آنچنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی
مژه برهم نزنم تا که زدستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی
ღ♥ღ
ای معنی انتظار، یک لحظه بایستدیوانه شدم به خاطرت، کافی نیست؟
برگرد و نگاهم کن و یک جمله بگو
تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست؟
به نام عشق، آن را می نگارم
تمام حرف من در شعر این بود
تو را تا بی نهایت دوست دارم
وز برگ سفید دفترم می خوانی
آخر به چه مانی که بگویم آنی؟
تو همچو خودی، تو خویش را می مانی
به نام عشق، آن را می نگارم
تمام حرف من در شعر این بود
تو را تا بی نهایت دوست دارم
باز محرم رسید، ماه عزای حسین
سینهی ما میشود، کرب و بلای حسین
کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه
تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین . . .
بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند
بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند
ای به دل بسته ، قدری آهسته
کن مدارا با ، زینب خسته
. . .یا حسین مظلوم . . .**