بار گران مسئول

بار گران مسئول

پیش گفتار. آنـهـایـى که به طور مستقیم یا غیرمستقیم , با کودکان و جوانان اصلى ارتباط دارند و براى اصلاح رفتار و تعیین خط سیر اصلى زندگى آنان کوشش مى کنند, یعنى پدر, مادر, معلم و گردانندگان جـرایـد, دسـتگاه هاى فرستنده , سینماها وب همواره باید دونکته اصلى را در نظر داشته باشند و با رعایت آن , وظیفه خود را به شایستگى انجام دهند. مسئولیت اجتماعى . نـخـست این که همه افراد به منزله چرخ ها و ابزارهاى ماشین اجتماع هستند که جامعه را به سمت جـلـو و بـه سوى تکامل و تمدن سوق مى دهند, همین طورى که در یک واحد صنعتى , اگر یکى از چـرخ هـا و ابـزارهـا و مـهـره هـا از کار بیفتد یا کار خود را به صورت ناقص انجام دهد, کار دستگاه نیزناقص یا متوقف خواهدشد, در واحد خانواده نیز از کار افتادن و یا قصور افراد, بزرگ ترین لطمه را به پیشرفت و تکامل اجتماع وارد مى سازد و این مساله اى است که بسیار اهمیت دارد. اگر بخواهیم این مساله را در سطح محدودترى بررسى کنیم , باید ملت هایى را که در یک مملکت زندگى مى کنند مقیاس قراردهیم . در ایـن صورت هرفردى موظف است که به ملت و مملکت خود, صمیمانه و بى دریغ خدمت کند و اسـباب پیشرفت و سربلندى ملت و مملکت خودرا فراهم سازد,لکن بهتراست مساله را در سطحى وسیع تر و درمقیاس خانواده بشرى مورد مطالعه قراردهیم .

در ایـن صـورت , هـرفـرد و هرملتى خود را عضو یک خانواده بزرگ سه میلیارد نفرى مى داند که هدفى جز ترقى و تعالى , نباید داشته باشد و درچنین شرایطى , کلیه ملل جهان , نه تنها باید مزاحم پـیـشـرفـت و تـرقـى ایـن واحـد بـزرگ نـبـاشـد بـلـکـه باید از راه تعاون و همزیستى مسالمت آمیز,کوشش ترقى خواهانه خود را به ثبوت رسانند. مـتاسفانه در عصر ما به نام تمدن و پیشرفت , بزرگترین لطمه ها, به حیثیت انسانى وارد مى شود, آنـهـایـى کـه بـا فـرستادن سه انسان به حوزه جاذبه ماه ,جهانى را غرق در اعجاب و حیرت واز این پـیـروزى بـزرگ احـسـاس غـرور و افـتـخـار مـى کـنـنـد, در صـحـنـه هاى جنگ , پدیدآورنده وحـشـتـنـاک ترین خونخوارى وسبعیت هستند! اگر باور ندارید حوادث خاورمیانه و خاور دور را مطالعه کنید. بدون این که اهمیت موضوع را انکارکنیم , خاطرنشان مى کنیم که به گردش درآمدن سه انسان در اطراف ماه , در برابر عظمت این جهان بزرگ ,چندان کارمهمى نیست . در منظومه شمسى ما ـبه قول یک منجم هلندى ـچهل بیلیون ستاره وجوددارد که تنها نامگذارى آنـهاـ در صورتى که هرکدام یک ثانیه وقت لازم داشته باشد ـ1700سال طول مى کشد! چه کوتاه فکر اسـت فـضـانـوردى کـه مـى خـواهـد در ایـن مـسـافـرت کـوتـاه و مـحـدود فـضـایـى , خـدارا بنگرد, درحالى که دیدار خدا با چشم سرامکان ندارد, بلکه با چشم عقل ممکن است . و باز ملاحظه مى کنیم که به نام خدمت به تمدن و مملکت چه لطمه ها و زیان هایى به ملت ما وارد کـردنـد:

دسـتـه اى بـودنـد کـه عـالـمـا و عـامدا, یا اشتباها به تخدیر اعصاب مردم به یژه جوانان مى پرداختند. کنسرت هاى عمومى ,فیلم هاى سینمایى و تلویزیونى , انواع و اقسام موسیقى ها,مواد افیونى و الکلى صرف نظر از این که به اقتصاد مملکت لطمه زد وانرژى ها را خنثى ساخت , سلامت روحى و جسمى افراد را در معرض خطر قرارمى داد. مراکزى را به یادآورید که در تهران در دوران ستم شاهى به نام کاخ جوانان به وجود آمده بود. روزى کـه ایـن مراکز تاسیس مى شد, تصورمى شد که راستى به منزله جلوگیرى از سرگردانى و افـسـارگـسـیـختگى نسل جوان , یعنى کودکان دیروز وبه وجودآمدن تفریحات سالم و درنهایت تشویق آنها به مطالعه و شرکت در کنفرانس هاى مفید و آموزنده وببه وجودآمده است , ولى ناگهان ایـن مـراکزدر مسیرى دیگر افتاد و کاخ جوانان ,مرکز اجراى کنسرتها و سرگرمى هاى زیان بخش شد. نـتـیـجـه ایـن طرز رفتار, این شد که دختران مملکت ما در حضور یک خواننده بیگانه سینه ها را گشودند و از او تقاضا کردند که با روژ روى سینه هاى آنها را به عنوان یادبود امضاکند و یا بلوزهاى خـود را در حـالـى کـه بـه اوج هیجان رسیده بودند, به سوى او به وسط صحنه پرتاب کنند و او نیز باهیجانى شدیدتر کراوات خود را به سوى آنها پرتاب کند!

(0) نظر
برچسب ها :
اكنون با توجه به آياتى كه در خصوص فلاح ذكر شد, مى توان امور موثر در فلاح را برشمرد:

اکنون با توجه به آیاتى که در خصوص فلاح ذکر شد, مى توان امور موثر در فلاح را برشمرد:

1- ایمان ,

2- سنگینى و ارزشمند بودن عمل ,

3- پیروى نور قرآن ,

4- جهاد,

5- توسل ,

6- تسلیم بودن در برابر خدا و رسول ,

7- اراده وجه اللّه و طالب لقا اللّه بودن ,

8- از حزب خدا بودن ,

9- خوددارى از بخل ,

10- توبه ,

11- صبر و مصابره و مرابطه ,

12- اجتناب از رجس ,

13- ثبات قدم ,

14- عبادت ,

15- فعل خیر,

16- تقوا,

17- طلب روزى از فضل خداوند,

18- ذکر کثیر,

19- عمل صالح وب .

در ایـن جـا مـقـدمـه کتاب را ـ که قدرى هم طولانى شد ـ به پایان مى بریم , بدان امید که تـوانسته باشیم از رهگذر این اثر و دیگر آثار تربیتى به همین قلم , خدمتى هر چند ناچیز به اسلام و مسلمانان عاشق تعلیم و تربیت اسلامى کرده باشیم .

(0) نظر
برچسب ها :
عوامل ثبوت

عوامل ثبوت

عوامل ثبوتى فلاح , در قرآن کریم , نوزده چیز است :

1- ایمان , چنان که مى فرماید: قد افلح المومنون 51 , مومنان رستگار شده اند. جـالب این است که ایمان مومن , مطابق آیات قرآنى مظاهرى دارد که عبارتند از: خشوع در نماز, اعراض از لغو, دادن زکات , حفظ فروج ازمحرمات , رعایت عهد و امامت و محافظت بر نماز. اینها به دنبال آیه فوق , ذکر شده است .

2- اولـئک عـلـى هـدى مـن ربهم واولئک هم المفلحون 52 , آنان بر هدایت پروردگارند و آنان رستگارند. در این آیه اشاره به پرهیزکاران شده که ایمان به غیب , اقامه نماز, انفاق , ایمان به قرآن و سایر کتب آسمانى و ایقان به آخرت , از ویژگى هاى آنهاست .

3- فـمـن ثـقـلـت مـوازیـنه فاولئک هم المفلحون 53 , کسانى که میزان هاى آنها سنگین است , رستگارند. مطلب فوق در دو مورد در قرآن آمده و هر دو راجع به قیامت است که روز سنجش اعمال است . عملى که از خلوصى بیشتر برخوردار است , وزین تر و ارزشمندتر است .

4- فـالذین آمنوا به وعزروه ونصروه واتبعوا النور الذى انزل معه اولئک هم المفلحون 54 , آنان که بـه پـیامبر ایمان آورده و پاسدار عزت و حرمت او شده و پیرو نورى هستند که با او نازل گردیده , رستگارند.

5- لـکـن الـرسـول والـذیـن آمـنوا معه جاهدوا باموالهم وانفسهم واولئک لهم الخیرات واولئک هم المفلحون 55 , ولى پیامبر و کسانى که با او ایمان آورده اند, با مال و جان خویش جهاد مى کنند و براى آنان خیرات است و آنان رستگارند. در این آیه , جهاد با مال و جان از ویژگى هاى پیامبر و یارانش ذکر شده . اهل جهاد, هم مشمول خیرات و هم اهل فلاحند.

6- انـما کان قول المومنین اذا دعوا الى اللّه ورسوله لیحکم بینهم ان یقولوا سمعنا واطعنا واولئک هم المفلحون 56 , تنها سخن مومنان به هنگامى که به سوى خدا و رسولش فرا خوانده مى شوندکه میان آنها حکم کند, این است که مى گویند: شنیدیم و اطاعت کردیم و آنان رستگارند. در این جا تسلیم در برابر حکم خداوند را از عوامل فلاح شمرده است . آرى , اهل ایمان این چنینند, هر چند حکم خدا ـ به حسب ظاهر ـ به زیانشان باشد.

(0) نظر
برچسب ها :
عوامل سلب

عوامل سلب

1- انه لایفلح الظالمون , 46 ستمکاران رستگار نمى شوند. ظلم در قرآن به معناى جامع : ظلم به نفس و ظلم به غیر و شرک است . تـعبیر فوق در دو مورد در قرآن به کار رفته : یکى در مورد تعدى به ناموس دیگران که از مصادیق ظـلـم بـه نـفـس یا ظلم به غیر است و دیگرى در مورددروغ بستن به خدا و تکذیب آیات او که از مصادیق شرک یا ظلم به نفس است , همه اینها از عوامل سلبى فلاحند.

2- انه لایفلح المجرمون 47 , کسانى که مرتکب جرم شده اند, رستگار نمى شوند.

جرم هم معناى عامى دارد. جمله فوق در ذیل آیه اى آمده که درباره دروغ بستن به خدایاتکذیب آیات اوست . قرآن این گونه کارها را جرم و از موانع فلاح محسوب داشته است .

3- ولایـفـلـح الـسـاحـرون 48 ولایـفلح الساحر حیث اتى 49 , ساحران رستگار نمى شوند * افسونگر هر جا باشد رستگار نمى شود. از دو آیه فوق ـ که اولى در مورد کسانى است که آیات وحى را سحر مى شمارند. و دومى در مورد کسانى است که مى خواستند با سحر خود معجزه موسى را باطل کنند ـ استفاده مى شودکه سحر نیز از موانع فلاح و رستگارى است .

4- فانما حسابه عندربه انه لایفلح الکافرون 50 , جز این نیست که حسابش نزد پروردگارش است . کافران رستگار نمى شوند. این آیه در مورد کسانى است که شرک در عبادت پیشه کرده اند. مـعـلـوم اسـت کـه کفر اعم از شرک است , چرا که هر مشرکى کافر است , ولى هر کافرى ـلزوما ـ مشرک نیست . مفاد این آیه , این است که کفر نیز از عوامل سلبى فلاح است . از این آیات , عوامل سلبى فلاح ـ یعنى ظلم و جرم و سحر و کفر ـ معلوم شد.

(0) نظر
برچسب ها :
اهداف تزكي

اهداف تزکی

هـر چـند ممکن است این عنوان در عنوان قبل ادغام شود, ولى به لحاظ فرق میان فایده و غایت , مى توان آنها را از هم تفکیک کرد, چرا که غایت ,مطلوب بالذات و فایده , مطلوب بالعرض است .

در صـورتى که فلاح , غایت تزکیه باشد, باید معلوم شود که چه فوایدى به جز فلاح بر تزکیه مترتب مى شود و در صورتى که فلاح از فواید تزکیه باشد, باید در جستجوى غایت آن بود. مى توان غایت تزکیه ـ که همان مطلوب بالذات است ـ را قرب به خدا و سرانجام , خود خدا دانست . اصـولا چـیزى مطلوب بالذات است که همه چیز به خاطر او مطلوب باشد و خود او به خاطر چیز دیگرى مطلوب نباشد. چـنین موجودى خیر مطلق و منتهى الیه همه سلسله موجودات و مطلوب حقیقى و ذاتى تمامى مـخـلـوقات و جملگى کائنات است , در این صورت ,فلاح از فواید تزکیه است , نه غایت آن , چرا که فلاح نمى تواند مطلوب بالذات باشد. انسان کامل در پى قرب و وصال است .

او مى خواهد خلوت نشین بزم وصل و دیدار باشد. او حلقه افتخار ورضوان من اللّه اکبر 45 را بر گردن دارد و هرگز دل خود را به حور و قصور و انهار و اشجار و غلمان بهشت , مشغول نمى دارد. او دل بـه جـمـال مـطلق و کمال مطلق و هستى مطلق بسته و طالب کوى محبوب و آستان در معشوق است . از در خـویش خدا را به بهشتم مفرست که سر کوى تو از کون و مکان ما را بس قبله روى عاشقان وارسـته و دل هاى سوخته و آنهایى که از بیم فراق ,اشکشان جارى و آه جانسوزشان شعله ور است , اوست .

اینان اگر به غیر او توجه مى کنند, به خاطر او و در راه اوست . سیره پسندیده شان این است که از او به غیر توجه کنند, نه از غیر به او. در ایـن جا منظور ما از اهداف تزکیه , آن امورى است که منتهى به فلاح مى شوند, یعنى فلاح را از آثـار تـزکـیـه و آن امور را از اهداف تزکیه شمرده ایم و البته غایت و مطلوب بالذات را حضرت حق دانسته ایم . قرآن کریم , تمام امورى را که در فلاح و عدم فلاح موثرند, در آیات متعدد بیان داشته است . هـمان طورى که قبلا بیان داشتیم , ممکن است امور مزبور از اسباب قریب تزکیه و از اسباب بعید فلاح باشندو ممکن است همه آنها در معناى جامع تزکیه جمع باشند و بنابراین , همه به منزله اجزا و ارکان تزکیه و از اسباب قریب فلاح شمرده مى شوند, هر چند ترجیح احتمال اول , موجه تراست . اکـنـون به منظور آگاهى بیشتر خوانندگانى که بیشتر به امر تزکیه و فلاح مى اندیشند, آیاتى را که عوامل ثبوتى و سلبى فلاح را بر شمرده اند در این جامى آوریم .

در آغـاز, خـواننده گرامى را توجه مى دهیم به عوامل سلبى فلاح و در درجه بعد به عوامل ثبوتى فـلاح , هـر چـنـد سـلـب عـوامل سلبى فلاح از عوامل ثبوتى و سلب عوامل ثبوتى از عوامل سلبى مـحـسـوب مـى شـونـد, بـه عنوان مثال , حفظ نفس از بخل و اجتناب از پلیدى , از عوامل ثبوتى شمرده شده , پس بخل و پلیدى از عوامل سلبى است .

(0) نظر
برچسب ها :
آثار تزكي

آثار تزکی

قـرآن کریم , هر جا که مى خواهد آثار و برکات تزکیه و تزکى را ذکر کند, تکیه بر فلاح مى کند و ما در بـحـث مربوط به تزکیه هدف است یا وسیله درباره معناى جامع فلاح بحث کردیم و دیدیم که فلاح , دستیابى به آرمان هاى دنیوى و اخروى است . کسى که اهل فلاح است , هم به سعادت دنیوى رسیده و هم به سعادت اخروى .

او صاحب بقا و عزت و بى نیازى و علم است . او از فنا و ذلت و فقر و جهل به دور است . ایـنـهـا همه آثار تزکیه است , هر چند قرآن کریم , همه را در فلاح خلاصه کرده و فرموده است : قد افلح من زکئهها 43 , رستگار است کسى که نفس خود را تزکیه کند. قد افلح من تزکى 44 , رستگار است کسى که قبول تزکیه کرد

(0) نظر
برچسب ها :
ارتباط تزكيه و تعلي

ارتباط تزکیه و تعلی

آیـا تـزکـیـه مقدم است یا تعلیم ؟ آیات بعثت را بررسى کردیم , از مجموع چهارآیه اى که اهداف و برنامه هاى بعثت را بیان مى کنند, در سه آیه تزکیه بر تعلیم و در یک آیه , تعلیم بر تزکیه مقدم شده است 40 . مـمکن است گفته شود: در زبان عربى , واو براى مطلق جمع است , یعنى مانعى نیست که قبل و بعد واو با هم باشند و یا یکى از آنها مقدم و دیگرى موخر باشد. مطابق این بیان , تزکیه و تعلیم هر دو اهمیت دارند, نه تزکیه بدون تعلیم , کارآمد استو نه تعلیم بدون تزکیه , بلکه اینها باید با هم باشند. ولى اگر واقعیت را بنگریم , به لحاظ این که تزکیه غایت تعلیم است , از نظر شرافت مقدم بر تعلیم است , هر چند تزکیه مترتب بر تعلیم و موخر ازآن است . بنابراین تزکیه به اعتبارى , مقدم بر تعلیم و به اعتبارى موخر است . این که در یک مورد, تعلیم قبل از تزکیه آمده , به اعتبار ترتب تزکیه بر تعلیم است و این که در سه مورد, تزکیه قبل از تعلیم آمده , به اعتبار این استکه تزکیه غایت تعلیم و از نظر شرافت , مقدم بر آن است . علامه طباطبائى در ذیل سوره جمعه (آیه 2) مى نویسد: در این آیه شریفه , مساله تزکیه را جلوتر از تـعـلـیـم کتاب و حکمت ذکر کرده و در دعاى ابراهیم که چند سطر قبل نقل شد, تعلیم کتاب و حکمت را جلوتر از تزکیه ذکر کرد و این , بدان جهت بوده که آیه مورد بحث در مقام توصیف تربیت رسـول خـدا بـر مـومـنـین امت است و در مقام تربیت , تزکیه مقدم بر تعلیم علوم حقه و معارف حقیقیه است و اما در دعاى ابراهیم , مقام , مقام تربیت نبود و تنها دعا و درخواست بود.

از خـدا مى خواست که این زکات و علم به کتاب و حکمت را به ذریه اش بدهد و معلوم است که در عـالـم تـحـقـق و خارج , اول علم پیدا مى شود, بعدتزکیه , چون تزکیه از ناحیه عمل و علم تحقق مى یابد. پـس اول بـایـد به اعمال صالح و اخلاق فاضله عالم شد و بعد به آنها عمل کرد تا به تدریج , زکات (پاکى دل ) هم به دست آید 41 .

در عـبـارت فوق , مولف بزرگوار تفسیر المیزان , تزکیه را به معناى پاکى از رذایل گرفته تا بدان وسیله , قلب انسان آماده پذیرش علوم حقه و معارف حقیقیه گردد. معلوم است که طبق این معنا تزکیه بر تعلیم مقدم است , اما به لحاظ این که بدون علم و معرفت , پاکى از رذایل ممکن نیست , تعلیم بر تزکیه مقدم است . پـس عـلمى که بر تزکیه مقدم است , علم به فضایل و رذایل است و علمى که از تزکیه موخر است , علم و معرفت حقیقى است . ایـن مـعنا ـ فى حد نفسه ـ خوب است , ولى اگر تزکیه را به معناى جامع رشد و نمو بگیریم که از بـرکـت خـداونـد اسـت و شامل امور دنیوى و اخروى هر دو بشود, تزکیه و تعلیم جداى از یکدیگر نیستند و تزکیه غایت تعلیم است و بنابراین , به لحاظ غایت بودن , مقدم بر تعلیم و به لحاظ ترتب , موخراز تعلیم است . جـالب این است که خود مولف بزرگوار تفسیر مزبور در آغاز به چنین معنایى نظر دارد, چنان که مـى فـرماید: تزکیه آنها به معناى نمو صالح به آنهادادن از راه عادت دادن ایشان به اخلاق فاضل و اعـمـال نـیـکـوسـت

تـا در انـسـانـیتشان به سبب آن , کامل شوند و حال آنها در دنیا و آخرتشان استوارگردد و سعادتمندانه زندگى کنند و سعادتمندانه بمیرندب 42

(0) نظر
برچسب ها :
فاعل تزكي

فاعل تزکی

صـرف نـظـر از ایـن که چه امورى زمینه ساز تزکیه و فلاحند, در قرآن کریم گاهى فاعل تزکیه , بنده و گاهى پیامبر و گاهى خداست , شاهد این مطلب ,آیات زیر است : قد افلح من زکیها 28 , رستگار شدکسى که خود را تزکیه کرد. در این آیه شریفه , فاعل تزکیه , خود بنده است . خـذ مـن اموالهم صدقة تطهرهم وتزکیهم بها 29 , از اموال آنها زکات بگیر که آنها را به وسیله آن , تطهیر و تزکیه کنى .

در ایـن آیـه , پـیـامـبر اکرمر که مامور به اخذ زکات از اموال مسلمانان است , فاعل تطهیر و تزکیه معرفى شده است . بـل اللّه یـزکـى من یشا ولایظلمون فتیلا 30 , بلکه خداوند هر که را بخواهد تزکیه مى کند و به اندازه رشته هسته خرما به آنها ستم نمى شود. بـایـد تـوجـه داشـتـه باشیم که میان آیات سه گانه منافاتى نیست , چرا که اسباب تزکیه , اسباب طولى اند, نه اسباب عرضى . خـداوند, فاعل بعید تزکیه و پیامبر, فاعل متوسط و خود انسان ـ به عنوان بنده اى وظیفه شناس ـ فاعل قریب تزکیه است .

دربـاره فـاعل بعید, آیات زیر در خور توجه است : ولکن اللّه یزکى من یشا واللّه سمیع علیم 31 , ولى خداوند هر که را خواهد تزکیه کند وخداوند, شنوا و داناست . ولایـکـلـمهم اللّه ولاینظر الیهم یوم القیامة ولایزکیهم 32 , خداوند در روز قیامت با آنها تکلم نمى کند و به آنها نمى نگرد و آنها را تزکیه نمى کند. ولایـکلمهم اللّه یوم ا القیامة ولایزکیهم ولهم عذاب الیم 33 , خداوند در روز قیامت باآنها تکلم نمى کند و آنها را تزکیه نمى کند و براى آنها عذابى دردناک است . و دربـاره فـاعـل مـتـوسـط, به جز آیه اى که در مورد زکات ذکر شد, آیات مربوط به بعثت پیامبر گـرامى اسلام , در خور توجه است ,و درباره فاعل قریب , آیات 28 و30 سوره نور و 232 سوره بقره قابل توجه است 34 .

اصولا باید توجه داشته باشیم نظامى که قرآن کریم براى عالم آفرینش مطرح مى کند, نظام طولى اسـت , یـعـنـى قبول این که اسبابى در عرض خداوندمتعال داریم و قبول این که اسبابى در طول خداوند ـ و البته به اذن او ـ نداریم , انحراف از طریقه قرآن کریم است . قـرآن تـوفـى نـفـوس را گـاهى به خداوند و گاهى به ملک الموت و گاهى به فرشتگان نسبت مى دهد. ایـن که فاعل توفى نفوس , خداوند است , از آیه زیر استفاده مى شود: اللّه یتوفى الانفس حین موتها والـتـى لـم تـمت فى منامها 35 , خداوند, جان ها رادر هنگام مرگ و خواب به طور تام و کامل مى گیرد. و اینکه فاعل توفى نفوس , ملک الموت است , مقتضاى آیه زیر است : قل یتوفهکم ملک الموت الذى وکل بکم 36 , بگو: ملک الموت که موکل برشماست , جان شما را مى گیرد. و دربـاره ایـنـکـه فـاعـل تـوفـى نـفوس فرشتگانند, مى فرماید: الذین تتوفههم الملائکة ظالمى انفسهم 37 , آنهایى که فرشتگان جانشان را مى گیرند, درحالى که به خود ستم کرده اند. و نیز مى فرماید: الذین تتوفههم الملائکة طیبین یقولون سلام علیکم 38 , آنهایى که پاکیزه اند و فرشتگان جانشان را مى گیرند و به آنها مى گویند:سلام بر شما. مـقـصـود از نـظـام طولى این نیست که در سلسله طولیه , سرانجام به خدا برسیم و خداوند هیچ تاثیرى در واسطه ها و ذى الواسطه ها نداشته باشد , بلکه وجود واسطه ها و ذى الواسطه ها همه از آن اوسـت . وجـود او وجــود مـسـتـقل و نفسـى است و وجود بقیـه , وجـود ربطى و تعلـقى است , بنابراین , هـرگـونـه تـاثیرى از هر مخلوقى به اذن اوست و به همین جهت است که قرآن مى گوید: قل اللّه خـالـق کـل شـئ وهو الواحد القهار 39 , بگو: خداوند آفریننده هر چیزى است و او یگانه و قهار است.

(0) نظر
برچسب ها :
ارتباط تزكيه با ايمان , تقوا, جهاد

ارتباط تزکیه با ایمان , تقوا, جهاد

همان طورى که گذشت , فلاح هدف تزکیه است . در قرآن , امور متعددى به عنوان اسباب فلاح , مطرح شده اند, مانند: ایمان , اقامه نماز, انفاق در راه خدا, یقین به آخرت , ثقل موازین , پیروى نورقرآن , جهاد به جان و مال , اجابت دعوت خدا و رسول , زکـات , اراده وجـه اللّه , خـوددارى از بخل , توبه , عمل صالح , صبر و مصابره و مرابطه , ترک اعمال پلید, ذکر خدا, عبادت , فعل خیر وب 26 . جـاى سـوال است که آیا همه امور فوق در عرض تزکیه و همگى در مفهوم وسیع آن جمعند یا این که اینها اسباب تزکیه و تزکیه سبب فلاح است .

در صورت اول , تزکیه مفهوم جامعى است که همه آن امور را در بر دارد و خود, مقدمه فلاح است , یـعـنـى هر یک از امور فوق , سهمى در تزکیه دارند و خود عاملى از عوامل فلاحند, حال آن که در صورت دوم , رابطه آنها با تزکیه و فلاح , رابطه طولى است , یعنى هر کدام از آنها عاملى ازعوامل و سببى از اسباب تزکیه اند و تزکیه خود سبب مستقل و بسیط براى فلاح است . به نظر مى رسد که معناى دوم , به صواب نزدیک تر باشد و علت این که در آیات مربوط ـ که بیش از بـیـست مورد است 27 ـ به عنوان سبب بلاواسطه فلاح ذکر شده اند, این است که اگر اسباب تـزکـیـه فـراهـم شـود, فلاح هم حاصل مى شود و حذف سبب واسطه در صورت معلوم بودن آن , ضررى ندارد.

(0) نظر
برچسب ها :
تـزكـيـه هدف است يا وسيله

تـزکـیـه هدف است یا وسیله

از آیات قرآنى گاهى استفاده مى شود که تزکیه هدف است نه وسیله و از برخى دیگر, عکس آن استفاده مى شود.

1) آیـاتى که تزکیه را هدف مى شناسد:

الف ـ آیات چهارگانه مربوط به اهداف و برنامه هاى بعثت که شرح آنها گذشت .

ب ـ آیات مربوط به انفاق مال و صدقه و زکات . در این گونه آیات , فایده و هدف انفاق و صدقه وزکات , تزکیه و تزکى ـ اولى از ناحیه فاعل و دومى از ناحیه قابل ـ ذکر شده است . راغـب اصفهانى درباره زکات مى گوید: زکات به چیزى گفته مى شود که حق خداست و انسان , آن را از مال خود جدا مى کند و به فقرا مى دهد. علت این که آن را زکات نامیده اند , این است که در آن , امید برکت یا تزکیه و تنمیه نفس به خیرات و برکات است یا هر دو, چرا که هر دو خیر درزکات موجود است و خداوند در قرآن , زکات را با نماز همراه ساخته است 15 . قـرآن مـجـیـد درباره گرفتن صدقه ـ که همان زکات است ـ به پیامبر اکرمر مى فرماید: خذ من اموالهم صدقة تطهرهم وتزکیهم بها وصل علیهم 16 , ازاموال آنها زکات بگیر که وسیله تطهیر و تزکیه آنهاست و بر آنها درود بفرست . و نـیـز مى فرماید: وسیجنبها الاتقى * الذى یوتى ماله یتزکى 17 , به زودى پرهیزکارترین افراد که مالش را براى تزکیه شدن به فقرا مى دهد , از آن ,دور داشته مى شود.

پ ـ آیـه اى کـه بـه عـفـت و پاکدامنى مربوط است , چنان که مى فرماید: قل للمومنین یغضوا من ابـصـارهـم ویـحـفظوا فروجهم ذلک ازکى لهم 18 , به مومنان بگو که چشمشان رااز نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را حفظ کنند که این به پاکى (جانشان ) نزدیک تر است .

ت ـ آیات مربوط به آداب معاشرت و راه و رسم زندگى . دربـاره عـدم ورود بـه خانه مردم بدون اذن و اجازه مى فرماید: وان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکـى لـکـم , 19 و اگر به شما گفته شود که بازگردید, باز گردیدکه براى پاکى شما بهتر است . دربـاره ایـن کـه نـبـاید زنان مطلقه را از ازدواج مجدد با مردان دلخـواه منع کنند, مى فرماید: ذلـکـم ازکـى لکم واطهر واللّه یعلم وانتم لاتعلمون 20 ,این دستور براى تزکیه و طهارت شما بهتر است , خداوند مى داند و شما نمى دانید.

ث ـ آیات مربوط به فضل و رحمت خداوند و تاثیر آن در تزکیه و پاکى نفوس . ولولافضل اللّه علیکم ورحمته مازکى منکم من احد ابدا 21 , اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود, هیچ یک از شما هرگز تزکیه نمى شدید.و لـولافضل اللّه علیک ورحمته لهمت طائفة منهم ان یضلوک 22 , اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود, گروهى از دشمنان , همت بر آن مى گماشتند که تو را گمراه کنند.

2) آیاتى که تزکیه را وسیله مى شناسد, آن هم وسیله براى فلاح و رستگارى . قرآن کریم در دو مورد, مساله غایت بودن فلاح براى تزکیه و تزکى را مطرح کرده است : در سوره مـبارکه شمس پس از ذکر چند سوگند مى فرماید:قد افلح من زکیهها 23 , رستگار شد کسى که نفس را تزکیه کرد. و در سـوره مـبـارکه اعلى مى فرماید:

قدافلح من تزکى 24 , رستگار شد کسى که قبول تزکیه کرد. از این دو آیه بر مى آید که تزکیه وسیله فلاح است و فلاح به معناى ظفر و رسیدن به مطلوب است , اعم از مطلوب دنیوى و مطلوب اخروى که اولى رسیدن به سعادت دنیوى و دومى در بقاى بدون فنا و بى نیازى بدون فقر و عزت بدون خوارى و علم بدون جهل خلاصه مى شود 25 . بـاید توجه داشته باشیم که میان آیاتى که تزکیه را هدف قرار مى دهند و آیاتى که تزکیه را وسیله قرار مى دهند, منافاتى نیست , چرا که هر مرتبه اى ازمراتب تکامل , براى مرتبه پیشین , هدف و براى مرتبه بعدى وسیله است .

چـه مـانعى دارد که فلاح , غایت و هدف تزکیه و تزکیه , غایت و هدف اسباب و عواملى باشد که به اذن خداوند منجر به پاکى انسان مى شوند.

(0) نظر
برچسب ها :
اهميت تزكيه در قرآن

اهمیت تزکیه در قرآن

یکى از برنامه هاى مهم در نظام آفرینش , بعثت انبیاست . بعثت , مکمل خلقت و تامین کننده اهداف آفرینش است . اگـر در نـظـام آفـرینش , بعثت نباشد, قطعا اهداف آفرینش تحقق نمى یابد, یعنى نظام آفرینش , نظامى عبث و بیهوده خواهد بود. قرآن کریم براى بعثت انبیاى عظام الهى , اهدافى ذکر کرده است . ایـن اهـداف در چـهـار آیـه تـکـرار شده است :

1) کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم آیاتنا ویـزکـیکم ویعلمکم الکتاب والحکم ;127;رذچ& ویعلمکم مالم تکونوا تع لمون 11 , همان گونه (که با تغییر قـبـله , نعمت خود را بر شما کامل کردیم ) رسولى در میان شما از خودتان فرستادیم که آیات ما را بـرشـمـا تلاوت کند و شما را تزکیه نماید و شما را کتاب و حکمت بیاموزد و آنچه نمى دانستید به شما یاد دهد. برنامه ها و اهداف رسالت در این آیه عبارتند از:

الف ). تلاوت آیات و پى در پى آوردن آن به صورت نظامى صحیح .

ب ). تزکیه .

پ ). تـعـلـیـم کـتـاب و سنت

بنابراین که حکمت به معناى سنت نبوى باشد یا تعلیم کتاب و اسرار و فـلـسـفـه هـا و عـلل و نتایج آن , بنابر معناى دیگرى براى حکمت , و البته اینها نیز داخل در سنت مى باشند, مگر این که سنت را به معناى احکام صادره از مقام رسالت بدانیم .

ت ). تعلیم چیزهایى که مردم آنها را نمى دانستند. الـبته اینها هم داخل در تعلیم کتاب و حکمت است و گویا از راه ذکر خاص بعد از عام مى خواهد بفهماند که اگر پیامبران نبودند, بسیارى از علوم وحقایق بر بشر مخفى و مکتوم مى ماند.

2) ربـنـا وابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم آیاتک ویعلمهم الکتاب والحکمة ویزکیهم انک انت الـعـزیـز الـحـکیم 12 , پروردگارا, در میان ایشان پیامبرى از خودشان مبعوث کن که آیاتت را برایشان تلاوت کند و آنها را کتاب و حکمت تعلیم دهد و تزکیه شان کند که تو عزیز و حکیمى . در این آیه که از دعاهاى حضرت ابراهیم خلیل است , تمام اهداف و برنامه هاى آیه قبل , بجز چهارم , آمده است .

3) لقد من اللّه على المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الـکتاب والحکمة وان کانوا من قبل لفى ضلال مبین 13 , خداوند بر مومنان منت گذاشت که در مـیـان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها تلاوت کند و آنها را تزکیه کند و کتاب و حکمت تعلیمشان دهد و حال آن که آنها از پیش در گمراهى آشکار بوده اند. در این آیه نیز به سه هدف و برنامه اشاره شده و هدف چهارم ذکر نشده است .

4) هـوالذى بعث فى الامین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة وان کـانـوا مـن قـبـل لفى ضلال مبین 14 , خداوند همان است که در میان مردم امى , پیامبرى از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها تلاوت کند و آنها را تزکیه نماید و کتاب و حکمت تعلیمشان دهد , وحال آن که آنها از پیش در گمراهى آشکار بودند. در ایـن آیـه هـم فقط به سه هدف اشاره شده و معلوم داشته که محیط بعثت و نشر آیات و احکام شـریعت در میان مردم امى بوده و منظور از امى ,مردم درس نخوانده یا مردم منسوب به ام القرى یعنى مکه است . در ایـن چـهار آیه , یکى از اهداف و برنامه هاى مهم پیامبر اسلام , تزکیه انسان ها شمرده شده و در حـقـیـقـت مى توان گفت : تمام برنامه هاى او در تعلیم وتزکیه یا ـ برابر اصطلاح روزـ در تعلیم و تربیت خلاصه مى شود.

(0) نظر
برچسب ها :
تعريف تزكيه و مقايسه آن با تربيت

تعریف تزکیه و مقایسه آن با تربیت

و اژه تزکیه , مصدر باب تفعیل از ریشه زکا است . راغب اصفهانى از واژه شناسان برجسته قرآن مى گوید: اصل الزکا النموعن برکة اللّه تعالى و یعتبر ذلک بالامور الدنیویة والاخرویة 3 , اصل زکات ,رشد و نموى است که از برکت خداوندى باشد و این , هم به امور دنیوى اعتبار مى شود و هم به امور اخروى . اهل لغت مى گویند: زکا یزکو زکا وزکوا وزکى یزکى زکى الزرع : نما, هنگامى که فعل زکا و سایر هم ریشه هاى آن را به کشت وزرع نسبت دهیم , به معناى رشد و نمو آن است .

هـمـین ریشه هنگامى که به باب تفعیل رود و به خداوند نسبت داده شود, به معناى تطهیر و نمو دادن و اصـلاح اسـت و هـنگامى که به صورت جمله زکى ماله آورده شود, به معناى این است که شـخـص , زکـات مـال خـود را داده است و هنگامى که به صورت زکى نفسه ذکر شود, به معناى این است که شخص , خود را ستوده و تبرئه کرده است . در قرآن مجید, هم ثلاثى مجرد این ریشه به کار رفته و هم باب تفعیل آن . نکته شایان توجه این که ملزوم رشد و نمو, پاکى است .

تـا مـوجـودى پـاکیزه و صافى نباشد و عوامل مضاد و مزاحم از او دور نگردند, در خور رشد و نمو نـیـست و به همین جهت است کسانى که مى خواهندآراسته به فضایل و مکارم اخلاقى شوند, باید نخست رذایل را ریشه کن کنند و عوامل باز دارنده را از خود دور گردانند. مـگـر مـمـکـن است که دل , خانه و آشیانه شیاطین باشد و در عین حال , خانه و آشیانه فرشتگان گردد؟ هرگز فرشته , همنشین دیو و رذیلت ,همنشین فضیلت و خوى نیک , همسایه خوى زشت نمى شود!


  • خلوت دل نیست جاى صحبت اغیار دیو چو بیرون رود فرشته در آید

  • دیو چو بیرون رود فرشته در آید دیو چو بیرون رود فرشته در آید

به همین جهت است که گاهى در کاربرد مشتقات واژه , تنها پاکى مورد نظر است و گاهى تنها رشد و نمو و گاهى هر دو. در مورد دادن زکات مال , ممکن است تنها پاکى مال از حقوق دیگران , منظور باشد و ممکن است هم پاکى و هم افزونى مال , مورد توجه باشد. در مـورد تـزکیه نفس و خودستایى , فقط پاک کردن نفس از اتهامات , منظور است و قطعا رشد و نموى در کار نیست . امـا آن جـا کـه فعل تزکیه به خداوند یا رسول گرامى او نسبت داده مى شود, تطهیر و نمودادن و اصلاح مورد نظر است , چرا که ملزوم , بدون لازم ولازم بدون ملزوم تحقق ندارد. ایـن کـه راغب , رشد و نمو را مخصوص دنیا یا آخرت نمى کند, به خاطر این است که اگر موجود, استعداد رشد دو جهانى داشته باشد, محال است که به برکت خداوند, رشد و نمو کند و رشد و نمو او فقط دنیوى باشد و از رشد و نمو اخروى محروم گردد. و اما تربیت از ماده ربایربو ربا وربوا گرفته شده که به معناى زیادت و افزونى مال است و به همین جهت است که واژه ربا به معناى سودى است که ربا خوار به دست مى آورد.

مشتقات تربیت در قرآن کریم , در دو مورد استعمال شده است :

(0) نظر
برچسب ها :
درباره تزكيه و تربيت در قرآن

درباره تزکیه و تربیت در قرآن

براى بررسى این مساله , زیر هشت عنوان بحث مى کنیم :

الف ) تعریف تزکیه و مقایسه آن با تربیت .

ب ) اهمیت تزکیه در قرآن .

پ ) تزکیه , هدف است یا وسیله ؟.

ت ) ارتباط تزکیه با ایمان , تقوا, جهاد و.

ث ) اسباب تزکیه .

ج ) ارتباط تزکیه و تعلیم .

چ ) آثار تزکیه .

ح ) اهداف تزکیه .

این بحث ها صرفا قرآنى است و به همین جهت است که آیات متعددى در لابه لاى بحث ها مطرح و احیانا از کتب تفسیر نیز استفاده مى شود.

(0) نظر
برچسب ها :
> آنچه هر مسلمان بايد انجام بدهد

درباره خود کتاب

خـواننده گرامى باید توجه داشته باشد که نگارش این کتاب به سال هاى دهه پنجم از قرن حاضر تـعـلـق دارد و طبعا شرایط و اوضاع و احوال آن زمان ,با شرایط و اوضاع و احوال این زمان ـ که در دهـه هشتم این قرن ـ به سر مى بریم , تفاوت بسیار دارد و نباید خواننده عزیز تصور کند که شواهد وقراین و حوادثى که مطرح شده , تعلق به این زمان دارد. در حـقـیـقـت در ایـن کتاب , مطالبى با استناد به آیات و روایات و نظریات علمى مطرح شده که هـمیشه تر و تازه و شاداب استو کهنگى و فرسودگى ندارد و مطالبى به عنوان شاهد و نمونه از زنـدگـى کـسـانـى آورده ایـم کـه از تـربـیت و تعلیم و تزکیه قرآنى به دورند و به همین سبب , گرفتارى هایى پیداکرده و ضربه ها و لطمه هاى جبران ناپذیرى خورده اند. طـبـعا این گونه مطالب با استناد به جراید و مطبوعات آن زمان , وارد کتاب شده و بیانگر شرایط اجتماعى و سیاسى آن زمان است وخود مى تواندبراى نسل حاضر, شاهد زنده اى باشد که بدانند به بـرکـت ایـثـار مـلـت و فـداکارى ها و مبارزات مستمر, جامعه ما در چه شرایطى بوده و اینک در چه شرایطى به سر مى برد.

بـیـان سرگذشت ها و عواقبى که دامنگیر گذشتگان شده , مى تواند براى آیندگان درس عبرت باشد تا بدانند که بازگشت به شرایط گذشته , نتیجه وثمره اى جز همان بدبختى ها ندارد. بـراى انـسـان , درجا زدن و به گذشته بازگشتن , آن هم گذشته فاسد و تباه , خسارت و ضرر و زیان بزرگى است . مـا نـبـایـد مصداق این آیه قرآنى باشیم که پس از معرفى پیامبر اکرم ر به عنوان فرستاده خدا این سـوال را مـطـرح مى کند: افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم 2 , آیا اگر پیامبر خدا بمیرد یا کـشـته شود, شما عقب گرد مى کنید؟

معلوم مى شود دو گونه انقلاب داریم : انقلابى به پیش و انقلابى به پس . همیشه باید در پى تحول و دیگرگونى باشیم . کـژى هـا را راست و سستى ها را استوار و ناهموارى ها را هموار و عیوب را اصلاح و نقص ها را کامل کنیم , نه دست روى دست گذاشتن مطلوب است و نه بازگشت به جاهلیت . عـصـر ستمشاهى این مملکت , عصر جاهلیت بوده و عصر انقلاب , عصر مبارزه با کژى ها و ستیز با هـمـه آثـار انـحـراف و انـحطاط استو همان به که ازلابه لاى کتبى نظیر کتاب حاضر که در آن دوران , از سـر سـوز و درد بـه قلم آمده و کژى ها و نا استوارى ها را به نمایش گذاشته , چهره آن عصر رابشناسیم و قلب پاک جوانان را از آن , متنفر کنیم . این کتاب که در آن دوران نگاشته شده , هم دردها را گفته و هم راه هاى درمان را. مـفـاسـدى کـه در آن زمان , دامنگیر بسیارى از خانواده ها و نسل جوان آن روز بوده , نتیجه نظام تربیتى طاغوتى و فاصله از نظام تربیتى اسلام است .

تکیه زدن نیروهاى طاغوتى و ایادى استعمار بر مسندهاى قدرت , نتیجه اى جز تباهى ارزش ها و بر باد رفتن مقدسات نداشته است و اینک که عوامل مزاحم بر افتاده اند, باید قدردان و شاکر نعمت و در راه رشـد و تکامل , پویا و پرتلاش بود و فرصت را از عوامل شکست و انحطاط و انقلاب به اعقاب سـلـب نـمـود, هـر چـند خطر, همیشه در کمین استو اگر رگه هاى سکولاریزم و پلورالیزم و لیبرالیزم و فمینیزم و هرمنیوتیک که در لابه لاى بسیارى از سخنان , مسموع و مشهود است , قطع نـشـود, بـعـد از انـقـلاب بـه پـیـش , نـوبت انقلاب به پس و بعد از پیش روى و غلبه بر نهادهاى جاهلیت طاغوتى , نوبت عقب نشینى و تسلیم مى رسد. حاشا و کلا که ملت مسلمان , چنین رویکرد شومى را متحمل شود و راهى بپیماید که خواب نا آرام دشمن را آرام و تب و لرز و اضطراب و آلامش را نقاهت و شفا بخشد.

(0) نظر
برچسب ها :
3 ـ اعتماد به حقّانيت راه

3 ـ اعتماد به حقّانیت راه

در کلام فرزند بزرگوار امام حسین علیه السلام گذشت که فرمود: چون بر حقّ هستیم ترسی از مرگ نداریم.

دوّمین عامل اضطراب خود باختگی در مقابل حوادث است. روحهای ضعیف خیلی زود در مقابل مشکلات شکسته می شوند و گاه عقده های فرو خورده و فشارهای روحی موجب سکته های مرگ آور می شود و در بعضی از موارد راه خارج شدن از بن بست مشکلات را در انتحار و خودکشی می بیند برعکس،

* کربلا نمایش قدرتِ روح در کوران حوادث و نشانه آرامش در طوفان است.

انسان کامل و برخوردار از تربیت صحیح موجهای سنگین حوادث در صلابت روح موج شکن او آرام می گیرد و طوفان رنجها در آغوش استواریش به تسلیم می نشیند و مصداق این حدیث شریف است که می فرماید: الحُرّ حُرٌّ علی جیمع احواله اِنْ نابَتْهُ نائبةٌ صبر لها و ان تداکّت علیه المصائب لم تکسره22، آزاد در همه حال آزاده است اگر مصیبتی به او برسد صبر می کند و اگر سختیها به او هجوم آورد از پای در نمی آید. متانت و آرامش در مقابل بلکه از نشانه های مؤمن به شمار آماده است که با تعبیر «وَقورا عند الهزاهز»23 از آن یاد شده است.


  • در بلا هم می چشم لذّات او مات اویم مات اویم مات او

  • مات اویم مات اویم مات او مات اویم مات اویم مات او

کربلا نمایش قدرتِ روح در کوران حوادث و نشانه آرامش در طوفان است آنها بدون اینکه مصائب آنان را در هم شکند همواره رضایت و تسلیم خود را در مقابل فرمان الهی اظهار می داشتند که نمونه کامل آن را ـ در فرمایش امام حسین علیه السلام ـ می بینیم که فرموده است: «رضی اللّه رضانا اهل البیت نصبر علی بلائه ویوفّینا اجور الصّابرین»24: آنچه مایه خشنودی خداوند باشد ما از آن خشنود هستیم بر بلای او صبر می کنیم و خداوند ما را اجر صابران خواهد داد. و به پیروی از همین مکتب و مرام بود که زینب کبری (سلام اللّه علیها) در جواب عبیداللّه زیاد که به طعنه گفت: نظرت درباره آنچه خدا با برادر و خاندانت انجام داد چیست؟ فرمود: «ما رأیت الاّ جمیلاً»: جز زیبایی و جمال چیزی مشاهده ننمودم25 و در مجلس یزید با آن همه شقاوت و سنگدلی که از یزید نسبت به ابی عبداللّه مشاهده نمود، صبر و پایداری خویش را با سپاس الهی اعلام کرد و فرمود: «الحمدللّه الّذی ختم لاَوَّلِنا بالسّعادة وَلآخرنا بالشهادة والرّحمة» سپاس خدای را که آغاز کارمان را سعادتمند ساخت و عاقبت زندگیمان را با شهادت و رحمتش پایان داد.26

و این همان درسی است که خانواده های معظم شهداء در مقاطع مختلف انقلاب بویژه جنگ تحمیلی به خوبی آموختند و قلب و دل خود را با یادآوری صبر و پایداری سیدالشهداء و خاندان او تسلّی بخشیدند.

(0) نظر
برچسب ها :
ـ ديدن جايگاه خويش در بهشت
 ـ دیدن جایگاه خویش در بهشت

در یکی از روایات از امام صادق علیه السلام سؤال می شود که چگونه اصحاب امام حسین به سوی مرگ می شتافتند؟ فقال: انّهم لَهُم الغَطاء حتّی رَأوا مَنازِلَهُم مِنَ الجَنّة فکان الرّجلُ مِنهم یُقدِمُ علی القتل لِیُبادِرَ اِلی حَوراء یُعانِقُها و الی مکانه مِن الجنّة. فرمود: برای آنان پرده ها کنار رفت تا این که مقامات خویش را در بهشت مشاهده کردند این چنین بود که مردی از آنان به کشته شدن روی می آورد تا این که به حورالعین و جایگاه خویش در بهشت برسد.19 البته این یقین مرتبه والایی است که برای هر فرد رسیدن به آن میسّر نیست اما آنچه از قرآن کریم و آثار اهل بیت علیهم السلام می توان استفاده کرد اینکه دو عامل زیر نقش عمده در رسیدن به آن دارد:

الف ـ دعا در جهت به دست آوردن یقین؛ چنانکه دردعای ابی حمزه ثمالی از امام زین العابدین علیه السلام می خوانیم: اللّهُمَّ انّی اَسْئلک ایمانا تُباشِرُ بِهِ قَلْبی وَیَقینا حَتّی اَعْلَمَ اَنَّهُ لَنْ یُصیبَنی اِلاّ ما کَتَبْتَ لی: پروردگارا از تو درخواست می کنم ایمانی که همیشه در قلبم برقرار باشد و یقینی تا بدانم که به من جز آنچه قلم تقدیر تو نگاشته، نخواهد رسید و در فقره دیگر اظهار می دارد: «اللّهم صلّ علی محمّد و آل وارْزُقنی الیَقینَ وحُسنَ الظّنِ بک»20 خدایا؛ بر محمّد و آل محمّد درود فرست و به من یقین و گمان نیک به خودت را عطا کن.

ب ـ عبادت و عمل شایسته؛ چنانکه قرآن کریم می فرماید: وَاعْبُدْ رَبّکَ حتّی یَاْتِیَک الیقین21 بندگی پروردگارت کن تا آن هنگام که به تو یقین برسد.

* روحهای ضعیف خیلی زود در مقابل مشکلات شکسته می شوند و گاه عقده های فرو خورده و فشارهای روحی موجب سکته های مرگ آور می شود.

(0) نظر
برچسب ها :
X