بهترين هديه را به همسرم مى‏دهم‏

بهترین هدیه را به همسرم مى‏دهم‏

مى‏گویند انسان‏ها به مهر و محبت زنده‏اند. این سخنى است به غایت درست و خردمندانه که بر اساس و منطبق بر نیازها و روحیات انسانى شکل یافته است. نیاز به داشتن هم‏صحبت و ابراز مهر و محبت میان همسران نیز از ارکان اصلى زندگى مشترک و خانوادگى مى‏باشد. به عبارت دیگر، زندگى واقعى یعنى رابطه‏اى سرشار و لبریز از محبت میان زن و شوهرى که به یکدیگر اعتماد و علاقه دارند. زن و شوهرى که با شور و شوق به تداوم زندگى خود فکر مى‏کنند و با یکدیگر یکرنگ و یکدل‏اند. بر همین اساس، یکى از مواردى که موجب آسیب جدى به روابط زناشویى مى‏شود، این است که زن یا مرد و یا هر دو طرف احساس مى‏نمایند همسرشان نسبت به وى بى‏توجه و یا علاقه‏اش نسبت به گذشته کمتر شده است. مرد یا زنى که یک چنین تصورى را از طرف مقابل‏شان در ذهن داشته باشند، احساس بى‏ارزشى و پوچى خواهند کرد و حتى ممکن است در درازمدت، احساس امنیت خود را نسبت به زندگى مشترک از دست بدهند. برخى از مردان یا زنان که به همسرشان بى‏توجهى نشان مى‏دهند، دلیل این گونه رفتارهاى خود را گرفتارى‏هاى روزمره قلمداد مى‏نمایند حال آنکه در واقع ایجاد ارتباط رضایت‏بخش با همسر موجب خواهد شد تا زن یا مرد در مواجهه با مشکلات رو به تزاید زندگى قدرت و توان بیشترى داشته باشند. زمانى که خانواده به عنوان پایه و اساس جوامع مطرح مى‏شود و ادعا بر این است که فرد باید در نهاد خانواده احساس امنیت و آرامش داشته باشد، بى‏توجهى و بى‏محبتى، زمینه‏ساز تنش و اختلاف و از بین برنده این پیش‏فرض خواهد شد. بنابراین جهت جلوگیرى از تنش در خانواده، ابراز علاقه زوجین نسبت به یکدیگر کاملاً مهم و حیاتى مى‏باشد. ضمن اینکه ابراز علاقه در هر دوره‏اى مى‏تواند شکلى متفاوت و متمایز داشته باشد.

همسرانى که تا به حال از یک چنین اصل مهمى در زندگى زناشویى خود بى‏بهره بوده‏اند یا به آن بى‏توجهى نشان داده‏اند مى‏توانند به نکات زیر توجه داشته و سریعاً به بازسازى روابط زناشویى خود بپردازند.

1- از ابراز علاقه به همسرتان خجالت نکشید. ابراز علاقه نشانگر میزان دوست داشتن و محبت شما نسبت به همسرتان مى‏باشد.

2- هیچ نگویید علاقه‏ام را با رفتارم نشان خواهم داد. لازم است براى ابراز علاقه از کلمات زیبا و محبت‏آمیز استفاده کرد.

3- هرگز اجازه ندهید مشکلات و مسائل زندگى، شما را از همسرتان دور سازد. مشکلات همیشه هستند و خواهند بود.

4- در هر حال و هر حالت ابراز علاقه و عشق به همسر، بهترین و والاترین هدیه به اوست. این هدیه را از وى دریغ ننمایید.

در این میان، زنان و مردان باید حتماً به اصل تفاوت‏هاى فردى میان خود معتقد باشند و بدانند زن و مرد دو موجودند که از نظر هوش، استعداد، علایق، خصایص جسمانى و اخلاقى تفاوت‏هایى با یکدیگر دارند. بنابراین زن و مرد باید حداکثر توافق را میان خصایص خود و همسرشان ایجاد و وجود یکدیگر را مکمل و متمم بدانند.

براى اینکه زنان و مردان در زندگى مشترک از زندگى مشترک‏شان لذت ببرند لاجرم باید به تمایزات خود با طرف مقابل‏شان به دیده احترام و واقع‏بینانه بنگرند. آنان مى‏توانند زندگى شیرینى داشته باشند به شرط اینکه از داد و ستد عاطفى به شیوه‏هاى قلبى، کلامى و عملى استفاده نمایند. به همسر و شریک زندگى‏شان ابراز محبت نموده و با زبان و عمل این امر را اثبات نمایند.

ماهنامه پیام زن ـ شماره 154ـ دى 1383

 

(0) نظر
برچسب ها :
تنوع آرى, تجمل نه

تنوع آرى, تجمل نه

زن تغییر و تنوع پیرامون خود را دوست دارد از این رو باید او را کمک کرد تا شور و نشاط بیشترى رابه خانواده خود ببخشد ولى این ((تنوع)) غیر از ((تجمل)) است که آدمى را از هدف اصلى خانواده باز مى دارد. بدین منظور جابجایى بعضى از اثاث و اسباب خانه بهترین شیوه ایجاد تنوع است. آن کس که هر سال ـ یا چند سال یک بارـ مبلمان, دکوراسیون, رنگ ساختمان, پرده ها و قالیها, تخت خواب و سرویس غذاخورى خود را عوض مى کند ((تجمل گراست)) نه ((تنوع خواه)).

اعمال و رفتار چنین خانواده هایى, جلوه اى از حالات و روحیات تجمل گرایانه آنها خواهد بود و در روابط اجتماعى و موقعیت مردمى ایشان اثر خواهد گذاشت; بویژه افرادى که از موقعیت معنوى و الگو بودن براى جامعه برخوردارند, کلامشان بى اثر و موقعیتشان کمرنگ و ضعیف خواهد شد.

در پایان از خداوند مى خواهیم تا به همه ما توفیق برنامه ریزى صحیح براى رسیدن به اهداف بلند اسلام عنایت فرماید. در قسمت بعد به موضوع تجمل گرایى خواهیم پرداخت.

ان شا الله.

(0) نظر
برچسب ها :
نظم و انضباط

نظم و انضباط

رمز موفقیت بسیارى از مردان بزرگ تاریخ ((نظم و انضباط)) در کارهاى روزانه آنهاست. آنان که اوقات عبادت, مطالعه, عیادت, غذاخوردن, خوابیدن, صله رحم و حتى اوقات کارشان مشخص و معین باشد, از تمام لحظات زندگى خود لذت مى برند.

حضرت امام کاظم علیه السلام مى فرماید:

((اجتهدوا فى ان یکون زمانکم اربع ساعات: ساعه لمناجاه الله و ساعه لامرالمعاش و ساعه لمعاشره الاخوان و الثقات الذیأن یعرفونکم عیوبکم و یخلصون لکم فى الباطن, و ساعه تخلون فیها للذاتکم فى أ غیرمحرم و بهذه الساعه تقدرون على الثلاث ساعات.))(6)

((تلاش کنید تا شبانه روز خود را به چهار قسمت تقسیم کنید: یک قسمت را براى مناجات و عبادت خدا قرار دهید. قسمت دیگر را براى امرار معاش و کار براى اداره زندگى. قسمت سوم را براى معاشرت با برادران و دوستان مطمئنى که عیبهاى شما را گوشزد کرده و در باطن خود, جز خلوص و صداقت انگیزه دیگرى ندارند. و قسمت چهارم را به لذتها و کامروایى هاى مشروع خود اختصاص دهید که با وجود این بخش (تفریحات و لذتهاى سالم و مشروع) مى توانید سه بخش دیگر را[با روحیه بهتر و شاداب ترى] انجام دهید.))

ازاین روایت, چهار دستور ضرورى و فطرى حیات فردى و اجتماعى انسان به دست مىآید:

1ـ ضرورت ارتباط معنوى انسان با خدا در قالب عبادت و تفکر.

2ـ ضرورت اهتمام انسان به امر معاش و تلاش براى توسعه زندگى و حفظ آبرو.

3ـ ضرورت حفظ روابط اجتماعى و معاشرت با بستگان (صله رحم).

4ـ ضرورت تفریح و لذت جویى مشروع براى موفقیت و نشاط روحى و جسمى بیشتر.

بدیهى است که انسان منهاى هر یک از اینها, انسانى غیر کامل است, زیرا دورى از خدا ((اضطراب روحى و شقاوت)) و ترک معاشرت با دیگران ((گوشه نشینى و پى نبردن به کمبودهاى اخلاقى خود)) و بیکارى یا کم کارى ((بىآبرویى و نیازمندى به دیگران)) و ترک تفریح و لذت مشروع, کسالت و ضعف روحیه را به دنبال خواند داشت.

به هر حال, انضباط در زندگى خصلتهاى ارزشمندى را در انسان به وجود مىآورد:

1ـ شخص با انضباط همیشه سرحال و با نشاط است.

2ـ حقوق دیگران را به بهترین وجه رعایت مى کند. اگر معلم است سر ساعت معین به کلاس درس مى رود, اگر کارمند است حق مردم و وقت آنها را ضایع نمى کند و اگر... .

3ـ همیشه براى دیگران الگو و اسوه خواهد بود.

4ـ نزد همه افراد ارزشمند و محترم است.

خانم خانه با داشتن منزلى مرتب و منظم, به خانواده خود صفا, رونق و زیبایى مى بخشد به طورى که تماشاى تکرارى خانه نه تنها موجب ملال و خستگى نمى شود بلکه دلپذیر و آرام بخش خواهد بود; و از طرفى انجام کارها و یافتن اشیا مورد نیاز او به آسانى انجام مى گیرد و او را خسته و کسل نمى کند و ثالثا چنین خانه اى مایه آبرو و سرافرازى افراد خانواده است. چه بسیار افراد ثروتمندى که بخاطر بى سلیقگى خانم خانه, منزلى درهم ریخته و آشفته و بى جاذبه دارند و در مقابل خانواده هاى فقیرى که با کیاست, مدیریت و تدبیر مدیر خانواده, زندگى منظم و نظیف آنها زبانزد عام و خاص شده است. اگر کفشها, جورابها, لباسها, ظروف غذاخورى و میوه خورى, لوازم التحریر فرزندان, وسایل زینتى و... هر کدام در جایگاه اصلى خود قرار گیرند, مشکلى به وجود نخواهد آمد.

آیا مى توان بى نظمى در خانه را به پاى ساده زیستى و زهد گذاشت.

آیا مى توان بى برنامگى در زندگى را یک نوع آزادى و عدم محدودیت براى خود تلقى کرد؟

و آیا...؟

اگر تاکنون در زندگى خود فاقد نظم و برنامه بوده اید از هم اکنون روش خود را عوض کرده و در همه زمینه هاى اقتصادى, معنوى, تربیتى و اجتماعى خویش برنامه ریزى کنید و موفقیت خود را تضمین نمایید.

(0) نظر
برچسب ها :
صرفه جويى

صرفه جویى

هزینه هاى بالاى زندگى امروز موجبات نگرانى بسیارى را فراهم آورده است; اما چه باید کرد؟ آیا وضعیت اقتصادى خانواده ها, تحولى در روشهاى مصرف و اداره زندگى را ایجاب نمى کند؟ آیا با این وضع مى توان بهترین خوراک, پوشاک و دکوراسیون را داشت؟

بدیهى است که ((صرفه جویى)) یکى از ابزار کاستن از فشارهاى اقتصادى است. آنان که در مصرف آب, برق, گاز و تلفن صرفه جویى نمى کنند و نسنجیده به خرید هر لباسى اقدام مى کنند; به خوردن هر غذایى علاقمند مى شوند و به زیباسازى محیط خانه دل مى بندند, با ناهماهنگى بین درآمد و هزینه هاى زندگى روبرو شده و گرفتار اضطراب و نگرانى روحى مى شوند.

امام صادق علیه السلام مى فرماید:

((المومن... خفیف الموونه, جیدالتدبیر لمعیشته))(4)

((شخص مومن... کم خرج و مدبرى شایسته براى زندگى خویش است.))

از پایان کلام امام(ع) که فرمود: ((جیدالتدبیر لمعیشته)) مى توان نتیجه گرفت که مومن در برنامه ریزى خانوادگى و اقتصادى خود آنگونه است که به پایان و آینده زندگى عنایت دارد و با ((دور اندیشى)) خاص خود, اندوخته اى را نیز براى فردا و فرداهاى خود و فرزندانش فراهم مى کند تا با آبرومندى هرچه تمامتر زندگى کنند.

((مردى از دنیا رفت و پیامبر بر جنازه اش نماز خواند. سپس پرسید: ((چند بچه دارد و چه چیز براى آنها گذاشته است؟)) عرض کردند: ((اى رسول خدا! مقدارى ثروت داشت اما قبل از مردن همه را در راه خدا داد.)) فرمود: اگر این مطلب را قبلا به من گفته بودید, من بر این آدم نمازنمى خواندم[.چرا] بچه هاى گرسنه را در اجتماع رها کرده است؟))(5)

(0) نظر
برچسب ها :
برنامه ريزى و فرزندان

برنامه ریزى و فرزندان

بسیارى از فرزندان در محیط خانه از شیوه هاى رفتارى و گفتارى پدر و مادر شکل مى گیرند. همان گونه که فرزندان راستگویى, وفاى به عهد, حسن برخورد, آداب معاشرت, پایبندى به آداب مذهبى, صرفه جویى, ساده زیستى و سخاوت و حتى رعایت نظافت را از والدین مىآموزند, نظم و انضباط و داشتن برنامه صحیح را نیز از آنان یاد مى گیرند. ساعت ورود و خروج پدر از خانه, ساعات خواب و مطالعه, ایام گردش و دید و بازدید والدین مهمترین و موثرترین ابزار تربیت و پرورش روح انضباط و برنامه ریزى در فرزندان است.

مادرى که در تنظیم اشیا خانه و قرار دادن آنها در جاى مناسب مقید باشد و با اعمال سلیقه, خانه را به کانون آرامش و صفا و نشاط تبدیل کند, دخترانش نیز بر اساس شیوه هاى رفتارى او تربیت شده و در زندگى آینده خود, مادرى نمونه خواهند شد.

در ضمن نامه اش مى نویسد: ((پدرم کارمند بود و غالبا در شهرها به ماموریت مى رفت. مادرم تحصیل کرده بود اما خانه دارى مى کرد; زن با ایمان و کدبانویى بود. با پولى که در اختیارش مى گذاشت پنج فرزند را به خوبى اداره مى کرد... . چنان با عقل و تدبیر زندگى مى کرد که احتیاجى به قرض و نسیه پیدا نمى کردیم. برنامه غذا و لباس ما درست به مقدار درآمدمان بود, حتى گاهى از اوقات لباسهاى ما را وصله مى زد و مى گفت: عزیزانم! شخصیت انسان به لباس نیست, شخصیت انسان به علم و دانش و اخلاق نیک و ایمان درست و خدمت به خلق خداست.

کسانى شخصیت خویش را به لباس مى دانند که شخصیت نفسانى ندارند. گاهى به ما نان و سیب زمینى یا نان و پنیر و سبزى مى داد و مى گفت: ((پول کم داشتیم ترسیدم به قرض و نسیه بیفتیم, غذا چندان مهم نیست; انسان آزاد خودش را اسیر شکم نمى کند.))

... اما خیال نکنید که ما فقیر بودیم, ابدا. وضع ما بد نبود و در بین مردم خیلى محترم زندگى مى کردیم. پدر بزرگ من یکى از ثروتمندان بود ولى بزرگوارى و مناعت طبع مادرم چنان بود که به ثروت پدر بزرگم اصلا اعتنایى نمى کرد, به قدرى آبرودارى مى کرد که پدربزرگم نیز از وضع داخلى ما بى اطلاع بود..., ما از کودکى با صرفه جویى و آبرودارى و تدبیر در زندگى خو گرفتیم و در منزل کلاس اقتصاد دیدیم. اکنون که خودم نیز مادر شده ام و خانه و زندگى و شوهر و بچه دارم, آنچه را که از مادرم فرا گرفته ام, اجرا مى سازم. حساب دخل و خرج خانواده را مى کنم و پایم را از گلیم خودم درازتر نمى کنم... زندگى بسیار راحت و آبرومندى داریم... پول خانواده را چنان خرج مى کنم که همه در رفاه هستیم; همه از هم راضى هستیم, امیدوارم خدا هم از ما راضى باشد.))(2)

حضرت امام صادق(ع) مى فرماید:

((من الدین التدبیر فى المعیشه))(3)

((تدبیر در زندگى از جز دیندارى است.))

(0) نظر
برچسب ها :
برنامه ريزى در خانواده

برنامه ریزى در خانواده

مهرى زینهارى

((برنامه ریزى)) یکى از رموز موفقیت و پیشرفت است. آثار حرکت بر اساس برنامه, صحیح و منظم بر کسى پوشیده نیست; چه, بسیارى از تحولات اساسى اجتماعى و شور و نشاطهاى خانوادگى و بارورى استعدادهاى نهفته آدمى در پرتو وجود ((برنامه)) حاصل مى شود.

خانواده موفق, خانواده اى است که با مشارکت سرپرست خانواده(مرد) و مدیر خانه(زن) در تمام جنبه ها و ابعاد مختلف زندگى, با نگرش به آینده خود و فرزندانشان, برنامه ریزى شود.

در روایات اسلامى مى توان به دو واژه ((تدبیر)) و ((تقدیر)) دست یافت که در بردارنده و بیان کننده نظم و برنامه ریزى هستند. از این رو برنامه ریزى بر اساس نگریستن به پایان کار را ((تدبیر)) مى گویند.

((تقدیر)) یعنى اندازه گرفتن. اندازه گیرى در زندگى از مهمترین برنامه هاى تربیتى اسلام است که در حقیقت به یک نوع برنامه ریزى اقتصادى در زندگى, برگشت دارد. آنان که در تلاشهاى اقتصادى و هزینه هاى روزانه خود, حساب شده حرکت مى کنند, آثار گرانمایه اى که سازنده شخصیت آنان نیز مى باشد, نصیبشان خواهد شد که عبارتند از:

1ـ ترک گناهان بزرگ فردى و اجتماعى همچون اسراف و تبذیر.

2ـ به فقر و نیازمندى گرفتار نشدن.

3ـ عادت بر نظم دیگر امور.

4ـ مواظبت بر انظباط اقتصادى و روشهاى مصرف.

در روایتى که از حضرت امام صادق علیه السلام رسیده است, ((تقدیر و برنامه ریزى)) در کنار دو مفهوم اصیل و عمیق فرهنگ اسلام ـ تفقه در دین و صبر بر مصیبت ـ قرار گرفته است. در آنجا که امام(ع) مى فرماید:

((الکمال کلدالکمال, التفقده فى الدین والصبر على النائبه و تقدیرالمعیشه))(1)

تمام کمال در سه چیز است: دانا شدن در دین, صبر بر مصیبت, اندازه گیرى در زندگى.

چیزى که نباید از آن غافل بود این است که مراد از تفقه در دین, فقط علم فقه اصطلاحى نیست, بلکه منظور عمیق شدن در معارف دینى و پى بردن به هدف از نظام خلقت و گزینش جهان بینى صحیح بر اساس باورهاى فطرى و مذهبى است. بدیهى است که شناخت دین به این بیان, شامل توحید, معاد, ضرورت امامت, سیاست, آداب اجتماعى, اقتصادى, اخلاقى, حقوقى و... مى شود. امام(ع) در کنار معناى گسترده ((دانایى در دین)) به ضرورت برنامه ریزى معیشتى و تنظیم مصرف نیز تصریح دارد, که این عنایت, حاکى از اهمیت این موضوع است.

برنامه ریزى در زمینه اقتصادى خانواده یعنى تنظیم هزینه ها مطابق درآمدها, اجتناب از مصارف غیرضرورى, پرهیز از ولخرجى و ریخت و پاشهایى که جز اسراف نمى توان نامى دیگر بر آن نهاد.

برنامه ریزى در زمینه اخلاقى یعنى ایجاد روشهاى ویژه تربیتى در قالبهاى ثابت و متنوع براى شکل دهى به رفتار و گفتار فرزندان, ایجاد جاذبه هاى معنوى و تبیین ارزشهاى اسلامى و انسانى.

برنامه ریزى در زمینه اجتماعى یعنى ایجاد نظم در معاشرتها, دیدوبازدیدها, تفریحها و گردشها.

خانواده هاى نوپا و نوعروسان و تازه دامادها, اگر با بینش و دوراندیشى و تفاهم, خط سیر زندگى آینده خود را ترسیم کنند, به آسانى قادر خواهند بود تا زندگى را بر وفق مراد خویش و مطابق داشته هاى مادى و معنوى خود در آورند, اما اگر با سهل انگارى و مسامحه, از ایجاد نظم, سرباز زدند, در آینده آثار منفى آن در روحیات و خلقیات فرزندان نیز متجلى خواهند شد.

(0) نظر
برچسب ها :
اصول آموزش نماز به كودكان و نوجوانان (3)

اصول آموزش نماز به کودکان و نوجوانان (3)

اصول آموزش نماز به کودکان و نوجوانان (3)

باید کودک را به مظاهر عمل و تکرار در این ظاهر انس دهیم تا باطن او شکل گیرد. تجارب و تعالیم علمی نشان داده اند، که حتی عمل ریایی در صورت تکرار در فردی تثبیت می‌شود. پس از تثبیت، می‌توان یک عمل ریایی را به صورت واقعی و بی ریا درآورد; به شرط اینکه نیت عمل را عوض کند.

این روش، بویژه درباره کودک مؤثر است. مثلاً، ممکن است کودک یا نوجوانی از طرف امام جماعت تشویق شود و خاطره‌ی خوشی در ذهنش شکل بگیرد. لذا، وی مدتی به خاطر همین تشویق، به مسجد می‌رود. پس از مدتی، جاذبه‌های معنوی مسجد و حالات نماز گزاران به هنگام نماز، این فرد را مجذوب خود می‌کند و او را فردی مذهبی بار می‌آورد.

این گونه، ما کودک را به تکرار ظاهر در عبادت سوق می‌دهیم، تا زمینه برای انس به عبادت، تثبیت عمل و ایجاد عادت، در او فراهم آید[1].

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم ـ، بزرگ مربی مکتب اسلام، در زمینه‌ی آموزش نماز و تکرار آن برای نوه‌ی گرامی شان، حضرت امام حسین علیه السلام چنین رفتاری داشتند: «روزی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلّم قصد خواندن نماز را داشتند. امام حسین علیه السلام در کنار جد بزرگوارشان بودند و قصد همراهی با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم را داشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم تکبیر گفتند، ولی امام حسین علیه السلام نتوانستند آن را تکرار کنند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم تکبیر دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم را گفتند. بالاخره، در هفتمین بار، تکبیر امام حسین علیه السلام صحیح ادا شد و نماز آغاز گردید»[2]. این شیوه رفتار نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم ـ، می‌تواند الگو و روش خوبی برای والدین و مربیان باشد. آنان باید همانند پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم ـ، مراحل رشد کودک را در نظر بگیرند و سعی کنند با صبر و حوصله، به نیاز فطری کودکان پاسخ مناسب بدهند.

هنر بزرگ والدین و مربیان این است که دنیای کودک را درک نمایند و بدانند که برخی از مسائل که ممکن است برای بزرگسالان خسته کننده باشد، برای کودکان لذت بخش است.

کودک از تکرار مکررات همچون خواندن و ذکر مکرر قصه‌ها و داستان‌ها اصلاً خسته نمی‌شود. اگر بیان این داستان‌ها با صوت خوش و ریتم و آهنگ مطلوب باشد، کودک کاملاً مجذوب و علاقمند می‌شود. در این باره، مادران بخوبی می‌دانند که بعضی قصه‌ها را صدها بار تکرار کرده اند، ولی باز هم کودک به آن علاقه نشان داده است.

لذا، توصیه می‌شود که والدین نماز را با حال مناسب و صوت و آهنگ موزون قرائت کنند، تا کودکان بیشتر به کلام الهی جذب شوند.در این باره، والدین می‌توانند به قرائت نمازهای علمای ربانی گوش دهند و آنها را ضبط کنند تا هم خودشان و هم کوکانشان، بهره مند شوند.

6ـ اصل آسان گیری در آموزش مسائل دینی

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در مناسبت‌های مختلف، تأکید کردند: «دین اسلام آسان است و دینداری مشکل نیست. مبادا، افراد نادان بر خود سخت بگیرند. مبادا متولیان امور دینی، کاری انجام دهند که مردم تصور کنند دینداری مشکل است و با سخت گیری‌های بیجا، مردم را از دین فراری دهند»[3].

«روزی پس از نماز، مردم اطراف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم را گرفتند و از ایشان مسئله‌ای پرسیدند. چندین بار سؤال کردند: آیا فلان کار اشکال دارد؟

آن حضرت فرمودند: اشکال ندارد. ای مردم! دین خدا در آسانی است[4]. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم این سخن را سه بار تکرار کردند.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «خداوند اسلام را تشریع کرد، آن را آسان و گشاده قرار داد، و سخت و تنگ نگرفت»[5].

وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم افرادی را برای تبلیغ و ارشاد مردم و آشنا کردن آنان با مبانی اسلام اعزام می‌کردند، یکی از مهمترین رهنمودهایشان این بود: «مژده بدهید، نترسانید، آسان بگیرید و سخت نگیرید»[6].

در برنامه‌های جمعی و عبادات اجتماعی اسلام، روی موضوع خودداری از تندروی و سخت‌گیری و خسته نکردن افراد، عنایت خاصی شده است. اولیای گرامی اسلام، توصیه‌های فراوانی کرده‌اند که مبادا از رعایت حال و حفظ نشاط افراد غفلت شود، و از عبادات و مراسم اسلامی به جای جاذبه، علاقه و سازندگی تنفر، دافعه و فرار اشخاص حاصل آید.

به همین دلیل در احادیث متعددی، توصیه فراوان شده است که نمازهای جمعه و جماعات، نباید به گونه‌ای باشد که به خاطر طولانی شدن آنها حقوق ضعیفان، سالمندان و کودکان از بین برود.

در این باب، از سوی اولیای عظیم الشأن اسلام توصیه‌های فراوانی رسیده است که برای الگو قرار دادن عمل آن بزرگواران، مواردی را بررسی می‌کنیم[7].

انس بن مالک روایت کرده است: «نماز پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم از همه کاملتر و کوتاهتر بود»[8].

معاذ پسر جبل که در یکی از مساجد مدینه پیشنماز بود، روزی در نماز جماعت سوره‌ی بزرگی را خواند. وی نماز را آنقدر طول داد، که مردی (پیرمردی) که در آن نماز جماعت شرکت کرده بود، در اثر خستگی و ناتوانی طاقت نیاورد، و نتوانست نماز خود را به جماعت و همراه معاذ به پایان برساند. از این رو، وی وسط نماز قصد فرادا نمود، نماز خود را تمام کرد، سوار مرکب شد و به سراغ کار خود رفت. وقتی خبر این گونه نماز جماعت خواندن به اطلاع پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم رسید، آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلّم بسیار ناراحت شدند و دستور دادند معاذ را حاضر کنند. آن‌گاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم با ناراحتی به او فرمودند: «یا معاذ، ایاک ان تکون قتانا» (ای معاذ! دیگر این طور نباشد که مردم را از نماز جماعت فراری بدهی، بلکه در نماز جماعت سوره‌های کوتاه را بخوان»[9].

آسان‌گیری در مسائل دینی کودکان، از اهمیت مضاعف و بسزایی برخوردار است. در دوران خردسالی، در نماز به گونه‌ای عمل کنیم که کودک احساس جبر و خستگی نداشته باشد. نماز نباید برای او امری سنگین و کسل کننده شود. به مصلحت او است که نمازها، با ذکرها، رکوع و سجود خسته کننده و طولانی نباشد. حتی سفارش شده است که به خاطر چند کودکی که با شما به نماز ایستاده اند، آن را سریعتر بخوانید، و از برخی کارهای مستحبی صرف نظر کنید. هوشیار باشید که او کودک است و حال و روحیه‌ی شما را ندارد; بویژه که از بسیاری حالات و رفتار شما سر در نمی‌آورد و معنای عبارات شما را نمی‌فهمند.[10]

میرزای نوری در مستدرک الوسائل می‌نویسد: «امام سجاد علیه السلام کودکانی را که نزد او بودند، وا می‌داشتند که نماز ظهر و عصر، و مغرب و عشا را با هم بخوانند. به آن حضرت اعتراض شد. فرمود: این عمل برای آنان سبکتر و بهتر است و سبب می‌شود که به خواندن نماز پیشی بجویند و برای خوابیدن و یا سر گرمی به کار دیگر، نماز را ضایع نسازند. و امام علیه السلام ـ، کودکان را به چیز دیگری غیر از نماز واجب دستورشان نمی‌دادند و می‌فرمود: اگر قدرت و طاقت بر خواندن نمازهای واجب داشتند، آنان را محروم نسازید»[11].

ابن قداح روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمودند: «ما به فرزندان خود دستور می‌دهیم مادامی که در حال وضو هستند و مشغول کار دیگری نشده اند، نماز ظهر را با نماز عصر، و نماز مغرب را با نماز عشا بخوانند»[12].

بعضی والدین و مربیان که اصرار دارند از روی جبر و اکراه و بدون توجه به حال و روحیه‌ی کودک او را نماز خوان بار آورند، آنان ناخودآگاه لامذهب‌های آینده و افرادی عقده‌ای می‌پرورانند. چنین افرادی، در نخستین فرصتی که به قدرت و استقلالی دست یابند، دین و عبادت را ترک خواهندکرد. طبیعی است، مسئولیت چنین وضعی بر عهده‌ی کسانی است، که چنین زمینه‌ای را فراهم کرده‌اند [13].

دکتر احمدی در این باره نقل می‌‌کند: «شخصی را می‌شناسم که پزشک متخصص تغذیه است. او فردی است که عِرق ملی خوبی هم دارد و در آلمان زندگی می‌کند. وی می‌گفت: پدر من از متدینین سر شناس یکی از شهرهاست، و همه چیز او سر جای خودش است; نماز خواندنش، اعمال عبادی اش و... با وجود آن که در شهر سرد سیری بودیم، صبح‌ها ما را از خواب بیدار می‌کرد تا نماز بخوانیم. بعد، خودش در اتاق دیگری مشغول نماز خواندن می‌شد. ما تدبیری اندیشیدیم تا از وضو گرفتن در آن هوای سرد خلاص شویم. بنابراین، بدون آن که وضو بگیریم، در اتاقمان با صدای بلند در حالی که خوابیده بودیم نماز می‌خواندیم.

بعد از چند بار، پدرمان فهمید و با کتک ما را وادار کرد که وضو بگیریم و نماز بخوانیم. بعد از مدتی، ما یاد گرفتیم که این کار را بکنیم: برای وضو گرفتن می‌رفتیم، ولی وضو نمی‌گرفتیم. سپس، ما می‌ایستادیم و بلند بلند نماز می‌خواندیم تا نشان بدهیم که داریم نماز می‌خوانیم. بدین گونه، پدرم من، خواهران و برادرانم را وادار به نماز خواندن می‌کرد. و الان، هیچ یک از ما نماز نمی‌خوانیم [14].

7ـ اصل هماهنگی خانه، مدرسه و جامعه (مسجد، رسانه‌ها و...) در آموزش مسائل دینی.

یکی از عوامل مؤثر در تکوین شخصیت علمی، معنوی و جسمی کودک و نوجوان، ایجاد هماهنگی و همکاری مثبت و سازنده بین خانه، مدرسه و جامعه (مسجد، رسانه‌ها و...) است .

برای رسیدن به اهداف تربیت دینی و ترویج فرهنگ نماز، همکاری همه ارگان‌ها و نهادها بویژه نهادهای فرهنگی و تربیتی ضرورت نام دارد.

خانه، مدرسه و جامعه (مسجد، رسانه‌ها و...) در انجام دادن وظایف تربیتی و پرورش مسائل دینی، مکمل یکدیگرند.

پیوند و ارتباط نزدیک خانه، مدرسه و جامعه (مسجد و رسانه‌ها و...) با یکدیگر، در واقع پیوند استوانه‌های تربیت صحیح و منطقی است. امروزه، لازم است مدارس یک علاقه واقعی و باطنی، برای حضور مستمر و ارتباط نزدیک دانش آموزان با مساجد، در آنان ایجاد کنند. در این راستا، مدارس نباید فقط به ساختن نمازخانه‌ها اکتفا کنند. هر چند ساخت و توسعه نمازخانه‌ها اقدامی مثبت و ارزنده برای رسیدن به ارزش‌ها و مقدسات والای دینی است، اما هیچگاه جای مساجد و اثرات سازنده‌ی آنها را نمی‌گیرد.

لازم است، همه‌ی تلاش دست اندرکاران تعلیم و تربیت، بر این باشد که پیوندی واقعی نه ظاهری و صوری بین خانه، مدرسه و جامعه ایجاد کنند. با این گونه پیوند، هم خانه به فضایی اسلامی و آکنده از ارزش‌های معنوی تبدیل می‌شود و هم، مدرسه نقش سازنده و هدایتگری در زمینه‌ی ارزش‌های دینی می‌یابد. از این رو، با هماهنگی و یکسانی فضای حاکم و ارزش‌های معنوی و دینی در خانه و مدرسه، بسیاری از تعارضات و مشکلاتی که ممکن است برای کودکان در نتیجه‌ی ناهماهنگی بین خانه، مدرسه و جامعه ایجاد شود، بر طرف می‌گردد.

البته، این پیوند باید مستمر باشد; نه مقطعی و وابسته به شرایط خاص. چنین پیوندی، کاری گروهی و حرکتی اجتماعی را می‌طلبد. این گونه کارها، بس پیچیده است و با چند بار بردن دانش آموزان به مسجد و حضور فیزیکی آنان، نمی‌توان به نتایج مطلوب و رضایتبخش رسید.

فرهنگ انس گرفتن با مسجد و در رأس آن نماز به عنوان یک حرکت ارادی، آگاهانه و مستمر، باید از آغاز دوران کودکی در نظام تربیتی خانه، مدرسه و جامعه به عنوان یک اصل مهم تربیتی مدّنظر قرار بگیرد تا فطرت خداجوی کودک به گونه‌ای رشد و پرورش یابد، که هیچ عامل و شرایطی نتواند موجبات انحراف او را فراهم سازد.

در آموزش و پرورش قدیم، همه‌ی مسئولیت‌های تربیتی را مدرسه بر عهده می‌گرفت. در تربیت جدید، این حقیقت پذیرفته شده است که آموزش و پرورش مدرسه بدون همکاری آگاهانه و فعالانه‌ی خانواده، نتیجه‌ی مطلوبی نخواهد داد. دلیل چنین نگرشی آن است که کودک بیشتر اوقات فراغت خود را در خارج از مدرسه و اغلب در خانه و جامعه می‌گذراند. از آنجا که کودک از والدین و جامعه متأثر می‌شود، خنثی کردن اثرات محیط خارج از مدرسه در مدت محدود درسی، بسیار سخت و گاهی غیر ممکن است. در واقع، امروزه اگر خانواده، مدرسه و جامعه (مسجد و...) نسل جدید را به سوی یک هدف و روش واحدی سوق ندهند، نمی‌توان امیدی به پیشرفت دینی جامعه داشت. اگر این مثلث تربیتی (خانه، مدرسه و جامعه) در برنامه‌ها و روش‌ها هماهنگی لازم را نداشته باشند، در روند رشد دینی کودک و نوجوان اختلال به وجود خواهد آمد; که اولین عارضه‌ی آن، تعارض است. متأسفانه، باید اذعان کرد که فعالیت‌ها در این راستا، هماهنگ، همجهت و همخوان نیست. حتی در مواردی، ممکن است با فعالیت‌های موازی و گاهی مغایر، انرژی و توان یکدیگر را خنثی و کاهش دهند.

به طور مثال، بعضی خانواده‌ها اطلاعات چندانی از دین ندارند. از طرفی، مدرسه تکالیف سختی بر بچه‌های این گونه خانواده‌ها تحمیل می‌کند. این تعارض باعث می‌شود که نوعی دو گانگی در کودکان و نوجوانان به وجود آید.

نمونه‌ی دیگر اینکه، برخی خانواده‌ها که به مذهب توجه دقیق و لازم ندارند، در محافل و میهمانی‌ها بدون توجه به مسائل شرعی برای بچه‌هایشان لباس هایی انتخاب می‌کنند که با آن مجالس تناسب داشته باشند از سویی، اصرار مدارس بر این است که دانش آموزان پوشش و لباس مناسب با شرع بپوشند. در اینجا نیز اختلاف میان خانه و مدرسه، برای بچه‌ها تعارض به وجود می‌آورد.

پی نوشت ها:

[1] . قائمی، اقامه‌ی نماز در دوران کودکی، 36 37.

[2] . مجلسی، بحار الانوار، ج 43، 307.

[3] . محمدی ری شهری، جشن تکلیف، 86.

[4] . ابن حنبل، مسند، ج 5، 69.

[5] . ابویعلی، مسند، ج 3، 50، حدیث 2452.

[6] . ابن هشام، السیرة النبویة، ج 4، 237.

[7] . صادقی اردستانی، پیوند، 57 58.

[8] . ابن حنبل، مسند، ج 3، 100.

[9] . حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 5، 47.

[10] . قائمی، اقامه نماز در دوران کودکی و نوجوانی، 35

[11] . نوری، مستدرک الوسائل، ج 15، 160، و ج 3، 19; کلینی، کافی، ج 2، 409; حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 3، 14 و 16.

[12] . حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 15، 183.

[13] . قائمی، اقامه نماز در دوران کودکی، 36.

[14] . احمدی، مجموعه مقالات دومین کنگره سراسری انجمن‌های اولیا و مربیان کشور، 194.

محمدرضا مطهری مجله مسجد، ش5

(0) نظر
برچسب ها :
5ـ اصل تكرار و مداومت در آموزش مسائل ديني

5ـ اصل تکرار و مداومت در آموزش مسائل دینی

تکرار و استمرار، خود بخود سبب یادگیری درست، سرعت عمل و کسب مهارت در هر زمینه ای می شود. همه، مَثَل معروف: «کار نیکو کردن از پر کردن است» را شنیده اند. و همه نیز واقفند که بازی یا رانندگی روی یخ، فقط در نتیجه ی تمرین و تکرار ممکن است.

هیچ کس نمی تواند منکر باشد که اگر مفاهیم و لغات آموخته شده از زبان بیگانه تمرین و تکرار نشوند، دیر یا زود به دست فراموشی سپرده می شود.[9]

دکتر قائمی در این باره می نویسد: «برای تقویت و ایجاد رفتاری ثابت و عادتی استوار در کودک و نوجوان، باید از مجرای تکرار وارد شد. بسیار از افکار و اعمال، در سایه ی تمرین و عمل مکرر در انسان تثبیت می شوند. حتی ایمان آدمی هم، نوعی تثبیت در سایه ی عمل است، «لا یثبت الایمان إلاّ بالعمل» [10]هر قدر عمل مکرر باشد، امکان تثبیت آن بیشتر خواهد بود.

همچنین در تربیت دینی این اصل وجود دارد که از راه ظاهر و عمل ظاهری، می توان در باطن نفوذ داشت; و بر عکس.

(0) نظر
برچسب ها :
4ـ اصل اعتدال و ميانه روي در آموزش مسائل ديني

4ـ اصل اعتدال و میانه روی در آموزش مسائل دینی

اعتدال و میانه روی، زیر بنای تعالیم اسلام است; به طوری که در همه دستورها و مقررات آن، از هر گونه افراط و تفریط جلوگیری شده است.

اصل تعادل، از اصولی است که در قرآن کریم بدان عنایت شده است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «و کذالک جعلناکم امة وسطاً»[3] (و شما را امت میانه و معتدل قرار دادیم).همچنین، در حیات سراسر نورانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمه هدی علیهم السلام ـ، این اصل را در همه اعمال و رفتارشان مشاهده می کنیم. امام علی علیه السلام درباره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «سیرته القصد» (سیره اش تعادل و میانه روی بود).

انسان موجودی چند بعدی و چند کانونی است. اسلام نیز که دین جامع و کاملی است، به تمام نیازهای انسان توجه دارد. برای رشد، تعالی و کمال بشر لازم است همه ابعاد انسان به صورت هماهنگ و متعادل رشد و تکامل یابند.

بی توجهی به همه ابعاد وجودی انسان یا توجه بیش از حد به یک بعد و نادیده گرفتن ابعاد دیگر، جامعیت و وحدانیت وجود آدمی را نادیده می گیرد و انسانی یک بعدی و تک ساختی می سازد[4]. اگر انسان را فقط در یک بعد ببینیم و او را در همان بعد تربیت کنیم. در حقیقت موجبات نابودی شخصیت انسانی او را فراهم کرده ایم. متأسفانه، بیشتر انسان ها و بسیاری جوامع، فاقد این اصل در زندگی اند، و در دام افراط یا تفریط غلطیده اند. ریشه ی بسیاری از انحرافات: فردی، اجتماعی، اخلاقی و روانی را می توان در رعایت نکردن اصل تعادل جستجو کرد.

میانه روی در عبادت هم باید مراعات شود. درست است که توصیه ها و تشویق های پیشوایان دین، هر انسان محب پروردگار را به انجام دادن عبادات راغب می گرداند، اما توانایی ها و آمادگی های روحی او نیز شرط است. اگر او با تحمیل عبادت بر خود، لذت عبادت را از خویش سلب کند و خود را در آن امر به تکلف اندازد، نه عبادت او عبادتی سالم محسوب می شود، و نه خود او از عبادتش بهره ی معنوی می برد»[5].

ظرفیت انسان برای عبادت، یک ظرفیت محدود است. لذا باید سعی شود عبادت با نشاط باشد. اگر نشاط از بین برود، عبادت تحمیلی می شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند:

«ان هذا الدین متین فأوغلوا فیه برفق و لا تکرهوا عبادة الله الی عباد الله فتکونوا کالداکب المنبت الذی لاسفراً قطع ولاظهراً ابقی» [6]

دین اسلام، دینی متین، محکم، منطقی و مبتنی بر ملاحظات دقیق روانی و اجتماعی است. لذا، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم سفارش می کند که با مدارا و متانت حرکت کنید و عبادت خود را مغبوض و منفور نفس خویش قرار ندهید. یعنی، طوری عمل نکنید که نفس شما عبادت را دشمن بدارد، بلکه طوری عمل کنید که نفس، عبادت را دوست بدارد و مجذوب آن شود.

مانند اسب سواری نباشید که در اثر تندی و شتاب زیاد که میزان توانایی مرکوب را در نظر نمی گیرد و فقط تازیانه را می شناسد ـ، نه خود به مقصد می رسد و نه برای مرکب او کمر و توانایی می ماند.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم همان طور که با غرق شدن در مسائل مادی و شهوانی مخالف بودند، با رهبانیت و عبادت های صوفیانه نیز مخالفت می کردند. ایشان در برخورد با کسانی که نسبت به مسائل زندگی بی اعتنا شده و به عبادت پرداخته بودند، فرمودند: «بدن شما و زن، فرزند و یاران تان حقوقی بر شما دارند و باید آنها را رعایت کنید».

امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: در جوانی، سخت مشغول عبادت بودم، پدرم به من فرمودند: فرزندم! (زیاد خود را خسته مساز) کمتر از این مقدار هم می توانی انجام دهی. بدرستی که خداوند اگر بنده ای را دوست داشته باشد، به عبادت اندک او راضی خواهد شد»[7].

فجیع عقیلی گوید: «امام حسن علیه السلام به من فرمودند: هنگامی که پدرم در حال احتضار بودند، شروع به وصیت کردند و فرمودند: در عبادت میانه رو باش، و آن چه را که همیشه می توانی انجام دهی و در توان تو است، انجام ده»[8]. متأسفانه عده ای از والدین، مبلغان و مربیان به دلیل نا آگاهی از مراحل رشد و تحول روانی کودکان و نوجوانان و همچنین بی اطلاعی از شیوه و روش های برخورد ائمه اطهار علیهم السلام در این زمینه، با اتکا به دانسته ها و تجربیات غیر علمی و غلط خویش، اعمالی را مرتکب می شوند، که بعضاً مضر به حال کودکان و نوجوانان است.

علاقه مفرط برخی والدین به مذهبی شدن فرزندانشان و اصرار بیش از حد آنان در این زمینه، بی توجهی به توان، استعداد و نیازهای روحی و روانی کودکانشان و خارج شدن از مرز اعتدال، عواقب ناگوار و نامطلوبی همچون بدبینی به مذهب را در پی خواهد داشت.

(0) نظر
برچسب ها :
اصول آموزش نماز به كودكان و نوجوانان (2)

اصول آموزش نماز به کودکان و نوجوانان (2)

تکالیف سنگین، زود هنگام و خارج از طاقت و توان کودک، ممکن است صدمه ای جبران ناپذیر بر اعتقادات دینی و مذهبی کودکان وارد آورد.

در تعالیم اسلامی، توصیه های فراوانی در زمینه آموزش تدریجی مسائل دینی آمده است. امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: وقتی کودک به سن سه سالگی رسید، از او بخواهید که هفت بار عبارت «لا اله الا الله» را بگوید. سپس، او را به حال خود وا گذارید تا به سن سه سال و هفت ماه و 20 روز برسد. در این هنگام، به او آموزش دهید که هفت بار بگوید: «محمد رسول الله». سپس، تا چهار سالگی او را آزاد بگذارید. در آن هنگام، از وی بخواهید که هفت مرتبه عبارت: صلی الله علیه و آله» را تکرار نماید. سپس تا پنج سالگی او را آزاد بگذارید. در این وقت، اگر کودک دست راست و چپ خود را تشخیص داد، او را در برابر قبله قرار دهید و سجده را به او بیاموزید، در سن شش سالگی، رکوع، سجده و دیگر اجزای نماز را به او آموزش دهید. وقتی هفت سال او تمام شد، به او بگویید که دست و صورت خود را بشوید (در مورد وضو نیز بتدریج وضو گرفتن را بیاموزید). سپس، به او بگویید که نماز بخواند. آنگاه کودک را به حال خود وا گذارید تا نه سال او تمام شود... در این هنگام، وضو گرفتن صحیح را به او بیاموزید و او را به نماز خواندن وادارید[1].

درباره روزه گرفتن نیز وضع به همین ترتیب است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «ما اهل بیت هنگامی که کودکانمان به پنج سالگی رسیدند، دستور می دهیم که نماز بخوانند. پس شما کودکان خود را از هفت سالگی به نماز دستور دهید. و در هفت سالگی، ما امر می کنیم تا به اندازه توانایی شان، نصف روز یا بیشتر یا کمتر روزه بگیرند، هنگامی که تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب آمد، دستور می دهیم که افطار کنند. این عمل، برای آن است که به روزه گرفتن عادت نمایند، پس، شما کودکان (پسران) خود را در نه سالگی به اندازه توانایی شان به روزه گرفتن امر کنید و چون تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب شد، افطار کنند»[2].

تعالیم اسلام به صورت تدریجی به مردم عرضه شده، و قرآن هم تدریجاً بر مردم خوانده شده است. متأسفانه، بعضی از والدین و مربیان قصد دارند در فرصتی کوتاه و خیلی سریع، فراگیران خود را به سر منزل مقصودی که در ذهن خود دارند برسانند; بدون اینکه فرصت دست یابی خود بخودی آن را فراهم کنند.

صاحبنظران تعلیم و تربیت در این باره چنین اظهار نظر کرده اند: «اگر پیام تربیتی با سرعت و تعجیل و بدون در نظر گرفتن فرصت درون سازی از جانب کودک صورت گیرد هر چند مظاهر یک انتقال صوری انجام گرفته است ، اثر آن پایدار و ماندنی نخواهد بود».

لذا، بهتر است کودک هر چیزی را اندک ولی آن اندک را خوب یاد بگیرد و هضم و جذب نماید; و گرنه، دیگران و خود را با دانش سطحی و قشری خویش گول خواهد زد.

آنچه تاکنون مشخص شده، نشان دهنده آن است که سرعت بیش از اندازه و به دور از توانمندی و جذب ظرفیت طبیعی کودک، فرآیند درون سازی مفاهیم تربیتی را مختل می سازد. در واقع، هماهنگی مشترک بین توانایی و قابلیت تربیت شونده از یک سو و امکانات مناسب تربیتی از سوی دیگر، سرعت متناسبی را می طلبد که تشدید یا تخفیف بیش از حد آن، به اختلال در فرایند تربیت و حتی اختلال در تعادل شخصیت تربیت شونده منجر می گردد.

(0) نظر
برچسب ها :
اصول آموزش نماز به كودكان و نوجوانان

اصول آموزش نماز به کودکان و نوجوانان

اصول آموزش نماز به کودکان و نوجوانان

روش‌ها و شیوه‌های آموزش نماز در کودکان و نوجوانان بر اصولی استوار است، که به ذکر مهمترین آنها در این نوشتار پرداخته شده است:

1ـ اصل فطری بودن مسائل دینی.

2ـ اصل اختیاری بودن مسائل دینی.

3ـ اصل تدریجی بودن آموزش مسائل دینی.

4ـ اصل اعتدال و میانه روی در آموزش مسائل دینی

5ـ اصل تکرار و مداومت در آموزش مسائل دینی

6ـ اصل آسانگیری در آموزش مسائل دینی.

7ـ اصل هماهنگی خانه، مدرسه و جامعه (مسجد، رسانه‌ها و...) در آموزش مسائل دینی

اکنون به شرح و بررسی این روش‌ها و شیوه‌ها می پردازیم:

1ـ اصل فطری بودن مسائل دینی

نیاز به پرستش و نیایش، یکی از نیازهای اساسی و عمیق در عمق روان بشر است.

در بررسی تاریخی، این موضوع ثابت شده که پرستش، جزئی از وجود و کشش فطری انسان است. گاهی که میل و روح پرستش از سوی انبیا در مسیر صحیحی قرار گرفته، به خدا پرستی ختم شده است. و گاهی بر اثر جهل، انحراف و لجاجت، موجودات و اشیای گوناگون پرستش شده اند.

طبق نص صریح دین اسلام، برای ما مسلّم و متقن است که میل به پرستش، نیایش، کمال طلبی، حقیقت جویی و... در کودک امری فطری و درونی است. این موضوع را شواهد تاریخی ـ همچون: پرستش بت، خورشید و گاو و ساختن بهترین مکان‌ها برای معابد ـ و آیات و روایات تأیید می‌کند.

خداوند ـ تبارک و تعالی ـ در قرآن مجید می‌فرماید: «فأقم و جهک للدین حنیفاً فطرةَ الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لایعلمون» (روم / 30) (پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. در آفرینش خدا تغییری نیست. این است همان دین پایدار ولی بیشتر مردم نمی‌دانند).

اگر ملاحظه می‌شود که گروهی از کودکان و نوجوانان نسبت به مسائل دینی رغبت و تمایلی از خود نشان نمی‌دهند، مربوط به عوامل محیطی است که فطرت کودک را از مسیر خودش تحریف کرده است.

متأسفانه، بعضی از والدین به دلیل حساسیت نداشتن و اهمیت ندادن به مسائل دینی، و بعضی به دلیل سخت گیری ها، آموزش‌های غلط و نا آشنایی با سیره و روش معصومان (علیهم السلام) و روش‌های تربیتی، به گونه‌ای با کودک رفتار می‌کنند که آنان نسبت به مسائل دینی بی تفاوت، کم رغبت و حتی متنفر می‌شوند.

با کمال تأسف، باید گفت که بعضی از والدین حساسیت و دقتی را که درباره‌ی امور دنیوی ـ همچون: تغذیه، لباس، مسائل درسی، کلاس کنکور، معلم خصوصی و... ـ فرزندانشان از خود نشان می‌دهند، نسبت به مسائل معنوی و دینی اظهار نمی‌کنند. براستی، این گروه از والدین مصداق کلام نورانی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ می‌باشند که فرمودند: وای بر فرزندان آخر الزمان از دست پدرانشان. گفته شد: یا رسول الله! منظور شما پدران مشرکند؟

فرمودند: خیر، بلکه پدران مؤمنی که واجبات دینی را به فرزندان خود آموزش نمی‌دهند. و اگر آنان خود بخواهند احکام دین را فرا گیرند، ایشان جلوگیری می‌کنند، (و حال آنکه) اگر کالایی به دست بیاورند، از آنان راضی و خوشحال خواهند شد. من از ایشان بیزارم و آنان نیز از من بیزارند» [1]

با توجه به این اصل که خدا جویی امری فطری و درونی است، باید علمای اسلامی و دانشمندان تعلیم و تربیت، به فکر تهیه و تدوین کتاب هایی باشند که شیوه‌های صحیح رشد و پرورش این حس را بر مبنای اصل فطری بودن به والدین آموزش دهند تا آنان متوسل به شیوه‌ها و روش‌های نادرست نشوند.

2ـ اصل اختیاری بودن مسائل دینی

انسان به اقتضای داشتن فطرت الهی، وجود چند بعدی و کرامت وجودی، موجودی مختار است که کرامتش را با اختیار خود می‌تواند کسب کند. در واقع از دیدگاه اسلام، انسان میل‌ها و جاذبه‌های معنوی دارد، که دیگر موجودات آن را ندارند. انسان قادر است که در برابر میل‌های درونی خود ایستادگی کند و فرمان آنها را اجرا نکند، یا به بعضی از آنها پاسخ گوید و بعضی دیگر را کنترل نماید، یا از آنها در جهتی خاص استفاده کند.

این توانایی انسان، به حکم نیروی اراده است که به فرمان عقل عمل می‌کند. این توانایی بزرگ، از مختصات انسان است. اساس این توانایی، آن است که انسان موجودی آزاد، انتخابگر و صاحب اختیار می‌باشد (مطهری، راهنمایی و مشاوره از دیدگاه اسلام، 42).

در دعوت کودکان و نوجوانان به دین، باید به گونه‌ای عمل نماییم که احساس آزادی کنند. با توجه به این موضوع که انسان فطرتاً خداجو است، لازم است که با تذکر روش‌های صحیح، این فطرت را در وجود آنان بیدار کنیم و به طرف پذیرش دین سوق دهیم. پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ نیز با نرمخویی و با زبان نرم، افراد را به دین اسلام دعوت می‌کردند. به تجربه هم ثابت شده است که با زور و اکراه، نمی‌توان کسی را به راه راست هدایت کرد.

خداوند ـ تبارک و تعالی ـ می‌فرماید: «افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین»[2] (پس آیا تو مردم را به اجبار وا می‌داری که ایمان بیاورند).

اگر به مفاد آیه‌ی: «لا اکراه فی الدین، قد تبیین الرشد من الغی...»[3] توجه نماییم، معلوم می‌شود که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ وظیفه تبیین دارند. لذا پس از تببین، دیگر جای اکراه و جای انتخاب کردن به جای مردم وجود ندارد. همچنین خداوند می‌فرماید: «فانما علیک البلاغ» [4](پس بر تو تبلیغ است و بس). کار پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ بیان، توضیح، تشبیه، ابلاغ، انذار و بشارت است. کار پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ اجبار نیست، که به جای مردم بخواهد انتخاب کند و آنها را مجبور نماید.

بهتر است که هیچگاه، کودکان یا نوجوانان را به دینداری مجبور نکنیم. همچنین، به خاطر اینکه آنان دیندار شوند، بهتر است به آنان پاداش خیلی زیاد ندهیم. اگر بدون استفاده از این دو حربه تهدید و تطمیع بتوانیم آنان را به عقیده‌ای معتقد کنیم، آن اعتقاد درونی خواهد بود; یعنی اعتقادی که نه به خاطر جلب منفعت، و نه ترس از قدر دانی به وجود می‌آید[5].

وقتی نوجوان مجبور به دینداری نشود ـ و در دوره کودکی سالم و عاری از انحراف پرورش یافته باشد ـ و دین به نحو منطقی و در شرایط مناسب به او عرضه گردد، با توجه به اینکه به تفکر انتزاعی رسیده است، دین یا مذهب محکم و قابل دفاع را خواهد پذیرفت. این دینداری او وراثتی، ریا کارانه و همراه با ناخالصی نخواهد بود، بلکه «دین خالص» خواهد داشت و سپس به دستورهای دینی عمل خواهد کرد.

در دین اسلام تأکید فراوان می‌شود که اصول دین تقلیدی نیست، بلکه فرد باید با آگاهی و آزادی آن را بپذیرد. بنابراین، باید تلاش کرد که کودک و نوجوان را به طریقی مثبت و ترغیب کننده، به دین دعوت کرد و از افرادی که مبناهای اعتقادی و فکری قوی دارند، کمک گرفت. باید توجه داشت که کودک و بویژه نوجوان، در مقابل برخوردهای آمرانه مقاومت می‌کند[6].

خانم زهرا مصطفوی، فرزند امام خمینی (ره) نقل می‌کند: «همسرم به جهت عادت خانوادگی، دخترم را از خواب صبحگاهی بیدار می‌کرد و به نماز وا می‌داشت. امام (ره) وقتی از این ماجرا خبردار شدند، برایش پیغام فرستادند: چهره شیرین اسلام را به مذاق بچه تلخ نکن. این کلام آنچنان مؤثر افتاد و اثر عمیقی بر روح و جان دخترم به جای گذاشت که بعد از آن خودش سفارش کرد که برای نماز صبح بموقع بیدارش کنم»[7].

والدین اگر می‌خواهند فرزندان‌شان نماز خوان و معتقد بار آیند، موارد ذیل را در نظر بگیرند:

اولاً، خودشان معتقد به دستورها و تعالیم دینی باشند، و به دور از ریا و با خلوص نماز را به پا دارند.

ثانیاً: در دوران کودکی، فرزندانشان را با نماز و مجالس و محافل مذهبی مأنوس کنند. از این رو، لازم است خاطرات خوشی را در ذهن آنان ایجاد نمایند و بشدت از سختگیری، اجبار و اکراه خودداری کنند. پدری که برای بیدار کردن دختر تازه بالغ خود برای ادای نماز صبح، دستی به گیسوان او می‌کشد و با نوازش و محبت او را از خواب شیرین صبحگاهی بیدار می‌کند، انجام دادن این تکلیف دینی را با شیرینی محبت پدرانه خویش می‌آمیزد و عبادت را در کام فرزندش شیرین می‌سازد.

ثالثاً: والدین نسبت به مسئله نماز و مسائل اعتقادی همچون دیگر مسائل، حساسیت نشان دهند. اگر والدین و مربیان به سفارش‌ها و سیره‌ی معصومان ـ علیهم السلام ـ و بزرگان دین عمل کنند، قطعاً فرزندانی معتقد و نماز خوان خواهند داشت.

3ـ اصل تدریجی بودن آموزش مسائل دینی

آموزش معارف و مسائل دینی، مراتب و درجاتی دارد، که اصول و مقتضیات آن باید مراعات شود. این مراتب و درجات، به دلیل تفاوت‌های فردی در رشد استعدادهای ذهنی و روحی، تفاوت در معلومات و تجربیات، و شرایط گوناگون اجتماعی و فرهنگی در متعلمان است[8]. لذا، باید مطالب و مفاهیم آموزشی و دینی، متناسب با سطح درک و قوای ذهنی و روانی متعلمان باشد.

والدین و بزرگسالان نباید توقع و انتظار داشته باشند، که کودکشان خیلی سریع اهل عبادت و نماز شود. برنامه عادت دادن او به نماز و آموزش او، باید بر اصل تدریج مبتنی باشد. کودک نباید یکباره بار سنگینی از وظایف بار دینی را بر دوش خود احساس کند، و خود را به انجام دادن آن موظف بداند.

(0) نظر
برچسب ها :
X