حرفها يک دل

حرفها یک دل

بیا در کوچه باغ شهر احساس

شکست لاله را جدی بگیریم

اگر نیلوفری دیدیم زخمی

برای قلب پر دردش بمیریم

بیا در کوچه های تنگ غربت

برای هر غریبی سایه باشیم

بیا هر شب کنار نور یک شمع

به فکر پیچک همسایه باشیم

بیا ما نیز مثل روح باران

به روی یک رز تنها بباریم

بیا در باغ بی روح دلی سرد

کمی رویا ی نیلوفر بککاریم

بیا در یک شب آرام و مهتاب

کمی هم صحبت یک یاس باشیم

اگر صد بار قلبی را شکستیم

بیا یک بار با احساس باشیم

بیا به احترام قصه عشق

به قدر شبنمی مجنون بمانیم

بیا گه گاه از روی محبت

کمی از درد لیلی بخوانیم

بیا از جنگل سبز صداقت

زمانی یک گل لادن بچینیم

کنار پنجره تنها و بی تاب

طلوع آرزوها را ببینیم

بیا یک شب به این اندیشه باشیم

چرا این آبی زیبا کبود است

شبی که بینوا می سوخت از تب

کنار او افق شاید نبوده ست

بیا یک شب برای قلبهامان

ز نور عاطفه قابی بسازیم

برای آسمان این دل پاک

بیا یک بار مهتابی بسازیم

بیا تا رنگ اقیانوس آبیست

برای موج ها دیوانه باشیم

کنار هر دلی یک شمع سرخست

بیا به حرمتش پروانه باشیم

بیا با دستی از جنس سپیده

زلال اشک از چشمی بشوییم

بیا راز غم پروانه ها را

به موج آبی دریا بگوییم

بیا لای افق های طلایی

بدنبال دل ماهی بگردیم

بیا از قلبمان روزی بپرسیم

که تا حالا در این دنیا چه کردیم

بیا یک شب به این اندیشه باشیم

به فکر درد دلهای شکسته

به فکر سیل بی پیایان اشکی

که روی چشم یک کودک نشسته

به فکر سیل بی پایان اشکی

که ر.ی چشم یک کودک نشسته

به فکر اینکه باید تا سحرگاه

برای پیوند یک شب دعا کند

ز ژرفای نگاه یک گل سرخ

زمانی مرغ آمین را صدا کرد

به او یک قلب صاف و بی ریا داد

که در آن موجی از آه و تمناست

پر از احساس سرخ لاله بودن

پر از اندوه دلهای شکیباست

بیا در خلوت افسانه هامان

برای یک کبوتر دانه باشیم

اگر روزی پرستو بی پناهست

برای بالهایش لانه باشیم

بیا با یک نگاه آسمانی

ز درد یک ستاره کم نماییم

بیا روزی فضای شهرمان را

پر از آرامش شبنم نماییم

بیا با بر گ های گل سرخ

به درد زنبقی مرهم گذاریم

اگر دل را طلب کردند از تو

مبادا که بگویی ما نداریم

بیا در لحظه های بی قراری

به یاد غصه مجنون بخوابیم

بیا دلهای عاشق را بگردیم

که شاید ردی از قلبش بیا بیم

بیا در ساحل نمناک بودن

برای لحظه ای یکرنگ باشیم

بیا تا مثل شب بوهای عاشق

شبی هم ما کمی دلتنگ باشیم

کنار دفتر نقاشی دل

گلی از انتظار سرخ رویید

و باران قطره های آبیش را

به روی حجم احساس پاشید

اگر چه قصه دل ها درازست

بیا به آرزو عادت نماییم

بیا با آسمان پیمان ببندیم

که تا او هست ما هم با وفاییم

بیا در لحظه سرخ نیایش

چو روح اشک پاک و ساده باشیم

بیا هر وقت باران باز بارید

(0) نظر
برچسب ها :
بعد ديدار تو

بعد دیدار تو

تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم

چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم

تو مثل

شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی

و من در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم

تو دریای ترینی آبی و آرام و بی پایان

و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم

تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف

و من در آرزوی قطره های پاک بارانم

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته

به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

تو دنیای منی بی انتها و ساکت و سرشار

و من تنها در این دنیای دور از غصه مهمانم

تو مثل مرز احساسی قشنگ و دور و نامعلوم

و من در حسرت دیدار چشمت رو به پایانم

تو مثل مرهمی بر بال بی جان کبوتر

و من هم یککبوتر تشنه باران درمانم

بمان امشب کنار لحظه های بی قرار من

ببین با تو چه رویایی ست رنگ شوق چشمانم

شبی یک شاخه نیلوفر به دست آبیت دادم

هنوز از عطر دستانت پر از شوق است دستانم

تو فکر خواب گلهایی که یک شب باد ویران کرد

و من خواب ترا می بینم و لبخند پنهانم

تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد

و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم

تو می آیی و من گل می دهم در سایه چشمت

و بعد از تو منم با غصه های قلب سوزانم

تو مثل چشمه اشکی که از یک ابر می بارد

و من تنها ترین نیلوفر رو به گلستانم

شبست و نغمه مهتاب و مرغان سفر کرده

و شاید یک مه کمرنگ از شعری که می خوانم

تمام آرزوهایم زمانی سبز میگردد

که تو یک شب بگویی دوستم داری تو می دانم

غروب آخر شعرم پر از آرامش دریاست

و من امشب قسم خوردم تر ا هرگز نرنجانم

به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست

قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم

بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد

دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم

(0) نظر
برچسب ها :
بين آدم ها

بین آدم ها

ه قدر فاصله اینجاست بین آدمها

چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها

کسی به حال شقایق دلش نمی سوزه

و او هنوز شکوفاست بین آدمها

کسی به خاطر پروانه ها نمی میرد

تب غرور چه بالاست بین آدمها

و از صدای شکستن کسی نمی شکند

چه قدر سردی و غوغاست بین آدمها

میدان کوچه دل ها فقط زمستانست

هجوم ممتد سرماست بین آدمها

ز مهربانی دل ها دگر سراغی نیست

چه قدر قحطی رویاست بین آدمها

کسی به نیست دل ها دعا نمی خواند

غروب زمزمه پیداست بین آدمها

و حال آینه را هیچ کسی نمی پرسد

همیشه غرق مداراست بین آدمها

غریب گشتن احساس درد سنگینی ست

و زندگی چه غم افزاست بین آدمها

مگر که کلبه دل ها چه قدر جا دارد

چه قدر راز و معماست بین آدمها

چه ماجرای عجیبی ست این تپیدن دل

و اهل عشق چه رسواست بین آدمها

چه می شود همه از جنس آسمان باشیم

طلوع عشق چه زیباست بین آدمها

میان این همه گلهای ساکن اینجا

چه قدر پونه شکیباست بین آدمها

تمام پنجره ها بی قرار بارانند

چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها

و کاش صبح ببینم که باز مثل قدیم

نیاز و مهر و تمناست بین آدمها

بهار کردن دل ها چه کار دشواریست

و عمر شوق چه کوتاست بین آدمها

میان تک تک لبخندها غمی سرخ ست

و غم به وسعت یلداست بین آدمها

به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو

دلت به وسعت دریاست بین آدمها

(0) نظر
برچسب ها :
ماجراي يک عشق

ماجرای یک عشق

به روی گونه تابیدی و رفتی

مرا با عشق سنجیدی و رفتی

تمام هستی ام نیلوفری بود

تو هستی مرا چیدی و رفتی

کنار اتظارت تا سحر گاه

شبی همپای پیچک ها نشستم

تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی

شبی از عشق تو با پونه گفتم

دل او هم برای قصه ام سوخت

غم انگیزست توشیداییم را

به چشم خویش فهمیدی و رفتی

چه باید کرد این هم سرنوشتی ست

ولی دل رابه چشمت هدیه کردم

سر راهت که می رفتی تو آن را به یک پروانه بخشیدی و رفتی

صدایت کردم از ژرفای یک یاس

به لحن آب نمناک باران

نمی دانم شنیدی برنگشتی

و یا این بار نشنیدی و رفتی

نسیم از جاده های دور آمد

نگاهش کردم و چیزی به من نگفت

توو هم در انتظار یک بهانه

از این رفتار رنجیدی و رفتی

عجب دریای غمناکی ست این عشق

ببین با سرنوشت من چها کرد

تو هم این رنجش خاکستری را

میان یاد پیچیدی و رفتی

تمام غصه هایم مقل باران

فضای خاطرم را شستشو داد

و تو به احترام این تلاطم

فقط یک لحظه باریدی و رفت ی

دلم پرسید از پروانه یک شب

چرا عاشق شدی در عجیبی ست

و یادم هست تو یک بار این را

ز یک دیوانه پزسیدی و رفتی

تو را به جان گل سوگند دادم

فقط یک شب نیازم را ببینی

ولی در پاسخ این خواهش من

تو مثل غنچه خندید و رفتی

دلم گلدان شب بو های رویا ست

پر است از اطلسی های نگاهت

تو مثل یک گل سرخ وفادار

کنار خانه روییدی و رفتی

تمام بغض هایم مثل یک رنج

شکست و قصه ام در کوچه پیچید

ولی تو از صدای این شکستن

به جای غصه ترسیدی و رفتی

غروب کوچه های بی قراری

حضور روشنی را از تو می خواست

تو یک آن آمدی این روشنی را

بروی کوچه پاشیدی و رفتی

کنار من نشتی تا سپیده

ولی چشمان تو جای دگر بود

و من می دانم آن شب تا سحرگاه

نگارن را پرستیدی و رفتی

نمی دانم چه می گویند گل ها

خدا می داند و نیلوفر و عشق

به من گفتند گل ها تا همیشه

تو از این شهر کوچیدی و رفتی

جنون در امتداد کوچه عشق

مرا تا آسمان با خودش برد

و تو در آخرین بن بست این راه

مرا دیوانه نامیدی و رفتی

شبی گفتی نداری دوست من را

نمی دانی که من ن شب چه کردم

خوشا بر حال آن چشمی که آن را

به زیبایی پسندیدی و رفتی

هوای آسمان دیده ابریست

پر از تنهایی نمناک هجرت

تو تا بیراهه های بی قراری

دل من را کشانیدی و رفتی

پریشان کردی و شیدا نمودی

تمام جاده های شعر من را

رها کردی شکستی خرد گشتم

تو پایان مرا دیدی و رفتی

(0) نظر
برچسب ها :
سرآغاز

سرآغاز

  • خداوندا دلم را چشم بگشاى به رحمت باز کن گنجینه ى جود دلى بخش از ناى خویش معمور دراسانیم شکر اندیش گردان امیدم را به جائى کش عمارى چو خود برداشتى اول ز خاکم چو خود برداشتى اول ز خاکم
  • به معراج یقینم راه بنماى درونم خوان بشاد روان مقصود زبانى ز آفرین دیگران دور به دشوارى سپاسم بیش گردان که باشد پیشگاه رستگارى مده آخر به طوفان هلاکم مده آخر به طوفان هلاکم
(0) نظر
برچسب ها :
از يك قصيده

از یک قصیده

  • فلک کینه گرا دوش به آهنگ جفا گفتم از بهر چکار آمده اى گفت که جور گفتم از بهر چکار آمده اى گفت که جور
  • همه شب پاى فرو هشت به کاشانه ى ما گفتم از بهر چه تقصیر بود گفت وفا گفتم از بهر چه تقصیر بود گفت وفا
(0) نظر
برچسب ها :
رسم زمونه

رسم زمونه

 

 

  • عجب رسمیه رسم زمونه میرن آدما از اونا فقط کجاست اون کوچه چی شد اون خونه بوته ی یاس باباجون هنوز عطرش پیچیده تا هفت تا خونه میرن آدما از اونا فقط تسبیح و مهر بی بی جون هنوز خودش کجاهاست خدا می دونه میرن آدما از اونا فقط پرسید زیر لب یکی با حسرت از ماها بعد ها چه یادگاری میرن آدما از اونا فقط میرن آدما از اونا فقط خاطره هاشون به جا می مونه

  • قصه برگ و باد خزونه خاطره هاشون به جا می مونه آدماش کجان خدا می دونه گوشه ی باغچه توی گلدون خودش کجاهاست خدا می دونه خاطره هاشون به جا می مونه گوشه ی طاقچه توی ایوونه خودش کجاهاست خدا می دونه خاطره هاشون به جا می مونه پرسید زیر لب یکی با حسرت می خواد بمونه خدا می دونه خاطره هاشون به جا می مونه خاطره هاشون به جا می مونه

(0) نظر
برچسب ها :
به خواب ديدن فردوسى دقيقى را

به خواب دیدن فردوسى دقیقى را

 

  • چنان دید گوینده یک شب به خواب دقیقى ز جائى پدید آمدى به فردوسى آواز دادى که مى که شاهى ز گیتى گزیدى که بخت شهنشاه محمود گیرنده شهر از امروز تا سال هشتاد و پنج ازین پس به چین اندر آرد سپاه نبایدش گفتن کسى را درشت بدین نامه گر چند بشتافتى ازین باره من پیش گفتم سخن ز گشتاسب و ارجاسپ بینى هزار گر آن مایه نزد شهنشه رسد کنون من بگویم سخن کو بگفت کنون من بگویم سخن کو بگفت
  • که یک جام مى داشتى چون گلاب بر آن جام مى داستانها زدى مخور جز بر آیین کاووس کى بدو نازد و لشکر و تاج و تخت ز شادى به هر کس رسانیده بهر بکاهدش رنج و نکاهدش گنج همه مهتران برگشایند راه همه تاج شاهانش آمد به مشت کنون هرچ جستى همه یافتى اگر بازیابى بخیلى مکن بگفتم سرآمد مرا روزگار روان من از خاک بر مه رسد منم زنده او گشت با خاک جفت
(0) نظر
برچسب ها :
عاق والدين

عاق والدین

((عاق والدین)) به کسى گفته مى شود که پدر و مادر هر دو از او ناراضى باشند.

مقام و موقعیت پدر و مادر آنقدر رفیع است که بى حرمتى, اهانت, بدى و اسباب خشم و غضب آنها را فراهم کردن از گناهان کبیره شمرده شده است و مجازاتش در همین دنیا به سراغ فرزندان ناصالح خواهد آمد.

اگر پدر یا مادرى از عمل, رفتار و گفتار فرزندش ناخشنود شود و با دلى سوخته و خاطرى رنجیده از فرزند نگران گردد, آثار مادى و معنوى ناشایستى را براى فرزند به دنبال خواهد داشت. بى رغبتى به عبادت, بى علاقگى به کار خیر, تلخى و ناکامى در زندگى, بى رونقى در کار و کسب, عدم توفیق در مناجات و تحصیل علم, همگى مى توانند از پیامدهاى آزار و اذیت پدر و مادر باشند.

شاید بسیارى از پدران و مادران از بدرفتارى فرزندان نسبت به ایشان شکایت کنند و بگویند با اینکه در حق آنها خوبى مى کنیم, احترام ما را حفظ نکرده و از خوب و خوشرفتارى در حق ما مضایقه مى کنند. در پاسخ این گونه افراد مى گوییم که: آیا هیچ اندیشیده اید که شاید این بدرفتارى فرزندان نتیجه و کیفر بدرفتارى شما پدران و مادران با والدین خود باشد؟ چون خود اینها در حق پدرانشان خوشرفتارى نکردند و فرزندانشان هم در حق این پدران و مادران خوشرفتارى نمى کنند.

پیامبر رحمت حضرت محمد مصطفى(ص) مى فرماید:

((بروا اذبائکم یبرکم ابنائکم.))(9)

به پدران و مادرانتان نیکى کنید تا فرزندانتان به شما نیکى کنند.

امیر مومنان على(ع) مى فرماید:

رسول خدا(ص) فرمود: عقوبت سه گناه در همین دنیاست و تا آخرت به تاخیر نمى افتد. آزار و اذیت پدر و مادر, ظلم به مردم, ناسپاسى احسان و نیکى.(10)

در پایان به این مطلب اشاره مى کنیم که نیکى به پدر و مادر, مخصوص کسانى که در قید حیات هستند, نیست بلکه آنها که از دنیا رفته اند, نیز به نیکى و خیرات فرزندان و بازماندگان خود نیازمندند. در روایات اسلامى بر این مساله اشاره شده است که براى والدین از دست رفته خود, نماز, روزه, حج و صدقه انجام دهید و آنها را خوشحال کنید, آیا صدقه براى پدر و مادر و دیگر رفتگان فقط ((سیر کردن)) دیگران است؟

قطعا این گونه نیست بلکه مى توان برخى کارهاى جزیى اجتماعى و خدمات عمومى را که به هزینه هاى بالا هم نیازمند نیست, به قصد آنها انجام داد. مانعى را از سر راه برداشت, کوچه اى تسطیح کرد, کوچه تاریکى را با یک چراغ روشن کرد, بیچاره اى را لباس پوشاند, پل در حال تخریب را مرمت و بازسازى نمود و هزاران نمونه دیگر از خدمات اجتماعى, به قصد اینکه ثوابش به فرد مورد نظر برسد.

ان شاالله

(3) نظر
برچسب ها :
حقوق پدر

حقوق پدر

پدر موجب شخصیت اجتماعى فرزندان است, حضور او در محیط خانه عامل کنترل و عدالت است و نبودش موجب نگرانى, بى نظمى و ناآشنایى فرزندان با مشکلات اجتماعى است. از این رو باید در آشکار و نهان مورد احترام و تعظیم باشد, در صحبت کردن با او, نشستن و راه رفتن همراه او, نام بردن او و ... همه آداب و رسوم ادب و احترام به کار گرفته شود.

حضرت امام کاظم(ع) مى فرماید:

((شخصى از رسول خدا(ص) سوال کرد: حق پدر بر فرزندش چیست))؟ آن حضرت در جواب فرمود: ((او را با نامش صدا نزند, جلوتر از او راه نرود, جلوى او ننشیند, کارى نکند که مردم پدرش را ناسزا و فحش گویند.))(7)

حضرت امام باقر(ع) مى فرمایند:

((پدرم نگاهش به مردى افتاد که پسرش در حال راه رفتن به بازوى پدرش تکیه داده بود,[ با مشاهده این صحنه] پدرم دیگر تا آخر عمر از شدت خشم و غضب با این فرزند صحبت نکرد.))(8)

(0) نظر
برچسب ها :
2ـ علاقه به محبت و آرامش

2ـ علاقه به محبت و آرامش

یکى از ضرورىترین نیازهاى دوران سالمندى بویژه در مورد پدران و مادران این است که از محبت اطرافیان و آرامش روحى بهره مند باشند; آنها مى خواهند مورد قبول اطرافیان و فرزندان خود باشند, دوست دارند مستقل زندگى کنند و سربار فرزندان نباشند. از این رو یکى از عوامل آرامش پدر یا مادر این است که وسیله انس و الفت براى خود داشته باشند; پدر یا مادرى که در ((تجرد و تنهایى)) به سر مى برد و مونس و همراز خود را از دست داده است, دوست دارد که فرزندان در حق او ((محبت)) کرده و همسرى که پدر یا مادرشان در کنار او آرام گیرد, برایش انتخاب کنند. و متاسفانه یکى از افکار ناپسند که در بین بسیارى از خانواده ها بویژه زنان وجود دارد این است که حاضر نیستند کسى را به جاى پدر یا مادرشان در خانه ببینند, که این, خود از افکار و اندیشه هاى غلط اجتماعى است که باید با آن مبارزه شود, چه بسیار زنان یا مردانى که از ترس فرزندان خود در عالم ((تنهایى و غم)) به سر مى برند و حتى نمى توانند ((گمشده)) خود را در رفت و آمد فرزندان و محبتهاى آنها پیدا کنند.

(0) نظر
برچسب ها :
1ـ علاقه به احترام و قدرشناسى

1ـ علاقه به احترام و قدرشناسى

زحمتهاى شبانه روزى و چه بسا طاقت فرساى پدر و مادر در تربیت روحى و جسمى فرزند موجب مى شود تا آنها رعایت احترام از سوى اطرافیان را دوست داشته باشند. توجه به خدمات آنها در راستاى سلامتى, تحصیل, بهداشت, راهنمایى فرزندان, از ضرورتهاى بهداشت روانى آنهاست. آنها دوست دارند تا کوچکترها, نوه ها و فامیل در ایام جشن و شادى به دیدنشان رفته و در مجالس مهمانى و سرور آنها را دعوت کرده و نهایت اکرام و احترام را در موردشان به کار برند.

(0) نظر
برچسب ها :
تقدم احترام مادر بر پدر

تقدم احترام مادر بر پدر

از آنجا که تلاش, دلسوزى, بیدارخوابى و سرمایه گذارى مادى و معنوى مادر در مورد فرزند به مراتب بیشتر از پدر است, باید از احترام و توجه بیشترى برخوردار باشد, زیرا او در شرایطى تحمل زحمت کرده است که هیچ کس حاضر نیست در آن شرایط براى کسى زحمت بکشد, از شیره جانش به فرزندش غذا داده است, در دوران باردارى همه سختیها و غصه ها را بر خود هموار کرده است, با رضایت براى آسایش فرزند از خواب خویش چشم پوشیده است, حاضر شده خودش گرسنه بماند اما فرزندش را سیر کند, او را بپوشاند اگر چه خودش پوشیده نباشد, او سیراب باشد اگر چه خودش تشنه بماند, دامن او بستر آسایش فرزند و سینه اش منبع آب و غذاى او بوده است.

 

  • برو بیش از پدر خواهش که خواهد نگهدارى کند نه ماه و نه روز از این پهلو به آن پهلو نغلطد به وقت زادن تو مرگ خود را بگیرد در نظر بیچاره مادر

  • تو را بیش از پدر, بیچاره مادر تو را چون جان به بر بیچاره مادر شب از بیم خطر بیچاره مادر بگیرد در نظر بیچاره مادر بگیرد در نظر بیچاره مادر

و از همه مهمتر اینکه, این سختیها را با رغبت و بدون منت انجام داده است.

حضرت امام صادق(ع) مى فرماید:

فردى خدمت رسول خدا(ص) آمد و از نیکى به پدر و مادر سوال کرد, حضرت فرمود:

((به مادرت نیکى کن, به مادرت نیکى کن, به مادرت نیکى کن, به پدرت نیکى کن, به پدرت نیکى کن, به پدرت نیکى کن)); و نیکى به مادر را بر نیکى به پدر مقدم داشت.(6)

((نیازهاى عمده والدین))

(0) نظر
برچسب ها :
دستور عمومى

دستور عمومى

احسان و خوشرفتارى با پدر و مادر این گونه نیست که به گروهى از آنها اختصاص داشته باشد و بقیه به خاطر اشکالات فکرى, علمى, اخلاقى و رفتارى, مورد بى مهرى و بى توجهى قرار گیرند. بلکه پدر و مادر با هر مکتب و مرامى; و با هر سلوک رفتارى, احترامشان لازم و ضرورى است.

حضرت امام باقر(ع) مى فرماید:

((در سه چیز خداوند به کسى اجازه تخلف نداده است:

1ـ رد کردن امانت به صاحبش, خواه نیکوکار باشد یا بدکار.

2ـ وفاى به عهد, چه با نیکوکار و چه با بدکار.

3ـ نیکى و خوشرفتارى با والدین خواه صالح و نیکوکار باشند خواه فاجر و بدکار.(3)

با این بیان, عذر بسیارى از مردم در بى توجهى و بى احترامى به پدر و مادرشان پذیرفته نیست. پدرى که با ارزشهاى انقلاب اسلامى مخالف است و آنها را به مسخره مى گیرد و یا مادرى که نسبت به بعضى از اصول اسلامى سست و متزلزل است, نباید از احسان و احترام فرزندانش محروم باشد, نباید مطرود شود, نباید با او قطع رحم شود. بلکه باید به او بیشتر محبت کرد و با عمل او را به ارزشهاى اسلامى دعوت نمود, و یا لااقل با زبانى نرم و آرام آنها را امر به معروف و نهى از منکر کرد.

حضرت امام خمینى(ره) در پاسخ به سوال یکى از مقلدین خود که مى پرسد: ((آیا انسان مى تواند از نظر شرعى با خویشاوندانى که بى تقوا و بى نماز و ضد انقلاب اند, از قبیل پدر, مادر, خواهر و غیره قطع رحم نماید؟! مى فرمایند:

((قطع رحم جایز نیست, ولى باید آنها را با مراعات موازین, امر به معروف و نهى از منکر نمایند.))(4)

دیگرى مى پرسد: اینجانب پدرى دارم که خوش اخلاق نیست و مغرور و خودپرور مى باشد, در حق خانواده خود ظلم روا مى دارد, و من از وقتى که به تکلیف رسیده ام در حال مبارزه با پدرم هستم. اگر جوابش را همان موقع در حضور دیگران بدهم که کار نادرست و ناشایست انجام داده ام و اگر تنها با پدرم صحبت نمایم, حرفم را قبول نمى کند و مى گوید: در مقابل پدرت درشتى نکن; خلاصه نمى دانم چه کنم؟))

امام(ره) در پاسخ مى فرمایند:

((حفظ احترام والدین و مراعات ادب در صحبت با آنان لازم است و در موارد امر به معروف و نهى از منکر اگر مایوس از تاثیر باشید, تکلیف ساقط است.))(5)

(0) نظر
برچسب ها :
پدر و مادر, حقوق و نيازهاى عاطفى

پدر و مادر, حقوق و نیازهاى عاطفى

مهرى زینهارى

در مکتب اسلام, احترام و تکریم پدر و مادر و خوشرفتارى با آنها از جایگاه ویژه اى برخوردار است, به طورى که بى توجهى به بسیارى از نیازمندیهاى روحى و روانى آنها, ناسازگاریهاى طولانى را به دنبال خواهد داشت.

پدران و مادران به خاطر زحمات شبانه روزى و سختیهاى گوناگونى که بابت پرستارى و تامین سلامت روحى و جسمى فرزند متحمل شده اند, به قدرشناسى و احترام از سوى فرزندان خود نیازمند بوده و از آن لذت مى برند چه بسیار پدران و مادرانى که از نظر مالى به پسر یا دختر خود محتاج نباشند ولى توجهات پى در پى و محبت فرزندان را از ضروریات نیاز روحى خود مى دانند.

مقام و مرتبت والدین در قرآن و روایات به گونه اى است که لزوم احسان به آنها در کنار پرستش خدا مطرح شده است, به طورى که پرستش خدا بدون نیکى به پدر و مادر ناقص است.

حضرت امام رضا(ع) مى فرماید:

((خداوند فرمان داده است که بندگانش, او و پدر و مادر را شکرگذارى کنند[ که خود یک نوع احترام است] پس کسى که پدر و مادرش را سپاس نگوید, خدا را هم سپاسگزارى نکرده است.))(1)

از حضرت امام صادق(ع) سوال شد که کدام اعمال بافضیلت تر و بهتر است؟ امام(ع) در جواب فرمود:

((الصذلاه لوقتها و برد الوالدین و الجهاد فى سبیل الله عز و جل.))(2)

نماز را در اول وقت خواندن, نیکى به پدر و مادر و جهاد در راه خدا.

در عظمت و ارزش احسان به والدین همین بس که در ردیف نماز اول وقت و جنگ در راه خدا قرار گرفته است.

(0) نظر
برچسب ها :
بهترين هديه را به همسرم مى‏دهم‏

بهترین هدیه را به همسرم مى‏دهم‏

مى‏گویند انسان‏ها به مهر و محبت زنده‏اند. این سخنى است به غایت درست و خردمندانه که بر اساس و منطبق بر نیازها و روحیات انسانى شکل یافته است. نیاز به داشتن هم‏صحبت و ابراز مهر و محبت میان همسران نیز از ارکان اصلى زندگى مشترک و خانوادگى مى‏باشد. به عبارت دیگر، زندگى واقعى یعنى رابطه‏اى سرشار و لبریز از محبت میان زن و شوهرى که به یکدیگر اعتماد و علاقه دارند. زن و شوهرى که با شور و شوق به تداوم زندگى خود فکر مى‏کنند و با یکدیگر یکرنگ و یکدل‏اند. بر همین اساس، یکى از مواردى که موجب آسیب جدى به روابط زناشویى مى‏شود، این است که زن یا مرد و یا هر دو طرف احساس مى‏نمایند همسرشان نسبت به وى بى‏توجه و یا علاقه‏اش نسبت به گذشته کمتر شده است. مرد یا زنى که یک چنین تصورى را از طرف مقابل‏شان در ذهن داشته باشند، احساس بى‏ارزشى و پوچى خواهند کرد و حتى ممکن است در درازمدت، احساس امنیت خود را نسبت به زندگى مشترک از دست بدهند. برخى از مردان یا زنان که به همسرشان بى‏توجهى نشان مى‏دهند، دلیل این گونه رفتارهاى خود را گرفتارى‏هاى روزمره قلمداد مى‏نمایند حال آنکه در واقع ایجاد ارتباط رضایت‏بخش با همسر موجب خواهد شد تا زن یا مرد در مواجهه با مشکلات رو به تزاید زندگى قدرت و توان بیشترى داشته باشند. زمانى که خانواده به عنوان پایه و اساس جوامع مطرح مى‏شود و ادعا بر این است که فرد باید در نهاد خانواده احساس امنیت و آرامش داشته باشد، بى‏توجهى و بى‏محبتى، زمینه‏ساز تنش و اختلاف و از بین برنده این پیش‏فرض خواهد شد. بنابراین جهت جلوگیرى از تنش در خانواده، ابراز علاقه زوجین نسبت به یکدیگر کاملاً مهم و حیاتى مى‏باشد. ضمن اینکه ابراز علاقه در هر دوره‏اى مى‏تواند شکلى متفاوت و متمایز داشته باشد.

همسرانى که تا به حال از یک چنین اصل مهمى در زندگى زناشویى خود بى‏بهره بوده‏اند یا به آن بى‏توجهى نشان داده‏اند مى‏توانند به نکات زیر توجه داشته و سریعاً به بازسازى روابط زناشویى خود بپردازند.

1- از ابراز علاقه به همسرتان خجالت نکشید. ابراز علاقه نشانگر میزان دوست داشتن و محبت شما نسبت به همسرتان مى‏باشد.

2- هیچ نگویید علاقه‏ام را با رفتارم نشان خواهم داد. لازم است براى ابراز علاقه از کلمات زیبا و محبت‏آمیز استفاده کرد.

3- هرگز اجازه ندهید مشکلات و مسائل زندگى، شما را از همسرتان دور سازد. مشکلات همیشه هستند و خواهند بود.

4- در هر حال و هر حالت ابراز علاقه و عشق به همسر، بهترین و والاترین هدیه به اوست. این هدیه را از وى دریغ ننمایید.

در این میان، زنان و مردان باید حتماً به اصل تفاوت‏هاى فردى میان خود معتقد باشند و بدانند زن و مرد دو موجودند که از نظر هوش، استعداد، علایق، خصایص جسمانى و اخلاقى تفاوت‏هایى با یکدیگر دارند. بنابراین زن و مرد باید حداکثر توافق را میان خصایص خود و همسرشان ایجاد و وجود یکدیگر را مکمل و متمم بدانند.

براى اینکه زنان و مردان در زندگى مشترک از زندگى مشترک‏شان لذت ببرند لاجرم باید به تمایزات خود با طرف مقابل‏شان به دیده احترام و واقع‏بینانه بنگرند. آنان مى‏توانند زندگى شیرینى داشته باشند به شرط اینکه از داد و ستد عاطفى به شیوه‏هاى قلبى، کلامى و عملى استفاده نمایند. به همسر و شریک زندگى‏شان ابراز محبت نموده و با زبان و عمل این امر را اثبات نمایند.

ماهنامه پیام زن ـ شماره 154ـ دى 1383

 

(0) نظر
برچسب ها :
X