[ تجارب تلخ, سبب كژفهمى]

[ تجارب تلخ, سبب کژفهمى]

تجارب تلخى که زنان از وضع گذشته داشتند, بسیارى از آنان را در برابر هر جریانى که حتى غیر مستقیم نشان از برترى یا سیطره مردان داشت, حساس کرده بود. به اعتقاد ما این حساسیت موجب شد غربیها در فهم حقوقى که شرع اسلامى به زنان اعطا کرده, دچار کژفهمى شوند.

(0) نظر
برچسب ها :
[ روابط مرد و زن]

[ روابط مرد و زن]

چند دهه گذشته شاهد دگرگونى زیادى در وضع مردان و زنان در تمامى جوامع صنعتى بوده و بحرانهاى روابط میان مرد و زن, در چند سال اخیر, به حالت رقابت و مسابقه, رشد تإسف برانگیزى داشته است و به آهستگى به جاى همدلى و همنوایى که در سده هاى گذشته وجود داشت مى نشیند. جوامع اروپایى از محروم بودن زن از هر حقوقى از جمله مالکیت در قرون وسطى, به دشواره دیگر گرفتار آمده, اکنون حقوق زنان را برابر مردان مى دانند.

ایجاد روابط رقابت گونه مردان و زنان, در پى تشکیل سازمانهاى بسیارى در ایالات متحده و کشورهاى مختلف اروپایى در سالهاى دهه شصت و اوایل هفتاد بود که براى زنان فعالیت مى کردند.(25) بسیارى از زنان, این سازمانها را تإیید کرده, براى رهایى از سلطه مردان و دستیابى به هویت مستقل, بدانها پیوستند.

تشنج و درگیرى شدید مردان و زنان در غرب معاصر, یکباره رخ نداد, بلکه پیامد سالها محرومیت و مشکلاتى بود که زنان غربى, همراه با تلخى و خشم تحمل کردند که به کینه و شورش بر ضد سلطه مردان بر زندگى زنان و بازى با سرنوشت بانوان انجامید. شمارى از سازمانهاى زنانه گرا (فمنیستى) در تإکید بر هویت و استقلال زنان به بیراهه رفتند و در راه دستیابى به برابرى کامل حقوق زنان با مردان و گرفتن هر چه بیشتر حقوق بانوان, جبهه هاى جدیدى بر ضد مردان گرفتند. اندیشه هاى مخالفت با مردان, از پذیرش نقش سنتى زنان مانند کدبانوگرى و مادر بودن و رابطه جنسى با مردان سر باز زد و دیگر سرپرستى آقایان را نمى پذیرفت. مخالفت با ذکور و آزاردهى آنان رو به افزایش نهاد, حتى واژه هاى مردانه استفاده نمى شد. تعصب در برخى فعالیتهاى زنان به هجومى گسترده براى حذف تمامى واژه هاى مردانه از فرهنگ نامه ها رسید!(25ـ27)

ستم و بدرفتارى با زنان در گستره وسیعى از کشورهاى غربى, از جمله امورى است که ریشه در سنتها و اقدامات چندین سده غرب دارد و قوانین جانبدارانه اى که مردان را بر زنان برترى داده, آن را دامن زده, راههاى قانونى براى تسلیم کردن زنان به وجود آورده است. علت وجود قوانین جانبدارانه و بر ضد زنان, قانونگذاران نوزده قرن اخیراند که همگى مرد بوده اند. زنان نقش و رإیى در قوانینى که بر زندگیشان چیره بود, نداشتند. عدم حضور و همفکرى زنان در وضع قوانین, ((آبجیل آدامز)) Abigail Adams) ) نویسنده مشهور آمریکایى را وا داشت در 1777 اعلام کند: ((قوانینى را که به آن رإى ندهیم یا نماینده اى از زنان به هنگام قانونگذارى حضور نداشته باشد, نخواهیم پذیرفت.))(85)

((ساره جریمکه)) در سده نوزده, وقتى عدم خشنودى خود را از قوانینى که مردان مى نهند, اعلام کرد, احساسى مانند خانم آدامز داشت:

((هیچ تبعیض جنسى را نمى پذیرم و از دعوت به برابرى مرد و زن دست برنمى دارم و از مردان مى خواهم از تحقیر ما دست بکشند و بگذارند جاى خود را در زندگى, آن گونه که خواست خداست, پیدا کنیم.))(86)

طبیعى بود مردان قانونگذار از برآوردن خواسته هاى عادلانه زنان, ناتوان باشند, زیرا به امور مربوط به زنان, از دید مردان مى نگریستند. در نتیجه قوانین, یکسونگر و به سود مردان و پوششى قانونى براى سرکوبى و بدرفتارى با زنان بود.

نمونه اى از قوانین جانبدارانه را به روشنى در مورد فحشا مى توانیم ببینیم. مجله تایم مى نویسد: در اوکلاند (کالیفرنیا) بر ضد دو زن به اتهام فحشا تقاضاى دادرسى شد, اما مردانى که مشترى این دو بودند, پس از دستگیرى آزاد شدند, بىآنکه متهم شوند.(87)

این حکم دو گانه و جانبدارانه ناشى از قوانینى است که مردان قانونگذار آنند. ساده ترین قانون منطقى و عادلانه مى گوید: مجازات باید شامل بدکاره ها و مشتریان, به طور مساوى شود, بلکه مشتریان مرد دو برابر مجازات شوند, زیرا کارى که کرده اند فقط براى ارضاى میل جنسى بوده است, ولى زنان بدکاره براى رفع نیاز مادى, اغلب تن به خودفروشى مى دهند, ولى باز مردان قانونگذار, زنان قربانى را مجازات کرده, مردان متجاوز را رها مى کنند!

زنان غربى, از سیطره مردان بر سرنوشتشان, بسیار در عذابند و بهاى گزافى را براى زندگى در دنیاى مردان که زیر سیطره قانونیشان است پرداخته اند. بهاى گزافى که زنان غربى متحمل شده اند, طلا یا نقره نبوده, کرامت و احترام و آزادى و شخصیت خود را داده اند. در بسیارى مواقع زنان کالایى بوده اند که در برابر سودى اندک مبادله مى شدند.

گفته شده هدف روشن انتقال زنان محکوم, به استرالیا, در قرن نوزدهم, جلوگیرى از شورش مردان بود. زنان بدان جا فرستاده مى شدند تا براى ارضاى غریزه جنسى مردان, نقش بدکاره ها را داشته باشند. استعمار بریتانیا از این مردان براى اجراى پروژه ها و برنامه هایى جهت حفظ منافع و سلطه بر استرالیا استفاده مى کرد. خندهآور آن است که زنان محکوم, طبق قانون بریتانیا به سبب فحشا مجازات مى شدند, ولى همین قانون اجازه مى داد براى فحشا, به استرالیا فرستاده شوند!

در قرن بیستم به رغم انتظارات زیاد براى آزادى کامل زنان در غرب, تحقیر و خوارىشان ادامه یافت. به هنگام ازدواج, قانون ایالات متحده و بریتانیا از زنان مى خواست نام خانوادگى خود را به نام خانوادگى شوهرشان تغییر دهند.

در زمان طلاق, زنان براى آنکه نام خانوادگى خود را پس بگیرند, سختى بسیارى متحمل مى شدند و گاه این کار نشدنى بود. از دست دادن نام خانوادگى, باعث خرد شدن شخصیت زنان غربى بود.

کار به از دست دادن نام خانوادگى ختم نمى شد, بلکه به مالکیت زنان نیز زیان بسیار مى رسید, از آن رو که قانون به شوهر اجازه مى داد سیطره کامل بر همسر داشته باشد. وى مى توانست دست زن را از منفعت املاکش کوتاه کند و فقط خود از عایدات آن بهره مند شود. زنان به هنگام ازدواج, حق انتقال مالکیت املاکشان را نیز از دست مى دادند.(89)

به نظر مىآید قانون, زنان را به خاطر پذیرش ازدواج مجازات مى کرد, اما به مردان پاداش مى داد! بدین ترتیب یکى دیگر از مواد تبعیضآمیز قانونى که مردان نوشته بودند, روشن مى شود. از این رو مشکل نیست ظلم و نکبتى را که به سبب چیرگى مردان بر جامعه غربى وجود داشت, بفهمیم.

(1) نظر
برچسب ها :
. برابرخواهيهاى كنونى
. برابرخواهیهاى کنونى

از شمار علل کژفهمى احکام اسلامى زنان, نوع روابط موجود میان مردان و زنان در جوامع کنونى غرب است.

(0) نظر
برچسب ها :
[ حق طلاق گرفتن]

[ حق طلاق گرفتن]

اسلام بیش از انتظار به زنان آزادى داده است. اسلام فقط به آنان حق انتخاب شوهر را نداده و به رد ازدواج اجبارى بسنده نکرده است, بلکه گامى فراتر نهاده و به زنان حق گسستن رشته پیوندى را که پذیرفته اند, نیز داده است. این مطلب به روشنى در قرآن آمده است:(82)

((طلاقى که شوهر در آن مى تواند رجوع کند, دو مرتبه است. پس آن گاه که طلاق داد, به خوشى و سازگارى, رجوع و از زن نگهدارى کند, یا به نیکى و خیراندیشى, وى را رها نماید. حلال نیست چیزى از مهر آنان را به ناحق بگیرند, مگر آنکه بترسید حدود دین خدا را در مورد احکام ازدواج نگه ندارند. در چنین صورتى, زن هر چه از مهر خود براى طلاق به شوهر بخشد, بر آنان روا مى باشد.))

بخارى و ابوداود و نسایى روایت کرده اند که ابن عباس مى گوید:

((همسر ثابت بن قیس خدمت پیامبر رسید و عرض کرد: اخلاق و تدین شوهرم عیبى ندارد, ولى نمى خواهم به زور زندگى کنم. رسول الله فرمود: یعنى مى خواهى باغى را که مهر تو کرده, بدو برگردانى[ و طلاق بگیرى]؟ عرض کرد: بله, رسول الله به قیس فرمود: باغ را بگیر و وى را طلاق ده.))(83ـ84)

با توجه به فرمایش و کردار پیامبر, تردیدى نیست حقوقى که اسلام به زنان داده, قابل مقایسه با شریعت و دینى نیست. باید یادآور شویم: قوانین حکیمانه اسلامى, بیش از 1400 سال پیش نازل شده, بر تمامى قوانینى که بشر در گذشته و حال شناخته, برترى دارد. آموزه هاى حقیقى اسلام, تفاوتى روشن با ظاهر تحریف شده اى دارد که غربیها و گاه برخى نویسندگان مسلمان, از اسلام نشان مى دهند. واقیعت آن است که اسلام رفتار ستمکارانه با هر انسانى را محکوم مى کند, و از ضعیفان پشتیبانى مى نماید. نویسندگان گمراه, تعالیم اسلام و کردار نادرست برخى مسلمانها را به هم آمیخته, بى دلیل و یا به سبب کینه, از آموزه ها و قوانین درست اسلام انتقاد مى کنند!

(0) نظر
برچسب ها :
[ حقوق زنان]

[ حقوق زنان]

حق زن در انتخاب همسر آینده اش, از جمله حقوقى است که اسلام ـ بیشتر از هر دین دیگرى که بشر شناخته ـ به زن داده است. آموزه هاى اسلام به روشنى از پدر یا سرپرست دختر مى خواهد موافقت قلبى وى را پیش از ازدواج به دست آورند. این شرط به صراحت در حدیثى که بخارى و مسلم و ابوداود و نسایى و ابن ماجه و دیگران روایت کرده اند, ذکر شده است. ابن عباس روایت مى کند که پیامبر(ص) فرمود: ((بیوگان را پس از نظرخواهى شوهر دهند و باکران را پس از کسب اجازه. اجازه باکره, سکوت وى است. ))(70ـ 76)

حق زن در انتخاب شوهر, در دیگر سخنان پیامبر تإکید شده است. عبدالله بن بریده از پدرش نقل مى کند:

((دخترى نزد رسول الله آمد و عرض کرد: پدرم مرا به ازدواج پسر برادرش در آورده, تا موقعیتش را بالا ببرد. پیامبر فرمود: انتخاب به دست دختر است. دختر گفت: من کار پدرم را مى پذیرم, اما خواستم به زنان یاد بدهم پدران در این باره اختیارى ندارند.))(74)

این روایت توسط ابن ماجه و روایات مشابه در جاهاى دیگر آمده است.(77ـ78) عبدالرحمان بن یزید و برادرش روایت مى کنند:

((مردى به نام ختام, دخترش را به زور شوهر داد. دختر نزد رسول الله آمد و جریان را عرض کرد. پیامبر کار پدر را رد کرد و دختر با ((ابالبابه)) ازدواج کرد. ))(74 و 76 و 79ـ81)

(0) نظر
برچسب ها :
[ به ادعاى اهل سنت. مترجم]

[ به ادعاى اهل سنت. مترجم]

براى پرسش مسایل مشکل دینى از عایشه است که پیامبر بدان بنیان آموزش و پرورش و نظرخواهى از زنان را نهاد. تاریخ اسلام پر از زنان متشخص و نقش آنان در زمینه هاى فکرى است.

(0) نظر
برچسب ها :
[ فراگيرى دانش]

[ فراگیرى دانش]

نظر اسلام در باره آموزش زنان روشن است. بر عکس اعتقاد بسیارى, اسلام تشویق به آموزش زنان مى کند. ابن ماجه مى گوید: انس از رسول الله(ص) روایت مى کند:

((فراگیرى دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.))(68)

بخارى نیز مى گوید: رسول الله(ص) فرمایشى بدین معنا کرد:

((هر که کنیزى دارد و او را به خوبى تربیت کند, بعد آزاد نماید و شوهرش دهد, دو پاداش دارد.))(69)

این احادیث به روشنى بر اهمیت آموزش زنان دلالت دارد. حدیث نخست فراگیرى دانش را بر هر مرد و زن مسلمان واجب مى داند و دومین حدیث به پاداش آموزش زنان اشاره دارد. موید سخن, توصیه پیامبر به اصحاب

(0) نظر
برچسب ها :
[ نقش پدر و مادر در تربيت فرزندان]

[ نقش پدر و مادر در تربیت فرزندان]

از این رو در خانواده نمونه اسلامى, حفظ و تإمین مصلحت و منافع افراد, مسوولیتى مشترک و بر عهده همگان است و در بسیارى از اوقات, همکارى گروهى, وضعیت زندگى و موضع گیرى در برابر دیگران را مشخص مى کند. به طور مثال اگر کودک در خانواده اى خوشبخت و متعادل رشد یابد, چه دختر باشد و چه پسر, به یک اندازه و به آسانى با افراد بزرگتر خانواده, نیز با دیگران برخورد خواهد کرد. در این خانواده, پدر نشانه و رمز ثبات است و شایستگى اش براى اطمینان و اعتماد دیگران و شخصیت قوى و اعتقاد و برداشتش از عشق و عدالت, موجب اطمینان خاطر افراد خانواده خواهد بود. از سوى دیگر, مادر سمبل مهربانى و محبت است و نقش وى در خانواده, زیاد کردن جو دوستى و همدلى است.

از آن رو که مادر, بیشتر وقت خود را در روز, با بچه ها مى گذراند, نقش اساسى در آموزش و پرورش آنان دارد و همت بلند وى در تربیت اطفال خردسالش, مى تواند محبت فطرى به دین را در جانشان بپروراند و آشنایى فرزندان با آموزه هاى دینى را فراهم آورد و موجب التزام به پیروى خالصانه از تعالیم اسلامى شود. این کار در آغاز با تقلید و تکرار, سپس با آموزش نظام مند ممکن است.

نیز برخى کودکان در سالهاى نخست زندگى, رفتار و برخوردهاى اجتماعى را مىآموزند تا از آن براى تفاهم و همدلى با افراد خانواده استفاده کنند که امید مى رود آنان را براى همکارى مثبت با دنیایى بزرگتر توانمند کند.

(0) نظر
برچسب ها :
[ معنويات]

[ معنویات]

دومین فرآیند مهم, معنویت است که در کنار امور مادى مى باشد, اما نویسندگان نواندیش, به هنگام طرح اتهامات, به معنویت توجه نکرده اند. شکى نیست که مرد و زن, غرایز حیوانى دارند و اسلام این را در نظر دارد, اما اهمیت بیشترى به ارزشهاى معنوى مى دهد و در روابط میان زن و مرد به عواطف افزونترى معتقد است و از این راه اساس زندگى متعادلى در دنیا و آخرت را بنیان مى نهد, تا روابط زناشویى, بیشتر سعادتمندانه, و به دور از ناملایمات, و به نظم و ساماندهى نزدیکتر باشد.

(0) نظر
برچسب ها :
[خانواده]

[خانواده]

پژوهشگر باید به این مسإله, از نظر درست و فراگیر بنگرد و اگر بخواهد دیدگاه اسلام را بفهمد, مى بایست تاریخ را بررسى کند. وى خواهد دید چگونه مردم در زمانهاى گذشته, خود را در گروههاى مختلفى از طبقات و قبایل و اجتماعات و امتها قرار مى دادند; هر چند خانواده, واحدى مهم باقى مى ماند. در حقیقت خانواده, گروه اساسى اجتماع بود که آدمى در آن به دنیا مىآمد و بزرگ مى شد تا به بلوغ برسد و عضو مفیدى در جامعه اى که زندگى مى کند, گردد. از این رو اسلام بر اهمیت خانواده تإکید کرده و پیروان خود را بر ایجاد این واحد, تا آن اندازه که مى توانند پیامدهاى مادى و غیر مادىاش را بپذیرند, تشویق نموده است.

(0) نظر
برچسب ها :
مقدمه

مقدمه

بسیارى از نویسندگان مسلمان و غیر مسلمان, به تفصیل وضع زن را بررسى کرده اند. بدبختانه اغلب نویسندگان نواندیش که در میانشان برخى مسلمانند, نتوانسته اند اساس قوانین تساهل و تسامح اسلامى را بفهمند که از حقوق و آزادى و کرامت و شرف زنان حفظ و حمایت مى کنند.(1ـ6) اینان تیرهاى گزنده نقد را متوجه قوانین اسلامى کرده اند که به پندارشان زنان را به عقب و زمان تاریک ظلم و طغیان در قرون وسطى مى راند. به نظر اینان قوانین اسلام, زنان را در وضع ظالمانه و تبعیض اجتماعى و ذلت و رفتار غیر انسانى قرار مى دهد و بسیارى از حقوق اساسى شهروندى و زناشویى زنان را نمى پذیرد.

این برداشت که اسلام مردان را بر زنان برترى مى دهد و قانون و دینى را با تبعیض بر ضد نیمى از پیکره اجتماع ـ زنان ـ فراهم می آورد, نتیجه بدفهمى است.(1ـ4, 7ـ9, 11ـ12) این اتهامات غیر منصفانه در باره اسلام, موجب تإسف است, زیرا بر پایه اى درست استوار نیست.

(0) نظر
برچسب ها :
اســلام ، زنان و برداشتهاى نادرست

اســلام ، زنان و برداشتهاى نادرست

فهمى م.س. محمود و نورهانا ابراهیم

ترجمه: عبدالله امینى (1)

درآمد بحث

برخى از نویسندگان, انتقادات نابجایى از شریعت اسلامى, به سبب وضع و حقوق زنان در اسلام دارند, زیرا این منتقدان معتقدند قوانین اسلام, راه را براى ستم و بدرفتارى با زنان همواره کرده, برترى را به مردان مى دهد. اما مسلم است که این ادعاهاى نابحق, به سبب کژفهمى احکام حقیقى اسلام است, که در واقع حقوق زنان را پاس داشته, بالاترین احترام و بزرگداشت در جامعه را از آنان مى نماید.

این مقاله, چهار علت اساسى را که سبب شده بسیارى از غیر مسلمانان, نظریاتى بناحق, به اسلام نسبت دهند, بررسى مى کند و نقاط قوت هر علت را روشن مى نماید و پاسخ مى دهد[ .مترجم: لازم به یادآورى است از آنجا که نویسندگان مقاله از اهل سنت مى باشند, مستندات حدیثى مقاله از منابع سنى مى باشد].

(0) نظر
برچسب ها :
[ خانواده هاى تك سرپرست]

[ خانواده هاى تک سرپرست]

از دیگر ناهنجاریهاى اجتماعى که بى نهایت باعث ناراحتى زنان آمریکایى است, خانواده هاى تک سرپرست است. گزارش موسسه آمار آمریکا مى گوید: شمار خانواده هایى که سرپرستى آنان به عهده زنان است, سه میلیون خانواده در ایالات متحده در 1970 بوده است.(64) در خلال سه سال, شمار این خانواده ها به شش میلیون و هفت هزار و ششصد رسیده, در 1975 به 7/2 میلیون خانواده رسیده است.(65 ـ 66) این آمار در طول دهه هفتاد و اوایل هشتاد, رشد مستمر داشته است. گزارش 1985 نشان مى دهد سرپرست 17% خانواده هاى آمریکایى, زنان اند(67) و در میانه دهه هشتاد, 21 میلیون کودک آمریکایى کمتر از هیجده سال, فقط با یکى از والدین زندگى کرده اند.(67) در بریتانیا, شمار خانواده هاى تک سرپرست از 570 هزار در 1971 به نهصد هزار در 1981 رسیده که سرپرست 87% خانواده ها زن بوده است.(43)

(2) نظر
برچسب ها :
[ كتك, قتل, تجاوز]

[ کتک, قتل, تجاوز]

زدن زنان در جوامع غربى, بیمارى اجتماعى است که پیوسته رو به گسترش بوده و صدها هزار خانواده را از هم پاشیده است. در ایالات متحده, در هر سال بیش از 1/8 میلیون زن, از کتک خوردن به دست شوهرانشان شکایت دارند.(56) برخى آمار شمار این زنان را به شش میلیون در سال مى رساند.(57) 20% زنان آمریکایى نیازمند جراحیهاى سرپایى به سبب آسیبها و آزار خانواده هستند(56) و دو تا چهار هزار زن آمریکایى در سال, جان خود را به سبب کتک و آزارهاى شدید جسمى از دست مى دهند.

در ایالات متحده آمار مجروحان زن به سبب کتک خوردن از دست مردان, بیش از مجروحان تصادف با ماشین یا به سبب تجاوز یا دزدى است.

گزارشهاى موسسه پژوهشى فدرال در 1979 مى گوید: 40% کشته شدگان زن, به دست همسر یا دوست و یا مردانى که با آنان رابطه داشته اند, به قتل رسیده اند.(57 و 58) 25% ازدواجها در ایالات متحده, همراه با آزارهاى خانوادگى است(56) و 33% از وقت نیروهاى پلیس در تمامى نقاط ایالات متحده, صرف رسیدگى به تماسهایى در این باره مى شود.(57)

تجاوز, یکى از کابوسهاى وحشتآور براى زنان در تمامى مناطق غربى است. در ایالات متحده در 1971, 51/000 مورد تجاوز گزارش شده(59) و در 1979 دستگاههاى مسوول, حدود 76 هزار مورد را گزارش کرده است.(60) تجاوز در 1981 به رشد فزاینده اى یعنى 178/000 مورد مى رسد.(61) شایان ذکر است آمار و ارقام گزارش شده, 5 الى 10% آمار واقعى تجاوز به زنان است(58 ـ 60), زیرا بسیارى از قربانیان, به علل مختلف, از جمله ترس از انتقام مردان متجاوز, از شکایت سر باز مى زنند.

از دیگر مشکلاتى که جوامع غربى از آن شکایت دارند و باعث از هم پاشیدگى جوامع شده, بدرفتارى با کودکان است. انجمنهاى بشردوستانه آمریکایى مى گویند: در سال 1976, 413/000 مورد آزار جسمانى به کودکان در ایالات متحده گزارش شده است. در 1981, 851/000 مورد گزارش شده است(57). این آمار افزایش شگفتآورى در 1986 دارد و به بیش از دو میلیون مورد مى رسد. (56)

بیشتر موارد آزار جسمانى, به دختران خردسال است. تحقیقات دانشگاه آمریکایى ((نیوهامبشیر)) توسط ((دیوید فینکیثر)) در باره آزارهاى خانوادگى نشان مى دهد 19% زنان آمریکایى در خردسالى مورد آزار جسمى قرار گرفته اند.(62) این رقم در بررسیهاى دیگر 25% است.(63)

(0) نظر
برچسب ها :
[ آمار ازدواج و طلاق]

[ آمار ازدواج و طلاق]

ازدواج سیر نزولى پیوسته اى از آغاز دهه هفتاد داشته است و از 8/3 در هزار ساکنان انگلستان و ولز در 1971 به 7/5 در 1981 کاهش یافته است. سیر نزولى در 1984 به 7 در هزار و در 1988 به 6/8 در هزار رسیده است.(47 ـ 49)

در فرانسه, در مقایسه با انگلیس و ولز, آمار ازدواج در هر هزار نفر, سیر نزولى بیشترى دارد و دو برابر بریتانیاست. ازدواج در فرانسه در 1971, 7/9 در هزار بوده, که در 1981 به 5/8 کاهش یافته و در 1984 به 5/1 و در 1988 به 4/9 در هزار رسیده است.(47ـ49) در ایالات متحده و در میانه دهه هفتاد و اوایل هشتاد, تا اندازه اى میزان ازدواج ثابت بوده, اما از آغاز 1985 کاهش یافته است و از 10/5 در هزار ساکنان آمریکایى در 1984 به 9/7 در 1988 رسیده است.(47ـ49)

از سوى دیگر, نزول سطح ازدواج, افزایش فزاینده طلاق را نشان مى دهد و تمامى تلاشهایى را که براى حفظ کانون خانواده صورت گرفته, بى ثمر مى کند و راه را براى تغییرات ریشه اى هر چه بیشتر در اجتماع هموار مى نماید و پیامدهاى پاینده اى از فشارها و مشکلات روحى دارد. مطابق گزارش موسسه آمار آمریکا از 1960 طلاق سه برابر شده(50), از میانه دهه هفتاد به بعد, بیش از یک میلیون مورد طلاق ثبت شده است. (51ـ54) مشاهده وضع زنان مطلقه آمریکایى بسیار دردآور است. پیش بینى مى شد 60% از زنان آمریکایى که در 1985 سى ساله بوده اند, دست کم شاهد یک بار طلاق در زندگى باشند.(42 و 55)

نسبت طلاق در فرانسه, به میزان وحشتناک آمریکا نیست, اما باز موجب نگرانى و تإسف است. از هر چهار ازدواج فرانسویها, یکى به طلاق مى انجامد. در شهرهاى بزرگ فرانسه, 50% ازدواجها منجر به طلاق مى شود.(42) میزان طلاق در کانادا در 1972 ـ 1982 دو برابر است و اکنون 40% از ازدواجها به طلاق مى انجامد.(42) شمار طلاق در انگلستان و ولز از همه جا بارزتر است, زیرا بین سالهاى 1960 تا 1985 شش بار رو به فزونى گذاشته است.(43)

(0) نظر
برچسب ها :
1. شيوه و معيارهاى زندگى غربى

1. شیوه و معیارهاى زندگى غربى

بسیارى از غربیها, نیز برخى نویسندگان مسلمان به سبب تإثیر عقاید غربى, از دیدگاهى غربى به مسلمانان مى نگرند, بىآنکه میراث دینى و اجتماعى و فرهنگى جوامع اسلامى را در نظر بگیرند. اینان براى ارزیابى آزادى و احترامى که زنان مسلمان برخوردارند, معیارهاى غربى را به کار مى گیرند و اخلاق و قوانین اجتماعى را که با غرب همخوانى دارد, ستایش کرده, آنچه را با رفتار غربى ناسازگار باشد, منحط و به دور از تمدن قلمداد مى کنند و از اثر سوء آن در جامعه چشم پوشى مى نمایند.

از روشن ترین نمونه هاى ارزیابیهاى غربى, قضاوت در باره استفاده زنان از حجاب و دورى از معاشرت با مردان است. غربیها پیوسته این کار را نوعى تحقیر و ذلت که زنان مسلمان بدان گرفتارند, برشمرده اند. از سوى دیگر کشف حجاب و ارتباط آزادانه با مردان را ـ چنان که در جوامع غربى رواج دارد ـ شخصیت دهى و احترام به زنان قلمداد مى کنند.(1 و 4ـ7 و 11ـ19)

واقعیت تلخ آن است که عقاید و رفتار اجتماعى و شیوه زندگى غربى, همچون مقدسات, محترم شمرده شده, توسط گروهى از رهبران و نویسندگان گمراه مسلمان, ستایش مى شود, به گونه اى که از مسلمانان و کسانى که از تقلید آن سر باز مى زنند, مى خواهند حتى در ریزترین مسایل از غرب پیروى کنند. نیز برخى رهبران مسلمان از قدرتى که در اختیار دارند, سوء استفاده کرده, تصمیمهاى تندروانه اى بر ضد ملتهاى خود مى گیرند و آنها را مجبور به پذیرش معیارها و شیوه زندگى و رفتار غربى مى کنند.

گزارشهاى واقعى و آمارهاى ذیل روشن مى کند فعالیتهاى پیگیرى که در غرب مى شود, بر پایه عقاید اخلاقى درستى نیست و در پنجاه سال اخیر رفتار اجتماعى و اخلاقى غربى, دگرگونیهاى شگفتآورى داشته است,(35) به طور مثال روابط جنسى زنان با غیر شوهران خود, توسط بسیارى پذیرفته شده است. بررسیها نشان مى دهد در 1965, 70% از دانشجویان دختر یک دانشکده آمریکایى, رابطه جنسى, خارج از چارچوب زناشویى را غیر اخلاقى مى دانستند, اما این آمار در 1975 به 20% کاهش یافته است.(36 و 37)

درصد زنانى که پیش از ازدواج, روابط جنسى دارند, نسبت به دهه چهل سده بیستم, سه برابر شده است. گزارشها مى گوید: در دهه چهل, 25% از دختران, روابط جنسى را تجربه کرده اند.(28) این نسبت به 43% در 1976, 50% در 1979 و 80% در میانه دهه هشتاد مى رسد.(34 و 38 و 39) گزارشها مى گوید: شمار کسانى که در یک خانه زندگى مى کنند, بىآنکه زن و شوهر قانونى باشند, افزایش فزاینده اى در ایالات متحده (40 ـ 41) و بریتانیا دارد.(43 ـ 44)

(0) نظر
برچسب ها :
X