خواب، تجرد مختصرى است

خواب، تجرد مختصرى است

اگر گفته شود که در حالت خواب تا اندازه اى روح از بدن فاصله دارد نباید مانعى از ادراک امور برزخى او باشد، پس چرا اموات از گزارشات خود مضایقه دارند.

در پاسخ گوییم اولاً روح در حالت خواب قطع علاقه کلى از بدن نکرده است و ثانیا: آنچه در خواب درک کند قوه متخیله او آن معنا را مطابق مدرکات مادى و دنیوى که مرتبه فعلى اوست درک نموده و چون بیدار مىشود همان مدرک تخیلى اش در حافظه اش مىماند و از اینجاست که بسیارى از رؤیاها مرموز و نیاز به تعبیر دارد.

(1) نظر
برچسب ها :
124- سلطنت حسين عليه السلام در عالم ديگر

124- سلطنت حسین علیه السلام در عالم دیگر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

مرحوم آقاى سید محمد تقى گلستان (مدیر روزنامه گلستان) نقل کرد که در اوایل سن جوانى چند نفر همسال و با هم یکدل و یک جهت بودیم (نامهاى آنها را ذکر نمود و بنده فراموش کرده ام) دوره اى داشتیم هرشبى در منزل یکى از دوستان مىرفتیم و با هم بودیم.

یکى از آنان پدرش حسینى بود یعنى به حضرت سیدالشهداء علیه السّلام سخت علاقه مند بود و در تعزیه و زارى و گریه بر آن حضرت بى اختیار بود تا جایى که شبى که نوبت میهمانى پسرش بود مىگفت من راضى نیستم در منزل من بیایید مگر اینکه روضه خوانى هم بیاید و ذکرى از حضرت سیدالشهداء علیه السّلام کند و لذا هرشبى که نوبت آن رفیق بود مجلس ما به روضه و تعزیه دارى تمام مىشد.

پس از چندى آن پیرمرد محترم مرحوم شد و مرگش همه ما را سخت ناراحت کرد تا اینکه شبى در عالم رؤیا او را دیدم و متذکر شدم که مرده است و هرکس انگشت ابهام (شست) مرده را بگیرد هرچه از او بپرسد جواب مىگوید، لذا ابهام او را گرفتم و گفتم تو را رها نمى کنم تا برایم حالات خود از ساعت مرگ تا کنون را نقل کنى.

حالات ترس و لرز شدیدى به او دست داد و گفت نپرس که گفتنى نیست. چون از گفتن حالاتش ماءیوس شدم، گفتم پس چیزى را که در این عالم فهمیدى برایم بگو تا من هم بدانم.

گفت برایت بگویم امام حسین علیه السّلام را که در دنیا یادش مىکردیم نشناختیم اینجاکه آمدم مقام و سلطنت و عزت اورامشاهده کردم و طورى است که آن راهم نمى توانم به توبفهمانم جز اینکه خودت بیایى در این عالم و ببینى. مراتب بالاتر را نمى تواند بفهمد

در این مقام دو مطلب باید دانسته شود، یکى چرا ارواح در شرح گزارشات عالم برزخ براى زنده ها که در عالم خواب به آنها ربط پیدا مىکنندلرزان مىشوند و خوددارى مىنمایند دیگر بیان مقام حضرت سیدالشهداء علیه السّلام را در برزخ و قیامت.

اما نسبت به مطلب اول پس گوییم هر صاحب ادراکى، ادراکهاى او منحصر است به آنچه در مرتبه اوست و محال است مرتبه بالاتر را که نسبت به او عالم دیگرى است ادراک نماید.

دانشمندى در این مورد مثال زده است براى ادراکات بشرى نسبت به موجودات غیبى، گوید مانند اینکه مورچه اى در بیابانى در حرکت است تا مىرسد به چوب سیم تلفن، مورچه از آن چوب جز جسمى ادراک نمى کند حتى تمیز اینکه چوب است نه سنگ و نه آهن نمى دهد تا چه رسد به اینکه بفهمد روى این چوب سیمى است که دو شهر را به یکدیگر متصل مىکند و هزاران بشر به وسیله این سیم کارهاى بزرگى را انجام مىدهند. همچنین بشر تا در قید حیات مادى است محال است آن طورى که سزاوار است سر در عالم ماوراى طبیعت و عالم ملکوت درآورد و کیفیت ارواح و عالم جزا و ثواب و عقاب را درک نماید.

(0) نظر
برچسب ها :
ترس از بى اخلاصى نشانه اخلاص است

ترس از بى اخلاصى نشانه اخلاص است

ناگفته نماند هر عمل خیرى که شخص مىخواهد انجام دهد باید پیش از آن در اخلاص و تصحیح نیت خود بکوشد، آنگاه آن عمل را انجام دهد نه اینکه به مجرد وسوسه در اخلاص، عمل را ترک نماید و شیطان را از خود خوشنود سازد.

بلکه همین ترس از نبودن اخلاص دلیل بر مرتبه اى از اخلاص است و اگر با همین حالت ترسناکى از خداوند استمداد در اخلاص نماید و شروع به عمل نماید البته صحیح است.

در حالات بعضى از اکابر علما نوشته اند که همیشه پیش از وقت نماز مقدار زیادى تنها مىنشست و فکر مرگ خود و عقبه ها و گردنه هاى برزخى و مواقف قیامت مىنمود و مقدارى به حال خود مىگریست آنگاه به مسجد مىآمد و نماز جماعت مىخواند و غرضش از این کار این بود که نماز جماعت خواندنش براى خدا و به یاد او باشد و نظرى به مؤمنین و جمعیت آنها ابدا نداشته باشد.

(0) نظر
برچسب ها :
توفيق را غنيمت شماريد

توفیق را غنیمت شمارید

غرض از نقل این داستان آن است که مؤمن عاقل هرگاه توفیق کار خیرى نصیبش شد، باید نعمت مزبور را بزرگ داند و از آن قدردانى کند و در ادامه آن کوشا باشد و از زوال توفیق ترسناک و به خداوند پناهنده باشد مثلاً اگر توفیق سحرخیزى پیدا کرد آن را از دست ندهد و اگر شبى خوابش برد تا اذان صبح، پس از اداى نماز واجب، آن را قضا نماید یا مثلاً توفیق قرائت قرآن مجید یا دعایى روزانه دارد آن را از دست ندهد یا توفیق انفاق روزانه یا هفتگى یا ماهانه دارد مواظب باشد ترک نگردد.

همچنین است توفیق اقامه و حضور در مجالس دینى از اینجاست که در روایات امر شده کار خیر را ادامه دهند تا جایى که حضرت صادق علیه السّلام مىفرماید: «کمى که با دوام است بهتر از زیادى است که دوام ندارد»(81).

شواهد این مطلب زیاد و تنها به نقل یک روایت اکتفا مىشود:

در کتاب کافى به سند صحیح از یعقوب الاحمر روایت کرده که به امام صادق علیه السّلام گفت فدایت شوم! به من هجوم و گرفتاریهایى رسیده (و در نسخه دیگر از روایت: بدهکارى بسیار پریشانم کرده) که هر خیر و نیکى را از دستم ربوده تا برسد به قرآن که قسمتى ازآن یادم رفته است. گوید آنحضرت در هنگام این گزارش چون به نام قرآن رسید در هراس شد سپس فرمود: «راستى شخص سوره اى از قرآن را فراموش مىکند و آن سوره روز قیامت نزد او مىآید تا اینکه یکى از درجات بهشت بر او مشرف شود، پس بر او سلام کند و او جواب گوید و مىپرسد تو کیستى گوید من فلان سوره ام که مرا ضایع گذاشتى و ترک کردى و اگر مرا ترک نمى کردى تو را به این درجه مىرسانیدم.

سپس فرمود: بچسبید به قرآن و آن را بیاموزید، به راستى برخى از مردم قرآن را یاد مىگیرند براى شهرت تا بگویند فلانى قرآن دانست و برخى آن را براى آوازه خوانى یاد گیرند تا گویند فلانى خوش آواز است ودر این آموزش خیرى نیست و برخى آن را یاد گیرند و در شب و روز آن را به کار بندند و توجه ندارند کسى این مطلب را بداند یا نداند».

(0) نظر
برچسب ها :
123- سقوط از مقام رفيع

123- سقوط از مقام رفیع

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

مخلص متقى و صفى زکى، مرحوم حاج غلامحسین (معروف به تنباکو فروش به مناسبت شغلش) - رحمة اللّه علیه - تقریبا چهل سال قبل نقل فرمود که من به مرحوم آیت اللّه سید ابوطالب ارادتمند بودم و شبها در مسجد معرکه خانه (مسجد نور فعلى) به جماعت ایشان حاضر مىشدم، مدتى طرف عصر تا موقع نماز مغرب در مسجد مزبور با حضور جمعى از مؤمنین چند مسئله مىگفتم و قدرى ازمعجزات ائمه علیهم السّلام را از روى کتاب مىخواندم. به تدریج جمعیت زیادى حاضر مىشدند تا اینکه حالت وسوسه در نیت من پدید آمد و از ریاکارى و نمایش به خلق و طلب منزلت نزد مردم سخت ترسناک بودم و چون در اخلاص عمل خود در شک بودم آن مجلس را ترک کردم.

شبى در عالم واقعه دیدم مرکبى از نور برایم حاضر شد و من بر آن سوار شدم پس به سمت آسمانها به سرعت نور حرکت مىکرد و بهجت و سرور و لذتى که در آن طیران و مشاهده عجایب خلقت پیدا کردم قابل وصف نبود تا به آسمان هفتم رسیدم ناگاه مرکب از من جدا شد و از همانجا سقوط کردم تا وسط مسجد معرکه خانه افتادم در نهایت سختى و زحمت و غصه و در همان حال صدایى شنیدم که صعود تو از اینجا بود و سقوط تو هم از اینجاست و اگر باز صعود مىخواهى باید از همین جا باشد.

چون از خواب بیدار شدم پى به اشتباه خود بردم و خودم را بر ترک آن مجلس ملامت کردم پس تصمیم گرفتم دوباره آن مجلس را برپا نمایم و همه روز در همان موقع عصر مىرفتم لکن جمعیت نمى شد و مردم حاضر نمى شدند، خلاصه دیگر موفق به تجدید آن خیر بزرگ نشدم و از آن فیض عظیم بى بهره گشتم.

(1) نظر
برچسب ها :
همه را به حساب خدا بگذارد

همه را به حساب خدا بگذارد

به این مناسبت شما را به فرمایش حضرت سیدالشهداء علیه السّلام متذکر مىنمایم در شهادت حبیب بن مظاهر و بعضى دیگر از شهدا وقتى که خبر شد فرمود: «اَحْتَسِبُهُ عِنْداللّهِ» یعنى این مصیبت را در حساب خداوند گذاردم در مصیبت طفل شیرخوارش فرمود: «بر من آسان مىکند که در نظر خداوند است».

خلاصه، مؤمن باید عبادتها، انفاقها، گذشتها، مصیبتهایش را در حساب خداوند بگذارد و نشانه در حساب خدا بودن آن است که آنچه به جاى آورده فراموش نماید و از آنها بازگو ننماید؛ زیرا در یاد و ذکر آنها خطر سمعه و بیرون رفتن از حساب خداست و تفصیل این مطلب در کتابهاى «گناهان کبیره و قلب سلیم» گفته شده است.

چنانچه نشانه در حساب خدا بودن صبر بر مصیبت و بى تابى نکردن و به قضاى الهى ایراد ننمودن است، خداوند ما را موفق بدارد که با او سرکار داشته باشیم.

(0) نظر
برچسب ها :
فريادرسى عمل خالص

فریادرسى عمل خالص

یک نفر از اهل معرفت و بصیرت و مکاشفه (یعنى دیدن امور برزخى) بالین محتضرى که در سکرات مرگ بود حاضر شد پس بدن برزخى او را دید که از سر تا پا غرق کثافت و آلودگى است و آثار کثافتکارى و گناهکارى او آشکار است، سخت ناراحت شد و به خود گفت: واى اگر این بیچاره در این حالت بمیرد، در برزخ چه بر او خواهد گذشت، در همان حال صدایى از غیب شنید که این بنده را نزد ما حقى است و در این ساعت او را یارى خواهیم کرد ناگاه مىبیند چیزى مانند آب از سر تا پاى او را احاطه کرد و تمام کثافتها شسته شد و بدن برزخى بمانند یک قطعه بلورى صاف و پاک و درخشان گردید سپس ملک الموت او را مىرانید و از دنیا رفت.

از پروردگار خود خواست به او بفهماند این میت چه حقى بر خداوندش داشت که این طور به فریادش رسید، شب در عالم خواب روح میت را مىبیند و از او مىپرسد، در پاسخ مىگوید من در دنیا در دستگاه حکومتى آبرومند و صاحب نفوذ بودم، روزى مظلومى را محکوم به اعدام کردند و من یقین به مظلومیت و بى گناهى او داشتم، چون خواستند اورا اعدام کنند نگذاشتم و سپس بى گناهى او را ثابت نمودم تا آزادش کردند و چون این کار را تنها براى خدا انجام دادم و هیچ منظورى جز او نداشتم، ساعت مرگم همانطور که مشاهده کردى مرا پاک فرموده و میرانید: (اِنَّ اللّهَ لا یُضیعُ اَجْرَ مَنْ اَحْسَنَ عَمَلاً).

(0) نظر
برچسب ها :
فوايد بى شمار در دوستى اهل بيت عليهم السلام

فواید بى شمار در دوستى اهل بیت علیهم السلام

مطلب دوم، موضوع دوستى حضرت على بن ابیطالب علیه السّلام است. از ضروریات اسلام، وجوب مودت و محبت اهل بیت پیغمبر صلّى الله علیه وآله که در راءس آنها حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام مىباشد و دلیلهاى آن در کتب مربوطه ذکر شده و در اینجا به آیه مودت اشاره مىشود که مىفرماید: «بگو بر رسالت، پاداش از شما نمى خواهم مگر دوستى بستگانم را»(79)

ضمنا باید دانست فایده این حکم نه چیزى است که عاید اهل بیت علیهم السّلام گردد بلکه نتیجه آن فایده هایى است که به خود مسلمانان مىرسد چنانچه در جاى دیگر قرآن مجید بیان مىفرماید: «و آنچه از پاداش از شما خواستم براى خود شماست»(80)

از جمله آن فایده ها، بهره مندى از شفاعت ایشان است که در این باره روایات فراوانى رسیده است در جلد 4 بحارالانوار بیشتر آنها مذکور است و در جلد 15 بحار نیز روایاتى در این زمینه نقل نموده است و خلاصه، بهره مندى دوستان اهل بیت علیهم السّلام از شفاعت ایشان است و آنان را رحمت وآمرزش خداوندى در برمى گیرد و این مطلب قطعى است لکن دوستان باید بدانند هرچند به شفاعت از آثار گناهان پاک شوند لیکن از ثواب و اجرهاى نیکوکاران و مخلصین محروم خواهند بود.

مثلاً این مختار مرحوم هرچند از آثار سوء ریاکاریهایش خلاص شد، لکن اگر اعمال را از روى اخلاص انجام داده بود، چه ثوابهاى بزرگى که داشت ولى خود را از آنها محروم ساخت. و این مطلب در بحث اخلاص کتاب «قلب سلیم» به تفصیل نوشته شده و در اینجا به نقل یک داستان شگفت انگیزى اکتفا مىشود.

(0) نظر
برچسب ها :
عمل ريايى باطل است

عمل ریایى باطل است

یکى از نشانه هاى راستى و درستى خواب، مطابق بودن آن است با قواعد فقهى و مطالب مسلم شرع مقدس اسلام، از این خواب دو مطلب دانسته مىشود که هر دو از مطالب قطعى است.

مطلب اول، بطلان عملهاى ریایى آن میت است و از مسلمیات مذهب ماست هر عبادتى که انجام داده مىشود واجب باشد یا مستحب، بدنى یا مالى مانند نماز و روزه، حج، امر به معروف و نهى از منکر، اذکار و اوراد قرائت قرآن، زیارت مشاهد، ذکر فضایل یا مصایب اهل بیت علیهم السّلام و گریه بر حضرت سیدالشهداء و انواع انفاقهاى مالى واجب مانند زکات و خمس و انفاقهاى مستحبى چون دستگیرى از فقرا و بناى مسجد و بیمارستان، هرگاه منظور و خواسته درونیش، نمایش دادن به خلق و کسب منزلت و آبرو نزدمردم باشد آن عمل باطل است و نه تنها در صفحه نیکیهایش ثبت نمى شود بلکه مستفاد از آیات و روایات آن است که عمل ریایى، حرام و جزء گناهان به شمار مىرود و شرح آن در کتاب گناهان کبیره داده شده است تنها اینجا در این آیه شریفه دقت شود: «واى (یا چاهى دردوزخ) بر نماز گزارانى که از نمازشان سهل انگارى مىکنند و ریا مىنمایند...»(78)

پس اهل ایمان باید سعى کنند عملشان خالص گردد نه اینکه عمل را به احتمال ریا، ترک نمایند چنانچه در داستان بعدى تذکر داده مىشود.

(0) نظر
برچسب ها :
122-توسلات مؤثرند

122-توسلات مؤثرند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

تقریبا چهل سال قبل در مدرسه دارالشفاى قم، شب 25 رجب، مجلسى از علما و فضلا براى توسل به حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام بود. بنده هم حاضر بودم، یک نفر از آقایان فرمود وقتى که مختار محله مشراق نجف اشرف (نامش را فراموش نموده ام) مرحوم شد، شب در عالم رؤیا خود را در صحن مطهر امیرالمؤمنین علیه السّلام دیدم در حالى که آن حضرت با کمال جلال روى منبرى بودند، ناگاه دیدم مختار محله را که تازه مرحوم شده بود آوردند در حالى که دو نفر ماءمور او بودند و آثار عذاب از او آشکار بود، چون محاذى حضرت رسید استغاثه به آن حضرت نمود و طلب شفاعت کرد. حضرت فرمود خطاها و گناهانت را فراموش کردى

عرض کرد: صحیح مىفرمایید لیکن من به شما حق دارم ؛ زیرا در تمام ایام سرور شما اهل بیت اهل محله را جمع مىکردم و مجلس جشن و سرور مىگرفتم و در ایام عزادارى مجالس روضه خوانى و سینه زنى برپا مىکردم، خلاصه چنین و چنان مىکردم.

حضرت فرمود: تمام آنچه مىکردى براى خودت بود مىخواستى ریاست کنى و به این وسیله ها طلب جاه و شهرت نمایى.

سر به زیر انداخت سپس گفت صحیح است لیکن خودت مىدانى که به جان و دل شما را دوستدار بودم و بلندى نام شما را خواستار بودم و هروقت در مجالس نام شما به عظمت یاد مىشد، دلشاد مىگردیدم.

حضرت اورا تصدیق فرمود آنگاه به ماءمورین فرمود: «خَلُّوهُ» او را رها کنید و چون ماءمورین رفتند شاد و خرم گردید.

(1) نظر
برچسب ها :
121-سگى بر روى جنازه

121-سگى بر روى جنازه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

صاحب فضیلت تقوا و ایمان، مرحوم دکتر احمد احسان که سالها مقیم کربلا بود و چند سال آخر عمرش مجاور قم بود و در همانجا مرحوم و مدفون گردید تقریبا در 25 سال قبل در کربلا نقل فرمود که روزى جنازه اى را دیدم که جمعى اورا به حرم مطهر حضرت سیدالشهداء علیه السّلام به قصد تبرک و زیارت مىبرند، من هم همراه مشیعین رفتم، ناگاه دیدم روى تابوت، سگى سیاه وحشت انگیز نشسته است، حیران شدم براى اینکه بدانم آیا دیگرى هم مىبیند یا تنها من این امر غریب را مشاهده مىکنم، از شخصى که سمت راست من حرکت مىکرد پرسیدم پارچه اى که روى جنازه است چیست گفت شال کشمیرى است.گفتم به روى پارچه چیز دیگرى مىبینى گفت نه.

همین سؤال را از آنکه سمت چپ من بود کردم و همین پاسخ را شنیدم، دانستم که جز من کسى نمى بیند، تا درب صحن رسیدیم ناگاه آن سگ از جنازه جدا شد تا وقتى که جنازه را از حرم مطهر و صحن شریف برگرداندند، باز در خارج صحن آن سگ را با جنازه دیدم همراهش به قبرستان رفتم ببینم چه مىشود، در غسالخانه وتمام حالات، سگ را دیدم که به جنازه متصل است تا وقتى که میت را دفن کردند آن سگ هم در همان قبر از نظرم محو گردید.

نظیر این واقعه را قاضى سعید قمى در کتاب اربعینات خود از استاد کل شیخ ‌بهائى - اعلى اللّه مقامه - نقل کرده و خلاصه اش آن است که یک نفر از اهل معرفت و بصیرت مجاور مقبره اى از مقابر اصفهان بوده روزى جناب شیخ بهائى به ملاقاتش مىرود، شیخ مىگوید روز گذشته در این قبرستان امر غریبى مشاهده کردم دیدم جماعتى جنازه اى را آوردند در فلان موضع دفن کردند و رفتند چون ساعتى گذشت بوى خوشى به مشامم رسید که از بوهاى دنیوى نبود متحیر شدم به اطراف نظر کردم تابدانم این بوى خوش از کجاست ناگاه صورت بسیار زیبایى در زى ملوک دیدم که نزد آن قبر رفت واز دیده ام پنهان شد، طولى نکشید ناگاه بوى گندى که از هر بوى گندى پلیدتر بود به مشامم رسید، چون نظر کردم سگى را دیدم که رو به آن قبر مىرود و نزد آن قبر از نظرم محو شد و در حال حیرت و تعجب بودم که ناگاه دیدم آن جوان را بدحال، بدهیئت، مجروح و از همان راهى که آمده بود برمى گشت، دنبال او رفتم و از او خواهش کردم که حقیقت حال را براى من بگو.

گفت من عمل صالح این میت بودم و ماءمور بودم با او باشم ناگاه آن سگى را که دیدى آمد و او عمل ناشایسته او بود و چون کردارهاى ناروایش بیشتر بود بر من چیره شد ونگذاشت با او باشم و مرا بیرون کرد و فعلاً انیس آن میت همان سگ است.

شیخ فرمود: این مکاشفه صحیح است ؛ زیرا عقیده ما آن است که کردارهاى آدمى در برزخ ‌به صورتهاى مناسب با آن اعمالش با شخص خواهد بود و مسئله تجسم اعمال و مصور شدنشان به صورتهاى مناسب با احوال، مسلم است.

(0) نظر
برچسب ها :
خيرات زنده ها به مرده ها مىرسد

خیرات زنده ها به مرده ها مىرسد

جهت دیگر فضل الهى که در ارتباط زندگان به مردگان است فایده دادن خیرات زنده هاست که براى مرده ها انجام مىدهند و در این مقام روایات و داستانهاى افزون از شمار است.

... به سند صحیح از حضرت صادق علیه السّلام مروى است که: «بسا باشد مرده در تنگى و شدت است وخداوند به او وسعت مىدهد و از تنگى بیرون مىآورد، پس به او مىگویند این راحتى که برایت پیش آمد به سبب نمازى است که فلان برادر مؤمن تو برایت بجاى آورد».

و فرمود: «میت شاد مىشود و به دعا و استغفارى که برایش مىکنند فرج مىیابد چنانچه زنده شاد مىشود به هدیه اى که برایش ببرند».

و فرمود: «بر میت داخل مىشود در قبرش نماز و روزه و حج و صدقه و سایر کارهاى نیک و دعا و ثواب آن کارها براى کسى که بجا آورده و براى مرده هر دو نوشته مىشود».

و در حدیث دیگر فرمود: «بسا فرزندى که در حال حیات، پدر و مادر، از او ناراضى بودند و پس ازمرگشان به واسطه کارهاى نیکى که فرزند براى پدر و مادر انجام داد به آنها نیکویى کرده پدر و مادر از او راضى شوند. و بسا فرزندى که در حال حیات، پدر و مادر از او راضى بودند و بعد از فوت ایشان عاق آنها شود به سبب اینکه فرزند اعمال خیرى را که باید براى آنها انجام دهد ترک کرده است».

ناگفته نماند عمده خیرات براى پدر و مادر و خویشان و سایر مؤمنین آن است که پیش از هر کارى بدهیهاى آنها را بپردازد و حقوق خدا وخلق که بر ذمه آنهاست ادا نماید و حج و سایر عباداتى که از ایشان فوت شده قضا کند یا دیگرى را اجیر نماید و در انفاقهاى مستحبى، ارحام میت را مقدم دارد. در این داستان دقت کنید:

مرحوم استاد احمد امین در همان کتاب التکامل فى الاسلام مىنویسد: زنى شوهرش مُرد، براى اینکه خدمتى به شوهرش کرده باشد، شبهاى جمعه غذایى تدارک مىکرد و به وسیله فرزند یتیم خود به خانه فقرا مىفرستاد، طفل بیچاره با اینکه گرسنه بود غذا را از مادر مىگرفت و به فقرا مىرسانید و خود با شکم گرسنه به خانه برمى گشت ومى خوابید تا اینکه شبى کاسه صبرش لبریز شد و در راه غذا را خودش خورد وبا شکم سیر به خانه برگشت و آسوده خوابید.

آن شب زن شوهر خود را در خواب دید که به او مىگفت: «تنها غذاى امشب به من رسید» زن از خواب بیدار شد و با کمال شگفتى از فرزندش پرسید شبهاى جمعه گذشته و دیشب غذا را کجا مىبردى و به کى مىدادى من دیشب پدرت را در خواب دیدم که مىگفت تنها غذاى دیشب به او رسیده است.

طفل راستش را گفت که شبهاى جمعه غذا را به خانه فقرا مىبردم ولى دیشب چون زیاد گرسنه بودم خودم خوردم و آسوده خوابیدم. زن دانست بهترین خدمت به شوهر این است که یتیم او را سیر نگهدارد و از اینجا است که در حدیث است صدقه صحیح نیست در حالى که خویشاوندان انسان محتاج باشند.

(1) نظر
برچسب ها :
امام ناقه را نمى زند

امام ناقه را نمى زند

حضرت سجاد علیه السّلام را ناقه اى بود که بیست مرتبه با او حج رفته بود و در راه او را نزد، وقتى در اثناى راه از حرکت ایستاد و سرگرم چرا شد، امام علیه السّلام تازیانه را بلند کرد، ولى او را نزد و فرمود: «لَوْلا خَوْفُ الْقِصاصِ؛ یعنى اگر ترسى از قصاص و تلافى الهى نبود، او را مىزدم».

در جلد معاد بحارالانوار ازصدوق روایت کرده که رسول خدا صلّى الله علیه وآله دید ناقه اى را که بار بر او گذارده بودند و پایش را هم بسته بودند، فرمود: «صاحب ناقه کجاستبه او بگویید آماده مخاصمه روز قیامت باش!».

(0) نظر
برچسب ها :
مفلس حقيقى كيست

مفلس حقیقى کیست

رسول خدا صلّى الله علیه وآله به اصحاب فرمود آیا مىدانید مفلس کیست گفتند مفلس در بین ما کسى است که وجه نقد و اثاثیه و دارایى هیچ ندارد، رسول خدا صلّى الله علیه وآله فرمود: جز این نیست که مفلس از امت من کسى است که در قیامت با نماز و روزه و زکات و حج که بجا آورده بیاید در حالى که به کسى فحشى داده و سب کرده و مال دیگرى را خورده و خون شخصى را هدر داده و دیگرى را زده است پس، از حسناتش به این و آن داده مىشود و چون حسناتش تمام شود و هنوز بدهکار باشد پس، از گناهان بستانکار گرفته مىشود و بر او انداخته مىگردد.

از روایات فهمیده مىشود در قیامت که روز ظهور عدل تام و عام الهى است، اگر حیوانى بر انسانى حق داشته باشد مثلاً در آب و علوفه اش کوتاهى کرده یا بیش از اندازه او بار کشیده یا بیجا او را زده یا کشته تماما قصاص و تلافى خواهد شد

(0) نظر
برچسب ها :
مظالم را كاملاً بررسى مىنمايند

مظالم را کاملاً بررسى مىنمایند

در روضه کافى، حدیث 79 حدیثى طولانى در باره حساب خلایق در قیامت و گرفتن حقوق و مظالم از حضرت على بن الحسین علیه السّلام نقل نموده تا اینکه مىفرماید خداوند مىفرماید: «منم خدایى که شایسته پرستش جز من نیست، حاکم دادگسترى هستم که خلاف نگوید، میان شما به داد و عدالت خود قضاوت کنم، امروز در بر من به کسى ستم نرود، امروز از نیرومند داد ناتوان بستانم و از بدهکار حق بستانکار بگیرم و با حسنات و سیئات تقاص بدهکاریها را بنمایم. امروز است که هیچ ستمکارى از این گردنه در برابرم نگذرد ومظلمه اى از کسى به گردن او باشد. اى مردمان به هم بیاویزید و هر حقى به گردن کسى دارید که در دنیا به ستم از شما باز گرفته از او بخواهید و من خود گواه شما هستم بر علیه او».

و در آخر حدیث است که یک مرد قرشى به آن حضرت گفت اى پسر پیغمبر هرگاه مرد مؤمنى حقى به گردن کافرى دارد از آن کافر که اهل دوزخ است در برابر آن چه بستاند؟

امام فرمود: «ازگناهان آن مرد مسلمان به اندازه حقى که به گردن آن کافر داردکم مىشود و آن کافر به اندازه آنها به همراه عذاب کفر خود معذب شود»

آن مرد قرشى گفت هرگاه مسلمانى به گردن مسلمانى حقى دارد چگونه حقش از آن مسلمان دریافت شود؟

امام فرمود: «براى آن مسلمان بستانکار از حسنات مسلمان بدهکار ظالم بگیرند و بر حسنات آن ستم کشیده بیفزایند»

آن مرد قرشى گفت: اگر ظالم حسناتى نداشته باشد؟

امام فرمود: «از گناهان آن مظلوم بستانکار بگیرند و به گناهان ظالم بدهکار بیفزایند».

ناگفته نماند، هرگاه کافرى بر مسلمانى حقى داشته باشد چون کافر قابلیت حسنات مسلمان را ندارد پس مقتضاى عدل آن است که به مقدار حقش از عذابش تخفیف داده شود وبراى دانستن این مطلب به داستان مرد عابدى که پنج قران به یک نفر یهودى بدهکار بود و در اوایل این کتاب نقل گردیده مراجعه شود.

حضرت سجاد علیه السّلام مىفرماید: «روز قیامت دست بنده را مىگیرند و بلند مىکنند که همه او را ببینند و گفته مىشود: هرکس بر این شخص حقى دارد باید از او بگیرد و نیست چیزى سخت تر بر اهل محشر از اینکه ببیند کسى را که ایشان را بشناسد و آشنایى داشته باشد از ترس اینکه چیزى بر آنها ادعا کند(77)».

(0) نظر
برچسب ها :
چاقو را به صاحبش مىرساند

چاقو را به صاحبش مىرساند

مرحوم استاد احمد امین در کتاب «التکامل فى الاسلام» نقل کرده است: دو نفر ماءمور پست، تهران را به منظور زیارت قبر حضرت سیدالشهداء علیه السّلام ترک کردند و چون دولت اجازه مسافرت به عتبات مقدسه را به کسى نمى داد ناچار از راه قاچاق رفتند، در بیابان شوره زارى گرفتار شدند و به قدرى تشنگى بر آنها فشار آورد که یکى از آنها از تشنگى مُرد و دیگرى سخت به زحمت افتاد و بالا خره خودش را به تهران رسانید. پس از مدتى آن دوست و همکار و همسفر خود را در خواب دید که در باغ زیبایى با کمال راحتى به سر مىبرد، از حال او پرسید، پاسخ داد خدا را سپاسگزارم کاملاً راحتم ولى عقربى همه روزه پیش من مىآید و انگشت ابهام پاى مرا نیش مىزند و به قدرى مرا رنج مىدهد که نزدیک است جان بدهم.

به من خبر داده اند که این ناراحتى براى این است که روزى در خانه فلان دوستم مهمان بودم و ضمن اینکه با دوستم باقلا مىخوردم، چاقوى کوچکى از خانه او سرقت کردم و آن را در گوشه سمت چپ در فلان نقطه خانه ام پنهان ساخته ام، از تو انتظار دارم که به خانه ام بروى و سلام مرا به همسرم برسانى و از قول من به او بگویى که چاقو را به تو بدهد وبه صاحبش برگردانى و از او براى من بخشش بخواهى، شاید خداوند از خطاى من بگذرد. این شخص گوید من طبق خوابى که دیده بودم عمل نمودم، مرتبه دیگر دوستم را در خواب دیدم که در کمال خوشى و راحتى است و از من سپاسگزارى نمود.

(0) نظر
برچسب ها :
X