4 .
اباطیل :باطلها .
استدراج :سنت الهى (مهلت دادن گناهکار و عذاب ناگهانى ) .
اهل بدع :کسانى که مطالبى جدید, در دین خدا وارد مى کنند .
بار عام :اجازه عمومى دادن .
تحلیه :آراستن خویش به اخلاق کریمه .
تحمید:حمد و ثنا کردن .
تسبیح :خدا را به پاکى یاد کردن .
تسدید:کمکهاى غیبى .
تعزیر:مجازات شرعى .
تفوق :برترى جویى .
تفویض :واگذار کردن .
تکبیر:خدا را به بزرگى یاد کردن .
تهلیل :ذکر ((لا اله الا اللّه )) .
تیه :بیابان .
حد:مجازات شرعى .
حظوظ:بهره ها .
حیا:در حال زنده بودن .
خلع :بیرون افکندن .
خوض :فرو رفتن , تفکر کردن .
دارین :دو دنیا .
دعاى مکارم الاخلاق :دعایى منسوب به حضرت سجاد, علیه السلام , .
دنیه :پست و بى ارزش .
صحیفه مبارکه علویه :صحیفه سجادیه .
عرق جبین :از دسترنج خود بهره مند شدن .
عصات :گناهکاران .
غور:فرو رفتن , تفکر کردن .
قذف :نسبت عمل ناروا به کسى دادن .
قلاع :قلعه ها .
کد یمین :از دسترنج خود بهره مند شدن .
کما هو حقه :آنچنان که شایسته اوست .
لبس :پوشیدن .
مرویه :روایت شده .
مشار بالبنان :مشهور .
معاتبه نفس :سرزنش نمودن نفس آدمى .
ملاهى :لهو و لعب .
ملهیات :اسباب لهو و لعب .
مناهى :امورى که مورد نهى است .
میتا:در حال ممات .
نفس بهیمیه :نفس حیوانى .
حضور حضرت آیت اللّه العظمى صافى .
ضمن عرض سلام ! .
جـوانـى هـسـتـم 25 سـاله , مدت سه ماه است ازدواج کرده ام در طول این سه ماه متوجه شده ام هـمـسـرم بـا مـن ناسازگارى و لجاجت بى مورد دارد, مدام بهانه هاى بى خود مى گیرد و منتظر فـرصـت و بهانه اى است تا ازمن جدا شود این طور که من این مدت فهمیدم و خودش هم اعتراف کـرده , قبل از ازدواج موارد اخلاقى داشته ـ رابطه با پسر ـ و دختر سربه زیرى نبوده است ,
بطورى که مدارکى هم در این مورد از او پیدا کرده ام ـ نامه هاى عاشقانه , شماره تلفن و غیره ـ , من همیشه او را نـصـیـحـت مـى کـردم تـا شـاید اصلاح شود حتى یک بار او را تهدید کردم که چیزهایى را که فـهـمیده ام به پدر و مادرش مى گویم و از او تعهد کتبى با امضا واثر انگشت گرفتم , اما مؤثر واقع نشد .
الـبـته شاید, به ظاهر, کمى مشکل اخلاقى اش اصلاح شد, اما در مورد ناسازگارى و لجاجت , الان مـدت دوهـفـتـه اسـت کـه بخاطر همین مسایل , او را به خانه پدرش برده ام , چون گفته که من نـمـى توانم با تو زندگى کنم و طلاق مى خواهد ما هم براى طلاق استخاره کردیم , استخاره خوب آمـد, امـا مـمـکن است باپادرمیانى ریش سفیدهاى فامیل و بزرگترها, دوباره مجبورش کنند که بـرگردد ـ البته با توجه به این که هیچ کس از موضوع مسایل قبل از ازدواجش خبر ندارد و با علم بـه ایـنکه مى گوید
: ((پدرم مرا به ازدواج با تومجبور کرد)) ـ من براى آخر و عاقبتم و طلاق با او, اسـتخاره کرده ام و خوب آمد حالا به نظر شما چه کنم ؟ به حرف بزرگترها و ریش سفیدها, گوش کـنـم یا به استخاره عمل کنم ؟ اگر لازم مى دانید شما هم استخاره اى در این مورد بنمایید, چون مـن اصلا به او اعتماد ندارم و از آینده ام و زندگى با او و احتمالا خیانت او مى ترسم و مانده ام چکار کنم ؟! .
الـبته لازم به ذکر است که به اعتراف خود ایشان , بنده از لحاظ مالى و اخلاقى هیچ مشکلى ندارم , نمى دانم مسایل اخلاقیش را به پدر و مادرش بگویم یا نه , اگر نگویم و او را طلاق دهم , چون کسى در جـریان نیست ,حتما به فساد (بیشتر) کشیده مى شود, و اگر بگویم , نمى دانم [که آیا] مدارکم ـ حتى تعهدى که از او همراه با امضا و اثر انگشت گرفته ام ـ , براى اثباتش کافى است یا نه .
بـا تـشکر و عذرخواهى از اینکه وقتتان را گرفتم و مطلب به درازا کشیده شد, اما لازم دیدم تمام مـسـایل را, به طور گسترده و باز خدمتتان ارایه نمایم , تا بتوانید راهنمایى فرموده و نظرتان را به طور کامل و قطعى بیان نمایید .
ت بسم اللّه الرحمن الرحیم .
حـقـیر از اظهار نظر در امر داخلى و شخصى شما, بعلت عدم اطلاع معذورم , بطور کلى , اولا اگر بـرسرى و امرى که براى فرد عیب و عار باشد, مطلع شده اید, افشا نکردن آن فضیلت و ثواب بسیار دارد وبـلـکـه افشا کردن نیز, اگر ضرورتى نباشد, حرام و معصیت است و گاه موجب تعزیر یا حد قـذف مـى شـود,بنابراین از افشاى سر, حتى پیش پدر و مادر شخص بپرهیزید, و ثانیا امر طلاق به دسـت مـرد اسـت وبخصوص اگر زوجه هم مایل باشد
, بلى , اگر بواسطه طلاق , زوجه در معرض فـسـاد اخـلاقـى یا فشارهاى روحى قرار بگیرد, البته با امکان زندگى با زوجه , ترک طلاق و ادامه مـعـاشـرت به معروف , بسیار خوب است و اصلا مبغوض ترین کارهاى حلال , طلاق است و ثالثا این خود شما هستید که با توجه به نظرناصحین , سالمندان فامیل , دوستان و امکاناتى که خود دارید و ملاحظه جوانب مختلف تصمیم بگیریدبه هر حال حقیر هم دعا مى کنم که آنچه خیر و صلاح شما و طرف شما است فراهم شود .
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته .
لطف اللّه صافى .
ت بسم اللّه الرحمن الرحیم .
خدمت با سعادت مرجع شیعه آیت اللّه العظمى صافى گلپایگانى .
با سلام ! .
مـشـکل من انتخاب همسر آینده ام مى باشد, چندى است که در مورد انتخاب همسرم مشغول فکر کـردن وانتخاب معیارهاى درست , که مورد قبول خداوند متعال باشد, هستم , معیارهایى که مورد قـبـول عـقـل و شـرع باشد و مرا در زندگى مشترک , با زنى به خوشبختى کامل و آنچه مورد نظر اسلام است , برساند .
مـعـیارهاى من , عبارتند از: هم فکرى و هم عقیده بودن , مشترک بودن مکتب و دیدگاه و جهان بینى , ازنظر روحى و فکرى بهم نزدیک بودن و در یک کلام هم شان بودن , از نظر فکرى .
بـه ثروت , زیبایى , تحصیلات و غیره اهمیت نمى دهم , هرچند این مسایل را انکار نمى کنم بهرحال انسان دوست دارد همسرى زیبا, داراى تحصیلات عالیه داشته باشد, ولى به نظر من , وقتى انسان با دخترى که با او هم فکر و هم عقیده است , ازدواج کند, خودبخود همه این مسایل حل مى شود .
زیرا به نظر خود, طرز تفکر من , شعاع بسیار وسیعى در مورد معیارهاى ازدواج دارد, هم فکر بودن , فکر من اینست که به تحصیلات و کسب دانش تا آخر عمر ادامه دهم , دائما در مورد مسایل مختلف فـکـر کـنم , ازگناه و معصیت الهى پرهیز کنم , در زندگى فردى باشم که گوش به فرمان عقل بـاشـد و عقلش براحساساتش غلبه داشته باشد, و در یک کلام انسانى باشم که خداوند خواستار آن انـسـان و مـورد تـوجـه خداوند باشد میل دارم همسرم , خانوده اش و فامیلش داراى این طرز تفکر باشند, مهمتر, خود آن زن , این طرز تفکر را داشته باشد, طرز تفکرى اسلامى و مورد قبول خداوند .
ولـى مـشکل من در اینجا خود را نشان مى دهد, چگونه بفهمم دخترى داراى این شرایط است , من دردانشگاه تحصیل مى کنم , در این دانشگاه دختر و پسر مشغول تحصیل هستند از طرفى از ارتباط کـلامـى بـا دخـترها پرهیز دارم و از طرفى مایلم بدانم کدام دختر در این دانشگاه یا در شهر محل سکونتم , داراى این طرز تفکر است .
بـاور کـنـیـد وقتى در تخیل و رؤیا, به این مساله فکر مى کنم که مشکلم حل شده است , آن دختر مـوردعـلاقـه ام را پـیـدا کـرده ام و بـا او ازدواج کرده ام , آنچنان آرامش و اطمینان تمام وجودم را [فرا]مى گیرد, که وصف ناشدنى است .
اکـنون که مشغول نوشتن این نامه براى حضرتعالى هستم ,مانند مرغى سرگردان و حیران هستم , نمى دانم با چه دخترى وصلت کنم .
مـعـیـار مـن , خـانه , داراى زیبایى و نیست , معیار من هم فکر و هم عقیده بودن است , زیرا با چنین دخترى ,زندگى را شروع کردن , آغاز خوشبختى است .
مـى خواهم از نظر جناب عالى مطلع شوم و راه درست , که مورد قبول حضرت حق باشد را, شما به من نشان دهید چگونه همسر آینده ام را بشناسم ؟ و آیا این معیارها درست است و اشتباهى در مورد انتخاب معیارهایم ندارم ؟ مرا راهنمایى کنید تا از این سرگردانى نجات پیدا کنم و هر روز تمایل به کـسـى پـیـدا نکنم و پیش خود خیال نکنم این همان است که بدنبالش مى بودم و بعد ببینم سراب اسـت البته تمایل من فقطنگاه است و نه حتى چشم چرانى , بلکه نگاهى کوتاه و سریع , حتى از نگاه به نامحرم , اگر چه کوتاه , ابا دارم ,ولى بعضى مواقع چشم من به کسى مى افتد و هر چه دیده بیند, دل کند یاد .
با تشکر .
بسم اللّه الرحمن الرحیم .
انشااللّه تعالى موفق و مشمول عنایات حضرت بقیة اللّه , ارواح العالمین له الفدا, باشید .
مـرقـوم مـفـصـل شـمـا رسید در مورد ازدواج که نظر حقیر را خواسته اید, همانطور که مى دانید ازدواج یکى از سنن مهم اسلام و مورد ترغیب و تشویق بسیار است و از حضرت رسول , صلى اللّه علیه و آلـه , روایت است که فرمود: ((النکاح من سنتى )) ((99)) و در احادیث دیگر است : ((من تزوج فقد احرزنصف دینه )) ((100)) .
امید است حال که در صدد انجام این سنت هستید چنانکه در نظر دارید, موردى که از جهت ایمان وتـوافق اخلاقى مناسب باشد, فراهم شود ولى در انتخاب همسر بیشتر از معارف , فحص و جستجو تاحدى که به مرحله وسواس و مانع از اخذ تصمیم شود, صحیح نیست همین قدر که از جهات مورد نـظـر,بـخـصـوص دیانت , عفت و اخلاق شناخته شود و پدر و مادر شما و افرادى که به آنها اعتماد دارید, نیز موردرا مناسب بدانند, بقیه امر و آینده همه با خداوند متعال است .
بـا تـوکـل بـه خدا و طلب خیر از خدا و به نیت انجام سنت دینى اقدام نمایید و آینده امورى را که انـسـان در جـریـان آن مـؤثر نیست , همه را به خدا واگذار نمایید که : ((و من یتوکل على اللّه فهو حسبه )) ((101)) .
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته .
لطف اللّه صافى .
ت به نام آنکه جان بخشید در دلها و پاک ساخت قلبها را .
بـا تـقدیم احترام ! خدمت شریف و گرامى جناب عالى سلام و درود فراوان مى فرستم و سلامتى و طول جنابعالى را از ایزد منان خواستارم .
جناب آقاى آیت اللّه العظمى صافى , مرجع تقلید محترم من ! .
تـا کـنون مدت دو سالى است که قصد مکاتبه با شما را دارم , اما به دلایلى این افتخار نصیبم نشده بـود,بـالاخـره امـروز مصمم شدم تا مکاتبه ام را با مرجع تقلیدم آغاز کنم و خودم را از زندان سؤال نجات دهم امیدوارم زیاد وقت گرامیتان را نگیرم و شما لطف کنید و جوابهاى مرا بدهید .
اول از هـمـه , رسـالـه اى از خودتان مى خواستم که احکام اولیه و ثانویه را مفصل شرح داده باشد و سؤال وجواب نباشد اگر مقدور بود برایتان , لطفا برایم بفرستید .
سـؤالات مـن بـسـیـار اسـت و اکثر آنها شخصى است من دانشجوى رشته کاردانى حسابدارى در تهران هستم .
بـه رشـتـه طراحى علاقه وافر دارم جدیدا به عقد آقاى درآمده ام ایشان با ما زندگى مى کنند, به دلـیل اینکه خانواده شان اهل بیرجند هستند در حقیقت شاید زندگى مشترک ما شروع شده باشد سـؤال مـن ایـنـسـت , آیاایشان حق دارد بر تمام امور من , نظارت و کنترل داشته باشد, یا فقط در مواردى خاص ؟ .
مـوقـعـیتى در دانشکده پیش آمده که من مى توانم طراحى را ادامه دهم ایشان این کلاس را براى مـن مـمـنوع کرده اند آیا من مى توانم باز هم بدنبال این رشته بروم یا نه ؟ دلیل ایشان اینست که به درسـم لـطـمـه مـى خـورد, هـر چه صحبت کرده ام راضى نشده اند از این موارد زیاد پیش مى آید مـى خـواسـتـم بدانم با وجوداینکه هنوز در خانه پدرم هستم , مسؤولیت من به گردن پدرم است یا[شوهرم ] آقاى , با توجه به جلب رضایت هر دو, حرف کدام در حال حاضر مهمتر است ؟ .
آیا او حقى در این زمان بر من دارد و مى تواند مرا از تحصیل محروم کند؟ .
در ضـمـن آیا گذشته من ربطى به او دارد؟ من از زمان تولد تا رسیدن به او را برایش با جزییات و احـسـاساتم بیان نموده ام شاید اشتباه کرده ام , چون او حساس شده است البته شاید من نتوانسته ام آنطور که باید خودم را تشریح کنم و خودم رابه او بشناسانم , چون حقیقتا خودم را هنوز نشناخته ام و درگیر خودم هستم .
ما هر دو مى خواهیم بر اساس قوانین شرعى و اسلامى پیش برویم و زندگیمان را حلال گردانیم بـر ایـن اسـاس مـن چـه باید بکنم تا زنى نمونه باشم البته جواب را مى دانم که باید مطالعه کنم و الگویم را حضرت زهرا, سلام اللّه علیها, قرار دهم , اما باز هم به کمک شما احتیاج دارم .
بـه مـن بگویید تا چه حد ایشان مى توانند در گذشته من حقى داشته باشند؟ و آیا من همه چیز را باید با او درمیان بگذارم و نمى توانم مواردى را از او پنهان کنم تا موقعیت مناسب پیش آید؟ .
مـثـلا مـى توانم پنهانى , طراحى را ادامه دهم یا نه ؟ و لازمست همه اتفاقاتى که برایم در طول روز مـى افـتد,براى او بازگو کنم , حتى اگر به ضرر زندگیمان باشد و خدشه اى بر صمیمیت ما وارد کند .
در ضمن ایشان جوانى پاک و سالم از هر نظر هستند و من ایشان را هدیه اى از جانب خدا مى دانم .
و مـى خـواستم بدانم آیا شما شعر هم مى گویید؟ اگر بله و امکان دارد و افتخار مى دهید قسمتى ازنوشته هایتان را برایم بفرستید ببخشید که این قدر طول کشید منتظر جواب شما هستم من براى شنیدن جواب عجله دارم .
با تشکر و احترام فراوان خدمت جنابعالى ! .
تهران / مقلد شما .
ت بسم اللّه الرحمن الرحیم .
مرقوم مفصل شما رسید, جوابا اشعار مى دارد:
یـکـى از آیـات بزرگ الهى و شگفتیها و ظرافتهایى که در عالم آفرینش , بخصوص انسان , تماشایى وعـبـرت انـگـیـز و بینش آفرین است , زوجیت و همسر و همدم و انیس و مونس بودن زن و مرد با یکدیگراست , که واقعا الان که این نوشته را مى نویسم , واژه اى که تعبیر از این زوجیت و با هم شدن و باهم بودن و یکى شدن این دو جنس , بنماید, ندارم .
قـرآن مـجـیـد مى فرماید: ((هن لباس لکم و انتم لباس لهن )), ((96)) بانوان براى شوهران لباس و شوهران براى ایشان لباس مى باشند, و در آیه دیگر پیرامون این رابطه مى فرماید:
((و مـن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة )), ((97)) از خـود شما برایتان قرارداد, یعنى همدم , مونس , غمخوار متحد مشترک المنافع و موافق , همدل , نه مـعـارض و نـه جـدا از هـم و نـه مـستقل از هم , بلکه متحد, اتحادى که بین هیچ دو نفرى برقرار نمى شود, حقیقت زوجیت این معانى مقدس و آرام بخش است این است که از دو جنس مخالف یک واحـد بـه تـمـام مـعـنـا مـوافـق , سـاخته مى شود و اسلام به این جهت ازدواج و تقویت و تکمیل , بـسـیاراهمیت داده است و در اکثریت زنان و شوهران مسلمان , این روحیه و این تجلى و یگانگى و اتـحـاد را, اگـرچـه بـالـطبع فراهم است , فراهم تر مى سازد, و اهتمام بر این است که بنیاد قویم و مستحکم , از آسیب وتعرض مصون بماند و زن و مرد در دل به آن وفادار باشند .
حـقیر در همین زندگى خود, زنان و مردانى را دیده ام که در این جهت باهم شدن و از هم بودن , نـمونه بودند و چنان بودند که گویى هر یک از راز دل دیگرى خبر داشت و همان را انجام مى داد و هـمان رامى گفت که دیگرى مى گفت , شخصیتشان درهم ذوب شده بود, اگر او در بیرون خانه بـود و دیـگرى دردرون خانه , هر دو با هم بودند و در رنج و غم و شادى و گشایش شریک یکدیگر بودند .
نه این خود را از او طلبکار مى دانست و نه او به این ادعایى داشت .
ایـن مـردسالارى تحمیلى , که در زمان ما مبارزه با آن را مطرح مى نمایند, و از آن براى جداکردن زن از شوهر, و آنها را دو واحد, در مقابل هم قرار دادن استفاده مى کنند, اصلا وجود نداشت , اخلاق اسلامى در محیط خانه و بر روابط با هم حاکم بوده است .
غرض از این بیانات اینست که شما بر حسب آنچه نوشته اید, همسر از هر جهت پاک و سالم دارید,که او را هدیه اى از طرف خدا مى شمارید, مساله غیرقابل حل , بین خودتان نخواهید داشت , این صفا و وفـاو خـوش بینى که به هم دارید, همه امور را بر وفق دلخواه قرار مى دهد, شما خاطرخواه او و او هم خاطرخواه شما, خواهد بود .
الـبـتـه در نـظامات شرعى , براى اینکه اگر در بین زنها و شوهرها, افرادى پیدا شدند که بواسطه بعضى جهات و عذرهاى صحیح یا بهانه هاى غلط به این اتحاد و یگانگى نرسیدند, قانون بر آنها حاکم شـود وآنـهـا را مـنـظم سازد, براى هر یک از زن و شوهر نسبت به هم حقوقى مقرر شده است که بـرحـسـب آن , نـظـام خـانواده و زوجیت باز هم محفوظ بماند و در سایه این حقوق و قانون با هم هـمـزیـستى داشته باشند,برحسب این حقوق هیچ زن و مردى موظف نیستند که از گذشته هاى خـوب و بـد و سـوابق زندگى خودیکدیگر را مطلع سازند, باید هرچه مى گویند و عمل مى کنند, همه موجب قوت اتحاد و خوش بینى آنها به یکدیگر باشد .
مـسـاله اینکه تا در خانه پدر هستید باید چگونه باشید, این جزییات را با توافق با هم و ملاحظه خیر وصلاح یکدیگر, در حالى که یک واحد هستید, حل نمایید نه او جمود بر حقى که دارد داشته باشد و نه شما در موضوعى که در بین است , اصرار کنید .
مـرد بـایـد دسـتـور ((المؤمن یاکل بشهوة اهله و المنافق یاکل بشهوته )) ((98)) را دررابطه با زن رعـایـت کـند, زن هم باید خود را موظف بداند که یا اخلاقا و یا حقا و شرعا, رضایت شوهر رافراهم نماید .
امـیـد اسـت بـا ایـن توضیحات این روابط گرمى که بین شما و همسرتان , بحمداللّه , برقرار است , بیش از پیش گرمتر شود, و زندگى سعادتمندانه و خوبتر و خوبتر را در پیش روى داشته باشید .
((الف اللّه بینکما و طیب اللّه نسلکما)) .
با التماس دعا .
لطف اللّه صافى .
ت محضر مقدس مرجع عظیم الشان شیعه , .
حضرت آیت اللّه العظمى آقاى صافى گلپایگانى (دام عزه ) .
با عرض ادب و سلام ! .
فـردى از افـراد خـانـواده مـان , آن چنان غرب زده شده که به مجسمه سگ و صلیب , اظهار علاقه مى کند و هرچه پدر و مادرم او را نصیحت مى کنند, اثر ندارد .
1 ـ به نظر حضرت عالى , آیا این کار با روح اسلام , سازگارى دارد؟ .
2 ـ اگر با مرد نامحرم , دوست باشم و به او علاقه داشته باشم , آیا از نظر اسلام صحیح است ؟ .
3 ـ آیا با کسى که قصد ازدواج دارم , مى توانم ملاقات کنم ؟ .
با آرزوى طول عمر براى آن عزیز .
تهران .
بسم اللّه الرحمن الرحیم .
ت مکتوب حاکى از علاقه شما, به وظایف دینى واصل شد .
امـیـد اسـت خـداونـد مـتـعال به شما و عموم بانوان و دوشیزگان مسلمان , که در این عصر, که بـخـصـوص در مـعـرض آزمایش و امتحانات واقع شده اند, توفیق دهد که از عهده امتحان به طور شـایـسـتـه بیرون آمده وشخصیت اسلامى خودتان را محفوظ و تحت تاثیر تلقینات و تبلیغات سؤ مـنـحرف کننده , از خدا و راه مستقیم اسلام دور نشوید و درک کنید که وظیفه زن , در زمان ما و مـسؤولیتش , بسیار مهم است و در بقاى جامعه اسلامى , وضع و اخلاق بانوان و پیروى آنها از تعالیم قرآن و سنت پیغمبر و ائمه , علیهم السلام ,حساس و خطیر و مؤثر است .
امـا مـساله اول , بسیار باعث تاسف است که غرب زدگى در جامعه مسلمان به این حد رسیده باشد کـه دخـتـرى کـه در یـک خانواده و محیط مسلمان و موحد پرورش یافته , و صداى توحید اذان و اللّه اکـبـر وشـهـادتـین را همواره شنیده است , تا این گونه خود را باخته , و پیرو بیگانه باشد که به مجسمه سگ یاصلیب , که مفاد مسیحیت و حرام است , اظهار علاقه نماید, و به پند و راهنمایى پدر و مادر مهربان توجه نکند .
ایـن عـلاقـه هـا نـشـانـه احـسـاس شخص به ضعف خود در برابر دیگران است که تصور مى کند با این گرایش ها نقطه ضعف برطرف مى شود, در حالى که این خود عین اظهار و آشکار کردن نقطه ضعف ,انحراف فکر و بالغ نبودن روح است , که به جاى علاقه به کمالات و ارزش هاى انسانى , به این گـونـه امـور,کـه از عـادات پـوچ و زشت بیگانگان است
, توجه کند و با توجه به این که تلقینات و تـبـلـیـغـات گـمراه کننده سمعى و بصرى و بعضى مطبوعات که در اختیار دوشیزگان و بانوان گذارده مى شود, این علایق را ایجاد وتقویت مى نماید, و این روش هاى بى ارزش و زیان بخش را به آنها تعلیم مى دهد, گمان مى کنم در این موضوع بیشتر از این توضیح لازم نباشد و شما و هر بانوى با فکر دیگر, اگر مطالعه بنماید, آگاه و ملتفت مى شود که این هم , آثار و نقشه هاى شوم ضد اسلام و دور کردن مسلمان , از حریم هدایتهاى اسلام است .
و امـا راجـع بـه سـؤال دوم نـیـز آنـچـه بـه شـمـا نصیحت و خیرخواهى مى کنم , این است که در مـوضـوع رابـطـه با مرد اجنبى بسیار مراقب باشید که رابطه اى خارج از حد و مرزى که شرع مقرر کـرده اسـت پـیـدانـکنید با مرد اجنبى آمد و شد و معاشرت ننمایید که خطرناک است و پشیمانى مـى آورد لابد مى شنوید که چه بسیار دوشیزگانى که از حریم مقدس عفت و پاکدامنى , در اثر این مـعـاشـرتـها و ارتباطها دور افتاده و درعواقب سؤ این رفتارهایى که فعلا به دوشیزگان پیشنهاد مـى شـود, و آن را نـشـانـه تجدد و ترقى مى دانندگرفتار شده , و آلوده گردیده اند و آن مطلب و مقاصدى هم که در نظر داشته اند, به باد فنا رفت (یا فریب خوردند یا فرد پشیمان شد و یا جریانهاى دیگر) .
ایـن عـلاقـه هـایـى کـه شـما از آن نوشته اید, علاقه اصیل و حساب شده نیست , علاقه اى است که بین دختر و پسرى , در ایام جوانى ممکن است پیدا شود و لذا در این موارد همان راهنماییهاى پدر و مـادر وافـراد دلـسوز و پخته خانواده و مشورت با آنها, که فکرشان از آن احساساتى که یک دختر یا پسر جوان که به هم برخورده اند, آزاد است , بسیار ارزنده است .
بـه نظر مى رسد که اگر خیر و سعادت خود را مى خواهید, حتما موضوع ازدواج را با پدر و مادر در میان بگذارید اگر آنها مخالفت کردند, ناراحت نشوید و بدانید که آنها خیر فرزندشان را مى خواهند و در این مورد تجربه شده است که نظر آنها, واقع بین تر است , و در اکثر موارد, راى و نظرشان صائب و صحیح است .
بـه شـمـا وامـثـال شـمـا نصیحت مى کنم که در این مواقع جوانى , خود را کنترل کنید و بر خود, مسلطباشید و اطمینان داشته باشید که آینده شما قرین سعادت و خوشبختى خواهد بود .
امـا مـسـالـه جـایـز بودن دیدار و نظر به کسى که شخص قصد ازدواج با او را دارد, باید از حدود,و مقدارمتعارف و به مقدار اطلاع بیشتر نباشد, و نمى شود که با مرد اجنبى اختلاط و معاشرت به این اسم برقرارکرد اما ازدواج با شخصى که شغلش حرام و درآمدش حرام است , اگرچه به خودى خود مـمـنوع نیست , آن هم از ازدواجهایى است که براى زن مسلمان آینده لذت بخشى نخواهد داشت , زیرا مسلمان باید ازخوراک و پوشاک و اموال حرام پرهیز کند, و براى او زندگى با این شوهر دشوار مى شود, مگر آن که شوهر,قبل از ازدواج , شغل حرام را ترک کرده و شغل حلال و مشروعى انتخاب کند .
خـداونـد متعال شما و همه بانوان و دوشیزگان مسلمان را در طریق اسلام و عفت و حجاب ثابت دارد .
والسلام علیکم و رحمة اللّه .
قم / لطف اللّه صافى .
*ازدواج .
3 .
ت بسم اللّه الرحمن الرحیم .
محضر مرجع عالى قدر, حضرت آیت اللّه العظمى صافى گلپایگانى .
با عرض سلام خدمت شما .
جـوانـان در عـیـن حـالى که شب و روز به زندگى دنیوى مشغول هستند, در باطن ذات و نفس خـویـش نیززندگى [مرموز] و پوشیده اى دارند و اگر چه توجهى به آن زندگى ندارند و آن را به کـلـى فراموش کرده اند,لیکن با داشتن روح و افکار و عقاید حقه , اخلاق پسندیده و اعمال شایسته مـى تـوانند سبب استکمال وترقى روحانى خود گردند و سعادت و کمال خود را فراهم سازند, در صورتى که اکثر جوانها با عقایدى باطل واخلاق زشت و اعمالى [ناشایست ] باعث نقصان , شقاوت و انحراف نفسانى خود شده اند و به آن مشغول هستند .
بـه عـقـیده من باید این قشر از افراد را راهنمایى کرد و آنها را در صراط مستقیم , تکامل بخشید تا جوهر ذات و حقیقتش پرورش و تکامل یافته و به عالم روحانیت صعود و رجوع پیدا کند و اگر آنها تـمـام کـمـالات روحـانـى و اخـلاق پـسـندیده انسانى را فداى ارضاى قواى حیوانى کنند و اسیر خواسته هاى نفسانى شوند و به صورت حیوانى هوسران , کامجو و یا دیوى درنده و خونخوار در آیند, چـنـیـن کـسانى از صراط مستقیم تکامل انحراف یافته و در وادیهاى هلاکت و شقاوت سرگردان خـواهـنـد شـد
در صـورتى که در حال حاضر, حتى دختران محصل , در مدرسه هاى راهنمایى , نه دبـیـرسـتان [ها] و نه دانشگاهها, در مدرسه هاى راهنمایى ,دختران و پسران , در وادیهاى هلاکت و شـقـاوت سـرگـردانند و عده معدودى که در این مسیر قرار نگرفته اندو سعى دارند جوهر ذات و انـسانیت شان را کامل کنند و از صراط مستقیم انسانیت به عالم سرور و منبع کمالات رجوع کنند, تـحـت تـاثیر عده اى زیاد از آنهاییکه راه مستقیم دیانت را هم فراموش کرده اند و ازپیمودن صراط دقیق انسانیت عاجز شده اند, قرار گرفته و جز زندگى سخت و سقوط در هاویه جحیم ,سرنوشتى نخواهند داشت .
ما از بسیارى از این رویدادها غافلیم , غالب انحرافات و نزاعهایى که در بین نوجوانها و جوانهاى این مـرز وبـوم بـوجـود مى آید در پرونده هاى دادگسترى بایگانى مى شود و تا آنجا که به قتل منتهى نگردد, به روزنامه ها سرایت نمى کند و اگر هم به قتل منتهى گردد, بسیارى از روزنامه ها منتشر نـمـى کـنـنـد, پـس بـایـدهوشیار باشیم , کنجکاو باشیم و حداقل به کسانى که در این مسیر قرار نگرفته اند و یا سست اراده هستند,از راه معنویت کمک کنیم .
چون آنچه مسلم است و انحرافات جنسى را افزایش مى دهد, فقدان معنویت است , مشکل اصلى ما درایـن اسـت که فقط به خودمان توجه مى کنیم , باید افکار خودمان را, نظریات خودمان را فراتر از مـحـدوده خـودقـرار دهیم , در هر کشورى وقتى معنویت کم شود و یا رو به سقوط رود, به تدریج مفاسد اجتماعى و در راس آن انحرافات جنسى افزایش مى یابد و بطور کلى , عده اى از نوجوانان که راه حـق و ایـمـان را دوسـت مـى دارنـد,راز و نـیـاز با معبود خود را, دوست مى دارند
و از اینگونه بـى حـجـابى ها و از اینگونه خودنمایى ها ناراحت مى شوند, وقتى در جوى نامناسب قرار مى گیرند, درجـوى کـه هر نوجوان دختر و پسرى با فردى از جنس مخالف دوست است و مدام با او در ارتباط اسـت قـرار مـى گـیـرنـد, تـحـت تـاثـیر این گونه افراد قرار گرفته , مسیرانحراف را پیشه خود مـى گـردانند و کسى پیدا نمى شود و به کسى هم اطمینان پیدا نمى کنند که با او مشورت کنند و راه صحیح را از او طلب کنند (حتى با پدر و مادر خود) .
و بـالاخـره مـن , پس از سالها فکر کردن و با مشکلات دست و پنجه نرم کردن و انحرافات بسیارى ازمـدرسـه هـا و دبـیرستانها را مشاهده کردن , ارتباطات تلفنى و ارتباطات نزدیک بین دختران و پـسـران کمتر از16 ـ 17 را دیدن و شنیدن , از این گونه رفتارها, رنج مى برم و از این گونه مسایل بـدیـن نتیجه رسیدم که هرقدر نونهالان اجتماع از نظر فکر و شجاعت تقویت گردند ولى از نظر ایمان و اخلاق نیرومند نباشند, دیومفاسد خیلى زود آنها را از پاى درآورده و آنها را متلاشى مى کند
و علت اصلى آن , خود پدران و مادران هستند و بدین ترتیب به عنوان واکسینه اى فکرى , لزوم بحث از اخـلاق و مفاسد و راه مبارزه با آنها,ضرورى به نظر رسید که با شما مشورت کنم و از شما طلب کمک کنم خواهش مى کنم مرا راهنمایى کنید,حتى با فرستادن کتابى در این زمینه .
اگـر مـن بـخـواهم , با یارى خدا و کمک شما با این گونه انحرافات نوجوانان و جوانان , تا اندازه اى حـتـى محدود,در مدرسه و یا دبیرستانى مبارزه کنم , از طریق انتشار اعلامیه هایى در این زمینه , چـگـونـه مـى تـوانـم موفق باشم ؟ با انتشار چه اعلامیه هایى مى توانم افکار و عقاید نادرست آنها را مـنحرف سازم و آنها را نسبت به این مسایل روشن کنم و راه مستقیم را پیشه راهشان قرار دهم , از شما استدعا مى کنم که مرا کمک کنید,البته لازم به یادآورى است
که من هیچ گونه مسؤولیتى در ایـن کـشـور نـدارم , منظور من این است که حتمانباید رییس ارگان و یا رییس سازمانى باشم که جواب نامه ام را بدهید, مرا به عنوانى فردى حقیر قبول کنیدو جواب نامه ام را بدهید, بى توجه بودن نـسبت به این نامه یعنى بى توجهى به نسل جوان و جامعه امام زمان ,عجل اللّه تعالى فرجه الشریف , یعنى بى توجهى به اسلام و قرآن .
مـنـتـظر نامه پر مهر و محبت شما هستم خواهش دیگرى که از شما دارم این است که چون به ماه مـبـارک وپـر فـیـض رمـضـان , نـزدیـک هـسـتـیـم , خـیـلـى سـریع نظر خود را در نامه اى که مى فرستید,مکتوب فرمایید .
در حـدیـث حـسن , ((90)) از حضرت امام جعفر صادق , علیه السلام , منقول است که : هر که هفت شوط, طواف خانه خدا را بنماید, حقتعالى براى او شش هزار حسنه بنویسد, شش هزار گناه [از او] مـحو بکند, شش هزار درجه براى او بلند کند و شش هزار حاجت او را برآورد, ولى برآوردن حاجت مؤمن بهتر است از ده طواف ((91)) .
انـشـااللّه هـمـیـشه [از] توجهات و عنایات و الطاف و مراحم خاصه حضرت بقیة اللّه الاعظم , حجة بن الحسن العسکرى , عجل اللّه تعالى فرجه الشریف , بهره مند باشید .
التماس دعا .
ت بسم اللّه الرحمن الرحیم .
السلام علیکم .
نـامـه مـفصل و مشحون به مطالب ارزنده و دلسوزى براى نسل جوان و در لفظى دیگر, دلسوزى بـراى جـامـعـه و براى اسلام عزیز و فرزندان اسلام , واصل شد بسیار موجب امیدوارى وخوشنودى گردید .
تـاخـیـر در جـواب بـواسـطـه کـثـرت مشاغل , مراجعات و مسایل کتبى و شفاهى است که باید به همه جواب داده شود و همانطور که مرقوم داشته اید چنین نیست که نویسنده نامه باید از مسؤولین یـا رییس یک سازمان و ارگان باشد تا جواب داده شود, معاذاللّه , انشااللّه در جواب ها بیشتر توجه به انـجـام وظـیـفـه وکمک به نشر معارف اسلام و مکتب اهل بیت , علیهم السلام , و بالا بردن سطح آگاهیهاى جامعه وخصوص نسل جوان است .
مساله یا مسایل جوانان مسایلى هستند که همواره مورد توجه آگاهان , مربیان جامعه و هادیان فکر واندیشه و بخصوص مکتب انبیا, علیهم السلام , و بالاخص , مکتب اسلام بوده و هست .
اصـلاحـات , سـازنـدگـیـهـا, آیـنده بینى هاى اقتصاد, سیاست ایمان و عقیده , همه روى این قشر تـمـرکزحساس دارد, چه آنهاییکه اغراض فاسده و مقاصد شخصى و قصد افساد و انحراف جامعه را دارند و چه آنهاییکه قصد اصلاح و سالم سازى و خیر و سعادت مردم را دارند, روى این طبقه جوانان و نوجوانان سرمایه گذارى مى کنند .
روحـیـات جـوانـان بـراى عمل و فعالیت و قدم به پیش بودن و ترقى و تکامل , آماده است , چنانکه براى سقوط و افتادن در منجلاب انحرافهاى گوناگون و فساد اخلاق نیز آماده اند .
سـخـن در مـبـاحـث مـربوط به جوانان و عوامل مؤثر در رشد و کمال و یا سقوط و انحطاط آنها و اشباع درست غرایز و خواسته هاى آنان نیاز به نوشتن رساله ها و کتاب ها دارد .
در عـصـر مـا بـواسـطـه گـسـترش ارتباطات و وسایل سمعى و بصرى و طبع و نشر افکار و آرا و تبلیغات مستقیم یا غیر مستقیم , مسایل جوانان , بسیار گسترده و پیچیده گردیده که سالم ماندن یک جوان نیاز به مراقبت ها و خصوص مجاهدت و تلاش فراوان خود فرد دارد که با آگاهى از اوضاع مختلفى که به عنوان سیاست , اقتصاد, مکتب هاى فکرى و مسایل جنسى آنها را و سعادت و سلامت روحـشـان را هـدف قـرارداده از خود مواظبت کنند, مجلا ت , روزنامه ها, رادیو و تلویزیون و انواع فـیلمها در تمام دنیا از مهمترین عواملى هستند که روى جوانان کار مى کنند و جوامع بشرى را به سوى سعادت یا شقاوت , سیرمى دهند .
ایـن وسـایـل , جـوانـان شهرنشین و جوانان روستایى و همه و همه را شامل مى شوند و حتى لباس وژست کارگردانان برنامه هاى تلویزیونى نیز, پسر و دختر را در همه جا, حتى در دورترین نقاط, زیر تـاثـیرخود قرار مى دهند, البته در ساختن یک جوان سالم و مسلمان , محیط خانه , خانواده , محیط مکتب ,مدرسه , آموزشگاه و محیط جامعه , همه مؤثرند و همانطور که قرآن کریم مى فرماید:
((والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذى خبث لایخرج الا نکدا)) ((92)) .
مـحـیـطـهـا, مدرسه ها و خانواده هاى سالم یا فاسد, در تربیت نسل جوان , مؤثر است در گذشته , مـحـیـطیـک جـوان , یک کوچه یا یک روستا یا یک شهر و بازار بود, اما امروز محیط تربیت جوان و نوجوان , تمام جهان است , البته این پیچیدگیها و وسعت تضارب افکار و توسعه میدان مخاطرات به ایـن مـعـنا نیست که تصور کنیم چاره نمى توان اندیشید و جوانان و نوجوانان را نمى توان در مسیر صحیح , هدایت کرد و غرایزآنها را در راه سعادت خودشان , فعال نمود .
بـا تـمـام ایـن اشـکـالات , راههاى سالم سازى جامعه و پرورش افکار و تربیت اسلامى جوانان نیز, به موازات این دشواریها زیاد شده و از جمله , رشد آگاهى جامعه و خود جوانها نیز براى سالم سازى , زمینه تاثیر تبلیغات مثبت و مفید را فراهم تر نموده است .
بـنـابـرایـن بـاید تبلیغات صحیح روى جوانها فراگیرتر و کاملتر انجام شود, باید مشکلات جوانها راشـناسایى کرد و مدیریت جامعه , مسؤولین بهسازى اخلاق , پدر و مادر و اشخاص و افراد, همه به طورجمعى و فردى در حل آنها اقدام نمایند .
هـمـیـن مـسـاله مشکل جنسى را که تذکر داده اید, دین مقدس اسلام بسیار مهم دانسته , به حل آن تـشـویـق و تـرغـیب کرده , ازدواج را در جامعه اسلامى از بنیانهاى بسیار مقدس و محبوب خدا مـعـرفى نموده و تا آنجا آن را حلا ل مشکلات جوانان شمرده , که فرموده اند: ((من تزوج فقد احرز نـصـف دینه )) ((93)) و سعى در انجام آن را بین دو نفر, بقدرى موجب اجر و ثواب معرفى کرده اند که به هر قدمى که شخص براى رفع این مشکل , از زندگى کسى بردارد یا کلمه اى که بگوید, ثواب یک سال عبادت , که شب هایش را به نماز و روزهایش را به روزه بسر برده باشد, مقرر شده است .
در رشته هاى دیگر, تعالیم عالیه اسلام , همگان و بخصوص جوانان را تا حد ممکن بیمه مى سازد واز آسیب پذیرى دور مى نماید .
طـبـع و نـشـر مـقـالات , مـجـلا ت , روزنـامـه هـا, رمـانـها, فیلمها و برگزارى بازیها, مسابقات فـسـادانـگـیـز,مـطـالـعـه , دیـدن , نـقـل و گفتن آنها و گرایش به لهو, لعب و موسیقى و قمار, سـرگـرمى هاى مضره ,مجالست ها, همنشینى , مصاحبت با اشخاص فاسد الاخلاق , همه را, ممنوع فـرموده , سلامتى , ماننداینکه براى سلامت بدن و حفظ سلامتى و بهداشت , هم اسلام و هم تعالیم بـهداشتى , بسیارى از کارها وخوردنیها و آشامیدنیها را ممنوع کرده اند
و از سوى دیگر نشر و طبع مـقـالات و کـتـابـهـاى مـفید و پرورش دهنده عقل , فکر, روح و اشعار و تفریحات سالم , سازنده و مـجـالست و مصاحبت هاى گوناگون را تشویق وترغیب فرموده اند و از بیکارى و بطالت که خود نـیـز, خـواه قهرى و غیر اختیارى یا اختیارى باشد, نظر به مشکلاتى که مى آفریند, سخت نکوهش شده و از کار و عمل و تلاش و فعالیت , مدح و ستایش شده است .
بـه عـقـیـده مـا, هـمـه راه حل ها را, اسلام بیان فرموده است , و اگرنگوییم همه , اغلب مشکلات , براى پیاده نشدن این راه حل ها است .یـک جـامـعـه اسـلامـى جـامعه اى است که موجبات سعادت جوانان و نوجوانان , در حد ممکن در آن فراهم شده و از اسباب و وسایل انحراف پیراسته و منزه باشد .
بـنـابـرایـن همه باید اقدام کنیم , چه آنهایى که مدیریتهایى در جامعه دارند و بخصوص , آنهایى که بـروسـایـل تبلیغى سمعى و بصرى , به عنوان امین , برگزیده شده اند, باید حفظ این امانت را که از اعظم امانات است , بسیار مهم بدانند و کوتاهى در آن را از بدترین خیانت ها به مردم , اسلام , کشور و به جامعه بدانند,باید افراد مهذب , آگاه و ظاهرالصلاح , در همه پستهاى این کارها, گمارده شوند .
محضر حضرت آیت اللّه العظمى آقاى صافى .
ت چگونه جوان مى تواند با خداوند و ائمه معصومش رابطه برقرار کند و اگر در این زمینه , ناامیدى به جوان راه پیدا کرد, باید چه کند؟ .
تـ رابطه برقرار کردن هر مسلمان , جوان باشد یا پیر, با خداوند متعال و ائمه اطهار, علیهم السلام , به این است که در جمیع شئون زندگى , به فرمایشات آنها, کما هو حقه , عمل نماید .
واللّه العالم .
لطف اللّه صافى .
باسمه تعالى .
خـدمـت مرجع معظم , حضرت آیت اللّه العظمى آقاى حاج شیخ لطف اللّه صافى گلپایگانى (دامت برکاته ) .
با سلام و دستبوسى ! .
خواهشمندست پاسخ سؤال اینجانب را مرقوم فرمایید:
ت نظر شما یا حکم شرع درباره معاشرت با دوست و رفیق چیست ؟ .
بسم اللّه الرحمن الرحیم .
ت در معاشرت و همنشینى , که در ساختن شخصیت انسان بسیار مؤثر است , باید دقت کامل شودکه با اشخاصى معاشرت کند, که از معاشرت با آنها, بهره هاى روحانى و معنوى ببرد .
مـجـالـسـت با حضرات علماى اعلام , اهل تقوا و پارسایى , مردمان آزموده و سالخورده و با تجربه و بـاسـابـقـه در اسـلام , مـوجـب رشد عقل و دین و ایمان مى شود چنانکه همنشینى با مردم فاسق , بدکار,بداخلاق و غیر متعهد به تکالیف دین و فاقد حیاى اجتماعى , بخصوص اهل بدع و کسانى که انـحـرافـات فکرى دارند, بسیار بسیار مضر است و خطر آن براى روح و معنویات انسان , بسیار زیاد اسـت , بـایـد ازحـضـور در مجالس چنین اشخاصى و جلسه هاى لهو و لعب به شدت پرهیز نمود و بـالعکس , مجالس وعظ, سخنرانیهاى مذهبى , محضر علما, محافل دعا, تلاوت قرآن , ذکر مناقب و فـضـایـل اهـل بـیـت , عـلـیـهم السلام , را غنیمت شمرد و اصولا چنانکه فرموده اند: ((یعرف المر بجلیسه )), هر کس ازهمنشینان و معاشرین او شناخته مى شود .
واللّه العالم .
لطف اللّه صافى .
ت خدمت مرجع تقلیدم , آیت اللّه العظمى صافى .
بـا سـلام ! ایـن جـانـب قـبل از ازدواج , به موسیقى علاقه فراوان داشتم و بدحجاب بودم اما بعد از ازدواج ,موسیقى را کنار گذاشتم , بدحجابى را کنار گذاشتم و قرآن خواندن را تکمیل کردم , البته بـا یـارى خـدا وشوهرم ولى هنوز شیطان مرا رها نمى کند و من هم آدمى سست و بى اراده هستم , گاهى نماز مى خوانم وگاهى نمى خوانم , همه اینها باعث مى شود خودم عذاب وجدان داشته باشم و ناراحت باشم , ولى نمى دانم چه کنم که اراده و ایمان محکم داشته باشم و شیطان سراغم نیاید؟ .
بسم اللّه الرحمن الرحیم .
ت موسیقى را براى همیشه کنار بگذارید نمازتان را حتما بخوانید و آنچه فوت شده قضا نمایید که در روایت وارد شده است : ((کسى که عمدا نماز را ترک کند مانند کافر است )) ((89)) .
چـنـانچه خوب تامل کنید و عظمت خداوندى , رسیدن مرگ و تحت محاسبه الهى قرار گرفتن و نیزثواب هاى عظیم در برابر اطاعت فرمان خداوند را مدنظر قرار دهید, انشااللّه شیطان شما را رها مـى کندولى باید بدانید که هیچ گاه انسان از مکر شیطان و وسوسه هاى نفسانى خلاص نمى شود, مـگر اینکه ایمان و معرفت او کامل شده باشد تکمیل معرفت و ایمان حاصل نمى شود, مگر با تعقل و تفکر درعظمت خداوند و عجز انسان در برابر قدرت او و یقین به حتمى بودن و حق بودن عذاب و ثواب و فناى دنیاو همراه این تفکرات , تقوا, اطاعت اوامر و نواهى الهى .
و اللّه العالم .
لطف اللّه صافى .
ت بسم اللّه الرحمن الرحیم .
حضرت آیت اللّه العظمى صافى گلپایگانى (دام ظله العالى ) .
ضـمـن عـرض سـلام , خـواهـشـمـند است ما را در این زمینه , که مراحل رسیدن به کمال انسانى چیست ,راهنمایى فرمایید .
با تشکر و امتنان .
ت بسم اللّه الرحمن الرحیم .
رسـیـدن بـه مـراحـل کـمـال انـسـانى , نسبت به اشخاص متفاوت است چون استعداد, قابلیتها و میزان استقامت و تحمل محدودیتها در افراد, تفاوت ذاتى و فطرى دارد و هر کسى به مقدار قابلیت فطرى خود,قدرت تحصیل کمال را داراست , به هر حال هر کس به مقدار خود, اگر بخواهد کامل شود, باید مراحلى راطى کند .
اولین مرحله این است که با تامل در ادله خداشناسى که در کتب مربوطه ذکر شده , اوصاف خداوند رابـشناسد و واقعا درک کند که خداوند, عالم به احوال عبد و محیط به تمام وجود او است , ((یعلم خائنة الا عین و ما تخفى الصدور)) ((88)) .
ایـن شـنـاخـت , عـبد را وادار به تحصیل و دانستن موارد رضاى او مى کند و آن امر, ممکن نیست , مـگـربـه شناختن کسانى که خداوند آنها را حجت و واسطه فیض بین خود و بندگانش قرار داده اسـت , زیرا آنهاموارد رضا و سخط خداوند را مى دانند جز آنها هیچ کس نمى داند چه امورى موجب رضـاى خدا و طاعت اوو چه چیزهایى عصیان و مخالفت اوست این بزرگواران نظر به قابلیتى که دارنـد, خـزایـن عـلوم الهى وامناى خداوند, هستند و هر چه انسان بیشتر تامل در اخلاق , حالات , اعمال و بیانات آنها کند, معرفتش به خود آنها و به خداوند بیشتر مى شود .
و بـعـد از حـصـول این معرفت , در صورتى که توام با تبعیت از حجتهاى الهى در همه امور باشد و درمحدوده دانستن و شناخت , تنها, متوقف نشود, حصول شناخت کامل و نهایى نسبت به خداوند و حـجـج الهیه , یعنى حضرات پیغمبر اکرم و ائمه اثنى عشر, علیهم السلام , و در یاد خدا بودن و حب شدید به او وخوف و رجا و خلوص و بى اعتنایى به مظاهر دنیوى هر چه که باشد, قهرى است و اگر منفک از تبعیت وتقوا و فقط شناخت علمى باشد, موجب دورى از خدا و شقاوت و قساوت و عاقبت به شر شدن خواهد بود واین اشاره اجمالى , در این زمینه است .
وفـقـنـا اللّه و ایـاکـم لـمـعرفته تعالى و معرفة اولیائه و جعل زادنا التقوى والخلوص بمحمد و آله الطاهرین صلوات اللّه علیهم اجمعین .
باسمه تعالى .
محضر باهرالنور مرجع شیعیان , حضرت آیت اللّه العظمى آقاى صافى .
با سلام و عرض ادب خدمت شما! .
خواهشمندست به سؤالات اینجانب پاسخ لازم را مبذول فرمایید:
ت 1 ـ بهترین خودسازى , براى آدمى , چیست ؟ .
بسم اللّه الرحمن الرحیم .
ت بهترین خودسازى عمل به دستورات شرع است که حداقل آن انجام واجبات و ترک محرمات است و کـامـلـتـر آن , انـجام مستحبات و ترک مکروهات مى باشد, چون معناى خودسازى , عمل نمودن بـه نـحوى است که تضمین کننده سعادت انسان , از آن جهت که انسان است , باشد و هیچ کس جز خداى رب العالمین , که خالق انسان است , قدرت ارایه طریق پیمودن راه انسانیت را ندارد .
ت 2 ـ بهترین راه براى طرد شیطان , چیست ؟ .
تـ بـهـتـریـن راه براى طرد شیطان , تامل نمودن در مقطع استثنایى و مهم زندگى دنیا است که یک مرتبه بیشتر نیست و هر کارى انسان انجام دهد, در همین مقطع است با توجه به آنچه انسان در پـیـش دارد و ائمـه , عـلیهم السلام , خبر داده اند البته در یاد خدا بودن به خواندن ادعیه و اذکار با توجه به معانى آنهانیز مؤثر است .
ت بسم اللّه الرحمن الرحیم .
محضر مبارک مرجع عالیقدر شیعه , .
حضرت آیت اللّه العظمى صافى گلپایگانى (دام ظله ) .
با عرض سلام و ادب به حضور آن عزیز فرزانه ! .
خـواهـشمند است در اولین سال تدریس این جانب و اشتغال به شغل معلمى , که شغل انبیاى الهى است , بارهنمودهاى ارزنده خود, این جانب را دلگرم سازید .
ایام عزت مستدام .
ت بسم اللّه الرحمن الرحیم .
بـا سـلام و تـقـدیـر از حـسن نیت و توجهى که به قداست شغل خود, در آغاز شروع به آن دارید, از خـداونـد متعال مسالت مى نمایم که ابواب توفیق را بر روى شما مفتوح و در زیر سایه حضرت بقیة اللّه , ارواحنا فداه , موفق و از یاران و خدمتگزاران حضرتش باشید .
شـغـل شـریـف مـعـلـمى از مشاغلى است که عقل و شرع بر احترام آن اتفاق دارند و علو منزلت و رتبه معلم در بین تمام ملل و امم همواره مورد تصدیق و تایید بوده و هست .
خـداونـد مـتـعـال طـبـق فـرمـوده خود, در قرآن مجید, معلم کل انسانها و معلم آدم ابوالبشر و مـعـلـم حـضرت رسول خاتم , صلى اللّه علیه و آله و سلم , است و تمام ممکنات , زیر پوشش تعلیم و تربیت تکوینى ,تشریعى و فطرى او قرار دارند .
انـبـیـاى عظام یکى از بزرگترین وظایفشان , تعلیم و تربیت است و حضرت رسول اکرم , صلى اللّه علیه وآله و سلم , طبق فرموده خودشان , ((انما بعثت معلما)) ((86)) , معلم کتاب و حکمت بود .
امـیـرالـمـؤمـنـیـن و سایر ائمه اطهار, سلام اللّه علیهم , مظاهر صفت تعلیم و تربیت جامعه الهیه هـسـتندمدرسه تعلیم و بیان علوم و معارف و احکام آن بزرگواران , از همان صدر اسلام گشایش یـافـت و تـا بـه امروز,یگانه مدرسه جهانى است که هزاران معلم در آن پرورش یافته و در اطراف و اکناف جهان , شهر و روستا,مساجد و حسینیه ها, منازل و مدارس , شغل مقدس آموزگارى دارند .
حـضرت سیدالشهدا, علیه و على اولاده و على اصحابه الکرام افضل التحیة و السلام , که در ایام دو ماه محرم وصفر, در سراسر عالم اسلامى , بخصوص کشور عزیزمان , مجالس سوگوارى و عزادارى آن حـضـرت مـنـعـقـد است و همه مدارس تعلیم و تربیت از برکت وجود ذى جودش مى باشد, در مسجد مدینه , عالیترین حلقه درس را داشت که خود آن بزرگوار, مدرس و معلم آن بود و صحابه و تابعین در آن افتخار شاگردى وکسب علم را داشتند .
بـدیـهـى اسـت در اینجا احتیاج به تذکر نیست که مقصود از تعلیم و معلم , تعلیم علوم مشروعه و معلم کمالات مفیده است .
مـعـلـم قـرآن , مـعلم احکام , معلم اخلاق , معلم اعتقادات و اصول دین , معلم خط و نگارش , معلم تـاریـخ و سـرگـذشت عبرت انگیز گذشتگان , معلم علوم ادب , معلم علوم پزشکى , معلم فیزیک , شـیـمى , ریاضیات ,هیات و نجوم , معلم انواع صنایع , معدن شناسى , زمین شناسى , گیاه شناسى و هـمـه فـضـیلت دارند, و تعلیم همه را مى توان به عنوان خدمت به جامعه و عزت و شوکت اسلام و مسلمین و رفع نیاز از بیگانگان , براى کسب ثواب و رضاى خداوند متعال انجام داد .
در صـورتـى کـه معلم با این شعور و ادراک عالى و هدف مقدس , علوم مذکوره را تعلیم دهد, هیچ یک از متاعهاى دنیوى را نمى توان باارزش کار او برابر شمرد .
هـر چـه خـلـوص نـیـت معلم , در این راه بیشتر و اهتمام او در تربیت افراد مفیدتر و کاملتر باشد, ارزش معنوى کار او بیشتر مى شود .
در مـدرسـه تـعـلـیـم حـضـرت امـام جـعـفر صادق , سلام اللّه علیه , که هزاران شاگرد, از علما, محدثان ,مفسران و متخصصان در علوم متنوع تربیت شده اند, فردى مانند جابربن حیان بوده است که او راپدر علم شیمى لقب داده اند و صدها کتاب در رشته هاى مختلف تالیف کرده است .
در جـامـعـه اسلامى , وقتى سخن از تعلیم و معلم و شان و مقام معلم به میان مى آید, تعلیم و تعلم دررشـتـه هاى مذکور است , هر چند تعلیم علوم اسلامى و علوم قرآن و شرعیات را موقعیتى خاص اسـت , اماچون همه این علوم براى کمال دین و آخرت و نظام معاش و معاد و نفى فقر و جهل لازم اسـت , و از طـرفـى مـعلم در همه این رشته ها مى تواند در ضمن تدریس , هر چند با طرح مثالهاى مـنـاسـب , دانش آموزان را بااسلام و معارف و مکتب حق اهل بیت , علیهم السلام , آشنا سازد شغل مـعـلـم فـرصـت بـسیار خوبى براى اواست که دانش آموزان را به راه راست اسلام هدایت نماید, و بـالعکس , چنانچه خداى ناکرده , معلم , متعهدنباشد و سلامتى اخلاقى و عقیدتى نداشته باشد, در هر رشته اى که تدریس کند, ممکن است بر افکار وعقاید و اخلاق دانش آموز, اثر سؤ بگذارد .
در ایـن مـیـان هـم , رشـتـه هایى از آداب و فنون فساد انگیز مى باشد که آموزش و تعلیم آنها جایز نـیـسـت و حـساب معلمان حقیقى , که با انبیا و ائمه , علیهم السلام , همکارى دارند و از مکتب آنها الـهـام مـى گـیـرنـد, ازکسانى که به آموزش این فنون مبتذل و حرام عمر خود و دیگران را ضایع مى نمایند, جداست .
امـیـد آن کـه مـؤسسات تعلیم و تربیت ما, در مسیر احکام نورانى و هدایت تعالیم قرآنى , جامعه را بـه رشـد و تـرقـى برسانند و معلمان عزیز, وظیفه بزرگى را که به عهده گرفته اند, به خوبى ایفا نـمـوده , سـرافراز وسربلند, در زمره پاسداران ارزشهاى اسلامى و منتقل کنندگان معارف دین و حقایق , به نسلهاى بعد,محسوب گردند .
عـرض نـصـیـحـت مـن , بـه معلمین بزرگوار و محترم , بخصوص عزیزانى که آغاز افتخار آنها, به کـسب عنوان معلمى است , اینست که اهتمام داشته باشند تا کار خود را براى خدا و در راه خدا قرار دهـنـد و بـادانـش آمـوزانى که در کلاس آنها هستند, با کمال مهر و محبت و فروتنى رفتار کنند, مـسـؤولانـه در کـلاس حاضر شده و از امانتهایى که به آنها سپرده شده و مى شود, خوب نگهدارى کنند که عمر و وقت آنها, که نه فقط به خودشان , بلکه به کل جامعه مربوط است , تلف نشود .
بـدانـنـد کـه اخـلاق , آداب , روش و گـفتار و کردار معلم , حتى ظاهر لباس و سر و صورت او, بر دانـش آموزتاثیر مى گذارد و بعد از خانه و محیط منزل , یا مهمتر از خانه , محیط انسان ساز, محیط مدرسه و کلاس درس و اخلاق معلم است .
((والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذى خبث لایخرج الا نکدا)) ((87)) .
بـا تـوجه به این مسؤولیتها, کلاس درس , کلاس عبادت خدا و درس معلم , عبادت و سرتاسر شغل او,عبادت است .
گوارا باد بر شما و بر افرادى که چنین افتخارى را کسب کرده اند! .
((یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزا عظیما)) .
والسلام علیک و رحمة اللّه و برکاته .
لطف اللّه صافى .
حضور حضرت آیت اللّه العظمى صافى .
تـ مدیر یکى از دبیرستانها و آموزشگاههاى اسلامى , مستمرا در حضور 400 نفر, لفظ رکیک و قبیح ((خفه شوید)) را به کار مى برد .
بـا تـوجـه بـه ایـنـکـه چـنین لفظى , طاغوتى و ضد قانون است , نظر شرع مقدس اسلام چیست ؟ وظیفه دانش آموزان و مسؤولان چیست ؟ .
تـ تـعـلیم و تعلم , یاد دادن و یادگرفتن علم در اسلام , مورد تشویق و تاکید فراوان قرار گرفته , و اساس ترقى و تعالى و تکامل جامعه است , و حق معلم و کسى که به انسان علمى را آموخته باشد یا او را به راه نیک , خیر و صوابى راهنمایى کرده باشد, بسیار بزرگ است و مثل حق پدر, رعایت آن لازم است .بـایـد دانـش آمـوزان در احـتـرام معلم , تا مى توانند اهتمام کنند, و حتى اگر از او برخورد خلاف آداب دیدند, تحمل نمایند .
وظـیـفـه مـعـلـم و اسـتـاد هم , اینست که با دانشجو و دانش آموز, با حلم , بردبارى , مهر و رافت رفـتـارنـماید, از لغزش و خطاى آنها چشم بپوشد, و با زبان نرم و ملاطفت , اشتباهات آنان را تذکر دهد .
رابطه شاگرد و استاد, رابطه اى معنوى است که هیچگاه فراموش نمى شود .
در حـدیث است : ((تواضعوا لمن یتعلمون منه العلم و لمن یعلمونه )), ((85)) این حدیث هم توصیه به شاگرد است که با فروتنى و تواضع , از استاد, احترام و تکریم نماید و هم تعلیم به معلم است که با مهر, محبت و تواضع , شاگرد را به فرا گرفتن علم و دانش تشویق نماید تا دانشجو به تحصیل علم و معرفت رغبت ومیلش بیشتر شود و با اشتیاق , هر کجا اشتباهى دارد, به معلم مراجعه نماید .
امـا در مـورد سـؤال , وظیفه دانش آموزان این است که طورى رفتار نمایند که موجب خشم معلم نـشودو در مقام تلافى نسبت به معلم بر نیایند, و ((جور استاد, به ز مهر پدر)) را مراعات نمایند, و وظیفه مدیریت آموزشگاه و مسؤولین , اشراف بر جریان وضع تعلیم , تدریس , اخلاق و رفتار معلمان , اسـاتـیـد وکلیه امور آموزشگاه است
که اگر از این گونه بدزبانیها و نواقص و برخوردهایى که در روحـیـه دانـش آموزان واخلاق آنها اثر مى گذارد, مشاهده شود, به معلم به طور خصوصى , نه در برابر دانش آموزان , انعکاس سؤاین برخوردها را تذکر دهند و او را به حسن اخلاق , عفت زبان و حفظ شان معلم توصیه نمایند و محیطآموزشگاه را از این نواقص مصونیت دهند .
واللّه العالم .
لطف اللّه صافى .
باسمه تعالى .
ایـن چـنـد کـلـمـه را نـیـز بـه عنوان سرراهى , براى بانوى محترمه عزیز خانم و نور چشم عزیزم , نـرگس جان , مى نویسم امید است شما و مرتضى در این سفر تندرست و سالم باشید و با موفقیت و نیل به مقاصدعالیه , مراجعت کنید .
عـزیـزانـم آن شـهـرى کـه مـى رویـد, پـر اسـت از فـساد و تباهى و فسق و فجور, اگر چه داد از انـسـانـیـت مى زنند, ولى شرف واقعى انسان در آنجا پایمال هوا و هوس و شهوات و حیوانیت است زنـدگـى بـیشتر آنها,به زندگى دامهایى شبیه است که در دام خانه هایى منظم و مدرن زندگى مـى کنند, ولى از انسانیت و لذایذمعنوى بهره اى ندارند, شما سعى کنید اخلاق و تربیت خودتان را مـحـکـم نـگاه دارید و استقلال اسلامیت خود را حفظ کنید بسیارى از ایرانیها در آن محیطها زود رنـگ عـوض مى کنند
و اروپایى مى شوند وفراموش مى کنند که مسلمانند, زنهاشان چادر را که در اینجا لباس محرمى است , کنار مى گذارند, بعکس هندیها, پاکستانیها و آفریقاییها بیشتر هویت خود را حـفـظ کـرده انـد و از ایـن کـه هـندى یا پاکستانى مى باشند, یا از این که با چادر و لباس محلى خـودشـان ظـاهـر مى شوند, هیچ احساس حقارتى نمى نمایند,سرفراز و با اعتبار در خیابانها ظاهر مى شوند .
به هر حال , زندگى , همه اش جهاد است و همه جا باید جهاد کرد, درس خواندن جهاد است , چادر وپوشش اسلامى داشتن جهاد است , در مجالس آنچنانى نرفتن جهاد است , جهاد, جهاد, جهاد .
امـیـد اسـت هر سه شما در همه جهادها پیروز باشید و نرگس جان کوچولو هم با چادر کوچکش , نمونه ثبات و استقامت و پاى بندى به شعایر اسلامى باشد .
خلاصه هر چه آنجا شرعا خوب است , فرا بگیرید و هر چه شرعا بد است , از آن دورى اختیار نمایید .
*تعلیم و تربیت .
2 .
باسمه تعالى .
ایـن چـنـد کـلـمـه را نـیـز بـه عنوان سرراهى , براى بانوى محترمه عزیز خانم و نور چشم عزیزم , نـرگس جان , مى نویسم امید است شما و مرتضى در این سفر تندرست و سالم باشید و با موفقیت و نیل به مقاصدعالیه , مراجعت کنید .
عـزیـزانـم آن شـهـرى کـه مـى رویـد, پـر اسـت از فـساد و تباهى و فسق و فجور, اگر چه داد از انـسـانـیـت مى زنند, ولى شرف واقعى انسان در آنجا پایمال هوا و هوس و شهوات و حیوانیت است زنـدگـى بـیشتر آنها,به زندگى دامهایى شبیه است که در دام خانه هایى منظم و مدرن زندگى مـى کنند, ولى از انسانیت و لذایذمعنوى بهره اى ندارند, شما سعى کنید اخلاق و تربیت خودتان را مـحـکـم نـگاه دارید و استقلال اسلامیت خود را حفظ کنید بسیارى از ایرانیها در آن محیطها زود رنـگ عـوض مى کنند
و اروپایى مى شوند وفراموش مى کنند که مسلمانند, زنهاشان چادر را که در اینجا لباس محرمى است , کنار مى گذارند, بعکس هندیها, پاکستانیها و آفریقاییها بیشتر هویت خود را حـفـظ کـرده انـد و از ایـن کـه هـندى یا پاکستانى مى باشند, یا از این که با چادر و لباس محلى خـودشـان ظـاهـر مى شوند, هیچ احساس حقارتى نمى نمایند,سرفراز و با اعتبار در خیابانها ظاهر مى شوند .
به هر حال , زندگى , همه اش جهاد است و همه جا باید جهاد کرد, درس خواندن جهاد است , چادر وپوشش اسلامى داشتن جهاد است , در مجالس آنچنانى نرفتن جهاد است , جهاد, جهاد, جهاد .
امـیـد اسـت هر سه شما در همه جهادها پیروز باشید و نرگس جان کوچولو هم با چادر کوچکش , نمونه ثبات و استقامت و پاى بندى به شعایر اسلامى باشد .
خلاصه هر چه آنجا شرعا خوب است , فرا بگیرید و هر چه شرعا بد است , از آن دورى اختیار نمایید .
*تعلیم و تربیت .
2 .
اشـاره : دکـتر مرتضى صافى , فرزند حضرت آیت اللّه العظمى صافى , مد ظله العالى , به عنوان نفر ممتازدکتراى قلب در ایران , جهت تکمیل تحصیلات به کشور انگلستان اعزام شد .
وى دو سـال بـعـد, پـس از کسب فوق تخصص قلب و عروق , به کشور بازگشت و هم اکنون , عضو هـیـات عـلـمـى واستادیار دانشگاه شهید بهشتى تهران بوده , در بیمارستان شهید مدرس تهران , مشغول فعالیت است .
از دو نامه اى که ذیلا مى آید, نامه اول خطاب به دکتر صافى , و نامه دوم به همسر و فرزند ایشان , به هنگام حرکت به لندن , به عنوان سرراهى آنان , نگاشته شده است و متضمن نکات ارزشى ـ اخلاقى فراوانى است .
ت بسم اللّه الرحمن الرحیم .
((و قل اعملوا فسیرى اللّه عملکم و رسوله و المؤمنون )) ((84)) .
بعد الحمد و الصلاة , .
فـرزنـد بـسیار عزیزم و نور چشمانم , مرتضى جان ! اکنون که به حول و قوه الهى , عازم سفر خارج , بـراى ادامـه تـحصیلات مى باشى , امیدوارم از انواع توفیقات بهره مند شوى و وجهه همتت را هم از جهت صورت و هم از جهت معنا بلند و عالى و متعالى قرار دهى .
از جـهـت صـورت , نـیـل به عالى ترین مقامات علمى را هدف بدانى و از جهت معنا این سفر را یک سفرالهى و براى خدا قرار دهى که هر چه درس بخوانى و هر چه تلاش کنى و هر چه بیشتر تحقیق نمایى ,همه را به حساب خدا و حسنات نامه اعمال تو محسوب سازند .
سـفـر بـه ایـن نـیـت کـه بـا کسب معلومات در طریق خودکفایى امت اسلام و جامعه مسلمین و بى نیازى آنها از کفر و خدمت به مسلمانان گام برمى دارى , بسیار مقدس و عبادت است .
سـر انـحـطـاط ظـاهـرى کـنونى مسلمین , عقب ماندن آنها در علوم مادى و ظاهرى از بیگانگان است ,چنانکه علت تفوق کفار بر مسلمانان نیز, پیشرفته بودن آنها در این علوم است .
اگر جوانانى که به خارج مى روند, به این فکر باشند که باید این قلاع مادى و تکنیک را فتح کنند و هـرکـدام براى عالم اسلام افتخار, مایه سربلندى و بى نیازى از دیگران شوند, یقینا این وابستگى و احتیاج کنونى برطرف مى شود و مسلمانان به استقلال علمى نایل مى گردند .
چـرا نـبـایـد تـو و امـثال تو در رشته هاى مختلف علمى در دنیا سرشناس و مشاربالبنان باشید, با ایـنـکه در استعداد و هوش سرشار اگر از دیگران قوى تر نباشید, ضعیفتر نیستید غرض اینست که همواره یادت باشد براى چه و به منظور تقدس و کسب چه رتبه والایى سفر کرده اى ! خدا ناظر بر تو است ! از او کمک بخواه و به او توکل و اعتماد کن ! .
مـبـادا مـظـاهر مادى آنجا, فکر تو را مشغول سازد و از راهت بیرون براند که خداى نخواسته صبح کنى در حالى که از آنچه مى خواستى دستت پر شود, خالى باشد و با دست خالى برگردى ! .
آنـجـا اگـر وسـایـل تـحصیل فراهم است , وسایل بازداشتن انسان از مسیر راه کمال و سعادت نیز بسیاراست و مرد مى خواهد که در دام این ملهیات نیفتد و نیکبختى خود را به آن نفروشد .
در تعهد دینى خود و ولایت اهل بیت , علیهم السلام , ثابت قدم باش و هر کس را در این راه , آزموده وپـخـته شناختى , با او باب مصاحبت و دوستى باز کن ! در مجالس اسلامى که در مجمع اسلامى یا جـاهاى دیگر تشکیل مى شود, خالصانه و بى ریا براى کسب فیض و زنده نگهداشتن تعهدات مذهبى شرکت نماو آن مجالس را بزرگ مى شمار و قدر بدان ! .
خـلاصه , چنان فرض کن که همه در انتظار تو هستند, کل جامعه مسلمانان منتظر نتیجه تلاش تو وامـثـال تو هستند, دوستان و آشنایان همه منتظرند, خویشاوندان تو, پدر و مادرت , همه منتظر و چشم براهند, بیماران همه منتظرند همه این امور را فراموش ننما و از هر زحمت و کوشش , در راه مـوفـقـیت علمى استقبال کن و اگر ناملایماتى در خلال کار پیش آمد, اعتنا نکن که (رنج راحت بدان چه شد مطلب بزرگ ) .
شـکـیـبـا و ثـابـت قـدم و اسـتوار دنبال کار خودت باش که باید انشااللّه تعالى , شاهد توفیق را در آغوش بگیرى .سـخـتـیـهـاى کار و هر فشارى را در این طریق مى بینى , به حساب خدا محسوب دار و از ضعف و سستى و ناامیدى پرهیز کن ! .
تـا مـى تـوانـى نـام خـدا بـر زبان آر و از ذکر خفى و یاد قلبى نیز غافل مباش و صلوات بر محمد و آل مـحـمد, علیهم السلام , بخصوص حضرت بقیة اللّه , ارواحنا فداه , را فراموش نکن و تحصیلاتت را براى بهتر وبیشتر خدمت کردن به آن حضرت و شیعیان آن بزرگوار پرمایه و پرمحتوا ساز .
چـون بـا حـال کـسـالـت مـجـال بـیـش از ایـن نـیست , امید است ((تو خود حدیث مفصل از این مجمل بخوانى )) تو را به خدا سپردم و از خدا برایت سعادت دارین و توفیق مسالت مى نمایم .
و لا حول ولا قوة الا باللّه و السلام علیک و رحمة اللّه و برکاته .
فدایت لطف اللّه صافى .
اگـر بـعـض از کـسـان و خـویشان , زر و زیورى براى سر راهى به شما تقدیم کرده اند, من هم این چندکلمه را به عنوان سرراهى , به شما مى سپارم , یقینا قبول مى نمایى .