بخش دوّم : گذرى كوتاه بر زندگانى برخى ازاستادان حضرت آيت الله العظمى بهجت

بخش دوّم : گذرى کوتاه بر زندگانى برخى ازاستادان حضرت آیت الله العظمى بهجت

در این قسمت اشاره اى کوتاه مى کنیم به زندگى برخى از اساتید بزرگوار آیت الله بهجت ، آنانى که نقش مهمّى در ساختار زندگى علمى ، اخلاقى و عرفانى ایشان داشته اند، و بر اساس گفتار آیت الله مشکینى :

« اساتیدى که آیت الله بهجت از آنان استفاده نموده است ، در مقام خیلى بالایى قرار دارند و ما باید مانند ستاره ها به آنها بنگریم . »

(0) نظر
برچسب ها :
تدريس و مكتب دارى

تدریس و مکتب دارى

آیت اللّه بهجت در همان ایّام که در درس آیات عظام اصفهانى ، کمپانى و شیرازى حضور مى یافت ، ضمن تهذیب نفس و تعلّم ، به تعلیم هم مى پرداخت و سطوح عالیه را در نجف اشرف تدریس مى کرد. پس از هجرت به قم نیز پیوسته این روال را ادامه مى دادند. در رابطه با تدریس خارج توسّط ایشان نیز در مجموع مى توان گفت که ایشان بیش از چهل سال است که به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و به واسطه شهرت گریزى غالباً در منزل تدریس کرده است ، و فضلاى گرانقدرى سالیان دراز از محضر پرفیض ایشان بهره برده اند.

(0) نظر
برچسب ها :
فلسفه

فلسفه

آیت اللّه بهجت ، اشارات ابن سینا و اسفار ملا صدرا را نزد مرحوم آیت الله سید حسین باد کوبه اى فرا گرفته است .

هجرت به قم

ایشان بعد از تکمیل دروس ، در سال 1363 ه .ق . موافق با 1324 ه .ش .، به ایران مراجعت کرده و چند ماهى در موطن خود فومن اقامت گزید و بعداً در حالى که آماده بازگشت به حوزه علمیه نجف اشرف بود، قصد زیارت حرم مطّهر حضرت معصومه علیهاالسّلام و اطّلاع یافتن از وضعیّت حوزه قم را کرد، ولى در طول چند ماهى که در قم توقّف کرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف ، یکى پس از دیگرى شنیده مى شد، لذا ایشان تصمیم گرفت که در شهر مقدس قم اقامت کند. (9)

در قم از محضر آیت الله العظمى حجت کوه کمره اى استفاده کرده و در بین شاگردان آن فقید سعید درخشید. چند ماهى از اقامت حضرت آیة الله العظمى بروجردى در قم نگذشته بود که آیت اللّه بهجت وارد قم شد، و همچون حضرات آیات عظام امام خمینى ، گلپایگانى و... به درس فقید سعید مرحوم بروجردى حاضر شد. (10)

آیت الله مصباح در این باره مى گوید: « آیت الله بهجت از همان زمانى که مرحوم آیت الله بروجردى قدّس سرّه در قم درس شروع کرده بودند از شاگردان برجسته و از مُسْتَشْکِلین معروف و مبرّز درس ایشان بودند. معمولا استادانى که درس خارج مى گویند، در میان شاگردانشان یکى دو سه نفر هستند که ضمن اینکه بیش از همه مطالب را ضبط مى کنند احیاناً اشکالاتى به نظرشان مى رسد که مطرح و پى گیرى مى کنند تا مسائل کاملاً حل شود، اینان از دیگران دقیق ترند، و اشکالاتشان علمى تر و نیاز به غور و بررسى بیشترى دارد، و ایشان در آن زمان چنین موقعیّتى را در درس مرحوم آیت الله بروجردى داشتند. »

(0) نظر
برچسب ها :
سير و سلوك و عرفان

سیر و سلوک و عرفان

آیت الله بهجت ، در ضمن تحصیل و پیش از دوران بلوغ ، به تهذیب نفس و استکمال معنوى همّت گمارده ، و در کربلا در تفحّص استاد و مربّى اخلاقى بر آمده و به وجود آقاى قاضى که در نجف بوده پى مى برد. و پس از مشرّف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خویش حضرت حاج شیخ محمّد حسین اصفهانى کمپانى استفاده هاى اخلاقى مى نماید.

آیت الله مصباح در این باره مى گوید:

« پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلى تحت تاءثیر مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانى بودند، چون گاهى مطالبى را از ایشان با اعجابى خاصّى نقل مى کردند، و بعد نمونه هایش را ما در رفتار خود ایشان مى دیدیم . پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیّت معنوى ایشان تاءثیر بسزایى داشته است » .

همچنین در درسهاى اخلاقى آقا سیّد عبدالغفّار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده مى نموده ، تا اینکه در سلک شاگردان آیت حقّ، عالم ربّانى ، عارف نامى ، نادره روزگار، مربّى نفوس مستعدّه ، حضرت آیت الله ، سید على قاضى - رضوان اللّه تعالى علیه - در آمده و در صدد کسب معرفت از ایشان بر مى آید، و در سن 18 سالگى به محضر پر فیض عارف کامل حضرت آیت الله سیّد على آقاى قاضى قدّس سرّه بار مى یابد، و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظّم قرار مى گیرد و در عنفوان جوانى چندان مراحل عرفان را سپرى مى کند که غبطه دیگران را برمى انگیزد.

آیة الله مصباح مى گوید:

« ایشان از مرحوم حاج میرزا على آقاى قاضى مستقیماً در جهت اخلاقى و معنوى بهره برده و سالها شاگردى ایشان را کرده بودند. آیت اللّه قاضى از کسانى بودند که مُمَحَّضِ در تربیت افراد از جهات معنوى و عرفانى بودند، مرحوم علامه طباطبایى قدّس سرّه و مرحوم آیت الله آقا شیخ محمّد تقى آملى و مرحوم آیت الله آقا شیخ على محمّد بروجردى و عدّه زیادى از بزرگان و حتى مراجع در جنبه هاى اخلاقى و عرفانى از وجود آقاى قاضى بهره برده بودند. آیت الله بهجت از اشخاص دیگرى نیز گهگاه نکاتى نقل مى کردند مثل مرحوم آیت اللّه آقا شیخ مرتضى طالقانى و دیگران ...

خود آقاى بهجت نقل مى کردند: شخصى در آن زمان در صدد برآمده بود که ببیند چه کسانى سحر ماه مبارک رمضان در حرم حضرت امیرعلیه السّلام در قنوت نماز وترشان دعاى ابوحمزه ثمالى مى خوانند، آن طور که خاطرم هست اگر اشتباه نکنم کسانى را که مقیّد بودند این عمل را هر شب در حرم حضرت امیرعلیه السّلام انجام بدهند شمرده بود و بیش از هفتاد نفر شده بودند.

به هر حال ، بزرگانى که تقیّد به جهات عبادى و معنوى داشتند در آن عصرها زیاد بودند. متاءسّفانه در عصر ما کمتر این نمونه ها را مشاهده مى کنیم . البته علم غیب نداریم ، شاید آن کسانى که پیشتر در حرمها این عبادتها را انجام مى دادند حالا در خانه هایشان انجام مى دهند، و لى مى شود اطمینان پیدا کرد که تقیّد به اعمال عبادى و معنوى سیر نزولى داشته و این بسیار جاى تاءسف است » .

یکى دیگر از شاگردان آقا (حجّة االاسلام والمسلمین آقاى تهرانى ) جریان فوق را به صورت ذیل از حضرت آیت الله بهجت براى نگارنده نوشته است :

« شخصى در آن زمان شنیده بود که در گذشته هفتاد نفر در حرم حضرت امیرعلیه السّلام در قنوت نماز وترشان دعاى ابوحمزه ثمالى را مى خواندند، آن شخص تصمیم گرفته بود ببیند در زمان خودش چند نفر این کار را انجام مى دهند، رفته بود و شمارش کرده و دیده بود تعداد افراد نسبت به زمان سابق تقلیل پیدا کرده و مجموعاً پنجاه نفر (آن طور که بنده « تهرانى » به یاد دادم ) در حرم (اعمّ از نزدیک ضریح مطهّر، و رواقهاى اطراف ) دعاى ابوحمزه را در دعاى نماز وتر خود قرائت مى کنند.

(0) نظر
برچسب ها :
در محضر استادان برجسته فقه و اصول

در محضر استادان برجسته فقه و اصول

آیت اللّه بهجت پس از اتمام دوره سطح ، و درک محضر استادان بزرگى چون آیات عظام : آقا سید ابوالحسن اصفهانى قدّس سرّه ، آقا ضیاء عراقى رحمه اللّه ، و میرزاى نائینى رحمه اللّه ، به حوزه گرانقدر و پر محتواى آیتِ حقّ حاج شیخ محمّد حسین غروى اصفهانى رحمه اللّه معروف به کمپانى وارد شد و در محضر آن علاّمه کبیر به تکمیل نظریّات فقهى و اصولى خویش پرداخت ، و به یارى استعداد درخشان و تاءییدات الهى از تفکّرات عمیق و ظریف و دقیق مرحوم علاّمه کمپانى ، که داراى فکرى سریع و جوّال و متحرک و همراه با تیز بینى بوده ، بهره ها برد.

آیت اللّه محمّد تقى مصباح در باره استفاده آیت اللّه بهجت از استادان خود مى گوید: « در فقه بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمّد کاظم شیرازى - که شاگرد مرحوم میرزا محمّد تقى شیرازى و از استادان بسیار برجسته نجف اشرف بود - استفاده کرده ، و در اصول از مرحوم آقاى نائینى ، و سپس بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد حسین کمپانى اصفهانى فایده برده بودند، هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهانى بیشتر بود و هم استفاده هاى جنبى دیگر. »

(0) نظر
برچسب ها :
بخش اوّل : گذرى بر زندگانى حضرت آيت الله العظمى بهجت

بخش اوّل : گذرى بر زندگانى حضرت آیت الله العظمى بهجت

آیة الله العظمى محمد تقى بهجت فومنى در اواخر سال 1334ه .ق . در خانواده اى دیندار و تقوا پیشه ، در شهر مذهبى فومن (5) واقع در استان گیلان ، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و از اوان کودکى طعم تلخ یتیمى را چشید.

درباره نام آیت الله بهجت خاطره اى شیرین از یکى از نزدیکان آقا نقل شده است که ذکر آن در اینجا جالب مى نماید، و آن اینکه :

پدر آیت الله بهجت در سن 16 - 17 سالگى بر اثر بیمارى وبا در بستر بیمارى مى افتد و حالش بد مى شود به گونه اى که امید زنده ماندن او از بین مى رود وى مى گفت : در آن حال ناگهان صدایى شنیدم که گفت :

« با ایشان کارى نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمّد تقى است » .

تا اینکه با آن حالت خوابش مى برد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان مى کند وى از دنیا رفته ، اما بعد از مدتى پدر آقاى بهجت از خواب بیدار مى شود و حالش رو به بهبودى مى رود و بالاخره کاملاً شفا مى یابد.

چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج مى گیرد و سخنى را که در حال بیمارى به او گفته شده بود کاملاً از یاد مى برد.

بعد از ازدواج نام اوّلین فرزند خود را به نام پدرش مهدى مى گذارد، فرزند دوّمى دختر بوده ، وقتى فرزند سوّمین را خدا به او مى دهد، اسمش را « محمّد حسین » مى گذارد، و هنگامى که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت مى کند به یاد آن سخن که در دوران بیمارى اش شنیده بود مى افتد، و وى را « محمّد تقى » نام مى نهد، ولى وى در کودکى در حوض آب مى افتد و از دنیا مى رود، تا اینکه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره « محمّد تقى » نام مى گذارد، و بدینسان نام آیت الله بهجت مشخّص مى گردد.

کربلایى محمود بهجت ، پدر آیت اللّه بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم مى پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهى ایشان مى رسید. وى اهل ادب و از ذوق سرشارى برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثى اهل بیت علیهم السّلام به ویژه حضرت اباعبد الله الحسین علیه السّلام عر مى سرود، مرثیه هاى جانگدازى که اکنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد مدّاحان آن سامان است . (6) مناجات ذیل از آن نمونه است :

 

  • خدایا! حرمتِ ختم رسولان به دندان و لب بشکسته آن گذر از جرم ما یا حىّ سبحان ! امیر المؤ منین شاه معظّم به دستى در ز خیبر کَند آسان به سوز سینه زهراى مضطر به پهلویى که شد بشکسته از در گذر از جرم ما یا حىّ سبحان ! به حقّ آن دل و آن قلب مسموم به نار قهر خود ما را مسوزان به آن حلقى که اندر زیر خنجر لب تشنه جدا شد سر ز پیکر گذر از جرم ما یا حىّ سبحان ! به اشک چشم آن بیمار تب دار به سوز قلبش از قتل جوانان به علم باقر، آن نور الهى که گردد روشن از نورش سیاهى گذر از جرم ما یا حىّ سبحان ! بحقّ بر شوکت اسلام افزود به نشر علم و دین کوشید و ایمان الهى ! حرمت موسى بن جعفر به محرومىّ او از آل اطهر گذر از جرم ما یا حىّ سبحان ! به حقّ آن ولىّ نازنینت به حقّ حرمت شاه خراسان تقى متّقى را ما غلامیم معطّر از مى حُبّش مشامیم گذر از جرم ما یا حىّ سبحان ! که بود از جور اعداء زار و غمگین به حقّ آن شه مظلوم نالان خداوندا! به حقّ میر عسگر ز زهر معتمد شد کشته آخر گذر از جرم ما یا حىّ سبحان ! امام عصر، نوردیده و دین به جان نازنین آن بهین جان گذر از جرم ما یا حىّ سبحان !(7)

  • به حقّ اعظم آن نور یزدان به حقّ زحمتش در راه قرآن خداوندا! به حقّ عرش اعظم به آن فرقى که زد [تیغ ] ابن ملجم گذر از جرم ما یا حىّ سبحان ! به آب دیده دخت پیمبر به طفل بى گناه محسنِ آن به حقّ مجتبى آن شاه مظلوم مکن از درگهت ما را تو محروم گذر از جرم ما یا حىّ سبحان ! طلب کرد آب تا سازد گلو تر به حقّ رتبه شاه شهیدان به زین العابدینِ سجّاد بیمار به آن گردن که شد زنجیر اشرار گذر از جرم ما یا حىّ سبحان ! به حقّش مصطفى داده گواهى به علم و حلم آن معنىِّ قرآن به حقّ جعفر صادق که حق بود درِ علم و عمل بر خلق بگشود گذر از جرم ما یا حىّ سبحان ! به آب روى آن نور مطهّر به حقّ آن مناجاتش ز احسان خداوندا! به حق نور مُبینت به کام پر ز زهر دل غمینت گذر از جرم ما یا حىّ سبحان ! محبّ آن شهنشاه انامیم به حق آن شه از زهر بى جان به اِعزاز نقى آن رهبر دین چراغ دیده طاها و یاسین گذر از جرم ما یا حىّ سبحان ! به حقّ آن چشم بیناى پیمبر به روح اطهر آن شاه خوبان به حقّ حرمت ختم الوصیّین شه با عدل و دادو فرّ و تمکین گذر از جرم ما یا حىّ سبحان !(7) گذر از جرم ما یا حىّ سبحان !(7)

بارى ، آیت اللّه بهجت در کودکى تحت تربیت پدرى چنین که دلسوخته اهل بیت علیهماالسّلام به ویژه سیّد الشهداءعلیه السّلام بود، و نیز با شرکت در مجالس حسینى و بهره مندى از انوار آن بار آمد. از همان کودکى از بازیهاى کودکانه پرهیز مى کرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهره اش نمایان بود، و عشق فوق العاده به کسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.

(0) نظر
برچسب ها :
سخن نخست

سخن نخست

امروز از روزگار نیامده اى سخن مى گویم که جز مؤ من ناب و نایاب و گمنام را، راه نجاتى نخواهد بود. مؤ منى که چون به صحنه در آید کسى او را نشناسد و اگر نباشد، کسى سراغش را نگیرد.

چنین مردمى ، شب پیمایان و ظلمت شکنان را چراغهاى هدایت و پرچم راهنماى اند. (3)

بسم الله الرحمن الرحیم

مهربان آفریدگار یکتا را، سپاس مى گویم و بر درگاه حضرتش سجده ى شکر مى سایم . همانکه از گلشن رحمتش رسولانى امین برخاستند تا کاروان درمانده ى بشر را به سر منزل امن رهنمون شوند. زان پس جان عطشناک حیرت زدگان را از شراب ولایت لبریز کرد. او آنگاه که بزرگمرد اهل بیت (علیهم السلام ) را از دیدگان کدر و دسترس ناشایستگان زبون پنهان کرد، از کوهسار کرامتش کوثر فقاهت را جارى ساخت ، تا اندک بازماندگان حق جو از معارف خداوندى تهیدست نمانند. صدها سال پى در پى ، از آن روز تا امروز، دلدادگانى شوریده حال آمده اند و رفته اند؛ هر یک اخترى تابناک و گوهرى شب چراغ ؛ برخى بى نشان و بعضى نامدار و پرآوازه .

اما فقیهان دین ، آنگاه که سیر در آراى فقیهانه را به سلوک در سراپرده ى ملکوت آمیختند، جذبه اى دیگر یافتند.

فقیه نامور معاصر، حضرت آیت الله العظمى بهجت ، از همانهاست که « ژرفاى روحشان را عظمت پروردگار لبریز کرده است و هر چیز جز او در نگاهشان خرد است » . (4) خردمندى فرزانه که نور وجودش روشنگر محفل سوته دلان و محضر والایش روح پرور و دل نواز است .

خواندن و اندیشیدن در شرح حال مردانى بزرگ چون او، مى تواند امید بخش روشنگرىِ فرهیختگان ، دانشوران ، دانشجویان و طلاب و البته استادان محترم حوزه و دانشگاه باشد.

شرح حال نگارى این بزرگمرد، جسارتى بس بزرگتر مى طلبید. من نیز شور جوانى را مهار نکردم و در کوششى طاقت فرسا، دریچه اى گشودم تا شیفتگان آن عزیز وارسته ، نظاره گر عشق آتشین او به خداوند باشند.

و اگر نبود یارى یاران و راهنمایى استادان مهر ورزم ، هرگز این نوشتار سرانجام نمى یافت . خصوصاً استاد معظم حضرت آیت الله محفوظى و حجج اسلام والمسلمین آقایان ؛ هادى قدس ، محسن غرویان ، حسن عرفان ، رضا مظفرى ، حمید قاسمى ، ولى لطفى و علیرضا گرم آبدشتى .

نیز همت برادر عزیرم آقاى ابراهیم خانه زرین مدیر محترم انتشارات مشهور که در امر چاپ و نشر نگارنده را یارى نمودند.

آنچه مانده ، پوزشى است تقدیم اصحاب اندیشه و اهالى قلم تا کاستى هاى فراوان این دفتر را به نویسنده تذکر دهند و او را از نصحیت مشفقانه محروم نکنند.

(0) نظر
برچسب ها :
به نام هدايتگر ره پويان

به نام هدایتگر ره پویان

 

  • جان پرور است قصّه ارباب معرفت رمزى برو بپرس و حدیثى بیا بگو

  • رمزى برو بپرس و حدیثى بیا بگو رمزى برو بپرس و حدیثى بیا بگو

از آن روز که نفحات حیات بخش محبوب بر من وزیدن گرفت و غنچه وجودم را شکفت و به سوى حقیقت نهفته در کون هستى ام درکشید، که : «أَلتَّوْفیقُ مِنْ جَذَباتِ الرَّبِّ.»(1) : (توفیق از راههایى است که پروردگار به وسیله آن بنده را به سوى خود جذب مى کند.)، دریافتم که بدون راهنماىِ راه یافته نمى توان به سوى معشوق حقیقى رهنمون گردید. : (با کسانى نشست و برخاست کنید که دیدارشان شما را به یاد خدا آورد، و گفتارشان در دانشتان بیافزاید.) راهزنم شد.

... و چنین بود تا اینکه با تمسّک به این حقیقت که دوست ره پویان از خود رسته و به هیچ نپیوسته را رها نمى گذارد و پهنه زمین از راهنمایان خدایى هرگز خالى نخواهد بود، الگویى را مى جستم که در غیبت خورشید پنهان خاندان وحى علیه السّلام به دوست جذبم کند، و با دیدن او زنگار از دلم زدوده شود، و با تمام وجود در یاد محبوب محو گردم .

... و در این زمان ، این همه و صد افزونتر از آن را در اوحدى دوران ، فرزانه دلسوخته ، مستغرق در یاد محبوب و مستهتر در ذکر معبود، فروغ دل سالکان و بهجتِ عارفان ، خدا آشناى کامل ، سلمان زمان و پیرو راستین آیت عظماى الهى ، امیر مؤ منان علىّ بن ابى طالب علیه السّلام در علم عمل : آیتِ حقّ، حاج محمّد تقى بهجت - ادام اللّه ظلّه الوارف - متجلّى دیدم .

با اینکه عارف راستین را جز خدا و عارف همسان او نمى تواند بشناسد. در پى شناخت ابعاد دست یافتنى او، به هر کس که امید مى رفت از انفاس مسیحایى اش بهره مند شده باشد، و از هر نگاشته اى که شمیم نسیم بیدارگر او مى آمد سراغ گرفتم ، و با رنج فراوان بضاعت مُزْجاتى را که فراروى شماست آماده و تقدیم جویندگان اسوه هاى معارف ناب نمودم . و مورد استقبال شایان اهل اندیشه و شیفتگان این عالم ربّانى قرار و به صورت شفاهى و یا از طریق نگارش نامه مورد لطف و تقدیر آنان قرار گرفتم .

و این استقبال مرا بر آن داشت تا در این باره تلاشى مضاعف نمایم ، لذا بعد از دو چاپ پى در پى بر آن شدم افزون بر جستارهایى که عده اى از عزیزان ارسال نموده بودند، به سراغ برخى دیگر از شاگردان آن عارف نامى بروم و مطالب و اندوخته هاى آنان را بر این دفتر بیفزایم ؛ از این رو چاپ سوّم را با اضافات فراوان به همراه تجدیدنظر و ویرایش جدید حضور خوانندگان تقدیم مى دارم .

(0) نظر
برچسب ها :
دستورالعمل يازدهم

دستورالعمل یازدهم

بسمه تعالی

الحمدلله وحده و الصلاة علی سید الانبیاء محمد و آله سادة الأوصیاء الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم من الأولین و الآخرین.

و بعد، مخفی نیست بر اولی الألباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات، شناختن محرّک است که حرکت، احتیاج به او دارد، و شناختن ما منه الحرکه و ما إلیه الحرکه و ما له الحرکه، یعنی بدایت و نهایت و غرض، که آن به آن، ممکنات، متحرک به سوی مقصد می باشند.

فرق بین عالم و جاهل، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است؛ و تفاوت منازل آنها در عاقبت، به تفاوت مراتب علم آنها است در ابتدا.

پس، اگر محرک را شناختیم و از نظم متحرکات، حسن تدبیر و حکمت محرّک را دانستیم، تمام توجه ما به اراده تکوینیه و تشریعیه اوست، خوشا به حال شناسنده، اگر چه بالاترین شهید باشد؛ و وای به حال ناشناس، اگر چه فرعون زمان باشد.

در عواقب این حرکات، جاهل می گوید: «ای کاش خلق نمی شدم »، عالم می گوید: «کاش هفتاد مرتبه، حرکت به مقصد نمایم و باز برگردم و حرکت نمایم و شهید حق بشوم».

مبادا از زندگی خودمان، پشیمان شده برگردیم؛ صریحاً می گویم: ـ مثلاًـ اگر نصف عمر هر شخصی در یاد منعم حقیقی است و نصف دیگر در غفلت، نصف زندگی، حیات او محسوب و نصف دیگر، ممات او محسوب است، با اختلاف موت، در اضرار به خویش و عدم نفع.

خداشناس، مطیع خدا می شود و سر و کار با او دارد؛ و آنچه می داند موافق رضای اوست، عمل می نماید؛ و در آنچه نمی داند، توقف می نماید تا بداند؛ و آن به آن، استعلام می نماید و عمل می نماید، یا توقف می نماید؛ عملش، از روی دلیل؛ و توقفش، از روی عدم دلیل.

آیا ممکن است بدون این که با سلاح اطاعت خدای قادر باشیم، قافله ما به سلامت از این رهگذر پر خطر، به مقصد برسد؟ آیا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غیر او باشد؟ پس قوت نافعه باقیه نیست، مگر برای خداییان، و ضعفی نیست مگر برای غیر آنها.

حال اگر در این مرحله، صاحب یقین شدیم، باید برای عملی نمودن این صفات و احوال، بدانیم که این حرکت محققه از اول تا به آخر، مخالفت با محرّک دواعی باطله است، که اگر اعتنا به آنها نکنیم، کافی است در سعادت اتصال به رضای مبدأ اعلی:

« أفضل زاد الراحل إلیک عزم إرادة ».

والحمدلله اولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.

مشهد مقدس

چهارشنبه مرداد ماه هـ.ش.

مطابق با ربیع الاول ه. ق.

منبع:

Nosazi.Ir

(0) نظر
برچسب ها :
دستورالعمل دهم

دستورالعمل دهم

بسمه تعالی

همه می دانیم که رضای خداوند اجّل، با آنکه غنی بالذات [است] و احتیاج به ایمان بندگان و لوازم ایمان آنها ندارد، در این است [ که]:

بندگان، همیشه در مقام تقرب به او باشند، پس می دانیم که برای حاجت بندگان به تقرب به مبدأ الطاف و به ادامه تقرب، [خداوند] محبت به یاد او و ادامه یاد او دارد.

پس می دانیم به درجه اشتغال به یاد او، انتفاع ما از تقرب به او، خواهد بود؛ و در طاعت و خدمت او، هر قدر کوشا باشیم به همان درجه، متقرب و منتفع به قرب خواهیم بود؛ و فرق بین ما و سلمان سلام الله علیه، در درجه طاعت و یاد او که مؤثر در درجه قرب ما است، خواهد بود.

و آنچه می دانیم که اعمالی در دنیا محل ابتلاء ما خواهد شد، باید بدانیم؛ که آنها هر کدام مورد رضای خداست، ایضاً خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است.

پس باید بدانیم که هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت، باید باشد، تا به آخرین درجه قرب مستعد خودمان برسیم، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضی، به مقامات عالیه رسیدند و ما بی جهت، عقب ماندیم، پشیمان خواهیم شد.

وقفنا الله لترک الاشتغال بغیر رضاه بمحمد و آله صلوات الله علیهم اجمعین.

الأقل محمد تقی بهجة

مشهد مقدس

چهارشنبه هـ ش

مطابق با ربیع الاول هـ ق

(0) نظر
برچسب ها :
دستورالعمل نهم

دستورالعمل نهم

بسمه تعالی

آقایانی که طالب مواعظ هستند، از ایشان سئوال می شود: آیا به مواعظی که تا حال شنیده اید، عمل کرده اید، یا نه؟

آیا می دانید که: «هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم می فرماید؟»

آیا اگر عمل به معلومات - اختیاراً ـ ننماید، شایسته است توقع زیادتی معلومات؟

آیا باید دعوت به حق، از طریق لسان باشد؟ آیا نفرموده: «با اعمال خودتان، دعوت به حق بنماید؟»

آیا طریق تعلیم را باید یاد بدهیم، یا آنکه یاد بگیریم؟

آیا جواب این سئوال ها از قرآن کریم:

( والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا )، و از کلام معصوم: «من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم یعلم » و «من عمل بما علم، کفی ما لم یعلم»، [روشن نمی شود؟]

خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را می دانیم، زیر پا نگذاریم و در آنچه نمی دانیم، توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود.

 

  • نباشیم از آنها که گفته اند: نشستند و گفتند و برخاستند! نشستند و گفتند و برخاستند

  • پی مصلحت مجلس آراستند نشستند و گفتند و برخاستند نشستند و گفتند و برخاستند

وما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت و إلیه انیب.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

الاقل محمد تقی البهجة

مشهد مقدس

یکشنبه هـ.ش.

مطابق با ربیع الاول هـ.ق.

(0) نظر
برچسب ها :
دستورالعمل هشتم

دستورالعمل هشتم

بسمه تعالی

جماعتی هستند که وعظ و خطابه و سخنرانی را که مقدمه عملیات مناسبه می باشند، با آنها معامله ذی المقدمه می کنند، کأنه دستور این است که «بگویند و بشنوند، برای این که بگویند و بشنوند!» و این اشتباه است.

تعلیم و تعلم، برای عمل، مناسب است و استقلال ندارند. برای تفهیم این مطلب و ترغیب به آن فرموده اند: «کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم» با عمل بگویید و از عمل یاد بگیرید و عملاً شنوایی داشته باشید.

بعضی می خواهند معلم را تعلیم نمایند، حتی کیفیت تعلیم را از متعلمین یاد بگیرند.

بعضی « التماس دعا » دارند، می گوییم « برای چه؟» درد را بیان می کنند، دوا را معرفی می کنیم، به جای تشکر و به کار انداختن، باز می گویند: «دعا کنید!»

دور است آنچه می گوییم و آنچه می خواهند؛ شرطیت دعا را با نفسیت آن مخلوط می کنند. ما از عهده تکلیف، خارج نمی شویم، بلکه باید از عمل، نتیجه بگیریم و محال است عمل، بی نتیجه باشد و نتیجه، از غیر عمل، حاصل شود؛ این طور نباشد:

پی مصلحت، مجلس آراستند

نشستند و گفتند و برخاستند!

خدا کند قوال نباشیم، فعّال باشیم؛ [مبادا] حرکت عملیه بدون علم بکنیم [و] توقف با علم بکنیم.

آنچه می دانیم بکنیم، در آنچه نمی دانیم، توقف و احتیاط کنیم تا بدانیم؛ قطعاً این راه پشیمانی ندارد.

به همدیگر نگاه نکنیم، بلکه نگاه به « دفتر شرع » نماییم و عمل و ترک را مطابق با آن نماییم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

(0) نظر
برچسب ها :
دستورالعمل هفتم

دستورالعمل هفتم

بسمه تعالی

من کلام علی علیه السلام:

«إعلم أن کل شیء من عملک تبع لصلاتک: بدان که هر چیزی از عمل تو تابع نماز توست »؛ علیکم بالمحافظة علی الصلوات الخمس فی اوائل أوقاتها و بالإقبال بالکل إلیه تعالی فیها، لا تفوتکم السعادة إن شاء الله تعالی: بر شما باد به محافظت بر نمازهای پنج گانه در اولین وقت های آنها؛ و بر شما باد به روی نمودن و توجّه با تمام وجود بسوی خدای تعالی؛ { در این صورت} سعادت را از دست نخواهید داد إن شاء الله تعالی.

وفقنا الله و ایاکم لمراضیه و جنبنا سخطه بمحمد و آله الطاهرین صلوات علیهم أجمعین.

(1) نظر
برچسب ها :
دستورالعمل ششم

دستورالعمل ششم

العبد محمد تقی البهجة

بسمه تعالی

هیچ ذکری، بالاتر از «ذکر عملی» نیست؛ هیچ ذکر عملی، بالاتر از «ترک معصیت در اعتقادیات و عملیات نیست.»

و ظاهر این است که ترک معصیت به قول مطلق، بدون «مراقبه دائمیه»، صورت نمی گیرد.

والله الموفق

العبد محمد تقی البهجة

(0) نظر
برچسب ها :
دستورالعمل پنجم

دستورالعمل پنجم

بسمه تعالی

کسی که به خالق و مخلوق، متیقن و معتقد باشد، و با انبیاء و اوصیاء صلوات الله علیهم، جمیعاً مرتبط و معتقد باشد، و توسل اعتقادی و عملی به آنها داشته باشد، و مطابق دستور آنها حرکت و سکون نماید، و در عبادات، «قلب» را از غیر خدا، خالی نماید، و فارق القلب، نماز را که همه چیز تابع آن است انجام دهد، و با مشکوک ها، تابع امام عصر عجل الله له الفرج باشد، و هر که را امام، مخالف خود می داند با او مخالف باشد، و هر که را موافق می داند با او موافق، [و] لعن نماید ملعون او را، و ترحم نماید بر مرحوم او و لو علی سبیل الاجمالی؛ هیچ کمالی را فاقد نخواهد بود و هیچ وِزر و بالی را واجد نخواهد بود.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

العبد محمد تقی البهجة

(0) نظر
برچسب ها :
دستور العمل چهارم

دستور العمل چهارم

الأقل محمد تقی البهجة

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله وحده، و الصلاة علی سید انبیاء و علی آله الطیبین، و اللعن أعدائهم اجمعین.

جماعتی از مؤمنین و مؤمنات، طالب نصیحت هستند؛ بر این مطالبه، اشکالاتی وارد است، از آن جمله:

. نصیحت در جزییات است، و موعظه، اعمّ است از کلیات و جزییات؛ ناشناس ها و همدیگر را نصیحت نمی کنند.

. «من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم»؛ «[من عمل بما علم] کفی ما لم یعلم»؛ (والذین جاهدوا فینا، لنهدینهم سبلنا).

. آنچه می دانید، عمل کنید؛ و در آنچه نمی دانید؛ احتیاط کنید تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید؛ طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید، و گرنه روشن بودید.

. همه می دانند که «رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ و همچنین مدارک شرعیه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمی توانند بگویند:

. « ما نمی دانیم چه بکنیم و چه نکنیم. »

. کسانی که به آنها عقیده دارید، نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه می کنند از روی اختیار، بکنید، و آنچه نمی کنند از روی اختیار، نکنید؛ و این، از بهترین راه های وصول به مقاصد عالیه است؛ «کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم»؛

مواعظ عملیه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است.

. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات وغیرآنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول(ص) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.

. و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:

. « جالسوا من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی علمکم منطقه، و یرغبکم فی الاخرة عمله. »

. از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل، بی نیاز می کند از غیر آن؛ یعنی غیر، محتاج است به آن، و او محتاج غیر نیست، بلکه مولد حسنات و دافع سیئات است:

. (و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون.)

. عبودیت ترک معصیت در عقیده و عمل.

. بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم!! غافلند از این که معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع، برای تخویف، إیذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصی، برای تشویق، اعانت بر معصیت است.

. محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه، در کتب و رسائل عملیه، متبین شده اند. دوری از علما و صلحا، سبب می شود که سارقین دین، فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمن های بَخس و غیر مبارک، همه اینها مجرب و دیده شده است.

. از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان، موفقیت به

«عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت» قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا این که ملکه بشود ترک معصیت؛ و معصیت برای صاحب ملکه، به منزله زهر خوردن برای تشنه است، یا میته خوردن برای گرسنه است.

البته اگر این راه تا آخر، مشکل بود و به سهولت و رغبت، منتهی نمی شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمی شد.

. «و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت، و إلیه انیب».

و الحمدلله أولاً و آخراً، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی

أعدائهم أجمعین»

. ربیع المولود

(0) نظر
برچسب ها :
X