نگاهي به سوره مريم

نگاهی به سوره مریم

سوره مریم، نوزدهمین سوره قرآن مجید متشکل از 98 آیه و 5 واحد موضوعی است. با توجه به بسامد واژه ربّ (23 بار) و رحمان و مشتقات آن (19 بار) می‏توان گفت محور اصلی سوره ربوبیّتی است که جز در پرتو رحمانیّت الهی کارساز و نتیجه‏بخش نیست. بدین‏ترتیب، موضوع سوره با نام مریم و نقش مادری او مرتبط می‏گردد. از این گذشته، آنچه بیشتر در ظاهر آیات جلب‏توجّه می‏کند تشابه روساخت آیات دو واحد موضوعی نخستین با یکدیگر است (آیات 1-15، 16 - 40) به‏گونه‏ای که چندین آیه به‏طور مشخص از روی یکدیگر تعریف شده‏اند که در هنگام توضیح آیات به آن پرداخته خواهد شد. جالب‏تر این‏که این دو واحد موضوعی از لحاظ محتوای داستان با یکدیگر مشابه و از سوی دیگر قابل‏مقایسه هستند؛ بشارت تولد دو نوزاد به‏گونه‏ای معجزه‏آمیز، یحیی برای زکریای پیامبر و عیسی برای مریم صدیقه.

با تدبّر در آیات مشابه این دو واحد موضوعی، می‏توان به خصائص ظریف شخصیتی این دو بنده الهی در مواجهه با این نوع از اعجاز خداوندی پی‏برد و دریافت که چگونه قرآن اسلوب هنری کلام را در اختیار تفهیم مفاهیم ظریف و بنیادی قرار داده و درصدد ارائه الگو برمی‏آید.

* سرکار خانم م.الف از تهران: از آنجا که نوشته شما بیشتر به صفحه سوره‏شناسی ارتباط داشت، به درج همین مقدار از آن در صفحه بانوان اکتفا کردیم و نوشته کامل شما را در اختیار مسئول صفحه سوره‏شناسی قرار دادیم. شما نیز فرصت دارید در صورت تمایل با استفاده از صفحات سوره‏شناسی شماره‏های اخیر گلستان قرآن نوشته خودتان را به‏صورت یک مقاله کامل سوره‏شناسی درآورید و برای صفحه سوره‏شناسی ارسال کنید.

با تشکر فراوان از شما، منتظر نوشته‏های بعدی شما در ارتباط با زن و قرآن هستیم.

(0) نظر
برچسب ها :
ارزش و اهميت حجاب در قرآن

ارزش و اهمیت حجاب در قرآن

قرآن زنان ایده‏آل را که در بهشت جای دارند به مروارید محجوب و پوشیده در صدف تشبیه نموده و می‏فرماید: کأمثال اللوءلوءالمکنون. یا آنان را به جواهرات اصلی، چون یاقوت و مرجان تشبیه می‏کند که جواهرفروشان، در پوششی مخصوص قرار می‏دهند تا همچون جواهرات بدلی به آسانی در دسترس این و آن قرار نگیرند و از قدر و ارزش و اهمیت آنها کاسته نشود. فیهنّ قاصرات الطرف لم یطمثهنّ انس قبلهم و لاجان. کأنهن الیاقوت والمرجان. «در آنجا زنان زیبا و باحیا هستند که پیش از آنان، دست هیچ‏کس به آنها نرسیده است گویی یاقوت و مرجان‏اند».

بنابراین، حجاب، کمال و وقار زن بوده و نشانگر ارزش و اصالت وی می‏باشد و خداوند پاداش عظیم و بی‏کرانی را برای زنان تقواپیشه و پاکدامن مقرر داشته است.

* سرکار خانم مدرس‏زاده: ضمن تشکر از توجّه شما به صفحه‏ای از نشریه که متعلق به خود شماست و انتخاب موضوعی بسیار مناسب، از شما درخواست می‏کنیم با توجه به گستردگی موضوع به این مطلب بیشتر بپردازید و مجدداً آن را به صورت مقاله برای ما ارسال نمایید.

(2) نظر
برچسب ها :
و... تبرّج مردان!

و... تبرّج مردان!

گفتنی است که تبرّج - متأسفانه - در جامعه‏های امروزی در میان مردان نیز به صورت زشت و زننده‏ای شیوع پیدا کرده است. تا آنجا که بعضی از مردان با لباس‏های مبتذل و آرایش‏های زنانه، در کوچه و خیابان و اماکن عمومی حاضر می‏شوند. اینان نیز اگر از موقعیت‏های فرهنگی و اجتماعی مناسبی برخوردار بودند، هرگز خود را به این شکل و شمایل درنمی‏آوردند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

* آرزوی ما این است که مطالب ارزنده و تحلیلی شما درباره زن و قرآن به‏دست ما برسد و بتواند در شماره‏های پیاپی نشریه گلستان قرآن جایگزین این نوشته‏های یک‏طرفه ما برای شما گردد. مشتاقانه در انتظار نوشته‏ها و گفته‏ها و رهنمودها و رهیافت‏های شما بانوان عزیز اهل قرآن هستیم.

پس از انتشار شماره‏های پیشین، خوشبختانه دو مطلب از سوی بانوان گرامی به‏دست ما رسیده است که قسمت‏هایی از مطالب ارسالی این عزیزان را درپی می‏آوریم:

(0) نظر
برچسب ها :
راه و روش تبرّج‏زدايي از جوامع اسلامي

راه و روش تبرّج‏زدایی از جوامع اسلامی

اگر به زنان امکان ظهور و بروز در عرصه‏های مختلف اجتماعی داده شود و استعدادها و توانمندی‏های آنان به نحو مطلوب و شایسته‏ای به‏کار گرفته شود و آنان بتوانند در مراتب علمی و معنوی ظهور و بروز داشته باشند، دیگر نیازی نمی‏بینند که با خودآرایی‏ها و آرایش‏های دروغین و ساختگی توجّه این و آن را به خودشان جلب کنند. قرآن کریم با عنوان‏کردن تبرّج الجاهلیّة در اوج بیان و تبیین ساختار مطلوب جامعه بشری، تبرّج را فرزند ناخواسته جاهلیّت معرفی می‏کند. تبرّج - خواه از سوی مردان و خواه از سوی زنان - همواره از جهل و نادانی سرچشمه می‏گیرد. گواه بر این مطلب آن است که بسیار دیده‏ایم زنان توانمند و دانشمند و فرهیخته‏ای که به فراخور حال خودشان به مدارج علمی و اجتماعی و کمالات معنوی دست یافته‏اند، هنگام حضور در مجامع و محافل گوناگون حتی در مراسم جشن و سرور و حتی مهمانی‏ها و بزم‏هایی که بیشتر وسوسه‏انگیزند، در نهایت سادگی و بی‏آلایشی و در عین‏حال با آراستگی معنوی حاضر می‏شوند؛ اما، غالباً زنانی که در سطوح پایین علمی و معنوی و اجتماعی قرار دارند و درواقع چیزی برای عرضه به دیگران ندارند، سعی می‏کنند با زرق و برق‏های ساختگی و وضع ظاهر و لباسشان جلب توجه کنند!

(0) نظر
برچسب ها :
جاهليّت مدرن!

جاهلیّت مدرن!

جاهلیت به یک دوره مشخص تاریخی یا یک شرایط معین اجتماعی منحصر نمی‏شود، بلکه در هر دوره و زمانی حتی در اوج پیشرفت تکنولوژی و تمدن بشری هرگاه چنین افکار و اندیشه‏هایی در جامعه بشری ظهور و بروز پیدا کند، دوران جاهلیت بار دیگر آغاز شده است. در عصر کنونی ما نیز، بیشتر جوامع بشری در جاهلیت به‏سر می‏برند. در بیشتر جوامع بشری امروز به‏ندرت مظاهر پاکیزگی و پیراستگی و ویراستگی مشاهده می‏شود و این شاید از آن روست که از ابزارهایی که خداوند بزرگ در قالب آیات و سوره‏های قرآن برای پاکسازی و بهسازی جامعه بشری از انواع آلودگی‏ها و رهایی جوامع اسلامی از عواقب خطرناک بازگشت جاهلیت اولی پیش‏روی بندگان نهاده است، استفاده نمی‏کنند.

(0) نظر
برچسب ها :
كارنامه علمي و عملي اسلام

کارنامه علمی و عملی اسلام

اسلام آمد و نگرش و نگاه جامعه را نسبت به زن تغییر داد. اسلام بر این نکته تأکید کرد که روابط جنسی تنها برای ارضای غرایز شهوانی و خاموش‏کردن آتش شهوت مرد نیست، بلکه بهانه‏ای برای پیوند دو موجود انسانی است که از نفس واحده اند و ترفندی است که طبیعت به فرمان تکوینی خداوند سبحان برای برقراری مودّت و رحمت میان زن و مرد و آرامش و آسایش در کانون گرم خانواده به‏کار برده است. اسلام، روابط خانوادگی را در پرتو آموزه‏های قرآن کریم و شیوه‏های علمی و کاربردی پیامبر اکرم(ص) نظام بخشید. تنظیم و تدوین یک مجموعه منسجم از قوانین و آداب زندگی برای خانواده، بخش مهمی از کارنامه علمی و عملی اسلام و قرآن است و شمار قابل‏توجّهی از سوره‏ها و آیات قرآن عهده‏دار این امرند.

قرآن مجید برای تحکیم و تقویت بنیان خانواده، ضمن وضع مقررات و قوانین کارساز به شیوه‏های گوناگون، جهت پالایش روحی - روانی مسلمانان و پیراستگی روابط جنسی و پاکسازی و سالم‏سازی آن از طوفان شهوت‏های حیوانی به ارشاد و راهنمایی مسلمانان می‏پردازد و آداب زندگی خانوادگی و زندگی اجتماعی را به آنان می‏آموزد. در این آیه شریفه از سوره مبارکه احزاب، قرآن تبرّج زن را مطرح می‏کند و تبرّج را یک اپیدمی خطرناک و یکی از پس‏مانده‏های جاهلیّت بشر معرفی می‏کند. قرآن تبرّج زنان را در دوران جاهلیت نکوهش می‏کند تا جامعه اسلامی را از آثار و پیامدهای تبرّج پیراسته سازد و یکی از عوامل و انگیزه‏های نابسامانی را در جامعه ریشه‏کن کند و افکار و احساسات پیروان مکتب قرآن را در مسیر رشد و بالندگی بیندازد. زیبایی‏های ساختگی و ابتذال و برهنگی فقط به مذاق و اندیشه جاهلیت خویش می‏آید و بس. بنابراین، یکی از راه‏های اصلی دورشدن جامعه اسلامی از افکار و اندیشه‏های جاهلی، برحذرداشتن مسلمانان - به‏ویژه زنان مسلمان از تبرّج یعنی خودآرایی‏ها و خودنمایی‏های ناپسند و مذموم است.

(0) نظر
برچسب ها :
تبرّج چيست؟

تبرّج چیست؟

تبرّج از مصدر بروج (ظهور و بروز) و به معنای خودآرایی و خودنمایی است. تبرّج جاهلیّت به زنان اختصاص ندارد، همان‏طور که حمیّت جاهلیّت - که در سوره فتح مطرح شده است - به مردان اختصاص ندارد. انسان ذاتاً و به‏طور طبیعی تشنه خودنمایی نزد دیگران است. حال اگر سوءال شود که چرا در سوره احزاب فقط زنان از تبرّج نهی شده‏اند نه مردان؛ پاسخ آن روشن است. زیرا مردان به‏ویژه در دوران جاهلیت هیچ مانعی برای ظهور و بروز به شکل‏های مختلف در جامعه نداشته‏اند، اما زنان پیوسته از امکان ظهور و بروز در زمینه‏های شایسته و بایسته محروم بوده‏اند و ناگزیر، این میل درونی خود را به‏صورت منفی و در مسیر نادرست ارضا می‏نموده‏اند.

همزمان با طلوع خورشید اسلام از افق تاریک عربستان، در جامعه عرب - کم‏وبیش مانند دیگر جوامع بشری آن روزگار - زن ابزاری برای خوش‏گذرانی و وسیله‏ای برای ارضای تمایلات غریزی و شهوانی مرد بود و بی‏بندوباری و هرج‏ومرج در روابط جنسی بیداد می‏کرد و به‏طور کلی کانون خانواده از پایه و اساس محکمی برخوردار نبود. این‏ها و مسائل بسیار دیگر، باعث شده بود که جایگاه زن در افکار عمومی جامعه به‏خصوص مردان از حد یک انسان کامل به یک حیوان و حتی پست‏تر از آن تنزّل یابد.

(0) نظر
برچسب ها :
تبرّج زن در جاهليت

یا نساء النبی لستنّ کأحد من‏النساء ان اتقیتنّ - فلا تخضعن بالقول... و لاتبرّجن تبرّج‏الجاهلیّة الأولی وأقمن الصلوة و ءاتین الزکوة.

ساختار مطلوب جامعه بشری از نگاه قرآن

پیش از این گفتیم که سوره احزاب، سوره‏ای است که عمدتاً طراحی ساختار مطلوب جامعه اسلامی را برعهده گرفته است. اگر جامعه اسلامی مطابق طرحی که قرآن - به‏ویژه در سوره احزاب - ارائه می‏کند، ساخته شود و زنان در کنار مردان و دوشادوش آنان در تکوین و سازندگی جامعه اسلامی نقش اساسی ایفا کنند و زنان نیز مانند مردان بتوانند با توجه به توانایی‏هایی که خداوند سبحان به‏صورت بالقوه به هر انسانی عطا کرده است، در جامعه حضور تعیین‏کننده و فعّال و تأثیرگذار داشته باشند و خود را موجودی بی‏مصرف و ضعیف و ناتوان نبینند؛ دیگر، دلیلی نخواهد داشت که برای ارضای خواسته‏های غریزی و طبیعی خود و به‏منظور جلب توجه دیگران به خودآرایی‏ها و خودنمایی‏های مبتذل و نامناسب کشیده شوند و - به مصداق این آیه شریفه - به دام تبرّج که یکی از خطرناک‏ترین لغزشگاه‏های جاهلیّت است درافتند.

(0) نظر
برچسب ها :
نتيجه گيري

نتیجه گیری

1. در قرآن و نصوص دینی، اصل و مبنای آفرینش انسان ها و اعطای حقوق بدان ها بر مبنای حقیقت آدمی و شوون انسانی انسان ها است و جنسیت نقشی در اعطای حقوق فطری و طبیعی ندارد.

2. بر اساس تحلیل و تبیین جایگاه قوامیت، بدین نتیجه می توان رسید که این آیه به روابط زن و مرد در خانواده مربوط است و بیانگر حکم مسوولیت و حمایت حفاظتی است که مرد باید از زن و خانواده خود بنماید و کمر همت بر تامین معاش و تدبیر امور اقتصادی خانواده بربندد و به هر حال از آیه ی مزبور حکم به برتری مردان بر زنان را نمی توان صادر کرد، زیرا چنین برداشتی با مفاد سایر آیات قرآن کریم منافات دارد.

3. معنای تساوی حقوق مرد و زن در محیط خانواده این است که هر یک از آن ها از جمع حقوق طبیعی خود بهره مند باشند که بخشی از این حقوق مشترک و بخشی دیگر مختص به جنس خاص است.

4. حقوق انسانی و فطری که زیربنای مفاد حقوقی آیات قرآن کریم است، دلالت بر همسویی شریعت با طبیعت دارد و این بدان معنا نیست که به طور ضروری باید در سایر حقوق اجتماعی نیز زن و مرد یکسان باشند؛ چرا که رعایت حقوق طبیعی زن و مرد در خانواده و جامعه مستلزم اعطای حقوقی متناسب با شان، جایگاه، فطرت و موقعیت هر یک از آن دو (زن و مرد) است.

5. پذیرش مفاد کنوانسیون رفع تبعیض علاوه بر تحمیل بعضی موارد و دستورات منافی با دستورات دین مبین اسلام، پیامدهایی چون تن در دادن به قاعده آمره دارد و متولیان آن می توانند در هر زمان و مکانی دول را در برابر اجرای مفاد کنوانسیون متعهد و مسوول کنند و این چیزی است که با مفاد حقوق بین الملل مخالف است.

منابع

1. الانصاری قرطبی، ابی عبدالله محمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، 1965م، داراحیأ التراث العربی.

2. ابن منظور، لسان العرب، داراحیأ التراث العربی 1408ق.

3. جانسون، گلن، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن، ترجمه محمد جعفر پاینده، تهران، 1377، نشر نی، ج 2.

4. جریرطبری، محمد، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، 1392هـ .ق، دارالمعرفه، چ دوم، ج 4.

5. جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران، 1362، دفتر نشر فرهنگ و اندیشه اسلامی.

6. دیدگاه های فقهی در خصوص عهدنامه محو کلیهی اشکال تبعیض علیه زنان، تهران، 1377 مرکز تحقیقات فقهی قوه قضاییه.

7. سید قطب، فی ظلال القرآن، بیروت، 1409 هـ ، دارالفکر.

8. طوسی، التبیان، قم، 1370، دارالفکر.

9. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، 1365، نشر مرتضوی، ج 2.

10. طهرانی، محمدحسین، رساله بدیعه در تفسیر آیه: «الرجال قوامون علی النسأ»، مشهد، 1376، نشر علامه طباطبائی.

11. عبده، محمد، تفسیر المنار، قم، 1373، دارالکتب الاسلامیه.

12. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، تهران، 1362، کتاب فروشی اسلامیه، چ 6، ج 1.

13. قمی نیشابوری، نظام الدین الحسن بن محمد بن حسین، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، در حاشیه مجمع البیان، نشر فراهانی، 1349.

14. کلییار، کلود آلبر، نهادهای روابط بین المللی، ترجمه هدایت الله فلسفی، تهران 1368، نشر نو.

15. مطهری، مرتضی، یادداشت های استاد مطهری، قم 1380، صدرا.

16. مهریزی، مهدی، سرپرستی و ریاست خانواده، مجله پیام زن، آبان 1380.

17. مقدادی، محمدمهدی، ریاست مرد در رابطه زوجیت، فصلنامه مفید، قم، بهمن 1381، ش 33.

(0) نظر
برچسب ها :
حقوق انساني زنان در قرآن و كنوانسيون رفع تبعيض

حقوق انسانی زنان در قرآن و کنوانسیون رفع تبعیض

به اعتقاد متفکران و اندیشمندان مسلمان، حقوق طبیعی، فطری و انسانی از آن جا پیدا شده که توجه به هدف و رسیدن به کمال در نهاد انسان به امانت نهاده شده است. هر استعداد طبیعی مبنای یک حق طبیعی است و سندی برای آن به شمار می آید. ریشه و اساس حقوق خانوادگی را مانند سایر حقوق طبیعی باید در طبیعت جست وجو کرد و از استعدادهای طبیعی زن و مرد و انواع سندهایی که خلقت به دست آن ها سپرده دریافت. از نظر اسلام زن و مرد در جامعه و خانواده هر دو انسانند و از حقوق انسانی مشابهی برخوردار هستند، اما تفاوت جنسیت و روحیات غالب آن ها سبب شده تا دارای حقوق و تکالیف غیر مشابهی باشند. در جهان امروز غربی ها و طرفداران نظریه فمینیسم، با تمسک به میثاق های بین المللی سعی دارند که میان زن و مرد از جهت قوانین، مقررات، حقوق و وظایف، وضع یکسان و مشابهی به وجود آورند و تفاوت های غریزی و طبیعی زن و مرد را تا حد امکان نادیده بگیرند. حال آن که مبنای این عهدنامه ها چیزی جز حقوق طبیعی نیست.

در نقد محتوایی کنوانسیون صرف نظر از توجه به تاکید بر تساوی زنان با مردان (نه تنظیم روابط حقوقی عادلانه تناسب با واقعیات و نیز حفظ ارزش های زنان با تاکید بر رفع محرومیت از زنان)، باید به محتوای لیبرالی آن نیز توجه کرد. مبانی فکری حاکم بر کنوانسیون، همان چیزی است که در اعلامیه ی حقوق بشر وجود داشت و به دلیل بیگانگی آن با ارزش های دینی، کشورهای اسلامی را بر آن داشت تا به تدوین اعلامیه حقوق بشر اسلامی اقدام کنند.24معنای تساوی حقوق مرد و زن در محیط خانواده این است که هر یک از آن ها از جمع حقوق طبیعی خود بهره مند باشند که بخشی از این حقوق مشترک و بخشی دیگر مختص به جنس خاص است، ولی حاصل جمع حقوق مشترک و مختص مرد مساوی با زن است.25 در نهضت فمینیستی یک قرن اخیر که به نام زن و برای زن در اروپا صورت گرفت این بود که زن حقوقی کم و بیش مشابه با مرد پیدا کرد، اما با توجه به وضع طبیعی و احتیاجات جسمی و روحی زن، او هرگز حقوق مساوی با مرد پیدا نکرد. زیرا اگر بخواهیم زن حقوقی مساوی با حقوق مرد و سعادتی و منزلتی برابر با او بیابد، تنها راه مناسبش این است که مشابهت های حقوقی از میان برداشته شود و برای مردان حقوقی متناسب با آن ها و برای زنان حقوقی متناسب با آن ها قایل شویم.

این همان چیزی است که در نصوص اسلامی از آن به حقوق انسانی و طبیعی تعبیر شده است. عدم تشابه حقوق زن و مرد در حدودی که طبیعت زن و مرد را در وضع نامشابهی قرار داده، هم با عدالت و حقوق فطری مطابقت دارد و هم سعادت خانواده را بیشتر و بهتر تامین می کند. جالب این جاست که بعضی از متفکران جهان غرب نیز بدان قایلند و در واقع کلام وحی در خصوص تبیین منزلت و جایگاه حقوق فطری و طبیعی انسان ها، امری منطبق با عدالت اجتماعی است.26

همان گونه که ذکر شد اسلام پایه احکام و حقوق مربوط به زن را بر مبنای فطرت قرار داد. هم سویی شریعت و طبیعت، مبانی صدور حقوق زنان و مردان است. زیرا وظایف اجتماعی و تکالیف اعتباری که متفرع بر آن است، به فطرت و طبیعت انسان ختم می شود. اعمال حیاتی که انسان را به سعادت می رساند به طور کامل با دستگاه فطرت آفرینش تطابق دارد.

آن چه فطرت درباره حقوق اجتماعی افراد اقتضا دارد، این است که چون همه انسان ها دارای فطرت بشری هستند حقوق مساوی و مشابهی دارند، اما مقتضای مساواتی که عدل اجتماعی به آن حکم می کند این نیست که هر مقام اجتماعی به هر فردی واگذار شود؛ بلکه افراد دارای حقوق اکتسابی متفاوتی هستند که به شیوه عملکرد آن ها و انجام وظایف آن ها بستگی دارد.27

در اسلام مرد و زن از مواهبی مانند فکر، اراده، اختیار برخوردارند، بنابراین هر دو می توانند در تحصیل احتیاجات زندگی که حیات انسانی مبتنی بر آن است، فعالیت نمایند زن می تواند به طور مستقل مانند مرد اراده کند، کار کند، مالک نتیجه ی کار و تلاش خود باشد و حتی در زندگی فردی و اجتماعی تصرفاتی انجام دهد؛ زیرا اسلام زن را از نعمت آزادی و استقلال که تا قبل از ظهور اسلام صفحات تاریخ خالی از آن بود، بهره مند ساخته است.

در تمام خطاب های قرآنی، ملاک کیفر، پاداش، رشد و تعالی انسانی و عقلانی به جنسیت افراد ربطی ندارد و زن و مرد به طور کامل در کنار هم قرار می گیرند.

ـــ انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض28

ـــ من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو مومن فاولئک یدخلون الجنه و لا یظلمون نقیرا.29

ـــ من کفر فعلیه کفره و عمل صالحا فلا نفسهم یمهدون30

ـــ من عمل سیئه فلا یجزی الا مثلها و من عمل صالحا من ذکر او انثی و هم مومن فلنحیینه حیوة طیبة...31

ـــ للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنسأ نصیب مما اکتسبن...32

ـــ للرجال نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون و لنسأ و نصیب مما الوالدون و الاقربون...33

در تمامی این آیات نورانی و آیات دیگر، 34خداوند زن و مرد را به عنوان انسان از حقوق خاص خود بهره مند ساخته و توازن و تعادل حقوقی بر مبنای سرشت و فطرت و تفاوت های فردی بین آن ها ایجاد کرده است.

دستورات دین مقدس اسلام در خصوص حقوق و تکالیف زن و مرد در محیط خانواده، به طور دقیق مبتنی بر حقوق طبیعی آن ها طراحی شده است. حقوقی که زیربنای اصلی35حقوق بشر و عهدنامه رفع تبعیض علیه بانوان است. از این رو از بین بردن تساوی زن و مرد با استفاده از حربه تشابه حقوق آن ها که در بعضی از مواد کنوانسیون مشاهده می شود، نه با دستورات اسلام سازگاری دارد و نه با زیربنای اساسی این کنوانسیون به عنوان مثال می توان به «بند ب ماده 16 کنوانسیون» اشاره کرد که قایل (به حق مشابه در انتخاب آزادانه همسر) است هر چند اسلام در انتخاب همسر حق مشابه را می پذیرد، ولی انتخاب همسر را بدین مفهوم آزادانه ندانسته، بلکه متصف به شرایط و ضوابطی خاص کرده از آن جمله این که برای مردان و زنان که دارای دین یکسان نیستند حق ازدواج قایل نیست. در این جا باید گفت که این امر به جهت حفظ کرامت فرد مومن و موحد و نیز حق فرزند در برخورداری از تعالیم متکامل والدین است. از سویی این ضوابط شامل حال مردان و زنان است و تبعیض در حق زنان نیست.

نمونه ی دیگر آن که بند ح ماده 14، ماده 12، بند ب ماده 14 و بند هـ ماده 16 به موضوع حق زن در پیشگیری از بارداری و برنامه ریزی خانواده پرداخته است و آن را به عنوان یک حق جهت برخورداری از سایر حقوق اجتماعی معرفی می کند، در حالی که در کل مواد کنوانسیون یک بند از یک ماده هم به حق زن در برخورداری از عفت، حیا و صفای باطنی، رشد و تعالی روحی که موارد جزیی از حقوق طبیعی زنان می باشد اشاره نشده است. آن چه که در قرآن کریم و متون مقدس ادیان توحیدی بارها و بارها بدان اشاره شده است؛ مانند عفت، حیا و قداست حضرت مریم (س)، دختران شعیب پیامبر و حضرت زهرا (س). در کنوانسیون به دلیل تفکر اومانیستی حاکم بر آن بر استقلال فردی زن در کانون خانواده تاکید شده است، در حالی که در اندیشه اسلامی این حقوق و استقلال افراد همزمان با رعایت و در نظر گرفتن حقوق آحاد جامعه و به ویژه خانواده تعریف می شود و هر انسانی ضمن آن که حقوق فردی و طبیعی مختص به خود دارد، تا بدانجا می تواند حقوق خود را اعمال کند که حقوق سایر شهروندان و افراد جامعه را تحت الشعاع و مخدوش نکند.

یکی از راهکارهایی که طرفداران و پیشگامان تنظیم کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان در پیش گرفته اند، تثبیت قاعده ی آمره36 (یوس کگنز (Jus Cogens است. پذیرش عهدنامه ی رفع تبعیض علیه زنان با احتمال این که به صورت قاعده آمره باشد، درست نبوده و از نظر حقوق بین الملل هم قابل قبول نیست.

(0) نظر
برچسب ها :
برتري مردان بر زنان يا برتري شوهران بر همسران؟

برتری مردان بر زنان یا برتری شوهران بر همسران؟

درباره این که آیا آیه درباره برتری مردان بر زنان یا برتری شوهران بر همسرانشان است، دو دیدگاه وجود دارد. بعضی معتقدند آیه به دلیل اولویت و سایر شواهد، عام است و مراد آیه برتری مردان بر زنان به طور کلی است، اما بعضی دیگر معتقدند گرچه در آیه از الفاظ عامی مثل «الرجال» و «النسإ» استفاده شده، اما به قرینه ذیل آیه مراد همسران است.17

با توجه به مباحث بیان شده، روشن می شود که به نظر بسیاری از مفسران، آیه مذکور با توجه به سیاق آیات قبل و بعد و حتی صدور ذیل آیه به روابط زن و مرد در خانواده مربوط است و بیانگر حکم مسوولیت و سرپرستی مرد در خانواده، حمایت و حفاظت از آن، تامین معاش و تدبیر امور اقتصادی خانواده است و به هر حال نمی توان از آیه شریفه مذکور حکم برتری مردان بر زنان را استنباط کرد. چنین برداشتی با سایر آیات قرآن که در مقام ملاک های برتری و فضیلت انسان است منافات دارد؛ زیرا در هیچ یک از آیات قرآن کریم، ملاک ارزش های والای انسانی به جنس مذکر اختصاص ندارد، بلکه ملاک ارزش ها کار و کوشش با هدف گیری های انسانی است «لیس للانسان الا ما سعی» و حتی در قرآن نمی توان یک آیه یافت که برای مرد در برابر زن ارزش برتری انسانی را اثبات کند.18 همچنین به نظر بیشتر فقها فلسفه ی قوام بودن مرد، عهده دار بودن امور زنان و برتری ارزش اقتصادی مرد در غالب جوامع است و این در حالی است که پیام اصلی کنوانسیون، محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، برابری (تشابه) کامل زن و مرد و از میان رفتن تمام تمایزات در عرصه های حقوقی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی است و از وجود این تمایزات که برگرفته از سرشت و تفاوت های صوری زن و مرد است، به تبعیض علیه زنان یاد می کند. در این کنوانسیون عبارت تبعیض علیه زنان به هرگونه تمایز، محرومیت، استثنا و محدودیت بر اساس جنسیت اطلاق می شود.19

در حالی که در بررسی یکی از آیات شریفه قرآن کریم و سوء تعبیری که از معنای قوام به عمل آمده است، بعضی در صدد ستیزه جویی با این نگرش قرآنی برآمده اند، ما در این مجال کوتاه مفاهیم و مبانی اساس قوامیت را تبیین کرده ایم که خود نشانگر سوء استفاده و سوء تفسیر مغرضانی است که در صدد تحریف و تنقیص معارف دینی هستند و در اذهان عمومی آن چنان با تبلیغات سوء نسل جوان را تحت تاثیر قرار داده اند که گویی این نگرش تبعیضی از قرآن گرفته شده است. برای رفع توهم برتری ذاتی و فضیلت مردان بر زنان در قرآن کریم پس از بیان حکم قوام بودن مردان، اوصافی از ارزش های انسانی برای جنس مونث مطرح می کند و می فرماید که:

«زن های شایسته زن هایی هستند که همواره در ارتباط با خدا بوده و نگهبان فرمان الاهی در غیاب همسرانشان هستند(فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله)، زیرا نقش زن در بهره برداری یا اخلال نظم خانواده فوق العاده مهم تر و بیشتر از مرد است. بنابراین زنان را به نقشی که دارند آگاه می سازد، او را متوجه مسوولیت خطیرش می کرده و رکن اصلی و عامل اعتدال خانواده معرفی می کند.»20

سور و آیات قرآن بهترین ادله برای درک حقوق انسانی زن است، زیرا سیر تاریخی حقوق زنان به ویژه در عصر جاهلیت، بیان کننده حقوق و امتیازاتی است که دین اسلام برای زنان قرار داده است. در واقع سیر تدریجی اعطای حقوق انسانی به زن از آیات خلقت بشر21آغاز و سپس در لابه لای تمامی آیاتی که به حقوق زن مرتبط است به تبیین و تشریع حق مالکیت22 زنان، شخصیت بخشیدن به زن و شریک مردان بودن، نهی از سختگیری و در فشار قرار دادن زنان به جهت گرفتن مهریه از آن ها23 می پردازد.

(0) نظر
برچسب ها :
تفضيل، علت يا حكمت؟

تفضیل، علت یا حکمت؟

اگر برتری های مرد و نفقه دادن وی به عنوان علت قوامیت باشد، با عدم این دو علت مرد دیگر حق ادعای سرپرستی بر زن را ندارد؛ برای نمونه اگر از نظر تدبیر، برنامه ریزی، قدرت و سایر اموری که معمولا در مردان یافت می شود مرد از زن خود ضعیف تر باشد یا در عمل زن مخارج زندگی خانواده را بر عهده دارد، مرد حق ادعای سرپرستی و تصمیم گیری ندارد و سایر حقوق از عهده او برداشته می شود. اما اگر این دو عامل به عنوان حکمت قوامیت باشد، گرچه به طور استثنا زن برتری داشته باشد یا به طور کامل کارهای معیشتی را بر عهده گیرد، باز حق سرپرستی مرد محفوظ است.14

آیا جمله «الرجال قوامون علی النسأ» خبری است؟

جمله «الرجال قوامون علی النسأ» جمله خبری است نه انشایی و از سرپرستی متداول مردان در خانواده خبر می دهد، گرچه در آن زمان و زمان های دیگر خانواده هایی بودند که در عمل سرپرستی زن را چه در برتری های خردگرایانه، تدبیر، دوراندیشی، علم و فهم و چه در اداره اقتصادی خانواده به عهده داشتند.15

آیا ریاست مرد امری قانونی ا ست یا تکوینی؟

روایت است که فردی از امام باقر(ع) سوال کرد که:

«مردی به همسرش می گوید؛ اختیار کار تو با خودت است امام(ع) فرمودند: چگونه این ممکن است، در حالی که خداوند می فرماید: الرجال قوامون علی النسأ این گفته مرد ارزشی ندارد.»

در قانون نیز مسوولیت مدیریت و ریاست بر خانواده به جهت جنبه امری و تکلیفی قابل اسقاط یا واگذاری نیست؛ بنابراین زوجین نمی توانند با انعقاد قرارداد خصوصی یا شرط ضمن عقد، این موقعیت را نادیده بگیرند یا از اقتدار قانونی آن بکاهند یا قلمرو آن را محدود کنند.16

(0) نظر
برچسب ها :
نكات تفسيري مفهوم قواميت

نکات تفسیری مفهوم قوامیت

در تفسیر آیه (الرجال قوامون علی النسا) و معنای قوام بودن مردان بین علمای شیعه و سنی اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد که با توجه به بررسی های مختلف که انجام داده ام، به اختصار به معرفی شمه ای از آراء ایشان می پردازم.

دسته اول معانی مختلفی را درباره نقش برتر مرد در خانواده بیان داشته اند و قوام بودن مردان را به معنی داشتن حق تادیب زن تعبیر نموده اند. مرحوم شیخ طوسی می فرمایند؛ قوام بودن به معنی داشتن «حق تدبیر» است، بدین معنا که مردان به امر به زنان در خصوص اطاعت از دستورات الاهی و دستورات همسرانشان قیام می کنند... صاحب تفسیر جامع البیان نیز تفسیری قریب به این معنا ارائه داده است، بدین معنا که مردان موظف به قیام به امور زنان خود هستند.10 بعضی دیگر از مفسران مانند قرطبی قوام بودن مردان را به معنای حمایت مردان از زنان و محافظت از ایشان تعبیر نموده اند که مختصر اشاره گردید.11 ایشان در ادامه این تعبیر، عهده دار بودن نفقه و تدبیر امور اقتصادی زن را به معنای قوام بودن مرد بر زن می داند؛ یعنی مردان علاوه بر دفاع و حفاظت از زنان، امر تدبیر، تحصیل و پرداخت نفقه زن را به عهده دارند.12

(ای یقومون بالنفقه علیهن والذب عنهن)

دسته دیگری از مفسران قوام بودن مرد را بر زن به سلطه مردبر زن تعبیرکرده اند13 غالب مواردی که به عنوان نمونه های برتری زنان بر مردان ذکر شده است، خدشه پذیر است. چه بسیاری از آن ها مواردی است که بیانگر اوضاع و احوال اجتماعی حاکم بر زنان در جامعه و زمان خاصی بوده است که اکنون در بسیاری از جوامع مصداق ندارد. مانند غلبه سواد و دانش در مردان، خانه نشینی زنان که منجر به دوری ایشان از مسایل و فعالیت های اجتماعی و مشارکت و اظهار نظر ایشان می شود. حال سوالی که این جا مطرح است، این است که تفضیل و برتری در این آیه شریفه علت است یا حکمت؟

(0) نظر
برچسب ها :
معاني و مفاهيم قوام

معانی و مفاهیم قوام

قوام از صیغه مبالغه بوده و ریشه آن «قیام» است. زبان عربی قیام را به معنای ایستادن (ضد نشستن) آورده است و متذکر می شود که مشتقات قیام در معانی مختلفی به کار رفته است؛ مانند: وقوف و ثبات، ادامه دادن مانند (آیه شریفه یقیمون الصلاه)تعدیل و تساوی در امور، رعایت عدالت مانند (و کان بین ذلک قواما) خوش رفتاری، نظام و شالوده چیزی (قوام الامور) و در آیه «الرجال قوامون علی النسإ» آن را به معنی محافظت و اصلاح می داند.3

در بعضی کتب تفسیری این واژه را صیغه مبالغه از قیام گرفته اند؛ یعنی شخص با دقت و مراقبت بسیار از شیء مورد نظر خود محافظت کند.

در مفاهیم مندرج در «قوامیت»، آرای مختلفی به چشم می خورد.4 در این جا به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:

ـــ در این که واژه «قوامیت» که در ابتدای آیه آمده، نظر به مردان جامعه به گونه ای فراگیر دارد یا فقط شوهران را در چارچوب خانواده شامل می شود، اختلاف نظر جدی میان مفسران وجود دارد. از متاخران، علامه طباطبایی فراگیری آن را باور دارد و انفاق و دیگر احکام مطرح شده در آیه را از احکام فرعی و جزیی برگرفته از آن حکم کلی می داند، ولی بیشتر مفسران قوامیت مردان را خاص محدوده خانواده می دانند.

به نظر می رسد، به قرینه انفاق ـــ که فقط برای خانواده مطرح است ـــ و قنوت صالحات و نشوز و راه حل های آن که به دنبال قوامیت ذکر شده و بر آن متفرع شده، دیدگاه دوم را باید پذیرفت. بعضی نیز گفته اند فقط حالت زن و شوهری است که در آن مرد به عنوان مرد، بر زن به عنوان زن انفاق می کند و نیز تناسب جمله اول آیه با جمله های بعدی چنان ایجاب می کند که اصل و فرع در گستره و تنگنا برابر باشند. همچنین ظاهر آیه حکایت دارد که انفاق و تفضیل، با هم به قوامیت مرد مشروعیت می بخشند، حال آن که در بیرون خانواده انفاق مطرح نیست؛ بنابراین استناد به این که هر چند انفاق در سطح جامعه مطرح نیست، اما برتری مرد بر زن عام است ، پذیرفتنی نیست.

ــ « قو ام»، صیغه مبالغه قائم است که از قام یقوم گرفته شده و قام بدون حرف جر و نیز همراه به حروف ب، ل، فی، عن، الی، و علی به کار می رود.5 در صورتی که قو ام و قام با علی به کار رود به معنای مراقبت و دوام و ثبات بر کاری یا ایستادن بر پایه چیزی و یا تکیه بر چیزی است. در این آیه معنای نخست اراده شده است؛ یعنی بسیار قیام کننده بر امور و کارها و نیازهای زنان. از این رو معانی اداره، سرپرستی، کفالت، تعهد، پاسداری، حفاظت، نگاهداری و نگاهبانی، مراعات، حمایت، پایداری، پای ورزی، ایستادگی، گماشتگی، کارگزاری، مراقبت و مواظبت را در توضیح آن آورده اند، چنان که کم و بیش تعبیراتی چون ولایت، حکومت، تسلط، سیطره، احاطه، چیرگی و تکیه گاه بودن در بعضی نوشته ها به حوزه معنایی آن راه یافته است. شاید دلیل چنین برداشت هایی تعبیر «فضل الله» باشد که در ادامه آمده است، ولی چنان که خواهد آمد هرگز سلطه و سلطنتی در معنای آن پذیرفته نیست؛ چنان که فضل نیز بر برتری و ارزش بیشتر دلالت ندارد.

ـــ در کنار قو ام، واژه های قائم، قیوم، قیم، قیام نیز در لغت آمده اند که بعضی با قوام یکسان هستند. چنان که قیموم نیز هر چند در لغت نیامده، ولی در بعضی آثار و ادعیه دیده می شود. در این میان قیام و قیوم نام خداوند به شمار می آیند، ولی قیم و قو ام به یک معنی هستند؛ بنابراین آن چه بعضی گفته اند که قو ام غیر از قیم است، در نتیجه مرد هم قیم بر زن نیست، ناشی از آگاهی اندک از لغت است، در لغت نیز گفته شده، ـــ قیم المراه: زوج ها، کانها یقوم بامرها و ما یحتاج الیه. جز آن که قیم در اصطلاح متاخر فقهی نوعی از سرپرستی است که در جهت رعایت حال ناتوانان، خردسالان و محجوران از تصرف در اموال ، اعمال می شود و یا مواظبت و نظارتی که بر موقوفات می شود، اما قیم بودن مرد بر زن از این گونه نیست، چنان که قیم بودن شوهر مرتبه‎ای را برای او نمی رساند و فرودستی زن را دلالت ندارد؛ بلکه می توان گفت که قیم در اصطلاح فقهی نیز به طور لزوم به معنای فرودستی طرف مقابل قیم نیست و درباره اطفال، غایبان، قاصران و محجوران نیز نمی توان برتری ارزشی قیم را برایشان ادعا کرد. بنابراین قیم بودن فقط به معنای قیام به انجام وظایف سرپرستی است، اما برتری داشتن یا نداشتن از نشانه های بیرونی باید به دست آید.

ـــ چنان که گذشت قو ام از فعل قام گرفته شده که مصدر آن قوم، قیام، قومه و قامه است؛6 بنابراین مصدرهایی از قبیل: قیومیت، یا قوامت ـــ به رغم آن که بسیار به کار می روند ـــ ریشه و مستندی در منابع اصلی لغت ندارند. نتیجه این که برای معنای قیام کردن به امور، باید از یکی از چهار مصدر بالا بهره گرفت، اما اگر از کلمات وصفی قیام و قیم و قیوم و قوام، مصدر صناعی بسازیم، باید از کلمات قیامیت، قیمیت، قیومیت و قوامیت بهره جوییم، جز آن که قیومیت و قیامیت ویژه خداوند خواهد بود و درباره مرد به کار نمی رود.

ـــ بعضی گفته اند: «قوام، بیشتر از قیم و قیام بر مبالغه دلالت دارد و قیام او مثل قیام والی بر رعیت است، بنابراین سیطره و احاطه توام با قدرت دارد؛ گویی حیات زن، قائم و نیازمند به وجود مرد است.»7 مستند هیچ یک از گزاره های این سخن را نیافته ایم به ویژه آن که قیام را در لغت، صفت و نام خاص خداوند دانسته اند؛ پس می توان گفت سیطره شوهر بر همسر از سیطره ی خداوند بر آفریده ها بیشتر است!

ـــ چنان که گذشت قوامیت به معنای مراقبت، پایداری و ایستادگی بر امور، کارها و نیازهای زن است؛ اما برتری این کارها در لغت نیامده، چنان که محدوده دقیقی برای قوامیت نیز ترسیم نشده است. در تعبیرات مفسران مواردی مانند آموختن، پرورش دادن، تادیب، تدبیر، نظارت بر رفت و آمد، مواظبت در خانه، منع از بیرون رفتن از خانه و... آمده که به نظر می رسد همگی برداشت های مفسران باشد. شاید بتوان گفت آن چه در حفظ تعادل شخصیت زن و تامین نیازهای روحی و جسمی او و در نتیجه قوام، سازمان و سامان خانواده دخالت دارد، در محدوده قوامیت می گنجد.

ـــ قوامیت به معنایی که گذشت، وظیفه و مسوولیت است و هرگز برتری، فضیلت، شرافت و امتیاز یا سلطنت مرد بر زن را نمی رساند، بلکه ملاک های برتری امور دیگری است. در «اقرب الموارد» مولف به صراحت می گوید:

«رعایت و کفالت است و نه ولایت و سلطنت»8

برتری نه از قوامیت استفاده می شود و نه از «علی» و نه از فضل، چنان که در نکته های چهاردهم و پانزدهم خواهد آمد ـــ زیرا قام همراه با علی بیشتر درباره امور و وظایف به کار می رود که در آن جا علو و نسبت سنجی بین کسی که قائم بر امر است و آن چیزی که او بدان قیام دارد، معنی ندارد. چنان که به احتمال زیاد «قوامون علی النسأ» با حذف مضاف باشد؛ یعنی «قوامون علی شوون النسأ و حاجاتهن»

ـــ گفته اند حکمت در تشریع قوامیت مرد، آن است که هیچ گروهی ـــ حتی دو نفره ـــ برنامه ها و سیر حرکت شان سامان نخواهد یافت، مگر آن که یکی مسوول باشد ـــ چنان که در روایتی نیز آمده ـــ بنابراین در خانواده نیز که مهم ترین بنیادهای جمعی است باید چنین باشد. «علامه جعفری» در این زمینه می نویسد: اداره خانواده به یکی از چهار شکل ذیل تصور می شود:

1. اداره آن با زن و مرد است که چنین چیزی امکان ندارد، زیرا اگر دو مرد نیز با هم مسوول باشند، تصادم، تزاحم و برخورد و جدایی را در پی خواهد داشت.

2. زن به تنهایی مسوول باشد که در آن صورت تنظیم ارتباطات با موانع و ختلالات روبه رو خواهد شد.

3. پدرسالاری سلطه گرانه و خودخواهانه که در بعضی جوامع دیده می شود، ولی چنین حالتی فضای جامعه را جهنمی کرده، عظمت ها و ارزش های زن را سرکوب می کند و طعم خوش زندگی را در کام فرزندان تلخ می کند.

4. نظام شورایی با سرپرستی و ماموریت اجرایی مرد که همراه با اعتدال است و معنای قوام نیز همین است. اشکال بعضی از غربیان بر اسلام مبنی بر این که اسلام، مرد را امیر و زن را اسیر کرده، به دلیل رفتار بیرونی بعضی از جوامع اسلامی و برداشت های نادرست از آیه (الرجال قوامون علی النسإ) است.

ایشان تاکید دارد که قوام، قیم مصطلح حقوقی و فقهی نیست و قوامیت بر اساس علت طبیعی است نه قراردادی و تحکمی.9

ـــ بنابر آن چه گذشت قوامیت مرد، نوعی مسوولیت در جهت اداره بنیاد خانواده است و الزامات و تکالیفی حقوقی و اخلاقی در پی آن بر عهده مرد خواهد بود. از جمله لزوم انفاق و رفتار بر اساس قسط و چه بسا بتوان گفت آیه ی شریفه، (کونو قوامین بالقسط) آیه مورد بحث را تبیین و تفسیر یا تکمیل می کند، چنان که اگر در چارچوب انواع ولایت ها بگنجد آن چه وظیفه والیان به طور عموم است در این جا نیز مطرح می باشد.

(0) نظر
برچسب ها :
بررسي‎ معناشناختي ‎و جايگاه‎قواميت ‎مردو حقوق انساني زن از نظر قرآن و مقايسه با كنوانسيون رفع تبعيض

بررسی‎ معناشناختی ‎و جایگاه‎قوامیت ‎مردو حقوق انسانی زن از نظر قرآن و مقایسه با کنوانسیون رفع تبعیض

فائزه عظیم زاده اردبیلی

یکی از مباحث اساسی که در جوامع علمی و فرهنگی متفکران و اندیشمندان به آن توجه کرده اند، موضوع «حقوق و شخصیت زن» است. همواره زنان در جوامع بشری از شان و حقوق خود دور مانده اند و حتی منزلت انسانی آنان با تردید روبه رو شده است. جایگاه و شخصیت زن در فرهنگ هر جامعه، نشان دهنده میزان اهمیت و منزلت زنان در آن جامعه است. مکاتب دینی و سیاسی درباره حقوق زن، نظرات مختلفی را بیان کرده اند. در میان این مکاتب، مکتب انسان ساز و جامع نگر اسلام که قوانین آن از سرچشمه زلال وحی سرچشمه گرفته است با نگرشی فراگیر و با در نظر گرفتن همه ویژگی های زنان، منزلت و کرامت والایی را برای آنان قایل شده است. به طور مسلم از نظر تکوینی تفاوت های حکیمانه ای میان زن و مرد وجود دارد، اما در عین حال بین حقوق و تکالیف زن و مرد نوعی تعادل برقرار است. مخاطب اصلی آیات الاهی و شریعت مقدس، همان «حقیقت آدمی» و «انسانیت انسان» است؛ و جنسیت او جایگاهی اساسی و اصلی ندارد اگر چه برای رسیدن به هدف، گاه به صورت تبعی مورد توجه قرار گرفته باشد و هیچ گاه تفاوت های حقوقی و حکمی بر وجود تفاوت در هویت انسانی «جنس زن» و «جنس مرد» دلالت نمی کند.

همان گونه که در لابه لای آیات قرآنی نمونه های فراوانی در این خصوص به چشم می خورد.

« یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالاً کثیرا و نسإ .

ای مردم، بترسید از نافرمانی خدا، آن خدایی که همه شما را از این تن و نفس واحده آفرید و هم از آن جفت او را خلق کرد و از آن دو نفر خلقی بسیار از مرد و زن در اطراف عامل برانگیخت.»1

آن چه در این نوشتار می خوانید، بررسی معنا شناختی و تحلیل واژه قوام در آیات قرآنی است که از آن در کنوانسیون ها و اسناد بین المللی به عنوان ظرف استقرار تبعیض علیه زنان و مصداقی از مصادیق تبعیض یاد شده است.

واژه های کلیدی:

زن، حقوق زن، کنوانسیون، اسناد بین المللی، حقوق انسانی، قوامیت، تبعیض.

آیه قوامیت از مهم ترین آیات مربوط به مساله زن و حقوق اوست که کم و بیش نگاه اسلام را به عنوان داعیه دار برترین آیین ترقی و تکامل انسان، به زن نشان می دهد. فهم درست این آیه، تاثیر بسزایی در بازنمایی نگاه قرآن کریم به «زن و حقوق زن» دارد.

در آیه شریفه:

«الرجال قوامون علی نسإ بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصاحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله»2

بسیاری از مفسران قرآن معتقدند که این آیه فقط بیانگر برتری مردان بر زنان است و چون این برتری در زمان های دور از جهت موقعیت اجتماعی و اقتصادی امری آشکار و از هنجارهای ثابت جامعه بود، چندان شگفت انگیز نبود. بعضی معتقدند که منظور آیه این است که مردان حامی زنان هستند. بعضی می گویند: برتری مردان بر زنان را در تمام شوون نشان می دهد، بنابراین از آن به وجوه تبعیض در لابه لای نصوص دینی در حق زنان حکم کرده اند و در واقع آن را به روابط اجتماعی تعمیم داده اند.

در بررسی معنا شناختی واژه «قوام» در میان آیات شریفه قرآن کریم با چند سوال روبه رو می شویم:

ـــ مراد از قوامیت چیست؟

ـــ آیا از قوامیت برتری ریاست مرد برداشت می شود؟

ـــ آیا پذیرش قوامیت مرد به منزله وجود تبعیض علیه زنان است؟

ـــ آیا مراد از رجال همه مردان هستند؟

(0) نظر
برچسب ها :
اشتغال زنان از نگاه قرآن و سنت, و نظر فقهاى گذشته و حال

اشتغال زنان از نگاه قرآن و سنت, و نظر فقهاى گذشته و حال

نوشته: شیمإ الصراف

ترجمه: عبدالله امینى

در مقاله تقدیمى, خانم صراف که قانوندان و پژوهشگر عراقى است, نظریات اهل سنت و شیعه در باره کار کردن و فعالیتهاى بیرون از خانه بانوان را گزارش مى کند. وى آراى فقها و نظریه پردازان گذشته و حال را بیان کرده, دلایل آنها را نقد و بررسى مى نماید. نقد وى عمدتا متوجه آن دسته از دیدگاههاى فقهاى اهل سنت است که در نگاه نویسنده درک جامعى از شرایط زنان ندارند.

آشنایى با آراى اهل سنت و دلایل آنان, نیز معرفى منابعى در این باره و در ضمن بیان نظر برخى علماى شیعى, نگاه تازه و متفاوتى است که از امتیازات مقاله به شمار مىآید. گرچه پیام زن بیم آن دارد قلم نویسنده تند رفته, جانب دارانه و با زنانه نگرى (فمنیسم) مسإله را بررسى کرده باشد. به هر روى ارزیابى خوانندگان و صاحب نظران فرزانه, راهگشاست.

این مقاله در مجله لبنانى ((منبر الحوار))شماره 15, سال 1989 آمده است که اینک براى علاقه مندان به فارسى برگردانده مى شود.

موضوع کار کردن زن مسلمان در بیرون از خانه, همچنان باعث اختلاف نظر شد میان موافقان و مخالفان است. از آن رو که غالب افراد گروه دوم, به شکل صریح یا ضمنى ادعا دارند عقیده شان موضع اسلام است, در این مقاله به بیان مسإله از نگاه اسلام (قرآن و سنت) و نظر فقهاى پیشین و معاصر پرداخته ایم.

نگاشته هاى فقها و نویسندگان معاصر که به بازگشت به اصول اسلامى در بنیان خانواده و در تعیین وظایف زن و مرد دعوت مى کند, اصرار دارد جاى زن در خانه است و نخستین و آخرین وظیفه اصلى او, خانه و شوهردارى و تربیت فرزندان است.

هر یک از این فقها, دلیل و سببهایى را براى نظر خود مطرح مى کنند. ((رشیدرضا)) فطرت را دلیل چنین اعتقادى مى داند:

((فطرت مى طلبد زن به باردارى و شیردهى و نگهدارى و تربیت فرزندان و به کارهاى خانه بپردازد.))(1)

((حکیمى)) با نظر وى موافق بوده, دلیل دیگرى: عدم توانایى انجام کارهاى سخت بیرون از خانه را مى افزاید و توصیه مى کند: اگر به کارهاى خارج از منزل علاقه دارد, به شعرسرایى و نویسندگى بپردازد.(2) گرچه مى گویند کارهاى خانه ـ به تنهایى ـ سخت و خسته کننده بوده, بیشتر این کارها, به فعالیت جسمى نیاز دارد.

اگر بپذیریم زن توان کارهاى سخت را ندارد, آیا نویسنده (حکیمى) نمى داند تمام کارهاى خارج از خانه نیازمند فعالیت بدنى نیست؟ حق داریم بپرسیم: چگونه این ((موجود نازک و لطیف]!] (( توانست مشقتهاى هجرت را در زمان رسول الله(ص) تحمل کند؟! نیز حضور فعالى در جنگها داشته باشد!

دکتر مصطفى سباعى مى گوید: تا وقتى بر شوهر, شرعا واجب است نفقه بدهد, زن حق کار کردن ندارد.(3) دلیل دیگر این است که: زن از فریب و مکر مردان, در امان مانده, جایگاه والا و پاک وى در اجتماع محفوظ ماند.(4)

حقیقت این است که در مقابل این دلیل که پرسش برانگیز است, متحیریم! آیا مردان هیچ کارى در محیط کار جز فریب دادن و گول زدن زنان ندارند؟! آیا زنان این قدر کم خرد و ساده اند که به آسانى, به بازى گرفته شوند؟!

از شمار نویسندگانى که به منع فعالیت زن در خارج از خانه معتقد است ـ بىآنکه دلیل روشنى ارائه دهد ـ دکتر احمد فرج, در کتاب ((الموامره على المرإه المسلمه)) است.(5)

دلایل ((مودودى)) برگرفته از قرآن و سنت, و دلایل فقهاى پیشین است که گفته خواهد شد. مودودى در کتابش (الحجاب) دلیلى دیگر آورده که: بیرون رفتن زن از خانه براى کار, یعنى اختلاط با مردان و به دنبال آن, فساد, به سبب وجود اسباب آن, که فتنه نگاه و زبان و شنیدن صداى زن است.(6)

زنان شاغلى که از خیلى وقت پیشتر, در اثر رنج و مرارت کار روزانه, زیبایى و زنانگى خود را فراموش کرده اند, وقتى عبارت مودودى را بخوانند, زهرخند خواهند زد.

برخى از فقها و نویسندگانى که با اندیشه مودودى ـ مبنى بر ماندن زن در خانه و وقف خویشتن براى همسر و فرزندان ـ موافق اند, علت این نظریه را دلایل علمى مى دانند که اثبات مى کند ذکاوت و تواناییهاى جسمانى زن, کمتر از مرد است.(7)

این نظریه پردازان نمى دانند یا خود را به نادانى مى زنند که اداره خانه, این کشور کوچک, نیازمند ذکاوت و مهارت و نیروى بدنى پرتوانى است و از مهمترین و خطیرترین وظایف زندگى, تربیت فرزندان است. در این صورت چگونه مى توان این امور را به دست کسى سپرد که به گمان این آقایان, بهره کمى از ذکاوت و آگاهى دارد؟!

این نظریه ها و مشابه آن بسیار بوده, دلایل آن تقریبا یکى است.

[ O نظر فقهاى کنونى]

نظر فقها و نویسندگان کنونى, به رغم توجیهات گوناگون در منع کار زن, تماما مستند به دلایل و اعتقادات فقهاى پیشین است. دست کم به خاطر روابط زناشویى, بیشتر قواعد مکاتب فقهى, صراحت در منع زن از کار دارد, به دلیل اینکه شرعا بر مرد واجب است نفقه بپردازد.

کاسانى, از فقهاى بزرگ حنفى مى گوید:

((از جمله حقوق مرد, پس از ازدواج این است که زن در خانه بماند و کار نکند, و تإمین نیازهاى زن بر عهده مرد باشد.))(8)

سرخسى تإکید مى کند:

((آشکارا معلوم است زنان نمى توانند کسب و کار کنند. کار زنان موجب فتنه است. ))(9)

بیرون رفتن زن از خانه, بنا بر نظر فقها, بسته به اجازه همسر است, مگر اینکه پدر و مادر زن بیمار باشند و یا زن بخواهد به دیدن آنها برود. اگر زن بدون اجازه همسر, از خانه بیرون رود, فقها معتقدند وى ناشزه بوده, مجازات وى, عدم وجوب پرداخت نفقه است. بدین ترتیب کار کردن زن, بیرون از خانه, مشروط به رضایت همسر است. از این رو بسیارى از زنان به دنبال کار خارج از خانه نیستند, زیرا نمى خواهند نافرمانى همسر را کرده, حق دریافت نفقه را از دست بدهند. همچنان که پیشتر وضع زندگى بدین دشوارى نبود, طرحهاى آزادسازى زن, از راه کار کردن, هنوز محقق نشده است.

[ O نظر فقها و قرآن و سنت]

نظر فقها در مورد کار کردن زن, بر قواعد قرآنى و سنت بنیان نشده, گرچه باید چنین باشد. ویژگى فقهاى پیشین این بود که وقتى مى خواستند قاعده و بنیانى نهند, هم رإى و یکدل بوده, داده ها و واقعیتهاى اجتماع را در نظر داشتند و رإیشان اولین و آخرین اجتهاد بود, که گاه درست بود و گاه نادرست, اما فقهاى کنونى براى چاره جویى در موضوع کار کردن زن, داده هاى اجتماع را در اختیار ندارند, در حالى که مسإله اى مهم بوده, مهمتر این است که به صراحت یا به طور ضمنى, نظر خود را به اسلام نسبت دهیم.

ما به بیان نظر قرآن و سنت در باره کار زن پرداخته, نظر فقهاى پیشین و کنونى را بررسى خواهیم کرد.

دین اسلام به هنگام پیدایش, برخى امور را که در جاهلیت بدان عمل مى شد, پذیرفت و بعضى را اصلاح کرده, برخى دیگر را از بین برد و قوانین جدیدى را براى سامان دهى زندگى مسلمانان در اجتماع نوظهور امت اسلام, وضع کرد. اسلام در مورد کار کردن زن, وضع زمان جاهلیت را پذیرفت; یعنى بىآنکه قانون صریحى بنهد, به زن اجازه داد همچنان کار کند, زیرا دین, همان گونه که حق کار کردن مرد را مسلم و بدیهى مى دانست, در مورد زن چنین عقیده اى داشت. در زمان جاهلیت, بسته به[ فرهنگ] محیط, به زن اجازه کار و فعالیت حرفه اى داده مى شد.(10) وى به فعالیتهاى بزرگ و مهم اقتصادى در جامعه مى پرداخت و در کنار مرد خانواده یا براى ارتزاق[ خود و خانواده اش اگر بیوه یا مطلقه بود] به عنوان یک کارگزار, فعالیت کشاورزى و دامپرورى داشت. زنان براى کمک به خانواده یا ارتزاق, به صنایع دستى مشغول بودند و به زن, صنعت کار گفته مى شد. وى آنچه را مى بافت یا مى ریسید, نیز کره و روغن یا پوست دباغى شده را مى فروخت.(11) زن فعالیت تجارى هم داشت, چه در داخل و محدود, که در بازارهاى محلى یا عمومى مثل بازار عکاظ, خرید و فروش مى کرد, و یا در محل کسب خود که در طول سال کار مى کرد و محصولات دست سازش را مى فروخت یا کارهاى زنان را که براى وى کار مى کردند و آنچه را ساخته شده از بازار مى خرید, خرید و فروش مى کرد.

از شمار این زنان ((ام منذر بنت قیس)) است که ظاهرا در زمان رسول الله(ص) خرما مى فروخت و ((اسمإ بنت مخرمه بن جندل)) که عطرفروش بود و از یمن عطر وارد مى کرد و در مدینه مى فروخت.(12) برخى از زنان تجارت خارجى مى کردند و ثروتمند بودند, مثل ((هند بنت عتبه)) و ((خدیجه بنت خویلد)), اولین همسر پیامبر گرامى(ص).

در مقایسه با باقى حرفه ها, تجارت اهمیت و موقعیت خاصى داشت و کسانى بدان مى پرداختند که شخصیتى قوى داشتند و دوراندیش بودند و مى توانستند با مردم روابط و پیوند خوبى داشته باشند.

افزون بر این کارها, زنان در زمینه فکرى و ادبى نقش داشتند و کاهن, شاعر, حکیم و مرجع رفع اختلاف بودند.

اگر کار و فعالیت زنان در زمان اسلام را ادامه وضع زمان جاهلیت بدانیم و اگر قرآن آیه صریحى در باره کار کردن زنان نیاورده باشد, همچنان که در باره مردان نیاورده, آیا مى توانیم بدین سبب بگوییم: کار کردن مرد حرام است؟! گرچه در قرآن به طور ضمنى اشاره به کار کردن زنان شده است. قرآن مهر را بر مرد شرعا واجب کرده, ارث بردن زن را پذیرفته و سهم مشخصى از ارث را در هر وضعى براى وى در نظر گرفته است. این حقوق و اموال, ((سرمایه))اى براى زن است که باید آن را توسعه و رشد دهد. قرآن مى پذیرد وى قانونا شایستگى دارد پیمان ببندد و خرید و فروش و رهن و ... کند.

در سنت ـ که از جمله وظایف آن تشریح و تبیین محتواى قرآن است ـ مطلبى در باره ممنوعیت کار کردن زن نیامده, خلاف آن را درست دانسته, کارهایى را که پیشتر زنان انجام مى دادند, ادامه داده اند.(13)

اسلام در این حد متوقف نشد, بلکه زن را به حضور در فعالیتها و به عهده گرفتن وظایف و مناصبى خواند که به مقتضاى جامعه نوپیداى اسلام به وجود آمده بود. در مکه و زمان رسول الله(ص) امور حسبه (مالى) را ((سمرإ بنت نهیک الاسدیه)) بر عهده داشت. وى با شلاق کسانى را که در داد و ستد, غش و فریبکارى مى کردند, مجازات مى کرد.(14) امور حسبه از مهمترین و خطیرترین مناصبى است که شخص مى تواند در جامعه اسلامى بر عهده گیرد. بنا بر تعریف ماوردى از امور حسبه, که امر به معروف به هنگام ترک آن و نهى از منکر در وقت انجام آن است,(15) مسوولیت امور حسبه, حد و مرزى نمى شناسد. از واگذارى این مسوولیت به زن مى توان میزان اعتماد بالا به تواناییها و شایستگى هاى زن را در پذیرش مسوولیت, در زمان پیامبر(ص) فهمید. در جنگهاى پیامبر(ص) بسیارى از زنان مانند مردان نقش داشتند.(16) زن به فعالیتهاى مذهبى مى پرداخت و مانند عابدى فقیه از پیامبر روایت مى کرد و رسول الله براى وى حدیث مى گفت. زن در زمینه شعر هم بارز و برجسته بود.

موضع اسلام در باره کار کردن زن, موضع درست و طبیعى دینى است که در پى ساختن اجتماعى استوار و به هم پیوسته است و مى داند ساختن چنین جامعه اى نیازمند تلاش و حضور فعال و بنیادى زن است و به خوبى آگاه است, نقش مهم و اساسى زن در ساختن اجتماع کوچک خانواده, مانع ایفاى نقش وى در ساختن جامعه بزرگ اسلامى, از طریق کار کردن نیست.

حق کار کردن زن که اسلام پذیرفته, پذیرش انسان بودن زن و جزء احترام و تقدیرى است که دین نوظهور اسلام براى وى قایل بود. این حق, عمل کردن به مفاد آیه 17 سوره توبه است:

((مردان و زنان مومن, سرپرست یکدیگرند و همدیگر را امر به معروف و نهى از منکر مى کنند.))

در زمان خلفاى راشدین, مانند زمان پیامبر(ص), زن مسوولیتهاى مهمى بر عهده داشت. عمر ـ خلیفه دوم ـ شفإ دختر ابى سلیمان را بر امور مالى و دارایى بازار مدینه گماشت. هر زمان عمر وارد بازار مى شد, شفإ دنبال وى بود.(17)

اکنون اگر موضع فقهاى پیشین را بررسى کنیم, علت فتواى آنان را در حرمت کار کردن زن مى فهمیم. در قرن دوم هجرى و پس از استقرار مسلمانان در سرزمینهاى فتح شده, فقه شکل یکدستى را براى بیش از یکصد سال پیدا کرد. در پى پرسشهایى که از فقیهان مى شد و به گونه فتوا و حکم, عمومیت مى یافت, قوانین فقهى به وجود آمده, گذشته از گرایشهاى شخصى, بازتاب اوضاع اقتصادى و اجتماعى و سیاسى جامعه اى بود که فقیه مى زیست. پیشینه سترگ سیاسى و اقتصادى و اجتماعى که در صد سال ـ فاصله میان وفات پیامبر و ظهور فقه ـ بر جاى ماند, به شکلى پنهان و پیچیده, قواعد فقهى را سمت و سو مى داد.

کشورگشایى هاى مسلمانان و استقرار آنان در جوامع دیگر و آمیختگى شان با امتها و ادیان و باورهاى جدید, موجب واکنشها و پیامدهایى در تمامى زمینه ها, از سوى مسلمانان شد. برخى از این پیامدها مربوط به زن مى شد. بیم مردان از آبرو و ناموسشان موجب فشار و سختگیرى بر زنان و خانه نشینى آنان شد. مردان مى ترسیدند زنان با مردهاى غیر عرب و غیر مسلمان اختلاط و ارتباط داشته باشند. به مردان مسلمان اجازه داده شده بود با زنان غیر مسلمان ازدواج کنند, ولى ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان, به راحتى انجام نمى شد. فکر ازدواج زن عرب با نژادى دیگر پذیرفته نبود و اگر ازدواجى صورت مى گرفت, به زور فسخ مى شد. (18)

سختگیرى بر زنان و اجبارشان بر خانه نشینى, به منظور پیشگیرى از پیامدهاى سوء بود و پیش از آنکه توسط فقها قانونمند شود, رواج و گسترش یافت.([ (19خانه نشینى اجبارى زنان دلایل دیگرى هم داشت]:

وضع آشفته سیاسى; جنگهایى که میان مسلمانان پیش آمد و زنان فعالانه و به طور مستقیم ـ و حتى در سطح رهبرى ـ در آن شرکت داشتند, مثل جنگ جمل به رهبرى عایشه (همسر پیامبر) و گاه غیر مستقیم در نبرد حضور داشتند که کتابهاى تاریخى از آن سخن گفته است, مانند فعالیت زنان خوارج, نیز گفتگوى معاویه با زنان که چرا در جنگ, با امام على(ع) همراهى کردند.

آنچه برشمردیم باعث شد مردان بر زنان سخت گیرند و از فعالیت آنان جلوگیرى کنند, گرچه در قرآن و سنت دلیلى وجود نداشت که زن را از حضور و فعالیت باز دارد.

شاید بتوان گمان کرد حقوق بسیار و آزادى گسترده و برابرى حقوق و تکالیف زن با مرد به عنوان یک انسان که اسلام به ارمغان آورد, موجب شد مردان سعى نمایند زن را پایبند و محبوس در خانه کنند و احادیث دروغى را در تإیید عمل خویش جعل کنند, همچون: اگر زن بدون اجازه همسر از خانه بیرون رود, هر چه که خورشید و ماه بر آن مى تابد, زن را نفرین مى کند, مگر اینکه شوهر راضى شود.(20)

فقه براى قانونمند کردن وضع موجود, پا پیش نهاد و از آیاتى همچون ((و قرن فى بیوتکن; در خانه هایتان بمانید)) بهره گرفت, در حالى که این آیه به روشنى, به زنان پیامبر(ص) اختصاص دارد, زیرا در آغاز آن ((یا نسإ النبى لستن کإحد من النسإ)) (احزاب/ 33) است. زنان رهبر و پیامبر امت, احکامى خاص دارند, تا رفتارشان مورد نکوهش دیگران قرار نگرفته, پیامبر(ص) اذیت نشود.(21)

فقهایى که اعتقاد به خانه نشینى زنان دارند, از آیه ((و للرجال علیهن درجه)) که در آغاز آن ((و لهن مثل الذى علیهن بالمعروف)) است, نیز از آیه 43 نسإ ((الرجال قوامون على النسإ)) استفاده کرده اند. همچنین از احادیثى که زن را به پیروى از همسر تشویق مى کند, در حالى که این آیات و احادیث به دلیل منطقى هدفى جز این ندارند که رهبر کشور کوچک خانواده را تعیین کنند; رهبرى که در اداره و رهبرى, باید ستمگر و زیاده طلب نباشد.

با بررسى گفتار فقها و نویسندگان معاصر[ از اهل سنت] در باره کار کردن زن, مى بینیم که برخى فقها امانتدار و واقع نگر نبوده, در فهم نقش فقه و فقیه, کوته نظرى کرده اند. این سخنى گزاف نبوده, ارزیابى خواهد شد. امانتدار نبودند, چون نظر خود را برگرفته از قرآن و سنت قلمداد مى کردند, در حالى که ما نظر این دو را در باره کار زن گفتیم. افزون بر این, تمامى اقوال فقهاى پیشین را نیاورده, به برخى گفتارها اعتماد و بسنده کرده اند, ولى چنین وانمود کردند که رإى تمامى فقها چنین است! اما مطلقا چنین نیست, مثلا مذهب جعفرى (شیعى) نه تنها کار کردن زن را قبول دارد, بلکه فراتر از این را معتقد است. ((مغنیه)), رإى فقهاى شیعى را در بحث اجاره چنین گزارش مى کند:

[ O نظر فقیهان شیعى]

((سید یزدى در عروه الوثقى و سید حکیم در مستمسک گفته اند: اگر زن براى خدمت در مدت معینى,[ تعهد و توان خود را] اجاره دهد و پیش از انقضاى این مدت, ازدواج کند, اجاره[ و تعهد] باطل نمى شود, حتى اگر خدمت منافى بهره جویى شوهر و حقوق زناشویى باشد. در این حکم تفاوتى نیست شوهر در هنگام ازدواج, تعهد زن را بداند یا نداند, زیرا دو حق اینجا هست: حق خدمت و حق شوهر. اگر زن بتواند هر دو را انجام دهد, که خوب, و اگر جمع میان آن دو ممکن نباشد و تزاحم کنند, حق پیشتر که تعهد خدمت است, مقدم است, چون اگر حقوق شرعى مزاحم هم شوند, ترجیح با حق سابق است. بنابراین شوهر حق اعتراض یا فسخ تعهد زن را ندارد و همسر ناشزه محسوب نمى شود. اما اگر پس از ازدواج تعهد خدمت دهد و با حق شوهر منافات داشته باشد, بدون اذن و اجازه شوهر, تعهد خدمت درست نیست. اگر تعهد, با حق شوهر مطلقا منافات ندارد; مثلا تعهد قرائت قرآن یا بافتن پیراهن با نخ کاموا یا پشم را بدهد, اجاره[ و تعهد] صحیح است حتى اگر شوهر اذن ندهد)).(22)

متانت و منطقى بودن و واقع نگرى نظر این فقیهان مشهود است. اینان اگر کار کردن زن پس از ازدواج را به موافقت شوهر ربط داده اند, به معناى اولویت حضور زن در خانه است. بدون تردید این اجتهاد همخوان با واقعیتهاى اجتماع در آن زمان است.

[ O نظر ابوحنیفه]

ابوحنیفه فتوا داده است: زنان مى توانند قاضى شوند, اما در مواردى که نمى توانند شهادت و گواهى دهند, یعنى در حدود و جنایات, نمى توانند قاضى باشند. (23)

[ O نظر طبرى]

امام ابن جریر طبرى, قضاوت زن در تمامى احکام را روا مى داند.(24)

نظر این رهبران دینى کجا و رإى فقیهان و نویسندگان معاصر کجا! با اینکه منصب قضا در جامعه اسلامى از مهمترین و خطیرترین مناصب است.

اگر کار کردن زن, به حق شوهر نقصان یا آسیبى نرساند یا به خروج از خانه نیانجامد, علما اجازه داده و افزوده اند: اگر زن, حرفه اى مثل مامایى دارد, که از وجوب کفایى زنان است, شوهر نمى تواند مانع بیرون رفتن وى از خانه شود(25), اما حتى این قول را فقهاى معاصر نگفته اند!

[ O تنگ نظرى فقها]

فقهاى کنونى در نظر و رإى خود مبنى بر ممنوعیت اشتغال زنان, دچار تنگ نظرى و عدم واقع نگرى شده اند; بر خلاف فقهاى پیشین که به گمان خود با اجتهاد در قرآن و سنت, زن را از کار کردن منع کرده اند. انگیزه هر دو گروه, داده ها و طبیعت جامعه بوده است. در گذشته زنان به همان راحتى ازدواج مى کردند, که طلاق مى گرفتند. در نتیجه همیشه کسى بود که آنان را بگیرد و نفقه دهد, حتى زنان مدت عده مرگ یا طلاق را به فراموشى مى سپردند تا پیش از موعد ازدواج کنند. ماوردى که در قرن پنجم هجرى زندگى مى کند, در کتابش ((الاحکام السلطانیه)) از جمله وظایف قاضى را الزام زنان به عده نگه داشتن مى داند.(26) اما ازدواج و طلاق سهل و ساده, اکنون ـ بلکه از مدتها پیش ـ وجود ندارد و زن خود را ملزم به کار کردن و تإمین نیازها به دست خود مى بیند.

همکارى و پشتوانه اجتماعى که در زمان فقهاى پیشین میان مردم بود, اکنون در جامعه ما کم شده, مدتهاست روحیه فردگرایى و خودمحورى گریبانگیر انسانها شده است و مردان و زنان خود را ملزم به کمک به زنان مطلقه یا کوخ نشین ـ حتى اگر صغیر داشته باشد ـ نمى بینند و یا این کار را به رغم میل خود و به خاطر سرزنش مردم و خجالت انجام مى دهند. در این وضعیت زن چاره اى جز کار براى تإمین نیازهاى خود و فرزندان ندارد.

این وضعیت مى طلبد زن توانایى کار یا حرفه اى را داشته باشد, نه اینکه ـ چنان برخى فقها مى گویند ـ فقط بتواند خانه شوهر را اداره کند! بسیارى از اوقات به سبب مشکلات و نیازهاى زندگى کنونى, مرد نمى تواند نیازهاى خانواده را تإمین کند و کار کردن زن بسیار ضرورى مى نماید. اگر شوهر خست داشته یا در خرج کردن سخت گیر باشد و همسر آبرودارى کند و نخواهد به محاکم پناه برد و ادعاى نفقه نماید ـ به خصوص اگر چند فرزند داشته باشد ـ آیا حق ندارد کار کند و نیازهاى خود و فرزندانش را برآورد؟ البته علل دیگرى را مى توان براى وجوب کار کردن زن برشمرد که پایان ندارد.

فقیهان کنونى نقش فقه و فقیه را درست نمى شناسند و نمى دانند با دگرگونى عرف و سنتها و شرایط زمان و مکان, فتوا تغییر مى یابد. فقه, بنا بر تعریف ((ابن القیم الجوزیه)) یعنى همین تغییرات! وى مى افزاید:

((اگر فقط به آنچه در کتابها هست, بىآنکه اختلاف عرف و مصالح آنان و شرایط زمان و حالات نگریسته شود, کسى فتوایى بدهد, گمراه بوده و دیگران را نیز گمراه کرده است. این کار خیانت به دین است و مثل این مى ماند که طبیبى مردمان را به آنچه در کتابها نوشته اند, مداوا کند, بىآنکه به اختلاف[ آب و هواى] شهرها و مصالح و زمان و طبیعت آنان بنگرد. این طبیب و آن فقیه, نادان و جاهل بوده, به [ سلامت] دینى و جسمى مردم آسیب مى رسانند.))(27)

سخن ابن القیم به روشنى مى فهماند که فقه[ به خودى خود] مقدس نیست, بلکه براى مصلحت بندگان وضع شده, وقتى قاعده اى فقهى معقول است و اجرا مى شود که به هدف و علت (حکمت) تشریع دست یابد, که با تغییر احوال و زمان و مکان, هدف متغیر است. اگر فقهاى کنونى فقه را مقدس مى دانند, باید دست از قواعدى همچون ((الضرورات تبیح المحظورات)) یا ((لا ضرر و لا ضرار)) بشویند, در حالى که قواعدى چنین, روح اسلام است و با توجه به وضع زمان, کار کردن زن را روا مى شمرد.

[ O دلایل دیگر براى ممنوعیت کار زنان]

برخى از فقهاى معاصر که با کار کردن زن, ضدیت دارند, مى گویند:

((کلا درست نیست که دختران و زنان براى تإمین مخارج خویش کار کنند, بلکه باید پدر یا شوهر و یا برادران آنان نفقه شان را بدهند, تا زنان به زندگى زناشویى و بچه دارى بپردازند.))(28) از این رو ((از نظر اسلام, آموزش و پرورش زن, از وى همسرى نمونه و مادرى مهربان و خانه دارى مدیر مى سازد.))(29)

آیا این نظریات درست بوده, جامعه اى نمونه در تقسیم کار به وجود مىآورد؟! که مرد بیرون از خانه کار کند و رزق و روزى به دست آورد و خانواده را تإمین کند, و زن داخل خانه, کارش شوهردارى و خانه دارى و تربیت فرزندان باشد؟! اوضاع و شرایط کنونى جامعه ما این رویکرد را برنمى تابد. لازم است در کوتاه مدت, بسیارى از چیزها را تغییر داد و از صفر شروع کرد.

آیا دعوت فقها به خانه و شوهردارى و تربیت فرزندان توسط زن, براى رفع بگو مگوهایى است که دیر زمانى است در این قرن بر سر کار کردن زن در جامعه پا گرفته است؟ بگو مگوها و شعارهاى پوچى که مى گوید: کار, موجب استقلال اقتصادى زن و عدم سازش در برابر ظلم شوهر است (گویا که زن براى جنگ آماده مى کنند!) کار باعث مى شود زن شخصیت خود را باز یافته و کرامتش را حفظ کند.(30)

اگر واکنش فقها به سبب چنین گزافه هایى است, معلوم مى شود باز فقها واقعیتهاى زمانى را که در آن زندگى مى کنند, نمى شناسند و از آنچه مى گذرد, بى خبرند.

از مدتها پیش, بسیارى از زنان, بطلان این شعارهاى توخالى و تبلیغاتى را دریافته, به رغم کار در بیرون از خانه, مسوولیت اداره خانه و توجه به همسر و تربیت فرزندان را بر عهده دارند. بدین سبب مسوولیتشان دو چندان شده, جسما و روحا خسته اند.(31)

مبالغه نیست اگر بگوییم اکنون خانه نشینى زن و بى نیازیش از کار, جز براى زنان ثروتمند یا کسانى که شوهرى توانگر دارند, ممکن نیست. کار نکردن رویاى بسیارى از زنان است که مجبورند براى تإمین نیازهاى خانواده ـ اگر شوهر نداشته باشند ـ کار کنند. اینان با اشتیاق منتظر روزهاى تعطیلى یا مرخصى هستند, تا بتوانند به خود برسند و فرزندانشان را ببینند و یا حتى خواب راحتى بکنند. اینان مدار بسته اى را که در آن به سر مى برند, مى شناسند. هر روز با دغدغه زحمت آمد و شد, سپردن کودکان به کودکستان, نگرانى پیوسته از ابتلا به بیمارى اطفالى که از آنها نگهدارى مى کنند, برگشتن به خانه براى آماده کردن غذا, نظافت خانه و ... شروع مى شود و با خستگى وى پایان مى پذیرد. این واقعیت شناخته شده امروز جامعه ماست. آنکه بدین وضع دچار نیست, در خانواده ها شاهد این وضع است.

تازه بعد از تمامى این مشکلات, فقهاى معاصر فتوایى مى دهند که زنان شاغل احساس کنند به سبب مخالفت با دین و آموزه هاى آن گناه کرده اند! آیا به واکنش منفى زن مسلمان نمى اندیشند؟ چه اصرارى دارند پشتوانه فتواى خود را دین قرار دهند؟! مگر چه تعداد از زنان حکم قرآن و سنت در این باره را مى دانند و چه تعداد از آنان قرآن و سنت را بررسى مى کنند تا به بطلان ادعاى فقهاى گذشته و حال پى ببرند؟!

ناگفته نماند مطقا ادعاى برخى که مى گویند اگر زن فقط خانه و بچه دارى کند, توان فکرى خود را نپرورانده و آن را از بین برده است, نیز صحیح نیست, بلکه خلافش درست است, زیرا تربیت و پرورش بدنى و روحى فرزندان, به فرهنگ و آگاهى گسترده زن نیازمند است. وى باید پیوسته فهم و شعور خود را رشد دهد, تا دچار لغزش نشده, در دامهاى زندگى عصر جدید نیفتد و اثر منفى بر کودکان نگذارد.

توصیه مى کنیم فقیهان و نویسندگان فاضل کنونى, نقش فقه در زندگى مردم و نقش فقیه در جامعه را بدانند. اسلام دینى آسان است, نه سخت. از این رو رسالت فقه و فقیهان, آسان کردن زندگى براى مردم است. فقها باید اوضاع زندگى در هر زمان و مکان, نیز طبیعت جامعه خویش را در نظر بگیرند. راز بقا و تداوم و توانمندى اسلام, همین است.

از این رو فتاوا و نظریه هاى فقها در باره کار کردن زن, باید برگرفته از داده هاى اجتماع و واقعیاتى که زن مسلمان بدان گرفتار است, نیز وضعیتى که خانواده ها در آن به سر مى برند باشد. فقیهان معتقدند ساختن جامعه اى استوار و متحد, با اداره خانه توسط زن ممکن بوده, باید شوهر نیازهاى خانواده را با کار در بیرون از خانه برآورد. این اعتقاد از شمار حقوق فقها و از موارد اجتهاد است. از این رو دگرگون کردن جامعه و هدایت آن به سوى مطلوب, بر عهده فقیهان است. ما نمى توانیم با آرزوها و رویاهایى که فقها از آن قانونهایى واجب الاطاعه مى سازند, زندگى کنیم. بر فقیهان است حکم اسلام (قرآن و سنت) را در باره کار کردن زن, روشن کرده, مصلحت زن و شوهر را مناسب با وضع و واقعیات موجود در خانواده ها تعیین کنند

(0) نظر
برچسب ها :
X