استقلال مرد و زن در اسلام

 

استقلال و حریت انسان

آفرینش انسان بر پایه آزادى جان، و بر اساس استقلال در امور حیات، و اختیار در انتخاب است.
احدى حق ندارد کسى را به بردگى و بندگى و رقّیت خود درآورد، و وى را براى خواسته هاى خود به اسارت بگیرد.
سلب آزادى و حریت، و استقلال و اختیار از هر انسانى گناه کبیره و خیانت عظیم و جنایت بزرگ است.
آزادى و اختیار و استقلال و حریت با خمیر وجود انسان آمیخته است، و سرشت و طبیعت آدمى با این حقیقت آفریده شده، آزادى و استقلال از بزرگترین نعمت هاى حق بر وجود انسان، و عالیترین منبع براى رشد و کمال و رسیدن به مقامات عالیه ظاهرى و باطنى است.
فضاى آزادى عالیترین فضا، و حال و هواى اختیار و حریت زیباترین حال و هوا براى انسان است.
از موارد بسیار مهم ظلم ستیزى اسلام، در همین جهت است. اسلام با کسى که بناى استعمار و استثمار دارد و مى خواهد انسانهاى آزاد آفریده شده را در مدار بندگى و بردگى خود قرار دهد جنگى تمام عیار دارد، و دستورات اکید اسلام در مسئله جهاد، براى شکستن شاخ ستم و ستمکاران است، آنان که به آزادى و استقلال هجوم دارند.
تمام خسارت هائى که در طول تاریخ حیات به میدان حیات وارد شده، نتیجه سلب آزادیها، و هجوم به حریت و استقلال انسانهاست.
حرف زور شنیدن و زیر بار زور رفتن، و قبول ستم، و آزادى و حریت خود را فروختن از اعظم گناهان، و موجب دور شدن از رحمت حق، و به خطر افتادن منافع مادى و معنویست.
آزادى و حریت و بناى انتخاب و اراده اى که حضرت حق براى رشد و کمال، و شکوفائى استعداد به انسان عنایت فرموده حفظش واجب، و به هنگام هجوم خطر باید از آن گرچه به قیمت از دست دادن جان باشد جانبدارى کرد.

حکایتى عجیب در حریّت

در تاریخ آمده یزید یا عامل او در راه سفر حج وارد مدینه شد، به دنبال شخصى از قریش فرستاد، چون به مجلس آن ستمگر آمد به او گفت، به بردگى و بندگیت نسبت به من اقرار کن. اگر خواستم ترا به عنوان غلام حلقه به گوش به فروش مى رسانم، اگر نخواستم به عنوان برده تو را نگاه مى دارم، پاسخ داد به خدا قسم از نظر ریشه و اصالت و حسب و نسب از من بزرگوارتر نیستى، و پدرت در جاهلیت و اسلام بهتر از پدر من نبود، و در دین و ایمان خودت از من برتر نیستى، و در خوبى فضیلتى بر من ندارى، با این همه خصوصیتى که در من است چگونه به بندگى و غلامى خود نسبت به تو اقرار کنم؟!
ستم گر به او گفت اگر به این مسئله اقرار نکنى فرمان قتلت را مى دهم، پاسخ داد کشتن من بزرگتر از کشتن حضرت حسین(علیه السلام) نیست، چون برخورد به اینجا رسید فرمان قتلش صادر، و به خاطر حفظ حریت و آزادى و اراده و اختیار به فیض باعظمت شهادت رسید. [72]
امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرماید:
أَیُّهَا النّاسُ إِنَّ آدَمَ لَمْ یَلِدْ عَبْداً وَ لا أَمَةً وَ إِنَّ النّاسَ کُلَّهُمْ أَحْرارٌ. [73]
اى مردم، آدمیزاد برده و کنیز به دنیا نیامد، به حقیقت که تمام مردان و زنان آزادند.
و نیز آن حضرت فرمود:
لا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً. [74]
برده کس مباش، در صورتى که خداوند ترا آزاد آفریده.
باید توجه داشت که منظور از آزادى، آزادى وجود انسان از قید بردگى و عیودیت نسبت به هم نوع، در برابر شهوات و غرائز غلط، و آلودگى هاى اخلاقى است.
انسان وقتى به دنیا مى آید پاک و پاکیزه، و گوهرى گرانبها، و موجودى والا، و آزاد از بردگى غیر، و داراى کرامت نفس، و شرافت وجود، و در یک کلمه آزاد از رذائل و پلیدیها، و داراى اراده و اختیار است.
هدایت حضرت حق، همراه با عقل و فطرت و نبوت انبیاء و امامت امامان و قرآن مجید، و آگاهان و بینایان، براى بکار گیرى این آزادى و اراده و اختیار، او را دنبال مى کند، تا در سایه این همه لطف و عنایت پروردگار از آزادى خود استفاده کند، و به انتخاب امور احسن برخیزد، و از این راه به سعادت دنیا و آخرت برسد.
انسان اگر توجه به این معنا نکند، و از هدایت حق روگردان شود، بدون شک گوهر آزادى و اراده و اختیار را در برابر فرعون منشان، و طواغیت زمان و آز و حرص و کبر و حسد و غرائز و شهوات از دست خواهد داد، و برده دنیا و بنده دیگران و عبد شهوات و غرائز، و اسیر حرص و طمع خواهد شد، و از نمد کرامت و سعادت، و خیر دنیا و آخرت کلاهى نخواهد برد.
آنان که به هر عمل خلافى دست مى زنند، و به هر شهوت و گناهى خود را آلوده مى کنند، و مطیع و فرمانبر هر کسى مى شوند و نام این بى قیدى و بى بند و بارى را آزادى مى گذارند برده اى جاهل، و غلامى پست و عبدى ذلیل و موجودى بیچاره اند.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرماید:
مَنْ تَرَکَ الشَّهَواتِ کانَ حُرّاً.
آنکه خواسته هاى نامشروع را رها کند آزاد است.
و نیز فرموده:
الدُّنْیا دارُ مَمَرٍّ وَ النّاسُ فیها رَجُلانِ: رَجُلٌ باعَ نَفْسَهُ فَأَوْبَقَها، وَ رَجُلٌ إِبْتاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَها.
دنیا گذرگاه است و مردم در آن دو دسته اند: آنکه خود را به شهوات و مادیات و آلودگیها فروخت، پس وجودش را در معرض هلاکت و نابودى قرار داد، و آنکه خود را از این همه خرید، پس وجودش را از هر شرى در دنیا و هر عذابى در آخرت آزاد کرد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
خَمْسُ خِصال مَنْ لَمْ تَکُنْ فیهِ خَصْلَةٌ مِنْها فَلَیْسَ فیهِ کَثیرُ مُسْتَمْتَع: أَوَّلُها الْوَفاءُ، وَ الثّانِیَةُ التَّدْبیرُ، وَ الثّالِثَةُ الْحَیاءُ، وَ الرّابِعَةُ حُسْنُ الْخُلْقِ، وَ الْخامِسَةُ وَ هِىَ تَجْمَعُ هذِهِ الْخِصالَ: الْحُرِّیَّةُ. [75]
پنج خصلت است، کسى که یک خصلت از آن را دارا نباشد در او چیز زیادى نیست که بتوان از او بهره مند شد، اول آن وفا و دوم آن عاقبت اندیشى، و سوم آن حیا، و چهارم خوش خلقى، و پنجم از آن که همه این خصلت ها را در انسان جمع مى کند حریّت و آزادى است.
على(علیه السلام) فرمود:
لا یَسْتَرِقَّنَّکَ الطَّمَعُ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً. [76]
طمع ترا به بردگى نگیرد، در صورتى که خداوند ترا آزاد آفریده.
و نیز آن جناب فرمود:
مِنْ تَوْفیقِ الْحُرِّ إِکْتِسابُ الْمالِ مِنْ حِلِّهِ. [77]
کسب مال از طریق حلال از توفیق الهى انسان آزاد است.

مسئله اى مهم

با توجه به حقیقت و معناى آزادى، و ارزش اراده و اختیار، واینکه انسان وقتى در سایه هدایت حق از آزادى و حریت، و اراده و اختیار بهره گرفت، به مقامات عالى و درجات کافى، و واقعیات غیر قابل تصور مى رسد، سعى کنیم حریت خود را در تمام طول عمر، و در کنار تمام حوادث و بلاها حفظ کرده، که نگاهداشتن حریت موجب رسیدن به خوشنودى و رضایت پروردگار است.
مى دانید که اتم مرکب از دو هسته مرکزى و یک تا چند الکترون است.
الکترونها با نظمى خاص، و با سرعتى معین به اراده حضرت حق بر محور هسته مرکزى خود در حالى که جذب آن هستند مى گردند، تا وقتى که این گردش و سرعت در سایه آن نظام خاص و از برکت آن جذب و انجذاب برقرار است اتم در هر جائى که هست، و عهده دار هر برنامه اى که مى باشد جز سوددهى و پخش منفعت برنامه اى ندارد، ولى زمانى که این جذب و انجذاب برداشته شود، و الکترونها از نظم خاص خود درآیند، و بین آنها و هسته مرکزى جدائى افتد کارى غیر از تخریب و فساد و ایجاد ضرر و زیان نخواهند داشت.
انسان همانند یک اتم است، هسته مرکزى وجود او فطرت و توحید و خداخواهى و خداجوئى است، و قِوام وجودش به این است که تمام اعضاء ظاهر و حالات باطنش مجذوب حق و برابر فرمان و خواسته هاى پروردگار در حرکت باشد، و هرگز در حرکات و سکناتش از عشق به حق، فرمانبرى از خداوند جدا نباشد، که جدائى از حق، و بیرون رفتن از حوزه جاذبه معرفت و عشق دوست، و بریدن از خدامحورى، مساوى با تولید فساد و افساد در اعضاء و جوارح و در باطن و ظاهر انسان است.
قرآن مجید مى فرماید:
فامّا الّذین کفروا فاعذّبهم عذاباً شدیداً فى الدّنیا و الاخرة و ما لهم من ناصرین. [78]
و اما آنان که کافر به حق شدند، و بین خود و خدا حجاب قرار دادند، از معرفت و محبت به پروردگار بریدند، و از خدامحورى درآمدند، و نسبت به حق به غفلتى سنگین دچار شدند، و به این خاطر منبع فساد و افساد گشتند، و اسیر طاغوت و برده شهوات، و غلام سیئات اخلاقى شدند، در این جهان و آن جهان به عذابى شدید گرفتار مى کنم، و براى نجات آنان از عذاب امروز و فردا یارى نیست.
از جمله عوامل کنترل کننده انسان از قسمتى از مفاسد برنامه بسیار مهم ازدواج است.
انسان وقتى از شایستگى لازم یعنى ایمان و اخلاق و عمل در حدّ و توان و وسع خویش برخوردار باشد، و همسرى شایسته هم کفو خودش نصیب او شود، تا حدودى ظاهر و باطنش کنترل مى شود، و آزادى و حریّتش حفظ مى گردد، و از بردگى نسبت به شهوات حرام، و برنامه هاى آلوده، و دوستان ناباب در امان مى رود.
چه بسیار مردانى که به توسط ایمان و اخلاق و کرامت خود، همسران خویش را به مقامات الهیه و کرامات انسانیه رساندند، و چه بسا زنانى که در سایه بیدارى خود و بینائى و بصیرت خویش مردان خود را به درجات والاى انسانى، و مقامات بزرگ ملکوتى نشاندند.

(0) نظر
برچسب ها :
باز هم نظرى به تاريخ نسبت به حيات و موقعيت زن

باز هم نظرى به تاریخ نسبت به حیات و موقعیت زن

ددمنشى مردم جاهلى تاریخ نسبت به جنس زن فوق العاده شگفت آور است.
آنان که جداى از منطق حق و نور وحى مى زیستند، زن را همچون ابزار و وسیله براى زندگى بوالهوسانه مرد مى شناختند، و وى را عامل تهیه انواع لذت ها براى مرد مى دانستند.
خواندن و نوشتن را براى او خطرناک مى دانستند، و از خانه بیرون رفتن را براى امور طبیعى زندگى و دید و بازدید ارحام مجاز نمى دانستند.
مکان زندگى او را منحصر به چهار دیوار خانه قلمداد مى کردند، و وى را در مقابل مرد که موجودى فعال ما یشاء مى پنداشتند بى اختیار مى دانستند.
در مناطق مسیحى نشین که صد و هشتاد درجه از آئین الهى مسیحیت انحراف داشتند، مى گفتند: زن را باید مانند دهان سگ دهن بند زد، و مردّد بودند که روح زن آیا روح بشرى یا روح حیوانى است!!
در آفریقا زن حکم کالا و ثروت داشت و براى او ارزشى بیش از گاو و گوسپند نمى دانستند، هر کس زن بیشترى در اختیار داشت ثروتمندتر شناخته مى شد، خرید و فروش زن و بکار گرفتن وى براى شخم زمین امرى معمولى و عادى بود.
در کلده و بابل، زنان را مانند سایر کالاها مى فروختند، و هر سال بازارى براى این کار داشتند تا دختران به سنّ ازدواج خود را بفروشند.
در هندوستان دختر را از سن پنج سالگى شوهر مى دادند، و براى آنها حقى قائل نبودند، حیات زن را طفیل مرد مى دانستند، و چون شوهرش مى مرد او را با شوهر مى سوزاندند، و هیچ موجودى را پست تر از زن شوهر مرده نمى دانستند.
امروز همچنانکه در روزنامه ها مى نویسند، بسیارى از هندوها از ترس فراهم نشدن جهیزیه، دختران خود را در کودکى نابود مى کنند!!
در چین و تبّت زنان جز در کار چهار دیوار خانه حقى نداشتند، و براى کاستن قدرت راه رفتن زن، پس از تولد او پایش را در قالب آهنى مى بستند و پس از رسیدن به سن پانزده سالگى آن قالب را از پایش جدا مى کردند!
در یونان که مرکز علم و دانش و فلسفه و حکمت بود، زائیدن دختر به وسیله زن جرم بود و تا دو بار دختر زائیدن در دادگاه محاکمه و محکوم به پرداخت جریمه و بار سوم محکوم به اعدام مى شد.
در عربستان چنانکه قرآن مجید مى فرماید: زنده به گور کردن دختران امرى عادى و ساده مى نمود:
و اذا بشّر احدهم بالانثى ظلّ وجهه مسودّاً و هو کظیم یتوارى من القوم من سوء ما بشّر به اَیمسکه على هون ام یدسُّه فى التُّراب الاسآء ما یحکمون. [63]
چون یکى از آنان را به فرزندى که دختر بود مژده مى آمد از شدت غم و اندوه رخسارش سیاه و سخت و ناراحت مى شد و به خاطر این خبرى که به خیال خودش زشت بود روى از قوم مى گرداند و فرار رابر قرار ترجیح مى داد، و به فکر مى افتاد که آن دختر را با خفت و خوارى نگاه دارد، یا زنده به خاک گور اندازد، بدانید حکم آن بى خردان نسبت به دختر بد بود، و قضاوتشان زشت.
این مسائل گوشه اى از جنایاتى است که مردم بى خبر و بى خرد نسبت به جنس زن روا مى داشتند، مفصل این مسائل در کتب مربوط به حیات زن ثبت است، مى توانید به آن منابع مراجعه کنید.
نظر آئین مقدس الهى را هم در ده مسئله اى که در سطور قبل نسبت به زن اظهار شده دقت کردید، با توجه به تعابیر قرآن و روایات از جنس زن تحت عناوین:
ام: ریشه و منبع و سرچشمه هر چیز ـ مادر. [64]
حرث: موجب بقاء نوع. [65]
لباس: پوشش حیات. [66]
تسکین: علت آرامش. [67]
ریحانه: شاخه گل و ظریف. [68]
نعمت: عنایت حقّ. [69]
باید مردان و جوانان چه آنان که ازدواج کرده اند چه آنان که قصد ازدواج دارند توجه بیشترى به موقعیت معنوى و آثار وجودى این خلقت زیبا و پرمنفعت حق داشته باشند و بدانند انبیاء خدا و امامان و اولیاء و عالمان و عارفان و حکیمان، و نویسندگان و فقهاى بزرگ، و صالحان از عباد خدا از دامن پاک اینان قدم به دایره هستى گذاشتند، اینان منبع این همه خیر و برکت در حیات بشر بودند.
بر پدران و مادران عزیر است که نسبت به ظهور کمالات در وجود دخترشان بیش از پیش دقت کنند، و نسبت به تربیت الهى و انسانى آنان تا سر حد فداکارى بکوشند، و بر شوهران است که حقوق آنان را با کمال وقار و ادب رعایت کنند، تا دامن آنان در خانه پدران و مادران و در سایه رعایت حقوق توسط شوهران، آماده تربیت نسل صالح گردد، و از این طریق جامعه بشرى به بهترین صورت تغذیه معنوى شود.
مگر یک دختر مسیحى مسلک پس از اسارت در جنگ و آمدن به خانه حضرت هادى(علیه السلام)، و قرار گرفتن در سایه تربیت الهى به وسیله امام دهم و حضرت حکیمه خاتون دامن پاک و والایش آماده براى بوجود آمدن امام دوازدهم، گستراننده عدل جهانى نشد؟
زن چنین چشمه اى از کمالات و حقایق بالقوه است، که با تابش نور هدایت وحى و معلم خیر به فعلیت رسیده و منشأ آثار جاوید و منابع ابدى خواهد شد.
تحقیر زن، حمله به شخصیت او، محدود نمودن وى خازج از دستورات حکیمانه دین، زجر دادن به او، و ممنوع کردنش از دیدن پدر و مادر و اقوام، با تلخى و ترشروئى با او زندگى کردن، خسته از کار روزانه و درگیریهاى بیرون به وقت خانه رفتن با او روبرو شدن، پاسخ ندادن به غرائز او بخصوص غریزه جنسى وى، همه و همه از نظر دین امرى ناپسند، و کارى زشت و ظلمى فاحش است.
اگر مى خواهید بناى زندگى بر پایه عشق و محبت استوار باشد، شخصیت زن را رعایت کنید، به او اعلام دوستى و محبت نمائید، از وى دلجوئى داشته باشید، در کار و برنامه خانه به او کمک دهید، از آزار وى بپرهیزید، و بعضى از برنامه هاى او را که محصول کار روزانه و خستگى و محدودیت وجودى اوست با تمام وجود گذشت کنید، تا شیرینى زندگى را بچشید، و با این روش خداوند مهربان را در حدّ عالى عبادت کرده باشید.
او ریشه و سرچشمه خیر و کشتزار انسانیت، و پوشش شما در زندگى، و مایه آرامش، و گل لطیف و ظریف گلستان هستى، و نعمت حق در کنار شماست.
رسول باکرامت اسلام محبت به زن را در عرض علاقه به بوى خوش و نماز قرار داده اند:
حُبِّبَ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا النِّساءُ وَ الطّیبُ وَ قُرَّةُ عَیْنى فِى الصَّلاةِ. [70]
محبوب من از دنیا زن، بوى خوش، و نور چشم من در نماز است.
اگر انسان با رعایت حقوق زن و احترام به شخصیت او، از او فرزند صالح و شایسته اى پیدا کند، عملش حتى پس از مرگ قطع نمى شود، از آثار پاکى و صالح بودن فرزندش بعد از مرگ بهره خواهد برد.
رسول خدا مى فرماید:
اِذا ماتَ الاِْنْسانُ إِنْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلاّ مِنْ ثَلاث: مِنْ صَدَقَة جارِیَة، أَوْ عِلْم یُنْتَفَعُ بِهِ، أَوْ وَلَد صالِح یَدْعُو لَهُ. [71]
چون انسان بمیرد، عملش قطع مى شود مگر از سه چیز: از کار خیرى که دوام دارد، از دانشى که دیگران از او سود ببرند، از فرزند شایسته اى که براى وى دعا کند.
پس پدران و مادران قدر دختر را بدانید، و مردان از همسران پاک و شایسته خود قدردانى نمائید، که دختر دارى و زن دارى منبع خیرى براى دنیا و آخرت انسان است.
( لا تکـن عبـد غیـرک و قـد جعلک اللّه حـراً )
بحار ، ج 77 ، ص 214

(0) نظر
برچسب ها :
پاسخ اسلام به انحرافات فكرى انسان گمراه نسبت به زن

پاسخ اسلام به انحرافات فکرى انسان گمراه نسبت به زن

اسلام آئین و دین الهى است، اسلام فرهنگ فطرت و آهنگى هماهنگ با تمام شئون انسان و انسانیت است، نظام مسائل و قوانین در اسلام از جانب خداوند بزرگى است که بناى ساختمان انسان را بنا نهاده، او که مى داند انسان چیست و کیست و داراى چه ظاهر و باطنى است، بر اساس کیان و حیثیّت و موجودیت او قانون وضع کرده، و وى را به حقایقى که باید برسد هدایت نموده است.
اسلام در پاسخ یاوه هاى دهگانه اى که در طول تاریخ حیات نسبت به زن گفته شده، و آنها را در افکار و اندیشه ملل رسوخ داده و به عنوان فرهنگ درآورده بود چنین مى گوید:
1 ـ خلقت زن و کیفیت وجود او همانند مرد است و صد در صد مصداق حقایق و واقعیاتى است، که حضرت حق از خلقت او هدف داشته، و با تمام وجود محقق به حقیقت انسانیت است و خلاصه با تمام حیثیت انسان است انسانى که:
لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسانَ فى اَحْسَنِ تَقْویم. [38]
به حقیقت که انسان را در نیکوترین سیرت و صورت آفریدیم.
صُنْعَ الله الَّذى اَتْقَنَ کُلَّ شَیْئ اِنَّهُ خَبیرٌ بِما تَفْعَلُونَ. [39]
صنع خداست، خدائى که هر چیزى را در کمال اتقان و استحکام ساخته که او به آنچه انجام مى دهید آگاه است.
اَلَّذى اَحْسَنَ کُلَّ شَیْئ خَلَقَهُ. [40]
خدائى که هر چیزى را به نیکوترین وجه آفرید.
2 ـ براى زن روح الهى و انسانى محض قرار داده شده، همان روحى که از جانب حق در او دمیده شد و او را به خاطر این روح امتیازى خاص بخشید و وى را منبع ظهور کمالات قرار داد، روحى که با روح مرد تفاوت ندارد، هویتى که با هویت مرد یکسان است، گوهرى که با گوهر ذاتى مرد یکى است.
یا اَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذى خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً. [41]
اى مردم از پروردگارتان پرواکنید که همه شمارا از یک انسان آفرید،و همسر او را از جنس او خلق کرد،و از آن دو نفر مردانو زنان فراوانى در روى زمین منتشرکرد.
وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْها. [42]
از نشانه هاى قدرت خداوند این است که همسران شما را از جنس شما قرار داد تا به وسیله آنها آرامش یابید.
در تفسیر عیاشى از حضرت باقر(علیه السلام) روایت شده که خداوند حوا را از باقى مانده خاک آدم آفرید.
نوع این آیات نشان مى دهد که در خلقت زن از نظر ظاهر و باطن کمى و کاستى وجود ندارد، و روح او همان روحى است که از جانب حق در او دمیده شده و بالقوه موجودى کامل، احسن، و اتقن است که مى تواند از استعداد و فطرت و روح و عقل خود، در سایه هدایت حق کمک گرفته به عالیترین مقامات معنوى برسد، و مى تواند از همه واقعیات و حقایق چشم پوشى کند و به اسفل سافلین وارد شود.
3 ـ او داراى حق مالکیت است، و محصول زحمات او در زمینه هاى کارهاى پسندیده و مشروع حق خود اوست، و مسئله مالکیت او و تصرفاتش در آنچه ملک اوست بدون کم و کاست همانند مرد است.
وَ اَنْ لَیْسَ لِلاِْنْسانِ اِلاّ ما سَعى. [43]
و براى آدمى جز آنچه به سعى خود انجام داده نخواهد بود.
آرى انسان مالک سعى و کوشش و عمل و حرکت خود است، و این واقعیتى است که حضرت حق در دنیا و آخرت به هر انسانى چه زن و چه مرد واگذار کرده است.
لا یَحِلُّ لَکُمْ اَنْ تَأْخُذُوا مِمّا اتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً. [44]
و براى شما مردان حلال نیست که چیزى از مهریه آنان را که به آنها پرداخت کرده اید بگیرید.
امام صادق(علیه السلام) در روایتى مى فرمایند:
السُّرّاقُ ثَلاثَةٌ : مانِعُ الزَّکاةِ، وَ مُسْتَحِلُّ مُهُورِ النِّساءِ وَ کَذالِکَ مَنِ اسْتَدانَ وَ لَمْ یَنْوِ قَضاءَهُ. [45]
دزدان سه نفرند: آنکه از پرداخت زکات بخل ورزد، آنکه خوردن مهریه همسر خود را حلال دانسته و به او نپردازد، و کسى که از مردم وام بگیرد و قصد پرداخت آن را نداشته باشد.
وَ الَّذینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ اَزْواجاً وَصِیَّةً لاَِزْواجِهِمْ مَتاعاً اِلَى الْحَوْلِ غَیْرَ اِخْراج. [46]
مردانى که بمیرند و زنانشان زنده مانند، باید وصیت کنند که آنها را تا یک سال نفقه دهند، و از خانه شوهر بیرون نکنند.
و غیر از مهریه و وصیت به مخارج زن پس از مرگ شوهر، در زمان بعد از طلاق سفارش او را به مردان فرموده اعلام مى کند:
وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ. [47]
و براى همه زنان طلاق داده شده هدیه مناسبى است که از جانب شوهر پرداخت مى گردد ، این حقى است بر عهده مردان پرهیزکار.
4 ـ زن از پدر و مادر و از شوهر و از فرزندان خود ارث مى برد:
کُتِبَ عَلَیْکُمْ اِذا حَضَرَ اَحَدَکُمُ الْمَوْتُ اِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الاَْقْرَبَینَ بِالْمَعْرُوفِ. [48]
برشما نوشته شده، هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالى از خود به جاى گذارده، وصیت براى پدر و مادر و نزدیکان بطور شایسته کند، این حقى است بر پرهیزکاران.
لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الاَْقْرَبُونَ، وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الاَْقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ اَوْ کَثُرَ نَصیباً مَفْرُوضاً. [49]
این آیه شریفه در صدد مبارزه با عادات و رسوم غلطى است که زنان و کودکان را از حق مسلم خود محروم مى ساخت، و این رسم ظالمانه مربوط به اعراب بود، و آیه شریفه خط بطلان بر این رسم خائنانه کشید و فرمود:
مردان سهمـى از اموالى که پدر و مادر و نزدیکان بجاى مى گذارند دارند، و براى زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان مى گذارند سهمى هست، خواه آن مال کم باشد یا بسیار، این سهمى معین شده و واجب الاداء است.
5 ـ عبادت زن در پیشگاه حق همانند عبادت مرد، داراى ارزش و قیمت است، و بهشت و اجر و مزد حق، و ثواب بر بندگى اختصاص به مردان ندارد، عنایت و رحمت خداوند بهره ابدى عباد اوست چه مرد و چه زن.
در قرآن مجید مى خوانیم:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَر اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ. [50]
کسى که عمل شایسته بجا آورد از مرد یا زن، در حالى که مؤمن است به او زندگى پاکیزه مى دهیم، و پاداش قیامتى آنان را به بهترین اعمالى که انجام داده اند خواهیم داد.
از صریح آیه شریفه استفاده مى شود که تنها معیار در میزان حق ایمان و عمل صالح انسان است که میوه ایمان اوست، قید و شرط دیگرى براى کسب حیات طیبه و اجر آخرتى در کار نیست نه از نظر مرد بودن و زن بودن و نه از نظر سن و سال و نه از نظر نژاد و قبیله و جنسیت و نه از نظر پایه و رتبه ظاهرى.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
أَفْضَلُ نِساءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِد، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّد، وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرانَ، وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزاحِم. [51]
برترین زنان بهشت چهار زن هستند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم.
زن اگر اهل عبادت و بندگى حق و ایمان و معرفت باشد البته داراى حیات طیّبه و اجر عظیم نزد خدا خواهد شد، و اگر مانند مردان فاسق به بى دینى و فساد گرایش پیدا کند اهل عذاب ابد خواهد شد.
همسر نوح و لوط به خاطر اینکه آئین الهى را نپذیرفتند، و بر انکار خود اصرار ورزیدند به فرموده قرآن اهل عذاب و خلود در جهنم هستند.
ضَرَبَ الله مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوح وَ امْرَأَتَ لُوط کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتا هُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللهِ شَیْئاً وَ قیلَ ادْخُلاَ النّارَ مَعَ الدّاخِلینَ. [52]
خداوند براى اهل کفر زن نوح و زن لوط را مثل زد، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان شایسته ما بودند، ولى به آن دو پیامبر خیانت ورزیدند و رابطه آنها با این دو پیامبر سودى به حالشان در برابر عذاب خدا نداشت، و به آنها گفته شد وارد آتش شوید همراه کسانى که وارد مى شوند.
سوره مریم در قرآن مجید، و سوره دهر و آیات مربوط به همسر مؤمنه فرعون همه و همه نشان دهنده این معناست که زن در مسئله عبادت از موقعیت والائى برخوردار است، و در قیامت از اجر عظیم و ثواب فوق العاده اى بهره مند است، و این همه مشت محکمى بر دهان یاوه گویان تاریخ است که گفتند و مى گویند که عبادت زن را جایگاهى در نزد خدا و ادیان نیست.
6 ـ زن فرزند پدر و مادر خویش و مادرِ فرزندان خود است، و احدى را نمى رسد که وى را از این انتساب خلع کند، که خلع این نسبت امرى ظالمانه و کارى خائنانه است.
قرآن مجید دختر را همانند پسر اولاد واقعى پدر و مادر مى داند و وى را چون شوهر کرد و اولاد دار شد مادر اولاد مى داند.
در قرآن از اینکه اعراب فرزند دختر خود را زنده به گور مى کردند، خشم خود را نسبت به این جنایت اعلام فرموده و از آن عمل قبیح در رابطه با اینکه به فرزند خود ظلم مى کنید نهى اکید فرمود:
وَ لا تَقْتُلُوا اَوْلادَکُمْ مِنْ اِمْلاق. [53]
فرزند دختر خود را از ترس تنگى معیشت به قتل نرسانید.
ملاحظه مى کنید در صریح آیه شریفه از دختر به عنوان فرزند یاد مى کند، یا در آیه مربوط به ارث مى فرماید:
یُوصیکُمُ اللهُ فى اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُْنْثَیَیْنِ. [54]
سفارش خدا به شما نسبت به اولادتان این است که در مسئله ارث براى پسر دو برابر دختر سهم قرار دهید.
در صریح آیه شریفه از دختر تعبیر به اولاد فرموده است، و این رویّه قاطعى علیه یاوه سرایان تاریخ است.
اما مادر فرزندان خود هستند در قرآن مجید مى فرماید:
وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ اَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ. [55]
مادران فرزندان خود را تا دو سال کامل شیر بدهند.
در رابطه با داستان موسى در قرآن مجید فرموده:
وَ اَوْحَیْنا اِلى اُمِّ مُوسى... [56]
و ما به مادر موسى وحى کردیم.
رسول خدا درباره حضرت زهرا(علیها السلام) فرمود:
فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّى. [57]
فاطمه پاره تن من است.
و در روایت دیگر فرمود:
أَوْلادُنا أَکْبادُنا. [58]
فرزندان ما چه دختر چه پسر جگرهاى ما هستند.
7 ـ اولادهاى او بدون تردید نوه پدر او هستند، توجه بسیار شدید رسول خدا به حسن و حسین به عنوان دو نوه عزیزش، خط بطلانى است بر یاوه گوئى جاهلان تاریخ که مى گفتند فرزندان متولد شده از زن نوه پدر آن زن نیستند.

(0) نظر
برچسب ها :
موقعيت زن در تاريخ بشر و اسلام

موقعیت زن در تاریخ بشر و اسلام

 

انحراف فکرى انسان گمراه نسبت به زن

اقوام و مللى که بر اثر کبر و نخوت از تعالیم حق، که به وسیله کتب آسمانى، و زبان پاک انبیاء تبلیغ مى شد جدا مى زیستند، در تمام امور جهان و انسان دچار انحراف فکرى شدند، و نسبت به هستى و مخلوقات آن بطور اغلب، در قضاوت خود به تاریکى ره سپردند، و مسائلى دور از حقیقت، و مطالبى خلاف واقعیت گفتند، و بر اساس همان برداشتهاى غلط و قضاوت هاى ظالمانه زندگى کردند، و از این طریق ظلم سنگینى بر خود و دیگران روا داشتند، و صفحات تاریخ حیات را به زشتى و پلیدى نقّاشى کردند.
از جمله قضاوت هاى آنان نسبت به زن بود، که قضاوتى دور از حقیقت، و امرى خلاف اخلاق و انسانیت، و برنامه اى ضد حق و واقعیت بود.
من در مطالعاتم در کتبى که در این زمینه نوشته شده چه کتب غربى و چه کتابهاى تألیف شده در شرق به این نتیجه رسیدم، که اقوام و ملل جداى از حق و بریده از وحى، و فرورفته در هواى نفس و غرق افکار غلط چه در غرب و چه در شرق، نسبت به زن ده گونه قضاوت ظالمانه و دور از منطق عقل و زبان انسانیت داشتند.
1 ـ موجودى است صد در صد ضعیف و ناتوان: بر این اساس باید نسبت به مرد در تمام جهات، بى چون و چرا تابع و فرمانبردار و محکوم باشد، و حق مداخله در هیچ کارى را حتى در چهارچوب خانه شخصى ندارد.
2 ـ موجودى است داراى روح شیطانى: بر این ملاک یا صد در صد خارج از حدود انسانیت است، یا اگر بهائى به او داده شود چیزى بین انسان و حیوان است، روى این حساب فاقد ارزش مى باشد، و قابل احترام نیست، و براى وى هیچ گونه شخصیتى نمى توان تصوّر کرد.
3 ـ براى او مالکیت و اختیار دارى نسبت به اشیاء و عناصرى که قابل ملکیت است وجود ندارد، اگر مرد صلاح بداند مى تواند مالک شود، آن هم نه هر چه را بخواهد.
4 ـ از جانب ارث گذارندگان هیچ گونه ارثى نمى برد، بلکه خود او از عناصر ارث است که پس از مرگ پدر یا شوهر به دیگران ارث مى رسد!!
5 ـ عبادت و بندگى و ورود در حوزه معنویت حق او نیست، چون عباداتش فاقد ارزش است، و اجر و مزدى براى عبادت ندارد زیرااز نظر عقلى بسیار ضعیف و موجودى بوالهوس است.
6 ـ از نظر حقوقى و قضائى لیاقت انتساب به پدر و پسر خود را ندارد، تنها چیزى که رابط بین آنهاست خون است، فقط مى توان او را نسبت به پدر و پسرش هم خون خواند، نه فرزند پدر و مادر فرزند!
7 ـ چون شوهر کرد فرزندان وى نوه پدر او نیستند، بیگانگى بین پدر زن و فرزندان زن حکومت قطعى دارد، نسبت از جانب اولاد ذکور است.
8 ـ بین او و مرد در مسئله مرگ تفاوت کلّى وجود دارد، مرد پس از مردن باقى، و زن پس از پایان عمر فانى است.
9 ـ در تصرف عنوان شیئیت است، روى این حساب مرد هرگونه تصرّفى در مال و ثروتش دارد، همان تصرف را نسبت به زن دارد، مى تواند او را قرض بدهد، به اجاره واگذار کند، ببخشد، بفروشد، اخراج کند و نهایتاً به قتل برساند.
10 ـ کالاى شهوت است تنها براى لذت برى مرد آفریده شده، و مرد هم در لذت برى و بهره گیرى از او قانونى نمى شناسد، در این قسمت دهم اروپا و آمریکاى جداى از نبوت انبیا آنچنان نسبت به زن راه افراط پیموده، که حدى براى آن نیست، زن در قسمت عمده اى از مغرب زمین کالاى سینما، تلویزیون، ویدئو، ماهواره و انواع مجلات براى جلب و جذب مشترى بیشتر، و درآمد مالى سنگین تر براى مؤسّسات حیوانى و شهوانى است!!

(0) نظر
برچسب ها :
نظام خانواده در مغرب زمين

نظام خانواده در مغرب زمین

نظام خانواده در اروپا و آمریکا نظامى غلط است، بى پایه و بدون محتواست.
تقلید از نظام خانوادگى مغرب زمین تقلیدى نابجا، و هموار کردن راه حیات براى افتادن در چاه بدبختى است.
آنان از ازدواج هدفـى مقدس و پاک ندارند، واسطه ازدواج زن و مرد آنجـا فقـط و فقط شهوت و ارضاء غریزه است، آنجا زن و مرد شایسته و صالح بسیار کم است، به همین خاطر فساد و افساد از سر و روى اروپا و آمریکا مانند باران بهاران مى ریزد.
مردان در مغرب زمین به طور اکثر، و زنان بطور اغلب پس از گذراندن دوران فساد، و رفاقت هاى نامشروع با یکدیگر ازدواج مى کنند، و ثمره خود را پس از ولادت به شیرخوارگاه سپرده، و سپس بدون اینکه مهر پدرى و محبت مادرى را چشیده باشد، و منبعى از عواطف و احساسات پاک گشته او را تحویل مى گیرند، و سر هر سفره فسادى مى نشانند، آنگاه وى را به مدرسه مى سپارند تا آهنگى از تربیت ظاهر را طى کند، و به اصطلاحاتى چند آشنا گردد، آنگاه در سن هیجده سالگى وى را از خود مى رانند و به امید محیط و جامعه رهایش مى نمایند!
آنان اگر اخلاق به فرزندان خانه و مدرسه بیاموزند، اخلاق ژنتلمنى است، اخلاق اقتصادى و جلب مادّیت است، به ریشه هاى باطن و حقایق درون توجه ندارند، و از تربیت انسان قابل قبول عاجزند.
مگر نمى بینید وقتى تشکیل جامعه و دولت مى دهند، جامعه منبع فساد و دولت منبع استعمار و استثمار مستضعفان روى زمین است.
جنایاتى که فارغ التحصیلان خانه و مدرسه و دانشگاه هاى مغرب زمین کرده اند تا قیامت قابل جبران نیست.
اگر اوقاتى باوقار و آرام و متین باشند، و خود را مؤدب و آراسته نشان دهند، به خاطر این است که طعمه نیافته، و لقمه چرب و لذیذ ندیده اند، داستان آنان شبیه به این داستان است که مردى به دوستش گفت گربه اى را به مبادى آداب آراسته ام، و آن حیوان را تربیت کرده تا جائى که بر سر سفره اى که انواع غذاها قرار دارد شمعى به دست او مى دهم تا مهمانان در پرتو آن شمع از آن سفره بهره مند شوند، رفیقش گفت به این ویژگى و به این آراستگى گربه نمى توان اطمینان کرد، مرا دعوت کن تا بر سر آن سفره این مسئله را به تو ثابت کنم، از وى دعوت کرد، گربه را بر سر سفره دید که چشم طمع و پاى حمله از غذاهاى سفره بریده، و شمعى براى روشنائى اطاق و دید مهمانان به سفره بدست دارد، در گرمى اوضاع موشى را از جیب خود درآورد و به وسط سفره گذاشت، موش مى خواست فرار کند، گربه شمع رابه یک طرف انداخت و همچون شیر ژیان به وسط سفره پرید، نظام سفره را براى گرفتن موش به هم زد، و اوقات خوش صاحبخانه و مهمانان را تلخ نمود!
آرى تربیت اروپا و مغرب زمین تربیت گربه اى است، تا غذاى خاص خود را به خیال خود نبیند، آرام و مؤدب هستند، چون چشمشان به طلا و نفت و سایر معادن ملل ضعیف بیفتد، براى بلعیدن حق دیگران، چراغ تربیت را به زمین انداخته و همچون حیوان درنده اى، به تمام حیثیات مادى و معنوى ملل ضعیف حمله مى کنند، و براى امور مادى از میان جوى خون بى گناهان عبور مى کنند.
کثرت فساد و افساد، غلبه شهوات حرام، اخلاق زشت، قتل و غارت، فحشا و منکرات، در ملل مغرب زمین محصول خرابى نظام خانه و خانواده است.
اگر بیوت اروپا و آمریکا بیوت بارفعت، و بیوت غرق ذکر حق، و بیوت تسبیح حضرت معبود بود، محصولات آن بیوت انسانهائى والا و باکرامت و رشید و باعاطفه و متخلّق به اخلاق حق بود، ولى چون بیوت مغرب زمین از حق و حقیقت دور است، ثمرات آن تلخ و بدبو و بدمزه است، و چنین نظام از هم پاشیده اى
قابل سرمشق قرار دادن نیست، کسانى که از آنان پیروى مى کنند بدتر از آنان خواهند شد.
( قـال الصـادق (علیه السلام) : اکثـر الخیـر فـى النّسـاءِ )
وسائل الشیعه ، ج 14 ، ص 11

(0) نظر
برچسب ها :
كوشش براى خانه و خانواده عبادت است

کوشش براى خانه و خانواده عبادت است

ازدواج و همسردارى و توجه به امور فرزندان علاوه بر آثار مثبت دنیائى، ثمرات عجیب معنوى براى انسان دارد.
کار و کوشش مادى در جهت تأمین زن و فرزند، در فرهنگ پاک اسلام عبادتى بزرگ و مساوى با جهاد در راه خدا شمرده شده، تا جائى که از معصوم روایت شده:
وَالْکادُّ عَلى عِیالِهِ مِنْ حِلّ کَالْمُجاهِدِ فى سَبیلِ اللّهِ. [33]
آنکه براى تأمین خانواده اش زحمت مى کشد، تا از حلال خدا نفقه آنان را فراهم کند، مانند مجاهد در راه خداست.
از آنجا که رعایت حق زن و فرزند، و توجه به امور معنوى آنان و رعایت حق شوهر از جانب زن، و حق فرزند از طرف مادر کارى دشوار و سنگین است، و در حقیقت اجراى دستور حضرت حق است، همانند کوشش براى تأمین امور مادى آنان عبادت، و موجب اجر و ثواب اخروى است.
پرورش نسل صالح، و تحویل دادن فرزندان شایسته و نیکوکار، امرى مهم و باعث جلب رضایت حضرت حق است.
خانه و اهل خانه را از فساد و افساد دور داشتن، و فراهم کردن زمینه رشد و تربیت و تکامل زن و فرزند از اهمّ امور، و از بهترین نوع عبادت و بندگى خداست.
امام چهارم(علیه السلام) در گفتار حکیمانه اى فرموده اند، هر کس نسبت به زن و فرزند سفره مادى و معنوى را کامل و تمام بیندازد، به خوشنودى حق از دیگران نزدیکتر است. [34]
در هر صورت جامعه میوه و ثمره خانه است، و وکیل و وزیر و رئیس جمهور و کارگزاران یک ملت ریشه در خانه و خانواده دارند، و منبع اصلى تربیت و شکل گیرى آنان خانه و کارگردانان خانه هستند، خانه به مَثَل به مانند یک زمین است، اگر زمین جداى از حق و حقیقت باشد کویرى نمک زار است که سنبل و گل نخواهد داد، و اگر زمین متصل به حق و حقیقت باشد، توقع سنبل و گل از آن توقعى معقول و منطقى است.
سعادت و شقاوت انسان در درجه اول از پدر و مادر به انسان منتقل مى شود، اگر پدر و مادر در تحقق سعادت فرزند بکوشند دست به عبادتى بزرگ زده و از منافع ابدى ازدواج بهره گرفته اند، و اگر عامل شقاوت شوند از شجره طیّبه ازدواج منفعت نبرده بلکه با دست خود سفره خسارت خویش را پهن کرده اند.
به همین خاطر در روایات عالى اسلامى از رسول حق نقل شده:
الشَّقِىُّ مَنْ شَقِىَ فى بَطْنِ أُمِّهِ، وَالسَّعیدُ مَنْ سَعِدَ فى بَطْنِ أُمِّهِ. [35]
ریشه شقاوت هرکس شقى است در سرزمین وجود مادر، و سعادت سعید از باطن مادر است.
و به قول شاعر بزرگ کلیم کاشانى:
از کوزه همان برون تراود که در اوست
تا در کوزه وجود فرزند، پدر و مادر چه ریخته باشند و مغز و اعصاب و مشاعر و قلب فرزند را با چه مسائلى شکل داده، و به سوى چه برنامه هائى سوق داده باشند.
در مسئله ازدواج والاترین هدف را منظور داشته باشید
هدف انسان از ازدواج باید هدفى معنوى و مقدس و پاک باشد، ازدواج باید براى اطاعت از دستور حق، و پیروى از روش انبیاء، و براى تأمین سعادت همسر، و تربیت الهى و ملکوتى فرزندان صورت بگیرد.
زن و مرد در مسئله ازدواج باید خود را آماده ورود در یک عبادت بزرگ کنند.
زن و مرد باید در ازدواج خوشنودى حق را منظور نظر بدارند، و بدانند که هر دوى آنان از طریق صلب و رحم امانتدار حضرت حقند.
باید بدانند که فرزند آنان که امانت حق است در مّدتى کوتاه مهمان صلب پدر، و بین شش تا نه ماه مهمان رحم مادر است، و در این دو مدت با گیرندگى دقیقى که حضرت حق به وى عنایت فرموده از تمام وجود پدر و مادر تمام حالات و مشخصات را بدون اختیار به خود منتقل مى نماید.
نقل مى کنند رسول حق به زنان باردار اجازه مى دادند گاهى به تماشاى جبهه حق علیه باطل بیایند، تا مناظر زیباى جهاد و شمشیر زدن در راه حق ر اببینند، و به شعارهاى الهى و ملکوتى رزمندگان گوش جان بسپارند، تا از طریق دیده و شنیده خود فرزند در رحم را تغذیه کنند، براى اینکه طفل، در رحم مادر موجودى ورزیده شود، و شجاع و باهمت و همراه با آواى ملکوتى رشد کند.
مگر نشنیده اید قبل از تکّون وجود فاطمه در صلب رسول حق، از جانب خداوند به پیامبر دستور چهل روز روزه داده شد، و افطار شب آخر از غذاى بهشتى تناول فرمود، آنگاه نطفه آن دختر والا به رحم مادر منتقل شد!!
واسطه بین شما و ازدواج چشم نباشد، دلال ازدواج شهوت نباشد، هدف از ازدواج رسیدن به مال و ثروت و مقام و جاه از جانب خانواده طرف مقابل نباشد، رسیدن به چهره زیبا و ظاهر فریبنده هدف این برنامه نباشد، که این امور تاکنون نشان داده عاقبت خوشى نداشته، و ثمره و میوه آن اندک بوده است.
بیائید خدا و معنویت و عبادت، و کوشش براى رعایت حق همسر، و تربیت اولاد صالح و خلاصه جلب رضاى حق را در مسئله ازدواج هدف قرار بدهید، تا ثمره این ازدواج منافع ابدى و دائمى باشد.
لذت و تمتع و شهوت حلال را تابع این اهداف والا و آسمانى قرار دهید، تا لذت و تمتع کامل گردد و از همان لذت و شهوت هم اجر اخروى نصیب خود کنید.
ازدواج اگر الهى باشد راه به طلاق پیدا نمى کند، پیوند الهى و ملکوتى دائمى و همیشگى است.
آنکه براى خدا ازدواج مى کند، حق همسر را با تمام وجود رعایت مى نماید، و کمترین آزارى از ناحیه او به همسر وارد نمى شود.
حفظ آبروى همسر در برابر فرزندان و بستگان واجب شرعى است، و تحقیر زن از جانب شوهر و شوهر از جانب زن حرام الهى است.
مردان و زنان مسلمان باید ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(علیهما السلام) را اسوه و سرمشق خود قرار دهند، آن ازدواج والائى که براى خدا صورت گرفت، و اهداف الهى و عرشى در آن منظور شد، و ثمره آن فرزندانى پاک، الهى، و ملکوتى شد.
روایات شیعه آیات زیر را به این ازدواج پاک تأویل کرده اند:
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ، یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ.
دو دریا را به هم درآمیخت و میان آن دو دریا فاصله اى است که تجاوز به حدود یکدیگر نمى کنند، از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان بیرون مى آید.
منظور از دو دریا، وجود امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا است، که دو دریاى معرفت، بینش، حلم، صبر، ایمان و بصیرت اند، و مقصود از برزخ و فاصله رسول باکرامت اسلام، و معناى لؤلؤ و مرجان حضرت حسن و حسین(علیهما السلام) است. [36]
نظام خانواده باید یک نظام صد در صد اسلامى و الهى باشد، تا رحمت و لطف حضرت حق را به سوى خود جلب و جذب کند.
اگر در ازدواج از سنن ناپسند، و عادات غیرالهى، و شرایط شیطانى و خلاصه از فرهنگ جاهلى فرهنگى که میراندن آن را رسول خدا در یک فرمان قاطع دستور داده:
اَمِتْ أَمْرَ الْجاهِلِیِّةِ إِلاّ ما سَنَّهُ الاِْسْلامُ. [37]
پرهیز نشود، زشتى ها چهره نشان مى دهند، ومیوه این درخت آلوده تلخ خواهدشد.

(0) نظر
برچسب ها :
شكوفائى استعداد

شکوفائى استعداد

دختر و پسر هنگامى که بر اساس فطرت و طبیعت، و به پیروى از دستور حق و روش انبیاء الهى ازدواج کردند، و از پرتگاه عذاب الهى، و شرارت باطن، و بند خطرناک شیطان، و دچار شدن به لعنت خدا، که همه و همه از اوصاف مرد و زن عزب است نجات پیدا کردند، و در سایه ازدواج به آرامش فکرى، و امنیت باطنى دست یافتند، و بر مشکلات ناشى از عزب بودن فائق آمدند، و از درد سر تنها زیستن شفا گرفتند، و به محیطى الهى و ملکوتى رسـیدند، و زمینه تفکر صـحیح و آینده نگرى براى آنان فراهم شد، و طغیان شهوات و غرائز فرو نشست، بدون تردید راه براى شکوفائى استعدادهاى نهفته در باطن باز مى شود، و بر درخت زندگى محصولات و ثمرات و نتائج عالى مى نشیند.
بسیارى از رجال دانش، و مردان بزرگ، و دانشـمندان و علماى اسلامى را، صفحات تاریخ نشان مى دهد که پس از ازدواج راه صد ساله را یک شبه طى کردند، و در سایه ازدواج که موجب آرامش و امنیّت خاطر آنان گردید به مقامات بلند و بزرگى از علم و دانش رسیدند، و در علم و تقوا، وپاکى و کرامت و خدمت و عبادت زبانزد خاص و عام شدند.
در کتاب زندگانى آیت اللّه بروجردى در صفحه 95 مى خوانیم: در سال 1314 که بیست و دو بهار عمر را پشت سر مى گذاشت، پدرش نامه اى به وى نوشت، و او را به بروجرد احضار کرد، او گمان مى کرد پدرش مى خواهد او را براى ادامه تحصیل به نجف اشرف که بزرگترین حوزه علمیه شیعه بود بفرستد، ولى پس از ورود و دیدار پدر و بستگان، مشاهده مى کند که به عکس انتظار وى، مقدمات ازدواج و تأهلش را فراهم کرده اند.
از این پیش آمد اندوهگین مى شود، و چون پدرش متوجه مى گردد و علت اندوه و تأثّر او را مى پرسد مى گوید: من با خاطر آسوده و جدیت بسیار سرگرم کسب علم بودم، ولى اکنون بیم آن دارم که تأهل میان من و مقصودم حائل گردد، و مرا از تعقیب مقصود و نیل به هدف باز دارد.
پدر به وى مى گوید: فرزند این را بدان که اگر به دستور پدرت رفتار کنى امید است که خداوند به تو توفیق دهد تا بتوانى به ترقّیات مهمّى که در نظر دارى نائل شوى، احتمال این را هم بده که اگر ترتیب اثر به این آرزوى پدر ندهى، با همه جدیّتى که در تحصیل دارى بجائى نرسى!!
گفته پدر تأثیر بسزائى در وى مى بخشد و او را از هر گونه تردید بیرون مى آورد و سرانجام پس از ازدواج و اندکى توقف مجدداً به اصفهان برگشته پنج سال دیگر به تحصیل و تدریس علوم فنون مختلفه اهتمام مىورزد.
همسر وفادار و هم کفو او در اصفهان آنچنان وسائل راحت و آرامش و امنیت آن مرد بزرگ را فراهم مى آورد، و به عنوان یارى مهربان، معاونى شفیق، خدمتگزارى متین، دلسوزى مهربان، زمینه انواع ترقیات شوهر گرانمایه اش را تحقق مى دهد، که در آن پنج سالى که در اصفهان با آن زن باکرامت مى زیست از علوم و فنون متداول بهره ها گرفت، و چنان با نشاط و پشتکار مشغول تحصیل بوده که بعضى شبها تا سپیده دم سرگرم مطالعه بوده است، بطورى که خود آن بزرگ مرد بارها مى فرمود، در مواقع بیکارى به حفظ قرآن مجید همت مى گماشت و در نتیجه توانست در عرض مدتى که در اصفهان بود از اوّل تا آخر سوره برائت راحفظ کند، و تا آخر عمر نیز آن را از حفظ داشت و پیوسته به حفظ و قرائت و مداومت آن اهتمام مىورزید!
مرحوم علامه طباطبائى صاحب تفسیر قّیم المیزان، قسمتى از کمالات و ترقیات علمى و معنوى خود را مرهون همسر باکرامت خویش مى دانستند.
آرى ازدواج علت آرامش و امنیت، و زمینه تحقّق کمالات، و شکوفائى استعدادهاست.

(0) نظر
برچسب ها :
بدترين مردم

بدترین مردم

تنهائى و تنها زیستن، عزلت و کناره گیرى از یار گرفتن موجب بسیارى از مشکلات، و باعث افسردگى و دل مردگى، و علت هیجانات روحى و عصبى، و مورث انواع بیماریهاى روانى و بدنى است.
تنهائى انسان را در دریائى از خیالات، اوهام، افکار غیرمنطقى، و بیماریهاى اخلاقى و روانى فرو مى برد، و امواجى از مشکلات گوناگون را براى انسان به ارمغان مى آورد.
قالَ النَّبِىُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): أَکْثَرُ أَهْلِ النّارِ الْعُزّابُ. [25]
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: اکثر اهل آتش در قیامت آنانى هستند که از ازدواج و تشکیل خانواده امتناع کردند.
و نیز آن حضرت فرمود:
شِرارُ مَوْتاکُمُ الْعُزّابُ. [26]
بدترین اموات شما عزبها هستند.
و در روایتى فرمود:
رُذالُ مَوْتاکُمُ الْعُزّابُ. [27]
فرومایه ترین مردگان شما عزب ها هستند.
و در سخنى حکیمانه بیان فرمود:
شِرارُکُمْ عُزّابُکُمْ وَ الْعُزّابُ إِخْوانُ الشَّیاطینِ. [28]
شریرترین شما عزبهایند، و عزبها برادران شیطانند.
و در کلامى عرشى و بیانى ملکوتى فرمود:
خِیارُ أُمَّتِىَ الْمُتَأَهِّلُونَ وَ شِرارُ أُمَّتِىَ الْعُزّابُ. [29]
بهترین امّت من زن داران و بدترین آنان عزبها هستند.
و نیز آن حضرت فرمود:
لَوْ خَرَجَ الْعُزّابُ مِنْ مَوْتاکُمْ إِلِى الدُّنْیا لَتَزَوَّجُوا. [30]
اگر آنان که عزب مردند به دنیا برگردند، حتماً ازدواج خواهند کرد.
و در حدیثى فرمود: خداوند مردى که از زن گرفتن خوددارى کند لعنت نموده. [31]
تعبیر رسول باکرامت اسلام از آنان که از ازدواج امتناع مى کنند به اهل آتش، فرومایگان، برادران شیطان، اشرار، و لعنت شدگان، به خاطر این است که روى گردانان از ازدواج به ناچار در فساد و افساد، و شیطنت، و گناه و معصیت، خواهند افتاد، و براى جامعه و خانواده ایجاد مزاحمت نموده، و باعث مشکلات فراوانى در تمام زوایاى زندگى خواهند شد.
با توجه به آیات و روایات، و تجربه حیات، ازدواج انسان را کرامت و شرافت مى دهد، از علل استحقاق عذاب الهى مى رهاند، از پستى و فرومایگى حفظ مى کند، از افتادن در بند شیطان مصون مى دارد، و از اینکه آدمى منبع شرّ و فساد شود، و مورد لعنت حق قرار گیرد در امان مى دارد، و این همه موجب راحتى و استراحت، آرامش و امنیت، پاکى و تقوا، و آسان شدن موارد زندگى و سبک شدن بار حیات مى گردد، به همین خاطر در قرآن مجید بدینگونه به علّت تشریع ازدواج اشاره فرمود:
یُریدُ الله اَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ. [32]
خداوند اراده فرموده برنامه زندگى را براى شما سهل و آسان نماید.

(0) نظر
برچسب ها :
كاسب نمونه

کاسب نمونه

پدر مادرم مى گفت، آن زمانى که سفر از شهرى به شهرى با چهارپایان صورت مى گرفت، با دوستان از اطراف اصفهان از منطقه خوانسار به سوى زیارت حضرت رضا(علیه السلام) حرکت کردیم.
من در جمع دوستان مأمور خرید لوازم مورد نیاز بودم، در شهر دامغان اول صبح وارد مغازه اى شدم، جنسى مى خواستم، مرا به دورن مغازه دعوت کرد، به عنوان این که زائرم شروع به پذیرائى کرد، شخصى براى خرید به او مراجعه کرد، قصد خرید مفصّل داشت، به او گفت لطفاً از مغازه روبروى من این جنس را تهیه کنید، مشترى رفت، به او گفتم شما که این جنس را بیش از درخواست مشترى داشتید، چرا با او معامله نکردید، به من گفت اول صبح چهره صاحب مغازه آن طرف خیابان را غمناک دیدم، سبب را از او پرسیدم، پاسخ داد بدهکارم و امروز روز اداى دین است، ولى از دیروز تا به امروز به اندازه اى که بتوانم اداى دین کنم خرید و فروش نداشته ام، غصه و رنج او را نمى بایست تحمل کنم، مشترى خود را به سوى او فرستادم، تا از درد و رنج بدهکارى خلاص شود، چرا که مؤمن باید هواى برادر مؤمن را داشته باشد، آرى همه باید در همه امور هواى همدیگر را داشته باشیم، بخصوص شوهر باید هواى همسر را داشته باشد، و زن هواى همسر را، تا خانه و کاشانه بر اساس آداب الهى و انسانى برپا شود، و محصول آن خانه فرزندان باکرامت و رشیدى گردند.
برادران عزیر خانه را بخصوص به وقت نماز صبح با قرائت قرآن معطّر کنید، که صداى ملکوتى شما در هنگام خواندن قرآن، گوش دل، و سمع قلب زن و فرزندانتان را نوازش دهد، و آنان را با عبادت و قرآن بیش از پیش آشنا کند، و از آنان منبع خیر و تقوا و کرامت پدید آورد.
(یـریـد اللّـه ان یخـفّف عنکــم )
نساء / 28 3 اهداف والاى ازدواج در اسلام

(0) نظر
برچسب ها :
زن و شوهر با تقوا

زن و شوهر با تقوا

مرد باتقوا، براى تأمین مخارج خانه، جز به کسب حلال روى نمى آورد، و به غیر از مال حلال مالى قبول نمى کند، او با تحصیل حلال الهى مقیّد به رعایت حقوق تمام افرادى است که از طریق کسب و تجارت با او سروکار دارند، و به عبارت دیگر از وجود او در بیرون از خانه به بندگان خدا ضرر و زیان نمى رسد، او به خاطر تقواى الهى دور حرام نمى گردد، و گنج عفت نفس و قناعت را از دست نمى دهد. مرد باتقوا چون از کسب و کار فارغ شود، و به خانه بازآید، تمام کوفتگى و خستگى خود را کنار درب خانه مى ریزد، و با نشاط و شادى و خوشدلى و خوشحالى وارد خانه مى شود، به همسرش لبخند محبت مى زند، و زحمات روزانه او را نسبت به نظافت خانه، و پخت و پز، و نگهدارى فرزندان خسته نباشید مى گوید، و وى را ارج مى نهد، و با او و بچه ها با مهربانى و محبت برخورد مى کند، و هر یک را درخور شأنش احترام مى نماید. مرد باتقوا گاهى حلال و حرام، و معروف و منکر، و حسنات و سیئات را به اهل بیتش گوشزد مى کند، و نمى گذارد آنان در مسئله دین و دیندارى دچار غفلت شوند. مرد باتقوا، همه عمر و وقت خود را صرف بیرون نمى کند، و خنده و نشاط خود را تنها براى دوستان نمى برد، و در مسجد رفتن و شرکت در جلسات مذهبى راه افراط نمى پیماید. مرد باتقوا به این نکته توجه دارد، که اسلام رعایت اعتدال و اقتصاد را در تمام امور حتى در عبادات سفارش فرموده، و از کم گذاشتن از حق زن و فرزند به بهانه رفت و آمد با دوستان، یا شرکت در مجالس نهى فرموده است. در اینجا باید بر اساس فرمان اسلام، عزیزان خود را که کارگردانان مساجد و هیئات هستند، سفارش کنم، که زمان جلسات را در مساجد و هیئات کوتاه کنید، به یک نماز جماعت و ساعتى بیان احکام و معارف و دقایقى ذکر مصائب اهل بیت قناعت کنید، این برنامه روش رسول حق و ائمه بزگوار بوده، و آنان با وقت اندک، و قناعت در بیان مردان و زنان بزرگى تربیت کردند. زیاده روى در عبادات، بخصوص در مستحّبات، و طول دادن جلسات، نشاط مستمع را از بین مى برد، و بتدریج در روان او نسبت به برنامه هاى مذهبى ایجاد نفرت مى کند، و این برنامه جز خسارت براى مساجد و هیئات، و ضرر و زیان براى مردم، بخصوص آنان که از ظرفیّت بالائى برخوردار نیستند، چیزى به دنبال ندارد. در هر صورت مرد باتقوا، در همه شئون زندگى آداب لازم را رعایت مى نماید، و از این راه به استحکام بناى خانواده، و جلب محبت زن و فرزند کمک مى نماید. زن باتقوا، عفت و عصمت و پاکدامنى خود را حفظ مى کند، با شور و شوق به کارِ خانه مى رسد، زمینه رفع خستگى شوهر را که محصول کار بیرون است فراهم مى نماید، از فرزندان خود به نحو شایسته نگهدارى مى کند، با شوهر و فرزندان بر اساس اخلاق اسلامى رفتار مى کند، از عبادتش غفلت نمىورزد، خانه را کانون عشق و صفا، مهر و محبت، و شور و شوق مى نماید. زن باتقوا از همسرش با تکیه بر اصول الهى اطاعت مى کند، به خواسته هاى بحق او پاسخ مثبت مى دهد، از عصبانیت و خشم و کبر مى پرهیزد، با اقوام شوهرش با مهر و محبت و اخلاق اسلامى روبرو مى شود، بوقت آمدن شوهر از عرصه کار و کسب تا درب خانه به استقبال مى رود، و به وقت خروج شوهر وى را بدرقه مى کند، و از وى مى خواهد جز حلال خدا به خانه نیاور، که ما به حلال خداوند گرچه اندک باشد قناعت مى کنیم، و زیر بار حرام نمى رویم، مبادا به بهانه داشتن زن و فرزند، و خرج و مخارج از محدوده مقررات الهى تجاوز کنى، و زندگى را به حرام آلوده نمائى. زن باتقوا از چشم همچشمى پرهیز دارد، و شوهرش را به خاطر همرنگ شدن با زندگى اقوام خود، یا اقوام شوهرش در تنگنا قرار نمى دهد و او را خجالت زده نمى کند. چنین زن و شوهرى مقبول حق، و منبع خیر، و نمونه بارز انسان الهى هستند، و در سایه آن دو همان خانه اى بوجود آید که خدا مى خواهد، و در فضاى آن خانه فرزندانى تربیت مى شوند که حق، طلب مى کند، در هر صورت زن و شوهر در تمام امور زنگى بر اساس معارف الهى و قواعد اسلامى و قوانین فقهى باید همچون اولیاء الهى هواى یکدیگر را داشته باشند.

(0) نظر
برچسب ها :
نشانه هاى اهل تقوا

نشانه هاى اهل تقوا

بزرگان دین نشانه هاى اهل تقوا را با استفاده از آیات قرآن و روایات در مسائل زیر مى دانند: تحصیل علوم شرعیّه به اندازه اى که مکلّف براى اعمال و اخلاق و معاملات و روابطش با خانواده و جامعه نیاز دارد. حفظ سلامت بدن از طریق رعایت بهداشت و عمل به آداب خوردن و آشامیدن. اتصال به هوش و فراست در امور زندگى، امین بودن در تمام جوانب حیات. حفظ عفت نفس، راستگوئى در کلام، آراسته بودن به حسنات اخلاقى، پیراسته بودن از رذائل، پاک بودن از ریا و دوروئى، بیزارى از موادّ اضافى دنیا در زندگى، مبرّا بودن از مکر و عذر و خیانت، اقدام به گرامیداشت اهل فضل و دانش، روى آوردن به وظائف شرعیه اعمّ از واجبات و نوافل، دست زدن به دامن عالم ربّانى که انسان را با دین خدا، و حلال و حرام آشنا مى سازد، و جز رشد و کمال آدمى را توقع ندارد، که روى آوردن به غیر عالم ربانّى شقاوت و هلاکت است. امام صادق(علیه السلام) در ضمن سفارش به این حقیقت، یعنى پیروى از عالم ربانى مى فرماید: إِنَّ آیَةَ الْکَذّابِ أَنْ یُخْبِرَکَ بِخَبَرِ السَّماءِ و الاَْرْضِ، فإِذا سُئِلَ عَنْ شَىْء مِنْ مَسائِلِ الْحَلالِ وَ الْحَرامِ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ شَىْءٌ. [23] نشانه آن که دروغگوئیش فراوان است، این است که تو را از مسائل آسمان و زمین خبر دهد، ولى به وقت پرسش از حلال و حرام حق چیزى براى جواب نزد او نیست. و نیز از نشانه هاى اهل تقوا صبر در برابر حوادث، رعایت آداب و سنن اسلامى در همه امور، و ملازمت ذکر، و مداومت فکر، همراه با اخلاص نیّت، و صفاى باطن و مراقبت نفس است، تا با پیمودن این راه به علم الیقین و از علم الیقین به عین الیقین و سپس به حق الیقین برسند.

(0) نظر
برچسب ها :
تجمل گرائى و اسراف

تجمل گرائى و اسراف

تجمل گرائى و اسراف، از نظر حق، کارى شیطانى، و امرى ناپسند، و برنامه اى مطابق با هواى نفس، و شهوات حیوانى است.
چه مانعى دارد، که انسان در تمام زمینه هاى زندگى حدود الهى و بخصوص قناعت را رعایت کند، که قناعت سبب راحت، و مایه آزادگى، و دواى اضطراب و دلهره و ناامنى باطن است.
نیاز بدن به خانه اى درخور شأن، و وسیله و مرکبى معمولى، و لباس و خوراکى به اندازه برطرف مى شود.
در بناى زندگى باید از چشم همچشمى پرهیز داشت، و به خرج معمولى خو گرفت، و از برج و مخارج اضافى، و تحصیل آنچه به عنوان تجمل و مُد مطرح است دورى جست.
غرب را در قیافه و شکل زندگى اسوه و الگو و سرمشق قرار ندهیم، آنان دچار خطاها و اشتباهات زیادى هستند، صنعت و تکنیک عامل این معنا در ذهن ما نشود، که هر چه گفتند و نوشتند، و مى گویند و مى نویسند صحیح است، و آنچه را از قیافه و شکل زندگى دارند مطابق با واقع است.
آنچه در آئین اسلام مهم است، بهداشت روان و تن، و شهر و دیار و محلّه و منطقه است، آنچه در این فرهنگ مورد توجه است از امور مادى و معنوى و اخلاق و ایمان فردى و اجتماعى، همان است که به مصلحت دنیا و آخرت انسان است.
اسراف و تجمل گرائى، و افتادن در خرج هاى سنگین، و آرایش شکل و قیافه ظاهر زندگى بدور از قناعت و اقتصاد، حتى در مسئله مسجدسازى که محل عبادت مسلمانان است مورد مذمّت این فرهنگ پاک و مدرسه انسان ساز است.
مساجد و خانه ها باید از نظر باطن در حدّ اعلاى معنویت و از نظر ظاهر، ساده و بى پیرایه باشد، که دلها به هوا و هوس دچار نشوند، و روى ارواح از حضرت حق فاصله نگیرد.
لباس ساده تهیه کنید ولى آداب پوشیدن را رعایت نمائید، خوراک در حدّ نیاز فراهم آورید، ولى آداب خوردن را مراعات کنید، مرکب سوارى در حدود شأن خود تحصیل کنید ولى ادب رانندگى را از نظر دور ندارید، خانه براى زندگى بدست آورید، ولى خانه اى که روح شما را به اسارت نبرد، که این همه محصول تقوا و پرهیزکارى و توجه به حضرت حق است.
این زندگى یهودیان و مسیحیان است که از نظر خانه و اثاث آن، و مرکب سوارى، و لباس و پوشاک، و خوراک و تجمّلات در گردونه اسراف است.
کلیساها و کنیسه هاى مسیحیت و یهودیت آراسته به زر و زیور، و آلات و ادوات و مجسّمه ها و عتیقه جات، و تابلوها و مبل هائى است که ملیونها دلار قیمت آن است.
زندگى خاخام ها و کشیشان و حتى پاپ رهبر مسیحیان در حّدى از اسراف و تبذیر است که موجب حیرت و شگفتى است، اگر کلاه مخصوص و لباس پاپ را بفروشند، ملیونها نفر را از گرسنگى نجات مى دهند.
اندوختن ثروت، رباخوارى، دزدى هاى کلان آن هم در روز روشن و هزاران برنامه رسواى دیگر کار دشمنان خداست، دوستان حق باید با خواسته هاى حّق بسازند، و از افتادن در اسراف و تبذیر خود را حفظ کنند.
مولّد و حافظ تمام این واقعیات تقوا است، خانه آراسته به تقوا، و زن و شوهر تقوادار، داراى گنج الهى و سرمایه عرشى هستند، و زندگى آنان آمیخته به خوشى و طراوت و صفا و صمیمیت، و راحت و امنیت، و درستى و سلامت، و انصاف و کرامت و شرافت و حقیقت است.
خانه و معبد، باید به صورتى باشد، که انسان در آن احساس آرامش و امنیت کند، و براى او سکوى پرواز به سوى معشوق باشد.
خلاصه بناى زندگى را با رعایت تقوا و قناعت، و توجه به خدا و قیامت، به صورتى مى توان بنا کرد، که وسیله اى براى آبادى آخرت، و جلب خوشنودى حق باشد.
امروز هم به شرط تقوا و قناعت، مى توان با درآمد اندک زندگى کرد، البته اگر در طول برنامه مشکلى خودنمائى کند و مؤمن نتواند با درآمد مختصر خود به جنگ آن مشکل برود، بر مؤمنین و اهل خدا لازم است بدون فوت وقت به یارى برادر مؤمن خود اقدام کنند، و او را از رنج و زحمت و سختى و دردمندى برهانند.
یکدیگر را به تقوا دعوت کنید
با توجّه به اینکه تمام مردان و زنان طاقت و تحمل تقوا را در دو مرتبه اعلایش، یعنى تقواى خاصّ الخاص، و تقواى خاص ندارند، باید از دعوت عموم مرد و زن به این دو مرحله از تقوا خوددارى کرد، زیرا این دو مرتبه از تقوا در شأن انبیاء و امامان و اولیاء خاص خداست.
ولى آراسته شدن تمام زنان و مردان به تقواى عام، یعنى ترک محرمات اخلاقى و شهوانى و مالى امکان دارد.
بنابراین بر عموم مردم است که یکدیگر را با زبانى نرم، و اخلاقى خوش به تقوا دعوت کنند، و همدیگر را به ترک انواع محرمات تشویق نمایند، تا تقوا پرده ملکوتى و بساط عرشى خود را در پهن دشت حیات بگستراند، و همگان بخصوص خانواده و جامعه از منافع آن بهره مند شوند.
آراسته شدن به تقوا بر عموم مردم در همه شئون، بخصوص بر زن و شوهر، و سرایت دادن آن به فرزندان واجب الهى است.
اهل حق و حقیقت مى گویند: کودک امانت الهى است، و قلب و روح و نفس و باطن وى جوهر و تابلو و مایه پاکى است که از هر نقش و صورتى خالى است.
این تابلوى بى نقش و نگار قابلیت پذیرش هر نقش و صورتى را دارد، اگر وى را در خانه به انواع گفتار و عمل و اخلاق خیر عادت دهند،و راه تعلیم حقایق را به روى او بگشایند، کودک به سعادت دنیا و آخرت مى رسد، و پدر و مادر که باعث رسیدن او به چنین واقعیتى شده اند در ثواب او شریکند، و در این معنا معلمان کودک و آنان که عامل ادب او هستند سهیمند.
اما اگر پدر و مادر بر اثر آلودگى و بى تقوائى، نقوش شیطانى را بر صفحه قلب و جان و نفس کودک نقّاشى کنند، و طفل در کنار آنان به پلیدى و رذائل اخلاقى گرفتار شود، و همچون حیوانات، تنها و تنها اهل شکم و شهوت بارآید، و به میدان شقاوت و هلاکت بنشیند، وزر و وبال او بدون تردید بر عهده آن پدر و مادر، یا آن معلم و مربى اوست.
قُوآ اَنْفُسَکُمْ وَ اَهْلیکُمْ ناراً. [22]
چنانکه پدر و مادر از درافتادن کودک به آتش تنور یا منقل، یا شعله گاز مواظبت مى کنند، و از نزدیک شدن وى به خطر جلوگیرى مى نمایند، به طریق اولى باید از گرفتارشدن کودک خود به آتش قهر حق در قیامت، که محصول بى تقوائى و بد عملى، و سوء خلق، و نبودن ایمان و عمل صالح است جلوگیرى کنند، و راه عملى حفظ کودک از عذاب فردا، در مرحله اول تقوا داشتن پدر و مادر، و در مرحله بعد، سرایت دادن تقوا به کودک است.
پدر و مادر در جهت رشد طفل خود باید مبلغّى وزین و معلّمى کریم، و دو فرد دلسوز، و دو دعوت کننده به خیر باشند.
آنان باید وجود خود را به تقوا و ایمان و عمل صالح آراسته کنند، سپس به تأدیب و تهذیب کودک، و تعلیم محاسن اخلاق به او، و حفظ وى از رفیق بد، و معلّم زشت خو بکوشند.

(0) نظر
برچسب ها :
تقواى الهى در خانواده و جامعه

تقواى الهى در خانواده و جامعه

 

حقیقت تقوا

مصدر لغوى، و ریشه این کلمه معنوى، که زیباترین و اصیل ترین مفهوم را دارد وقى است.
وقى به معناى خودنگهدارى، و پرواپیشگى، و حفظ تمام موجودیت خویش در برابر محرّمات و نواهى الهیه است.
وقى در حقیقت، روحیه و قدرت و قوّت و توانى است که از طریق تمرین ترک گناه، و ریاضت و ضبط نفس در برابر معصیت و لذائذ حرام بدست مى آید.
قدم برداشتن براى تحصیل تقوا، و کسب روحیه خوددارى از گناه بهترین قدم، و در میان اعمال از پسندیده ترین اعمال است.
تحصیل تقوا عبادت است، عبادتى که به امر حضرت ربّ صورت مى گیرد، و از جمله برنامه هائى است که بدون تردید خشنودى حضرت حق را به دنبال خواهد داشت.
فلسفه انجام عبادات بدنى و مالى و اخلاقى، تحقق تقوا در عرصه گاه حیات انسانى است.
عبادت و حرکت و عملى که بوجودآورنده تقوا نباشد، عبادت نیست.
تقوا اساس کرامت، ریشه شرافت، و خمیرمایه سعادت، و کلید خیر دنیا و آخرت است.
یک جامعه مرکب از هزاران خانواده، و یک خانواده مرکب از یک زن و شوهر و تعدادى فرزند است.
در حقیقت مصالح بناى خانواده و جامعه افرادند، اگر فردفرد انسانها داراى روح تقواباشند، خانواده اى سالم، و جامعه اى برین خواهیم داشت، خانواده اى که در محیط آن امنیت درونى و برونى حکمفرماست، و زمینه رشد و تکامل افراد آن به خاطر تقوا به بهترین صورت فراهم است، و در نتیجه جامعه اى خواهیم داشت که کلیّه افراد آن نسبت به یکدیگر منبع خیر، و همگان از شّر و ضرر یکدیگر در امان خواهند بود.
اهل تقوا محبوب حقّ، و مورد عنایت انبیاء، ائمه و موجوداتى با منفعت و کرامتند.
اهل تقوا داراى سیرتى زیبا، و صورتى الهى و ملکوتى، و همراه با حسنات اخلاقى، و جداى از سیئات و زشتى ها و پلیدیها هستند.
آبروى فرد و خانواده و جامعه به تقواى الهى است، و هیچ فرد و خانواده و جامعه اى نزد خداوند باارزش تر از اهل تقوا نیست.
زیانهائى که زن و شوهر، و پدران و مادران و فرزندان و افراد جامعه از یکدیگر مى بینند، نتیجه بى تقوائى آنهاست.
وحشتى که در خانه ها و در جامعه مردم از همدیگر دارند، میوه تلخ نبودن تقواست.
خسارت هاى فراوانى که در شئون زندگى مردم دیده مى شود، به خاطر نبود تقواست.
براستى براى داشتن یک خانه سالم بر زنان و شوهران واجب الهى است، که آراسته به تقوا باشند، و لازم و ضرورى است که تقوا این خواسته بامنفعت الهى را به فرزندان خود سرایت دهند، و از ابتداى کار زمینه تحقق تقوا را در فرزندان خود فراهم آورند.
چه نیکوست به منافع فراوان تقوا در آیات قرآن، و روایات توجه کنید، آنگاه به ارزیابى برخیزید و دورنماى این واقعیت را بنگرید، که اگر تمام دختران و پسران آراسته به تقوا باشند، و اینان با این مایه و سرمایه ملکوتى به ازدواج اقدام کنند چه
خانه اى و چه جامعه اى بوجود مى آید؟!
تقوا و مراتب با ارزش آن
بیداران و بینایان، و آنان که به تعبیر قرآن اهل بصیرت هستند، و سفرهاى روحى و معنوى را طى کرده اند، براى تقوا سه مرتبه ذکر مى کنند.
تقواى خاصّ الخاص، تقواى خاص، تقواى عام
حضرت صادق(علیه السلام) در روایت بسیار مهمى این سه مرتبه را بدینگونه توضیح مى دهند:
مرتبه اول تقواى باالله فى الله است و آن عبارت از ترک حلال است چه رسد به ترک شبهه و این تقواى خاصّ الخاص است.
مرتبه دوم تقواى من الله است و آن عبارت از خوددارى از تمام شبهات است چه رسد به حرام و این تقواى خاص است.
مرتبه سوم تقواى برخاسته از خوف، به خاطر عذاب جهنم و عقاب الیم خداوند است و آن عبارت از ترک تمام گناهان و محرمات است و این تقواى عام است. [21]
البته منظور از ترک حلال در گفتار امام صادق(علیه السلام) به این معناست، که صاحبان این گونه تقوا بسیارى از امورى که حلال است، به دنبالش نمى روند، زیرا به آنها احساس نیاز نمى کنند، و در حلالى هم که به آن نیازمندند کمال قناعت را رعایت مى کنند.
قدرت بر قناعت براى همگان میسّر است، و اگر کسى ادعا کند براى من قوّت بر قناعت نیست، از او پذیرفته نمى شود.
قناعت به حلال، و محدود گرفتن امور مادى زندگى، و پرهیز از داشتن خانه هاى آنچنانى، و مرکب هاى گران قیمت، و لباس هاى فوق العاده، و انداختن سفره هاى رنگین، کارى است اخلاقى، و برنامه اى است پسندیده، و زمینه اى است براى تحقق تقواى الهى در تمام شئون زندگى.

حاجى سبزوارى و قناعت

به سال 1362 سفرى جهت تبلیغ به شهر سبزوار داشتم، در آنجا از خاندان حکیم بزرگ و عارف عالیقدر حاج ملا هادى سبزوارى جویا شدم، گفتند نبیره اى از وى در این شهر است، که از علم و دانش، و حکمت و فلسفه و تفسیر قرآن مجید بهره مند است، و در مسجدى که امامت آن را به عهده دارد دوبار تمام قرآن کریم را براى مردم تفسیر نموده.
به دیدارش شتافتم، وضع اخلاق و برخورد و زندگى وى، دورنمائى از حیات پاک حاجى را نشان مى داد، از احوالات جدّ بزرگوارش جویا شدم، مسائل اعجاب انگیزى را از حالات و برنامه هاى او برایم توضیح داد، از جمله فرمود، با آنکه حاجى مورد توجه تمام بزرگان کشور و رجال سیاسى و علمى بود، و از مناطق مختلف، حتى از دورترین مکانها، جهت استفاده علمى به محضرش مى شتافتند، ولى از نظر خانه و زندگى و خوراک و لباس در قلّه قناعت بود!!
گاهى لباسى که تهیه مى کرد تا نزدیک ده سال همراه با رعایت بهداشت و پاکیزگى از آن استفاده مى کرد، و از وصله زدن به پارگى آن لباس عار نداشت، که این برنامه روش انبیاء و اولیاء الهى بود!!

(0) نظر
برچسب ها :
ارزش و اهميت ازدواج از نظر روايات

ارزش و اهمیت ازدواج از نظر روایات

عَنِ النَّبِیِّ(صلى الله علیه وآله وسلم) قالَ: یُفْتَحُ أَبْوابُ السَّماءِ فى أَرْبَعَةِ مَواضِعَ: عِنْدَ نُزُولِ الْمَطَرِ وَ عِنْدَ نَظَرِ الْوَلَدِ فى وَجْهِ الْوالِدِ وَ عِنْدَ فَتْحِ بابِ الْکَعْبَةِ وَ عِنْدَ النِّکاحِ [11]
از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) است که فرمود: در چهار موقع عنایت و رحمت حق متوجه انسان مى شود:
به وقت باریدن باران، به هنگام نظر کردن فرزند به صورت پدر، از باب مهر و محبت، در آن زمان که در خانه کعبه باز مى شود، و آن وقت که عقد و پیمان ازدواج بسته شده، و دو نفر با یکدیگر جهت زندگى جدید، وارد عرصه نکاح مى شوند.

قالَ النَّبِیُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): تَزَوَّجُوا وَ زَوِّجُوا الاَْیِّمَ فَمِنْ حَظِّ امْرِء مُسْلِم إِنْفاقُ قیمَةِ أَیِّمِهِ وَ ما مِنْ شَىْء أَحَبَّ إِلَى اللّهِ مِنْ بَیْت یُعْمَرُ فِى الاِْسلامِ بِالنِّکاحِ. [12]
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: ازدواج کنید، و پسران و دختران مجرّد را همسر دهید، نشانه نیک بختى مسلمان این است که مخارج شوهر کردن زنى را به عهده بگیرد. چیزى نزد حضرت حق محبوبتر از خانه اى که در اسلام به سبب نکاح آباد شود نیست.
قالَ النَّبِیُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): زَوِّجُوا أَیاماکُمْ فَإِنَّ اللّهَ یُحْسِنُ لَهُمْ فى أَخْلاقِهِمْ وَ یُوسِعُ لَهُمْ فى أَرْزاقِهِمْ وَ یَزیدُهُمْ فى مُرُوّاتِهِمْ. [13]
نبى اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: مردان مجرد و عزب خود را زن دهید، تا حضرت حق اخلاقشان را نیکو، و روزیشان را فراخ و گشاده، و جوانمردیشان رازیاد کند.
قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): النِّکاحُ سُنَّتى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتى فَلَیسَ مِنّى. [14]
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: ازدواج روش من است، هر کس از راه و روش من روى بگرداند از من نیست.
قالَ النَّبِیُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دینِهِ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ فِی النِّصْفِ الْباقی. [15]
رسول حق(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر کس ازدواج کند، نیمى از دینش را بازیافته نسبت به نیم دیگر تقواى الهى را رعایت کند.
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ(علیه السلام) قالَ: جاءَ رَجُلٌ إِلى أَبى فَقالَ لَهُ: هَلْ لَکَ مِنْ زَوْجَة قالَ: لا فَقالَ أَبی: ما أُحِبَّ أَنَّ لِىَ الدُّنْیا وَ ما فیها وَ أَنّى بِتُّ لَیْلَةً وَلَیْسَتْ لِىَ زَوْجَةٌ. [16]
حضرت صادق(علیه السلام) مى فرماید: مردى نزد پدرم حضرت باقر آمد، فرمود همسر دارى؟ عرضه داشت ندارم، پدرم به او گفت دوست ندارم دنیا و آنچه در آن است از من باشد و یک شب را بدون همسر به سر برم، آنگاه پدرم گفتارش را ادامه داد و فرمود:
الرَّکْعَتانِ یُصَلّیهِما رَجُلٌ مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ رَجُل أَعْزْبَ یَقُومُ لَیْلَهُ وَ یَصُومُ نَهارَهُ.
دو رکعت نمازى که مرد همسردار مى خواند، بهتر است از قیام شب مرد عزب به عبادت و روزه گرفتنش در روز!!
آنگاه پدرم هفت دینار به آن مرد داد و فرمود با این پول وسائل ازدواجت را فراهم کن، که رسول حق(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
إِتَّخِذُوا الاَْهْلَ فَإِنَّهُ أرْزَقُ لَکُمْ.
همسر انتخاب کنید که باعث وسعت رزق است.
قالَ رَسُولُ اللِّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم):یامَعْشَرَ الشَّبابِ مَنِ اسْتَطاعَ مِنْکُمُ الْباهَ فَلْیَتَزَوَّجْ فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَ أَحْصَنُ لِلْفَرْجِ. [17]
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: جوانها هر کدام از شما را قدرت است ازدواج کند، تا دیدگانتان کمتر زنان را دنبال کند، و دامنتان پاک بماند.
وَقالَ(صلى الله علیه وآله وسلم) ما مِنْ بِناء فِی الاِْسْلامِ أَحَبِّ إِلى اللِّهِ مِنَ التَزْویجِ. [18]
و آن حضرت فرمود: هیچ بنائى در اسلام نزد خداوند محبوبتر از ازدواج نیست.

وَ قالَ(صلى الله علیه وآله وسلم) مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أُعْطِیَ نِصفَ السَّعادَةِ. [19]
و نیز رسول خدا فرمود: هر کس ازدواج کند نیمى از سعادت را به دست آورده.

قالَ النِّبِىُ(صلى الله علیه وآله وسلم): ما مِنْ شابٍّ تَزَوَّجَ فی حَداثَةِ سِنِّهِ إِلاّ عَجَّ الشَّیْطانُ یا وَیْلَهُ یا وَیْلَهُ عَصَمَ مِنّی ثُلُثَىْ دینِهِ فَلْیَتَّقِ اللّهَ الْعَبْدُ فِی الثُّلُثِ الْباقی. [20]
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر کس که در اوائل جوانى ازدواج کند، شیطان فریاد زند: فریاد از او، فریاد از او، دو سوّم دینش را از دستبرد من نگاه داشت، پس باید عبد خدا در نگهدارى یک سوم دیگرش، جانب تقوا را رعایت کند.

راستى در ازدواج چه ارزشهاى والائى قرار دارد و چه منافع بزرگى نصیب مرد و زن مى نماید و اسلام براى ازدواج چه عظمت و اهمیتى قائل شده.!!
اى کاش خانواده ها راه را براى تسهیل این امر مهم الهى و انسانى باز مى کردند و دست از سخت گیرى و زمینه سازى براى تحقق شرایط طاقت فرسا برمى داشتند و در حّد شئون خود به انجام این مراسم اقدام مى کردند و در این مسئله طریق قناعت به آنچه که حاضر بود و از دست مى آمد مى پیمودند، تا دختران و پسران به امیال طبیعى خود برسند، و آرزوهایشان برآورده شود، و غرائز و شهوات آنان که
نعمت هاى حق است تبدیل به کفران نعمت نگردد، و دامن پاک آنان به گناه و معصیت آلوده نشود.
حبس ماندن آمال و آرزوها، انحراف در غرائز و شهوات، گسترده شدن فساد و آلودگى، چشم چرانى و هوس گناه، خودارضائى و زنا، تجاوز به ناموس غیر، سستى در تحصیل و تنبلى در عبادت، ظهور بیماریهاى عصبى و روانى، و بلاهاى دیگر ریشه در کجا دارد؟
در درجه اوّل سئوالات بالا را باید از پدران و مادران سختگیر، و اسیران در چنگال رسوم و عادات غلط، و گرفتاران چشم همچشمى، و در درجه بعد از خود پسران و دختران، آن پسران و دخترانى که از عرصه گاه تقوا دورند، و در مرحله سوّم باید از آنانى که قدرت فراهم آوردن بساط ازدواج را براى جوانان دارند، ولى از انفاق مال در راه خدا بخل مىورزند پاسخ خواست، که هر پاسخ منطقى و عقلى و قابل قبول در این دنیا دارند، حتماً همان پاسخ را در دادگاه عدل الهى در روز قیامت، خواهند داشت.!!
(و لبـاس التـقـوى ذلـک خیـر )
اعراف / 26

(0) نظر
برچسب ها :
انسان و ازدواج

انسان و ازدواج

ازدواج و ترکیب و تولید، و توالد و تناسل، در عرصه گاه حیات جماد و نبات و حیوان، بر اساس قوانین تکوین و جهت گیرى صحیح غرائز صورت مى گیرد، ولى انجام این مسئله حیاتى و برنامه عالى طبیعى باید بر مبناى مقررات و نظامات شرعیه، و قوانین الهیه که در قرآن مجید، و گفته هاى ملکوتى انبیاء و امامان آمده، جامه عمل بپوشد.
مایه هاى اولیه این حقیقت به صورت غریزه، میل، دوستى، عشق، و مهربانى در مرد و زن به اراده حکیمانه حضرت حق قرار داده شده:
وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فى ذلِکَ لاَیات لِقوْم یَتَفَکَّرُونَ. [7]
و از آیات خداوندى است که براى شما از جنس خودتان جفتى بیافرید، که در کنار او آرامش یابید، و میان شما عشق و محبّت و مهربانى قرار داد، که در این حقیقت نشانه هائى از خداست براى مردمى که در گردونه اندیشه و فکر نسبت به حقایق بسر مى برند!
وَ هُوَ الَّذى خَلَقَ مِنَ الْمآءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدیراً. [8]
و اوست خداوندى که بشر را از آب آفرید، و میان آنان خویشى و پیوند ازدواج قرار داد، و خداى تو بر هر چیزى قدرت دارد.
انتخاب همسر در فرهنگ پاک اسلام بخودى خود مستحب و کارى بسیار پسندیده، و برنامه اى نیکوست، ولى در صورتى که مجرد ماندن و عزب زندگى کردن، دامن پاک زندگى را به گناه و معصیت، و فحشا و منکرات آلوده نکند، در غیر این صورت ازدواج و تشکیل زندگى ضرورى و مسئله اى واجب، و تکلیفى قطعى است.
اینجاست که باید دستور حضرت حق را نسبت به ازدواج با جان و دل به اجرا گذاشت، و از آینده آن بخصوص در برنامه مادیّت و خرج و مخارج بیمى بخود راه نداد، که ترس از آینده نسبت به گذران امور زندگى برنامه اى شیطانى، و مولود ضعف نفس، و عدم اتکاء و اعتماد به کارگردان بساط هستى است.
اینک دستور و فرمان حق را در رابطه با ازدواج، و ضمانت وجود مقدسش را براى تأمین مخارج زندگى در آیه اى از سوره مبارکه نور، ملاحظه کنید.
وَ اَنْکِحُوا الاَْیامى مِنْکُمْ وَ الصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ اِمائِکُمْ اِنْ یَکُونُوا فُقَرآءَ یُغْنِهِمُ الله مِنْ فَضْلِهِ وَ الله واسِعٌ عَلیمٌ. [9]
دختران و جوانان مجرد و غلامها و کنیزهاى شایسته خود را همسر دهید، و زمینه نکاح آنان را فراهم آورید، چنانچه فقیر و تهیدست باشند، خداوند از فضل بى نهایت خود بى نیازشان کند و خداوند واسع و علیم است.
انکحوا از نظر قواعد ادبى امر است و این امر و دستور متوجه فرد فرد جامعه، و کلیّه مردان و زنان است.
از آیه شریفه در جهتى وجوب ازدواج براى آنان که نیاز به ازدواج دارند، و جز از این طریق پاکى و سلامت آنان تأمین نمى شود، استفاده مى گردد، و در جهتى دیگر لزوم اقدام خانواده ها بخصوص پدران و مادران، و آنان که توان مالى در این زمینه دارند، براى تشکیل زندگى جهت پسران و دختران استفاده مى شود.

در تحقق برنامه نکاح سخت گیرى نکنید

میل مرد به زن، و میل زن به مرد، بخصوص به هنگام شکوفائى غنچه غرائز، و گُل شهوت، و شدّت و قدرت و قوّت آن بوقت نیاز به ازدواج، امرى طبیعى، انسانى، و حیاتى است، و براى کسى قابل انکار نیست.
آرزوها و آمال و خواسته هاى بحق نسبت به آینده و در ابتداى تشکیل زندگى و پیمان زناشوئى در وجود جوانان اعم از پسر و دختر واقعیاتى است که براى هرکس بخصوص پدران و مادرانى که داراى پسر و دختر آماده براى ازدواج هستند بمانند آفتاب وسط روز امرى روشن و حقیقتى واضح است.
از همه مهمتر بهترین و برترین و محکم ترین و عالیترین روش و برنامه جهت پیشگیرى از گناه، و حفظ جامعه از افتادن در غرقاب فحشا و منکرات، ازدواج پسران و دختران به وقت نیاز و زمان مناسب آن است، و این واقعیتى است که انکارش جز از مردم احمق و افراد نادان و مرد و زن بى شعور توقّع نمى رود.
بر این اساس در مرحله اول بر پدران و مادران و اقوام و خویشان و هر کس که در مسئله ازدواج پسر و دختر خانواده سهیم است، واجب است که نسبت به مقدمات این خواسته الهى آسان گیرى کنند، و با دست خود به ساده ترین روش، و به آسان ترین شیوه زمینه ازدواج را فراهم آورند، و در مرحله بعد بر دختر و پسرى که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند ضرورى است که از توقّعات بیجا نسبت به یکدیگر، و ایجاد شرایط سخت، بپرهیزند، تا امیال و غرائز و شهوات و خواسته ها به آسانى در راه طبیعى خود قرار گیرند، و بناى زندگى سعادتمندانه اى پى ریزى شود، و ساختمان خیر دنیا و آخرت برپاگردد.
بدون شک طبق آیات قرآن و روایات و اخبار، آنان که در امور خود بخصوص در امر زندگى و مخصوصاً در مسئله ازدواج دختران و پسران خود آسان گیرى مى کنند، خداوند مهربان در دنیا و آخرت على الخصوص در امر حساب و کتاب و میزان در صحراى محشر به آنان آسان خواهد گرفت، و آنان که مرد و زنى سخت خو، و سخت گیر، و به قول معروف مو را در همه زمینه ها از ماست مى کشند، و باعث مى شوند، دختران و پسران در سیطره فشار غرائز و شهوات به امراض عصبى و روانى و تندخوئى دچار شوند، و دامن پاک آن چهره هاى معصوم به گناه و معصیت آلوده شود، و آمال و آرزوهایشان بر باد رود، در دنیا و آخرت بخصوص در عرصه محشر دچار سوء حساب و غضب و خشم حق خواهند شد، و به آتش عذاب خدا خواهند سوخت!!
دقت بسیار زیاد در مسئله نکاح و ازدواج انسان را ناخودآگاه دچار سختگیرى مى کند، در نظام طبیعت ازدواج دو زوج بسیار بسیار ساده انجام مى گیرد، اگر در عرصه گاه حیات موجودات امر ازدواج امرى سخت و دشوار بود، بدون تردید این نظام احسن به صورتى که الان هست وجود خارجى نداشت.
پدران و مادران، پسران و دختران در مقدمات این برنامه الهى و انسانى، در تعیین مهر و صداق، در تنظیم شرایط، در برپاکردن جشن نامزدى، و مجلس عقد و عروسى، و در اجراى عادات و رسوم محلى سخت گیرى نکنید، و خارج از طاقت و قدرت دو خانواده، برنامه اى را پیشنهاد ندهید، تا امر ازدواج به آسانى صورت بگیرد، و خداوند مهربان هم در دنیا و آخرت امور شما را سهل و آسان نماید.
بیائید روش اهل تقوا را پیشه خود کنید، و از آن منابع خیر و برکت درس بگیرید، و زندگى را بر اساس اوصاف آن اولیاء حق برپا کنید، که نیکبختى و سعادت، و تأمین خیر دنیا و آخرت، و تخقق دهنده شرافت و کرامت، در سایه هماهنگى با آن عاشقان جمال ازل و ابد است.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) اهل تقوا را چنین معرفى مى کند:
أَنْفُسُهُمْ عَفیفَةٌ وَ حاجاتُهُمْ خَفیفَةٌ وَ خَیْراتُهُمْ مَأْمُولَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ. [10]
وجودشان در گردونه خوددارى از هر آلودگى است، نیازهایشان بسیار سبک، و هر خیرى از آنان توقع مى رود، و همگان از شّر آنان ایمنند.
در هر صورت آنان که دست اندرکار ازدواجند، باید از توقعات بیجا، تحمیل امور خارج از طاقت، پیروى هوا و هوس، افتادن در بند عادات و رسوم غلط، چشم هم چشمى نسبت به دیگران، و سخت گیرى در تمام امور نکاح بپرهیزند، و بناى ازدواج را از ابتدا بر پایه تقوا، خیر و صلاح، سهولت و آسان گیرى و محض جلب خوشنودى حضرت حق قراد دهند.
و چون امر ازدواج صورت گرفت بر مرد است که با همسرى که قبلا به عنوان ازدواج او را دیده و پسندیده و با او پیمان زناشوئى بسته به زندگى با او ادامه دهد و ضامن بقاى مودّت و رحمت الهى که بین آن دو برقرار شده باشد، و بر زن است که با شوهر خود که او را قبل از عقد به عنوان نکاح ملاقات شرعى کرده و وى را پذیرفته از در سازش و آسان زندگى کردن برآید، و حقوق او را درتمام زمینه ها رعایت کند.
حفظ شئون در گرو مهریه زیاد، مجالس پرخرج، کثرت مهمان، و پیاده کردن رسم و رسوم بیجا و غیر موافق با منطق، و سختگیرى در شرایط نیست، حفظ شئون به انتخاب هم کفو، رعایت برنامه هاى ساده و سهل، مراعات اخلاق اسلامى از حانب دو خانواده، و رعایت حقوق الهى و انسانى از جانب زن و شوهر نسبت به یکدیگر، و تداوم دادن به مهر و محبت، و عشق و رأفت از جانب مرد و زن براى بقاء زوجیت، و دور ماندن زندگى از جنجال و آشوب و عوامل بیماریهاى عصبى و روانى است.
زندگى زن و شوهرى چون امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا سلام الله علیهما براى هر مرد و زن مسلمان بهترین درس زندگى است.
فاطمه(علیها السلام) باعث آرامش افراد خانواده، بخصوص همسر بزرگوار خود، برقرار کننده زمینه هاى زندگى در خانه، و على(علیه السلام) نمونه اعلاى همسردارى، و پدرى مهربان و مربّى براى فرزندان، و معاونى دلسوز در امور خانه و خانواده بود.
او در برنامه هاى عادى خانه از نظافت، خمیر کردن آرد، کمک به بچه دارى، اِبا و امتناعى نداشت.
او نمى گذاشت به همسرش در انجام امور خانه سخت بگذرد، و تمام امور زندگى انجامش با فاطمه(علیها السلام) باشد.
بر زن و شوهر واجب است حقوق یکدیگر را رعایت کنند، و در تمام شئون زندگى یار و مددکار هم باشند، و تصور نکنند ظلم و ستم فقط به اعمال امثال فرعون و نمرود و طاغیان تاریخ گفته مى شود، بلکه هر عملى که بناحق باعث رنجش خاطر دیگرى شود ظلم است، و خداوند ظلم و ظالم را دوست ندارد، و از هر گونه تجاوزى گرچه اندک از هر کسى که باشد بیزار است.
در گفتارهاى بعد و سخنان آینده به تدریج به تمام مسائل مربوط به نظام خانواده در اسلام به خواست خدا اشاره خواهد شد، در این قسمت از سخن به پاره اى از روایات مهم به نقل از کتابهاى بااعتبار حدیث، در رابطه با ارزش و اهمیت ازدواج، منافع نکاح، و موقعیت تشکیل زندگى و موقف آن در فرهنگ پاک الهى قناعت مى کنم، و شما را به دقّت در این احادیث دعوت مى نمایم، باشد که از این رهگذر به استحکام مسائل الهى واقف شوید، و براى شما معلوم شود که برنامه هاى زیبا و حکیمانه آئین اسلام را هیچ فرهنگى ندارد.

(0) نظر
برچسب ها :
نظام ازدواج و توالد و تناسل در حيوانات

نظام ازدواج و توالد و تناسل در حیوانات

میل حیوان نر به ماده، و ماده به نر، و رابطه عاشقانه اى که بین این دو موجود زنده، براى لذت بردن از زندگى و توالد و تناسل، و بقاء نسل وجود دارد، از شگفتى هاى غیرقابل توصیف است.
اراده و شعور و توجّه حیوانات به این مسئله حیاتى، و نظم و انضباطى که در امر ازدواج و همزیستى بین آنان است، هر دقّت کننده اى را در دریائى از تعجب و شگفتى شناور مى کند.
تعاونى که بین ماده و نر جهت لانه سازى، ساختمان کاشانه، حفظ اسرار، انتخاب جا و مکان و وقت و زمان، و از همه مهمتر عمل لقاح، و توجه به وضع جوجه، و تأمین مواد براى او، و تعلیم امور لازمه به فرزند، و نگهدارى او از حوادث و خطرات، و سایر برنامه هائى که بر عرصه گاه حیات حیوانات حاکم است، و در حقیقت تجلى اراده حضرت حق است، باید از عجایب مسئله هستى شمرده شود.
دنیاى پر از اسرار تخم گذاران و پستانداران در برنامه آمیزش و لقاح، و توجه به حفظ تخم ها، و یا حفظ جنین و نوزادان، آدمى را در پرده اى از حیرت و بهت مى اندازد.
شرایط و قوانین ازدواج و توالد و تناسل در حیوانات شرایطى مناسب، و قوانینى خدائى و الهى است.
ما مِنْ دآبَّة اِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبّى عَلى صِراط مُسْتَقیم. [6]
زمام اختیار هر جنبنده اى به دست مشیّت اوست، بدون شک هدایت پروردگارم به راه راست است.
هیچ حیوانى به غیر جنس مخالف خود که نرینه اى از نوع خود اوست در عین این که کپسولى از شهوت جنسى است، میل نمى کند.
حیوان نر، شهوت خود را آلوده به ناپاکى و خلاف کارى نمى نماید، و از راه مستقیم الهى منحرف نمى شود.
در زمینه غریزه جنسى براى حیوانات آلودگى و انحراف نیست.
نطفه حیوان نر براى ماده مربوط به خود اوست و در این مسیر توجهى به غیر ندارد.
در آنها چشم چرانى، و تعقیب غیر، و تجاوز به ماده اى که در زوجیت نر دیگر است وجود ندارد.
در این زمینه بین تخم گذاران و پستانداران تفاوتى نیست راستى

  • آفرینش همه تنبیه خداوند دل است دل ندارد که نـدارد به خداونـد اقرار

  • دل ندارد که نـدارد به خداونـد اقرار دل ندارد که نـدارد به خداونـد اقرار

داستان نظم و انضباط در تمام مسائل زندگى بخصوص توالد و تناسل در پرندگان، خزندگان، چرندگان، حیوانات آبى داستانى شگفت آور، و براى اهل دقت موجب اعجاب فراوان است.
شکل زندگى حیوانات همراه با شرایط و قوانینى که بر آنان حاکم است کلاس درس، و زمینه عبرتى است براى انسانهائى که از فضاى هدایت حق دور افتاده، و از معنویت و نورانیت جدا زندگى مى کنند.
حیوانات در نظم و انضباط همانند جمادات و عناصر و ماه و خورشید، و آسمان و زمین، و همچون نباتات و گیاهانند.!!

(0) نظر
برچسب ها :
X