حاج سیداحمد از دوران کودکی روابط متقابل عاطفی تنگاتنگی با والدین داشت که در سنین نوجوانی و جوانی او، این ویژگی گسترش و تعمیق مییابد. همسر حضرت امام یادآور شدهاند:
«سفر آخری که احمد همراه با همسر و حسنآقا ـ که کوچک بود ـ به عراق آمده بودند و میخواستند بعد از دو ماه برگردند امام هم علاقه داشتند که احمدجان در عراق بماند، البته من بیشتر اصرار میکردم. آقا به ایشان گفتند به خاطر مادرت تا چند ماه دیگر بمان که بیست روز بعد شهادت آقامصطفی اتفاق افتاد و این هم خواست خدا بود که در آن برنامه آقا تنها نباشد و احمدآقا به خاطر امورات مختلف در نجف باشد. ولی بعد از انقلاب علاقه امام به احمدجان بسیار محرز و مشخص بود، به او اعتماد داشتند و بارها از خوبیها، دیانت و کیاست احمدجان تعریف میکردند. اصلاً امام به گونهای بودند که تا به کسی اعتماد از هر نظر نداشتند مسؤولیتی را به او نمیدادند و یا در مسایل مختلف مشورت نمیکردند. در مسایل مملکتی و برخی امور به احمدآقا نمایندگی داده بودند و به نظر او احترام میگذاشتند و با دقت گوش میدادند.»13
حاج سیدحسن خمینی نیز متذکر گردیده است: در تنگنای حوادث تلخی که در دفتر ایام انقلاب ثبت است، آنچه را گفتنی نیست (پدرم) در دل دریایی خویش وا میگذارد و میگذرد تا آنگاه که طلیعه فجر فرا میرسد و لطف خفی الهی در مرگ فرزند رشید امام جلوه میکند. از این پس احمد نفس امام میشود، جز امام نمیبیند و نمیشنود و نمیشناسد و جز بر امام بر هیچ کس حتی افکار خویش اقتدا نمیکند. پدرم بزرگترین مشاور و امینترین و نزدیکترین کس و خالصترین مأموم امام بود. جالب اینجاست که این عشق دو سر دارد که تمام عشقهای حقیقی چنین است و لذاست که امام نیز نزدیکترین فرد برای احمد است و از همین جاست که سینه این دو یک گنجینه است، گنجینهای به وسعت آسمانها، به فراخنای تمام قلبهای عاشق که هر گذری به قلب امام، گذری به جان احمد است و هر تفکری در فکر احمد، حضوری در پیشگاه امام است. به دور از هر اغراقی و با اطمینان خاطر میگویم: پدرم بزرگترین لطف خدا به امام بود.14
ایشان در جای دیگر فرازهایی از این ارتباط عاطفی، صمیمی و عاشقانه را چنین مطرح نموده است: رابطه امام و حاج آقا یک رابطه عاشقانه بود، از خود ایشان شنیدم که (میگفت) من تمام کارهایی را که برای امام میکنم برای اینکه پدرم است انجام میدهم. امام هم بارها به من میگفتند: حسن پدرداری را از بابایت یاد بگیر. عاشق امام بود، در وصیتنامهشان هم که نگاه بکنیم هست که «پدر و مراد و محبوبم» واقعا بحث مراد و مریدی و عاشق و معشوقی بود. این اواخر میگفت: دلم برای امام تنگ شده است.15
احمدآقا از زمان پیروزی انقلاب تا رحلت امام لحظه لحظه عمرش را در کنار امام و همراه و همفکر و انیس رهبر فرزانه انقلاب سپری کرد. درک فیض حضور مردی که هر نفسش عبادت و ذکر خدا بود و محضرش سرشار از معنویت و اخلاص و عبودیت و مجلسش جلسه هدایت امور امت اسلام، نعمت و افتخاری بود که بیش از هر کس نصیب احمد شده بود. او مراقب حال و همدم کسی بود که میلیونها انسان همه روزه دعا میکردند که خداوند تمام عمرشان را با لحظهای از عمر او معاوضه کنند و چه سعادتی داشت آن یادگار نور. هر صبح چهره ملکوتی خمینی را دیدن و بر دستی که جز در برابر حق تسلیم نشده بوسه عشق زدن و هر آنچه که راه را برای اجرای کامل آرمانهای امام هموار میکرد فراهم آوردن، در سختیها و میدانهای پرمخاطره سپر بلای او شدن، پیامگذار امانت او بودن و خلاصه از همه چیز خود گذشتن و تمام وقت هر روز و هر ساعت زندگی را در خدمت روح خدا و در اطاعت از آن رهبر سترگ سپری کردن افتخار و امتیازی است که به فرموده مقام معظم رهبری از وی چهرهای بیبدیل ساخته است.16
در دوران سیاه اختناق و وحشت و پس از تبعید امام و حاج آقا مصطفی، حضور حاج احمدآقا در قم و در منزلی که کانون قیامش لقب دادهاند سبب گردید تا مشعل قیام در این بیت شریف خاموش نگردد، چندی نمیگذرد که مادر احمد به جمع آنان در نجف اشرف میپیوندد تا رنج طولانی غربت و تبعید را با رهبر نهضت و فرزند دلبندش تقسیم کند اما رنج فراق عزیزان، مشقت شنیدن زخمزبانهای مغرضان و ایادی نفوذ رژیم پهلوی در حوزه علمیه قم، تلخیِ دیدن نفاق، تحجر و بیتفاوتیها و از سوی دیگر سنگینی رسالت حفظ حرمت انقلاب امام خمینی و انتقال پیام نهضت و مشتعل نگه داشتن کانون مبارزه سهمی است که برای احمد تقدیر کردهاند که او از این امتحان سربلند و سرافراز بیرون آمد.17
در کلاس سوم متوسطه عضو تیم فوتبال قم شدم. از همه کوچکتر بودم به فوتبال هم عشق میورزیدم در کلاس پنجم متوسطه کاپیتان تیم فوتبال قم شدم.
در مکاتباتی که امام با فرزندش دارد نکتهای جالب قابل مشاهده است و آن اینکه تمامی آنها با عنوان «احمد عزیزم» آغاز میشوند. امام پیشبینی کرده بود که بعدا به حاج سیداحمد تهمت میزنند که در یکی از نامههای خود این موضوع را یادآور شدهاند: پسرم خود را مهیا کن که پس از من بر تو جفاها رود و نگرانیها که از من دارند به حساب تو گذارند، اگر حساب خود را با خدای خود صاف کنی و پناه به ذکر اللّه بری، هراسی از خلق به خود راه مده که حساب خلق زودگذر است و آنچه ازلی است حساب در پیشگاه حق است ... بار الها احمد و تبارش و متعلقاتش را که از بندگان تو و تبار رسول اکرمند اینان را در دنیا و آخرت سعادتمند فرما و دست شیطان رجیم را از آسیب به آنها کوتاه فرما.18
در فراز نامهای دیگر این درایت و فراست امام در خصوص حوادث آینده چنین آمده است:
«[از آنجا که] احتمال قوی میدهم که پس از من برای انتقامجویی از من به بعضی نزدیکان و دوستانم، تهمتها که من آنها را ناروا میدانم بزنند و به آتشی که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احیانا به صورت دفاع از من انتقام مرا از آنها بگیرند و اکنون در حیات من گفتگوها و زمزمههایی به گوش میخورد که احتمال فوق را قوی میکند لهذا من احساس وظیفه شرعیه نمودم برای رفع ظلم و تهمت، نظر خود را نزد ملت عزیز اظهار کنم که از قِبَل من در این خصوص تقصیری نباشد. یکی از آنان که بیش از همه احتمال انتقامجویی از من در باره او میرود احمد خمینی فرزند این جانب است. این جانب در پیشگاه مقدس حق شهادت میدهم که از اول انقلاب تاکنون و از پسرم خود را مهیا کن که پس از من بر تو جفاها رود و نگرانیها که از من دارند به حساب تو گذارند.
پیش از انقلاب در زمانی که وارد این نحو مسایل سیاسی شده است از او رفتار یا گفتاری که بر خلاف مسیر انقلاب اسلامی ایران باشد ندیدهام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانی نموده و در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب معین و کمککار من بوده است و کاری که بر خلاف نظر من است انجام نمیدهد و در امور مربوطه چه در اعلامیهها یا ارشادها بدون مراجعه به من تصرف و دخالتی نمیکند حتی در الفاظ اعلامیهها بدون مراجعه دخالت نمیکند و اگر در امری نظری دارد تذکر میدهد که تذکراتش نیز صادقانه و بر خلاف مسیر انقلاب و مصلحت نیست ...»19
پیشبینی حضرت امام خمینی در مورد نشر اکاذیب و اتهامات علیه حاج سیداحمد به وقوع پیوست. خانم دکتر زهرا مصطفوی در رنجنامهای که در روز شنبه 20 اسفند 1379 در همایش گرامیداشت یاد مرحوم سیداحمد خمینی قرائت گردید خطاب به برادر مظلوم خویش نوشت:
«... امروز که میبینم مظلومانه مورد هجوم کینهها و تهمتها قرار گرفتهای و آنان که تو را میشناختند و در جریان مسایل انقلاب بودهاند هر کدام به دلیلی مدارا کردهاند و بر مظلومیت تو افزودهاند غربت تو را بیشتر احساس میکنم. زندگی تو همیشه تلخ بود و امروز نیز تو را برای انتقام از امام و انقلاب به قربانگاه میبرند. به اسم حمایت از انقلاب و امام، امام را تخریب میکنند و برای رسیدن به این منظور تو را جفاکارانه هدف گرفتهاند.»
ایشان در پایان این رنجنامه جملات آرامبخش امام را خطاب به احمد یادآور شده است:
«پسرم تو با آنکه در هیچ شغلی از شغلهای سران اسلامی ایدهم اللّه تعالی وارد نیستی این سیلیهای طاقتفرسا را که میخوری برای آن است که فرزند منی و به حسب فرهنگ غرب و شرق باید من و هر کس به من نزدیک و به ویژه تو که از هر کس نزدیکتری مورد تهمت و آزار و افترا واقع شود ...»20
سیداحمد در هفتمین بهار زندگی به دبستان اوحدی واقع در چهارراه بیمارستان فاطمی قم (میدان شهداء کنونی) رفت. خودش خاطرات این دوران را چنین ترسیم میکند: اولین روزی که به مدرسهام فرستادند فرار کردم، بعد با کتک معلمم ناچار در کلاس حاضر میشدم، تا ششم ابتدایی از خیلی معلمان کتک
دامنی که احمد در آن پرورش یافت از صداقت، تقوا و درستی موج میزد و مادرش همان زن وارستهای است که به حق باید او را بانوی بزرگ انقلاب اسلامی و اسوه صبر و استقامت بانوان لقب داد.
خوردم. یخ حوض مدرسهام را میشکستند و دستهایم را شاید نزدیک به نیم ساعت توی آب یخ میگذاشتند و بعد چوب، هرچه فکر میکنم نمیدانم چرا اینقدر من را میزدند ... چه میشود کرد که روش تربیتی قدیم چنین اقتضا میکرد، شیرین اینکه کلاس هفتم و هشتم و نهم را هم با کتک طی کردم. در کلاس سوم متوسطه عضو تیم فوتبال قم شدم. از همه کوچکتر بودم، به فوتبال هم عشق میورزیدم، در کلاس پنجم متوسطه کاپیتان تیم فوتبال قم شدم.5
از همبازیهای او در دوران کودکی محمود معتمدی فرزند شیخ ابوالقاسم بود.6 از دوستانش در مقطع متوسطه آقای کاظم رحیمی میباشد که خاطرات جالبی از تمرینهای ورزشی ایشان دارد.7 حاج احمدآقا دوران دبستان و دبیرستان را در قم سپری نمود. حضرت امام از همان اوان کودکی در باره تربیت و تحصیل او دقت ویژهای مبذول میداشتند و متوجه بودند که ایشان با چه افرادی رفت و آمد مینماید و دوستانش چه کسانی هستند.8 فرزند ایشان حجتالاسلام سیدحسن خمینی میگوید: پدرم میگفت: کوچک بودم آنقدر که توان خواندن نداشتم و امام مرا در کنار خویش مینشاند، خود مشغول خواندن بود و من با کتابهای او بازی میکردم، در چنین گسترهای است که همدوش دیگر فرزندان امام از کانون پرفروغ آن عزیز روشنی میگیرد و از فیض پدر استفاده میکند و در دل و یاد خود نقش عشق میزند، آنچه را که از
اولین روزی که به مدرسهام فرستادند فرار کردم بعد با کتک معلمم ناچار در کلاس حاضر میشدم یخ حوض مدرسهام را میشکستند و دستهایم را شاید نزدیک به نیم ساعت توی آب یخ میگذاشتند و بعد چوب، هرچه فکر میکنم نمیدانم چرا اینقدر من را میزدند ...
زبان امام جاری میشود بر صفحه ذهن و دلش ترسیم میگردد.9
حاج احمدآقا پس از اخذ مدرک دیپلم از دبیرستان حکیم نظامی قم، تحصیلات حوزوی را آغاز مینماید. حجتالاسلام و المسلمین سیدعلیاکبر محتشمیپور در این باره گفته است: حاج احمدآقا سال 1345ه···.ش که از نجف به قم برگشت به توصیه حضرت امام وارد سلک روحانیت گردید و با جدیت درس طلبگی را شروع نمود. البته آن مرحلهای که دیگر به صورت رسمی وارد شد بعد از پیامی بود که امام از نجف به قم دادند که به احمد خبر دهید و بگویید: من نصیحتم به تو این است که طلبه بشوی و درس بخوانی، اگر این کار را کردی مخارج تو را میپردازم ولی اگر طلبه نشدی و درس نخواندی خودت باید بروی و به فکر خودت باشی و من هیچ گونه کمک مادی به تو نخواهم کرد.10 وی از همان آغاز تحصیلات حوزوی ساده و بیاعتنا به شأن آقازادگی مشغول فراگیری علوم اسلامی شد. آیتاللّه طاهری خرمآبادی یادآور شده است: ضمن اینکه یک طلبه جدی بود و همانند دیگران درس میخواند برای همه دوستان و علاقهمندان به امام، آن روز یک نقطه امید بود، همه شاهد بودیم از اینکه فرزند امام با اینکه زیر سایه پدر نیست مشغول به درس و بحث مثل سایر طلبههاست در عین حال یک زندگی ساده داشت؛ در همان زمانها بنده مکرر منزل ایشان میرفتم.11
فراست و تیزهوشی از جمله امتیازاتی است که تمام آشنایان آن مرحوم به آن اعتراف دارند و به همین دلیل با سرعت و در حد بسیار مطلوبی دورههای مقدماتی و سطح حوزه علمیه را طی کرد و همزمان به تدریس سطوح قبلی اشتغال داشت، سپس دروس خارج فقه و اصول را نزد اعاظم آن زمان آموخت. مشوق و پشتوانه اصلی پیشرفتها و موفقیتهای تحصیلی ایشان، نظارت دائمی پدر بزرگوارشان بوده است. حاج احمدآقا وقتی که برای پیگیری امر مبارزه و کسب علم از محضر درس خارج فقه امام در سال 1356ه···.ش به نجف هجرت نمود در سطحی از علوم حوزوی قرار داشت که در آنجا مکاسب و کفایه را درس میداد، تسلط او بر مبانی فقه و اصول در ضمن تدریس کاملاً مشهود بود. به علاوه او به مباحث فلسفی و عرفانی علاقهای وافر داشت و سالها از محضر درس بزرگان، شرح منظومه و اسفار آموخته و به دیگران تعلیم داده بود، در باب منطق و فلسفه غرب نیز مطالعات گستردهای داشت و مکتبهای فلسفی و سیاسی معاصر اروپا را میشناخت و آنها را نقد میکرد. در ادبیات فارسی و متون منظوم و منثور ادبی مطالعه داشت و اشعار حافظ، سعدی و مولانا را به خوبی میشناخت و سرودههای زیادی از این شاعران به حافظه سپرده بود. در تفسیر معانی اشعار عرفانی بزرگان ادب فارسی نیز نظرات ارزندهای ارائه میداد که گاه اهل فن را شگفتزده میکرد، ذوقی لطیف و شاعرانه داشت و از هنر و رشتههای هنری استقبال میکرد. در وادی سیاست به اعتراف دوست و دشمن، یکی از برجستهترین نظریهپردازان سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی جهان اسلام بود.12
در روز 26 اسفند 1324ه···.ش از دامان بانویی پرهیزگار و پارسا به نام خدیجه ثقفی (قدس ایران) کودکی دیده به جهان گشود و نگاهش به چشمان پرجاذبه و سرشار از معنویت پدر افتاد. گویی که از همان لحظات نخستین ولادت، سرنوشت این نوزاد نیکوسرشت با سرنوشت شگفتانگیز پدر به طور انفکاکناپذیری گره خورده بود. نخستین صوتی که در این جهان در گوش این کودک نورسته طنین افکند، آوای ملکوتی اذان و اقامه بود که از زبان روحاللّه جاری گردید و بدین گونه سرود یکتاپرستی و نغمه توحید روح و روانش را سرشار از معنویت ساخت. نام احمد را برایش برگزیدند، قرةالعین امام، محمود تمامی افرادی بود که دل به امام خمینی سپرده بودند.1 بانوی فداکار، خانم خدیجه ثقفی ـ همسر حضرت امام خمینی در خصوص ولادت احمد خاطرنشان نموده است:
«در آن زمان [هنگام تولد احمد [منزل ما در پارک اتابکی بود که اکنون جزء مدرسه حجتیه است، احمدآقا در این خانه به دنیا آمدند و بچه هفتم ما هستند که البته یک دختر (به نام لطیفه) هم پس از او به دنیا آمد که از دنیا رفت. کلاً سه تا از بچههایم در دوران کودکی از دنیا رفتهاند، علی، لطیفه و سعیده. احمدآقا چهار روز مانده به عید نوروز (سال 1325ه···.ش) به دنیا آمدند که درست در چنین روزی هم از دنیا رفتند. چهار ماهه بود که به منزل جدید ـ در یخچال قاضی ـ رفتیم و آن را اجاره کردیم و احمدآقا در این منزل که بعدها بیرونی امام شد، بزرگ شدند (در دوران کودکی) آرام و «پی حرف برو» بود که گاهی من به دخترها میگفتم: من در عرض ماه به این پسر پنج شش ساله نباید بگویم بکن یا نکن ولی به شما دخترها که خیلی شیطان هستید، روزی چند بار باید امر و نهی کنم! احمدجان آرام و سرگرم کار و بازی خود بود ... (او) در کوچه بازی میکرد، بخصوص کوچه ما که هم بنبست بود و هم در ته آن باغ قلعه قرار داشت و جای خوبی برای جمع شدن بچههای همسایه بود ...»2
در زمان ولادت احمد، حاج آقا روحاللّه مجتهد برجستهای بود که مجلس درس او محفل انس دانشورانی چون شهید مطهری بود. دوران کودکی احمد نیز در محیطی میگذرد که نیمههای شب زمزمه مناجات ملکوتی پدر و آوای قرآن از زبان آن عارف حماسهآفرین شنیده میشود و روزها سخن از چگونگی نجات مردم مظلوم ایران از یوغ استبداد و استعمار است. با آنکه حاج آقا روحاللّه نزد مشاهیر حوزه موقعیتی بارز داشت و مشاور امین و توانای آنان به شمار میآمد و علم و معرفتش از وی چهرهای ممتاز ساخته بود که اگر میخواست میتوانست انواع امکانات معیشتی را برای اهل بیت خویش فراهم سازد، اما روح بلند آن انسان عارف و وارسته والاتر و برتر از آن بود که دل به امور فناپذیر بسپارد و ارزش پارسایی و زندگی توأم با زهد و قناعت را بر تنعّمات دنیوی ترجیح دهد.
احمد دوران کودکی را در محیطی میگذرانید که مقدورات محدود مالی مادر و عایدی بسیار ناچیز موروثی پدر در شهرستان خمین به عنوان تنها منبع زندگی آنان برای تأمین احتیاجات اولیه کافی نبود، اما امام خمینی نه این زمان و نه پیش از آن و نه حتی در عصری که به عنوان رهبری مقتدر و محبوب بر میلیونها نفوس عاشق، حکومت میکرد اندکی از شیوه زاهدانه خود عدول نکرد و همین خصال عالی و پسندیده به همراه آن مناجاتهای شبانه و اذکار مداوم، آموزگار غیر رسمی اما دائمی، یادگاری همیشه ماندگار گردید که احمد نام داشت که یاد و نامش از اذهان و قلوب مردم محو نخواهد شد. دامنی که احمد در آن پرورش یافت از صداقت، تقوا و درستی موج میزد و مادرش همان زن وارستهای است که به حق باید او را بانوی بزرگ انقلاب اسلامی و اسوه صبر و استقامت بانوان لقب داد و همین خصوصیات بود که لیاقت آن را عطایش کرد تا همسر، همدم و انیس امام خمینی گردد. بوستانی که احمد در آن بالید و رشد یافت و به شکوفایی شکوهمندی رسید از تحمیلهای توأم با اجبار والدین و نیز فرمانفرمایی مقتدرانه پدر در امور شخصی فرزند خبری نبود بلکه برخوردهای تربیتی تابشی از سیره اهل بیت و نیز برگرفته از سخنان پیشوایان شیعه بود که با عطوفت، محبت و مودت در آمیخته و این شیوههای شایسته شرایط مطلوبی را برای پرورشهای پرمایه این کودک به نحو احسن فراهم ساخته بود.
فضایی آکنده از صفا، سادهزیستی، مسؤولیتپذیری و آزادی عمل با رفتارهای توأم با دلسوزی مربیان مؤمن و پارسا به عنوان معیارهای تعلیم و تربیت فراهم گردید تا فرزند با توجه به مقتضیات و موقعیتهای سنی، رشد عقلانی و عاطفی، مسیر آینده خویش را برگزیند و با احساس مسؤولیت خود را برای آیندهای خطیر، مهم و نقشآفرین مهیا کند. البته پرتو پرتابش هدایتهای خورشیدی چون امام و صلابت و نفوذ کلام او و جاذبههای معنوی معلمی چون امام خمینی چنان بر روح و ذهن این طفل نورافشانی کرد که او را به سوی کمالیابی، وارستگی و خوشخویی سوق داد.3
احمد در سنین کودکی و نوجوانی اشتیاق زیادی به ورزش و جنبش و جوشش داشت. خودش در خاطرهای به این دوران اشاره میکند: از همان بچگی توپی را که برای من خریده بودند در بغل میگرفتم و حتی در شبهای سرد زمستان آن را از خود جدا نمیکردم و در زیر کرسی کنار خودم نگه میداشتم، آن موقع شنیده بودم که اگر چربی دنبه را بر روی جدار توپ چرمی بمالند دیر خراب میشود، من هم چنین کردم.4
نویسنده: غلامرضا گلیزواره
دلت به وصل گل ای بلبل سحر خوش باد که در چمن همه گلبانگ عاشقانه تُست
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه تُست که در چمن همه گلبانگ عاشقانه تُست
حجتالاسلام و المسلمین حاج سیداحمد خمینی در مکتب امام خمینی به شکوفایی رسید، در منزل آن روح قدسی راه رشد و کمال را در نوردید، در محفل پدر جرعههای جاویدان حکمت، خرد و معرفت را نوشید و در مکتب آن انسان والا برای فداکاری، خدمت و گرهگشایی از مشکلات جامعه اسلامی و امت مسلمان پرورش یافت، زندگی سراسر عشق و عرفان، مبارزه، اخلاص و وفاداریش به امام و نظام اسلامی بیانگر این حقیقت است که او خود را در حقیقت ذوب نموده بود، از حیات آمیخته به رنج، ایثار و صداقت این پارسای پایدار میتوان استنباط کرد که وی همواره به عظمت مسلمانان و عزت مؤمنین میاندیشید و عمر گرانبهای خویش را در این مسیر سپری کرد. وی یکی از استوارترین محورهای ارتباطی نیروهای انقلابی و مبارز در تهران و قم و سایر نقاط بخصوص نیروهای حوزوی و افراد بیرون حوزه به شمار میرفت که این برنامه از هوش بالا، درایت، شجاعت و پایداری ایشان و نیز ارتباط ویژهاش با امام حکایت داشت و ویژگی مزبور نقش وی را بسیار ممتاز و مهم مینمایاند. آن عزیز تمامی عمر و جوانی، شوق سوزان، گدازندهترین ایمان و سوزانترین اشتیاق و همه حیثیت زندگی خویش را در وجودش در هم آمیخت و نثار اعتلای اسلام و قیام شیعیان به رهبری امام خمینی نمود. او در بوستان باطراوت امام به عطرافشانی پرداخت و ابرهای تباهی را از برابر چهره جام جهاننمای مینایی گنبد حماسه اسلامی زدود.
1ـ اگر خدا باوری، از طریق مکانیزم روانشناختی صحیح، در افراد و جامعه ایجاد شود، آثار بسیار مثبت و شگفت انگیزی را در پی خواهد داشت.
2ـ به مقداری که افراد یا گروه ها و جوامع، از این خداباوری برخوردار بوده اند، آثار و نتایج مثبت آن را در تمام سمت و سوی زندگی خود یافته اند.
ه) اهداف تحقیق:
دعوت محققان روانشناسی (به ویژه در جامعه اسلامی ایران) به توجه و تحقیق بیشتر در باب خداباوری و مکانیزم و آثار روانشناختی آن.
و) پیشینه تحقیق:
مطالعاتی که در باب خدا و خداباوری صورت گرفته، بیشتر صبغه فلسفی و کلامی و جامعه شناختی داشته است. در این باب به همان مقدار که مطالعات هستی شناختی6 و معرفت شناختی7، فراوان است، مطالعات روانشناختی8 کمیاب و نادر است. بسیارند فیلسوفانی که در این باب سخن گفته اند. و بسیارند متکلمان ادیان و اعصار مختلف که به بحثهای مفصل در این باب پرداخته اند. اما اگر بخواهیم در این باب از دیدگاه روانشناسی مطالعه کنیم، منبعی که تحت این عنوان به صورت مستقل منتشر شده باشد یا در اختیار نداریم و یا بسیار کم است. اگر چه روانشناسانی مثل فروید9 در توتم و تابو و آینده یک پندار و یونگ10 در روانشناسی و دین و خاطرات، رؤیاها، اندیشه ها واریک فرام11 در روانکاوی و دین و ویلیام جیمز12 در دین و روان و بعضی آثار دیگر، مباحث قابل توجهی در این باب داشته اند. اما اهمیت این موضوع بیشتر از آن جهت است که اکتفا به این مقدار پسندیده باشد. این نوشتار بر آن است که با ارائه آراء دانشمندان و اشاره و برجسته تر کردن بعد روانشناختی آن (به ویژه آنچه با مباحث روانشناسی اجتماعی ارتباط بیشتری دارد)، قدمی کوچک در مسیر طرح بیشتر این مباحث ضروری بر داشته باشد.
اگر از طریق تحلیل روانشناختی روشن شود که خداباوری چه مقدار و چگونه حیات بشری را تحت تأثیر خود قرار می دهد، و اگر با مطالعات نقلی (تاریخی و تعبدی) و آماری، مصادیق مثبت و روشنی از این تأثیر و تأثر را در جوامع گذشته و کنونی بیابیم، آنگاه رهنمودهای فراوانی برای تمام نهادهای فرهنگی ـ اجتماعی، از جمله آموزش و پرورش، آموزش عالی، صدا و سیما، ... بدست آورده و خواهیم توانست به صورت علمی و قدم به قدم در جهت خداباوری افراد جامعه پیش برویم. می توانیم به انسان امید و نوید بدهیم که چگونه انسانیت خود را حفظ کرده و رشد بدهد و تکامل و آرامش روانی را چگونه به دست بیاورد.5
در باب مطلوب نهایی نوع انسان، دو دیدگاه عمده مطرح است. یکی کمال جوئی و دیگری آرامش طلبی؛ و شاید این دو در سطوح بالاتر ملازم هم باشند. اما عوامل عمده در رسیدن به این هدف کدامند؟ در این باب هر مکتبی دیدگاهی دارد. دین اسلام، خداباوری را (چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی) عمده ترین عامل در رسیدن به این هدف میداند. اکنون سؤال این مقاله این است که 1ـ آیا خداباوری بر زندگی افراد اثر می گذارد؟ 2ـ اگر پاسخ مثبت است مکانیزم این اثر گذاری چگونه و آثار آن کدامند؟ 3ـ آیا شواهد و مصادیقی در تأیید این اثر گذاری وجود دارد؟
نویسنده: حسین علی عربی
همایشی در آستانهی ماه مبارک رمضان به وسیلهی معاونت پژوهشی مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی(س) برگزار شد در این همایش ابتدا مهندس بنیانیان، معاون فرهنگی سازمان برنامه و بودجه و سپس حجة الاسلام والمسلمین محمدی عراقی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی و در پایان حضرت آیة اللّه مصباح یزدی رئیس مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمهالله به بیان سخن پرداختند. آنچه در پیش روی دارید، گزارشی از این همایش است.
ابتدا مهندس بنیانیان در موضوع «کاستیها و راه حلها در امر تبلیغ» فرمودند:
اسلام باید در جامعه حاکمیّت داشته باشد و زمانی اسلام حاکمیّت دارد که حضور جهان بینی اسلام در همهی عرصههای زندگی اجتماعی قابل رؤیت باشد.
بنابر اعتقاد ما، دین اصلاح کنندهی روابط انسانهاست؛ یعنی، هر پدیدهای که در جوامع بشری وجود دارد، اگر یک طرف آن انسان باشد، اسلام در آن عرصه، حرف و پیام دارد.
نمود حاکمیّت دینی این است که تصمیمات بزرگ و اصلی انسانها متأثر از جهان بینی اسلامی باشد؛ یعنی، یک جوان در موقع انتخاب رشتهی تحصیلی، شغل، همسر و بالاخره انتخاب مشی زندگی، با جهان بینی اسلامی تصمیم بگیرد.
عالم دینی باید بتواند متناسب با شرایط زمان در تمام عرصههای روابط فردی و اجتماعی، حرف مشخص و روشنی بزند.
یکی از مراحل مشکل تبلیغ این است که عالم دینی بخواهد با مراجعه به مبانی دینی و اصول اسلامی، در مورد پدیدههای روز، تجزیه و تحلیل ارائه دهد و مشکل مخاطب را حل کند.
در جامعه ما که اسلام حکومت میکند، باید به تدریج نگرش «نظام واره» یا اصطلاحا سیستماتیک به پدیدههای اجتماعی در افراد و به خصوص عالمان دینی ایجاد شود. مشکل جهان سوم این است که برای حل یک مشکل در جامعه، مشکل دیگری را خلق میکنند و در پی آن نیستند که ریشهی مشکل را بخشکانند. این در اثر نداشتن نگرش «نظام واره» است.
از جمله مسائل مهم، «سرعت تحولات» است که در حوزهی مسائل اقتصادی، تحولات و مشکلات سریعتر خود را نشان میدهد ولی در حوزهی فرهنگ این مشکلات روی هم انباشته میشوند و به بحران سیاسی تبدیل میشوند. متأسفانه توجّه مردم و مسئولان در دو دههی گذشته به مسائل کوتاه اقتصادی بوده است و توجّه به مسائل فرهنگی و برنامههای بلند مدت، سیر نزولی داشته است.
مسألهی دیگر «پدیدهی جوانی جمعیّت» است که از هفت و نیم میلیون دانش آموز در سال (57 ه·· . ش) به هیجده و نیم میلیون نفر در سال (78 ه·· . ش) رسیده است. و از آن جا که بین سن بلوغ تا سن ازدواج حدود دوازده سال فاصله افتاده است؛ بسیاری از جوانان به «بحران هویّت» مبتلا شدهاند.
همچنین توسعهی ارتباطات و پدیدار شدن «حق انتخاب» بین افکار و اندیشههای مختلف و از بین رفتن مرزهای کنترلی و کمرنگ شدن مفاهیمی از قبیل: خانواده، مدرسهی خوب، محلهی مذهبی و کشور مذهبی باعث از بین رفتن مرزهای کنترلی شده است. علاوه بر آن حاکم بودن «تفکر
اسلامی» بر فضای حکومتی کشور، باعث خصومت قدرتهای استکباری شده است و هر روز به وسیلهای در صدد ایجاد ما از پتانسیلهای بسیار قوّی محرّم و رمضان برخوردار هستیم و بسیاری از گفتهها و نقشههای دشمن به برکت مراسم معنوی و حماسی این دو ماه عزیز از بین میرود. خطر بسیار بزرگ آن است که این ایّام سرنوشت ساز کمرنگ شود و ما نتوانیم از آن بهرهی لازم را ببریم.
آشوب و بحران در میان جوانان این مرز و بوم هستند.
استعدادها و توانمندیها برای حلّ مشکل:
این مشکلات را میتوان با توجّه به توانمندیهای زیر حل کرد:
اول آن که ما متکی به مکتب اسلام هستیم که این انقلاب عظیم را پس از حکومت پنجاه سالهی پهلوی ایجاد کرد و تمام مردم و به خصوص جوانان این کشور را با آن همه فساد و بیبند و باری به دامن اسلام برگرداند.
دوم آن که ایران دارای موقعیّت برتر منطقهای و جهانی است و برای همین آمریکا به دنبال روابط با ایران است. البتّه قدرت و اُبّهت ما به تعداد افراد یا فلان اسلحه نیست، بلکه به دارا بودن مکتبی است که در طول هزار و چهارصد سال باقی مانده و انقلاب اسلامی از آن متولد شده است.
سوّم آن که انسان، ذاتا فطرت پاکی دارد و اگر این فطرت پاک بیدار شود و با اسلام گره بخورد، تبدیل به قدرت نیرومندی میشود که توان بیش از صد انسان را در مبادلات اجتماعی پیدا میکند.
ما در کشورمان پاکترین فطرتها را داریم و حتّی آنها که ظاهرا آلوده شدهاند و لباس و ریخت و فرم زندگی ایشان با عُرف اسلام فاصله گرفته است، در مقاطع حساس به سرعت از خود عکس العمل مناسب نشان میدهند.
چهارم آن که ما از پتانسیلهای بسیار قوّی محرّم و رمضان برخوردار هستیم و بسیاری از گفتهها و نقشههای
دشمن به برکت مراسم معنوی و حماسی این دو ماه عزیز از بین میرود. خطر بسیار بزرگ آن است که این ایّام سرنوشت ساز کمرنگ شود و ما نتوانیم از آن بهرهی لازم را ببریم.
مسألهی دیگر، عدم تعادل در توسعه است؛ یعنی، در بعضی از حوزهها بسیار پیشرفت کردهایم و در بعضی از حوزهها عقبماندگی دویست سیصد ساله داریم. مثلاً در عرصهی پزشکی کشور، فوق تخصص شبکیّه چشم و کودکان داریم؛ ولی در عرصه تبلیغ دین دویست سیصد سال عقب هستیم. البتّه این عقب ماندگی به خاطر پیچیده بودن اگر میخواهیم که خدا را بر روابطمان حاکم کنیم، باید مسجد نقش اولیّهی خود را بازیابد و همهی شرایط مورد نیاز زندگی در مسجد ساماندهی شود.
رفتارهای انسان و تبدیل شدن قداست پیام به قداست ابزار است. آنچه که قداست دارد؛ قرآن و حدیث است و ابزار انتقال قرآن و حدیث قداست ندارد و باید که متناسب با شرایط زمان و مکان تغییر کند.
از جمله ابزارهای متناسب با زمان در امر تبلیغ و پیام رسانی، نشستهای رو در رو و صمیمانه با مخاطبان و به ویژه با نسل جوان است. ما اشتباه کردیم که فکر کردیم، اگر روحانی در تلویزیون صحبت کند، مشکل فرهنگی ما حل میشود.
ما باید بحرانهای جامعه را شناسایی کنیم و اگر میخواهیم که مفهوم حاکمیّت اسلام در همهی عرصهها تجلّی پیدا کند، باید به تربیت روحانیونی بپردازیم که متناسب با شرایط مکان و زمان، دارای تخصص در امر تبلیغ باشند. ما نیازمند یک سازماندهی در نظام آموزشی دینی هستیم تا تخصصها را تعریف کند. باید حضور عالم دینی را در جامعه مجددا تعریف کنیم. اگر میخواهیم که خدا را بر روابطمان حاکم کنیم، باید مسجد نقش اولیّهی خود را بازیابد و همهی شرایط مورد نیاز زندگی در مسجد ساماندهی شود. زمانی مسجد محل تغییر و تحوّل بوده است. به تدریج مدارس، دبیرستان و دانشگاه این مهم را بر عهده گرفته است. وقتی مسجد تضعیف میشود؛ یعنی، حضور عالم دینی در روابط اجتماعی تضعیف میشود و شما دیدید که در نظام جمهوری اسلامی از کیسهی بیت المال، انواع و اقسام نمادهای فرهنگی و تمدنی را ساختیم و از تجهیز مساجد غافل شدیم یک جوان که از خانه بیرون میآید، طبیعی است که مکان پرجاذبه را انتخاب میکند. و بدین سان سال به سال پایگاه مسجد در نظام جمهوری اسلامی تضعیف میشود.
بنابراین باید در صورت نیاز، تمام ابزارهای جذب کنندهی جوانان در کنار مسجد و متعلق به مسجد باشد تا مسجد بتواند شور و نشاط خویش را حفظ و به وظیفهی خویش عمل کند. اگر پایگاه مسجد تخلیه شد، کدام نهاد و سازمان دیگری میتواند، گرایش جوان را به نفع اسلام تغییر دهد؟
بعد از انقلاب از یک سو، بسیاری از والدین به دلیل فرهنگی که از غرب وارد کشور شده است، توجّهشان تغییر کرده است؛ یعنی، نگرانی آنها از دین و اعتقادات فرزندانشان، تبدیل به نگرانی از لباس و قبولی در کنکور و مسائلی از این قبیل شده است. از سوی دیگر به علّت این که حکومت اسلامی بود، خیالمان راحت بود که مسئولان فرهنگی کشور، اقدامات لازم را مبذول میکنند. همهی اینها فاجعه آفریده است و نظام اجرایی و اداری ما را ناخواسته به سوی دین زدایی جوانان گرایش داده است. برای مثال به جای این که درس خواندن برای خدا و جهت کار و تلاش و خدمت بهتر باشد، به وسیلهای برای رسیدن به رفاه و زندگی بهتر شده است و این یعنی، یک فاجعه!
دو نهاد کشور را باید دریابیم، یکی مدرسه و دیگری مسجد. باید رابطهی این دو را با هم تعریف کنیم. مدرسهها باید تحت تأثیر مساجد باشند؛ البتّه مسجدی که با مدیریت یک روحانی آگاه و جمعی از متخصصین اداره گردد و نکتهی مهم این که باید در امر تبلیغ «نظام واره» فکر کنیم و نسخههایی بپیچیم که در آن مسائل سیاسی، قضایی، امنیتی و استراتژی بین المللی دولت اسلامی ملحوظ باشد و راه حلّ ما، باعث بحران در نقطهی دیگری نشود.
پس از آن حضرت حجة الاسلام والمسلمین محمدی عراقی در موضوع «نکاتی عملی در مورد تبلیغ» فرمودند: خداوند در قرآن میفرماید: «قل هذه سبیلی ادعو الی اللّه عَلی بصیرةٍ انا ومن
اتّبعنی»1.
طبق فرمودهی قرآن، اولین شرط تبلیغ بصیرت و آگاهی است که این امری تخصصی میباشد.
اگر فقاهت در تبلیغ از فقاهت در فقه مشکلتر و مهمتر نباشد، راحتتر و آسانتر نیست، زیرا در امر فقه، تا حدّ زیادی، از زحمات علمای گذشته استفاده میشود، ولی در امر تبلیغ، یک مبلّغ بایستی علوم بسیاری را فرا گیرد و شرایط جامعه و مخاطب خویش را درک کند.
در امر تبلیغ باید نکات زیر مورد توجّه قرار گیرد:
1) استفاده از مفاهیم قرآنی در تبلیغ و تشویق به فهم و تدبّر در قرآن که این وظیفه، تنها از عهدهی طلاب و مبلّغان گرامی برمیآید.
2) بیان احکام شرعی که متأسفانه کمتر به آن پرداخته میشود.
3) پاسخ به سؤالات شرعی و فکری.
4) تشکیل جلسات به صورت فردی و جمعی و پاسخ به سؤالات و شبهات.
5) خودمانیتر صحبت کردن؛ زیرا نظر سنجیها نشان داده است که مؤثرترین و محبوبترین گویندگان کسانی هستند که خودمانیتر سخن بگویند.
6) توجّه به واقعیّات و عدم حرکت در فضاهای معنوی سطح بالا.
رعایت اخلاق انتخاباتی از مولفه های برگزاری انتخابات رقابتی است |
یک عضو کمیسیون فرهنگی مجلس تصریح کرد: با رعایت اخلاق انتخاباتی، فضای مناسب رقابت در انتخابات شکل خواهد گرفت. حجت الاسلام محمدعلی ربانی در گفت وگو با ایسنا، با بیان این که رعایت اخلاق انتخاباتی از مولفه های برگزاری انتخاباتی رقابتی است، گفت: مسوولان برگزاری انتخابات باید با فضاسازی های مسموم در انتخابات مبارزه کنند. به گفته این عضو کمیسیون فرهنگی مجلس، در این راستا شورای نگهبان نباید از این نکته که به عنوان مثال نامزدی پول های کلان و بی رویه خرج می کند غفلت کند. نماینده مردم شیراز در مجلس این نکته را فساد انتخاباتی یک کاندیدا دانست و گفت: برای برگزاری انتخاباتی رقابتی، باید از عملکرد مجالس گذشته آسیب شناسی صورت گرفته و بر اساس این موضوع و نیز مشکلات جامعه، نامزدهای انتخابات ایده های خود را در ارتباط با قانونگذاری بیان کنند. بدون رقابت شفاف نمی توان به اهداف انتخابات نائل شد به گفته یک عضو هیات رییسه فراکسیون وفاق و کارآمدی مجلس شورای اسلامی، نقش آفرینی سازنده و جامع عوامل و نهادها، فضای انتخابات رقابتی فراگیر را محقق می کند. رضا طلایی نیک - نماینده مردم بهار و کبودرآهنگ در مجلس با بیان این که نقش مجریان، ناظران، تحرک موثر رسانه ها، احزاب و تعامل نامزدها با مردم توام با فعالیت عمومی جامعه در شکل گیری رقابتی، جامع و سازنده در انتخابات تعیین کننده خواهد بود به ایسنا، افزود: نادیده گرفتن یا تنزل نقش هر یک از نهادهای نظام انتخاباتی سالم و رقابتی، به کاهش مشارکت یا کیفیت انتخابات منجر خواهد شد. وی با بیان این که برای تحقق اهداف کمی و کیفی انتخابات یعنی مشارکت حداکثری و انتخاب کارآمدترین ها به رقابتی سالم، شفاف و فراگیر نیاز داریم، گفت: بدون رقابت شفاف، فراگیر و نقش آفرین نمی توان به اهداف کمی و کیفی انتخابات نائل شد. این عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، تصریح کرد: رسانه ها در اطلاع رسانی شفاف و فراگیر، احزاب با ارایه برنامه ها و معرفی شفاف نامزدها، نامزدها با تعامل مردمی نزدیک تر، مجریان و ناظران با ظرفیت سازی جامع در چارچوب قانون و نخبگان با بالا بردن اعتماد عمومی می توانند مولفه های رقابتی سالم و فراگیر را محقق کنند. او با بیان این که تنوع نامزدها و فعالیت همه سلایق و جریان های سیاسی درون احزاب علاوه بر تحرک رسانه ها و احزاب به رقابتی شدن انتخابات و توسعه دامنه انتخاب مردم کمک خواهد کرد، گفت: مردم برای حرکت در مسیر انتخابات به انتخاب کارآمدترین ها و انگیزه مشارکت بیش تر و رقابتی شدن فضای انتخابات نیاز دارند. زیرا با تامین همه زمینه ها و شرایط انتخابات رقابتی علاوه بر مشارکت حداکثری مردم، مجلس منتخب ملت نیز کارآمدتر و قدرتمندتر خواهد شد. نماینده مردم بهار و کبودرآهنگ در خانه ملت، با تاکید بر این که بر مبنای نظام تکاملی انقلاب اسلامی، قوه مقننه باید با انتخاب دقیق تر مردم کارآمدتر و قوی تر از دوره های قبل باشد، اظهار کرد: سیر تکاملی کارآمدی و خدمت گزاری دوره هشتم مجلس نسبت به دوره های قبل با رقابتی تر شدن انتخابات در چارچوب قانون، اخلاق و اطلاع رسانی شفاف میسر است. وی با اشاره به این که مردم باید مجلسی قدرتمند و کارآمد را در پیشرفت کشور شاهد باشند، گفت: اقتضای چهار سال آینده کشور بر مبنای چشم انداز توسعه و سایر اسناد ملی مانند اصل 44، به مجلس کارآمد در قانونگذاری و نظارت نیاز دارد; زیرا با کارآمدتر شدن مجلس امکان ارتقای کارآمدی دولت و به کارگیری ظرفیت های مردم در اهداف توسعه و پیشرفت ملی ممکن خواهد شد. این عضو هیات رییسه فراکسیون وفاق و کارآمدی مجلس، با بیان این که کارآمدی مجلس و دولت و استفاده مطلوب از فرصت ها و ظرفیت های ملی با ارتقای شاخص های کمی و کیفی انتخابات ممکن خواهد شد، خاطرنشان کرد: باید در انتخابات مجلس هشتم از همه توان ها و ظرفیت ها جهت اهداف کمی و کیفی انتخابات یعنی مشارکت حداکثری و انتخاب آگاهانه تر و برگزیدن کارآمدترین ها استفاده شود. به گفته نماینده مردم بهار و کبودرآهنگ در خانه ملت، انتظارات مردم از نمایندگان مجلس با توجه به اهداف ملی و چالش های توسعه و پیشرفت، بیش از وظایف ذاتی نمایندگان در مجلس بوده است. بنابراین نامزدهای مجلس باید در چارچوب وظایف اصلی قوه مقننه یعنی قانون گذاری و نظارت و انعکاس مطالب ملی در تبلیغات و رقابت وعده دهند. طلایی نیک با بیان این که وعده های انتخاباتی فراتر از وظایف و اختیارات مجلس و نمایندگان به جایگاه قوه مقننه و اعتماد ملی در آینده آسیب خواهد زد، اظهار کرد: ثبت نام نامزدها با توجه به سلایق سیاسی و اقشار اجتماعی یکی از مولفه های مهم رقابتی بودن انتخابات مجلس هشتم را رقم خواهد زد. این عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، با تاکید بر این که باید از اخلاق انتخاباتی سالم و قانون مدار جهت صیانت از فضای رقابتی انتخاباتی مجلس هشتم پاسداری کرد، یادآور شد: هر گونه بداخلاقی یا قانون شکنی و تنگ نظری به رقابت سالم و فراگیر انتخابات و اهداف ملی آسیب خواهد زد. زیرا قانون، اخلاق و ظرفیت سازی سیاسی - اجتماعی از شاخص های مهم انتخابات رقابتی و میل به مشارکت حداکثری و اهداف کیفی است. یکی از عرصه های تجلی و نمود جرم سیاسی در رقابت های انتخاباتی توسط احزاب و گروه هاست به گفته علی احمدی، یکی از مولفه های بسیار مهم برای ایجاد انگیزه در رقابت های انتخاباتی، اعتقاد به سلامت انتخابات است. عضو فراکسیون وفاق و کارآمدی مجلس شورای اسلامی با بیان این که رای دهندگان و انتخاب شوندگان باید به شیوه های اخذ رای، شمارش آرا و اعلام نتایج اعتماد داشته باشند به ایسنا، افزود: هر چه شیوه ها با درجه استاندارد بالاتری تهیه شود، اخذ رای با دقت بیش تر و کامل تر انجام گیرد و شمارش آرا نیز با حساسیت بالایی اعلام شود، قطعا افراد انگیزه خواهند یافت تا در رقابت سالم تلاش کنند و صحنه انتخابات را پرشور کنند. وی با بیان اینکه مولفه دوم انتخابات رقابتی به آزاد و فراگیر بودن انتخابات بازمی گردد، تصریح کرد: به هر میزان که افراد واجد شرایط برای انتخاب کردن و رای دادن فراگیری بیش تری را در عرصه کشور داشته باشند به همان میزان آحاد ملت صرف نظر از گرایش های فکری، نسبی و قومیتی آن ها حضور بهتری خواهند داشت. نماینده مردم ممسنی در مجلس، افزود: اگر فراگیری در مورد انتخاب شوندگان نیز وجود داشته باشد و ملاحظات و محدودیت های مربوط به حق انتخاب شدن کاهش یابد، فضای انتخاباتی رقابتی تر شده و احزاب و گروه های سیاسی فعال تر خواهند بود. در عین این که مردم نیز تلاش بیش تری را در امر انتخابات رقابتی خواهند داشت. او مولفه سوم را منوط به قواعد حاکم بر رقابت های سیاسی دانست و خاطرنشان کرد: اصولا انتخابات یکی از مولفه های حقوقی سیاسی افراد است و حق رای دادن، رای گرفتن و فعالیت در این عرصه نیز جزو حقوق سیاسی و از زمره آزادی های سیاسی قلمداد می شود. بنابراین آحاد جامعه به هر میزانی که مطابق مقررات از آزادی سیاسی بیش تری برخوردار باشند; رقابت سیاسی هم بیش تر خواهد بود. |
احزاب و میزان مشارکت مردم در انتخابات |
نویسنده : سالا ر غریب زاده * |
احزاب و نیروهای سیاسی تحت شرایط اجتماعی پدید می آیند. حزب سیاسی سازمانی متشکل و استوار برای مبارزه است که در محدوده جغرافیایی یک کشور، ایالت، استان و... با کسب مواضع و مناصب حکومتی به اندازه کافی قدرت را به دست می آورد (یا می کوشد به دست آورد) که بتواند به هدف های معنوی و مادی خود تحقق بخشد. طبعا می بایستی جامعه مدنی به میزانی از پیشرفت و پیچیدگی رسیده باشد تا ضرورت پیدایش احزاب به عنوان نماینده منافع و علا یق گوناگون پیش بیاید. به علا وه بخش های قابل ملا حظه ای از جمعیت باید از لحاظ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی آمادگی مشارکت در حیات سیاسی را به دست آورده باشند. کارکرد احزاب و جریانات سیاسی نیز می بایست در جهت اهداف ملی باشد. درگیری های جناحی، منازعات سیاسی گسترده و خسته کننده نیز تلا ش ها را به سوی جلب منافع شخصی و غفلت از مصالح و منافع ملی هدایت می کند. کارکرد اصلی احزاب در جوامع توسعه یافته انتقال مطالبات و خواسته های توده مردم به ساختار حاکمیت است در حقیقت می توان گفت که احزاب به مثابه سوپاپ اطمینان نظام سیاسی عمل می کنند. تجربه ثابت کرده است که هر گاه این دریچه با اختلال و ناکارآمدی روبه رو شود قطعا در درازمدت حاکمیت با بحران های مختلفی مواجه می شود. در کشور ما یک رقابت سازنده بین احزاب وجود ندارد. گروه های سیاسی در پی حذف یکدیگر بوده همدیگر را متهم می کنند و مدام آرزوی انحلا ل حزب مخالف وجود دارد. اختلا ف اساسی احزاب و سیاست مبتنی بر حذف دیگری و خارج کردن آن از صحنه سیاسی کشور نقش اصلی در کاهش میزان مشارکت ملت در انتخابات را خواهد داشت. مشارکتی که کاهش آن به زیان کشور تمام خواهد شد. در هر کشوری هنگامی که برخی از اصول قانون اساسی نادیده گرفته می شود مناسبات میان دولت و ملت دچار بحران می گردد. در چنین شرایطی فضای سیاسی کشور غیربهداشتی و ناسالم خواهد شد به طوری که احزاب سیاسی درون حاکمیت و بیرون از حاکمیت نمی توانند وظایف خود را به درستی انجام دهند. در این صورت تقابل میان نیروهای سیاسی درون نظام باعث شکاف میان حاکمیت و ملت می شود و رژیم سیاسی با افت مشروعیت مواجه شده و جامعه دچار مشکلا تی می گردد. * کارشناس ارشد علوم سیاسی |
احزاب مردم ومشارکت های سیاسی
انتخابات و بسترهای مشارکت |
هنگام روز
کجا می روی
در خانه بمان
غمگینم
گیلاس ها بر درختان نشسته اند
پرنده از تنهایی
پر نمی زند
هراس دارد
من
همواره در روز
زخم قلبم را به تو
نشان می دهم
در خانه بمان
آوازها
از خانه دور است
یک ستاره
هنوز در آسمان
مانده است
شب می شود
گلهای سرخ
در شب
در باغچه دیده نمی شوند
در باغچه یادبود تو است
کنار این بوته های گل سرخ
می خواستی بمیری
مردی
به تو بانگ زدیم
تو را صدا کردیم
تو مرده بودی
یار من
لحظه ای در بهشت
دوام آور
شب تمام می شود
کلید خانه را
گم کرده بودیم
در کوچه ماندیم
در کنار خانه
علف ها روییده بود
اما چه سود
سایه نداشتند
زاده شدم
که لباس نو بپوشم
جمعه ها تعطیل باشد
در تابستان
آب سرد بنوشم
عشق را باور کنم
کلمات مرا به ستوه نمی آورد
انگشتانم
در میان برگهای درختان
تسلیم روز می شوم
لباسها بر تنم
کهنه است
من
در تابستان آب گرم
می نوشم
هنوز تشنه ام
فرصتی بخواهید
تا گیسوان خود را در آفتاب کنار رودخانه
شانه بزنید
فرصتی بخواهید
که مخفی ترین نام خود را
که خون شما را صورتی می کند
از رود بزرگ بپرسید
به نام آن اسب
به نام آن بیابان
شما فرصت دارید
تا چیدن گندم ها
تا زرد شدن کامل گندم ها
عاشق شوید
فقط روزهای کودکی رابرای یکدیگر
نگویید
گندم ها زرد شدند
گندم ها چیده شدند
نان گرم آماده است
ولی
شما کنار بوته های زرد ذرت باشید
آب را در کوزه بریزید
کوزه را کنار تنها بوته ی گل سرخ
بگذارید
ما
شما را هنوز به خاطر آن گل سرخ
دوست داریم
چه سرگردان است این عشق
که باید نشانی اش را
از کوچه های بن بست گرفت
چه حدیثی است عشق
که نمی پوسد و افسرده نیست
حتی آن هنگام
که از آسمان به خانه آوار
شود