یکى از ویژگى هاى دوران جوانى , حس الگوپذیرى است .
با نظر به فطرى بودن حس کمال طلبى , جوانان براى تکوین شخصیت روحى و فکرى و اجتماعى خویش , همواره سعى مى کنند افرادى را که از نظر مادى یا معنوى به کمال رسیده اند, الگوى خویش قرار دهند, گرچه بعضى در تشخیص الـگـوهـاى واقعى و به کمال رسیده اشتباه مى کنند و افرادى را که لایق و شایسته نیستند الگوى خـویـش قـرار مـى دهـنـد .
دنـیاى غرب که به این خواسته و نیاز جوانان پى برده است , در اشاعه الـگوهاى کاذب و شخصیت هاى دروغین مى کوشد تا جوانان را از هویت انسانى خویش جدا نماید, به همین دلیل به معرفى هنرپیشه هاى فاسد سینما, ورزشکاران بى بندوبار, قهرمانان بى شخصیت و خـوانـنـدگان پست مى پردازد و آنان را الگو معرفى مى کند, البته آنها همه این کارها را در پرتو امور مقدسى , مانند ورزش , هنر, دفاع و نشاط روحى به خورد جوانان مى دهند .
ناگفته نماند اصل حس تقلید و الگوپذیرى در جوانان مضر نیست , بلکه از عوامل پیشرفت آنان در مـسـائل فـردى و اجـتـماعى است , زیرا با این حس است که جوانان مى توانند از موفقیت هایى که دیگران کسب کرده اند استفاده کنند .
امانکته مهم و در خور توجه این است که باید از فردى که در جـامـعـه نـمونه است شناختى کافى و کامل داشته باشند و با معیار الهى و انسانى به سراغ الگوها بـرونـد و از الگوپذیرى جاهلانه برحذر باشند و به امید رسیدن به مقامات فردى یا اجتماعى , نباید اعـمـال و افکار نادرست شخصیت هاى معروف را سرمشق قرار دهند, بلکه باید با معیارى درست , شـخـصـیـت هـاى واقعى را از شخصیت هاى کاذب تمیز دهند, همچنین توجه داشته باشند براى رسـیـدن به مقام هاى عالى نباید از راه ناصواب رفت , بلکه باید از مسیر درست و با صبر و حوصله اسباب بزرگى را یک به یک فراهم نمود .
5 . میل به آزادى
میل به آزادى و نداشتن محدودیت , از دیگر ویژگى هاى دوره جوانى است .
جوانان خواستار آزادى در کـارهـایـشان هستند, به این علت براى آنان چندان جالب نیست که بزرگان از نظم و قانون و مـصـلـحـت و منطق و عقل سخن بگویند .از نظر جوان , عقل و منطق و مصلحت و نظم و قانون نوعى محدودیت است , باید با آنها مبارزه کرد تا به خواسته هاى مطلوب خود رسید .ویل دورانت مى گوید: جوان که پس از سال ها ناز پروردگى از خانواده به اجتماع قدم مى نهد, خود را آزاد مى یابد و جام لـذت آزادى را تـا جـرعه آخر سر مى کشد و با توحش نعره مى زند و مى رود تا دنیا را بگیرد و از نو بسازد .
آشوب و ماجرا را بیش از غذا دوست مى دارد, عاشق برترین چیزها و مبالغه ها و نامحدودیت هاست .جوانى انسان به نسبت و اندازه خطراتى است که پیش مى گیرد .جوان با اکراه و بى میلى به نظم و قانون تن مى دهد .آن جـا کـه نـعره و فریاد وسیله حیاتى اوست , از او سکوت و خاموشى مى خواهند .آن جا که سخت مـشتاق فعالیت است , از او آرامى و انفعال مى طلبند .
جوانى سن بى قیدى و بى بند و بارى است و شعار آن , این است که هیچ چیز مانند زیاده روى مایه کامیابى نیست .جـوانـى خـستگى ناپذیر است .زندگى او در زمان حال است و افسوس گذشته را نمى خورد و از آینده نمى ترسد و با خوشدلى و سبک روحى از تپه اى بالا مى رود که قله , آن طرف دیگر را از چشم او پنهان داشته است .نـکته مهمى که جوانان باید بدانند و رعایت کنند, میانه روى درمیل به آزادى است , زیرا جوانان با نـظـر بـه ایـن که به سبب طغیان غرایز, جنبه عقلانى ضعیفى پیدا مى کنند و به شدت احساساتى مى شوند و طبعشان آنها را به سوى لذت گرایى سوق مى دهد, اگراز آزادى مطلق استفاده کنند, بـه انـواع فـسادها و فحشاها وانحراف ها دچار مى شوند, زیرا غرایز آدمى کور و بى شعوراست .
غرایز فـقـط ارضـاى خـود را مى طلبد, مى خواهد به هر قیمتى که شده به هدف خود برسد و این انسان اسـت کـه بـا نـیـروى عـقـل و فـطـرت و شـریـعت آنها را مهار مى کند و به اندازه لازم وطبیعى اشـبـاع مـى نـماید, مانند رودخانه اى که در مسیرى جریان دارد و هرچه در مسیر خویش مى بیند تخریب مى نماید و این ماهستیم که باید با ساختن سد و دریچه هاى مخصوص , آن را کنترل کنیم و به اندازه لازم , آب آن را به مکان هاى خاص هدایت نماییم .
برخوردارى از آزادى نامحدود, قطعا فساد و بى نظمى به بار مى آورد و در نتیجه آرامش و آسایش را کـه اساس خوش بختى انسان است نابود مى سازد, زیرا اگر قرار باشد هرکس در هر کارى آزاد باشد و براى خواسته هاى خود حد و حدودى در نظر نگیرد, به طور مسلم خواسته ها با هم تزاحم پیدا مى کند و هرج و مرج در جامعه حاکم مى شود, لذا پیشوایان دینى فرموده اند: اقمعوا هذه النفوس فانها طلقة ان تطیعوها تنزع بکم الى شر غایة , ایـن نفس هاى سرکش را مهار کنید که لجام گسیخته و خود سرند, اگر از آنها پیروى کنید شما را به بدترین پرتگاه مى افکنند .
ریموند بیچ مى گوید: یـکى از خواص جوانان , این است که هر وقت هرچه دلشان مى خواهد مى کنند, بدون آن که نگران نتایج کار خود باشند, اماقوانین اخلاقى انعطاف ناپذیرند .قراردادهاى اجتماعى براساس تمیز خوب از بد ایجاد شده اند, نه از روى هوس و دلخواه و به همین دلیل , زمان هم قادر نیست آنها را تغییر دهد .رعایت این قراردادها موفقیت و خوش بختى افراد را تضمین مى کند .
کـسـانـى که به هوادارى از تمایلات آنى خود از این راه منحرف مى شوند, بعدها هنگامى که دیگر خـیلى دیر است , پى مى برند که از منبع خوش بختى خود برداشت بیهوده اى کرده اند و هرگاه به سیاهه اعمال خویش رسیدگى کامل کنند متوجه مى شوند که زندگى آنها هرگز نیازمندى هاى عـمـیـق قـلـبـشـان را برنیاورده است , در حالى که دسته دیگر که همواره پایه زندگى را محکم مى کنند, نه تنها از شادى هاى قلبى لذت سرشارى مى برند, بلکه از دوران جوانى که مقدمه آغاز زندگى حقیقى است نشاط و حظ وافرى مى گیرند
.
یـکـى از ویـژگـى هاى دوره جوانى , تخیل گرایى و روى آوردن به امور خیالى و افسانه اى است .
جوانان گاهى آن چنان وارد دنیاى خیال و اوهام مى شوند که تصور مى کنند دنیاى دیگرى غیر از عالم خیال , تحقق ندارد و گاه آن چنان , این حالت بر آنان مسلط مى گردد که روحشان را سخت مـتاثر مى کند و در نتیجه آنان را از امور واقعى و درک حقایق زندگى باز مى دارد .و این حس آن قـدر قـوى اسـت که مى توان گفت : جوانان در دوره جوانى با افکار خود زندگى مى کنند .
دوره جوانى , دوره علاقه به امور موهوم و عشق به خیال هاى ناشدنى است .جـوانـان چـون تـجربه زندگى کردن را ندارند و تازه پا به جاده زندگى گذاشته اند, گاهى آن چـنـان بـه فـرداى خـود فـکـر مى کنند که آرزوهاى شیرین خود را به صورت کاخ هاى مجلل و افـسـانه اى در مى آورند و از مشاهده آن , غرق در شادى و مسرت مى شوند و گاهى هم به ناکامى خود مى اندیشند و از تصور آینده ناموفق , گرفتار یاس و نا امیدى و دلسردى مى شوند .
اگرچه جوانان هنگام روبه رو شدن با واقعیت ها و مسائل زندگى از تخیل ها و آنچه در عالم خیال است فاصله مى گیرند, اما با این حال تخیل گرایى اگر در حد طبیعى باشد و جوانان را در آرزوها و خـیـال هـاى ناشدنى غرق نکند, خالى از فایده نیست , بلکه این حالت که خداوند در وجود جوان نـهـاده است , مى تواند منشا امورى مثبت هم بشود, از جمله این که حس ابداع و ابتکار را در وجود جوانان بیدار مى کند و آنان را براى پیشرفت و نیل به مدارج عالى تر آماده مى سازد و موجب تقویت نیروى ذهن و اندیشه و عامل خلق امور هنرى , فکرى , علمى و ذوقى مى شود .
کرسى موریسن مى گوید: گـاهـى یک تخیل عمیق , بر اثر تربیت و تجربه یا به واسطه تاثیرات محیط به صورت یک شاهکار هـنـرى یـا تابلو نقاشى یا اختراع مکانیکى در مى آید .افکار و عقاید, زاییده همین قوه تخیل است و نـبـوغ نـیز مولود همان مى باشد .عالى ترین تجلیات مغز بشرى در اختراعات و ترقیات مکانیکى و فهم ریاضیات عالیه , نتیجه همین قوه تصور و تخیل است .
موریس دبس چنین مى نگارد: بـایـد بـا دقـت تـمام , ما بین فعالیت طبیعى فکرى جوانان نورس با حالات غیر عادى آنان که نزد مـبـتـلایان به امراض عصبى دیده مى شود تفاوت قائل شد .ین تخیلات از لحاظ امکانات جدید و اخـتراعات و افکار بدیع , بسیار غنى است و براى پیشرفت فکرى و فرهنگى جوانان مقدمه مناسبى مـى بـاشـد .
جـوان نـو رسـیـده که علاقه مفرطى به صور شاعرانه پیدا مى کند, در مقابل زیبایى , حـسـاس تـر از دیگران است .تجسم و تخیل , جوان را وادار مى سازد که وجود خود را کشف کند و دیگران را درک نماید.
از جمله ویژگى هاى دوره جوانى , غریزه استقلال طلبى است .
کودکان تا به دوره جوانى مى رسند, به استقلال و وابسته نبودن , علاقه بسیار پیدا مى کنند .آنها علاقه مند مى گردند کارهایشان را خود انجام دهند و در امورى مانند تحصیل , انتخاب شغل و حـرفـه , انتخاب دوست و همسر, پوشیدن لباس و رفت و آمدها, خود تصمیم بگیرند .آنها احساس مـى کـنـنـد: کودک نیستند,باید روى پاى خود بایستند و خود را از وابستگى به والدین یا دیگران برهانند .
این حس که خداوند حکیم در وجود آنان قرار داده , زیر بناى اعتماد به نفس , موفقیت در جامعه و مسوولیت هاى اجتماعى است .نکته بسیار مهم و شایان توجه , این است که جوانان در اشباع این حس نباید تندروى کنند و از حد طـبـیـعـى آن پا فراتر گذارند, زیرا این حس , اگر کنترل نشود, نتایج ناگوارى به دنبال خواهد داشـت .
این حس باید به کمک والدین اشباع شود, زیرا جوانان از تجربه کم ترى برخوردار هستند و مـمـکـن اسـت از جاده مصلحت زود خارج شوند .بسان زمانى که کودک مى خواهد در راه رفتن استقلال پیدا کند, به راهنمایى و کمک والدین احتیاج دارد و بدون یارى آنها ممکن است حوادث ناگوارى , مانند پرت شدن , به زمین خوردن , اصابت به شى ء خطرناک برایش پیش آید, جوانى هم کـه تـاکـنـون بـه والدین وابسته بوده و الان مى خواهد مستقل شود, قطعا احتیاج به راهنمایى و کمک دارد .
بـنـابـرایـن جوانان عزیز باید مواظب باشند, ضمن اشباع حس استقلال طلبى خویش از تذکرها و راهـنـمـایـى هـاى والـدین خود که در مسائل زندگى از تجربه بیشترى برخوردار هستند, کمال اسـتـفاده را ببرند و بدانند هیچ پدر و مادرى راضى نیست که فرزندش را در مسیر انحراف ببیند .
جوانان باید بدانند آنها محصول عمر والدین هستند و پدر و مادر در تربیت آنها سختى هاى بسیارى را متحمل شده اند و محبتشان در وجود آنان ریشه دوانیده است , از این رو به سبب علاقه اى که به فرزندان خود دارند, نمى توانند در برابر سرنوشت آنان بى تفاوت باشند, همان گونه که شما جوانان امروز و پدران فردا نمى توانید در قبال سرنوشت فرزندان آینده تان بى تفاوت باشید .
البته بسیارى جوانان چون تازه پا در مرحله بلوغ گذاشته اند, با ترس و وحشت سعى مى کنند خود را از طـفـیـلى بودن برهانند و به استقلال برسانند .زیرا هنوز خود را به والدین و حمایت هاى آنان نـیـازمـنـد و وابـسـته مى دانند, بنابراین سعى مى کنند از افراط و تند روى بپرهیزند, اما جوانانى هـسـتـند که در این کار دچار تند روى مى شوند و به نام استقلال , مسیرى غیر از مصلحت واقعى خویش مى پیمایند .
لذا روان شناسان گفته اند: براى جوانان , زمان بلوغ , زمان پرواز از آشیانه هاست .زمـانى است که مى توانند تنها و آزاد به سوى انجمن ها و مجامع جوانان بگریزند, در حالى که هنوز از جدایى و تنهایى وحشت دارند .همین تفاوت بین خواسته ها و قدرت بر آوردن آنها سبب مى شود که جوانان غالبا رفتارى زننده و ناموزون پیدا کنند .
بـعـضـى از جـوانانى که به دنبال آزادى و استقلال مى روند و آرزوى جدایى از پدر و مادر در دل مـى پـرورند, هر چه ناتوان تر مى شوند از این تنهایى بیشتر مى ترسند و نسبت به والدین خشن تر و گـسـتـاخ تـر مـى گردند, از این رو بیش تر به حرکات بچه گانه دست مى زنند .پسرى که فحش مى دهد, خشونت مى کند, در را به هم مى کوبد, سر میز غذا دیر حاضر مى شود و به طور کلى غیر قابل تحمل است , مسلما براثر بلاتکلیفى شدید روحى است .
او استقلال مى طلبد و در عین حال از آزادى مى ترسد و به علت عقده هاى روانى و عوارض ناشى از آن است که ستیزه جویى مى کند.
بـا تـحـولى که براثر بلوغ در جوانان صورت مى گیرد, استعدادهاى فطرى و طبیعى , یکى پس از دیـگـرى جـامـه فـعلیت به خود مى پوشند, علاوه بر خواهش هاى غریزى که بین انسان و حیوان مشترک است , مجموعه اى از گرایش هاى فطرى چون احساسات مذهبى و کشش هاى روحانى در جوانان بروز مى کند .
امروزه روان شناسان معتقدند: دوره بلوغ , دوره بروز احساسات مذهبى و تمایل هاى معنوى است .در ایـن دوره جوانان مایلند از مبدا هستى آگاه شوند, خالق خویش را بشناسند و با خداى خویش رابـطـه بـرقرار نمایند .این حس مخصوصا در شانزده سالگى به اوج مى رسد که اگر خوب هدایت شود, عامل مهمى براى رشد معنوى جوانان است .
موریس دبس مى گوید: گـویـا هـمـه روان شناسان در این نکته متفق القولند که ما بین بحران تکلیف و جهش ناگهانى احـسـاسـات مـذهبى ارتباطى وجود دارد .در این اوقات , یک نوع نهضت مذهبى حتى در کسانى دیده مى شود که سابق براین , نسبت به مسائل مربوط به مذهب و ایمان لاقید بوده اند .
نکته شایان توجه , این است که علاقه به مسائل مذهبى در دوره جوانى , برنامه اى است که خداوند حکیم براى کنترل جوانان قرار داده است , زیرا در سن جوانى , غرایز طغیان مى کند و دریاى روح جـوان طـوفـانـى مـى گـردد و اگر عواملى مانند مذهب و ارزش هاى مذهبى در جوانان وجود نداشته باشد, قطعا مسیر جوانان , بر خلاف مسیر الهى و انسانى خواهد بود .
دوره جـوانـى کـه حدودا از شانزده سالگى شروع مى شود, طبق نظر بعضى دانشمندان , پنج سال اسـت , یعنى تا بیست سالگى ادامه دارد و طبق نظر عده اى دیگر, ده سال است یعنى تا 25 سالگى تـداوم دارد .
بـا نظر به ارتباط جسم و جان و وابستگى میزان رشدعقل و قوه مدرکه با میزان رشد بدن , همان گونه که دوران کودکى و میانسالى و کهنسالى از ویژگى هاى خاصى برخوردار است , دوره جوانى هم از اهمیت و ویژگى هاى خاصى برخوردار است .
شـنـاخـت ویـژگـى هـاى دوره جوانى براى جوانان ضرورى است , زیرا انسان تا خود را نشناسد و خـصوصیات خود را درک نکند, قادر به ساختن و پرورش خود نیست , لذا در این بخش سعى شده ویژگى هاى مهم دوره جوانى به اختصار بیان شود که عبارت است از:
گـرچه جسم انسان همیشه در حال تغییر و تحول است , اما در دوره جوانى , این تغییر و تحول از اهـمیت ویژه اى برخوردار است .
در دوره جوانى براثر ترشح هورمون هاى بلوغ , تغییر و تحول هایى در شـخـص بـروز مـى کـند و رشد جسم او بیشتر مى شود: صداى شخص زمخت مى شود, مو در صـورت و دیـگـر نـقـاط بدن مى روید و احساس جنسى در او پیدا مى شود به گونه اى که انسان احساس مى کند تولدى تازه یافته است .
با این تغییر و تحول جسمى , سایر امور روحى هم تغییر مى کند, احساس ها و تمایل هاى جدیدى در نهاد جوان به وجود مى آید, حالت هاى خاصى به او دست مى دهد, دیگر حالت هاى زمان کودکى و نـوجـوانى را کنار مى گذارد .
آنچه جوانان باید بدانند, این است که این دوران , دورانى پر آشوب و اضطراب انگیز است و باید مواظب باشند طبق مصلحت عمل کنند, نه طبق احساسات درونى .
ن در طوفان غرایزاز مـباحث مهم اجتماعى که به صورت معضلى در جوامع بشرى بروز کرده و صاحب نظران را به فـکر و اندیشه و راه حل واداشته , مباحث مربوط به نسل جوان است .
از آن جا که این طبقه , از نظر ویـژگـى ها و موقعیت سنى , در شرایط خاصى قرار گرفته است , اگر جامعه به آنها توجه نکند و آنـهـا را از بـعـضـى مسائل آگاه نگرداند, قطعا پیامدهاى ناگوارى هم براى خودشان و هم براى دیگران به بار مى آورند .
امـروزه دشمنان بشر و قدرت هایى که از غفلت و انحراف جوانان براى رسیدن به اهداف شوم خود استفاده مى کنند, اولین نشانه هر تیر مسمومى که به سوى انسان ها پرتاب مى نمایند, قلب و فکر و شـخـصـیت یک جوان معصوم و کم تجربه است , یعنى نسلى که امید آینده یک کشور است , مورد شـوم ترین توطئه هاى بیگانگان قرار مى گیرد .
مشوقان فساد و فحشا همیشه در این فکر بوده اند کـه بـه نـام تـجدد و پیشرفت , جوانان را به منجلاب تباهى بکشانند و در این راه از تمام مقدسات بـشـرى , مـانـند آزادى , هنر, قلم , ورزش , حقوق وب استفاده کنند و در پناه این مقدسات , تیرهاى کـشـنـده خویش را به سوى ارزش هاى مذهبى و انسانى رها نمایند .
آنان به نام تجدد, برهنگى را تـرویـج مـى نـمایند و در پناه تنوع و مد, دختران را به بى عفتى و عریانى تشویق مى کنند .موضوع فـیـلـم هـاى سینمایى را سکس و شهوت قرار مى دهند و با تالیف کتاب هاى عشقى و چاپ و نشر مـجـلات مهیج , جوانان را به عیاشى و زندگى حیوانى ترغیب مى کنند .
این جاست که جوانان ما بـایـد بـا هـوشـیـارى و آگـاهـى کـامل , آن چنان راه و مسیر خویش را طى کنند که با عمل به سـوداگـران فـسـاد و فـحـشـا بـفـهمانند شخصیت آنان بالاتر از آن است که مورد سوء استفاده انسان هاى پست و شیطان صفت قرار گیرد .
آنـچـه در این کتاب در پنج بخش بررسى مى شود, مطالبى است که جوانان باید آن را بدانند و در زنـدگـى خـود بـه کار گیرند تا از سختى ها و گرفتارى هایى که امروزه گریبانگیر نسل جوان جـامـعه غربى است دور بمانند .
امید است این اثر مقبول مخاطبان اصلى این کتاب (جوانان ) قرار گیرد .
ان شاء اللّه .