معنى لغوى آداب

معنى لغوى آداب

براى «آداب» معانى گوناگونى بیان گردیده که تقریباً همگى به معنى «راه درست معاشرت کردن با دیگران» مى باشد:

1. «آداب» جمع «ادب» به معنى آموختن علوم و دانش هاى گوناگون و محاسن اخلاقى است و به علوم و معارف عمومى نیز اطلاق مى شود و گاهى در مورد شخص یا شى ء خاص بکار مى رود مانند آداب درس خواندن، آداب نماز، آداب قاضى و آداب مسافرت و...(1).

2. ادب یعنى: به زحمت و مشقّت افتادن پسندیده در راه فضائل انسانى و خود را مؤدّب به آداب نیک کردن(2).

3. آداب یعنى: عادات و رسوم، روشهاى نیکو(3).

4. آداب یعنى: چم و خم، حُسن معاشرت، حسن محضر، اخلاق حسنه، فضیلت مردمى، حسن احوال در قیام و قعود و حسن اخلاق و اجتماع، خصال حمیده(4).

5. «برتاموریس پارکر» مى نویسد:

«آداب معاشرت» معادل کلمه «اِتیکِت» فرانسوى است که در آغاز به معنى «بلیط کوچک» بوده است. در فرانسه، به مردمانى که مى خواستند در یک مراسم یا مجامع عمومى شرکت کنند، بلیطهاى کوچکى مى دادند. بر روى هر بلیط دستورهایى داده مى شد که دارنده بلیط در هنگام برگزارى مراسم چگونه رفتار کنند. پس اتیکت یعنى «راه درست معاشرت کردن با دیگران»(5).

فرق اخلاق و آداب

شاید برخى این طور تصوّر کنند که اخلاق و آداب یکى است و حال آن که چنین نیست، زیرا اخلاق از اوصاف روح به شمار مى رود، ولى آداب از اوصاف اعمال و کارهاى انسان است و نحوه صدور کارها بستگى به صفات روحى دارد.

اصول اخلاقى مانند قدرت اراده، شجاعت، سخاوت و غیرت و... با آداب و سنن ملّى، محلى و... فرق دارد چرا که آداب اجتماعى از امور نسبى است که با اختلافات محیطى فرق مى کند. ولى زشتى و زیبایى اصول اخلاقى با اختلاف نژادها و ملّیت ها دگرگون نمى شود لذا در هیچ جاى دنیا دیده نشده است که سخاوت و شجاعت را کسى بد بشمارد و دزدى را خوب.

چنانکه از مضامین احادیث بر مى آید، آداب معاشرت را غیر از اخلاق ذاتى دانسته و به آن اهمیت زیادى داده شده. چرا که گاهى ممکن است شخص از نظر اخلاقى فردى ناصالح باشد، ولى در اثر تربیت و تأدیب درست و خوب، خُلق خوى او تغییر یابد. مانند آموزش امت اسلامى توسط پیامبر گرامى اسلام و ائمه اطهارعلیهم السلام که یکى از شؤونات امام معصوم این است که امت را با آداب نیک تأدیب کند و انسانهاى منحرف را به راه راست هدایت نماید حتى ممکن است گاهى با تندى و حد زدن باشد. و اینک نمونه هایى از احادیث:

پیامبر گرامى اسلام فرمود:

«اَکْرِمُوا اولادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا آدابَهُم»(6). «فرزندان خود را محترم بدارید و آنان را با آداب خوب و پسندیده با آنان رفتار نمایید».

«رَحِمَ اللَّهُ عبداً أعانَ ولَدَهُ على برِّه بالإحسان إلیه، و التألّف له و تعلیمه و تأدیبه،»(7). «رحمت خدا بر کسى باد که در احسان و محبت به فرزند خود کوشا باشد و به او آداب خوب و نیک بیاموزد».

على علیه السلام فرمود:

«أَدِّبِ الیَتِیمَ مِمَّا تُؤدِّبُ مِنهُ وَلَدَکَ»(8) «یتیم را با آنچه فرزندان خود را ادب مى کنید، ادب نمائید». یعنى حتى ادب کردن منجر به زدن گردد.

امام صادق علیه السلام مى فرماید:

«ثلاثةٌ لیسَ معهُنَّ غُربةٌ: حُسن الأدب و کفّ الأذى و مجانبةُ الریب». «سه چیز است که شخص با داران بودن آنها احساس غربت نمى کند: ادب پسندیده و بى آزارى نسبت به مردم و دورى از شک و تردید».

پس معلوم مى شود گرچه آداب، ناشى از اخلاق؛ و به عبارت دیگر اخلاق، پایه و مقدمه آداب است. ولى باهم فرق دارند و به وسیله ادب خوب؛ مى توان اخلاق بد را تغییر داد.

(0) نظر
برچسب ها :
آداب معاشرت

آداب معاشرت

فرج اللّه فرج اللهى

ادب از فهم سرشار و ادراک حقایق سرچشمه مى گیرد و بى ادبى از جهل و نادانى.

در جهان آفرینش هر دسته از مردم مقرّرات خاصى براى آداب معاشرت دارند. حتى وحشیان نیز چنین هستند. اصلاً یکى از تفاوتهاى انسان با حیوان، ادب است. انسانها در اثر درک حقایق، ادب دارند و حیوانات فاقد آن هستند و هرچه انسانیت کسى کامل تر شود، ادب و تربیت او بیشتر مى شود. ولى رفتار و رسوم پسندیده در یک دسته ممکن است در دسته دیگر اصلاً پسندیده نباشد.

(0) نظر
برچسب ها :
تربیت از دیدگاه امام سجاد (ع)

تربیت از دیدگاه امام سجاد (ع)

امام ساجدان،علی بن الحسین(ع) در رساله جامع حقوقی خود، که سند پرافتخار و گرانسنگ معارف ناب شیعی است، به بیان حقوق مختلفی که بر عهده فرد مسلمان است، می ‏پردازد. آن بزرگوار حقوق فرزندان و خردسالان را در کانون توجه خویش قرار داده، والدین را با مسؤولیت‏ خطیرشان آشنا می ‏سازد. حساسیت و ظرافت موضوع، امام ساجدان‏ را بر آن داشت تا در منشور حقوقی‏اش دو بخش را، با عنوان‏های «حق الولد» و «حق الصغیر»، به حقوق فرزندان و خردسالان اختصاص داده، راهنمای تربیتی والدین باشد و شیوه ‏های مطمئن و ره توشه‏ های تربیتی ماندگار را فرا روی آنان قرار دهد. این مقاله بر آن است تا، ضمن نقل متن کلام نورانی امام(ع) در دو بخش «حق الوالد» و «حق خردسال‏»، در حد بضاعت نگارنده به توضیح و تبیین آن بپردازد.
  حق فرزند
 «واما حق الولدک فتعلم انه منک ومضاف الیک فی عاجل الدنیا بخیره وشره وانک مسئول عما ولیته من حسن الادب والدلالة علی ربه والمعونة له علی طاعته فیک وفی نفسه فمثاب علی ذالک ومعاقب، فافعل فی امره عمل المتزین بحسن اثره علیه فی عاجل الدنیا المعذر الی ربه فیما بینک وبینه بحسن القیام علیه والاخذ منه ولاقوة الا بالله
این سخن حاوی نکات مهم تربیتی است که به برخی از آنها اشاره می‏شود:
1 -
فرزند، پاره تن انسان
فتعلم انه منک ...
امام سجاد(ع) در این بخش از سخنانش فرزند را جزئی از وجود انسان و پاره تن او می ‏خواند. بدیهی است که انسان، بطور فطری، خود و اشیا و امور وابسته به خود را دوست دارد، در راه نگهداری‏ اش فداکاری می‏ کند و در مسیر رشد و تعالی ‏اش می‏ کوشد. این حقیقت که فرزند وابسته به انسان جزئی از وجود اوست، مسؤولیت‏ سنگین والدین و لزوم عنایت پیوسته به تربیت و رشد فرزندان را یادآوری می‏ کند.
2 -
فرزندان مایه افتخار یا ذلت والدین
...
ومضاف الیک فی عاجل الدنیا بخیره و شره
کودکان پاک و معصومند و سرزمین وجودشان آماده افشاندن هر بذری است. والدین می‏توانند باغبانانی دلسوز و با تدبیر باشند و دشت‏ حاصلخیز وجود فرزندانشان را به باغستانی سرسبز و بارور تبدیل کنند یا در شمار کشاورزان ناآگاه و بی‏ تجربه جای گرفته، در سرزمین وجود فرزندانشان خارهای آزاردهنده کشت کنند. البته ثمره تلخ و شیرین فرزندان، سرانجام به والدین می ‏رسد. اگر فرزندان نیک باشند، مایه نیکنامی و افتخار والدین می‏ شوند و اگر درست تربیت نشوند، مایه خواری و بدنامی آنان خواهند بود. آری، چه بسیار والدینی که سالها پیش بدرود حیات گفتند، ولی به سبب فرزندان و یادگاران صالح و شایسته، همچنان نامشان زنده و یادشان گرامی است و ندای «خدایش بیامرزد» مؤمنان هدیه روحشان است. در مقابل گروهی از والدین، به خاطر فرزندان زشت کردارشان مورد خشم و نفرت دیگران قرار گرفته‏ اند و نفرین مردم پیوسته بدرقه راهشان. بدین جهت امام(ع) در آغاز سخنش می‏ فرماید: «فرزند انسان جزئی از وجود اوست و خیر و شرش با وی گره خورده است.» این هشداری به والدین است که اگر برای تربیت فرزندانشان اهمیت قایل نیستند و اگر آینده فرزندانشان را نمی ‏خواهند، دستکم به نیک نامی خویش بیندیشند.
3 -
مسؤولیت والدین
...
وانک مسئول عما ولیته.
فرزندان ودیعه‏ های الهی و از بزرگترین نعمتهای پروردگارند. آنان صفابخش لحظه ‏های زندگی و مایه طراوت، شادابی و آرامش کانون خانواده ‏اند. والدین در برابر این ودیعه ‏ها و نعمتهای الهی باید هم سپاسگزار باشند و هم احساس مسؤولیت کنند. شکر نعمت فرزند، درست انجام دادن وظیفه بزرگ و سنگین تربیت است. آنها خواسته یا ناخواسته این سؤولیت‏ بزرگ را بر دوش دارند و ضروری است که، ضمن باور کردن این مسؤولیت و اهمیت والایش، جهت انجام دادن درست آن، خود را به ابزار لازم مجهز کنند و با استعانت از خدای منان و عزمی راسخ آن را به انجام رسانند.
4 -
محورهای مسؤولیت
در کلام نورانی امام(ع)، والدین نه تنها مسؤول تربیت فرزندانشان شمرده شده‏ اند، بلکه محورهای مسؤولیت آنان نیز مشخص شده است. این محورها عبارت است از:
1 -
ادب نیکو; (من حسن الادب)
2-
خداشناسی; (والدلالة علی ربه)
3 -
اطاعت‏ خداوند; (والمعونة علی طاعته)
والدین باید در این سه محور (اخلاق، اعتقادات و پیروی عملی از شرع مقدس) انجام وظیفه کنند. مسؤولیت آنان تنها تامین غذا، مسکن و بهداشت جسمانی نیست. آنها، پیش از آنکه مسؤول تامین سلامت جسمانی و تامین معیشت فرزندان باشند، مسؤولیت تامین سلامت اخلاقی و اعتقادی و عملی آنها را بر عهده دارند.
5 -
شیوه ایفای مسؤولیت
...
فیک و فی نفسه.
به نظر می‏ رسد که دو کلمه «فیک و فی نفسه‏» در کلام حضرت به روش اجرای مسؤولیت والدین اشاره می‏کند. بدین بیان که «فیک‏» به بعد الگوی عملی والدین و «فی نفسه‏» به تلاش خود فرزند اشاره دارد که البته آن هم در سایه هدایت و کمک والدین به دست می‏ آید. شیوه الگویی از مؤثرترین و کارآمدترین شیوه‏ های تربیت است و ائمه اطهار: اغلب در تربیت فرزندانشان از این شیوه بهره می ‏بردند; یعنی خود الگویی کامل برای فرزندان بودند و با عمل و رفتار خویش آنها را تربیت می‏ کردند.
البته، در کنار پدید آوردن الگوی عملی، باید زمینه را فراهم ساخت تا فرزند، خود نیز تلاش کند; در پی سعادت خویش برآید; در مسیر تربیت گام بردارد و پیوسته به حمایت والدین وابسته نباشد. در این مرحله، وظیفه والدین هدایت، نظارت و بستر سازی برای تعلیم و تربیت‏ خودجوش است.
6 -
پاداش و کیفر مسؤولیت
...
فمثاب علی ذالک ومعاقب.
مسؤولیت داشتن آثاری دارد. اگر به درستی انجام شود; فرد سزاوار پاداش و تشویق است; و اگر در ایفای آن کوتاهی شود، فرد استحقاق تنبیه و کیفر می‏یابد. اگر والدین مسؤولیت‏ خود را درست انجام دهند، شایسته پاداش الهی می‏شوند; و اگر کوتاهی کنند، کیفر در انتظارشان خواهد بود.
7 -
نمایاندن آثار اعمال نیک به فرزند
...
فاعمل فی امره عمل المتزین بحسن اثره علیه فی عاجل الدنیا.
بزرگ جلوه دادن کار نیک فرزند و نشان دادن اثر اعمال نیک کودک به او از اقدامات مؤثر تربیتی شمرده می‏ شود. بزرگ کردن کار خوب فرزند نوعی تشویق معنوی است، سبب ایجاد و تقویت انگیزه می‏ شود و او را برای انجام دادن کارهای بزرگتر و بهتر آماده می‏سازد. والدین نباید از کنار کار خوب فرزند، هر چند در نظر آنان کوچک و ناچیز باشد، با بی‏ توجهی بگذرند; بلکه بجاست آنان را به خاطر کار خوب تشویق کنند، کردارشان را زینت دهند و بزرگ بنمایانند. افزون بر این، شایسته است آثار کارهای خوب فرزندانشان را برای آنان ترسیم کنند و به زیبایی نمایش دهند; چرا که آنان، با دیدن آثار اعمالشان، اعتماد به نفس بیشتر می‏یابند و خود را برای انجام دادن کارهای بزرگتر توانا می‏ بینند.
8 -
نظارت بر رفتار فرزند
...
بحسن القیام علیه.
بی‏ تفاوتی و غفلت از رشد و هدایت فرزند در زندگی آثاری جبران ناپذیر دارد. فرزند انسان نونهالی است که به باغبانی دلسوز و با درایت نیازمند است تا از او مراقبت کند; بویژه امروز که در اثر تهاجم فرهنگی زمینه‏ های انحراف نوجوانان و جوانان آماده ‏تر است و دشمنان هدایت و تربیت، برای صید آنان دامهای رنگارنگ گسترانیده ‏اند. در این موقعیت، نظارت و مراقبت از فرزندان ضرورت مضاعف یافته، مسؤولیت‏ سنگین‏تر می‏ شود و انجام دادن وظیفه تلاش بیشتر می‏ جوید.
9 -
بهره‏گیری از استعدادهای فرزند در تربیت
...
والاخذ منه.
انسان اشرف مخلوقات است و استعداد رسیدن به رفیعترین قله‏ های انسانیت را دارد. خداوند استعدادهایی در وجود انسان به ودیعه گذاشت تا در پرتو پرورش صحیح شکوفا شود. علاوه بر استعدادهای فطری و مشترک، که در همه انسانها وجود دارد، هر فرد نیز از توانایی هایی ویژه برخوردار است که ضروری است در پرتو دقت و نظارت والدین و معلمان و مربیان بخوبی شناسایی و حمایت‏ شود تا به رشد و شکوفایی برسد، در سایه آن، راه طولانی تربیت ‏سریعتر پیموده شود و تربیت فرزند آسانتر انجام گیرد.
10 -
استمداد از پروردگار در تربیت
...
ولا قوة الا بالله.
تربیت آسان نیست، بلکه ظریف، دقیق و پیچیده است. انسان ماشین نیست تا به سادگی راه ‏اندازی شود. علم بشر، با همه پیشرفتی که دارد، هنوز در شناخت رموز ابعاد وجودی انسان توفیق کامل نیافته است. بنابراین، در امر ظریف تربیت، همراه با تلاش خستگی ناپذیر و پیوسته، هماره باید از آفریدگار یاری خواست. بدین سبب، امام عارفان و سید ساجدان در پایان این نسخه تربیتی فرموده است: ولاقوة الا بالله.
(0) نظر
برچسب ها :
نامه اى براى همه ى زمان ها

نامه اى براى همه ى زمان ها

سال هاى آخر عمر على است، همه ى شیرینى ها و تلخى هاى زندگى را تجربه کرده است، اینک در راه بازگشت از جنگ صفین است و یکى از آخرین و تلخ ترین تجربیاتش را پشت سر گذارده است.

در محله اى به نام حاضرین شمشیر را به کنارى گذارده، قلم به دست گرفته و نامه اى را خطاب به فرزندش امام حسن مجتبى آغاز مى کند.

اولین برداشت این است که این نامه، نامه اى از امامى براى امامى دیگر است در حالى که هرگز چنین نیست و به محض شروع جملات على متوجه مى شویم که این نامه از پدرى است با تجربه اى به طول تاریخ، براى تمامى فرزندانش که در همه ى تاریخ مى خواهند تجربه را آغاز و مزه مزه کنند.

فرزندانى که چون جوانند، نیاز به راهنما دارند و چون عمرشان به نهایت رسید، باید تجربیاتشان را به نسل پس از خود، انتقال دهند.

این نامه، نامه ى امام على به امام حسن نیست، شیوه ى گفتگوى دو نسل است - نسل دیرین و پیشین و نسل نوخاسته و پسین - این نامه، نامه اى شخصى، از پدرى به پسرش نیست.

این نامه، بیانیه اى جاودان براى همه ى نسل ها در همه ى عصرهاست.

دلیل این ادعا کلماتى است که امام در جاى جاى نامه بر آن اصرار مى ورزد.

در طلیعه ى نامه امام مى فرماید: از پدرى رفتنى!، پدرى که عمر را پشت سر نهاده، پدرى که زمانه او را فرتوت نموده و... به پسرى که آرزوى داشتن هایى را دارد که هنوز به آن دست نیافته، پسرى که در مسیر نیستى و هلاکت قدم نهاده و...(1) این نوع تعبیرات و وصف ها هرگز در ساحت امام معصوم راه ندارد.

معصوم - طبق باورهاى ما - هرگز به دنبال آرزوهاى دنیایى تمامى ناپذیر نیست، معصوم هرگز مسیر کسانى که در طریق هلاک مى روند، نمى پوید، معصوم هرگز خود را به زمان نمى سپارد تا او را به هر سو که مى خواهد، ببرد، معصوم هرگز عمر خود را از دست رفته نمى انگارد و معصوم هرگز....

این واژگان و این توصیفات در قاموس امامت جایى ندارد.

و امام على علیه السلام خود بیش از همه از این اسرار آگاه است و چنانچه عمر پرحادثه و پرنشیب و فرازش نشان داده، هرگز اجازه نمى دهد رخنه اى در ارزش والاى امامت ایجاد شود و خدشه اى بر حقیقت همیشگى ولایت وارد آید.

این عبارات وى تأکید مداوم بر این مدعاست که على بر آن است که با جوانان همه ى تاریخ به گفتگو بنشیند.

جوانانى که همچون همه ى فرزندان آدم در اوهام و آرزوهاى دست نیافتنى، عمر خویش را سپرى مى نمایند و مسیر مکررى را که از ابتداى خلقت آدم تجربه شده، باز هم مى آزمایند و در نهایت، سر در مسیر گذشتگان خویش مى گذارند و زندگى را بر سر آزموده هاى بى نتیجه ى نسل هاى قبل مى بازند؛ پوینده ى مسیر هلاکت یافتگان گذشته(2) ، خطاب على با اینان است.

نامه ى على براى همه ى این جوانان ارسال شده است.

نامه ى على بیان اختلاف و تفاوت دو نسل کهنسال اما پرتجربه و جوان اما با نشاط و پرتحرک است.

نامه ى على تبیین وظیفه ى همه ى پدران در برخورد با فرزندان خویش و وظیفه ى همه ى جوانان در برابر بزرگان خود است.

نامه ى على به پدران مى آموزد چگونه با فرزندان خود گفتگو کنند، چه روش هایى را به آنان یاد دهند، چه سفارشاتى را همراهشان نمایند و به جوانان مى آموزد که بهینه ترین مسیر بهره ورى از این تجربیات چیست؟ جوان در زبان على، منحصر به سن و سال خاص نیست.

جوان در نامه ى على به افراد تازه بالغ و یا بیست ساله و سى ساله اطلاق نمى شود.

جوان در این خطاب، هر فردى است که به دنبال حقیقت است، جوان هر انسان با نشاطى است که روح جستجوگر دارد، جوان هر زن و مرد پویایى است که مى خواهد در جامعه ى خویش نقشى فعال و زنده ایفا نماید و جوان هر عاشق سرگشته اى است که به دنبال معشوق حقیقى اش مى گردد و دل به وصالش در جهان آخرت مشغول نموده است و به امید آرامش در جنب محبوب لحظه شمارى مى کند و مگر نه این است که بهشت جایگاه جوانان است و پیران و فرسودگان در آن راه ندارند؟ و مگر نه این است که حسن و حسین سرداران جوانان بهشتى هستند(3)؟ پس هر آن کس بهشتى است، جوان است و از شادابى جوانى برخوردار و هر که چنین روح و روحیه اى دارد - در هر برهه اى از دوران زندگى - مورد خطاب نامه ى امام على علیه السلام است.

با هم فرازهایى از این نامه را مرور مى کنیم البته نه به ترتیبى که در نامه ى امام آمده است، و شروع را از فرازى در میانه ى نامه برمى گزینیم.

(0) نظر
برچسب ها :
مصاحبه‏ها و نشستهاي علمي

مصاحبه‏ها و نشستهای علمی

در راستای اهداف عملی کنگره مقرر شد نشستهای علمی و مصاحبه‏های متعددی درباره موضوعهای مختلف برگزار شود. نتیجؤ این جلسه‏ها به صورت کتابی مستقل با عنوان "مجموعه مصاحبه‏ها و گفتمانهای علمی" در اختیار میهمانان شرکت‏کننده در کنگره قرار گرفت.

بخش اوّل کتاب شامل شش مصاحبه به ترتیب ذیل است:

مصاحبؤ اول با آیت‏اللّه العظمی یوسف صانعی در زمینه رویکرد فقهی و حقوقی مباحث کنگره است، به دلیل اهمیت تبیین وضعیت حقوقی زن در نظام اسلامی می‏توان سوالهای مطرح شده در این مصاحبه را از موارد بحث‏انگیزی برشمرد که علاوه بر اینکه در داخل کشور از اهمیّت خاصی برخوردار است، مورد سوال دشمنان اعتقادی ما در خارج از کشور نیز هست و آن را مستمسکی برای تخریب باورهای ما قرار داده‏اند. این مسائل بطور عمده از مهمترین مسائلی هستند که هر ایرانی آزاده، اعم از زن و مرد، خواهان رسیدن به پاسخ منطقی، معقول، کاربردی با استنباط از فقه پویای شیعی است، بدیهی است نتایج فعّالیّتهای کنگره در این زمینه محدود است و نکات ناگفته و گره‏های ناگشودؤ بسیاری وجود دارد که دست‏اندرکاران درصدد ادامؤ مباحث به صورت مصاحبه و استفتأ از آقایان علما هستند تا به نتیجؤ مطلوب برسند.

آیت‏اللّه صانعی نیز پس از مباحث مقدماتی اظهار امیدواری کردند که کنگره‏های مختلف امکانی فراهم آورد که آنچه امام(س) از فرهنگ غنی اسلام می‏دانست و می‏خواست بگوید، تبیین شود.

(1) نظر
برچسب ها :
فعاليتهاي كميته علمي

فعالیتهای کمیته علمی

کمیته فرعی پس از تشکیل، بلافاصله آغاز به کار کرد و دربارؤ فعالیّتهای علمی، نحوه انتخاب و دعوت از میهمانان داخلی و خارجی به تبادل‏نظر پرداخت.

در نشستهای بعد شاخصهایی برای ارزیابی مقالات تعیین شد و برای بررسی و اظهارنظر دربارؤ آنها پس از انتخاب صاحبنظران، برگؤ ارزیابی تنظیم گردید و مقرر شد مقاله‏های برتر در کنگره ارائه گردد.

قرار شد از اندیشمندان داخلی برای ارائه مقاله دعوت به عمل آید، به این منظور 230 دعوتنامه ارسال شد.

برای استفاده از دیدگاه صاحبنظران به صورت گسترده‏تر تصمیم گرفته شد مصاحبه‏های خصوصی و نشستهای عمومی با آنان برگزار شود که حاصل آن به صورت ویژه‏نامه‏ای به چاپ برسد.

به منظور آشنایی بیشتر شخصیت و جایگاه زن در آثار امام مقاله‏ها و کتابهایی که در این زمینه نگاشته شده است، تدوین یک کتابشناسی سفارش داده شد که هم‏اکنون در دست تهیه و چاپ است.

برای استفاده بهتر از اندیشؤ صاحبنظران مقرر شد 20 مقاله در محورهای پنجگانه کنگره سفارش داده شود و با معرفی و تایید اعضای کمیته علمی برای هر محور چهار مقاله سفارش داده شد.

(0) نظر
برچسب ها :
برخي از تصميمهاي كميته بانوان

برخی از تصمیمهای کمیته بانوان

با توجه به اینکه کمیته می‏بایست برای برگزاری کنگره در هفته زن (هفته اول مهرماه 1378) اقدام کند، پیش از تشکیل جلسات رسمی ستاد، از 16/12/77 با دعوت اندیشمندان و صاحبنظران دو جلسه، مقدماتی فراهم نمود تا از آشنایی آنان به دیدگاههای حضرت امام(س) در مورد جایگاه و نقش زن، بهره جوید و محورهای مقالات و موضوعهای کنگره را معین نماید.

محورهای مذکور پس از تنظیم در اولین جلسه کمیته بانوان مورد بحث و بررسی و نقادی قرار گرفت و پس از حکّ و اصلاح موارد پیشنهادی، به تصویب اعضا رسید.

در همان جلسه مقرر شد فراخوان مقاله موردنظر به زبانهای عربی و انگلیسی ترجمه شود و در روزنامه‏های کثیرالانتشار به اطلاع عموم مردم برسد.

پس ازاقدام مذکور، متن فراخوان از طریق شبکه اینترنت در اختیار علاقه‏مندان در سراسر جهان قرار گرفت و علاوه بر آن به زبانهای مختلف با همکاری رایزنیهای فرهنگی و سفارتخانه‏های ایران در سراسر جهان منتشر گردید.

در نشستهای بعد کمیته بانوان، کمیته علمی با مسئولیت حجت‏الاسلام دکتر مقدم و کمیته اجرایی با مسئولیت سرکار خانم بینانیان برای پیگیری امور عملی و اجرایی کنگره تشکیل شد.

به منظور هماهنگی لازم با سایر کمیته‏ها و تنظیم جریان امور، دبیر خانه کنگره در مرکز امور مشارکت زنان سازماندهی شد و نیز دفتری در محل ستاد به این امر اختصاص یافت.

زمان قطعی برگزاری کنگره روزهای 6 و 7 و 8 مهرماه تعیین گردید.

محورهای اصلی مقالات که در فراخوان عمومی به اطلاع مردم رسید؛ به قرار ذیل است:

1. دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) در مورد زن با رویکرد فلسفی؛

2. دیدگاه و سیره عملی حضرت امام خمینی(ره) با رویکرد فقهی در ارتباط با زنان با توجه به دو عنصر زمان و مکان؛

3. دیدگاه و سیره عملی حضرت امام خمینی(ره) با رویکرد تربیتی و اجتماعی؛

الف) نقش زن در خانواده؛

ب) نقش زن در جامعه.

4. دیدگاه و سیره عملی حضرت امام خمینی(ره) با رویکرد فرهنگی و هنری؛

5. دیدگاه و سیره عملی حضرت امام خمینی(ره) با رویکرد سیاسی.

برای هر محور زیرمجموعه‏ای که دربرگیرنده سه تا هشت محور فرعی است، قرار داشت و از علاقه‏مندان تقاضا گردید که در صورت ضرورت، خود موضوعهای دیگری مطرح کنند که با این محورها سازگار باشد و مورد تحقیق قرار دهند.

از مهمترین منابع مورد نیاز پژوهشگران در این زمینه، جلد هشتم تبیان موضوع آثار حضرت امام(س) چاپ موسسه است که به دیدگاههای ایشان دربارؤ زن اختصاص دارد.

(0) نظر
برچسب ها :
زن مربي انسان است

زن مربی انسان است

دکتر منظر سلطانی

ا بانوان رهبر نهضت ما هستند.

ا از دامن زن مرد به معراج می‏رود.

ا زن نقش بزرگی در اجتماع دارد، زن مظهر تحقق آمال بشر است.

ا بانوان ایران در این نهضت و انقلاب سهم بیشتری از مردان دارند.

ا مردان ما مرهون شجاعتهای شما زنان شیردل هستند.

ا زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیتهای خود را انتخاب کند.

ا صلاح و فساد یک جامعه، از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه می‏گیرد.

ا ملتی که بانوانش در صف مقدم برای پیشبرد مقاصد اسلامی هست آسیب نخواهد دید.

ا اگر زنهای انسان‏ساز از ملتها گرفته بشود، ملتها به شکست و انحطاط خواهند رسید.

ا در نظام اسلامی، زن به عنوان یک انسان می‏تواند مشارکت فعال با مردان در بنای جامعؤ اسلامی داشته باشد.

ماههای آخر سال 1377 بود و هنوز در گوشه و کنار این سرزمین خورشیدی امامت و ولایت، آوای سرود نغمه‏خوانانی بگوش می‏رسید که بیستمین سال تولد هدیؤ الهی انقلاب معرفتی را شادمانه تبریک می‏گفتند. موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام(س) به یاد باغبان پیر لاله‏ها و پرچمدار زیباترین و معنویترین رابطؤ انسان با خدا ـ که روزی دانه‏های بذر امید و روشنی در دل این امّت کاشته بود و با خون دل بسیار پس از سالها در بهمن 1357 به بار نشانده بود ـ پیشنهادی به محضر رهبر معظم انقلاب تقدیم کرد که بر اساس آن، سال 1378 سال جوشش دوبارؤ عشق به خمینی کبیر و تجلّی یاد آن خورشید معرفت‏پوی و بزرگداشت مقام وی باشد؛ زیرا سالی است که ستارؤ پرفروغ آن امام عزیز، صدمین سال طلوع خود را آغاز می‏کرد، از این رو مقام معظم رهبری، ضمن پذیرش، این سال را سال امام خمینی(س) نامیدند.

پس از تشکیل ستاد و هماهنگیهای مقدماتی، رئیس‏جمهور محترم، معاون اجرایی خویش، جناب آقای محمد هاشمی را به عنوان نمایندؤ دولت در این ستاد معرفی کردند.

(0) نظر
برچسب ها :
احكام‏شناسي

احکام‏شناسی

عبدالرحیم موگِهی

نکته اول

بسیاری از مراجع عظام تقلید فرموده‏اند: ساختن مجسمه جاندار حرام است؛ اما برخی از مراجع بزرگوار تقلید مانند حضرت آیت‏الله نوری همدانی فرموده‏اند:

«اگر ساختن مجسمه جاندار برای "هدفی عقلایی" انجام پذیرد و اسراف نباشد، در این صورت اشکالی ندارد.»1

و بعضی دیگر مانند حضرت آیت‏الله مکارم شیرازی نیز فرموده‏اند:

«در صورتی که مجسمه‏سازی جاندار جنبه "اسباب‏بازی" داشته باشد، مانند ساختن عروسک، اشکالی ندارد.»2

و برخی دیگر مانند حضرت آیت‏الله صافی گلپایگانی فرموده‏اند:

«چنانچه مجسمه سر و صورت تنها باشد، اشکال ندارد.»3

نکته دوم:

گاهی سطح مُهر نماز ناصاف است و مقداری برجستگی دارد. آیا سجده روی سطح ناصاف مهر صحیح است؟

برخی از مراجع عظام تقلید مانند حضرت آیت‏الله فاضل لنکرانی فرموده‏اند:

«لازم نیست سجده بر سطح صاف مهر باشد، بلکه همین قدر که پیشانی به اندازه یک دو ریالی روی مهر قرار گیرد و صدق سجده کند، نماز صحیح است.»4

نکته سوم:

مردم در برخی از مواقع لباس‏های خود را به لباسشویی‏های عمومی می‏دهند. با توجه به این که در هر محله و منطقه، افرادی که طهارت اسلامی را رعایت نمی‏کنند کم و بیش وجود دارند، هر چند این امر یقینی نیست، آیا لباس‏هایی که در این لباسشویی‏ها شسته می‏شوند، پاک‏اند؟

برخی از مراجع معظم تقلید مانند حضرت امام خمینی ـ قدس سره ـ درباره طهارت این گونه لباس‏ها فرموده‏اند:

«اگر لباس را پاک تحویل داده‏اند و شک داشته باشند که نجس شده، پاک است. نیز چنانچه لباس نجس بوده و کسی که مسؤول شستن است بگوید آن را تطهیر کرده‏ام، این لباس محکوم به طهارت است.»5

نکته چهارم:

گاه به شوخی گفته می‏شود: ادرار بچه تا شش ماهگی و یا دو سالگی پاک است. شاید منشأ چنین مطلبی تخفیفی است که در تطهیر ادرار پسر شیرخوار داده شده است. به فتوای شماری از مراجع بزرگوار تقلید مانند حضرت امام خمینی ـ قدس سره ـ در این باره توجه کنیم:

«اگر چیزی به ادرار پسر شیرخواری که غذاخور نشده و شیر خوک نخورده نجس شود، چنانچه "یک مرتبه" آب روی آن بریزند که به تمام جاهای نجس آن برسد پاک می‏شود و در لباس و فرش و مانند این‏ها "فشار دادن" لازم نیست.»6

بنابراین «دو مرتبه» آب ریختن روی آن لازم نیست، اگرچه احتیاط مستحب است. «نیز «فشار دادن» لباس و فرش و مانند این‏ها و بیرون آمدن غساله آن‏ها لازم نیست. البته برخی علاوه بر ادرار پسر شیرخوار، ادرار دختر شیرخوار را نیز ذکر کرده‏اند.7

نکته پنجم:

برخی از مراجع مکرم تقلید مانند حضرت آیت‏الله مکارم شیرازی درباره «هیپنوتیزم» فرموده‏اند:

«اگر هیپنوتیزم برای مقاصد پزشکی و مانند آن باشد، مانعی ندارد؛ ولی چنانچه برای کشف امور پنهانی و یا خبر از گذشته و حال و آینده باشد، جایز نیست.»8

نکته ششم:

«مَهر السُّنَة» طبق نرخ امروز چه مقدار است؟

برخی از مراجع معظم تقلید مانند حضرت آیت‏الله مکارم شیرازی در این باره فرموده‏اند:

«مقدار مهرالسنة 500 درهم نقره است و هر درهم در حدود 5/2 گرم است. بنابراین، پانصد درهم نقره در حدود 1250 گرم نقره می‏شود. در این تاریخ و با پرسش از نقره‏فروشان هر گرم نقره با توجه به جنس‏های متفاوت آن، بین 400 تومان تا 1500 تومان متفاوت است.»

شایان گفتن است این مراجع نکته دیگری را نیز در این باره بیان فرموده‏اند و آن عبارت از این است که اگر زن و شوهر می‏دانسته‏اند که مهر السنة برابر با 500 درهم نقره است، باید معادل آن را با پول رایج حساب کرد و در صورت مطالبه، آن را پرداخت؛ ولی چنانچه هر دو یا یکی از آنان از مقدار مهرالسنة آگاهی نداشته‏اند، احتیاط این است که در مورد مقدار مهر با یکدیگر مصالحه کنند.9

نکته هفتم:

همان گونه که می‏بینیم فالگیرانی وجود دارند که ادعا می‏کنند از گذشته و آینده و بیماری مراجعان خبر دارند و یا به افراد می‏گویند که شما فلان گرفتاری را داری و یا خواهی داشت و یا دعای محبت میان پسران و دختران و یا زنان و شوهران می‏نویسند. مراجعه به این گونه اشخاص چه حکمی دارد؟

شماری از آیات عظام مانند حضرت آیت‏الله مکارم شیرازی در این باره فرمودند:

«مراجعه به آنان حرام است و پول گرفتن در برابر این گونه کارها جایز نیست. نیز دعانویسی اگر طبق دعاهای وارد شده در شرع مقدس اسلام باشد مانعی ندارد، ولی دعانویسی خرافی جایز نیست.»10

نکته هشتم:

گاهی برخی از افراد به ویژه جوانان و نوجوانان با تیر و کمان گنجشکی را می‏زنند و پس از افتادن روی زمین، با دست، سر آن را می‏کنند و سپس گوشت آن را می‏خورند. این گونه افراد باید توجه داشته باشند که طبق فتوای شماری از مراجع تقلید مانند حضرت آیت‏الله مکارم شیرازی خوردن گوشت چنین گنجشک‏هایی حرام است؛ زیرا در ذبح و سر بریدن گنجشک باید از فلز تیزی مانند چاقو استفاده کنند تا خوردن گوشت آن‏ها با رعایت شرایط دیگر حلال شود.11

نکته نهم:

گاه کار انسان در برخی از اداره‏ها و مکان‏ها انجام نمی‏گیرد مگر آن که مقداری پول به برخی از آنان داده شود. پرسشی که پیش می‏آید این است که آیا انسان در چنین مواردی می‏تواند با دادن پول کار خود را انجام دهد یا خیر؟

شماری از مراجع مکرم تقلید مانند حضرت آیت‏الله فاضل لنکرانی در این باره فرمودند:

«در صورتی که اثبات حق منحصراً بر دادن پول متوقف باشد، این کار جایز است واشکالی ندارد.»12

(0) نظر
برچسب ها :
راز آفرينش زن

راز آفرینش زن

محمد باقر شریعتی سبزواری

فرارسیدن ایام ولادت بزرگ بانوى اسلام و الگوى راستین تمام زنان از آدم تا انقراض عالم, فرصت مناسبى است تا شخصیت و فلسفه وجودى زن را بازنگرى کنیم.

ادیان و مکاتب الهى و بشرى نظرهاى گوناگونى درباره فلسفه خلقت زن بیان کرده اند. برخى زن را مظهر عشق ها و زیبایى هاى زندگى دانسته اند و گروهى او را موجودى زیبا و فتنه انگیز خوانده اند.

در منطق یونان قدیم, زن موجودى پلید و پاک نشدنى بود که از هرگونه کارى, جز ارضاى غریزه جنسى بازداشته مى شد. سقراط حکیم, سلوک با زن را یک نوع زجر و ریاضت جانکاه مى شمارد که براى تقویت اراده و مالکیت بر نفس, چشیدن این زهر و کشیدن این زجر را سودمند مى داند.

گروهى از هندوها زنان را پس از مرگ شوهرانشان, به علت فقدان روح باقى, فداى شوهر مى کردند و با تشریفات خاصى در کنار جسد همسر به آتش مى کشیدند.

در عهد عتیق مى خوانیم: (و خداوند خوابى گران بر آدم مستولى گردانید تا بخفت و یکى از دنده هایش را گرفت و گوشت در جایش پر کرد و خداوند آن دنده را که از آدم گرفته بود, زنى بنا کرد و وى را نزد آدم آورد و آدم گفت: این است استخوانى از استخوان هایم و گوشتى از گوشتم.)

از این کلام, برخى نتیجه گرفته اند که زن از دنده چپ مرد خلق شده تا همواره سرکوب شود. کسانى که مى گویند: فلسفه وجودى زن براى عشرت مرد است, مى خواهند زن را ابزار لذت و کام یابى مردان معرفى کنند. هرکسى از ظن خود شد یار من/ از درون من نجست اسرار من.

اما فلسفه وجودى زن در قرآن مانند سایر انسان ها, براى رسیدن به تکامل همه جانبه است. عبادت و پرستش, سرمایه عزت و آزادگى هر انسانى محسوب مى گردد, ولى حکمت خلقت زن در ارتباط با مردها, ایجاد سکون و آرامش است.

اصولاً زن و مرد مکمل وجود یک دیگرند به گونه اى که نظام هستى, وجود مرد را بدون زن و عکس آن را باعث کاستى و نقص آفرینش مى شمارد. قرآن مى فرماید: (از نشانه هاى قدرت و حکمت الهى این است که خالق جهان از جنس خودتان همسرانى آفرید تا بدان ها آرام گیرید و میانتان دوستى و مهر و رحمت برقرار کرد تا براى متفکران نشانه هایى باشد.1)

اسلام زن را نه ملعبه و عروسک مرد مى داند, نه موجودى پلید و پاک نشدنى مى شمارد و نه به او فقط به عنوان ارضا کننده غریزه جنسى مردان نگاه مى کند. زن از نظر اسلام, شخصیتى مستقل و آزاد دارد, امانت دار خداوند است, رسالت و مسئولیت دارد و داراى کرامت است. زن مربى انسان ها است و او است که با تربیت درست, انسان هاى سالم به جامعه تحویل مى دهد. امام(ره) مى فرماید: (زن مظهر تحقق آمال بشر است, زن پرورش دهنده زنان و مردان ارجمند است. از دامن زن, مرد به معراج مى رود, دامن زن, محل تربیت بزرگ زنان و بزرگ مردان است… سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است.)2

به همین دلیل است که اسلام درباره انتخاب زن شایسته و نیکو بسیار سفارش کرده است و صفات و ویژگى هاى بیشترى براى او بیان کرده است. زن نجیب و با ایمان از نعمت هاى گران قدر است, زیرا این گونه زنان, مردان را به همه جا مى رسانند و فرزندانى صالح و سالم تربیت مى کنند.

کسانى که درباره جنس زن به اختلاف نظر داده اند, هریک از دیدگاه و زاویه خاص خود به او نگاه کرده اند. در آن خانه اى که زن, قانع و حافظ مال و حیثیت شوهر بوده و در پرورش فرزندان شایسته نقش اصولى داشته است, چنین زنى موجودى شریف, نجیب, خلاق, زندگى ساز, معلم و مدیرى شایسته قلمداد گردیده است, لیکن در آن خانه اى که زنى هوس باز, خرّاج و لاابالى بوده و هنرش را در مسیر اسراف و اتلاف مال به کار انداخته و مال و امکانات صاحب خانه را صرف تشریفات و تفریح و گردش کرده, زن موجودى فریب کار و آبرو ریز شناخته شده است. و حال آن که بدجنسى یک زن نباید معیار قضاوت درباره (جنس زن) قرار بگیرد.

زن شایسته, زنى است که اصالت, نجابت, حیا, عفت, ایمان و شرافت و مدیریت را با هم جمع کرده و در صرف مال شوهر بخیل باشد. در مقابل, زن سخاوت مند, ثروت مرد را بر باد مى دهد, چنان چه زن متهور و بى باک نیز گرفتارى به بار مى آورد. ترسو بودن زن یک صفت پسندیده است.

از همه این ها که بگذریم, حقیقت زن بودن را باید از فاطمه(س) آموخت. نه از آن جهت که دختر پیامبر است, چه این که رسول اکرم(ص) دختران دیگرى هم داشت, ولى زهرا چیزى دیگر بود. او مظهر انوار الهى و پیوند دهنده نبوت به ولایت, مظهر کمال تعلیم و تربیت و آیینه تمام نماى وجود محمدى بود. فاطمه یعنى تمام حقیقت زن بلکه تمام حقیقت انسانیت که افتخار عالم هستى است.

فاطمه(س), عفت و کرامت را با سیاست درآمیخت, به انحراف خلافت از مسیر اصلى اعتراض کرد و به ابوبکر پرخاش کرد و این سنت را براى همه مسلمانان احیا نمود تا حکومت هاى دینى از انتقاد مصون نمانند. هم او بود که در جنگ احد به مجرد شکست مسلمین, همراه چهل زن به مردان ترسو, غیرت و شجاعت بخشید. خطابه غرّاى او که ده ها دانشمند آن را شرح کرده اند, از ادبیاتِ فراتر از زمان و منطق قوى و عمیقش حکایت مى کند. او است که راه و رسم (زن بودن) را به همه بانوان آموخت و با حفظ عفت و حجاب و رعایت شوهردارى و پرورش فرزندان رشید و با ایمان و صبور, در یکى از جنجالى ترین مسائل سیاسى آن عصر شرکت کرد و حکومت را به استیضاح کشاند و ثابت کرد که زن براى ایفاى حقوق شخصى و حمایت از حکومت دینى و مبارزه با غاصبانِ خلافت رسول الله, تا به آتش کشیده شدن خانه و شهادت مولودش مى تواند پیش روى کند. زهراى اطهر(س) با این نوع حماسه آفرینى بر تمام مظالمى که در تاریخ بر زن ها رفته بود, خط بطلان کشید.

(0) نظر
برچسب ها :
دايرة المعارف زن ايراني

دایرة المعارف زن ایرانی

دایرة المعارف زن ایرانی

محمدرضا زیبایی‏نژاد

بی‌شک، تدوین «دایره‌ المعارف زن ایرانی» توسط مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری که باهمکاری بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی در سال 82 به طبع رسیده، مهم‌ترین اثر مکتوبی است که توسط این نهاد دولتی در طول سالیانِ فعالیت منتشر شده است. این اثر در 918 صفحه، مشتمل بر دوهزار مدخل از اصطلاحات، نام‌های امکنه، اشخاص، نهادها، نشریات و اسناد زنانه، با مبلغ 000/230 ریال در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

چنان که از مقدمه کتاب برمی‌آید هدف اصلی پدیدآورندگان، شناساندن جایگاه زن ایرانی در فرهنگ و تمدن این مرز و بوم بوده است. حضور پررنگ نویسندگان زن در تألیف این اثر نیز نشان‌گر آن است که تدوین کنندگان به استفاده از توان تخصصی زنان، اهتمامی خاص داشته‌اند.

تألیف دانشنامه و دایره‌‌المعارف در موضوع زنان، از آن رو که اطلاعات جامعی از حوادث مهم تاریخی، اصطلاحات مهم و شخصیت‌های برجسته به پژوهشگران می‌دهد، بسیار مفید و راهگشاست. با این حال نباید از یاد برد که این‌گونه دانشنامه‌ها نمی‌توانند حق مطلب را پیرامون نقش واقعی زنان، در عرصه فرهنگ و تمدن بشری چنان که بایسته است، ارایه نمایند. در طول تاریخ، زنان در پنهان‌ترین لایه‌ها، مهم‌ترین نقش‌ها را ایفا کرده و همواره حاشیه‌هایی مهم‌تر از متن بوده‌اند. اگر انسان‌های بزرگ، مهم‌ترین عامل تحولات اجتماعی و تاریخی بوده‌اند در دامان مادران بزرگ ساخته شده‌اند. عطوفت مادری، پرورش مادرانه و دامان پاک و مطهر مادر را نمی‌توان در هیچ دایره‌‌المعارفی توصیف نمود.

بهرحال، گرچه در چند سال اخیر،انتشار چندین دانشنامه و دایره‌ المعارف زنان را شاهد بوده ایم، [1] رجبی، محمدحسن، مشاهیر زنان ایرانی و پارسی‌گوی، انتشارات سروش، 1374 اما امتیاز این اثر از کارهای مشابه آن است که اولاً: دایره‌ المعارفی بومی است و صرفاً شخصیت های ایرانی یا کسانی را که در فرهنگ ایران زمین سهمی به سزا داشته‌اند، معرفی می‌کند. ثانیاً: افزون بر اَعلام، به بیان اصطلاحات نیز می پردازد. با این وجود ارزیابی اجمالی این اثر نشان می دهد که نمی توان دایره‌ المعارف زن ایرانی را اثری با استانداردهای دانشنامه‌ای و دایره‌‌المعارفی دانست. در این مختصر می‌کوشیم تا به اختصار، در این مورد نکاتی بیان کنیم:

1 ـ ضعف منابع و مآخذ: دایره‌ المعارف زن ایرانی را از این حیث نمی توان در شمار آثار علمی و ژوهشی به حساب آورد، چرا که بسیاری از مقالات از منابع غیر معتبر رونویسی شده اند. اعتبار یک اثر علمی ـ آن هم در سطح دانشنامه ـ به اعتبار و کثرت مآخذ آن است. این در حالی است که صد ها مدخل از مدخل های دایره‌ المعارف تنها به یک مآخذ نه چندان معتبر، مستند شده‌اند. به عنوان مثال، ده‌ها مدخل فقط از دانشنامه ‌زنان فرهنگساز ایران و جهان ـ نوشته‌ پوران فرخزاد ـ برداشت شده و گاه،‌ نویسنده به خود زحمت تغییر عبارت را نیز نداده است. در مدخل«خان‌زاده»، دایره‌‌المعارف زن ایرانی با عبارتی شروع کرده است که عیناً در دانشنامه زنان فرهنگساز آمده است: «خان‌زاده شاهزاده بانوی بالارسی که خانواده‌ قدرتمندش نه تنها در شهر سبز که در تمامی ماوراءالنهر شهرت داشتند، خود نیز در همه جا به جمال و کمال آوازه داشت».

جالب این جاست که پوران فرخزاد در زمره مشاوران دانشنامه معرفی شده است و علی القاعده نویسندگان دایره‌‌المعارف می‌توانستند با رجوع به وی،‌از منابع مورد استناد او در دانشنامه اطلاع یافته و مستقیماً‌ به منابع اصلی مراجعه کنند. ده‌ها مدخل نیز از کتاب مشاهیر زنان ایرانی و پارسی‌گوی آورده شده که نویسنده کتاب،ارجاعات و ماخد خود را در تمام موارد بیان کرده است، اما نویسنده مدخل، زحمت رجوع به منابع اصلی را که غالباً کتب قابل دسترسی است بر خود هموار نکرده است. [2] از جمله: پوران فرخزاد: دانشنامه زنان فرهنگساز ایران و جهان (انتشارات زریاب، 1378)؛ پوران فرخزاد، کارنمای زنان کارای ایران از دیروز تا امروز (نشر قطره، 1381)؛ مگی‌هام، فرهنگ نظریه‌های فمینیستی، ترجمه فیروزه مهاجر و... (نشر توسعه، 1382)؛ عقیقی بخشایشی، زنان نامی در تاریخ، فرهنگ و تمدن اسلامی، (نشر نوید اسلام، 1382)

2 ـ تأخر زمانی: مشکل بزرگ دایره‌‌المعارف زن ایرانی، فقدان روزآمدی است؛ به گونه‌ای که توجه به حوادث مهم سده اخیر بسیار کم‌رنگ است. سوگ‌مندانه باید اعتراف کرد با وجود آن که مسئولان مرکز امور مشارکت زنان بارها بر تأثیر انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) بر هویت زن ایرانی تأکید کرده و از انحطاط زن ایرانی در عصر پهلوی سخن گفته‌اند، تقریباً هیچ یک از مداخل دانشنامه، از وضعیت زن پس از انقلاب اسلامی و قبل از آن، گزارشی ارائه نمی‌دهد. این در حالی است که دوران پهلوی مهم‌ترین دوران تاریخی در بحران هویت زن ایرانی است و انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، نقطه عطفی در تحول و بالندگی زن مسلمان ایرانی پس از ظهور اسلام است.

برای مثال، جلد دوم دایره‌‌المعارف شامل مداخلی است که به بررسی وضعیت زنان در دوره‌های مختلف تاریخی پرداخته‌اند. در این بخش، مداخلی از جمله زن در دوره هخامنشیان، زن در دوره ساسانیان، زن در دوره آیین زرتشتی، زن در ادبیاتِ حماسی ایران، زن در شاهنامه، زن در دوره قاجار، زن و مشروطه را می‌توان دید که توضیحات برخی مداخل کاملاً تفصیلی است. اما از وضعیت زن در عهد پهلوی و پس از آن، سخنی به میان نیامده است. بنابراین خواننده، اطلاعات تاریخی دوران پهلوی را صرفاً از لابه‌لای توضیحاتی که ذیل نام زنان برجسته این عصر آمده است در می‌یابد و ـ چنان که خواهد آمد ـ تصویر مثبت و غیرواقعیِ ارائه شده درباره این زنان، خواننده را به برداشتی غلط از عصر پهلوی خواهد رساند.

با وجود آن که پرداخت به حوادث و وقایع مهم و معرفی شخصیت‌های تأثیرگذارِ معاصر، شیوه‌ای متداول در نگارش دایره‌‌المعارف‌هاست تا آن‌جا که بسیاری از نویسندگان این آثار، شرح حالی از زندگی خود نیز در دایره‌‌المعارف درج می‌کنند، غیبت زنان در عهد انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و سازندگی، تداعی کننده این معناست که گویا در ربع قرن اخیر، حادثه‌ای مهم چون شرکت زنان در صفوف مقدم راه پیمایی‌ها، تقدیم صدها شهید، تهییج همسران و فرزندان به حضور در میدان‌های رزم، تسخیر بسیاری از فضاهای فرهنگی و تألیف صدها کتاب و مقاله تحقیقی اتفاق نیافتاده، نه شخصیت‌های شناخته شده و برجسته در عرصه علمی و فرهنگی ظهور کرده‌اند، نه ده‌ها نهاد زنانه و مراکز علمی و فرهنگی مخصوص زنان، از جمله دانشگاه الزهراء، جامعه‌الزهرا و مرکز امور مشارکت زنان تأسیس شده‌اند، نه کتاب مهم و تأثیرگذاری چون نظام حقوق زن در اسلام [3] این در حالی است که در دایره‌‌المعارف برخی کتاب‌ها، از جمله ریاحین الشریعه معرفی شده است به رشته تحریر درآمده و نه حتی رهبران انقلاب اسلامی سخنی درباره شخصیت و مقام زن به زبان آورده‌اند.

در زمانی که شرکت انتشاراتی مهر ایران وابسته به خاندان پهلوی، هفده سال پس از سرنگونی رژیم شاهنشاهی کتابی را ـ سالار زنان ایران [4] منصوره پیرنیا، سالار زنان ایران، انتشارات مهر ایران، امریکا 1374 ـ منتشر می‌کند تا پیشرفت زن ایرانی در تمام عرصه‌ها را مرهون نظام شاهنشاهی وانمود نماید، چگونه دایره‌‌المعارفی که از سوی مهم‌ترین نهاد زنانه نظام اسلامی با صرف هزینه‌های هنگفت دولتی به بازار آمده است به عصر انقلاب اسلامی و تأثیر شگرف آن در وضعیت زنان، هیچ اشاره‌ای ندارد!

3 ـ فقر مداخل: اصولاً مدخل‌های عنوان شده در دایره‌‌المعارف زن ایرانی، چه در مورد اعلام و چه در مورد اصطلاحات، بسیار کمتر از حد انتظار است، به گونه‌ای که پژوهشگر را از مراجعه به دیگر دانشنامه‌ها بی‌نیاز نمی‌سازد. اگر به این نکته، کثرت واژه‌های کم اهمیت را (که چندان مورد استفاده پژوهشگران نیست) بیفزاییم، «فقر مبنا» بر «فقر مداخل» افزوده می‌شود.

به عنوان مثال، در مدخل «زنان» نشریه زنان در دهه 1330 شمسی که به قول نویسنده «از سرنوشت این نشریه اطلاعی در دست نیست» معرفی شده است، اما «مجله زنان» که در دهه اخیر سهمی به‌سزا در طرح دیدگاه‌های فمینیستی داشته و در ادبیات تجددگرایی جدید پیشتاز بوده است، معرفی نمی‌شود. در بیان شرح حال زنان نیز بسیاری از شخصیت‌ها ـ نظیر زینب خانم، ـ همسر صیغه‌ای ناصرالدین شاه و از زنان نوازنده ـ که نه در زمان خود چندان منشأ اثر بوده‌اند و نه در طول تاریخ سهمی در تحولات اجتماعی و تاریخی ایفا کرده‌اند، معرفی می‌شوند، اما از زنانی چون زهرا شجاعی و منیره نوبخت با بیش از یک دهه مسئولیت در مهم‌ترین نهادهای زنانه و یا کرسی نمایندگی؛منیره گرجی، تنها نماینده زن مجلس خبرگان قانون اساسی؛ فرح روپارسای، وزیر آموزش و پرورش دوران پهلوی، فرح دیبا، ملکه سابق ایران؛ اشرف پهلوی از مهم‌ترین زنان مؤثر در تاریخ معاصر ایران؛ مهناز افخمی، وزیر مشاور در امور زنان در دوره پهلوی؛ صدیقه دولت آبادی؛ قمرالملوک وزیری و ده‌ها شخصیت دیگر که نقش مثبت یا منفی پررنگ‌تری داشته‌اند، نامی برده نمی‌شود.

مداخل ناظر به نهادهای زنانه هم به همین وضعیت گرفتار شده‌است. انجمن‌ها و نهادهای زنانه‌ای که معرفی شده‌اند نه در زمان خود چندان شناخته شده بوده‌اند و نه پس از آن و تنها از لابلای مصاحبه‌های شفاهی یا نوشته‌های اعضای این نهادها کشف شده‌اند اما نهادهای تأثیرگذار زنانه در تاریخ معاصر مانند کانون بانوان در عصر پهلوی اول، مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری، شورای فرهنگی اجتماعی زنان و کمیسیون امور بانوان وزارت کشور در عصر انقلاب اسلامی از قلم افتاده‌اند و هیچ ذکری از آن‌ها نشده است.

معرفی مدارس علمیه زنان و مدارس جدید هم همین حکایت را دارد. در جایی که مدارسی، چون مکتب نرجس مشهد، زاهدان و سبزوار معرفی شده‌اند، از جامعه‌الزهرا به عنوان مهم‌ترین مدرسه علمیه زنان در جهان تشیع و نیز مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران سخنی به میان نیامده است. هم‌چنین با وجود معرفی ده‌ها مدرسه دخترانه، عدم معرفی دانشگاه فاطمیه قم و دانشگاه الزهرا به عنوان مرکز آموزش عالیِ مخصوص زنان، جای سؤال و تعجب دارد.

4 ـ ناهمگونی اعلام و اصطلاحات : افزون بر کاستی‌های یادشده، عدم تعادل میان اَعلام و اصطلاحات نیز از مشکلاتی است که دایره‌‌المعارف را به مجموعه‌ای نامتوازن تبدیل کرده است، به گونه‌ای که خواننده در نگاه اول احساس می‌کند که با دایره‌‌المعارف اَعلام مواجه است. در دایره‌‌المعارفی با دوهزار مدخل، انتظار می‌رفت دست کم چهارصد اصطلاح تخصصی نیز بررسی شود.

علت، آن است که نویسندگان دایره‌‌المعارف از روش مطمئنی برای گردآوری موضوعات و اصطلاحات زنانه سود نبرده‌اند، در حالی که مطالعه کتاب‌ها و اسناد مهم و مرجع زنانه و ملاحظه اصطلاح نامه‌های پایانی کتاب‌های زنانه و علوم اجتماعی، بررسی فرهنگ‌نامه‌ها و اصطلاح‌نامه‌های تخصصی علوم به منظور دست‌یابی به اصطلاحات فقهی، حقوقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... در حوزه مطالعات زنان و بررسی یک دوره لغت‌نامه عمومی فارسی، عربی و انگلیسی و گزینش واژه‌های مهم زنانه از آن، می‌توانست صدها اصطلاح قابل توضیح را معرفی کند، هیچ یک در دایره‌‌المعارف زن ایرانی موجود نیست.

5 ـ ناهمخوانی اَعلام: چنان‌که در مقدمه دایره‌‌المعارف بیان شده، منظور از «زن ایرانی» در عنوان دایره‌‌المعارف، صرفاً زنانی نیست که ریشه‌های نژادی، قومی و خویشاوندی ایرانی دارند، بلکه زنان مؤثر بر تمدن ایران نیز از جمله زنان ایرانی دانسته شده‌اند. برای مثال، حضرت فاطمه(س) برجسته‌ترین شخصیت زن در فرهنگ ایرانی است.

اما این تعریف، از دو سو، مورد نقض قرار گرفته است. اولاً: از بسیاری از شخصیت‌های کم و بیش مؤثر در تمدن و تاریخ ایرانی همچون زینب کبری(س)، حکیمه(س)، مریم کبری(س)، ساره (س) و هاجر (س) نامی به میان نیامده است. این در حالی است که افرادی چون آسیه همسر فرعون در این دایره‌‌المعارف معرفی شده‌اند. ثانیاً، از اشخاصی، چون بی‌بی‌صالحه کوفی، بی‌بی‌صفیه حبشی، آسیه ـ محدث اهل سنت و از اهالی مکه ـ و امامزاده بی‌بی‌هیبت در جمهوری آذربایجان نام برده می‌شود که نه ایرانی بوده‌اند و نه مؤثر بر تمدن ایرانی.

6 ـ مداخل غیرزنانه: در این دایره‌‌المعارف، صدها مدخل غیرزنانه به چشم می‌خورد که توجیهی برای انتخاب آن‌ها احساس نمی‌شود. آجیل مشگل‌گشا، دفع چشم‌زخم، دیگچه، مهجورین، قالیبافی، گبه، قلابدوزی، پوشاک، کاچی (حلوا)، آش عباس علی، آش پشت‌پا، آش سرکوچه، آش ابودرداء، آش زین‌العابدین، اجرت‌المثل، ارث، چاپ قلمکار، معرق روی چوب، خال کوبی،‌ حنا، دیه و اجتهاد از جمله این مداخل‌اند. تنها توجیه ورود این مداخل به دایره‌‌المعارف آن است که این غذاها بیشتر توسط زنان طبخ می‌شوند یا مورد علاقه آنان‌اند و یا آن که در ذیل این مداخل می‌توان به نکاتی زنانه هم اشاره نمود.

البته چنین توجیهی، پذیرفتنی نیست. معلوم نیست تفاوت آش عباس علی با شامی کباب، کتلت، سوپ، حلیم بادمجان، و تفاوت چاپ قلمکار با گلدوزی و خیاطی چیست که برخی شانس حضور در دایره‌‌المعارف را نیافته‌اند؟

در مداخلی، مانند قصاص و اجتهاد نیز ممکن بود که با تغییر واژه‌ها به قصاص زنان و اجتهاد زنان صرفاً مطالب زنانه را گزارش داد.

7 ـ عدم رعایت اصول بلاغت و گزارش‌نویسی: اطناب بدون دلیل در توضیح برخی واژ‌ه‌ها و گزیده‌گوییِ مفرط در پاره‌ای دیگر، به وجاهت دایره‌‌المعارف از منظر علم معانی بیان لطمه وارد کرده است. به عنوان مثال، مطالب عنوان شده در مدخل «کشف حجاب» بسیار کمتر از حد انتظار است که اطلا‌عات شناسنامه‌ای هم به مخاط نمی‌دهد. در این مدخل به تاریخ کشف حجاب رضاخانی اشاره شده اما به ایان ممنوعیت حجاب در سال 1323 در ی نامه آیه‌الله العظمی قمی به محمدرضا هلوی اشاره نشده است. در حالی که مباحث ارائه شده در مداخلی چون قلعه دختر ساوه آن‌چنان طولانی است که مراجعه کننده را خسته می‌کند.

8 ـ تحریف و یک سویه‌نگری در معرفی اعلام: تصویری که از زنان معاصر ارائه می‌شود در مجموع تصویری گزینشی و یک سویه است، اولاً: بیشتر معرفی شدگان از طرفداران جریان فرهنگیِ غرب‌زده به حساب می‌آیند. نگاهی به ماخذ مورد استناد، نشان می‌دهد که علت بروز چنین اشکالی، کم‌تجربگیِ نویسندگان مدخل‌ها در استفاده از منابعِ وابستگان به دربار و غرب‌زده‌ها است که کوشیده‌اند این زنان را با بزرگ‌نمایی و تحریف، در حرکت تاریخی اجتماعی زنان مؤثر نشان داده و حتی‌الامکان تطهیر نمایند. البته به نظر می‌رسد که نویسندگان مدخل‌ها نیزگاه با حذف نکته‌های مهم شخصیتی این افراد که از قضا در کتاب‌های معاصر فراوان به چشم می‌خورد، گامی در تطهیر آنان برداشته‌اند.

به عنوان مثال، چنان تصویری فرهیخته و فرهنگ‌ساز از «نورالهدی منگنه» به مخاطب ارائه می‌شود که به فکر خواننده خطور هم نمی‌کند که جمعیت نسوان وطن‌خواه که منگنه از مؤسسان آن به شمار می‌رود، گرایشی سوسیالیستی داشته و مهم‌ترین هدف آن زمینه‌سازی برای کشف حجاب بوده و زنان این جمعیت در سال 1311 با عنایت دربار، کنگره بین‌المللی زنان شرق را تشکیل داده و کشف حجاب را به عنوان نخستین قدم به سوی آزادی زنان شمرده و با برگزاری تئاتر آدم و حوا به انتقاد از حجاب [5] ر.ک: «خاطرات نورالهدی منگنه»، جنس دوم، ش‌1، ‌ص‌91‌، ژانت آفاری، گذر از میان صخره و گرداب، ایران‌نامه چاپ آمریکا، ص 370 پرداخته‌اند. علاوه بر این، نویسنده توضیح نمی‌دهد که منگنه در سال 1314 در ادامه فعالیت‌های اجتماعی خود به عضویت کانون بانوان ایران که به تدبیر رضاشاه برای مقابله با کشف حجاب تأسیس شد، درآمده است. ثانیاً:از آن‌جا که نویسنده این مدخل در فهرست منابع خود کتاب‌های نویسندگانی، چون بدرالملوک بامداد، صدیقه دولت‌آبادی و افرادی دیگر را که به نکته‌های یادشده اشاره یا تصریح کرده‌اند، آورده است، احتمال سهو یا عدم دسترسی به اطلاعات و منابع بسیار بعید به نظر می‌رسد. هم‌چنین در مدخل فاطمه سیّاح صرفاً به ویژگی‌های علمی وی اشاره می‌شود نه نقش فعّال او در جریان کشف حجاب. تعابیری، چون «روشنفکر معاصر»، «موثر در نهضت بانوان و دارای نقش برجسته در جریانات سیاسی اجتماعی کشور» در مورد وی و دیگران نشان می‌دهد که نویسندگان این مدخل‌ها به رونویسی از کتاب‌های عصر پهلوی و روشنفکران وابسته اکتفا کرده و زحمت تفکیک گزارش‌های تاریخی از داوری‌های نویسندگان را به خود نداده‌اند.

9 ـ یک‌سویه نگری در گزینش اصطلاحات: کفه واژگان زنان در ایران باستان، به ویژه واژگان زرتشتی، به مراتب بیش از اصطلاحات واژگان عصر اسلامی است. این نکته، گرچه علی‌الاصول به اٍشکال عدم تناسب ـ قبلاً به آن اشاره شد ـ باز می‌گردد، اما اگر درنظر داشته باشیم که بسیاری از مدخل‌های ایران باستان به دست مشاوران یا نویسندگان فمینیست زرتشتی سپرده شده یا از کتاب‌های این نویسندگان برداشت شده است، این احتمال که مدخل‌های مذکور در مجموع درصدد القای موقعیت ممتاز زن ایرانی قبل از اسلام باشند، در ذهن تقویت می‌شود. فراموش نکنیم که برخی از همین نویسندگان معتقدند که با ورود اعراب (اسلام) به ایران، موقعیت زن ایرانی از مقامی ممتاز، به جایگاهی فرودست تنزل یافت.

از این‌جا می‌توان علت حجیم‌شدن مطالب برخی مدخل‌ها، از جمله انجمن‌ زنان زرتشتی را که به نویسنده زرتشتی سپرده شده است، دریافت.این در حالی است که مدخلی به انجمن زنان یهودی اختصاص نیافته است. بنابراین خواننده اطلاعات مربوط به این انجمن را صرفاً در مداخل دیگر از جمله سازمان زنان می‌یابد.

10 ـ جانبداری‌های‌ارزشی: در دایره‌‌المعارف‌های علمی تلاش می‌شود گزارشی جامع و در عین حال اختصارگونه از موضوع ارائه شود و حتی‌الامکان از برداشت‌های شخصی اجتناب گردد، اما برخلاف انتظار در برخی مدخل‌ها به مطالبی برمی‌خوریم که نمایان‌گر گرایش شخص نویسنده است. به عنوان مثال، در مدخل «زن در فقه شیعه» توضیحات مطرح شده در مورد ازدواج موقت، بیش تر برداشت مورد نظر نویسنده را از مجموعه دیدگاه‌های موجود تداعی می‌کند.

11 ـ تناقض محتوایی: در برخی موارد، اختلافاتی به چشم می‌خورد که توجیه ناپذیر است. در مدخل «معصومه(ع)» سن ایشان را حداقل هجده سال و در مدخل «آستانه ‌حضرت معصومه(س)» سن او را هنگام مرگ، دست کم 21 سال دانسته است. در مدخل «قره‌العین» هم از نزاع میان شیعه (طرفداران شیخ احمد احسائی) و متشرعه نام برده می‌شود که صحیح آن شیخیه در مقابل متشرعه است. گرچه چنین اشتباهاتی دریک اثر حجیم، طبیعی به نظر می‌رسد، اما با کنترل مدخل‌های مرتبط، اشتباهات تاسرحد ممکن کاهش می‌یافت.

12 ـ مدخل‌ها، فاقد معادل انگلیسی، عربی و فارسی‌اند. افزون بر این، مدخل‌ها فاقد آوانگاری و اعراب مناسب‌اند، به همین دلیل، خواننده در قرائت صحیح کلمات، گاه دچار اشکال می‌شود. این مشکل، گاه به اشتباه در کتابت هم منجر شده است.

13 ـ ارجاع الفاظ به یکدیگر به طور کامل و مطلوب انجام نشده است. به عنوان نمونه، مدخل «زنا» ذکر شده است، اما مدخلی به نام «تجاوز» یا «تجاوز جنسی» که به زنا ارجاع دهد، موجود نیست.

در مجموع به نظر می‌رسد مشکل اساسی دایره‌‌المعارف زن ایرانی در چند چیز است:

1 ـ فقدان طرح تفصیلی دقیق که ملاک‌های گزینش واژه‌ها را به خوبی روشن کند؛

2 ـ استفاده از پژوهشگرانی که به قدر کافی با پژوهش‌های دانشنامه‌ای آشنایی نداشته‌اند؛

3 ـ فقدان نظارت علمی و فنی در مراحل مختلف به‌ویژه در مرحله نهایی؛

4 ـ عجله در تدوین اثر

(0) نظر
برچسب ها :
مردانِ بى شال

مردانِ بى شال

نوجوان بسیجى دستش را به طرف مجید دراز کرد. مجیددست او را در دستش فشرد و تبسم کرد و گفت: «بقایى هستم!»

بعد قوطى کنسرو را به طرف او گرفت و تعارف کرد:

- بسم الله.

نوجوان بسیجى قوطى کنسرو را گرفت و خیره‏تر از لحظات‏قبل به مجید نگاه کرد:

- من شما را کجا دیدم برادر بقایى؟

- خُب،اگر شما خودت را معرفى کنى شاید یک چیزهایى‏به یادم بیاید.

نوجوان بسیجى لقمه‏اى را که مجید به طرف او گرفته بود به‏دهان گذاشت. هنوز در ذهنش به دنبال نشانى از آشنایى گذشته‏مى‏گشت:

- من هم آلو گردى هستم!

بعد خندید و ادامه داد: «مطمئنم که فامیلى‏ام را یادتان‏نمى‏رود. هر وقت آلو دیدید، آلو گردى را یاد کنید!»

مجید از رفتار ساده نوجوان بسیجى خوشش آمده بود.دوباره برایش لقمه گرفت و کفت: «اتفاقاً فامیلى قشنگى است،اصلاً چه فرقى مى‏کند؟ مهم این است که زدیم به سیم آخر...!

با آمدن عبدالله مجید پرسشگر نگاهش کرد:

- چه خبر؟

عبدالله دو زانو نشست و زیپ بادگیرش را پایین کشید:

- قرار شد با تیپ عاشورا برویم.

آلوگردى چشمان پر از تعجب خود را به مجید دوخت وگفت: چه جالب! من هم قرار است با تیپ عاشورا بروم!

عبدالله که شوخى‏اش گل کرده بود چشمانش را گشاد کرد وخندید:

- نه داداش،عملیات جاى بچه‏ها نیست!

مجید ابرو گره کرد و لبش را گزید. عبدالله دستش را به سینه‏گذاشت. بعد خم شد و پیشانى آلوگردى را بوسید:

- شوخى کردم رزمنده! اتفاقاً عملیات جاى شما و دکتربقایى است. نه جاى بنده سراپا تقصیرى مثل من...

آلوگردى با شنیدن این حرف،ناگهان از جا بلند شد. عبدالله‏حیرت زده نگاهش کرد و ناخودآگاه زیپ بادگیرش را بالاکشید:

- چى شد؟ چرا یکهو فیوز پراندى؟!

آلوگردى در حالى که سعى مى‏کرد به خودش مسلط باشدلبخند زد. هنوز بهت و حیرت در صورتش پیدا بود:

- گفتم که شما را یک جایى دیدم. شما دکتر بقایى هستید؟فرمانده سپاه شوش! درست مى‏گویم؟

مجید دست او را گرفت و لبخند زنان سر تکان داد:

- حالا چرا تعجب کردى؟ یعنى به ما نمى‏آید بزنیم به قلب‏دشمن؟!

عبدالله که تازه فهمیده بود بدجورى بند را به آب‏داده،سرش را به زیر انداخت. مجید قمقمه آب را به طرف اوگرفت و لبخند زد:

- بخور آقا عبدالله براى ضعف اعصاب خوب است. فقطمواظب باش هیچوقت اسیر نشوى، چون مجبوریم کُلِ منطقه رااز نیرو خالى کنیم...

آلوگردى قطره اشکى را که گوشه چشمش جا خوش کرده‏بود، پاک کرد. مجید دوباره لقمه‏اى برایش آماده کرد و گفت:«بخور تا قدرت بگیرى.»

رمز عملیات طریق القدس اعلام شده بود. هواى آذر ماه‏سوز داشت و نم نم باران بوى خاک خیس خورده را به مشام‏مى‏رساند. از هر طرف صداى رگبار گلوله و انفجارهاى پى درپى به گوش مى‏رسید. فرمانده گفته بود دهکده مگاسیس باید ازدشمن باز پس گرفته شود براى همین بود که گروهان به طرف‏غرب سوسنگرد راه افتاد.

- برادرها مواظب باشند، اینجا کانالهاى فرعى زیاد است.اگر اشتباهى بروید گم مى‏شوید...

همه هشدار راهنماى کانال را شنیده بودند. عبدالله گاهى‏مجید را صدا مى‏کرد. همه جا تاریک بود و مى‏خواست مطمئن‏بشود که فاصله زیادى با هم ندارند. هر چه جلوتر مى‏رفتندرگبار گلوله‏ها در ارتفاع کمترى از بالاى سر آنها مى‏گذشت.عبور از کانال به سختى انجام مى‏گرفت. خاکریزهاى عراقى زیرنور منورها به خوبى پیدا بود. در این میان راهنما ناخودآگاه‏فاصله‏اش را با ستون نیروها بیشتر کرده بود. صداها در میان‏شلیک تیربارهاى عراقى به سختى به گوش مى‏رسید. ناگهان‏صدایى بالاتر از همه صداها نیروها را متوجه کرد:

- راهنما شهید شد!

خبر دردناک بود عبدالله چند بار اسم مجید را با صداى بلندفریاد کشید. همه در گیر نبرد بودند. مجید رفته بود و عبدالله‏خوب مى‏دانست که در این اوضاع دیگر نمى‏تواند او را پیداکند. براى همین با اولین گروه براى شکار تیر بارچى‏هاى دشمن‏به راه افتاد.

خبر سقوط خاکریزهاى دشمن خیلى زود به گوش رسید.سربازان عراقى در حالى که دستها را پشت سر گذاشته بودند.دسته دسته اسیر نیروهاى اسلام شدند. چهار ساعت از شروع‏عملیات مى‏گذشت. عده‏اى از نیروها متفرق شده بودند.عبدالله نشسته بود و به جایى دور نگاه مى‏کرد. ناگهان از جا نیم‏خیز شد. گلویش پر از طعم باروت بود. آنچه را که مى‏دید باورنمى‏کرد. فریاد کشید:

- دکتر آقا مجید!

مجید با شنیدن صداى آشنا برگشت. با دیدن عبدالله لبخندزد. خسته و خاک آلود همدیگر را در آغوش گرفتند. حرف‏هاى‏زیادى براى گفتن داشتند، امّا وقت تنگ بود.

فرمانده آخرین حرفهایش را با کلمات شمرده تکرار کرد:

- باید به پیشروى ادامه بدهیم. بعد همراه برادرانى که از دوجهت شمالى و غربى به ما ملحق مى‏شوند، پشت رودخانه‏نیسان پدافند مى‏کنیم...

به راه افتادند و با اولین پرتو خورشید،مقبره امام‏زین‏العابدین را دیدند. رودخانه نیسان آرام بود. تانک‏هاى‏دشمن دشت را زیر آتش گرفته بودند. مجید با نگرانى به‏عبدالله نگاه کرد.

- نیروهایى که قرار بود به ما ملحق شوند، نیامدند. مى‏دانى‏این یعنى چى؟

عبدالله تکه نان خشکى را که به دست گرفته بود نصف کردسرش را پایین گرفت:

- آره مى‏دانم، یعنى ارتباط قطع شده! یعنى افتادیم توى تله!یعنى محاصره شده‏ایم!

مجید به دورتر نگاه کرد، از هر طرف صداى غرش تانکهاى‏دشمن به گوش مى‏رسید.

عبدالله گفت:«وسعت محاصره خیلى زیاد است. باید هرجور شده یک راهى پیدا کنیم»

آلوگردى که تازه از شکار تانکهاى دشمن برگشته بود، به‏طرف آنها آمد. لب و دهانش خشک بود. قبضه آرپى جى راروى دوش انداخته بود و گاهى به اطراف نگاه مى‏کرد:

- اوضاع زیاد خوب نیست دکتر.

مجید سر تکان داد به صدایى که باد از سمت اردوگاه دشمن‏به همراه مى‏آورد گوش داد:

- سربازان ایرانى تسلیم شوید تا زنده بمانید!

بعد از آن بود که یک نفربر عراقى به سرعت به طرف آنهاآمد. صداى شلیک گلوله‏ها در همه جا پیچید. آلوگردى گلوله‏آرپى جى را جاسازى کرد. مجید به دنبال او دوید تا سرانجام‏کارش را ببیند. نفربر همچنان با سرعت مى‏آمد. گلوله‏ها روى‏سطح فولادى آن کمانه مى‏کرد، امّا نمى‏توانست مانع حرکت آن‏بشود. آلوگردى زانو زد. چشمش را در چشمى گذاشت و ماشه‏را لمس کرد. همه نگاهها به او دوخته شده بود. با صداى الله‏اکبر او بود که نفس‏ها در سینه حبس شد. گلوله آرپیجى درست‏در سینه نفربر نشست و دود و آتش در هم آمیخت.

حالا فرصت براى عقب نشینى فراهم شده بود.

- بیا برویم عبدالله

عبدالله به تانک‏هایى که به طرف‏شان مى‏آمد نگاه کرد وگفت: «آلوگردى یکى دو تا گلوله بیشتر ندارد».

تانک‏ها هر لحظه جلوتر مى‏آمدند. چندین تانک موفق به‏عبور از خط آتش دشمن شدند.

با صداى انفجار،نور امیدى در دلها تابیده شد. تانک عراقى‏در آتش مى‏سوخت. باران همه جا را خیس و گِلى کرده بود.بیست و پنج نفر در زیر آتش دشمن بودند. همان جا بود که‏عبدالله دوباره مجید را گم کرد.

حلقه محاصره لحظه به لحظه تنگ‏تر مى‏شد. گرسنگى وسرما همه را بى‏طاقت کرده بود. تنها جاى امن، سنگر تانک بود.مجید به آنجا اشاره کرد:

- اینجا باشیم و یکى یکى از زیر آتش رد بشویم،اینجورى‏احتمال موفقیت‏مان بیشتر است.

بارانى از ترکش همه جا مى‏بارید.

- روى شکم بخوابید زمین!

مجید سر بلند کرد و بوته‏هاى در هم تنیده شده را دید.خوشحال شد و گفت: «هر وقت که گلوله‏هاى دودزا زدند، بایدشیرجه برویم تو بوته‏ها و سینه خیز خودمان را دور کنیم.

پیشنهاد مجید خیلى زود عملى شد. ساعتى بعد هم شلیک‏عراقى‏ها کمتر شد.

- عراقیها فکر مى‏کنند همه ما کشته شده‏ایم، به خاطر این‏است که دیگر شلیک نمى‏کنند!!

در حالى که افراد باقیمانده، لا به لاى بوته‏ها پناه گرفته‏بودند، تانکها و نفربرهاى دشمن با فاصله‏اى نزدیک از کنارشان‏مى‏گذشتند.

مجید دعا مى‏کرد تانکها جلو نیایند.

- حتى یکى از تانکها جلو بیاید همه‏مان را له مى‏کند!

وقتى غروب رسید از لاى بوته‏ها بیرون آمدند. باید به‏سرعت از آنجا دور مى‏شدند. همه خسته بودند، مجید مدام‏مواظب مجروحین بود. آنها با زحمت از پستى و بلندى‏هاگذشتند و به یک کانال رسیدند.

- دور تا دور مان پر از عراقى است. یک کمى اینجااستراحت مى‏کنیم و دوباره راه مى‏افتیم.

به جز نگهبان، همه خوابیدند. مجید وقتى بیدار شد،نمى‏دانست چند ساعت خوابیده است. به ساعتش نگاه کرد .ساعت دوازده شب را نشان مى‏داد. به شدت گرسنه بود.

- راه مى‏افتیم...

گامهاى خسته دوباره به روى زمین کشیده شد. آنها نالان وخسته از کنار خاکریز مى‏گذشتند که ناگهان صدایى شنید. یک‏سرباز عراقى روى خاکریز ایستاده بود و به عربى چیزى‏مى‏گفت. فاصله سرباز آنها کمتر از یک متر بود!

چند نفرى به داخل گودال پریدند. سرباز عراقى سراسیمه‏دور شد.

مجید گفت: «زود باشید کارى بکنید. الان است که یک‏نارنجک بیندازند وسط ما»

براى تصمیم جمعى، فرصت کم بود. مجید یکى ازخشاب‏هاى اسلحه‏اش را بیرون آورد و به طرف جوان بسیجى‏که با بهت او را نگاه مى‏کرد،گرفت:

- این را داشته باشید، ممکن است فشنگ کم بیاورید!

بعد با یکى که آماده‏تر به نظر مى‏رسید به طرف خاکریزدوید. هنوز شیب خاکریز را کاملاً بالا نرفته بود که هیکل‏درشت سرباز عراقى را روبروى خود دید. لحظه‏اى به عقب‏برگشت. کسى را ندید. حدس زد کسى که همراهش آمده بوددر جایى کمین گرفته است.

سرباز عراقى بى‏حرکت ایستاده بود و نگاهش مى‏کرد.مجید ناگهان به راه افتاد. نمى‏دانست چرا این تصمیم را گرفته‏است. سرباز عراقى با صداى بلند کلماتى را به زبان آورد. مجیدهمچنان مى‏رفت. وقتى خودش را به جایى که مثل سنگر بودرساند، هنوز صداى سرباز عراقى را مى‏شنید. در پناه سنگرنشست. نمى‏دانست چکار کند. برگردد یا به جلو برود؟

با خودش گفت: «پناه بر خدا، مى‏روم جلو ببینم چه‏مى‏شود.»

حالا دیگر تنها شده بود. دوباره صداى سرباز عراقى بلندشد. مجید بى‏اهمیت جلو مى‏رفت ناگهان صداى چند گلوله‏شنیده شد. گلوله‏ها به طرف او شلیک مى‏شد. پا تند کرد بوى‏بوته‏هاى نمناک همه جا پر شده بود. حالا دیگر تجربه خوبى ازپنهان شدن در لابه لاى آن را داشت. خیز بلندى برداشت و به‏سرعت خودش را در میان بوته‏ها از نظر پنهان کرد. چندین بارصداى رگبار گلوله شنید و بعد از آن همه جا در سکوت فرورفت.

گرسنه، تشنه و کوفته بود آرام از جا بلند شد. به جهتى که‏نمى‏دانست کجاست راه افتاد. آسمان صاف شده بود ونمى‏بارید. پاسى از نیمه شب گذشته بود که با دیدن کانال به‏طرف آن رفت. دیگر رمقى برایش نمانده بود. اسلحه‏اش را زیرسرش گذاشت. پلکهاى خسته‏اش به هم افتاد و خوابید.

از شدت تشنگى بود که از خواب بیدار شد. به دنبال آب‏همه جا را گشت. عاقبت قوطى خالى کنسروى را پیدا کرد. به‏اندازه دو قاشق آب داخلش بود. لب و زبانش را خیس کرد و باخودش گفت: «باید بروم.»

هوا گرگ و میش صبح بود که صدایى شنید. گوش تیز کرد،جهت صدا از خاکریز رو به رو بود. خوشحال شد. در دلش آرزوکرد: «کاش اینها ایرانى باشند!»

جلوتر رفت و خمیده کنار بوته‏ها نشست. دوباره گوش کرد.فقط صداى سرفه مى‏آمد. بعد یکى به عربى چیزى گفت. حالادیگر مطمئن بود هنوز در منطقه دشمن است. چاره‏اى نداشت.باید تا رسیدن دوباره تاریکى در آنجا پنهان مى‏شد.

رسیدن تاریکى مثل خبرى خوش، غرق در شادى‏اش کرد.در حالى که آثار ضعف و گرسنگى را احساس مى‏کرد به راه‏افتاد. زبانش مثل تکه‏اى چوب خشک در دهانش بازى مى‏کرد.مجید تا سپیده صبح راه رفت...

احساس کرد جایى ایستاده که مى‏تواند جهات جغرافیایى رارو به مقصد تعیین کند. این کار را انجام داد. بعد جهت‏سوسنگرد و قبله‏اش را در ذهن مجسم کرد. با خودش گفت:«باید به سمت شمال حرکت کنم.»

مى‏رفت و به هر طرف نگاه مى‏کرد. ناگهان ایستاد. از دورمى‏توانست ارتفاعات نیشداق والله اکبر را ببیند. لبهاى ترک‏خورده‏اش به لبخند گشوده شد. با دیدن نفربر نیمه سوخته،جلو رفت. خدمه‏هاى آن کشته شده بودند. فقط آب‏مى‏خواست با دیدن دو گالن که در کنار هم بودند،آنها را سبک وسنگین کرد. پر بودند. حلقش از تشنگى مى‏سوخت. در یکى ازگالن‏ها را باز کرد، بنزین بود. به سرعت به طرف گالن دوم رفت.از بوى گازوئیل غصه‏اش گرفت:

- خدایا به تو توکل مى‏کنم.

دوباره در جهتى که تعیین کرده بود به راه افتاد. پاهایش به‏سختى بالا مى‏آمد. سر قدمهایش سنگین شده بود و احساس‏مى‏کرد چشمانش به خوبى نمى‏بیند. با دیدن آنچه رو به رویش‏بود ایستاد. چشمانش را گشاد کرد تا بهتر ببیند. آنچه مى‏دیدواقعیت داشت. اینجا میدان مین بود. روى زانو نشست وچشمانش را بست:

- خدایا به من نیرو بده...

راهى براى عبور از میدان مین نبود. دوباره برگشت. امّا این‏بار احساس مى‏کرد از جایى دیگر سر در آورده. صداى چندانفجار شنید. ایستاد و یک دستش را سایبان چشمش کرد.مطمئن بود جایى که گلوله‏هاى توپ به آنجا اصابت مى‏کندمواضع خودى است. به راه افتاد. لباسش خیس بود و نسیم،سردى لباس خیس را مثل نیشترى به تنش فرو مى‏کرد. باشنیدن صداى آمد و رفت چند ماشین سرش را بالا آورد. بادیدن جاده ایستاد. به سختى گلنگدن کشید و اسلحه‏اش رامسلح کرد. از ذهنش گذشت: «اگر عراقى باشند درگیرمى‏شوم»!

قدم به قدم جلو آمد و کنار جاده ایستاد. زانویش مى‏رفت تاخم بشود. وانت تویوتا

کنارش ایستاد. مجید نگاه کرد. تشنه وگرسنه بود. لب‏هاى خشکش از هم باز شد. مى‏خواست حرفى‏بزند،امّا نتوانست. راننده خم شد و او را نگاه کرد:

- بپر بالا بسیجى؛ مگر نمى‏خواهى بروى سوسنگرد؟

مجید لبخند زد. این صدا عطش همه چیز را در او سیراب‏مى‏کرد. نزدیک ظهر بود که به سوسنگرد رسید.

عبدالله را روز بعد دید. هر دو بى آنکه پلک بزنند به هم‏نگاه کردند. اشک در چشمانشان حلقه بسته بود. عبدالله گفت:«نوکرتم دکتر...» مجید در حالیکه او را به سینه مى‏فشرد گفت:«خیلى آقایى!»

(0) نظر
برچسب ها :
راه‏هاي ترويج قرآن

راه‏های ترویج قرآن

امروز فرصتی تاریخی و استثنایی است برای اینکه قرآن در هدایت فکر و عمل انسان‏ها، قدرت و چیرگی خود را نشان دهد، اما این متوقف است بر اینکه ما خود، به چشمه جوشان معارف و هدایت قرآن دست یابیم، قرآن را بفهمیم، در آن تدبر کنیم و آنرا محور بحث و فحص سازیم.22

غیر آنچه تاکنون انجام شده، دو کار دیگر باید انجام بگیرد؛ اول این که بایستی روخوانی قرآن، تمام ملت ما را شامل بشود،...کار دوم رفتن به سمت فهم قرآن است. قرآن باید ترجمه بشود...حفظ قرآن قدم بعدی است.23

انس با قرآن یعنی قرآن را خواندن و بازخواندن و بازخواندن، در مفاهیم قرآنی تدبر کردن و آنها را فهمیدن. فارسی زبان‏ها می‏توانند از ترجمه قرآن استفاده کنند و کلمات قرآن را به طور تقریب بفهمند و مضامین آیات قرآن را دریابند و در آنها فکر و تامل کنند.24

من می‏گویم که در جامعه قرآن اصل است. امت حزب الله باید یواش یواش با قرآن آشنا بشوند آن طوری که بتوانند مستقیم قرآن را از شما [قاریان ] گوش کنند و بفهمند. شما باید بتوانید در یک مجلس بالای منبر بروید و آیات قرآن را بخوانید و مردم با شنیدن این آیات اشک بریزند. ما این را می‏خواهیم. اگر شما می‏خواهید این کار را بکنید، باید بتوانید با صوت خودمان این مجلس را جذب کنید. این آداب و فنونی دارد.25

آنچه که وظیفه قراء است این است که قرائت خود را روز به روز بهتر کنند. ما به عموم مردم می‏گوییم که با قرآن انس بگیرند. به شما قراء هم می‏گوییم که تلاوتتان را روز به روز بهتر، قویتر، صحیح‏تر و با خصوصیات جاذبه آفرین همراه‏تر بکنند. اگر بخواهیم کل امت اسلام با قرآن انس بگیرند، باید تلاوت قرآن را در جامعه باب کنیم. اگر من این قدر به خواندن شما قاریان عزیز تکیه می‏کنم و به آن اهمیت می‏دهم برای همین است. شما یک نفر آدمید هر چه هم خوب بخوانید یا نخوانید از یک جهت به خودتان مربوط است، اما آن چیزی که مرا وادار می‏کند به این مسأله این همه اهتمام بورزم آن است که اگر تالیان کلام الله در جامعه توانستند با زمزمء ملکوتی و صحیح و پرجاذبه این آیات کریمه را تلاوت بکنند، دل مردم به قرآن انس می‏گیرد و به قرآن نزدیک می‏شود.26

شما قراء در توجه دادن مستمعان خود به مضامین قرآن نقش زیادی دارید. چقدر خوب است که برخی آیات کریمه که مناسب حال امروز مسلمین است در تلاوت‏های شما کثیر التردد باشد.27

باید جوانان و نوجوانان را با متن و ترجمه قرآن آشنا کرد.28

قرآن را با زبان خودش باید فهمید. ترجمه قرآن نمی‏تواند قرآن باشد. گرچه یک چیزی را نشان می‏دهد. اما به نظر من با قرآن باید انس گرفت. اگر کسی عربی هم نمی‏داند...اگر چند بار با دقت بخواند به تدریج یک فهم و برداشتی از قرآن پیدا می‏کند...قرآن تدبر می‏خواهد.29

عزیزان من، باید به سمت قرآن بروید. این راهی است که از رفتن آن پشیمان نخواهید شد. دخترها، پسرها، بزرگترها، بچه‏ها به سمت انس با قرآن حرکت کنید. قرآن را تلاوت کنید. هر روز بخوانید، در آن تدبر کنید...باید با ترجمه‏های قرآن انس بگیرید. بعد از آن که مقداری ترجمه قرآن و معنای کلمات را فهمیدید، آن وقت در قرآن تدبر کنید.30

نکته دومی که من می‏خواهم عرض بکنم، همین است که در حدود پانزده سال پیش ـ اوایل انقلاب ـ بعضی می‏گفتند چرا ما از طرز خواندن این قراء مصری تقلید کنیم؟ با این قضیه، مخالف بودند. ما هم می‏گفتیم شما همین طریق‏ها را یاد بگیرید، شبیه این قراء معروفی که هستند ـ مثل شیخ مصطفی اسماعیل و دیگران ـ تمرین کنید و بخوانید. این موجب خواهد شد که شما پیش بروید...امروز دیگر روزی نیست که خودتان را محکم به همان طریقه بچسبانید که فلان آقا خوانده است؛ این آیه را با اوج خوانده و در آن آیه صدایش را پایی آورده، یا در این آیه صدایش را لرزانده، ما هم عیناً همین کار را بکنیم. نه آقا، طریقه و راه کار را یاد بگیرید، بعد استعداد خودتان را به کار بیندازید.31

در مورد قرآن داریم که قرآن را با لحن‏های خوب بخوانید. در مورد بعضی از بزرگان هم داریم که چگونه قرآن می‏خواندند. روایاتی هم در مورد بعضی از افراد معمولی داریم که از آنها استفاده می‏شود در صدر اسلام، آیات قرآن را با صوت می‏خواندند. این‏ها برای چیست؟ علت چیست؟ این استخدام موسیقی در اینجا، به چه مناسبت است؟ چرا از موسیقی استفاده شده است؟ چرا موسیقی را برای این کار استخدام کرده‏اند؟ این برای خاطر این است که تلاوت با این کیفیت، تأثیر کلام خدا را در دل‏های مخاطبین متعارف و معمول بیشتر می‏کند.32

با روش و منش خودتان کاری کنید که دیگران، شوق به فراگیری قرآن پیدا کنند.33

البته عیبی که در کار بچه‏های ما هست، این است که موسیقی بلد نیستند. تا گفته می‏شود موسیقی همه چنان می‏کنند که باید با یک سنتور یا یک مزقون فلان جور باشد، تا اسمش موسیقی باشد، نه! موسیقی همین آهنگ‏هاست دیگر.34

اگر بخواهید قرآن در خانه‏ها، بین بچه‏ها، بین بزرگ‏ها، بین زن و مردها رواج پیدا کند، بایستی قهرمانان قرآنی را احترام کنید. این است که ما به این‏ها احترام می‏کنیم. این‏ها حامل قرآنند. این‏ها عزیزند.

...اما این جا تمام نمی‏شود، حفظ قرآن، فهمیدن مفاهیم قرآن، ترجمه کلمه کلمه قرآن، برای کسانی که به زبان عربی آشنایی ندارند، لازم است. وقتی که کلمات قرآن را فهمیدید، آن وقت تدبر لازم است.35

مسابقه در همه خیرات، در هر کار خیری، مورد توصیه قرآن و معارف اسلامی است. علت هم این است که در تسابق و مسابقه، همه استعدادها و توان‏های پنهان انسان بروز پیدا می‏کند...بنابراین بنده مسابقات قرآن را کار بزرگی می‏شمارم.36

شما وقتی تلاوت می‏کنید، اگر تلاوت صحیح و خوب و همراه با رموز و فنون هنری تلاوت شد، هر کسی را که با قرآن آشناست، به قرآن شایق‏تر می‏کند و هر کس را که معنای قرآن را می‏فهمد، به تدبر وادار می‏کند.37

اگر مردم با متن قرآن و تفسیر صحیح آن آشنا باشند، این خطا و انحراف خیلی مشکل و گاهی ناممکن خواهد شد. گفتم تفسیر صحیح؛ این را می‏گویم تا آقایان سازمان اوقاف و دست اندرکاران هم بشنوند. حالا که می‏خواهید برای تفسیر برنامه ریزی کنید، مراقب باشید از چه کسی تفسیر را فرا می‏گیرید. این مهم است...مراقب باشید. تفسیر را باید از منبع مطمئن گرفت. آب را باید از چشمه زلال نوشید. اگر به تفسیر اعتماد می‏کنید، به تفسیر صحیح اعتماد کنید، به تفسیر صحیح اعتماد کنید تا قرآن بتواند هدایت خودش را روشن کند.

البته توصیه و تأکید من به همه شما جوان‏های عزیز...این است که متن قرآن و تلاوت آن را یاد بگیرید. قرآن را باید آهنگین خواند. تأثیر این کار در دل خود انسان و هر که بشنود بیشتر است. ترجمه قرآن را هم یاد بگیرید. اول باید معنای همین عباراتی را که می‏خوانید، بفهمید...قدم‏های بعدی این است که در قرائت قرآن، هر آیه‏ای از آیات آن را مورد تامل قرار دهید... در روایت داریم که وقتی قرآن می‏خوانید، همت شما این نباشد که این سوره را تا اخر بخوانید و تمام کنید. بلکه همت شما این باشد آن چه را که می‏خوانید، درست بفهمید و در آن تامل و دقت کنید. اگر دیدید به تفسیر احتیاج دارید تفسیری را بردارید و نگاه کنید اگر وقت نداشتید، از آن بگذرید و به آیه بعدی بروید، اما به هر حال بی‏تأمل نگذرید.38

خواهش من این است، آیاتی را که تلاوت می‏کنید، علاوه بر یادگیری ترجمه آنها، به تفسیر آنها هم مراجعه کنید.39

عزیزان من ـ چه پسرها چه دخترها ـ قدر این نعمت بزرگ آشنایی. انس با قرآن را بدانید.40

هر کدام از شما یک نسخه قرآن در جیب بغلتان داشته باشید، اگر در جایی منتظر کاری می‏ایستید و فراغتی پیدا می‏کنید، یک دقیقه، دو دقیقه، پنج دقیقه، نیم ساعت، قرآن را باز کنید و به تلاوت آن مشغول شوید. تا با این کتاب انس پیدا کنید. تعدادی که این طور عمل کرده بودند، هر چند بسیار اندک بودند لیکن احساس می‏کردم که این‏ها با این که غالباً هم عربی نمی‏دانستند، اما از لحاظ فهم معارف اسلامی از دیگران برجسته‏تر بودند و به طور ممتازی با آنها تفاوت داشتند.

(0) نظر
برچسب ها :
2- تعريف "حقّ"

2- تعریف "حقّ"

محقق اصفهانی با توجه به معانی مختلف برای «حق»، آن را به معنای «ثبوت» دانسته اند64 که ظاهرا نظر به تعریف جامع لغوی دارند نه معنای اصطلاحی حقوقی. بعضی هم در تعریف حق آورده اند که:

«حقّ، امری است اعتباری که برای کسی (له) و بر دیگری (علیه) وضع می شود.»65

ولی برخی از حقوقدانان در تعریف «حقّ» نوشته اند:

«توانایی است که حقوق هر کشور به اشخاص می دهد تا از مالی به طور مستقیم استفاده کنند یا انتقال مال و انجام دادن کاری را از دیگری بخواهند.»66

دیگری در تعریف «حقّی» که در مقابل «حکم»، قرار دارد می گوید:

«اموری که در قانون پیش بینی شده اگر افراد مجاز باشند که به قصد خود برخی از آنها را تغییر دهند این امور قابل تغییر را حق می گویند.»67

و بالاخره یکی دیگر از حقوقدانان می گوید:

«انّه مصلحةٌ ذات قیمة مالیّة یحمیها القانون.»68 «حق عبارتست از مصلحتی که دارای ارزش مالی بوده و قانون از آن حمایت نموده باشد. ظاهرا در تعریف اخیر، نظر به حقّ مالی داشته است نه مطلق حقوق.»

(0) نظر
برچسب ها :
حافظه زنان از ديدگاه روانشناسي

حافظه زنان از دیدگاه روانشناسی

مسأله فراموشی حافظه زنان در هنگام اداء شهادت از نظر روانشناسان قابل توجیه است، زیرا از دیدگاه روانشناسی، فراموشی حافظه با میزان احساسات و هیجانات فرد، رابطه مستقیم دارد. هرقدر شخص بیشتر تحت تأثیر احساسات و هیجانات روحی واقع گردد به همان نسبت حوادث و وقایعی را که به خاطر سپرده، زودتر فراموش نموده و دقّت کمتری در نقل آن دارد. یک روان شناس قضایی می گوید:

«یک شی ء یا موضوع که در ذهن ما انعکاس شدید هیجانی با صبغه کراهت ایجاد می کند مخصوصا می تواند موجب تسهیل یا تسریع در انصراف توجه ما شود.»38

یکی دیگر از روان شناسان در این خصوص چنین اظهار می دارد:

«آیا گاهی ما در بازیابی مطلبی در نمی مانیم. به این دلیل که محتوای هیجانی داشته است؟ درباره این مسأله تحقیق فراوان شده است، نتایج این تحقیقات حاکی از آن است که هیجان می تواند بر بازیابی از حافظه دراز مدّت حداقل از چهار راه مشخص اثر بگذارد ... در برخی از موارد هیجانهای منفی مخلّ بازیابی می شوند.»39

برخی روان شناسان، موضوع ارتباط فراموشی حافظه و هیجانات روحی را بر روی مجموعه ای از دانش آموزان آزمایش نموده اند. بدین ترتیب که آنها را وا داشتند تا هجاهای بی معنی را به خاطر بسپارند سپس آنها را آزمودند. پس از آن ناگهان در اطاقی که دانش آموزان نشسته بودند وضع وحشتناکی ایجاد کردند. بدین صورت که تخته ای از سقف افتاد و صدای تیری شنیده شد و چراغ ها خاموش شد. وقتی چراغها روشن شد دوباره دانش آموزان را امتحان کردند تا مشاهده کنند که چه مقدار از کلماتی که یاد گرفته بودند به یادشان مانده است. دیده شد که در اثر هیجان شدیدی که در آنها ایجاد شده بود، یادآوری آنها در مورد آنچه که به خاطر سپرده بودند آشکارا کاهش یافته است.40 بعضی دیگر از روان شناسان بر این باورند که:

«کسانی که در جلسات دادگاهها حاضر می شوند متوجه این موضوع می گردند که شاهدها خیلی کم به حافظه خود شک دارند و این موضوع بسیار پرمعنی است شاهد تمایل دارد که فراموشی خود را با اختراع مطلبی پذیرفتنی ترمیم کند عموما فراموشی با یک احساس ناراحتی فکری همراه است.»41

به اعتقاد برخی از روان شناسان، یکی دیگر از علل فراموشی حافظه اشخاص، «شرم و حیاء و عفت» است و برای تایید این ادعای خود داستان دختری را نقل می کنند که:

«در یک مجمع بحث و بررسی در مورد اصول مسیحیت، ادعا می کرده رمانی را در مورد زندگی حضرت مسیح خوانده ولی هرچه کوشش می کند نمی تواند نام آن کتاب را به یاد آورد و سایر حضار نیز با اینکه کتاب را خوانده بودند نام آن را فراموش کردند. دختر پس از به یاد آوردن نام کتاب می گوید که فراموشی من به این جهت است که نام کتاب به آلمانی معنای زشت و زننده ای داشته و شرم از گفتن آن داشتم و جوانان حاضر در مجلس نیز با ملاحظه شرم دختر، دچار فراموشی شده بودند.»42

دو عامل فراموشی مذکور، یعنی تأثر «عواطف و احساسات» ناشی از حوادث (مخصوصا حوادث کیفری که به مراتب ناگوارتر است) و «شرم و حیاء» (که غالبا در حوادث کیفری مورد ابتلاست)، هر دو در زنان به مراتب بیشتر از مردان یافت می شود43 و این حقیقتی است غیر قابل انکار که البته رقت قلب و غلبه عواطف و احساسات در جای خود یکی از نعمتهای الهی است که به زنان اعطا شده است. همین رقّت قلب و عاطفه شدید در زنان موجب شد تا در مسائل خانوادگی و بسیاری از حوادث تاریخی نقش بسیار مثبتی را ایفاء نمایند. البته باید توجه شود که نباید به بهانه برتری عاطفه زنان بر تدبیر بدون دلیل منطقی، زنان را از حقوق مسلم آنان محروم نمود. ناگفته نماند که خود فراموشی هم یکی از نعمتهای الهی است که به اعتقاد برخی از روان شناسان اگر زنان دچار فراموشی نمی شدند و در نتیجه، ناراحتیهای مربوط به بارداری را فراموش نمی کردند نسل بشر منقرض می گردید.44 به جهت اهمیت حافظه در امر شهادت، از نظر فقهی، در صورتی که حتی بر شاهد مرد هم سهو و نسیان غلبه نماید شهادتشان مورد قبول نخواهد بود.45

(0) نظر
برچسب ها :
بلوغ دختران

در روایت ابی بصیر، امام صادق - علیه السلام - می فرماید: «علی الصّبّی اذا احتلم و علی الجاریة اذا حاضت، الصیّام و الخمار»10 معیار وجوب روزه در پسران، احتلام. و در دختران، حیض شدن است. این روایت از چند جهت معتبر است: اولاً - شیخ صدوق در کتاب «المقنع» صریحاً طبق مضمون آن فتوی داده و متن روایت را به صورت فتوی ارائه داده است.11 ثانیاً - در کتاب «مَن لا یحضره الفقیه» به گونه مسلَّم از آن یاد کرده، می فرماید:

«و فی خبر آخر: علی الصّبّی اذا احتلم الصّیام و علی المرأة اذا حاضَت الصّیام». آنگاه اضافه می کند: «این روایات، اتّفاق دارند بر آن که پسر از نه سالگی تا چهارده سالگی یا پانزده سالگی تا وقتی به حدّ احتلام برسد، و نیز دختر تا وقتی که خون ببیند، وادار به روزه گرفتن شوند. ولی وجوب شرعی روزه به پسر، پس از احتلام و در دختر، پس از حیض، ثابت می گردد، و پیش از آن جنبه تربیتی دارد و در حدّ تأدیب است نه وجوب و تکلیف.»12

همین دو جهت، برای اعتبار دادن به روایت فوق الذکر، کافی است. ثالثاً - گرچه برخی کوشیده اند تا این روایت را ضعیف السّند جلوه دهند، زیرا راوی آن «علی بن ابی حمزه بطائنی» است، که واقفی مذهب است. ولی شیخ الطائفه در کتاب «عُدّه» صریحاً او را ثقه و موثق دانسته و گفته است: «اگر راوی خبر از فرقه های غیر امامی شیعه باشد، باید ملاحظه نمود و از شواهد و دلایل دیگری، وثاقت او را بدست آورد، لذا اگر روایتی از طریق یکی از این فرقه ها روایت شده و روایت مخالفی ندارد، و طائفه برخلاف آن روایت، عمل نکرده اند. و خود او نیز اهل احتیاط و مورد وثاقت و امانت باشد، روایت او معتبر است. و مورد عمل قرار می گیرد. ازاین رو، فقهای شیعه به روایات فطحّیه مانند عبداللّه بن بکیر و غیره، و روایت واقفی هائی مانند سماعترین مهران، و علیّ بن ابی حمزه بطائنی و عثمان بن عیسی... عمل کرده اند و مورد استناد فتوائی قرار داده اند.»13

ملاحظه می فرمائید که شیخ، صریحاً نام «علی بن ابی حمزه» را جزء کسانی که روایاتشان مورد عمل و استناد است، یاد می کند. چنانچه شخصیّتی مثل شیخ صدوق همین روایت را عینا مورد استناد فتوائی خود قرار داده است. برخی از اساتید محترم نیز علّت ضعف سند این روایت را در راوی از علی بن ابی حمزة یعنی قاسم بن محمد جسته اند که او نیز واقفی است14 حال آنکه این قاسم بن محمّد، ملقّب به «جوهری» است. و ابن داود در کتاب رجال خود می گوید:

«قاسم بن محمد جوهری که روایت کننده از وی، «حسین بن سعید» می باشد، ثقه است.»15

و این روایت را شیخ از قاسم بن محمد جوهری به واسطه همین حسین بن سعید نقل کرده است.16

مجموع دلایل فوق، استناد به این روایت را توجیه می کند. و برای استناد فقیه، همین اندازه کافی است.

(0) نظر
برچسب ها :
X