قرآن درباره تسبیح ونماز ساکنان آسمان ها وپرندگان مى فرماید:
«کل قد علم صلواته و تسبیحه» (55) نماز آنها آگاهانه است.
ولى در جاى دیگر خطاب به انسان ها مى فرماید:
«لاتقربوا الصلوة و انتم سُکارى حتّى تعلموا ما تقولون» (56) در حال مستى نماز نخوانید تا بدانید چه مى گوئید.
به همین دلیل در روایات آمده است:
عبادت عالم از عابد بهتر است.
در اسلام به تجّار سفارش شده: «الفقه ثم المَتجَر» (57) اوّل مسائل حلال و حرام را فرا گیرید بعد به سراغ تجارت بروید. در آموزش نماز هم باید سعى کنیم اسرار نماز را به نسل نو تعلیم دهیم تا آگاهانه براى نماز قیام کنند.
در نماز با گفتن «صراط الذین انعمت علیهم» از خداوند مى خواهیم که الگوى ما را کسانى قرار بده که مورد لطف تو هستند، تو را شناختند و به تو عشق ورزیدند، در راه تو گام برداشته و استقامت کردند و از تو جدا نشدند.
بر اساس آیه 69 سوره نساء کسانى که خداوند به آنها نعمت داده، عبارتند از: انبیا و شهدا و صدیّقین و صالحان.
آرى نعمت واقعى همان ایمان و ارتباط با خداوند و گام در راه رضاى او برداشتن و در راه او فدا شدن است. نعمت هاى مادّى نصیب حیوانات هم مى شود «متاعاً لکم ولانعامکم» (54) مقام معنوى است که به انسان ارزش مى دهد.
انسان در نماز خداوندى را حمد و سپاس مى کند که خالق تمام هستى است. سرچشمه تمام رحمت ها و برکات است. مالک روز قیامت است.
کسى که حمد و ثناى خود را نثار این وجود مقدّس با این خصوصیات مى کند هرگز حاضر نیست براى هر چیز پست و جزئى و در برابر هر قدرت ناچیزى ستایش کند.
زبانى که ثناگوى خالق هستى شد، دیگر تن به ثناگویى هر نالایقى نمى دهد. فراموش نکنیم که امام حسین علیه السلام فرمود: کسى که وصل به پیامبر صلى الله علیه وآله باشد و از دامن زهراعلیها السلام برخاسته باشد، بیعت یزید را نخواهد پذیرفت.
آرى ... ستایش او نه دیگران،
ثناى او نه طاغوت ها،
ثناى او براى ربّ العالمین بودنش،
الرّحمن الرّحیم بودنش،
مالک یوم الّدین بودنش،
دیگران چه و که هستند و چه قدرتى دارند که من ثناگوى آنها باشم؟ به خصوص که مسلمان مى داند اگر ظالمى ستایش شود عرش خداوند به لرزه در مى آید.
بنابراین ثناى او، آنچنان روح بزرگى به ما مى دهد که دیگر حاضر به ثناى دیگران نمى شویم و این روح بزرگ را از نماز و حمد مى توان تحصیل کرد.
حیف که ما با توجّه نماز نخواندیم و مزه نماز را نچشیدیم.
در نماز بارها آیه مبارکه «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را بر زبان جارى و به خود تلقین مى کنیم.
حرف «باء» در بسم اللَّه رمز استمداد و توکّل است،
با یاد او شروع کردن نشانه آن است که تنها از قدرت او کمک بگیریم و به او توکّل کنیم.
یاد او نشانه مهر او و عشق به اوست.
نماز ذکر خداست وکسى که از ذکر خداوند اعراض کند زندگى نکبت بارى دارد: «مَن اعرض عن ذکرى فانّ له معیشة ضنکا» (53)
ممکن است بگوئید بسیارى اهل نماز نیستند ولى زندگى خوبى دارند، ولى باید به درون آنها سرى زد تا ببینیم آیا صفا وآرامش لازم را دارند یا نه؟ در مشکلاتى که براى آنها پیش مى آید چقدر دستپاچه مى شوند و خودشان را مى بازند؟ باقى انسان ها را با چه دیدى مى نگرند؟ تقوى و عدالت چه جایگاهى نزدشان دارد؟ روحشان به چه چیز وابسته است؟ به آینده خود چقدر اطمینان دارند؟ اضطراب وهیجان هاى روانى، تزلزل خانوادگى، ضعف اعصاب، بدگمانى، احساس غربت و تنهایى از درون، فساد و فحشا، آمار جنایت، فرار فرزندان از خانه، بالا بودن آمار طلاق، خودباختگى، ترس و... در جامعه بى نماز بیشتر است یا با نماز؟
تعلیم نماز در روایات از وظایف مهمّ والدین است. والدین باید فرزندان خود را از سه سالگى با بیان کلماتى از قبیل «لااله الا اللَّه» آشنا کنند و کم کم او را آماده نماز نمایند.
خداوند به پیامبر مى فرماید: «وامر اهلک بالصلوة و اصطبر علیها» (50) به اهل خود فرمان نماز بده وپشتکار داشته باش.
قرآن در ستایش حضرت ابراهیم مى فرماید: «و کان یأمر اهله بالصلوة» (51) او اهل خود را به نماز فرمان مى داد.
لقمان هم به فرزندش سفارش نماز مى کرد: «یابنّى اقم الصلوة» (52)
نویسنده : -
آدرس مطلب : نشریه مسجد شمارة 82 مهر 1383 صفحة 8 تا ص 11
شماری از کارشناسان امورفرهنگی معتقدند که جوانان در روی آوردن به فریضه مهم نماز به عملکرد و رفتار الگوها توجه خاص دارند. آنها می گویند که جوانان ذهن پرسشگری دارند و برای سوالات گوناگون خود در زمینه های مختلفی ازجمله مسائل مذهبی به دنبال پاسخ قابل قبول هستند. به گفته بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان امور دینی و اجتماعی کشورمان، امروزه مساجد بیشتر به صورت محلی برای عبادت تبدیل شده و برنامه های فرهنگی و هنری آن در حاشیه و نامتناسب با نیازهای نسل جوان است. دراین میان علل مختلفی از جمله عوامل خانوادگی ، فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی درگرایش جوانان به نماز نقش دارد. بمباران اطلاعاتی و مسخ فردی و فرهنگی از سوی بیگانگان به یقین در بی توجهی نسل جوان کشورمان به فریضه نماز بی تأثیر نیست که دستاورد آن بی هویتی و دین ستیزی است.
وزیر آموزش و پرورش درهشتمین اجلاس سراسری نماز اعلام کرده بود 76 درصد دانش آموزان کشور به اقامه نماز جماعت گرایش دارند در حالی که نتایج تحقیقات و پژوهشهای متعدد کارشناسان به نکته ای دیگر دراین باره اشاره می کند. شاید بتوان این رقم را اینطور تعدیل کرد که 76 درصد دانش آموزان درنمازجماعت شرکت می کنند. درگفت و گوهایی که با برخی جوانان صورت گرفته ، آنها نیز نظراتی دارند که مواردی از آنها قابل دفاع است . بسیاری می گویند: برنامه ریزان برنامه های مساجد بیشتر میانسالان و سالخوردگانی هستند که شاید کمتر با نیازهای و خواسته های جوانان و سیر تحولات اجتماع آشناهستند. برخی از این جوانان عقیده دارند که بسیاری از برنامه های مساجد با سلیقه و روح شادی طلب شان کمتر سازگاری دارند. این عده معتقدند که وجود حاکمیت دینی برفضای کشور می طلبد همه مسوولان از پایه دینی قوی برخوردار باشند، دروغ نگویند، عوام فریبی نکنند، عمل وگفتار آنان یکی باشد و سطح زندگی خود را با زندگی طبقات پایین جامعه منطبق سازند.
از عوامل بسیار موثری که در جذب جوانان اسلام کارساز است آگاه کردن روحانیون ، ائمه جماعات و مبلغان دینی تغییر درنوع و شیوه بیدارگری و کشاندن جوانان به نماز جماعت می باشد. به دلیل اینکه محیط مدرسه جذابیت بیشتری برای جوان دارد ابتدا باید نماز جماعت را دراین محیط تقویت کرد و سپس با همان طراوت و نشاط به مسجد کشانده شود
نویسنده: پریسا دهکردیان
نماز آرامش روان و سکینه خاطر است.
به نظر می رسد که نماز این عالی ترین جلوه نیاز، ارتباطی گسترده با ابعاد مختلف زندگی انسان داشته باشد. از میان تمام فرایضی که از لحاظ دینی بر مسلمانان واجب است نماز بیشترین ارتباط را با انسان دارد. هر روز پنج بار نماز این کتاب هستی را ورق می زنیم و این چنین است که نماز کلاس درسی می شود که آموختنی هایش تمامی ندارد.
امروزه روانشناسی را به عنوان علم رفتارشناسی معرفی می کنند و در اینجا ما به بررسی تأثیراتی می پردازیم که نماز به عنوان یک رفتار بر ابعاد مختلف روح و روان انسان می گذارد.
از دیدگاه روانشناسان یکی از عوامل رشد و شکفتگی شخصیت نشانه های رمزی است. از خوشبختی آدمی یکی این است که می تواند نشانه های رمزی بکار برد.
آدمی هر چه بیشتر ترقی کند و به کمال نزدیک تر شود بیشتر نشانه های رمزی بکار می برد و برعکس هر چه بیشتر در حال تنزل باشد، نشانه های رمزی کمتر مورد استفاده اش واقع می شوند.
یکی از فواید نشانه های رمزی این است که جای انگیزه های غریزی و تمایلاتی را که ابزار آنها مقتضی یا مناسب و یا مقدور نیست می گیرند و به تسکین یا تخفیف تنیدگی و ناراحتی که ناشی از عدم ارضای آنهاست می پردازند.
«ان الصلوه تنهی عن الفحشا و المنکر». همانا نماز انسان را از بدی و زشتی باز می دارد.
و از همین جا درمی یابیم که شاید نماز نشانه ای رمزی است که باعث رشد شخصیت ما می شود و آن را اعتلا می بخشد.
روانشناسان معتقدند «نشانه های رمزی مناسب نیروی زندگی را به خدمت خود در می آورند و از تنیدگی ها و ناراحتی ها می کاهند و آدمی را قادر می سازند به اینکه خود را به درجات عالی برساند» و بدین سان نماز سکوی اعتلا و معراج انسان می شود. نماز می تواند به مثابه یک پالاینده عمل کند. زمانی که انسان با انجام مقدمات نماز، رو به درگاه خالق بی نیاز می کند و با یکی و فقط یکی که او را قادر مطلق می پندارد به گفتگو می پردازد در واقع به یکی از نیازهای مهم روانشناختی خود پاسخ داده است.
یکی از نیازهای انسان نیاز به بزرگداشت است، یعنی نیاز به برتر از خود را ستایش کردن و به تأیید او پرداختن و پیروی کردن از او. با نماز خواندن این آیین مقدس و همیشگی برای تکریم پروردگار بی همتا چنین نیازی ارضاء می شود.
یکی دیگر از نیازهای روانشناختی انسان، نیاز به پشتیبانی است. خود را به کسی که هنگام احتیاج، کمک و یاری می کند نزدیک نگه داشتن و همیشه به حمایت کسی پشت گرمی داشتن. ما با نماز که هر روز به صورت منظم انجام می شود رابطه خود را با کسی حفظ می کنیم که در تمام سختی ها و شداید امید به یاری او داریم.
مسأله دیگری که در اینجا مطرح است نظم بخشی نماز به فکر است. در بین بسیاری از اقشار جامعه رایج است که وقتی چیزی را گم می کنند به نماز می ایستند تا آن را بیابند. در واقع این تمرکز حواس از طریق ایستادن به سوی قبله یکتا خالق و رکوع و سجود در برابر یگانگی او حاصل می شود.
به اعتقاد یکی از روانشناسان محبت یا عشق پنج نوع است و یکی از انواع آن عبارت است از عشق به حق یا به پروردگار عالم که دارای عالی ترین ارزش و دوست داشتنی ترین چیزهاست و بطور کامل مستلزم مراقبت، مسؤولیت، احترام و بخصوص معرفت است. این عشق برای زندگی ضروری است، زیرا آدمی باید کمال را در نظر بگیرد و آرزوی وصول به آن را در سر بپروراند تا به پیشرفت و حل مشکلات خود نایل آید و نماز کشش عاشقان حق و محبوب خاشعان و مِهر معبود است.
یکی از روش هایی که برای کاهش استرس توسط روانشناسان پیشنهاد می شود استفاده از شستشوی با آب است. وضو مقدمه نماز است و هر بار که ما برای نماز می ایستیم و خود را با وضو پاک و مطهر می سازیم در واقع به تطهیر روح خود می پردازیم و مرهمی بر روان خسته خود می گذاریم.
در واقع اگر بخواهیم برای نماز روح و جسم قایل شویم و حرکات فیزیکی را جسم نماز و حالات روحانی آن را روح نماز نام گذاریم به فواید و آثار نماز بیشتر پی می بریم. یکی از روش های مقابله با تنش که علاوه بر روانشناسی، علوم دیگر نیز آن را تأیید می کنند انجام حرکات منظم یا ورزش است. در همین راستا نماز و بعد جسمی آن (حرکاتی که بطور منظم پنج بار در شبانه روز تکرار می شود) جسم را چنان صیقل می دهد که آیینه روح می شود.
یکی از فلاسفه می گوید: نماز به آدمی نیرویی برای تحمل غم ها و مصائب و در نتیجه بهداشت روانی می بخشد و انسان را امیدوار می سازد و قدرت ایستادگی و مقاومت در برابر حوادث بزرگ را به او می دهد.
انسان در نماز با تمام اعضای بدن و حواس خود متوجه خدا می شود و از همه اشتغالات و مشکلات دنیوی روی برمی گرداند و به هیچ چیز جز خدا و آیات قرآن که در نماز بر زبان می آورد فکر نمی کند همین روی گردانی کامل از مشکلات زندگی و نیندیشیدن به آنها، در اثنای نماز، باعث ایجاد آرامش روان و آسودگی عقل در انسان می شود.
این حالت آرام سازی و آرامش روانی ناشی از نماز، از نظر روانی تأثیر بسزایی در کاهش شدت تشنجات عصبی ناشی از فشار زندگی روزانه و پایین آوردن حالت اضطرابی که برخی از مردم دچار هستند، دارد.
در حدیث آمده است که: هرگاه امری بر رسول خدا سخت می آمد به نماز می ایستاد.
اصولاً رابطه معنوی میان انسان و خداوند در اثنای نماز، به او آنچنان نیروی معنوی می بخشد که مایه تجدید امید، تقویت اراده و آزاد شدن توانایی های عظیم وی می شود، توانایی ها و نیروهای عظیمی در وجود انسان نهفته است که معمولاً بخش کوچکی از آنها را به کار می گیرد. رابطه معنوی انسان با پروردگار در طول نماز و دریافت نوعی فیض الهی، یا بارقه روحانیت از خداوند متعال، باعث رها شدن نیروهای معنوی مستمر در انسان می شود و عزمش را جزم، اراده اش را قوی و همتش را بلند می گرداند. در نتیجه برای پذیرش علم و معرفت آماده تر و برای انجام کارهای بزرگ داناتر می شو
شیعه امامیه به پیروزى از رسول الله (ص) و اهل بیتش نافله هاى ماه مبارک رمضان را به فرادى مى خوانند و به جماعت خواندن آنها را بدعت مى دانند.
شیخ طوسى مى گوید: نوافل ماه رمضان باید بصورت فرادى خوانده شوند و به جماعت خواندن آنها بدعت است.
و شیخ محمد حسن نجفى مى گوید: مى توان ادعاى تواتر بر بدعت بودنِ، به جماعت خواندنِ نافله هاى ماه رمضان کرد
عبادات توفیقى هستند و نیاز به بیان شارع مقدس دارند و از آنجا که نماز تراویح هیچ ریشه قرآنى و روایى ندارد و در زمان رسول خدا(ص) و ابوبکر و سال اول خلافت عمر نبوده است و توسط عمر در سال چهاردهم طبق اعتراف خودش بدعت شده بدعت به شمار مى آید و تمام توجیهات بدعت باطل است و رأى مکتب امامیه نیز بر بدعت بودن نماز تراویح مى باشد.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
سید محمد رضا آل ایوب
اهل بیت (ع) تلاش فراوانى را جلوگیرى از بدعت مبذول داشته اند و سعى داشتند که مردم را به سوى سنّت حقیقى هدایت نمایند و از ادامه اشتباهاتیکه دیگران قبلا مرتکب شده بودند جلوگیرى نمایند.
مى توان از آن امور نماز تراویح و به جماعت خواندن نمازهاى نافله را نام برد. اینک چند روایت:
1 - ابوالقاسم، ابن قولویه از امام باقر و صادِ (علیهم السلام) روایت مى کند باینکه فرمودند: کان امیرالمؤمنین بالکوفه، اذا اتاه الناس فقالو له، اجعل لنا اماماً یؤمنا فى رمضان، فقال لهم: لا، ونهاهم ان یجتمعو فیه فلمّا احسّو جعلو یقولون ابکور رمضان وارمضناه، فاتى الحارث الاعور فى اناس فقال ضجَّ الناس و کرهو قولک قال فقال عند ذلک دعوهم و ما یریدون، یصل بهم من شاؤو
2 - سأل زراه و محمدبن مسلم و الفیضل الباقر و الصادِ عن الصلوة فى شهر رمضان نافلة باللیل جماعة فقالا: انَّ النبى (ص) کان اذا صلى العشاء الاخرة انصرف الى منزله ثم یخرج من اخر اللیل الى المسجد فیقوم فیصلى، فخرج فى اول لیلة من شهر رمضان لیصلى، کما کان یصلى، فاصلطفَّ الناس خلفه فهرب منهم الى بیته و ترکهم ففعلو ذلک ثلاث لیال فقام فى الیوم الرابع على منبره فحمد الله و اثنى علیه ثم قال: ایها الناس، انَّ الصلوة باللیل فى شهر رمضان من النافله فى جماعة بدعة و صلوة الضحى بدعه ألا فلا تجتمعو لیلا فى شهر رمضان لصلوة اللیل و لا تصلو صلوة الضحى فإِ نَّ تلک معصیة الا و ان کل بدعه ضلاله و کل ضلاله سبیلها الى النار ثم نزل و هو یقول: قیلٌ فى سنَّة خیر من کثیر فى بدعة
3 - عبید بن زراره از امام باقر(ع) و صادِ (ع) روایت مى کند: کان رسول الله (ص) یزید فى صلوت فى رمضان اذا صلى العتمه، صلى بعدها فیقوم الناس خلیفه فیدخل و یدعهم ثم یخرج ایضاً فیجتنبون و یقومون خلفه فیدعهم و یدخل مراراً.
عده اى براى توجیه کلام عمر که گفت نعمت البدعة هذه تلاشهایى کرده اند از جمله آنها
1 - ابن ابى الحدید معزلى مى گوید: بدعت دوم مفهوم و معنى دارد
الف - آنکه مخالف با کتاب و سنّت باشد مانند روزه عید قربان و ایام تشریق و...
ب - نقص بر آن عمل وارد نشده باشد و شارع نسبت به آن سکوت کرده باشد اما مسلمانان آن را بعد از رسول خدا(ص) انجام بدهند.
بنابراین اگر بپذیریم که نماز تراویح بمعناى اول بدعت است ولى آن را بمعناى دوم نمى پذیریم، و سخن عمر که گفت آنها لبدعة روایت مشهودى است که مرادش مفهوم دوم بدعت است. در اینجا جا دارد که به این ابى الحدید بگوییم که معناى اول اصلا بدعت نام ندارد، بلکه اجتهاد در مقابل نص عمر بر آن منطبق است.
2 - قاضى عبد الجبار معتزلى در کتاب مغنى راجع به تراویح مى گوید: اگر در تراویح دعوت به نماز و ترغیب بر حفظ قرآن باشد، پس چه چیز مى تواند مانع شود که اگر آن را مستحب بجاى نیآورد.
در پاسخ به او مى گوییم که عبادات توقیفى هستند و بیان و اجازه شارع در آنها شرط است.
3 - ابن تیمیمه مى گوید: اینکه عمر نماز تراویح را بدعت نامید این یک نامگذارى لغوى و نه شرعى بوده است زیرا مسلمانان در زمان رسول خدا(ص) نماز تراویح را خواندند و رسول خدا(ص) یک یا دوشب به همراه آنها نماز تراویح خواند ولى بعداً از آن ممانعت کرد آنهم بخاطر علتى که خود آن حضرت را بیان نمود که فرمود انه لم یمنعنى ان اخرج الیکم الّا کراهة ان یفرض علیکم، فصلّو فى بیوتکم سپس ابن تیمیه مى گوید: علت و ممانعت و ترس آن حضرت بخاطر وجوب و افتراض آن بر مردم بوده اگر این بیم و ترس برداشته مى شد هر آینه آن حضرت براى نماز تراویح مى آمد. و چون این ترس بر وجوب در زمان عمر نبود عمر آن را سنّت کرد. و اینکه عمر مردم را جمع کرد تا پشت سر پیش نماز، نماز تراویح را بخوانند و در مسجد چراغ روشن کرد این کارى بود که مسلمانان قبلا انجام نداده بودند و به همین خاطر آن را بدعت نامید یعنى با هیئت و ترکیب جدیدى اگر چه شرعاً این بدعت نمى باشد.
در پاسخ به او مى گوییم: بدعت عمر شرعى باشد یا لغوى اهمیتى ندارد و آنکه براى ما مهم است اعتراف عمر است بر اینکه در شریعت اسلامى چیزى را اضافه کرد که مسلمانان قبلا آن را نمى دانستند و آن عبارت است از جمع آورى مردم در مسجد و خواندن نافله پشت سر امام جماعت همراه با روشنایى که البته، به روشنایى کارى نداریم زیرا خارج از عبادت است و چه بسا ابن تیمیه روشنایى را ذکر کرده تا بفهماند که عمر یک کار شایسته و بجایى را انجام داده است و به جماعت در آوردن مردم نیز مانند چراغ کار شایسته اى بوده است پس عمر در اصل عبادت دخل و تصرف نکرده است بلکه به کارهایى، خارج از عبادت براى بهتر انجام گرفتن پرداخته است.
جواب مى دهیم: به جماعت در آوردن نماز دخالت در اصل عبادت است زیرا در جماعت شرائطى است که در فرداى، آن شرائط نیست که این بر خلاف روشنایى است که هیچ ربطى به نماز ندارد.
اما عدم صحت ادعاى ابن تیمیه بر اینکه رسول خدا(ص) یک یا دوشب نماز تراویح را خواند قبلا روشن شد زیرا این سخن منافات دارد با کلام عمر که گفت: نعمت البدعة هذه، زیرا این کلام عمر بیان گر این استکه قبلا نماز تراویح نبوده است، و فاصله زمانى بین دو عمل (عمل رسول خدا(ص) و عمل عمر) نمى تواند سبب شود که عمل دوم را بدعت به شمار آوردند بلکه ادامه همان عمل اول است.
4 - عده اى بدعت را بر طبق احکام پنجگانه تقسیم کرده اند و گفته اند. بدعت یا حرام، یا مکروه، یا مباح، یا واجب یا مستحب است. پاسخ مى دهیم: بدعت یک معنا بیش ندارد و آن اخال ما لیس من الدین فى الدین است که سنى و شیعه بر این معنا اتفاِ نظر دارند و این معنا تقسیم پذیر نیست نه بر طبق احکام پنجگانه و نه بر طبق حسن و قبح.
آرى، اگر بدعت چند معنا داشت امکان تقسیم آن بود ولى طبق قرآن و سنّت بدعت بیش از یک معنا ندارد که رسول خدا(ص) مردم را از آن بر حذر داشته و براى بدعت گذاردن وعده عذاب داده است. بعلاوه اینکه اگر دلیلى از قرآن و سنّت بر تقسیم بدعت برطبق احکام پنجگانه یافت مى شد هر آینه قائلین به تقسیم به آنها استدلال مى کردند.
لازم توجه است که این تقسیم عقلا نیز محال است زیرا همانگونه که نمى توان ظلم را به حسن و قبح تقسیم نمود همچنین نمى شود بدعت را به حسن و قبح تقسیم کرد زیرا بدعت عبادت از افتراء به شریعت مقدس، و نسبت دادن چیزى که از شریعت نیست به شریعت مقدس است.
و شاید این تقسیم نشأت گرفته از بدعت لغوى باشد که عبارت است از اختراع چیزى که قبلا مانند آن نبوده، که این چیز اختراع شده ممکن است چیز خوب و نیکویى باشد و ممکن است قبیح باشد که این مورد بحث ما نیست زیرا مورد بحث ما بدعت شرعى مى باشد.
مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین (رضوان الله علیه) در ردِّ افرادیکه بدعت را توجیه مى کنند مى گوید: مثل اینکه اینان، که خداوند از ما و آنها بگذرد، معتقدند که (عمره) با تراویحش حکمتى را که خداوند و رسول او از آن غافل بودند کامل کرد.
اول: معنا و مفاد کلام رسول خدا(ص) که فرمود: خشیت ان تفرض علیکم،فتعجز و عنها چیست آیا مفادش این استکه ملاک تشریع بستگى به استقبال و ادبار مردم دارد یا ملاک تشریع مصلحتهاى واقعى هستند چه استقبال شود چه نشود که مسلّم شق دوم است.
دوم: اهتمام صحابه بر به جماعت خواندن نماز تراویح نمى تواند ملاک تشریع شود زیرا چه بسا در غیر عصر صحابه مورد اهتمام قرار نگیرد.
سوم: وجود اختلاف در عدد شبهایى که پیامبر اکرم (ص) در آنها نافله ماه مبارک رمضان را بجماعت خوانده بیانگر این استکه اصحاب در نقل فعل رسول خدا (ص) اهتمام نمىورزید پس چگونه مى توان به سایر موارد که اختلافى است اطمینان کرد. زیرا بنابر نقل بخارى در کتاب صوم چهار شب نماز تراویح خواند و در باب دو شب خواند (ترغیب و تاکید) بر خواندن نمازهاى شب دارد، که آن حضرت دو شب خواند و مسلم مانند قول دوم که دو شب باشد را نقل مى نماید. و از کلام دیگر علماى اهل تسنن استفاده مى شود که رسول خدا(ص) در شبهاى مختلفى همچون شب سوم، پنجم، هفتم و بیستم آنرا خوانده است.
چهارم: آنچه که از فعل رسول خدا(ص) ثابت است این استکه آن حضرت دو شب نماز خوانده است و یا چهار مرتبه در آخر شب که جمعاً هشت رکعت مى شود. که تأسى به آن حضرت اقتضا مى کند که به همان مقدار که از آن حضرت ثابت است مى توان تأسى کرد نه بیشتر از آن، زیرا بیشتر از آن بدعت است.
پنجم: اگر ما روایت احد ثقلین که اهل بیت (علیه السلام)باشد را اخذ کنیم تمام نافله ها قرائتشان به جماعت بدعت مى شود.
با وجود این اشکالها بر روایات، دیگر چیزى براى اثبات مشروعیت نماز تراویح تجز عمل و سنت عمر نمى ماند که سنّت عمر هیچگونه مشروعیتى ندارد.
در بخارى مى گوید: حدثنى یحیى بن بکیر حدثنى اللیث عن ابن شهاب اخبرنى عروه أنّ عائشه - رضى الله عنها - اخبرته انّ رسول الله (ص) خرج لیلة من جوف اللیل فصلى فى المسجد وصلى رجال بصلوته فاصبح الناس فتحدثو فاجتمع اکثر منهم فصلّى فصلّو معه فاصبحت الناس فتحدثو فکثر اهل المسجد من اللیلة الثالثه فخرج رسول الله فصلّى بصلاته فلّما کانت اللیلة الرابعه عجز المسجد عن اهله حتى خرج لصلوة الصبح فلما قضى الفجرا قبل على الناس فتشهد ثم قال: اما بعد فانه لم یخف علّى مکانکم و لکن خشیت ان تفرض علیکم فتعجز و عنها فتوفى رسول الله (ص) و الامر على ذلک
و نیز بخارى در باب تهجد مى گوید: انَّ رسول الله صلى ذات لیله فى المسجد فصلى بصلوته الناس ثم صلى من القابله فکثر الناس ثم اجتمعو من الیلة الثالثه او الرابعه فلم یخرج الیهم رسول الله (ص) فلما اصبح قال قد رایت الذى صنعتم و لم یمنعنى من الخروج الیکم اّلا انّى خشیت ان تفرض علیکم و ذلک فى رمضان
مسلم مى گوید: حدثنا یحیى بن یحیى قال: قرأت على مالک، عن ابن شهاب، عن عروه، عن عایشه انَّ رسول الله (ص) صلى فى المسجد ذات لیله فصلى بصلاته ناسٌ ثم صلى فى القابله فکثر الناس ثم اجتمعو من اللیلة الثالثه او الرابعه فلم یخرج الیهم رسول الله (ص) فلما اصبح قال: قد رأیت الذى صنعتم فلم یمنعنى من الخروجت الیکم الَّا انى خشیت ان تفرض علیکم. قال و ذلک فى رمضان
1 - قال رسول الله:من قام رمضان - اى باداء سنته - ایماناً و احتساباً غفرله ما تقدم من ذنبه
2 - عبد الرحمان بن عبد القارى مى گوید: خرجت مع عمر لیلة رمضان الى المسجد فاذا الناس اوزاع متفرقون... فقال عمر قارىء واحد کان أَمثال ثم عزم فجمعهم على اُبى بن کعب - سپس عبدالرحمن مى گوید:ثم خرجت معه لیلة اخرى والناس یصلون بصلوة قارئهم. قال عمر، نعمت البدعة هذه...
قسطانى وقتیکه به این جمله عمر که گفت: نعمت البداعة هذه مى رسد، مى گوید: آن را بدعت نامید زیرا قبلا پیامبر اکرم (ص) آنرا براى مردم سنّت نکرده بود و در زمان ابوبکر، و به این عدد، و در اول شب نبوده است.
ابو ولید محمد بن شحنه بعد از ذکر وفات عمر در حوادث سال 23 مى گوید: عمر، اولین کسى بود که فروش کنیزهاى بچه دار را منع کرد، مردم را بر گفتن چهار تکبیر در نماز میت متّفق ساخت و او اولین کسى بود که مردم را بر یک پیش نماز جمع کرد تا نماز تراویح را براى آنها به جماعت بخواند.
سیوطى در کتابش - تاریخ الخلفاء - به نقل از عسکرى (- حسن بن عبد الله بن سهل بن سعید بن یحیى -)، هنگامیکه به کارهاییکه براى اولین بار توسط عمر انجام گرفت مى رسد مى گوید: عمر اولین کسى بود که امیرالمؤمنین نامیده شد، اولین کسى بود که نماز ماه رمضان را - با تراویح - سنّت نمود، اولین کسى که متعه را حرام کرد و اولین کسى بود که مردم را بر چهار تکبیر نماز میت جمع کرد
محمد بن سعد مى گوید: عمر اولین کس بود که نماز ماه رمضان را - با تراویح - سنّت کرد و مردم را بران جمع نمود و این سنّت را براى اجرا به شهرهاى دیگر نوشت، این سنّت در ماه رمضان سال چهاردهم بوقوع پیوست و براى مردم مدینه او پیش نماز، براى خواندن نماز تراویح تعیین نمود یکى براى مردان و دیگرى براى زنان...
ابن عبد البر در شرح حال عمر مى گوید: او بود که ماه روزه را با نماز اشفاع منّور ساخت.
از تمام این روایات و سخن فقهاى اهل تسنن به این نتیجه مى رسیم که نماز تراویح در دوران زندگى رسول خدا (ص) و خلافت ابى بکر و سال اول خلافت عمر نبوده و عمر آن را بدعت نموده است.
ماه رمضان سال چهاردهم هجرى بود که عمر همراه بعضى از اصحابش به مسجد آمد، مردم را دید که هر کدام جداگانه براى خود نماز مى خواند. عمر با تماشاى این صحنه ناخوش آیند به فکر جمع نمودن مردم پشت سر یک پیش نماز افتاد. رد اینجا بود که عمربن خطاب تراویح را براى مردم سنت کرد و مردم را بر انجام آن وادار ساخت و به شهرهاى دیگر نامه نوشت که این سنت را انجام دهند. و در شهر مدینه و پیش نماز تراویح را به جماعت بخوانند و به همین مناسب روایتهایى نقل کرده اند.
در شریعت اسلامى، عبادتها از چند ویژه گى برخوردارند که از این جهت با دیگر ادیان و مکتبها تفاوت پیدا مى کنند، از جمله آنها
الف - تنوع عبادات، باین معنا که هر عبادتى به یک نوع خاصى انجام مى گیرد.
ب - عبادات شامل تمام زمانها و حالاتى است که بر انسان مى گذرد.
ج - عبادات بگونه اى هستند که تمام اوقات انسان را، مد نظر دارند.
د - یکى دیگر از ویژه گیهاى عبادات در اسلام این است که در کیفیت و تفضیل شان متوقف بر بیان شارع مقدس هستند، باین معنى که کسى حق ندارد طبق خواسته خودش در آنها تصرف، و کم و زیاد کند زیرا تشریع خداوند بر اساس حکمت و مصلحتهایى است که فقط خودش به آنها آگاه است.
بنابراین هر زیادى و نقص و تغییر در کیفیت آنها و هر تصرف دیگرى در عبادات، منجر به از بین بردن آن مصلحتها مى شود.
با توجه به این مطالب تمام عبادات چه واجب و چه مستحب و... متوفق بر بیان شارع مقدس هستند.
یکى از کارهایى مستحب در شبهاى ماه مبارک رمضان نوافل آن است که تاکید فراوانى بر انجام دادن آنها در کتاب و سنت شده است.
اما هنگامیکه به کتاب و سنت رجوع مى کنیم هیچ اثرى در آنها از نماز تراویح نمى یابیم.
و مؤید این سخن این استکه اگر در قرآن و سنت آیه یا روایت محکمى یافت مى شد هر آینه فقهاى مذاهب اربعه براى اثبات و مشروعیت نماز تراویح به آن استدلال مى کردند.
و حال آنکه هیچ یک از فقهاى مذاهب اربعه، بر مشروعیت نماز تراویح ستدلال قرآنى و یا روایتى محکم ندارند و تنها چیزى که موجود است تاکید بر شب زنده دارى و اقامه نمازهاى مستحبى در شبهاى ماه مبارک رمضان آنهم بصورت فراداى و نه جماعت مى باشد.
زیرا جماعت فقط در نمازهاى واجب مانند نمازهاى یومیه، طواف، آیات و میت جایز است.
و مشاهده بر این کلام این استکه پیامبر اکرم (ص) در شبهاى ماه مبارک رمضان نماز مستحبى بصورت فرادى بجاى مى آورد و مردم هم مانند آنحضرت مستحبات را به تنهایى انجام مى دادند و دوران خلافت ابوبکر و اوائل خلافت عمربن خطاب انجام نمازهاى مستحبى به همین صورت بود.