اش واقع می شوند.
یکی از فواید نشانه های رمزی این است که جای انگیزه های غریزی و تمایلاتی را که ابزار آنها مقتضی یا مناسب و یا مقدور نیست می گیرند و به تسکین یا تخفیف تنیدگی و ناراحتی که ناشی از عدم ارضای آنهاست می پردازند.
«ان الصلوه تنهی عن الفحشا و المنکر». همانا نماز انسان را از بدی و زشتی باز می دارد.
و از همین جا درمی یابیم که شاید نماز نشانه ای رمزی است که باعث رشد شخصیت ما می شود و آن را اعتلا می بخشد.
روانشناسان معتقدند «نشانه های رمزی مناسب نیروی زندگی را به خدمت خود در می آورند و از تنیدگی ها و ناراحتی ها می کاهند و آدمی را قادر می سازند به اینکه خود را به درجات عالی برساند» و بدین سان نماز سکوی اعتلا و معراج انسان می شود. نماز می تواند به مثابه یک پالاینده عمل کند. زمانی که انسان با انجام مقدمات نماز، رو به درگاه خالق بی نیاز می کند و با یکی و فقط یکی که او را قادر مطلق می پندارد به گفتگو می پردازد در واقع به یکی از نیازهای مهم روانشناختی خود پاسخ داده است.
یکی از نیازهای انسان نیاز به بزرگداشت است، یعنی نیاز به برتر از خود را ستایش کردن و به تأیید او پرداختن و پیروی کردن از او. با نماز خواندن این آیین مقدس و همیشگی برای تکریم پروردگار بی همتا چنین نیازی ارضاء می شود.
یکی دیگر از نیازهای روانشناختی انسان، نیاز به پشتیبانی است. خود را به کسی که هنگام احتیاج، کمک و یاری می کند نزدیک نگه داشتن و همیشه به حمایت کسی پشت گرمی داشتن. ما با نماز که هر روز به صورت منظم انجام می شود رابطه خود را با کسی حفظ می کنیم که در تمام سختی ها و شداید امید به یاری او داریم.
مسأله دیگری که در اینجا مطرح است نظم بخشی نماز به فکر است. در بین بسیاری از اقشار جامعه رایج است که وقتی چیزی را گم می کنند به نماز می ایستند تا آن را بیابند. در واقع این تمرکز حواس از طریق ایستادن به سوی قبله یکتا خالق و رکوع و سجود در برابر یگانگی او حاصل می شود.
به اعتقاد یکی از روانشناسان محبت یا عشق پنج نوع است و یکی از انواع آن عبارت است از عشق به حق یا به پروردگار عالم که دارای عالی ترین ارزش و دوست داشتنی ترین چیزهاست و بطور کامل مستلزم مراقبت، مسؤولیت، احترام و بخصوص معرفت است. این عشق برای زندگی ضروری است، زیرا آدمی باید کمال را در نظر بگیرد و آرزوی وصول به آن را در سر بپروراند تا به پیشرفت و حل مشکلات خود نایل آید و نماز کشش عاشقان حق و محبوب خاشعان و مِهر معبود است.
یکی از روش هایی که برای کاهش استرس توسط روانشناسان پیشنهاد می شود استفاده از شستشوی با آب است. وضو مقدمه نماز است و هر بار که ما برای نماز می ایستیم و خود را با وضو پاک و مطهر می سازیم در واقع به تطهیر روح خود می پردازیم و مرهمی بر روان خسته خود می گذاریم.
در واقع اگر بخواهیم برای نماز روح و جسم قایل شویم و حرکات فیزیکی را جسم نماز و حالات روحانی آن را روح نماز نام گذاریم به فواید و آثار نماز بیشتر پی می بریم. یکی از روش های مقابله با تنش که علاوه بر روانشناسی، علوم دیگر نیز آن را تأیید می کنند انجام حرکات منظم یا ورزش است. در همین راستا نماز و بعد جسمی آن (حرکاتی که بطور منظم پنج بار در شبانه روز تکرار می شود) جسم را چنان صیقل می دهد که آیینه روح می شود.
یکی از فلاسفه می گوید: نماز به آدمی نیرویی برای تحمل غم ها و مصائب و در نتیجه بهداشت روانی می بخشد و انسان را امیدوار می سازد و قدرت ایستادگی و مقاومت در برابر حوادث بزرگ را به او می دهد.
انسان در نماز با تمام اعضای بدن و حواس خود متوجه خدا می شود و از همه اشتغالات و مشکلات دنیوی روی برمی گرداند و به هیچ چیز جز خدا و آیات قرآن که در نماز بر زبان می آورد فکر نمی کند همین روی گردانی کامل از مشکلات زندگی و نیندیشیدن به آنها، در اثنای نماز، باعث ایجاد آرامش روان و آسودگی عقل در انسان می شود.
این حالت آرام سازی و آرامش روانی ناشی از نماز، از نظر روانی تأثیر بسزایی در کاهش شدت تشنجات عصبی ناشی از فشار زندگی روزانه و پایین آوردن حالت اضطرابی که برخی از مردم دچار هستند، دارد.
در حدیث آمده است که: هرگاه امری بر رسول خدا سخت می آمد به نماز می ایستاد.
اصولاً رابطه معنوی میان انسان و خداوند در اثنای نماز، به او آنچنان نیروی معنوی می بخشد که مایه تجدید امید، تقویت اراده و آزاد شدن توانایی های عظیم وی می شود، توانایی ها و نیروهای عظیمی در وجود انسان نهفته است که معمولاً بخش کوچکی از آنها را به کار می گیرد. رابطه معنوی انسان با پروردگار در طول نماز و دریافت نوعی فیض الهی، یا بارقه روحانیت از خداوند متعال، باعث رها شدن نیروهای معنوی مستمر در انسان می شود و عزمش را جزم، اراده اش را قوی و همتش را بلند می گرداند. در نتیجه برای پذیرش علم و معرفت آماده تر و برای انجام کارهای بزرگ داناتر می شو
مبارک باد آمد ماه روزه شدم بر بام تا مه را ببینم که نظر کردم کلاه از سر بیفتاد مسلمانان، سرم مست است از آن روز بجز این ماه، ماهى هست پنهان بدان مه ره برد آن کس که آید رخ چون اطلسش گر زرد گردد دعاها اندرین مه مستجاب است چو یوسف ملک مصر عشق گیرد سحورى کم زن اى نطق و خمش آن ز روزه خود شوند آگاه روزه
رهت خوش باد، اى همراه روزه بودم من به جان دلخواه روزه سرم را مست کرد آن شاه روزه زهى اقبال و بخت و جاه روزه نهان چون ترک در خرگاه روزه درین مه خوش به خرمنگان روزه بپوشد خلعت از دیباه روزه فلکها را بدرد آه روزه کسى کو صبر کرد در چاه روزه ز روزه خود شوند آگاه روزه ز روزه خود شوند آگاه روزه
قوانین اسلامى به هر مسإله, از چهار جنبه مى نگرد:
1. وظیفه فرد در برابر خدا,
2. وظیفه فرد در برابر دولت و دولت در برابر فرد,
3. رفتار آدمى با دیگر افراد جامعه,
4. حقوق و تکالیف فرد.
قوانین اسلام در بر دارنده تمامى این جوانب, ضمن نظمى هماهنگ و متعادل, بالاتر از توان فکرى انسان است. انجام این تعادل و توازن معجزهآمیز جز از خداى سبحان ممکن نیست.
بر این اساس, فرد ـ چه مذکر و چه مونث ـ آزادى کامل دارد آنچه را مى خواهد, انجام دهد, به شرط اینکه به خودش یا دیگران یا جامعه و یا دولت, زیان جسمى یا مادى نرساند و شریعت خداى سبحان را هتک نکند.
جنبه هاى چهار گانه فوق به هم مرتبط بوده, پشتوانه یکدیگرند, به اندازه اى که نمى توان مشخصه هایى را معین کرد که یکى را از دیگرى متمایز و جدا کند.
بى بند و بارى جنسى در غرب, نمونه اى براى توضیح روابطى است که بر اساس چهار جنبه مذکور مى باشد. غربیها ارزش زیادى براى روابط صمیمانه جنسى میان مردان و زنان معتقدند, چه در چارچوب زناشویى باشد یا بیرون از آن. بسیارى از دختران آمریکایى, روابط جنسى زناشویى یا به امید و وعده به آن را رد مى کنند.(90) 50% زن و شوهرهایى که در سوئد با هم زندگى مى کنند, به خود زحمت فکر کردن به ازدواج را نمى دهند(91), از آن رو که روابط جنسى بر دوستى و رفاقت است که در چارچوب مقدس آزادى شخصى(!) قرار دارد و قوانین و احکام غربى به شدت از آن حمایت مى کند.
اما شریعت الهى از هر رابطه جنسى میان مذکر و مونث, بیرون از چارچوب زناشویى بر حذر مى دارد, زیرا جسم آدمى, هدیه اى از خداست. از این رو نباید در راهى که با قانون آفرینش همسو نیست, استفاده شود. خداوند سبحان پیامدهاى ویرانگر زنا را براى مرتکبان و کسانى که بدان آلوده مى شوند و نیز جامعه مى داند. از این رو روابط آزاد جنسى مرد و زن را منع کرده است, و این نخستین جنبه از جوانب چهار گانه قوانین الهى است (وظیفه فرد در برابر خدا).
از سوى دیگرآثار بى بند و بارى جنسى بر جامعه, ناهنجار بوده, بر تمامى جوانب زندگى اثر مى گذارد. هزینه هاى گزاف مالى و ناتوانیهاى جنسى ناشى از بیماریهاى جسمانى بر اثر روابط جنسى, آثارى مخرب و فاجعهآمیز دارد. در بریتانیا عوارض نوظهور ناشى از بیماریهاى جنسى به اندازه وبا گسترش یافته و بین 6 تا ده میلیون مورد در سال است.(92) هزینه هاى مالى این بیماریها دهها میلیارد دلار در سال است و مرگ و میر و ناتوانیهاى جسمى ناشى از آن, صدها هزار مورد است. مخارج مالى و شمار مردگان ناشى از بیمارى ایدز, به تنهایى موجى از ترس و هراس را در ایالات متحده و اروپا و سر تا سر جهان برانگیخته است. از آغاز 1991 شمار آمریکاییهایى که هر ساله بر اثر ایدز مى میرند, متجاوز از آمریکاییهایى است که در طول جنگ ویتنام کشته شده اند.(93)
در سطح جهانى شمار قربانیان ایدز, به چند میلیون مى رسد. واقعیت آن است که احتمالات و پیش بینیها در باره ایدز, مسوولان و کارگزاران دولتها و سازمانهاى بهداشتى را ترسانده, ((بوینBowen) (() وزیر بهداشت و خدمات انسانى در زمان ریگان, رییس جمهور وقت آمریکا هشدار مى دهد:
((اگر براى درمان ایدز, پیشگیرىهاى لازم را نکنیم, احتمالا از فهرست قربانیان دنیا که به دهها میلیون, پس از این دهه خواهد رسید دچار هراس خواهیم شد. بیماریهاى مسرى مثل تیفوس و آبله و حتى مرگ سیاه ـ که در قرون وسطى پیش آمد ـ در مقایسه با ایدز, بسیار پیش پا افتاده اند. شما هنوز آثار آن را نخوانده و نشنیده اید!))(92)
مخارج هزینه شده براى درمان و پیشگیرى ایدز در ایالات متحده, افزون بر چهار میلیارد دلار در 1990 بوده, در 1993 به شش میلیارد و در پایان دهه نود به 30 میلیارد دلار رسیده است.(94) این میزان هزینه, زیانهاى ناشى از مرگ دهها هزار آمریکایى را که فعالیتهاى حیاتى اقتصادى داشته اند, شامل نمى شود. نیز میلیونها ساعت کار به خاطر قربانیان و بیمارها و درمان کسانى که به سبب ایدز, در بیمارستانها به سر مى برند و مشکلات نزدیکانشان و کسانى که با آنان همدردى مى کنند, به حساب نیامده است.
آنچه گفتیم شمار اندکى از پیامدهاى ناخوشایند ایدز بود که یکى از بیماریهاى فزاینده جنسى است که از بى بند و بارى جنسى ناشى مى شود. چه کسى بیش از دیگران مسوولیت عواقب آزادى روابط جنسى را بر عهده خواهد داشت؟ دولت!
در اینجا رابطه رفتار افرادى که تن به ضابطه و قانون نمى دهند و بیمى از آسیبى که به جامعه و کشور مى رسد ندارند, روشن و دیده مى شود, و این دومین جنبه قوانین الهى است (وظیفه متقابل فرد و دولت).
جنبه سومى که قوانین اسلامى در بر دارد, آسیب و زیانى است که متوجه افراد دیگر است. بدون تردید روابط بى بند و بار جنسى, زیان بسیارى به افراد آلوده ـ مذکر و مونث ـ و کودکان و والدین و نزدیکانشان مى رساند.
روابط جنسى بیرون از چارچوب زناشویى, سبب آزار و زیان بسیار به شریک و طرف دیگر رابطه جنسى است, از جمله:
ابتلا به بیماریهاى جنسى, حاملگى نامشروع, کودکان حرامزاده, کودکآزارى, طلاق, زدن بیرحمانه زنان, خانواده هاى تک سرپرست, خودکشى و بسیارى از ناهنجاریهاى مادى و غیر مادى.
پژوهشها ثابت کرده است در نتیجه یک بار تماس جنسى با فردى بیمار, 20 تا 50% احتمال هست فرد به سوزاک مبتلا شود.
براى زنان, این احتمال 50% است. از این رو بیشتر از مردان در معرض ابتلا به بیمارى هستند.(95) گزارشهاى دیگر مى گوید: شمارى از مردان و زنان بر اثر یک بار تماس جنسى با افراد مبتلا به بیماریهاى مسرى(96ـ97) و حتى زنان از راه لقاح مصنوعى, گرفتار ایدز شده اند.(97)
از آثار فاجعهآمیز روابط جنسى, بیماریهاى بسیار کودکان است, مثل ناتوانیهاى مختلف جسمانى و کورى و گنگى و حتى مرگ. نیز بیماریهاى جنسى که توسط مادر به کودک منتقل مى شود. همچنین سقط و آثار جسمى و روحى آن بر زنان; رواج کودکآزارى, به ویژه کودکان نامشروع; افزایش فزاینده خانواده هاى تک سرپرست و پیامدهاى آن براى فرزندان و والدینى که به تنهایى سرپرست خانواده اند. همچنین طلاقهاى بسیار ناشى از روابط نامشروع خارج از چارچوب زناشویى; پیامدهاى منفى طلاق بر اطفال و والدین و آزارهاى همسران به سبب مشکلات جنسى; نیز خودکشى, به ویژه میان زنان مطلقه و دیگر آثار شوم که متوجه دیگران است.
جنبه چهارمى که اسلام بدان اولویت داده, اهتمام به حقوق و رفاه فرد است. اسلام فرد را از ضرر رساندن مستقیم یا غیر مستقیم و یا آسیب رساندن به خود, باز مى دارد. پیامدهاى شگفتآور روابط لجام گسیخته جنسى براى مرتکبان, بى شمار بوده, نیاز به زیاده گویى ندارد. از این رو روشن است احکام اسلامى در باره امور مربوط به زنان, بهترین وضعى است که زن مى تواند آرزوى دستیابى بدان را در دنیا داشته باشد, زیرا احکام, توسط خداوند فرستاده شده, و آفریدگارى که مى داند چه حکمى براى مردان و زنان بهتر است, قانون را وضع کرده است. از این رو روا نیست زنانى که قوانین اسلامى را پذیرفته اند, تردید یا بیمى در درستى قانون الهى به سبب بدرفتارى مردان و تن دادن به خواسته هاى شوهران داشته باشند, زیرا انجام این امور, در قوانین عادلانه و کامل اسلام وارد نشده است.
عایشه به نقل از مستدرک حاکم و بزاز مى گوید: آنکه بیشترین حق را بر زن دارد, شوهر است و آنکه بالاترین حق را بر آدمى دارد, مادر.
در جامعه اسلامى, نزاعى میان مرد و زن نیست, بلکه هر دو بر ضد شیطان مبارزه مى کنند. از این رو با هم زندگى را مى گذرانند و نیازهاى جسمى و روحى همدیگر را برطرف مى کنند و به سعادت دنیا و آخرت مى رسند.
یقین داریم بسیارى از غربیها اگر مطالبى را که در این نوشتار آمده, به دیده احترام بنگرند و بدان توجه نکنند, ارزش شرایع و قوانین اسلام را خواهند شناخت. امیدواریم این بحث به شناخت برخى علل کژفهمى وضع زنان در اسلام کمک کرده باشد
براى توضیح تفاوت قوانین الهى (شریعت اسلامى) و قوانین بشرى, به تفاوت میان مردان و زنان مى نگریم.
شیوه زندگى و قوانین جوامع غربى, از آزادى روابط مرد و زن دفاع کرده, بدان تشویق مى کند. غرب جدایى مرد و زن را ظلم در حق هر دو و موجب مشکلات روحى و اعتماد نداشتن به مرد و زن مى داند. نیز پیامدهاى دیگرى را برمى شمرد. همین فکر سبب مى شود بسیارى از غربیها در برابر اندیشه جدایى مرد و زن, به شدت ایستادگى کنند.
منتقدان از عواقب وخیم آزادى روابط مرد و زن ناآگاهند. آزادى روابط به انحطاط اخلاقى بسیار در جامعه مى انجامد. طبیعى است از جمله پیامدهاى تندروى در روابط بى بند و بار جنسى, حاملگى, بیرون از چارچوب زناشویى, سقط و زاد و ولدهاى نامشروع است.(28)
بررسیها نشان مى دهد از هر ده دختر آمریکایى, یکى پیش از بیست سالگى, دست کم یک بار حامله مى شود.(29) بررسى دیگر مى گوید: 20% دختران آمریکایى که ازدواج نکرده اند, پیش از هفده سالگى روابط جنسى داشته, به رغم وجود شیوه هاى پیشگیرى از حاملگى, یک بار حامله شده اند.(30)
سقط جنین در ایالات متحده, در اوایل دهه هفتاد قانونى شده و افزایش فزاینده اى داشته است. در برابر هشتصد هزار سقط قانونى در 1973, افزایش 25% در 1975 به تعداد یک میلیون و در 1977 یک میلیون و سیصد هزار و در میانه هشتاد, بیش از یک میلیون و نیم مورد را شاهدیم.(31ـ33) آمار سقط جنین دختران آمریکایى 15 تا 19 ساله که ازدواج نکرده اند, در دهه هفتاد, نسبت فزاینده اى دارد. در 1971, 23/4% سقط جنین به 32/5% در 1977 و 36/6% در 1979 افزایش یافت.(34)
در میانه دهه شصت در بریتانیا شمار زنازادگان رو به فزونى نهاده, در 1966, 8/4% از نوزادان حرامزاده بوده اند. در 1969 آمار به 10%, در 1972 به 12/4%, در 1975 به 14/2% و در 1980 به 17% رسیده است.(35ـ37)
این آمار نمونه هاى کوچکى از نتایج تإسف بارى است که از روابط مرد و زن به بار مىآید. غربیها انتظار عواقب وخیمى را در چند دهه اخیر که روابط بى بند و بار رو به افزایش نهاد, نداشتند. اکنون جوامع غربى در باره روابط آزاد مرد و زن تجدید نظر کرده اند.
پیامدهاى روابط بى بند و بار عبارت است از: روابط جنسى خارج از چارچوب زناشویى, طلاق, کودکآزارى, زدن زنان, تجاوز, زنان و کودکان فرارى, همسرآزارى, فحشا, فرهنگ بى بند و بار جنسى, انحرافات جنسى, همجنس گرایى, بیماریهاى جسمى, جرایم, مى خوارگى, اعتیاد, افسردگى, خودکشى و خانواده هاى تک سرپرست.
اغلب قوانین گذشته و حال, بر یک جنبه از زندگى انسان تإکید دارد و بر نقش فرد و حقوق فردى پا مى فشارد, که نظام سرمایه دارى چنین است, یا بر نقش دولت و با نادیده گرفتن حقوق افراد اصرار دارد, چنان که نظام کمونیستى است. این قوانین به ندرت توانسته اند تعادل میان حقوق فرد و دولت را حفظ کنند.
احکام و قوانین بشر, پیوسته ناقص و پر از نارسایى هاست. از این رو نیاز به بازنگرى و اصلاح مستمر دارد, زیرا قوانین بشرى نمى تواند تمام جوانب را در بر گیرد و قانونگزاران از پیش بینى آنچه به نظرشان بااهمیت است, ناتوانند; گویا این قضیه, در آغاز قانونگذارى از بى اهمیت ترین مسایل قابل بررسى است. نیز حکم آنان عادتا به آثار مستقیم و آنى هر مسإله اى بسنده مى کند و نتایج غیر مستقیم و درازمدت را گرچه مربوط به مسإله و بااهمیت باشد, نادیده مى گیرد. اما احکام نازل شده الهى ـ اسلامى پیوسته کامل است, زیرا قوانینى است که توسط خداى سبحان و متعال وضع شده, عالى ترین و کاملترین حکم است. از این رو معتقدیم منتقدان اسلام اگر بررسى بیشترى کنند و فکر خود را معطوف همه جوانب کنند که معمولا از آن غفلت مى ورزند, به جاى انتقاد, از اسلام مدح و ستایش خواهند نمود.
تجارب تلخى که زنان از وضع گذشته داشتند, بسیارى از آنان را در برابر هر جریانى که حتى غیر مستقیم نشان از برترى یا سیطره مردان داشت, حساس کرده بود. به اعتقاد ما این حساسیت موجب شد غربیها در فهم حقوقى که شرع اسلامى به زنان اعطا کرده, دچار کژفهمى شوند.