آداب نماز و آثار تربيتى آن

آداب نماز و آثار تربیتى آن

شـرایـط و آداب نماز به قدرى زیاد است که تمام نظام ها و روابط انـسـانـى را بـه طور خودکار تنظیم و اصلاح مى کند. توجه به همه آثـار تـربیتى نماز کار مشکلى است ولى ما چند نمونه آن را بیان مى کنیم:

1. ادب در بـرابـر سـخـن امـام جماعت; در نماز جماعت وقتى امام مشغول خواندن حمد و سوره است باید ساکت باشیم.

2. مـراعات حقوق دیگران; آب وضو, مکان نمازگزار و لباس او باید حـلال و از مـال دیگران و غصبى نباشد; حتى اگر از مال خمس نداده لباس تهیه کند, نمازش باطل است.

3. تـغـذیـه و بهداشت نمازگزار; اگر نمازگزار از مشروبات الکلى اسـتـفـاده کـرده باشد, تا چهل روز نمازش مورد قبول نیست. لباس نـمـازگـزار نیز باید پاک باشد و بهتر است به هنگام نماز عطر و مسواک زد و موها را شانه کرد.

4. همسردارى; کسى که به همسر خود نیش بزند, نمازش قبول نیست.

5. ولایت; کسى که اهل نماز است ولى تسلیم طاغوت ها است و ولایت و حـکـومـت رهـبـران اسلامى را پذیرا نیست, نمازش قبول نیست; گرچه تمام عمر در کنار کعبه باشد.

6. نـظـم و ترتیب; در تمام کلمات و کارهاى نماز نظم و ترتیب به چشم مى خورد.

7. انـعطاف و هم آهنگى; امام جماعت باید با مردم هم آهنگ باشد; بـه ایـن معنا که مراعات ضعیف ترین افراد را بکند. اگر کسى دیر بـه جماعت رسید, امام باید کمى رکوع خود را طول بدهد تا او نیز بـه نـمـاز بـرسد. مردم نیز باید خود را با امام هم آهنگ کنند; مـثـلا کسانى که یک رکعت از نماز جماعت عقب هستند و در رکعت دوم بـه جـمـاعـت پیوسته اند, مى توانند با نوعى انعطاف و تغییر در نماز جماعت شرکت کنند.

8. اعـتـماد; اگر هریک از امام یا مردم در انجام قسمتى از نماز شـک کـردنـد, بـایـد بـه یک دیگر اعتماد کنند; یعنى با توجه به رفتار دیگرى تصمیم بگیرند.

9. ورزش; اگـرچه نماز براى انجام وظیفه الهى است, ولى طراحى آن طـورى اسـت که در لابه لاى نماز و حرکات رکوع و سجود یک نوع حرکت ورزشى نیز نهفته است.

10. آمـوزش اجبارى; نمازگزار باید مسائل و احکام مورد نیاز خود را فراگیرد.

11. آگـاهـى از اخـبـار; مـردم با شرکت در نمازجمعه و جماعت با اخبار و مسائل دینى و مشکلات مسلمانان آشنا مى شوند.

12. امـر به معروف و نهى از منکر; (حى على الصلوه) در اذان یکى از بزرگ ترین معروف ها است.

معانى بلند عبارات و الفاظ نماز

نـمازگزار با گفتن (الله اکبر) ابهت همه ابرقدرت ها را مى شکند و خـطـ بـطلان بر همه قدرت هاى طاغوتى, وسوسه هاى ابلیس و جاذبه هاى مادى مى کشد.

بـا گفتن (بسم الله) به کار خود قداست و کرامت مى دهد و در خود تـوکـل و وابستگى به قدرت غیبى را ایجاد مى کند و به دنیا اعلام مـى کـنـد قدرتى که من به او پناه آورده ام, سرچشمه مهربانى ها است.

بـا (الـحـمـدلله) گفتن خود را از اطاعت کردن و بله قربان گفتن انسان هاى سفله و پست رها مى کند.

بـا (رب العالمین) قدرت لایزال خداوندى را بر تمام جهانیان حاکم مى داند.

(0) نظر
برچسب ها :
نماز در قرآن و حديث

ب) در خـطـبـه 196 نهج البلاغه گوشه هایى از مفاسد اخلاقى هم چون کـبر و سرکشى و ظلم را برمى شمارد و آن گاه مى فرماید: نماز به هـمـه وجـود انـسـان آرامـش مى بخشد, چشم ها را خاضع و خاشع مى گـردانـد, نـفس سرکش را رام و دل ها را نرم و تکبر و بزرگ منشى را محو مى کند.

ج) هـم چـنین در نامه اى به محمد بن ابى بکر مى نویسد: نماز را در وقـت مـعین آن به جاى آر و به خاطر آسوده بودن از کار نماز, پیش از وقت معین آن را برپاى مدار و آن را واپس مینداز.8

(0) نظر
برچسب ها :
نماز در قرآن و حديث

نماز در قرآن و حدیث

فـلـسـفـه, فایده و آثار, شرایط و آداب و اوصاف نماز در آیات و روایـات بـسـیارى آمده که پرداختن به همه آن ها در این جا ممکن نـیـسـت, لـکـن بـه طور مختصر قطره اى از دریاى معارف اسلامى را درباره نماز بازگو مى کنیم.

نماز, بزرگ ترین عبادت و مهم ترین سفارش انبیا است. لقمان حکیم پـسـرش را بـه نـمـاز تـوصـیه مى کند.1 حضرت عیسى(ع) در گهواره فـرمـود: خـدایـم مـرا بـه نـماز و زکات سفارش کرده است.2 حضرت ابـراهـیـم(ع) هـمـسر و کودک خویش را در بیابان هاى داغ مکه آن هـنـگـام که هیچ آب و گیاهى نداشت, براى به پا داشتن نماز مسکن داد.3 پـیـشـوایـان مـعـصوم ـ علیهم السلام ـ هنگام نماز رنگ مى باختند.

گـرچـه بـعـضـى نـمـاز را به خاطر بهشت یا ترس از عذاب جهنم مى خـوانند, اما حضرت على(ع) نه براى تجارت و ترس از آتش, بلکه به خاطر شایستگى خدا براى عبادت نماز مى خواند.4

نـمـاز, اهرم استعانت در غم ها و مشکلات است. خداوند مى فرماید:

از صبر و نماز در مشکلات کمک بگیرید و بر آن ها پیروز شوید. نـمـاز بـه مـنزله پرچم و نشانه مکتب اسلام است. پیامبر اکرم مى فرماید: (علم الاسلام الصلوه).

نـماز به منزله سر نسبت به تن است. پیامبر(ص) مى فرماید: (موضع الصلوه من الدین کموضع الراس من الجسد).5

نـمـاز بـراى اولـیاى خدا شیرین و براى غیر آنان دشوار و سنگین است. قرآن مى فرماید: (وانها لکبیره الا على الخاشعین).6

در اهـمـیـت نـمـاز همین بس که حضرت على(ع) در جنگ صفین و امام حـسین(ع) در ظهر عاشورا دست از جنگ کشیدند و به نماز ایستادند. و آن گـاه کـه بـه عـلى(ع) ایراد گرفتند که چه هنگام نماز است؟

ایـشـان فرمود: ما براى همین مى جنگیم تا مردم اهل نماز باشند.

در زیـارت نـامـه وارث مـى خـوانیم: (اشهد انک قد اقمت الصلوه; شهادت مى دهم که تو نماز را برپا داشتى.)

حضرت على(ع) درباره نماز بارها سخن به میان آورده که در این جا به چند نمونه اشاره مى کنیم.

الـف) درباره برکات نماز مى فرماید: فرشتگان, آنان را در بر مى گیرند و آرامش بر آنان نازل مى شود, درهاى آسمان بر آنان گشوده و جایگاه خوبى برایشان آماده مى شود.7

(0) نظر
برچسب ها :
معنا و مفهوم نماز

معنا و مفهوم نماز

نـمـاز در لـغت به معناى پرستش, نیاز, سجود, بندگى و اطاعت, خم شـدن بـراى اظـهـار بـندگى و اطاعت و یکى از فرایض دین و عبادت مـخصوصى است که مسلمانان پنج بار در شبانه روز به جا مى آورند.

نـماز یعنى خدمت و بندگى, فرمان بردارى, سر فرود آوردن و تعظیم کردن به نشانه احترام.

نماز, داروى نسیان و وسیله ذکر خداوند است. نـمـاز, رابـطه معنوى مخلوق با خالق است. نماز یعنى دل کندن از مـادیـات و پـرواز دادن روح; یـعـنى پا را فراتر از دیدنى ها و شنیدنى ها نهادن.

(0) نظر
برچسب ها :
آثار اخروي نماز

آثار اخروی نماز

آثار اخروی نماز

نماز، عطیه ای الهی است که به عنوان فلاح مطلق«حی علی الفلاح» و بهترین عمل «حی علی خیر العمل» و ستون خیمه دین«الصلوة عمود الدین»[1] معرفی شده است. نماز عروج به قبله‎ی رفیع انسانیت «الصلوة معراج المؤمن»[2] است که تعالی روح و کسب ملکات اخلاقی و نجات از فساد و تباهی از رهگذر آن حاصل می آید «إن الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر»[3]. دریافت نشان عبودیت از رهگذر این عبادت زیبای الهی،‌ برای انسانی میسّر است که شرایط صحت و قبول و کمال این عبادت عظیم را به نحو احسن بجای آورد. وقتی عبد این عبادت الهی را «که جز بر خاشعان بزرگ می نمایاند»،‌[4] به طور شایسته به انجام رساند،‌ آثار عظیمی اعم از فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی را بدنبال خواهد داشت که در حقیقت ثمره و نتیجه عمل او محسوب می شود. در این نوشتار مختصر در صدد بیان همه جانبه این آثار نیستیم بلکه به برخی از آثار برزخی و اخروی این عبادت درخشان در آیات و روایات اشاره می کنیم.

آثار نماز در آیات الهی(توجه یا بی توجهی به نماز):

1. یاد کردن خدا از بنده‎ خود:

خداوند در سوره طه می فرماید:«اقم الصلوة لذکری»[5] نماز ذکر و یاد خداست. این آیه وقتی در کنار این آیه شریفه«فاذکرونی اذکُرکم .....»[6] تفسیر شود این نتیجه را افاده می کند که وقتی عبد بیاد حق باشد حق هم به یاد او خواهد بود.[7] مفسرین در ذیل آیه شریفه«فاذکرونی اذکرکم» در بیان اینکه «مراد از یاد آوری بندگان چیست؟ بیانات متنوعی را ذکر کردند که از جمله آن موارد عبارت است از:

الف: مرا در «دنیا» یاد کنید تا شما را در «جهان دیگر» یاد کنم.

ب: مرا به «دعا» یاد کنید تا شما را به اجابت یاد کنم (این استجابت می تواند هم در دنیا و هم در بزرخ و هم در قیامت نصیب بنده شود)

ج: مرا به هنگام وفور نعمت یاد کنید تا شما را در سختی ها یاد کنم(این سختی هم اعم است)[8]

2. نائل شدن به مقام شفاعت کبری:

خداوند در سوره‎ی اسری خطاب به وجود نازنین رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید:

«وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»

ترجمه: و بعضی از شب را بیدار باش و تهجد کن که این نماز شب، تنها بر تو واجب است، باشد که خدایت به مقامی محمود (شفاعت) مبعوث گرداند. پس ثمره و نتیجه این برنامه‎ی الهی، رسیدن به مقام محمود است و روایات فریقین در ذیل آیه، مقام محمود را به عنوان مقام شفاعت کبری تفسیر کرده است که رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در روز قیامت در آن مقام قرار می گیرد.[9]

3. دریافت اجر الهی و باز یافتن به آرامش کامل:

در سوره بقره حقتعالی می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»[10]

در پرتو ایمان و عمل صالح و برپاداشتن نماز و ..... مستحق دو جایزه می شوند:

1. دریافت پاداش(لهم اجرهم ....) 2. بهره مندی از آرامش کامل (لا خوف .....) که هیچ اضطراب و غمی به همراه آن وجود ندارد.

اما آثار نماز در برزخ:

4. دفع وحشت های قبر:

رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید: «ان الصّلاة تأتی الی المَیّتِ فی قبره بصورة شخص انور اللّونِ یونسُهُ فی قبره و یدفَعُ عنه اهول البرزخ»

نماز به صورت انسانی سفید چهره، وارد قبر میت شده و با او انس می گیرد و وحشت های برزخ را از او برطرف می کند.[11]

5. مونس انسان در قبر:

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید:

«الصلاةُ انس فی قبره و فراش تحت جنبه و جواب لمنکر و نکیر»

نماز مونس (نمازگزار) در قبر و فراش نیکو در زیر او،‌ و پاسخ نمازگزار برای نکیر و منکر می باشد.[12]

6. دیدار ملائکه از انسان در قبر:

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید:

«کسی که به قصد شرکت در نماز جماعت، و به سوی مسجد گام بر می دارد، خداوند متعال در مقابل هر گامی که بر می دارد، هفتاد هزار حسنه به او پاداش می دهد و به همین میزان نیز درجات وی بالا خواهد رفت، و اگر در چنین حالتی بمیرد،‌ خداوند متعال هفتاد هزار فرشته را مأمور می نماید تا در قبر به دیدار او رفته، وی را بشارت دهند و در تنهایی قبر انیس او باشند و تا روز قیامت برای او طلب آمرزش کنند.»[13]

7. نجات از وحشت قبر:

امام باقر ـ علیه السّلام ـ می فرماید:«من اتمَّ رکوعَهُ لم یَدخُلْهُ وحْشَةُ القبْرِ»

«کسی که رکوعش تمام و کامل باشد هرگز دچار وحشت قبر نمی شود.»[14]

اما آثار نماز در قیامت:

8. مقبولیت دیگر اعمال در سایه نماز:

مولاعلی ـ علیه السّلام ـ در نهج البلاغه می فرماید:

«کلُّ شی من عملک تبع لصلاتک»[15] هر عملی پیرو نماز است از این رو عروج دیگر اعمال در سایه سار نماز میسر می شود«إن قبلت قبلت ما سواها و إن ردَّت ردت ما سواها»[16] اگر نماز مورد قبول واقع شود دیگر اعمال هم قبول می شود و اگر رد شود دیگر اعمال هم رد خواهد شد.

9. نماز توشه‎ آخرت:

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید:

«الصلاة زادُ للمؤمن من الدنیا الی الاخره»[17]

نماز زاد و توشه مؤمن در دنیا برای آخرت است.

10. عامل ورود به بهشت:

امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید:«همانا پروردگار شما مهربان است، عمل کم را تقدیر می کند، هر آینه انسان دو رکعت نماز برای خدا بحا آورد، خداوند به سبب آن نماز او را وارد بهشت می کند.»[18]

11. معاف از عذاب و ورود بی حساب به بهشت:

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید:« قال الله ـ عزّوجل ـ اِنّ لعبدی علیّ عهداً اِن اقام الصلوة لوقتها اَن لا اُعَذِّبَهُ و اَن اُدخلهُ الجَنّه بغیر حساب»[19]

...... من تعهدی نسبت به بنده ام دارم که اگر نماز خود را در وقتش به پا دارد، او را عذاب نکنم و بدون حساب او را به بهشت ببرم.

و از آن وجود نورانی در کلامی دیگر آمده که فرمود:

«کسی که چهل روز نمازهای خود را با جماعت به جا آورد، به طوری که یک تکبیرة الاحرام از او فوت نشود، برای او آزادی از آتش جهنم و آزادی از نفاق نوشته می شود.»[20]

12. زینت آخرت:

امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید:«انّ الله ـ عزّوجل ـ قال: الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ انّ الثمان رکعات التی یُصلّیها العبد اللیل زینةُ الآخرة»[21]

خداوند متعال ثروت و فرزندان را زینت دنیا دانسته، ولی هشت رکعت نمازی که آدمی در آخر شب می خواند زینت آخرت است.

13. به سوی آتش رفتن نمازگزار ریا کار:

امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: چون روز قیامت فرا می رسد، بنده ای را می آورند که اهل نماز بوده و خود نیز چنین ادعا می کند؛ به وی می گویند، تو بدان جهت نماز گزاردی که تو را ستایش کنند، پس به ملائکه دستور می دهند او را به سوی آتش ببرید.[22]

14. عدم ملاقات با رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در کنار حوض کوثر:

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید:«لیس منّی من استخفَّ صلاته لا یردُ علیَّ الحوض لا و الله»[23] کسی که نماز را سبک شمارد از من نیست، به خدا سوگند که بر حوض مرا ملاقات نخواهد کرد.

15. سقوط در آتش:

مولا علی ـ علیه السّلام ـ در نهج البلاغه در بیان جواب دوزخیان که پرسیده شد چه چیزی شما را بدوزخ کشانده می گویند ما از نماز گزاران نبودیم:«ما سللکم فی سقر قالوا لم نَکُ من المصلین»[24]

16. محشور شدن با قارون و فرعون و هامان:

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید:

«لا تضیعوا صلاتکم، فانّ من ضیّع صلاتهُ حَشَرَهُ الله قارون و فرعون و هامان ـ لعنهم الله و اخزاهم ـ و کان حقّاً علی الله ان یُدخِلَهُ النار مع المنافقین، فالویلُ لمن لم یحافظ صلاتهُ»[25]

نمازتان را ضایع نکنید، بدرستی که هر کس نماز خویش را ضایع کند، خداوند عزوجل او را با قارون و فرعون و هامان محشور می کند، خداوند به آنان لعنت کند و آنها را رسوا سازد، و بر خدا لازم است آنها را با منافق ها به آتش داخل کند، پس وای بر کسی که مواظب نمازش نباشد.

17. محرومیت از شفاعت:

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند:

«هر کس عمداً نمازش را ترک کند،‌ بر درب جهنم نامش در زمره دوزخیان نوشته می شود.»[26]

آثار فراوان دیگری هم در روایات درباره‎ نماز و یا کوتاهی کردن در باب نماز اشاره شده که به طور گذرا ذکر می کنیم:

ـ گلستان شدن قبر همانند باغی از باغ های بهشت در سایه خواندن نماز شب.

ـ ملاقات با پروردگار در پی محافظت بر نمازهای پنجگانه.

ـ دور ماندن از امان خدا و رسول او هنگام ترک عمدی صلات.

ـ حرام شدن جسد او بر آتش وقتی که گام بسوی نماز جمعه بر می دارد.

ـ شهادت قطعه ای از زمین که او بر آن سجده کرده و پیشانی بر خاک نهاده است.

ـ نماز جواز عبور از صراط.

اینها گوشه ای از آثار نماز و مواظبت بر آن و دقت در انجام کامل و تام این عبادت الهی است که این همه ثمرات را بدنبال خود دارد.[27]

[1] . وسائل الشیعه، ج 4، ص 27.

[2] . اعتقادات، علامه مجلسی، ص 29، به نقل از سر الصلوة امام خمینی ـ رحمة الله علیه ـ ، ص 7.

[3] . عنکبوت، 45.

[4] . بقره، 45.

[5] . طه، 14.

[6] . بقره، 152.

[7] . تفسیر نور، ج 7، ص 330.

[8] . تفسیر کبیر فخر رازی، ج 4، ص 144، به نقل از تفسیر نمونه، ج 1، ص 515 (با تصرف و اضافات).

[9] . المیزان، ج 13، ص 242، ذیل آیه، نمونه، ج 12، ذیل آیه.

[10] . بقره، 255.

[11] . لئالی الاخبار، ج4، ص 1.

[12] . بحارالانوار، ج 79، ص 232.

[13] . وسائل الشیعه، ج 5، ص 372.

[14] . بحارالانوار، ج 6، ص 244.

[15] . نهج البلاغه، نامة 27، به نقل از کتاب رازهای نماز، آیة الله جوادی آملی، ص 18.

[16] . کافی، ج 3، ص 268، به نقل از کتاب«رازهای نماز» آیة الله جوادی آملی،‌ ص 10.

[17] . بحارالانوار، ج 79، ص 232، (فرازی از حدیث نقل شده است الصلاة .... ناء ....).

[18] . مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 147.

[19] . کنز العمال، ج 7، حدیث 19036.

[20] . محجة البیضاء، ج 1، ‌ص 244، قریب به همین مضمون در کتاب فتح العزیز، ج 4،‌ص 288.

[21] . بحارالانوار، ج84، ص 152، ثواب الاعمال، ص 41.

[22] . بحارالانوار، ج 69، ص 301.

[23] . وسائل الشیعه، ج 4، ص 24، چاپ آل البیت.

[24] . نهج البلاغه، خطبه 199، ترجمه دشتی.

[25] . بحارالانوار، ج 79، ص 202.

[26] . کنز العمال، ج 7، حدیث 19090.

[27] . اکثر روایات از معجم فقهی استفاده شده و آدرس ها بر اساس این نرم افزار می باشد.

(0) نظر
برچسب ها :
k
ا): حرف نداء که براى دور یا بمنزله دور مثل خواب و غافل استعمال مى شود.

اَقَرَاْتَ خِطامى: آیا نامه ام را خواندى.

اَما رَاَیْتَ اَخى: آیا برادرم را ندیدى.

(اَلِف): نخستین حرف الفباى عربى.

لایَعْرِفُ اِلاَلِفَ مِنْ الْباءِ: الف را از باء تشخیص نمى دهد.

(آب): ماه هشتم میلادى که ابتداى آن ژانویه است.

(اِباء): امتناع، خوددارى، کراهت مطلق.

(اَبائَة) - اباء جْ: نى که از آن حصیر بافند.

(اَبَّ) لِلسَّیْرِ اَبّاً و اَبیباً و اَباباً و اَبابَةً ض ن: مهیاى رفتن شد.

اَبّ اِلى وَطَنِهِ اَبّاًوَاَبابَةًواِبابَةً: آرزومند وطن شد.

اَبَّ یَدَهُ اِلى سِیفِهِ اَبّاً: دست به شمشیر کرد تا بکشد آن را از غلاف.

اَبَّ اَبَّهُ، ن: قصد کرد مانند قصد او.

اَبَّتْ اَبابَتُهُ: راست شد راه او.

اَبَّ: شکست داد دشمن را به حمله شجاعانه که ترسى در او نبود.

اَبَّ الشَّىْ ءَ: جنبانید آن چیز را.

اَبَّتِ الرّیحُ اُبُوباً: وزید باد.

اَبَّبَ: آوازبرآورد و فریاد کرد.

تَاَبَّبَ بِهِ: تعجب نمود از او و شاد شد.

اِئتَبَّ لِلسَّیْرِ: آماده شد براى رفتن.

اَبّ: گیاه یا چراگاه یا هر آنچه که برویاند زمین، سبزه.

اَباب: آب، سراب یا آنچه نوشیده شود.

اَبابْ وَ اِبابْ: مهیا بودن براى رفتن.

هُوَ فى اَبابِهِ: او در تهیه رفتن است.

اَبابَة و اِبابَة: راه.

اُباب: سیل و موج بزرگ.

اَباهُ بِالسَّهْمِ یَاْبَاُهُ: به تیر زد او را.

اَبابَةَ (اَلْحَنینُ اِلَى الْوَطَنِ): دلتنگى براى میهن.

(0) نظر
برچسب ها :
به نستعين و عليه التكلان

به نستعین و علیه التکلان

الف

(الف(: یا ساکن مى باشد مانند الف در قام و یا متحرک، ساکن را لینه و متحرک را همزه مى نامند، همزه )ا) گاه براى نداى نزدیک به معنى اى و گاه براى استفهام به معنى آیا مى آید، همزه استفهام را چهار حکم است:

1 - جائز است حذف آن خواه مقدم بر ام شود و خواه نشود.

2 - گاهى براى طلب تصدیق مى آید مانند: اَزَیْدٌ قائِمٌ، و گاهى جهت طلب تصور مانند: اَزَیْدٌ قائِمٌ اَمْ عَمْروٌ

3 - هم بر نفى داخل مى شود: اَلَمْ نَشْرَحْ و هم بر اثبات: اَزَیْدٌ قائِمٌ

4 - پیوسته باید در صدر جمله قرارگیرد از اینرو بعد از اَمْ اضرابیه ذکر نخواهد شد، و نیز در جمله معطوفه به واو، ثُمَّ و فاء پیش از عاطف قرار خواهد گرفت مانند: اَوَلَمْ یَنْظُرُوا - َفَلَمْ یَسیرُوا - اَثُمَّ اِذا ما وَقَعَ.

همزه استفهام گاهى از استفهام حقیقى خارج و به یکى از هشت معنى دیگر مى آید:

1 - همزه تسویه که بعد از سَواء - مااَدْرى - لَیْتَ شِعْرى - ما اُبالى استعمال مى شود مشروط بر اینکه قبل از جمله اى که بتوان بجاى آن مصدر قرار داد واقع شود مانند: مااُبالىِ اَقُمْتَ اَمْ قَعَدْتَ یعنى مااُبالى بِقِیامِکَ وَ بِقُعُودِکَ

2 - همزه انکار ابطالى که بر سر جملات غیرواقع و دروغ مى آید مانند اَفَسِحْرٌ هذا آیا این سحر است!؟

3 - همزه انکار توبیخى که بصورت سؤال وبراى ملامت استعمال مى شود: اَتَعْبُدُونَ ما تَنْحِتوُنْ آیا آنچه را مى تراشید مى پرستید!؟

4 - همزه تقریر که براى اقرار آوردن مخاطب به امر ثابت و محققى آید مانند: اَضْرَبْتَ زِیْداً آیا تو زده اى زید را؟

5 - همزه تحکُّم براى طعنه تمسخرآمیز آید مانند: اَصَلَوتُکَ تَاْمُرُکْ اَنْ نَتْرُکْ الخ آیا نماز تو امر کرده که معبود پدران خود را ترک گوئیم؟!

6 - همزه امر مانند: اَاَسْلَمْتُمْ، اسلام بیاورید

7 - همزه تعجب مانند: اَلَمْ تَرَ اِلى رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّالظِّلَّ آیا ندیدى پروردگار تو چگونه سایه را کشیده است!

8 - همزه اِستِبطاء که در مقام کُند شمردن و شدت انتظار براى انجام کارى استعمال شود مانند: اَلَمْ یَاْنِ لِلَّذینَ آمَنوُا الخ آیا نزدیک نشده براى آنانکه ایمان آورده اند.

(0) نظر
برچسب ها :
ساحل سكوت

ساحل سکوت

غرشی دگر نمود موج خسته از سفر در طلسم عاشقی بهر ساحل سکوت خاطرات بردگی رمز تلخ عزلتش عاقبت رها شده جز ترانه های عشق قصد غربتش نبود کرد با نهیب خود خاک تشنه را خطاب ای که نغمه ام تو را شد تلاطم امید قطره های من تو را شاهدان زندگی از تو خواهشی به جز همدلی نباشدم ای که بهر اوج من سهم بی صدا شدی از دلش رها نمود رنج خواهش سکوت ساحل نجیب یار داد پاسخش چنین ای غرور قامتم ناظر اسارتم استواری تنم سینه ات سپهر من افتخار مام بحر قهرمان آبها سالهاست کاین سکوت کرده لانه در دلم جور داغ آفتاب آشنای زخم من آسمان دگر مرا نیست یار غمگسار قصه ی ستارها نیست بر لبم نثار شد اسارت زمین داستان تلخ من

(2) نظر
برچسب ها :
شكسته بال

شکسته بال

رنگ بالش نشان آزادی پر کشید از بهشت همسفری در خیالم ز فرط سختی هجر قوی وحشی شکسته بال اسیر آسمان دردمند ظلمت شد زخمی بی پناه را چون دید یار من تن به سر سپردن داد بال خونین به تیر صیادان ماند این زهر تلخ قصه به یاد ناگه آن رهسپار برکه غم پس جدا از رهادلان گردید قطره اشک آسمان آن شب مرهم بال آن ستاره صبح زخم آن دلسپرده را بوسید نام آن پر شکسته مهد غرور در دلم اشتیاق پروازش در برآسمان یکرنگی من در این برکه خسته می مانم راغب نغمه های همدردی

(0) نظر
برچسب ها :
گوهر مستي

گوهر مستی

دل من با نفس گرم صدف چند صباحی ست که امید به فردا دارد وطنم در غم دریای سفر گوهر مستی مرا می خواند من در این آبی هجران زده ام نغمه آزادی یک چلچله را می شنوم که در این بستر خونین افق جز به ره عشق ندارد پرواز غم این مرغ مهاجر به یقین از دل تار من و توست که بر این شام صدا ضربه زند پیک سحر

(0) نظر
برچسب ها :
كوه يخي

کوه یخی

یک شب از فرط غم خاطره ها دست کولاک مرا برد به دنیای شب بی خبری دل من همگذر باد به دریای شب حادثه شد نفسم قصد جدایی بنمود از بدنم چونکه دیدم ثمر راغب خون رحمت همیاری نیست اثر کوه یخی در قدم سرد زمستان نظر مرده ی یخ تن زیبای شقایق را بی دغدغه در خاک نهاد

(0) نظر
برچسب ها :
موج شوم

موج شوم

قطره های حادثه در خیال موج شوم دست تر به دست هم عازم رها شدن از غبار رخت تن در نگاه آسمان صحنه های دلخراش دستها به رنگ خون ارزش حیات ما گشته برگ سرنگون حاصلش هجوم مرگ کشتزار بی حصاد قطره های موج شوم غافل از حصار شب رفته ازحضور یاد کشتگان حادثه زهر تلخ عصر ما در خیال رفتنم من ز درد عاشقی چون پرنده گفتن از آشیانه می کنم

(0) نظر
برچسب ها :
عاشقي ، نصيب من

عاشقی ، نصیب من

در سرای عاطفه می کند مرا صدا یک جوان فراتر از قصه های آشنا گویدم تو ای سحر از اسارتم نویس زخم درد این دلم زهر تلخ باطنم گشته ام در این دیار همنوای درد هجر آشنای آفتاب عاشقی ، نصیب من خسته از غبار زرد گشته ام نثار شب در اسارتی که شد این حصار قامتم قصه ام شبانه در این کتاب خود نگار از جفای این خزان تا غبار حسرتم ماند از تو یادگار

(0) نظر
برچسب ها :
آغوش كمان

آغوش کمان

شده در این دل من جلوه ی رنگی پیدا نفسم از اثر خاطره اش حبس شده من در آغوش کمانی که مرا در نگهش کرده طلسم بازی پرتوی خورشید و غم اشک سپهر گذر هفت جدا رنگ دل گمشده را می بینم بغض من در خوش جشن شب سی گل عشق ، کودکان چون شده قربانی این شهر کبود کشته از موشک نابودگر جغد ستم تا به ابد بشکسته رنگ این تیرگی جور زمان نیست در آغوش کمان فقط این هفت جدا رنگ شب نور سپید بازی پرتوی خورشید و غم اشک سپهر است که در این دل خود می بینم

(0) نظر
برچسب ها :
فاصله ها

فاصله ها

جلوه مهر زمین گشته وطن همچو دریای خزر آبی مهر عمیق سفر سبز مراد با غم فاصله ها می کند با دل من صحبت از این بی خبری نفس باور عشق همدم این دل شیدای امید با غم فاصله ها کم کم از عمق دلم زمزمه ای می آید نغمه خوان خبر مستی فردای دگر مژده ی دور شدن از تب این بی رنگی با غم فاصله ها

(0) نظر
برچسب ها :
قصه ما و شما

قصه ما و شما

امشب از فاصه ما و شما می گذرم این دلم ، راه مرا می نگرد قاصد صبح سپید آنکه در آینه این شب مهتابی من می گرید از غزلخانه عشق قصه ما و شما اندر این آینه رنگزده جیوه اندود به بیرنگی خود می شود جلوه هستی ره فردا پیدا من در آن قرمز مستی سینه جنگ سراب سبزی خاطره عاطفه را می بینم زردی نفرت یک قرن فراق قصه ما و شما ناگهان از گذر سرد زمان در شب مستی این بی خبری غم همدردی یاران در دل برف سپید رنگ خاکستری فاصله را می گیرد او که زد رنگ به این بی رنگی چونکه از جور خزان گذرش این سپیدی همه جا زرد نمود

(0) نظر
برچسب ها :
X